به عبارت ديگر سعى مكتب
اخلاقى اسلام بر اين است كه انسان ها به گونه اى خود را تربيت كنند كه
اصلا شر و زشتى در ذهن ، فكر و انديشه آنها راه پيدا نكند؛ كه پاك بودن
ذهن و نيت يكى از توصيه هاى مهم اخلاقى است . پيامبر خدا عيسى بن مريم
عليه السلام به حواريين مى فرمايد:
انَّ
موسى نَبىَّ الله عليه السلام اءَمَركم اءَن لا تزِنوا و اءَنا آمُرُكم
اءَن لا تُحدِّثوا اءَنفسكم بالزِّنا(874).
((موسى عليه السلام به شما امر كرد زنا نكنيد،
من توصيه مى كنم حتى در انديشه خود فكر آن را نكنيد)).
بعد حضرت مثالى مى زند كه خيلى زيبا است مى فرمايند: اين كه در انديشه
شما، فكر گناه قوت بگيرد، مثل اين است كه در اتاق سفيد در بسته اى آتش
بيفروزند؛ اگر چه اين آتش اين اتاق را منهدم نمى كند، اما در و ديوار
زيباى رنگ آميزى شده آن را دودآلوده و سياه خواهد كرد. ذهن بايد از
انحراف مصون بماند. روايتى از اميرالمؤ منين عليه السلام داريم كه مى
فرمايند:
صيامُ االقَلبِ عن الفكرِ فى الآثامِ اءفضلُ مِن صيامِ البطنِ عن
الطَّعامِ(875).
((اگر انسان فكرش را از گناه مصون نگه دارد،
بهتر از اين است كه شكم خود را از طعام روزه بدارد)).
تلاش بر اين است كه از آغاز، فكر و انديشه و ذهن بر مبنا و معيار صحيحى
شكل بگيرد و بر همان مبنا رشد كند. امام عليه السلام مى فرمايند: در دل
و انديشه خود براى ديگران فقط خير بخواهيد و طلب سلامت كنيد؛ تا دل و
جان و انديشه و فكرتان فعل سوء را نشناسد و اين مطلوب شرع است . حضرت
اميرالمؤ منين عليه السلام مى فرمايند:
انَّ
اللهَ سُبحانَه يُحبُّ اءن تَكونَ نيَّةُ الانسانِ للنَّاسِ جَميلة
(876).
((خدا دوست دارد كه نيت انسان نسبت به همه مردم
زيبا باشد)).
به تعبير ديگرى محبوب خدا آن است كه براى همگان خير و سعادت و سلامت
طلب كند. طبيعى است كسى كه بر اساس موازين ايمانى تربيت شده است ، به
دنبال اين است آن چه را محبوب خدا است محقق كند تا آثار ديگرى را كه بر
اين خيرانديشى و خيرخواهى مترتب است به دست آورد. حضرت اميرالمؤ منين
عليه السلام مى فرمايند:
اءبلَغُ ما تُستَدَرُّ به الرَّحمةُ اءن تُضمَرَ لِجميعِ النَّاس
الرَّحمَةُ(877).
((رساترين وسيله جريان رحمت الهى خيرانديشى براى
همگان است )).
اثر وضعى خيرخواهى براى ديگران اين است كه خدا رحمتش را بر انسان
خيرخواه نازل مى كند. از حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام نقل شده است
كه مى فرمايند:
مَن
لَم يَرحَمِ النَّاسَ مَنَعَهُ اللهُ رَحمَتَهُ(878).
((كسى كه نسبت به ديگران مهر و محبت نداشته باشد
- و براى آنها خير نخواهد - خدا رحمتش را از او دريغ مى كند)).
حضرت در سخن ديگرى مى فرمايند:
مَن
لم يَرحَم لم يُرحَم
(879).
((كسى كه به ديگران مهر نورزد، مور مهرورزى قرار
نمى گيرد)).
همچنين حضرت فرموده اند:
بِبَذلِ الرَّحمَةِ تُستَنزَلُ الرَّحمَةُ(880).
((اگر به ديگران بذل رحمت و محبت كردى ، رحمت
خدا هم شامل حال تو خواهد شد)).
همه اين ارزشهاى اخلاقى ، ريشه در اين نكته دارد كه انسان ، ديگران را
مانند عضوى از اعضاى جامعه اى بداند كه همه آنها پيكر واحدى را تشكيل
مى دهند كه اگر آزرده شود، مجموعه آزرده خواهند شد؛ همان گونه كه اگر
عضوى از اعضاى بدن انسان مجروح شود يا آزرده شود، درد و رنج او ساير
اعضاى بدن را هم مى آزارد، چنين انسانى براى همگان خير مى خواهد.
