روايتى را يكى از صحابه نقل
مى كند كه به يكى از غلامانش دستور داده بود گوسفندى را ذبح كند. در
حال ذبح گوسفند او را توصيه كرد كه همسايه يهودى را فراموش نكند. غلام
پرسيد: چرا سفارش اين يهودى را مى كنى ؟ گفت : رسول اكرم صلى الله عليه
و آله و سلم آنقدر سفارش همسايه را فرموده اند كه ما گمان كرديم همسايه
از همسايه ارث مى برد(970).
سفارش به رعايت همسايه به طور مطلق ، اعم از اين كه مسلمان باشد يا
غيرمسلمان ، از مصاديق همان قاعده كلى است كه انسان غيرمسلمان كه در
سايه حكومت اسلامى زندگى مى كند، از همه منافع اجتماعى كه مسلمان ها
برخوردارند، بهره مند است .
بهترين منبعى كه ما را با حقوق انسانى اهل ذمه آشنا مى كند، نامه هايى
است كه حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام در دوران حكومتش به حكام و
فرمانروايانى مى فرستاد كه از جانب آن حضرت در ساير بلاد اسلامى منصوب
شده بودند. يكى از آن نامه ها، نامه حضرت به مالك اشتر است . در بخشى
از آن كه مربوط به غيرمسلمان ها است مى فرمايند:
و
تَفَقَّد اءَمرَ الخَراجِ بما يُصلِحُ اءَهلَه فانَّ فى صَلاحِه و
صَلاحِهم صَلاحا لِمَن سِواهُم و لا صَلاحَ لِمن سِواهُم الا بهم
لاءَنَّ النَّاسَ كُلَّهم عِيال على الخَراجِ و اءَهلِه وَليَكن
نَظَرُكَ فى عمارَةِ الاءَرضِ اءَبلَغَ مِن نَظَرِكِ فى استِجلابِ
لاءَنَّ ذلكَ لا يُدرَكُ الا بالعِمارَةِ(971).
((خراج
(972) ماليات را دقيات زير نظر داشته باش ! طورى كه
صلاح ماليات دهندگان باشد؛ زيرا در بهبودى وضع ماليات و بهبودى حال
ماليات دهندگان ، بهبودى حال ديگران نيز نهفته است . ديگران هرگز به
صلاح و آسايش نمى رسند، جز اين كه خراج دهندگان در صلاح و بهبودى به سر
برند؛ چرا كه مردم همه عيال و نان خور خراج و خراج گذاران هستند. بايد
كوشش تو در آبادانى زمين بيش از جمع آورى خراج باشد؛ زيرا كه خراج جز
با آبادانى به دست نمى آيد)).
اين فرمايش حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام ادامه دارد كه نياز به
تبيين و توضيح بيشتر دارد. هدف ما از نقل اين فرمايش حضرت اميرالمؤ
منين عليه السلام تاءكيد و عنايت حضرت به رعايت حقوق اهل ذمه و كسانى
است كه در پناه مسلمين زندگى مى كنند. اين تاءكيد و سفارش در نامه هاى
ديگر حضرت به ساير حاكمان منصوب از طرف ايشان نيز ديده مى شود. در فروع
كافى نقل شده است كه شخصى از طايفه ثقيف مى گويد:
استَعمَلنى علىُّ بنُ اءَبى طالب عليه السلام علَى بانِقيَا و سوَادِ
الكوفَةِ فقالَ لى ... ايَّاكَ اءَن تَضرِبَ مُسلما اءَو يَهوديّا اءَو
نَصرانيّا فى دِرهَمِ خَراج اءَو تَبيعَ دابَّةَ عَمَل فى دِرهَم
فانَّما اءُمِرنا اءَن نَاءخُذَ منهُمُ العَفوَ(973).
((اميرالمؤ منين عليه السلام مرا به بانقيا
مامور كردند و در هنگام اعزام به من فرمودند: بپرهيز از اين كه براى
گرفتن ماليات مسلمان ، يهودى و نصرانى مورد ضرب قرار دهى ! مبادا براى
گرفتن خراج ، آنها را مجبور به فروش ابزار كارشان كنى ! - اگر شكوه
كردند كه درآمدمان به دلايلى كم است ؛ تحقيق و بررسى نكن ؛ مدعاى آنها
را بپذير - به ما دستور داده اند كه زيادى مال آنها را دريافت كنيم
)).
