پيامبر فرمود:
آيا اكنون از پسرت راضى مى شوى ؟
مادر گفت : خداوند به رضاى تو اى رسول خدا از او راضى گردد
آن گاه رسول خدا (صلى الله عليه وآله) به جوان فرمود: بگو:
لا اله الا الله . اين جا
بود كه جوان زبانش باز شد و با كمال صراحت اين جمله را بر
زبان آورد.
پيامبر (صلى الله عليه وآله) فرمود: حال چه مى بينى ؟
جوان گفت : مرد سياه چهره زشت رويى را مى نگرم كه لباس
چركين بر تن دارد و بوى تعفن از او به مشام مى رسد، بالاى
سر من آمده تا محل عبور نفسم را در حلقم بگيرد و مرا خفه
كند.
پيامبر فرمود: بگو: يا من يقبل
اليسير و يعفو عن الكثير، اقبل منى اليسير و اعف عنى
الكثير انك اءنت الغفور الرحيم اى خداوندى كه عمل
اندك را مى پذيرى و از گناه بسيار مى گذرى ، از من عمل نيك
اندك را بپذير و گناه بسيارم را ببخش ، همانا تو آمرزنده
مهربان هستى .
جوان اين دعا را خواند. پيامبر فرمود: ببين چه مى بينى ؟
جوان گفت : مى بينم كه آن شخص بد و بو و سياه چهره از
كنارم رفت و به جاى او مردى زيبا و خوش بو و خوش لباس به
بالين من آمده است .
پيامبر فرمود: اين دعا را تكرار كن . جوان آن را تكرار
كرد. آن گاه پيامبر (صلى الله عليه وآله) فرمود: حال چه مى
بينى ؟
جوان گفت : آن جوان خوش سيما را مى بينم كه از من پرستارى
مى كند و اين جمله را گفت و از دنيا رفت .(104)
ب . شبى ، اميرمومنان (عليه السلام ) و فرزندش امام حسن
(عليه السلام ) در كنار كعبه به عبادت و راز و نياز مشغول
بودند ناگاه حضرت ناله دلخراشى شنيد دانست كه شخص دردمندى
با سوز و گداز در كنار كعبه دعا مى كند و با گريه و زارى
خواسته اش را از خدا مى طلبد، حضرت على (عليه السلام ) به
امام حسن (عليه السلام ) فرمود: نزد اين مناجات كننده برو
و ببين كيست . او را نزد من بياور.
امام حسن (عليه السلام ) نزد او رفت ؛ رفت ديد جوانى بسيار
غمگين با آهى پرسوز و جانگاه مشغول مناجات است .
فرمود: اى جوان ، اميرمومنان (عليه السلام ) پسرعموى
پيامبر (صلى الله عليه وآله) مى خواهد تو را ببيند، دعوتش
را اجابت كن .
جوان لنگ لنگان با اشتياق فراوان به حضور على (عليه السلام
) آمد.
على فرمود: چه حاجتى دارى ؟
جوان گفت : حقيقت اين است كه من به پدرم آزار رساندم ؛ او
مرا نفرين كرده و اكنون نصف بدنم فلج شده است .
امام على (عليه السلام ) فرمود: چه آزارى به پدرت رسانده
اى ؟
جوان گفت : من جوانى عياش و گنه كار بودم ، پدرم مرا از
گناه نهى مى كرد من به حرف او گوش نمى دادم بلكه بيشتر
گناه مى كردم تا اين كه روزى مرا در حال گناه ديد؛ باز مرا
نهى كرد و سرانجام من ناراحت شدم و چوبى برداشتم و به گونه
اى او را زدم كه بر زمين افتاد و با دلى شكسته برخاست و
گفت : اكنون كنار كعبه مى روم و نفرينت مى كنم او كنار
كعبه رفت و نفرينم كرد نفرين او باعث شد نصف بدنم فلج گردد
و در اين هنگام آن قسمت از بدنش را به امام (عليه السلام )
نشان داد و افزود: بسيار پشيمان شدم ، نزد پدرم آمدم و با
خواهش و زارى از او معذرت خواهى كردم و گفتم مرا ببخش و
برايم دعا كن .
پدرم مرا ببخشيد و حتى حاضر شد كه با هم به كنار كعبه
بياييم و در همان نقطه اى كه نفرين كرده بود دعا كند تا
سلامتى خود را باز يابم .
با هم به طرف مكه رهسپار شديم ؛ پدرم سوار شتر بود. در
بيابان ناگاه مرغى از پشت سر، سنگى پراند كه شتر رم كرد و
پدرم از بالاى شتر به زمين افتاد به بالينش رفتم ، ديدم كه
از دنيا رفته است همان جا او را دفن كردم و اكنون خودم با
حالى جگر سوز به اين جا براى دعا آمده ام .
