جوئي از ديـگران
و پيدا نمودن عيوب آنها باشد (2) .
عيب كسان منگرو احسان خويش ديــده فروبر بـــه گريبان خـــويش
آينه روزي كه بگيري بـــه دست خود شكن آن روز و مشو خود پرست
از جمله مواردي كه حق چشم زير پا گزاشته ميشود ؛ اشاراتي است كه براي
استهـزاي ديگران يا خورد كردن و تحقير نمودن آنها صورت مي گيرد .
و متاسفانه كه اين كار بسيار معمول بوده هست ؛ به حدي كه خداي متعال صريحا
اين
ـــــــــــــــــــــــــ
(1) نهج
الفصاحه ص 231 (2) كافي ج 2 ص
460
عمل را بـه عنوان خيانتي كه از طريق چشم صورت مي گيرد ؛ معرفي نموده و
مــورد مذمت قرار داده و ميفرمايد :
يَعْلَمُ خَائِنَةَ
الْأَعْيُنِ وَمَا تُخْفِي الصُّدُورُ (غافر:19)
خداوند آگاه است به خيانت شما از طريق چشم و آنچه در سينه هاي
خود مخفي كرده ايد .
بلكه حق چشم به گردن ما اينست كه از آن به عنوان دري براي ورود به شهر
عبرت و پند استفاده نمائيم و هر چيزي را كه مي بينيم با ديدهء
عبرت ببينيم .
هان ايدل عبرت بين ازديده نظركن هان
ايـوان مدايـن را آئينـه عبـرت
دان
به قبرستان گزر كردم كم و بيش بديدم قبر دولت مند و درويش
نه درويش بي كفن در خاك خفته نه
دولت مند برده يك كفن بيش
و با مطالعه و تحقيق كه چشم از ابزار مهم و اساسي آن به حساب مي آيد بر
معرفت و علم خود بيفزائيم و با دقت در آيات الهي و آفاق وانفس راهي به سوي سعادت ابدي
و هميشگي خود بگشائيم .
نظر محبت آميز و پر عاطفه ومهر خود را از اهل عيال و اقوام و اقارب دريغ
نكنيم .وب كشيدن پرده هاي غفلت بر روي حقايق خود را از ديدن حـقيقت محروم نسازيم .
6- حق پ
و أما حــق رجليك فأن لاتمشى
بهما إلى ما لايحــل لــك و لاتجعلهمــا مطيتك فى الطريق المستخفة بأهلها
فيها فإنها حاملتك و سالكة بك مسلك الديـن و السبــق لك
و لاقوة ‘لا بالله .
ترجمه :
اما حق پاهايت برتو آنست كه از آن به عنوان وسيله اي براي رفتن به طرف حرام استفاده نكني و پا را مركب در راهي كه سبب استخفاف و زبوني تو ميشود
قرار ندهي ؛ زيرا كه اين دوپا ترا حمل ميكنند و سير ميدهند در مسير دين و سبقت
گرفتـن در كارهاي خوب و قوتي نيست مگر به قوت پرور دگار .
شرح :
چيستان يا معمائي بين مردم معمول است كه براي سرگرمي و آزمايش ذهنه
نقل مي شود ؛ ولي اگر در معنا و مفهوم آن دقت شود حامل پيام بسيار مهمي
ميباشد . معما اين است " مرده در ميان دريا ؛ شلغم مي خورد " ؛ اهل ذهن و زكاوت فورا
جـواب ميدهند كه مردهء در ميان دريا بود و در كنار دريا شخصي كه
از دوپا شل ومعلول بود غم ميخورد كه اي كاش پا ميداشت وميتوانست
جنازهء آن بيچاره را از بين آب بيرون بياورد و كفن و دفن نمايد
.
براستي انسان وقتي قدر نعمتي را مي داند كه از آن محروم باشد .
از جمله نعمتهاي خداوند براي انسان ؛ همين پاهاي ما است كه با اين و سيله
ميتوانيم راه برويم و ازمكاني به مكان ديگر منتقل شويم ؛ بسبب
آن ايستاده شويم و تمام وزن بدن ما را بدون آنكه منتي برما
بگزارد تحمل نمايد .
وسيله اي كه صد در صد تابع فرمان بوده و هيچ وقت با دستورات ما مخالفت نكند
. مسلما انسان تا وقتي كه از اين نعمت برخوردار است قدر آن را نميداند ؛ اما
وقتي عمر زياد شد و قدرت و توان جواني از انسان سلب گرديد و
كارش به جائي رسيد كه يا ب كمك ديگران و يا با تكيه به عصا از
زمين بلند شود و لرزان ؛ لرزان چند قدمي راه رود آنگاه هست كه
مي فهمد چه نعمت بزرگي را از دست داده است .