هركه او بيدارتر پر دردتر |
|
هركه او آگاه تر رخ زردتر |
حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام مى فرمايند:
اءَاءَقنَعُ مِن نفسى بِاءَن يُقالَ هذا اءميرالمؤ منين و لا
اءُشارِكُهم فى مَكارِه الدَّهرِ اءَو اءَكونَ اءُسوة لهم فى جُشُوبَةِ
العَيشِ(881).
((آيا به همين قناعت كنم كه گفته شود من اميرمؤ
منان م ، اما با آنان در سختى هاى روزگار شركت نكنم ؟ و پيشوا و
مقتدايشان در تلخى هاى زندگى نباشم ؟
)).
استفاده از نعم مادى براى اميرالمؤ منين عليه السلام سهل و ساده بود،
اما آن همه رنج و محنتى كه آن حضرت متحمل مى شد، براى اين بود كه فكر
مصائب ديگران او را مى آزارد. انسان بايد چنين تربيت شود كه از خوشى
ديگران مسرور و از رنج آنان آزرده شود كه اگر افراد جامعه ما به اين
سمت و سو هدايت شوند طبيعى است كه جامعه به سوى كمال پيش خواهد رفت .
پيغمبر صلى الله عليه و آله و سلم براى هدايت ، آنقدر خيرخواه افرادى
بودند كه دچار فقر معنوى بودند كه آيه نازل شد و فرمود:
طه#
ما اءَنزَلنا عليكَ القرآنَ لِتَشقى
(882).
((اى پيامبر! ما قرآن را بر تو نازل نكرديم تا
خود را به مشقت بياندازى
)).
يا در جاى ديگر خداوند، پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم را مخاطب
قرار داده و مى فرمايد:
فَلَعَلَّكَ باخِع نَفسَكَ على آثارِهم ان لَّم يؤ مِنوا بهذَا
الحَديثِ اءَسَفا(883).
((از اين كه مردم به راه صحيح سعادت روى نمى
آورند، چنان دچار اندوه و غم شده اى كه مى خواهى از شدت غم و اندوه جان
خود را از دست بدهى
)).
اين معناى انسان دوستى و سلامت ضمير است كه در كلام امام سجاد عليه
السلام به آن اشاره شده است و در ابتدا عمل به آن بسيار آسان مى نمايد،
ولى روشن است كه يك باره جامعه به چنين تحولى دست نمى يابد.
پرهيز از كينه و حسادت در
روابط اجتماعى
كسى كه در روابط اجتماعى و بحران هاى زندگى دچار سرخوردگى و بى
مهرى ها مى شود و سوءنيت و بدى از ديگران مى بيند، اما همچنان خيرخواه
ديگران باقى مى ماند، مى توان گفت كه انسان ساخته شده و تربيت شده است
كه هيچ عارضه بيرونى او را به واكنش وانمى دارد و خيرانديشى و سلامت
نفس او براى جامعه ، تبديل به عناد و دشمنى نمى شود.
انسان تربيت شده ، هرگز نيت خير و خيرخواهى براى جامعه را با چيزى سودا
نمى كند. مهربانى و علاقه اش را به مسلمين از دست نمى دهد؛ يعنى بى
مهرى هاى جامعه او را نامهربان نمى كند و به انتقام گيرى و دشمنى با
اجتماع وادار نمى كند؛ چرا كه او يك انسان تربيت شده و سعادتمند است كه
حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام مى فرمايند:
خُلُوُّ الصَّدرِ مِن الغِلِّ والحَسدِ مِن سعادَةِ العبدِ(884).
((نشانه سعادت انسان اين است كه سينه و دل او از
دشمنى و كينه و حسادت نسبت به ديگران خالى باشد
)).
در سخنى از حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام آمده است :
الحَقودُ مُعذَّبُ النَّفسِ مُتَضاعِفُ الهَمِّ(885).
((انسان كينه توز هميشه در رنج و عذاب است و
اندوه و غمش دو چندان است
)).
طبيعتا چنين كسى نه دوستى دارد و نه برادرى . باز در يكى از تعبيرات آن
حضرت آمده است :
ليسَ
لِحُقود اءُخُوَّة
(886).
((براى كسى كه دل او سرشار از حقد و كينه است
برادرى نمى ماند
)).
در سخن ديگرى مى فرمايند:
لا
مَوَدَّةَ لِحَقُود(887).
((انسان كينه توز در دلش نسبت به كسى احساس محبت
نمى كند
)).