امام على (عليه السلام ) فرمود، از اين كه پدرت با تو به
طرف كعبه براى دعا در حق تو مى آمد معلوم مى شود كه پدرت
از تو راضى است .
اكنون من در حق تو دعا مى كنم امام بزرگوار در حق او دعا
كرد و سپس دست هاى مباركش را به بدن آن جوان ماليد و
همان دم جوان سلامتى خود را باز يافت .
سپس امام على (عليه السلام ) نزد پسرانش آمد و به آن ها
فرمود: عليكم ببر الوالدين
(105) بر شما باد نيكى به پدر و
مادر.
9. كنترل نگاه
يكى از بيمارى هاى بزرگ اجتماعى كه بيشتر مردم ، به
ويژه جوانان به آن مبتلا هستند، مسئله نگاه به نامحرمان
است كه متاسفانه نزد برخى ، آن قدر عادى شده است كه اين
نگاه جاى خود را به چشم چرانى و نگاه هاى طولانى و شهوت
آلود داده است .
قرآن مجيد و پيامبر (صلى الله عليه وآله) و اهل بيت عصمت
(عليهم السلام )، با مطرح كردن مسائل بسيار مهمى ، آثار
منفى اين پديده شوم را گوشزد نموده از مسلمانان خواسته اند
تا چشم خود را از نگاه به نامحرمان باز دارند.
حكم نگاه از
ديدگاه قرآن
سوره مباركه نور در دو آيه به حكم اين مسئله
پرداخته است در آيه نخست خطاب به مومنان و در آيه دوم خطاب
به زنان مى فرمايد: قل للمومنين
يغضوا من اءبصارهم و يحفظوا فروجهم ذلك اءزكى لهم ان الله
خبير بما يصنعون و قل للمومنات يغضضن من اءبصارهن و يحفظن
فروجهن و لا يبدين زينتهن الا ما ظهر منها...(106)
به مومنان بگو چشم هاى خود را (از نگاه به نامحرمان ) فرو
گيرند و دامان خود را حفظ كنند، اين براى آن ها پاكيزه تر
است از آن چه انجام مى دهيد و به زنان با ايمان بگو چشم
هاى خود را (از نگاه هوس آلود) فرو گيرند و دامان خويش را
حفظ كنند و زينت خود را جز در آن مقدارى كه ظاهر است آشكار
نكنند.
در شان نزول آيه ، كلينى به سند خود از امام محمد باقر
(عليه السلام ) روايت كرده كه جوانى از انصار در يكى از
كوچه هاى مدينه ، با يك زن رو به رو شده بود و اين هنگامى
بود كه پوشش زنان تا پشت گوششان بود؛ بدين معنا كه مقنعه
خود را طورى مى بستند كه اضافه بر گردن ، دو گوش آن ها نيز
پيدا بود آن جوان كه پيوسته به او نگاه مى كرد تا بر او
گذشت و داخل كوچه ديگرى رفت ولى او همچنان از پشت سر به او
نگاه مى كرد و به راه خود ادامه مى داد ناگاه صورتش به
استخوان يا شيشه اى كه از ديوار بيرون آمده بود، خورد
صورتش را زخمى و خون آلود نمود.
جوان به خود آمد و ديد خون بر سينه و پيراهنش سرازير است
با خود گفت : سوگند به خدا كه نزد رسول خدا (صلى الله عليه
وآله) خواهم رفت و از ماجرا آگاهش خواهم ساخت .
پس نزد رسول خدا رفت . همين كه پيامبر (صلى الله عليه
وآله) او را ديد، پرسيد: چرا چنين شده است ؟
در همان حال جبرئيل بر پيامبر (صلى الله عليه وآله) فرود
آمد و اين آيه را بر آن حضرت قرائت كرد...(107)
واژه شناسان مى نويسند: ((غض
)) در اصل به معناى كم كردن و در
بسيارى از موارد در كوتاه كردن صدا يا كم كردن نگاه نيز به
كار مى رود(108)
و در قرآن همين كلمه درباره كوتاه كردن صدا نيز آمده است ،
آن جا كه مى فرمايد: و اغضض من صوتك
(109) آيه نمى گويد كه مومنان بايد
چشم هايشان را فروبندند، بلكه مى گويد بايد نگاه خود را كم
و كوتاه كنند و اين تعبير لطيفى است به اين منظور كه اگر
انسان به راستى هنگامى كه با زن نامحرمى رو به رو مى شود،
بخواهد چشم خود را به كلى ببندد، ادامه راه رفتن و مانند
آن براى او ممكن نيست ؛ اگر نگاه را از صورت و اندام او
برگيرد و چشم خود را پايين اندازد، گويى از نگاه خود كاسته
است و آن صحنه را از منطقه ديد خود به كلى حذف نموده است .(110)
مفهوم آيه اين نيست كه مردان در صورت زنان خيره نشوند تا
بعضى چنين استفاده كنند كه نگاه هاى غير خيره مجاز است ؛
بلكه منظور آن است كه انسان هنگام نگاه كردن معمولا منطقه
گسترده اى را زير نظر مى گيرد. هر گاه زن نامحرمى در حوزه
ديد او قرار گرفت ، چشم را چنان فرو بندد كه آن زن از حوزه
ديد او خارج شود؛ يعنى به او نگاه نكند، اما راه و چاه خود
را ببيند.(111)
كنترل چشم يكى از حقوق واجب است همان گونه كه انسان ها هر
يك بر ديگرى حقى دارند، اعضا و جوارح خود انسان نيز بر او
حقى دارند كه اگر امروز اين حق رعايت نشود، فردا در موقع
سوال از چشم در مقام پاسخ گويى در دادگاه عدل الهى به يقين
انسان شرمنده خواهد شد؛ چرا كه اين عضو در مقام پاسخ گويى
از هيچ چيز فرو گذار نخواهد كرد.