يا در روايت ديگرى كه در منابع عامه نقل شده است ، اميرالمؤ منين عليه
السلام فردى را به زمامدارى منطقه گماردند و به او سفارش كردند:
لا
تَضرِبَنَّ رجلا سَوطا فى جِبايَةِ درهم و لا تَبيعَنَّ لهم رزقا و لا
كِسوَةَ شِتاء و لا صيف و لا دابَّة يَعتَمِلونَ عليها و لا تَقُم رجلا
قائما فى طَلَبِ درهم ، قال : قلت : يا اميرالمؤ منين عليه السلا! اذا
اءَرجِعُ اليكَ كما ذهبتُ مِن عندك ؟ قال : و ان رَجَعتَ كما ذهبتَ.
ويحَكَ انَّما اُمرنا اءن نَاخُذَ منهم العفوَ(974).
((حق ندارى هيچ كس را براى گرفتن ماليات تازيانه
بزنى ؛ و حق ندارى روزى آنها را بفروشى ؛ حق ندارى لباس زمستانى و
تابستانى آنها را بفروشى . حق ندارى وسايل آنها را توقيف كنى . حق
ندارى كسى را براى گرفتن ماليات نزد مردم بگمارى . آن شخص گفت : آيا من
مانند وقتى كه از نزد شما مى روم ، دست خالى برمى گردم ؟! حضرت
فرمودند: اگرچه همان گونه كه مى روى ، دست خالى برگردى ! واى بر تو، ما
ماموريم كه زيادى مال آنها را دريافت كنيم )).
روايتى از حضرت در ((صحيح مسلم
)) نقل شده است كه هشام بن حكيم بن حزام مى گويد: من در شام بر
جماعتى عبور كردم كه آنها را در آفتاب نشانده بودند و بر سر آنها روغن
زيتون ريخته بودند. پرسيدم : اينها چه كسانى بودند؟ گفته شد كه اين ها
را به خاطر اين كه خراجشان را پرداخت نكرده اند، عذاب مى دهند تا آن را
بپردازند. گفتم : از رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم شنيدم كه حضرت
فرمودند:
خداوند، كسانى را كه ديگران را در دنيا آزار مى دهند، عذاب خواهد كرد(975).
يعنى حتى اين نوع شكنجه كردن و آزار دادن اهل كتاب و اهل ذمه گرچه با
دليل ، ممنوع است .
در تعبير ديگرى از رسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم اين مضمون واضح
تر بيان شده است ؛ حضرت مى فرمايند:
انَّ
اللهَ يُعذِّبُ الَّذينَ يُعَذِّبونَ النّاسَ فى الدّنيا(976).
((خداوند كسانى را كه در دنيا مردم را عذاب مى
دهند، عذاب خواهد كرد)).
در اين حديث هما: نكته را درباره مردم بيان مى فرمايند، چه اين مردم
مسلمان باشند يا غيرمسلمان ؛ عبد باشند يا حرّ.
مرحوم صاحب وسائل الشيعه در ابواب قصاص از امام هشتم عليه السلام نقل
مى كنند كه رسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم فرمودند:
لَعَنَ اللهُ مَن قَتَلَ غيرَ قاتِلِهِ اءَو ضَرَبَ غيرَ ضارِبهِ(977).
((آن كه بدون حق كسى را بكشد يا كتك بزند، مورد
لعن الهى است )).
اين سفارش ها در مورد مطلق مردم كه از جمله آنها اهل كتاب و اهل ذمه
هستند بسيار زياد است .
پايبندى به پيمان بسته
شده
نكته قابل توجهى كه بايد در حقوق اهل ذمه مورد عنايت قرار بگيرد
اين است كه پيمان با اهل ذمه را ((ذمّة الله و
ذمة رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم ))
تلقى مى كنند. وقتى پيمانى از جانب مسلمانان با اهل كتاب منعقد مى شود،
در واقع اين پيمان خدايى است . در آيه كريمه قرآن هم آمده است :
انَّ
اللهَ لا يُخلِفُ الميعادَ(978).