دلى كه از كينه پر شد، در آن جايى براى مهرورزى و مهربانى باقى نمى
ماند. كينه توزى آتشى است كه هرگز خاموش نمى شود؛ مگر اين كه آن كينه
را به طريقى خالى كند.
الحِقدُ نار لا تُطفَى ءُ الا بالظَّفَرِ(888).
((كينه ، آتشى است كه جز با پيروزمندى خاموش نمى
شود
)).
حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام در تعبير ديگرى مى فرمايند:
الحُقدُ نار كَامِنَة لا يُطفِئُها الا مَوت اءو ظَفَر(889).
((كينه ، آتشى پنهان است كه آن را يا مرگ خاموش
مى كند يا پيروزى
)).
براساس اين روايت انسان كينه توز يا بايد بميرد يا كينه خود را اِعمال
كند؛ وگرنه كينه او تمام شدنى نيست . درست مثل حيوانى است كه حيوانيت
ملكه او شده و جزء طبيعت او است كه ديگران را آزار مى دهد. انسان
مسلمان نبايد از ابتدا بذر كينه و عداوت در دل او بكار و راه آن اين
است كه زمين دل را طورى آماده كند كه استعداد رشد و نمو چنين بذرى در
آن وجود نداشته باشد. اميرالمؤ منين عليه السلام مى فرمايند:
شدَّةُ الحِقدِ مِن شدَّةِ الحَسَدِ(890).
((شدت كينه از شدت حسد ريشه مى گيرد
)).
انسان مومن بايد با عوامل به وجودآورنده اين رذيله اخلاقى مبارزه كند.
همچنان كه به تكرار گفته ايم ، اكثر اين رذايل اخلاقى از خودمحورى و
نفس پرستى انسان ناشى مى شود.
حسد كه اساس كينه است ، ريشه در حب نفس دارد. بنابراين ، فرمايش امام
سجاد عليه السلام در حق اول و دوم (خيرخواهى و آرزوى سعادت براى ديگران
) اين است كه انسان عارى از اين رذايل اخلاقى باشد كه اين نشانه سلامت
او است . در سخنى از حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام نقل شده است كه مى
فرمايند:
حُسنُ النِّيَّةِ مِن سلامَةِ الطَّويَّةِ(891).
((قصد خير و حسن نيت داشتن ، حكايت از سلامت
نهان و باطن مى كند
)).
درست بر عكس كسانى كه سوءنيت دارند، كسانى هستند كه باطن سالم دارند و
همواره براى ديگران خيرخواهى مى كنند. حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام
مى فرمايند:
اءفضَلُ الذَّخائِرِ حُسنُ الضَّمائِرِ(892).
((بهترين و افزون ترين ذخيره ها، نيكويى نيت ها
و ضماير است
)).
ذخيره چيزى است نهانى كه انسان مى تواند در روز نياز از آن بهره مند
شود. اين دو ويژگى مى تواند از خصوصيات نيت خير باشد. همان طور كه چشم
ها از نظاره زيبايى ظاهرى لذت مى برند، انسان ها نيز از درك زيبايى
باطن لذت مى برند.
امام عليه السلام خطاب به كسانى كه مى خواهند باطن خود را بيارايند، مى
فرمايند:
حُسنُ النِّيَّةِ جَمالُ السِّرائِرِ(893).
((زيبايى باطن انسان ، به حسن نيت است
)).
فوايد حسن نيت
از فوايد اجتماعى خيرانديشى اين است كه جلوى همه بدكارى ها را
مى گيرد. وقتى انسانى نسبت به ديگران خيرانديش و مهربان شد، طبعا به
حقوق آنها تجاوز نمى كند، عليه آنها اقدامى نمى كند و خود را بر آنها
مقدم نمى كند و... .
دليل آن هم روشن است ؛ وقتى نيت فاسد شد، انسان ها به سوءرفتار ترغيب
مى شوند و آنگاه است كه حوادث و بلايا اتفاق مى افتند:
اذا
فَسَدَتِ النِّيَّةُ وَقَعَتِ البَليَّةُ(894).
((زمانى بليه اتفاق مى افتد كه نيت ها فاسد شده
باشد
)).
صرف نظر از اين فايده اجتماعى ، حسن نيت براى خود انسان نيز فوايد بى
شمارى دارد.
نكته ديگرى كه بايد به آن اشاره كنيم فرمايش حضرت اميرالمؤ منين عليه
السلام است كه مى فرمايند:
جَميلُ المَقصَدِ يَدُلُّ على طَهارَةِ المَولِدِ(895).