در تفسير عياشى از امام صادق (عليه السلام ) در توضيح اين
حق چنين آمده است : خداى تبارك و تعالى ايمان را بر اعضا و
جوارح بنى آدم فرض كرد و آن را بر تمام اعضا و جوارحش
قسمت كرد از جمله اين امر، دو چشم او است كه با آن دو نگاه
مى كند. همچنين دو پاى او كه به وسيله آن دو راه مى رود پس
بر چشم فرض كرده كه به سوى آن چه بر او حرام است نگاه نكند
و از آن چه كه خداوند نهى كرده چشم فرو پوشاند... و آن گاه
به آيه شريفه استدلال فرمود: و لا
تقف ما ليس لك به علم ان السمع و البصر و الفواد كل اولئك
كان عنه مسؤ لا(112)
در توضيح همين حق واجب ، امام زين العابدين (عليه السلام )
مى فرمايد: و حق البصر اءن تغضه عما
لا يحل لك و تعتبر بالنظر به
(113) و اما حقى كه چشم بر تو دارد
اين است كه آن را فرو پوشانى از آن چه كه بر تو حلال نيست
و به وسيله آن از گذشته و حال عبرت بگيرى .
كنترل نگاه
در سيره و سخن پيامبر
از پيامبر اسلام (صلى الله عليه وآله) در برخورد با
سهل انگارى درباره اين حكم قرآنى موارد گوناگونى ثبت شده
كه به دو مورد از آن ها اشاره مى كنيم .
1. سكين بن عبدالعزيز گويد: از پدرم و او از ابن عباس شنيد
كه مى گفت : در روز عرفه هنگام بيرون آمدن از صحراى عرفات
، شخصى
(114) در پشت سر پيامبر (صلى الله عليه
وآله) سوار شده بود در حالى كه چشم چرانى مى كرد، چند
مرتبه پيامبر (صلى الله عليه وآله) صورت او را برگرداند،
تا به زنان نامحرم نگاه نكند؛ اما او همچنان به زنان نگاه
مى كرد اين جا بود كه پيامبر (صلى الله عليه وآله) به او
فرمود: فرزند برادرم ، اين روز، روزى است كه اگر كسى مالك
چشم و گوش و زبانش باشد، خداوند او را خواهد آمرزيد.(115)
همچنين امام صادق (عليه السلام ) از امام باقر (عليه
السلام ) نقل فرموده كه رسول خدا (صلى الله عليه وآله)
هنگام رفتن به سوى عرفات ، اسامه را سوار كرده بود و همين
كه از عرفات افاضه كرد و، فضل بن عباس را كه جوانى خوش
سيما بود پشت سر خود سوار كرد در آن هنگام مرد عربى كه
همراه خواهرش بود و او نيز زيبا روى بود، با پيامبر رو به
رو شده و از ايشان سؤ الاتى كرد. و فضل بن عباس به خواهر
او چشم دوخته بود.
پيامبر (صلى الله عليه وآله) چون چنين ديد، دست خود را روى
چشم فضل گذارد تا چشمش را از نگاه به نامحرم بپوشاند؛ اما
او از سوى ديگر به آن زن نگاه مى كرد تا اين كه مرد عرب
پاسخ پرسش هاى خود را از پيامبر (صلى الله عليه وآله)
دريافت كرد و به راه خود ادامه داد.