((خداوند خلف وعده نمى كند)).
هر نوع پيمان شكنى از ناحيه مسلمانان در واقع شكستن پيمان خداوند متعال
است . علاوه بر اين كه وفاى به عهد از توصيه هاى مؤ كّد قرآن كريم است
:
و
اءَوفوا بالعَهدِ انَّ العَهدِ كانَ مسؤ ولا(979).
((به عهد خود وفا كنيد، كه از عهد سؤ ال مى شويد)).
يا درباره اوصاف مؤ منان در سوره مباركه مومنون مى فرمايد:
والَّذينَ هم لِاءَماناتِهم و عَهدِهم راعُونَ(980).
((مؤ منان كسانى اند كه به پيمان هايى كه با
ديگران مى بندند وفادارند)).
آنچه بيان شد درباره وفاى به عهد بود، اما نفس معاهده ، امرى است كه
اگر از سوى مومن منعقد شد، موظف است كه بدان وفا كند. اميرالمؤ منين
عليه السلام مى فرمايند:
لا
تَضمَن ما لا تَقدِرُ على الوَفاءِ بهِ(981).
((چيزى را كه قادر به وفاى آن نيستى تضمين نكن
)).
در روايتى از امام صادق عليه السلام در مورد بستن عهد و پيمان آمده است
:
عِدَةُ المؤ منِ اءَخاهُ نَذر لا كفَّارَةَ لهُ(982).
((عهدى كه مسلمان با بردارش مى بندد، مثل نذرى
است كه كفاره ندارد)).
يعنى نمى توان از آن تخلف كرد؛ چرا كه تخلف از نذر، كفاره ندارد، ولى
تخلف از عهد، كفاره ندارد. بنابراين وفاى به عهد، يك خصيصه ارزشمند
اخلاقى است كه با هر كسى و نسبت به هر چيزى كه از طريق شرعى منعقد شود،
لازم الوفا است .
روايتى را از رسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم نقل مى كنند كه
فرمودند:
ثلاثة ليس لِاءحد فيهنَّ رُخصَة : الوفاءُ لِمسلم كانَ اءو كافر، و
برُّ الوالدينِ مسلمينَ كانا اءو كا فرَينِ و اءَداءُ الامانَةِ لِمسلم
اءو كافر(983).
((سه چيز است كه كسى مجاز به تخلف از آنها نيست
: وفاى به عهد، اگر چه با كافر باشد؛ نيكى كردن به پدر و مادر، اعم از
اين كه مسلمان باشند يا كافر؛ اداى امانت مسلمان يا كافر)).
بايد گفت تخلف از اين امور، قبح ذاتى دارد. خيانت به هر كس ظلم است .
پيمان شكنى نيز نوعى ظلم است و قبيح . بى توجهى به حقوق والدين هم ظلم
به والدين است و قبيح .
مرحوم كلينى شبيه اين روايت را از امام محمد باقر عليه السلام نقل مى
كند كه :
ثلاث
لم يَجعلِ اللهُ عزّوجلّ لاءَحد فيهنَّ رُخصة اءَداءُ الاءَمانةِ الى
البَرِّ والفاجرِ والوفاءِ بالعَهدِ للبَرِّ والفاجرِ و برُّ الوالدينِ
بَرَّينِ كانا اءَو فاجرَينِ(984).
((سه چيز است كه خداوند اجازه تخلف از آنها را
نداده است : برگرداندن امانت ، اگر چه از فاجر باشد؛ وفاى به عهد و
پيمان ، نيكوكار باشد يا بدكار؛ نيكى به پدر و مادر، نيكوكار باشند يا
بدكار)).
چه در وفاى به عهد، چه در اداى امانت و چه در نيكى به والدين ، كفر و
ايمان شرط نيست ؛ ملاك ، نفس عمل است كه حسن ذاتى دارد و تخلف از آن
قبح ذاتى . يعنى عقل ، حكم به قبح پيمان شكنى مى كند؛ گرچه انسان با
كافر پيمان ببندد و بخواهد از آن تخلف كند.