امام سجاد عليه السلام ميفرمايد : مهم ترين حق پا اين است كه از آن به
عنوان وسيلهء براي رفتن به سوي حرام استفاده نشود ؛ زيرا كه خداوند پا را براي ارتكاب گناه
به م عطا نكرده است .
رسول خدا صلي الله عليه واله وسلم با جمعي از ياران و اصحاب خـــود ؛ از
قبرستان بقيع ميگزشت در همين حال كنار دوتا از قبرهاي بقيع ايستاده شده و ياران خود
را از معذب بودن صاحبان آن دوقبر خبر داد ؛عرض كردند :يا رسول
الله اين دونفر چه كرده بودند كه اين چنين گرفتار عذاب الهي شده
اند ؛فرمود :
كان
احدهما يمشى بالنميمة والاخر لا يستبرء عن البول
" يكي
از اين دونفر كارش راه رفتن بجهت نمامي و سخن چيني بود و ديگري
استبراء از بول نمي كرد (1) يعني به فكر طهارت و نجاست خود نبود .
مورد استشهاد ما نفر اول است كه از پاهايش درست استفاده نكرده و اين طـرف و
آن طرف راه مي افتاد تا سخنها وخبرها را بشنود وبعد اين جا و آن جا به گوش اين و
آن رسانيده سبب ايجاد فتنه و فساد بين مردم شود و آرامش و آسايش
آنها را بهم زند .
مسلما كساني كه از پايشان براي رفتن به مراكز فساد و قمارخانه ها وديگر
مراكز گناه استفاده مي نمايند يا با آن به رقص و پاي كوبي در برابر نا محرمان مي پردازند
؛ قدر اين نعمت الهي را ندانسته و حق آنرا ادا نكرده اند .
پا براي رفتن به محل كار است تا درآمد حلالي كسب شود و براي رفتن بسوي
عبـادت و مساجد ومراكز ديني است تا معنويت و قربي حاصل گردد و
براي رفتن به مدرسه و مراكز علمي است تا بر معلومات انسان چيزي اضافه شود و براي رفتن بــه تفريحات
سالم و مباح است تا ملالت و خستگي از انسان زايل گردد .
ــــــــــــــــــــــــ
(1) مستدرك
الوسايل ج 1 ص
270
7- حق دست
و أما حــق يــدك
فأن لاتبسطهـا إلى مالايحــل لك فتنال بما تبسطها إليه مــن الله
العقوبة فى الآجل و من الناس بلسان اللائمة فى العاجل ؛ و لاتقبضها مما
افتــرض الله عليها؛ و لكن توقرها بقبضها عـــن كثير مما لايحل لها و بسطها الى
كثيـر مم ليس عليها؛ فاذا هى قد عقلت و شرفت فى العاجل وجب لها
حسن الثواب فى الاجل
ترجمه :
اما حق دست بر تو آنست كه به سوي حرام دراز نشود زيرا سبب عقوبـت و
و عذاب خداوند در آخرت و ملامت و سرزنش مردم در دنيا خواهد بود ؛ و دستهايت
ر منع نكني از چيزي كه خداوند بر آن واجب نموده است . بلكه با
استفادهء صحيح و مشروع ؛ دستهايت را موقر و بزرگ نما به اين بيان كــه از تمام جيزهاي كه حرام است دورش نگهداري و براي بدست آوردن آنچه كه مفيد اسـت
باز وآزادش گزاري ؛ پس درين صورت است كه مورد احترام ديگران در دنيا و
پـاداش و اجر خداوند در آخرت قرار خواهي گرفت .
شرح :
دست نيز يكي از اعضا وجوارح مهم بدن است بلكه مهمتر از ديگر اعضاي بدن ميباشد ؛ چون استفاده هاي مختلفي كه از دست ميشود بسيار زياد است .
استفاده هاي غلط و نا درست مثل دزدي ؛ زدن ؛ اشاره توهين آميز ؛ محكم
گرفتـن يك طرف در حال جنگ تا طرف مقابلش بتواند اورا بيشتر مورد
ضرب قرار دهد ؛ فحش و نا سزا گفتن بوسيلهء بعضي از علامات كه
با دست صورت ميگيرد و....... .