پيامبر (صلى الله عليه وآله) نگاهى به فضل كرد و در حالى
كه شانه اش را گرفته بود فرمود: آيا نمى دانى كه اين روزها
از ايام المعدودات و ايام المعلومات است كه هر كس در مثل
چنين روزهايى چشم و زبان و دستش را نگه دارد، خداوند
براى او همانند ثواب حج آينده را مى نويسد.(116)
2. ابن ام مكتوم كه فردى نابينا بود بر رسول اكرم (صلى
الله عليه وآله) وارد شد ورود اين شخص نابينا مصادف بود با
حضور ميمونه و ام سلمه . حضرت دستور داد تا خود را
بپوشانند (و يا مخفى كنند) آن دو به رسول خدا عرض كردند
مگر او نابينا نيست ؟ او كه چشم ندارد تا ما را ببيند.
حضرت در پاسخ به آن دو فرمود: آيا شما دو نفر هم نابينا
هستيد؟ آيا او را نمى بينيد؟(117)
آثار منفى
چشم چرانى
همه مى دانيم كه چشم چرانى اثرات بسيار زشتى را در
سلامتى و روح انسان به ويژه يك جوان دارد؛ چرا كه به وسيله
چشم بسيارى از گناهان را انجام خواهد داد و در برخى موارد،
براى رسيدن به خواسته خود كه از راه چشم تحريك شده است ،
زندگى خود را نيز به مخاطره مى اندازد پس بهتر آن است كه
جوان ، به وسيله كنترل نگاه ، سلامت فكر و طهارت روح خود
را حفظ كند و زندگى با صفاى خويش را با بسيارى از گناهانى
كه به وسيله يك گناه انجام مى شود، آلوده نسازد با اين
بيان مى توان گفت كه آثار منفى چشم چرانى بسيار است ، اما
از باب اختصار به چند نمونه اكتفا مى كنيم :
1. تحريك
شهوت حيوانى
در روايتى كه از امام جعفر صادق (صلى الله عليه
وآله) رسيده ، آمده است كه : اياكم
و النظرة فانها تزرع فى قلب صاحبها الشهوة و كفى بها
لصاحبها فتنة
(118) از نگاه به نامحرمان خوددارى
كنيد، چرا كه تخم شهوت را در دل مى كارد و همين بس كه
بيننده را در فتنه مى اندازد.
2. ايجاد
حسرت دائمى
چه بسيار افرادى كه به وسيله چشم خود، چيزى را
اراده كردند اما براى هميشه حسرت آن بر دلشان نشست و هيچ
گاه به آرزوى خود نرسيدند براى اين كه در دام اين لذت هاى
زودگذر گرفتار نشويم ، امام صادق (عليه السلام ) ما را
چنين راهنمايى مى كند: النظره سهم
من سهام ابليس مسموم ، و كم من نظره اءورثت حسرة طويله
(119) نگاه تيرى از تيرهاى زهرا
آگين شيطان است و چه نگاه هايى كه به دنبال آن حسرت بسيار
زيادى را براى بيننده بر جاى گذارده است .
3. افتادن در
دام شيطان
شايد بسيارى از جوانان عزيز به دشمن اصلى و گستردگى
دام هاى او به خوبى پى نبرده اند. اما اين را بدانيد كه
هيچ حركت ضد اخلاقى در جامعه و فرد پيدا نخواهيد كرد، مگر
آن كه به وسيله شيطان پليد شكل گرفته . او پس از طرد شدن
از درگاه الهى ، به عزت خداوند سوگند ياد كرد كه تمام
بندگان را از راه به در برد؛ مگر آنان كه مخلص بوده و از
تير رس آن خبيث دور باشند حال كه چنين است يقين كنيد كه در
اين جا شيطان كار خود را دنبال كرده و به وسيله تيرهاى زهر
آگين خويش ، شما را به گناه دوباره وامى دارد و همين نگاه
دوباره عليه شما تمام شده و باعث گناهان ديگرى خواهد شد
بدين جهت است كه معصومين (عليهم السلام ) ما را از نگاه
مجدد نهى فرموده اند.
از جمله سفارش هايى كه پيامبر (صلى الله عليه وآله) به على
(عليه السلام ) داشت اين بود: يا
على اءول نظرة لك و الثانية لا لك
(120) نخستين نگاه ، از آن تو است ،
ولى نگاه دوم از آن تو نيست ؛ (زيرا دومين نگاه بوسيله
شيطان هدايت مى گردد). آرى ، اين سفارش ، درسى براى ما بود
نه براى على (عليه السلام )؛ چرا كه او امام است و هرگز
گناه نمى كند.
4. سلب آسايش
فكرى
چهارمين آسيبى كه در اثر چشم چرانى به انسان وارد
مى شود، آن است كه چشم چران ، هيچ گاه آسايش فكرى ندارد و
پيوسته فكر و ذهنش مشغول ديده هاى چشم او است ؛ به گونه اى
كه اگر از منظره اى خود را برهاند، گرفتار فكر و منظره اى
ديگر مى شود.