بنابراين ، حسن و قبح ذاتى است كه حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام در
نامه معروفشان به مالك اشتر مى فرمايند:
و ان
عَقَدتَ بينَكَ و بينَ عدُوِّكَ عُقدَة اءَو اءَلبَستَه منكَ ذمَّة
فَحُط عهدَكَ بالوَفاءِ وارعَ ذمَّتِكَ بالاءَمانَةِ(985).
((اگر بين تو و دشمنت پيمانى بسته شد و يا تعهد
دادى كه او را پناه دهى ، بر عهد خويش جامع وفا بپوشان ، و تعهد خود را
محترم بشمار)).
اين توصيه هاى ارزشمند اميرالمؤ منين عليه السلام است كه انصافا يك
دستورالعمل كلى است ؛ هم براى حكومت و هم براى تك تك انسان ها در زندگى
فردى .
در ادامه نامه ، حضرت مى فرمايند:
فانَّهُ ليسَ مِن فرائِضِ اللهِ شى ءُ النَّاسُ اءَشدُّ عليهِ اجتماعا
معَ تَفَرُّقِ اءَهوائِهم و تَشَتُّتِ آرائِهم مِن تَعظيمِ الوَفاءِ
بالعُهودِ(986).
((هيچ يك از واجبات الهى نيست كه مردم در آن
اختلاف نظر نداشته باشند؛ اما در مساءله وفاى به عهد، اتفاق نظر و
اجماع دارند و آن را محترم و بزرگ مى شمارند)).
نكته جالبى كه بيان آن خالى از فايده نيست ، اين است كه اگر انسان
مسلمانى با هر يك از مشركان پيمان بست ، ساير مسلمانان هم موظفند آن را
محترم بشمارند. حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام مى فرمايند:
اذا
اءَومَاءَ اءَحَد منَ المسلمينَ اءَو اءَشارَ بالاءَمانِ الى اءَحد
مِنَ المشركينَ فَنَزَلَ على ذلكَ فهوَ فى اءَمان
(987).
((اگر هنگام جنگ ، مسلمانى با اشاره دست ، مشركى
را امان دهد و آن مشرك جنگ را رها كند، بقيه مسلمانان بايد امان برادر
مسلمانش را محترم بشمارند)).
باز تعبير ديگرى از حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام است كه نقل مى كنند
كه رسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم فرمودند:
ذمَّةُ المسلمينَ واحدة ، يَسعَى بها اءدناهم
(988).
((اگر انسان مسلمان - اگر چه منزلت اجتماعى او
رفيع نباشد و در مقام حكومت هم نباشد - به مشركى پناه داد، همه
مسلمانان بايد آن را محترم بشمارند)).
در تاريخ اسلام آمده است كه در يكى از جنگ ها زد و خوردى با مشركان
پديد آمد. بعد از مقدمه اى ، فرصتى براى استراحت حاصل شد، سپاه دشمن
يكى از سپاهيان اسلام را يافته و از او امان نامه گرفتند. وقتى سپاه
اسلام براى جنگ آماده شدند، ديدند كفار با شهامت به استقبال سپاه اسلام
مى آيند و امان نامه اى در دست دارد كه برده اى از بردگان مسلمان آن را
داده است . بين آنها اختلاف پيدا شد، نزد خليفه وقت رفتند و سؤ ال
كردند. خليفه وقت نوشت :
انَّ
العبدَ المسلمَ مِن المسلمينَ ذمَّتَهُ كَذِمَّتِكم فَليَنفُذ اءمانُهُ
وقتى برده اى از بردگان مسلمان ، پيمانى را امضا كند، ذمه او هم مثل
بقيه مسلمانان است و امان او نافذ است و بايد رعايت كنيد(989).