استفاده هاي صحيح و درست مثل دفاع از مظلوم ؛ دفع ظلم ؛ منع متجاوز از
تعدي به حقوق ديگران ؛ كمك بــه سالخـوردگان و مريضها ؛ نوازش
خورد سالان و مخصوص ايتام ؛ دست دادن به عنوان دوستي با ديگران
؛ دادن صدقات به فقرا و مساكين ؛ سلام دادن به ديگران و اداي
احترام ؛نوشتن مطالب مفيد براي آگاهي ديگران ؛برداشتن سنگ و چوب و ساير موانع از سر راه مردم ؛ انجام معاملات و داد وستد ؛ دراز كردن
بسوي خداوند براي عرض نياز ؛ شمارش تسبيح و تحميد و تهليل و
تكبير ؛ و........ .
در هر موردي كه انسان از دستش استفاده صحيح يا نا صحيح نمايد ؛ دو نتيجه
عايد او ميگردد يكي عاجل و در همين دنيا و ديگري آجل و در آخرت . اگر
خداي ناكرده شخصي دزدي نمايد يا آدم بكشد يا كار خلاف ديگري با دست انجام
دهد ؛ در همين دنيا مورد ملامت و سرزنش مردم قرار ميگيرد طوريكه او را به
همديگر نشان داده و عمل زشت اورا اينجا و آنجا حكايت مينمايند ؛
و دربين اجتماع مورد تنفر و انزجار قرار ميگيرد .
نتيجه دوم ؛ عذاب خداوند است كه دامنگير او پس از مرگ يا حتي قبل از آن
ميگردد . و اگر شخصي از دست استفاده صحيح و مشروع نمايد ؛ چـون
مواردي كـه گزشت در دنيا مورد تكريم و احترام مردم قرار گرفته
و پس ازمرگ هم رحمت و غفران خداونـد شامل حالش ميگردد .
امام صادق عليه السلام فرمود :
و فرض الله على
اليدين ان لايبطش بهما الى ما حرم الله و ان يبطش بهما الى ما امر الله عزوجل و فرض عليهما من الصدقة و صلة الرحم و
الجهاد فــى سبيل الله و الطهور للصلوات
" خداوند بر دستها واجب نموده است كه به سوي آنچه او حرام
نموده است دراز نشود بلكه بايد وسيلهء براي بدست آوردن حلال باشد و واجب
نموده است بردست دادن صدقه و صله رحم و جهاد في سبيل الله را و هم چنين
تطهير براي نماز و وضو يا تيمم را (1) .
از علي عليه السلام نيز نقل شده است كه فرمود :
وفرض على اليدين
الانفاق فى سبيل الله
خداوند واجب نموده است كه بوسيله دست انفاق كنيم در راه خدا (2) .
و بخاطر همين جهت است كه رسول الله صلي الله عليه واله وسلم فرمود :
اليد العليا خير
من اليد السفلى
" دست بالا بهتر از دست پائين است (3) يعني كسي كه صدقه ميدهد؛ در
نزد خداوند مقامي بالاتر از صدقه گيرنده دارد .
بايد توجه داشت كه يكي از ابزار غيبت كردن همين دستها ميباشد ؛ زيرا گاهي
اوقـات حركات وعلائمي كه بواسطه دست صورت ميگيرد حاوي پيامهاي مختلف است . در بسياري از موارد مردم مقاصد خودشان را باهمين حركات و علائم ؛ به طرف
مقابل ابلاغ مينمايند مثل سلام دادن از راه دور يا خدا حافظي يا
حتي بعضي از دشنامها .
از ام المومنين عائشه نقل شده كه زني وارد خانه ماشد تا از حضرت پيامبـر
صلي الله عليه و اله وسلم سوالي كند ؛ وقتي جوابش را شنيد و برگشت كه برود ؛ مـن با
اشاره دستم به كساني كه در خانه بودند فهماندم كه قد اين زن
كوتاه است ؛ پس رسول خـد صلي الله عليه واله وسلم فرمود :
عائشه تو با اين كارت غيبت اورا نمودي (4) .
ــــــــــــــــــــــــــــ
(1) بحار
الانوار ج 69 ص 23
(2) بحار
الانوار ج 69 ص 73
(3) بحار
الانوار ج 21 ص 210
(4) جامع السعادات ج 2 ص 294
پىنوشتها:
1 . مشكل
2 . مشكل
3 . مشكل
4 . مشكل
5 . مشكل
6 . مشكل
7 . مشكل
8 . مشكل
9 . مشكل
10 . مشكل
11 . مشكل
12 . مشكل
13 . مشكل
14 . مشكل
15 . مشكل
16 . مشكل
17 . مشكل
18 . مشكل
19 . مشكل
20 . مشكل
21 . مشكل
22 . مشكل
23 . مشكل
24 . مشكل
25 . مشكل
26 . مشكل
27 . مشكل
28 . مشكل
29 . مشكل
30 . مشكل
31 . مشكل
32 . مشكل