اميرمومنان (عليه السلام ) مى فرمايد:
من اءطلق ناظره اءتعب خاطره ؛(121)
هر كه ديد خود را رها سازد، آسايش خود را سلب كرده است .
5. چشمان پر
از آتش
آخرين آسيبى كه به چشم چران در اثر اين كار زشت
وارد مى شود، اين كه خداوند در روز قيامت در چشمان او ميخ
آهنى فرو مى كند و آن را از آتش پر خواهد كرد.
پيامبر (صلى الله عليه وآله) مى فرمايد:
من ملاء عينه حراما يحشوها الله
القيامة مسامير من نار، ثم حشاهما نار الى اءن تقوم الناس
ثم يؤ مر به الى النار(122)
هر كه چشم خود را از حرام پر كند: خداوند در روز قيامت در
آن چشم ميخ هاى آتشينى فرو مى برد، و سپس آن را پر از آتش
مى كند تا حساب مردم تمام شود آن گاه دستور مى دهد تا او
را به آتش جهنم ببرند.
آثار مثبت
كنترل چشم
همان گونه كه چشم چرانى آثار بدى در پى دارد، پرهيز
از اين بيمارى پليد نيز اثرات خوبى بر روح و روان جوان
خواهد گذاشت كه به چند اثر از آن اشاره مى كنيم :
1. كنترل چشم
؛ بالاترين غنيمت
در دنيا بسيارى از چيزها داراى سود است ، امام صادق
(عليه السلام ) كنترل چشم از نامحرمان را سود بزرگى دانسته
اند كه بالاتر از آن تصور نمى شود.
امام فرمود: ما اءغتنم اءحد بمثل ما
اغتنم بغض البصر، فان البصر لا يغض عن محارم الله الا و قد
سبق الى قلبه مشاهدة العظمة و الجلال ...(123)
هيچ كس سودى بالاتر از سود فرو پوشاندن چشم به دست نياورده
است ؛ چون هر اندازه كه چشم را از محارم خدا فرو پوشانده و
كنترل كند، دريچه قلبش باز شده تا آثار عظمت و جلال را
ببيند.
2. چشيدن
شيرينى ايمان
از پيامبر بزرگوار (صلى الله عليه وآله) نقل شده كه
فرمود: النظرة سهم مسموم من سهام
ابليس فمن تركها خوفا من الله اءعطاها ايمانا يجد حلاوته
فى قلبه
(124) نگاه به نامحرم تيرى است زهر
آگين از تيرهاى شيطان ؛ پس هر كس به خاطر ترس از خدا از آن
چشم بپوشد، خداوند ايمانى را به او عنايت مى كند كه شيرينى
آن را در قلب خود احساس كند.
3. چشيدن
شيرينى عبادت
عبادت خدا هنگامى لذت بخش و شيرين است كه جوان ،
طعم شيرينى عبادت را احساس كند. قطب راوندى از پيامبر (صلى
الله عليه وآله) روايت كرده است كه فرمود:
النظر الى محاسن النساء سهم من سهام
ابليس فمن تركه اذاقه الله طعم عبادة تسره
(125) نگاه به زيبايى هاى زنان ،
تيرى از تيرهاى شيطان است . پس هر كه از آن چشم بپوشد،
خداوند به او شيرينى عبادتى را مى چشاند كه شادمان گردد.
4. ازدواج با
حورالعين
چهارمين فايده اى كه در اثر كنترل چشم به انسان مى
رسد، ازدواج با حورالعين در بهشت است كه اين ازدواج ، توسط
خالق يكتا براى بنده اش انجام خواهد گرفت . امام صادق
(عليه السلام ) مى فرمايد: من نظر
الى امراءة فرفع بصره الى السماء اءو غمض بصره لم يرتد
اليه بصره حتى يزوجه الله عزوجل من الحور العين
(126) هر كس نگاهش به زن نامحرمى
افتد، پس چشم خود را به سوى آسمان بالا برد يا آن را
ببندد. هنوز چشم خود را باز نكرده ، خداوند حورالعينى را
به همسرى او در مى آورد.
10. ازدواج در جوانى
يكى از مسائلى كه مى بايست جوانان بدان توجه داشته
باشند مسئله مهم ازدواج و تشكيل خانواده است ؛ امرى كه
رابطه تنگاتنگى با ايمان و طهارت روح و سلامت فكر و پيش
رفت در زندگى جوان دارد مسئله اى كه خداوند در قرآن مجيد
بدان پرداخته و پيامبر (صلى الله عليه وآله) و معصومين
(عليهم السلام ) در سيره و گفتار و روششان به آن تكيه كرده
و در روايات بى شمارى پيوسته بر تشكيل اين بناى خدا
پسندانه اصرار ورزيده و مردم را تشويق فرموده اند.
در اين بخش ، براى بررسى بيشتر اهميت ازدواج ، نيم نگاهى
به سيره معصومين (عليهم السلام ) خواهيم افكند.