جمله پايانى امام سجاد عليه السلام اين است كه نبايد بيش از آنچه كه
خدا براى اهل ذمه مقرر كرده است ، از آنها انتظار داشت . اين حقى است
كه اهل ذمه بر مسلمان ها دارند. طبيعى است كه هر مسلمانى بايد نسبت به
احكام دينش آشنايى داشته باشد و بداند كه حقى كه خدا از آنها مى خواهد
چه حقى است ؟ حقى كه خدا از اهل ذمه خواسته اين است كه ماليات
بپردازند، به پيمان خود با دستگاه حكومت ملتزم و پايبند باشند؛ كه اگر
التزام و پايبندى عملى داشتند، نبايد انتظار بيشترى از آنها داشت . در
چنين شرايطى آنها نيز در جامعه اسلامى از حقوقى مساوى با مسلمانان
برخوردار هستند.
و در پايان ...
و در پايان خداوند متعال را سپاس گزاريم كه توفيق داد تا كلمات
گهربار امام سجاد عليه السلام را كه در قالب رساله مباركه حقوق بيان
فرموده اند، كه در حد توان و استطاعت و استعداد خود، بيان كنيم .
اين رساله مباركه ، داراى مطالبى در ابتدا وسايل الشيعه ، انتهاى بحث
مى باشد كه به بحث پايانى آن اشاره مى كنيم .
بعد از حقوق پنجاه گانه - البته به اختلاف نسخه ها كه در برخى پنجاه و
يك حق مى باشد - مى فرمايند:
فهذِه خَمسونَ حقّا مُحيطا بكَ، لا تَخرُج منها فى حال مِنَ الاءحوالِ،
يَجبُ عليكَ رعايَتُها، والعَمَل فى تاءديَتِها، والاءستعانةُ باللهِ
جلَّ ثناؤُه على ذلك ، و لا حول و لا قوَّةَ الا باللهِ، والحمدُ للهِ
ربِّ العالمينَ.
((اين حقوق پنجاه گانه ، طورى تو را احاطه كرده
است كه به هيچ صورتى نمى توانى از آن جدا شوى . بايد اين حقوق را رعايت
كنى و در اداى آنها بكوشى و از خدا يارى بجويى ؛ زيرا ستايش مخصوص
خداوندى است كه پروردگار جهانيان است )).
در مورد اين حقوق آنچه را كه به طور فشرده مى توانيم اشاره كنيم اين
است كه مبناى اديان الهى به ويژه آخرين آنها، آيين مقدس اسلام ، براساس
اخلاق است و ما در خلال مباحث بر اين نكته مكررا تاءكيد داشتيم كه
مجموعه قوانين حقوقى ، جزايى ، كيفرى و حتى عبادى ، نمى تواند بدون اين
توصيه هاى اخلاقى در يك جامعه رشد ايجاد كرده و تحقق عملى پيدا كند.
پيوند اين قوانين با يكديگر يك پيوند غيرقابل انفكاك است و اگر جامعه
اى بخواهد در مسير صحيح عبوديت پروردگار و رعايت حقوق ساير انسان ها
استوار باشد، بايد در آغاز خود را به اين اصول و ارزش هاى اخلاقى متخلق
كند، و اين امرى است كه همه عقلاى عالم ، از آغاز آفرينش ضرورت احيا و
توجه به آن را باور داشته اند؛ منتها يك تفاوتى در نگرش اسلام نسبت به
حقوق اخلاقى هست كه رغبت انسان ها و پذيرش و قبول آنها را نسبت به اين
اصول و ارزش هاى اخلاقى بيشتر مى كند و آن اين كه ، به اين اصول اخلاقى
، از منظر عبادى توجه شده است .
اميدواريم خداوند متعال اين كرامت را به همه ما عنايت كند كه به اصول و
ارزش هاى والاى اخلاقى و انسانى كه درك بسيارى از آنها در توان بشر است
و در آيات كريمه قرآن و روايت اهل بيت عليهم السلام ذكر شده است معرفت
پيدا كنيم و به اين ارزشهاى اخلاقى متخلق شده ، آنها را احيا كرده و
بدان ملتزم باشيم .
و
صلى الله على سيدنا محمد و آله الطاهرين الطيبين الاخيار الابرار و سلم
تسليما كثيرا.