((پاكى نيت ، نشانه حلال زادگى است
)).
در مباحث گذشته به اين نكته اشاره كرديم كه شايد سؤ ال شود اگر كسى از
طريق حرام به دنيا آيد، چه گناهى دارد كه شرع مقدس او را از مزاياى
بسيارى محروم كرده ، يا يك سرى اثرات سوء نيز بر او مترتب است ؟ در
جواب گفتيم طبيعى است در عالم آفرينش ، اراده خلقت بر اين تعلق گرفته
است كه برخى از اعمال داراى يك سلسله عوارض طبيعى و عكس العمل هاى قهرى
شود؛ مساءله فوق مانند آن است كه انسان غافلى را كه هيچ توجيهى ندارد
از بالاى بلندى به زمين پرتاب كند و بگوييم آن شخص چه گناهى كرده است
كه بايد دست و پايش بشكند؛ اين اثر، جزء جدانشدنى و از آثار وضيعه اين
عمل است . در مساءله مولود حرام نيز همين آثار وضعى وجود دارد.
دومين اثر حسن نيت ، آن است كه مشكلات انسانى كه داراى حسن نيت است
زودتر حل مى شود امام عليه السلام مى فرمايند:
مَن
اءساءَ النِّيَّةَ مُنِعَ الاءُمنِيَّةَ(896).
((انسان هاى بدطينت و بدنيت به آرزو و اعمالشان
نمى رسند
)).
در نتيجه ، اگر انسانى داراى نيت خير بوده و خيرخواه ديگران باشد،
زودتر به آرزوهايش دست مى يابد. حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام مى
فرمايند:
مَن
حَسُنَت نيَّتُهُ كَثُرَت مَثُوبَتُهُ و طابَت عيشَتُهُ و وَجَبَت
مَوَدَّتُهُ(897).
((اگر كسى داراى نيت پاك باشد؛ اولا در آخرت
ثواب بسيارى نصيبش مى شود؛ ثانيا زندگانى او خوش و نيكو مى شود؛
ثالثا با افراد دوستى پايدار پيدا مى كند
)).
مهم اين است كه انسان هاى مومن براى مؤ منين ديگر در دل و سر جز نيت
خير و سلامت نپرورانند و هميشه نسبت به انسان ها مهربان باشند.
رفق و مدارا با ديگران
نكته ديگرى كه در كلام امام سجاد عليه السلام بيان شده اين است
كه اين دو حق نسبت به همه مسلمانان و مؤ منان است . امام عليه السلام
مى فرمايند كه انسانهاى مسلمان ، گاه گناهكار و متخلف از فرامين و
قوانين دينى هستند و گاه محسن و نيكوكار و مقيد به قوانين دينى ؛ وظيفه
انسان در قبال اين دو، مختلف است . اما نسبت به گناهكاران :
وَ
الرِّفقِ بِمُسيئِهم و تَاءَلُّفُهم و استِصلاحُهم .
((نسبت به گناهكاران آنها بايد با نرمى و ملاطفت
و انس و الفت رفتار كنى و راه اصلاح و هدايت او را پيش گيرى
)).
امام باقر عليه السلام مى فرمايند:
انَّ
لِكلِّ شى ء قُفلا و قُفلُ الايمانِ الرِّفقُ(898).
((هر چيز قفلى دارد. قفل ايمان ، نرمى و ملاطفت
و نرم خويى است
)).
امام عليه السلام ايمان را به منزله گنجينه گران بهايى تصور فرموده اند
كه همواره در معرض دستبرد سارقان و مخاطره طراران است . چيزى كه اين
گنج گران قيمت را از خطر محفوظ نگاه مى دارد، قفل است . ايمان گوهر و
گنج گران بهايى است كه بايد براى مصونيت آن قفلى فراهم كرد تا از
دستبرد سارق و طرار و خطرات احتمالى محفوظ بماند. چيزى كه مى تواند به
گنجيه گران بهاى ايمان مصونيت بخشد، رفق و مداراى دارنده آن است . به
عبارت روشن تر اگر سيره مسلمان ، رفق و مدارا باشد، به تندخويى ، خشم ،
توهين ، افترا، جسارت ، فحش و ساير رذايل اخلاقى كه در ايمان او نقصا
پديد مى آورد روى نمى آورد؛ چون امورى كه برشمرديم ، به اضافه چيزهاى
ديگر، ايمان يك مومن را به باد مى دهد و از دست او مى گيرد.