الف . اهميت
ازدواج
با مراجعه به منابع روايى و تاريخى ، به روايات
زيادى بر مى خوريم كه پيامبر (صلى الله عليه وآله) و اهل
بيت (عليهم السلام ) به طور كلى بر امر ازدواج و اهميت آن
اشاره كرده اند.
1. سنت رسول
الله
رسول خدا (صلى الله عليه وآله) در گفت گويى به
حاضران فرمود: هر كه راه و روش مرا دوست مى دارد، به سنتم
عمل كند و يكى از سنت هاى من ازدواج است در روايت ديگرى ،
امام صادق (عليه السلام ) از پيامبر (صلى الله عليه وآله)
نقل فرمود كه ازدواج از سنت من است ، پس هر كه از اين سنت
و روش ، روى گردان شود از من نخواهد بود.(127)
2. محبوب خدا
از آن جايى كه خداوند به بنده اش بسيار علاقه مند
است ، جز خير و خوبى براى او چيز ديگرى نمى خواهد از اين
رو او را به سوى خوبى ها و زيبايى ها و فضايل اخلاقى هدايت
و راهنمايى كرده است ؛ از جمله اين كه خداوند دوست مى دارد
بنده اش در سايه اسلام و قرآن ، كانون گرم خانواده داشته
باشد.
طبق فرموده رسول گرامى اسلام (صلى الله عليه وآله)، هيچ
محبوبى براى خدا بهتر از كانون ازدواج نيست چنان چه امام
صادق (عليه السلام ) از پيامبر (صلى الله عليه وآله) نقل
فرموده كه : ازدواج كنيد، زيرا هيچ چيز نزد خداوند محبوب
تر از خانه اى نيست كه در اسلام به وسيله ازدواج آباد شده
باشد.
3. حفظ كننده
نصف دين
همان گونه كه مى دانيد دوران جوانى و پيش از ازدواج
، دورانى است بسيار حساس و خطرناك .
اما پيامبر رحمت ، به خاطر علاقه خاصى كه به جوانان داشت ،
هماره در تلاش بود تا آن ها را به وسيله ازدواج و تشكيل
خانواده از دام شيطان ها و وسواس هاى خناس حفظ كند. بدين
جهت فرمود: هر كه ازدواج كند، نصف دين خود را حفظ كرده است
؛ پس در نصف باقى مانده دين خود، از خداى بترسد.(128)
با اين بيان ، اگر قرار باشد با ازدواج نصف دين حفظ شود،
بدون ترديد اگر ازدواج نكند، بيم آن مى رود كه تمام دينش
در معرض خطر و نابودى قرار گيرد.
4. برترى
نماز متاهل
معصومين (عليهم السلام ) درباره فضيلت ازدواج و
تشويق بر آن ، بر نماز جوان متاهل تكيه بيشترى كرده اند آن
را بر نماز غير متاهل برترى داده اند. امام صادق (عليه
السلام ) فرمود: دو ركعت نمازى كه متاهل مى خواند، برتر از
هفتاد ركعتى است كه غير متاهل مى خواند.(129)
رسول خدا (صلى الله عليه وآله) نيز فرمود: متاهلى كه در
حال استراحت است ، نزد خداوند برتر از آن روزه دار و نماز
گذارى است كه عزب و غير متاهل است .(130)
ب . گزينش
همسر در جوانى
از مطالعه و بررسى زندگى معصومين (عليهم السلام )
در مى يابيم كه آن ها نيز در بهار جوانى ، همسران خود را
انتخاب كرده اند؛ مثلا پيامبر بزرگوار اسلام (صلى الله
عليه وآله) در 25 سالگى با حضرت خديجه ازدواج كرد؛
اميرمومنان (عليه السلام ) در 22 سالگى تشكيل خانواده داد
و امام سجاد (عليه السلام ) در 19 سالگى ، امام محمد باقر
(عليه السلام ) در 26 سالكى و امام جواد در 17 سالگى و به
همين ترتيب ساير معصومين (عليه السلام ) در عنفوان جوانى
به تشكيل خانواده پرداخته اند.
احاديث و روايات به خوبى گواهى مى دهند كه چه قدر پيامبر
(صلى الله عليه وآله) و اهل بيت (عليهم السلام ) جوانان را
به ازدواج تشويق مى فرمودند و در ضمن خطبه و سخنرانى اين
مسئله را يادآور مى شدند و مى فرمودند: جوان ها ازدواج
كنيد.(131)
در روايتى ، رسول اكرم (صلى الله عليه وآله) مى فرمايند:
هر جوانى كه در ابتداى جوانى ازدواج كند، شيطان او به خروش
آمده ، فرياد مى كند: واى بر او، واى بر او كه دو ثلث دينش
را از دست من حفظ كرد.(132)
ج . رفع
موانع ازدواج
پيامبر عزيز هنگامى كه با جوانى برخورد مى كردند،
ضمن آن كه آن ها را تشويق مى فرمودند، اگر متوجه مى شدند
همسر ندارد، از او مى خواستند تا هر چه زودتر ازدواج كند و
گاه شخصا اقدام كرده و براى رفع موانع ايجاد شده گام برمى
داشتند؛ چنان چه از يكى از سران و شخصيت هاى عرب خواستند
تا دختر خود را به جوانى به نام جويبر تزويج كند.(133)
مرحوم كلينى ، از امام صادق (عليه السلام ) نقل كرده جوانى
از انصار خدمت پيامبر (صلى الله عليه وآله) رسيده و از فقر
و تهى دستى شكايت كرد.
پيامبر (صلى الله عليه وآله) به او فرمود: ازدواج كن .
آن جوان از محضرش بيرون رفت و شرم كرد تا بار ديگر براى
عرض حاجت خود به محضرش باز گردد.
مردى از انصار كه شاهد ماجرا بود خود را به آن جوان رساند
و گفت : من دخترى دارم و آن گاه دختر خود را به عقد آن
جوان انصارى در آورد. پس خداوند متعال ، در اثر اين ازدواج
، بر او گشايش و وسعت در روزى قرار داد آن جوان براى تشكر
به محضر پيامبر (صلى الله عليه وآله) رسيد و ايشان را از
ماجرا با خبر ساخت .
پيامبر (صلى الله عليه وآله) به او رو كرد. و فرمود: اى
گروه جوانان ، بر شما باد به ازدواج
(134)
د. كمك هاى
مالى براى ازدواج جوانان
امام صادق (عليه السلام ) فرمود: مردى به حضور پدرم
رسيد آن حضرت فرمود: آيا همسر دارى ؟ گفت نه .
حضرت فرمود: دوست ندارم يك شب بدون همسر بخوابم ، اگر چه
دنيا و هر چه در او هست از آن من باشد.
سپس فرمود دو ركعت نمازى كه متاهل مى خواند، برتر از مرد
مجرد و غير متاهلى است كه شب را به نماز گذرانده و روز را
به روزه . سپس پدرم هفت دينار به او داد و فرمود: با همين
پول ازدواج كن در پايان به او گفت : پدرم از رسول خدا (صلى
الله عليه وآله) روايت كرده كه فرمود: ازدواج كنيد و تشكيل
خانواده دهيد كه چنين كارى روزى شما را بيشتر خواهد كرد.(135)
11. نشاط و تفريح
خداى مهربان براساس حكمت و مصالحى كه خود بهتر مى
داند، ساختمان انسان را به گونه اى آفريده كه پيوسته روح و
بدنش بايد استراحت كند. خواب و استراحت را براى رفع خستگى
بدن ما قرار داده ، اما براى رفع خستگى روح تفريح لازم است
.
تفريح در لغت به معناى شادمان كردن روح است و از آن جايى
كه هر چيزى نمى تواند روح آدمى را شاداب كند، بايد به
دنبال آن چه كه روح را منبسط مى كند رفت و روح خسته را
طراوت بخشيد.
امروز بسيارى از چيزها به عنوان تفريح تلقى شده اند، در
حالى كه نه تنها روح آدمى را شاد نمى كند، بلكه بيشتر
موجبات غم و غصه و گرفتگى انسان را فراهم مى كند قرآن مجيد
و روايات و احاديث اسلامى كه مفسر اين جهان عظيم و پرده
بردار گوشه اى از اسرار اين نظام هستى و آفرينش انسان
هستند، به موارد زيادى در اين راستا اشاره نموده اند كه
اين بخش بيانگر برخى از آن نمونه ها است .
1. سير و سفر
يكى از بهترين موارد تفريحات سالم ، مسافرت است سير
و سفر باعث شادى و نشاط و زدودن غم و گرفتگى هاى روحى است
مسافرت ، افزون بر ايجاد شادى و نشاط در انسان ، موجب مى
شود كه او به رشد و كمال مطلوب برسد؛ در صورتى كه هرگز
چنين چيزى از گوشه نشينى به دست نمى آيد.
سير در زمين ، باعث رسيدن به عبرت هاى تاريخ و آگاهى از
سرنوشت خوب و بد پيشينيان است كه سرنوشت آنها مى تواند
نقطه ى عطفى در زندگى جوان باشد تا بدين وسيله از نعمت
الهى قدردانى كند قرآن در سوره هاى متعدد و در آيات فراوان
، به سير در زمين
(136) اشاره كرده و حتى در برخى آيات ،
فرمان به سير داده است و دنبال همين آيات فوايد معنوى اين
سير را بيان داشته است .
اميرمومنان (عليه السلام ) بر مسافرت هاى مفيد بسيار تكيه
مى كرد و مى فرمود:
تغرب عن الاوطان فى طلب العلى
|
|
و سافر ففى الاسفار خمس فوائد
|
تفرج هم و اكتساب معيشة |
|
و علم و آداب و صحبة ماجد(137) |
براى رسيدن به درجات كمال ، از وطن خود فاصله بگير و سفر
كن كه در مسافرت ها پنج فايده و اثر است : زدودن غم و غصه
و به دست آوردن روزى و تحصيل علم و كسب فضايل اخلاقى و
آداب و همراهى و آشنا شدن با دوستان است .
2. زيارت
دوستان
دوستان خوب و دانا و امين ، همانند پدر و مادر و
برادر و فاميل بر انسان حق دارند كه مى بايد به نحوى حق
آنان ادا شود. كم ترين حق آنان در اين است كه به زيارت و
ملاقاتشان برويم و لحظاتى با آن ها به گفت گو بنشينيم .
بدون ترديد، جوان با حضور در كنار دوست خوب خود، احساس
آرامش خواهد كرد.
گفت گو با وى باعث كم شدن فشارهاى روحى و زدودن غم و غصه و
انبساط روح خسته او خواهد شد بدين جهت بايد گفت كه تفريحى
بالاتر از اين نيست كه هم خود را خوشحال كند و هم دوست
واقعى را. روايات بسيارى داريم كه بر اين سنت حسنه تكيه
كرده اند:
امام صادق (عليه السلام ) فرمود:
تزاوروا فان فى زيارتكم احياء لقلوبكم
(138) به زيارت و ملاقات يكديگر
برويد كه اين زيارت ، باعث احيا و زنده شدن قلب هايتان است
.
3. صله رحم
بسيارى از جوانان هستند كه به هر، علتى آگاهانه يا
ناخودآگاه ، از خويشان خود دورى مى جويند و چه بسيار شده
كه حتى با خواهش پدران و مادران از رفتن به خانه فاميل و
بستگان نزديك سر باز مى زنند؛ در حالى كه اين دورى و فاصله
گرفتن ، از سوى آنان يك كوتاهى به حساب مى آيد كه نتايج
زيان بارى را در بر خواهد داشت صله رحم نه تنها باعث
خوشحالى تمام خويشان است بلكه موجب شادى و نشاط و طراوت
روح و راحتى فكر و آرامش خاطر نيز مى شود صله رحم ، تفريح
سالمى است كه جوان مى تواند با انجام اين امر خدا پسندانه
، هم خدا را از خود خشنود كند هم ديگران را امام صادق
(عليه السلام ) فرمود: صله رحم بلاها را از انسان دور مى
سازد.
(139)
و در روايت ديگرى فرمود: از جمله گناهانى كه موجب مرگ
زودرس مى شود، قطع رحم است
(140)
4. كتاب
خوانى
مطالعه آثار قلمى ديگران و آگاهى بر مسائل و
جريانات گذشته و حال ، از ديگر مواردى است كه مى تواند در
بسيارى از اوقات براى جوان ، تفريح به شمار آيد؛ چرا كه با
خواندن كتاب ، هم سطح دانش او بالا مى رود، هم از اتلاف
وقت جلوگيرى مى شود. و هم به يارى فكر خسته اش مى شتابد.
معصومين (عليهم السلام ) علاوه بر قرائت و تامل و تدبر و
تفكر در آيات قرآن ، به مطالعه كتاب ، بسيار تكيه مى كردند
مهم تر آن كه حفظ كتاب و نگه دارى آن را براى برخى از زمان
ها بسيار لازم و ضرورى مى دانستند.
امام صادق (عليه السلام ) به مفضل بن عمر فرمود: بنويس و
علمت را در ميان دوستانت منتشر كن و چون مرگت فرا رسد، آن
ها را به پسرانت ميراث ده ؛ زيرا براى مردم زمان فتنه و
آشوب فرا مى رسد، كه آن هنگام جز با كتاب انس نگيرند.
(141)
ممكن است مراد امام از نگه دارى كتاب و انس گرفتن با آنها،
اين باشد كه زمانى فرا رسد كه آشوب ها و فتنه ها و مفاسد
اجتماعى ، آن قدر افزايش يابد كه هيچ چيز بهتر از خواندن
كتاب و دور ماندن از جريان ها و اتفاقات پيش آمده نيست و
ممكن است زمانى فرا رسد كه بر اثر رسوخ افكار انحرافى و
گمراه كننده ، اگر كتاب هاى مستند و معتبرى در بين نباشد
كه مطالعه آنها باعث حفظ دين و اخلاق گردد، بى ترديد در
دام دزدان عقيده خواهند افتاد.