اگر در وجود انسان ، خشم و غضب طغيان كرد، او را به دروغ ، فحش ، غيبت
، نمامى و ساير رذايل اخلاقى وادار مى كند. ولى اگر روح مومن با ملاطفت
و نرمى تربيت شد و دل او بر اساس مهرورزى و مدارا با ديگران شكل گرفت و
تعليم يافت ، ايمان خود را از معرض هر نوع مخاطره اى مصونيت مى بخشد.
در تعبير جالب ديگرى ، حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام از رفق به كليد
رستگارى تعبير مى كند. رفق ، نرم خويى و ملاطفت با ديگران كليد رستگارى
است . گويى همه راه ها به روى انسان بسته است و كليدى در اختيار دارد
كه مى تواند راه سعادت را به روى خود بگشايد. گاهى كليدى است كه راه
ثواب را به او نشان مى دهد؛ يعنى از درى خارج مى شود و بر مسيرى قرار
مى گيرد كه آن مسير او را به هدف صحيح مى رساند. اين جا تعبير حضرت
اميرالمؤ منين عليه السلام در مورد رفق تعبير كليد و مفتاح است و مى
فرمايند:
الرِّفقُ مفتاحُ الصَّوابِ و شِيمَةُ ذَوى الاَلبابِ(899).
((مدارا، كليد درستى است و روش عاقلان
)).
انسان هاى خردمند، اهل رفق و مدارا هستند؛ يعنى انسان هاى خردمند،
زندگى خود را بر مبناى رفق و مدارا تنظيم مى كنند. از اين كلام مى توان
استفاده كرد كه اگر كسى غير از رفق و مدارا، راهى برگزيند، از عقل و
تدبير كافى بهره مند نيست .
آثار رفق و مدار
در معارف ما آثار بسيار ارزشمندى براى رفق و مدارا ذكر شده است
:
الرِّفقُ يُيَسِّرُ الصِّعابَ و يُسَهِّلُ شديدَ الاسبابِ(900).
((نرمى و ملاطفت ، سختى ها را آسان مى كند و
اسباب دشوار را براى انسان سهل مى كند
)).
رسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم نيز مى فرمايند:
الرِّفقُ رَاءسُ الحِكمةِ(901).
((رفق و ملاطفت ، سرلوحه حكمت است
)).
و حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام مى فرمايند:
رَاءسُ السِّياسَةِ استِعمالُ الرِّفقِ(902).
((نكته مهم در سياست ، رفق و ملاطفت است
)).
بر اساس اين دو روايت ، ابزار انسان هاى عاقل ، حكيم و سياستمدار، رفق
و ملاطفت است . اگر انسانى اهل خرد و حكمت و سياست است ، سرلوحه آموزش
حكمت به او ملاطفت است . سياست نه به معناى اداره امور يك كشور كه حتى
تدبير زندگى شخصى نيز جز با ملاطفت و نرم خويى ممكن خواهد بود.
درباره رفق و مدارا با ديگران ، مخصوصا با انسان هاى خلافكار و غافل و
كسانى كه نسبت به انسان و ديگران مرتكب گناه و يا ستمى شده اند، روايات
فراوانى از اهل بيت عليهم السلام به دست ما رسيده است كه راه موفقيت
انسان را در وصول به اميال و اهدافش و همچنين شيرين شدن زندگى ، رفق و
مدارا مى دانند؛ چون اساس زندگى انسان با تلخ كامى ها و مشكلات مختلف
روبرو است . آن چيزى كه مى تواند تلخى ها را از بين برده ، تبديل به
شيرينى و آرامش كند، اين است كه انسان ، اول بر درون خود مسلط شود و
بتواند در روابط خويش با ديگران ، رفق و مدارا پيشه كند. از حضرت موسى
بن جعفر عليه السلام اين روايت نقل شده است كه فرمودند:
الرِّفقُ نِصفُ العَيشِ(903).
((رفق و مدارا با ديگران نصف عيش و لذت است
)).
از امام صادق عليه السلام روايت شده است كه فرمودند:
مَن
كانَ رَفيقا فى اءَمرِه نالَ ما يُريدُ مِنَ النَّاسِ(904).
((اگر كسى اهل ملاطفت و نرمى باشد، به آنچه از
مردم مى خواهد دست مى يابد
)).
از اين روايت مى توان استفاده كرد كه انسان ، با شدت و خشونت و كنار
گذاشتن مدارا و ملاطفت نم يتواند به هدف خود دست پيدا كند. حضرت
اميرالمؤ منين عليه السلام مى فرمايند:
مَنِ
استَعملَ الرِّفقَ استَدَرَّ الرِّزقَ(905).
((كسى كه رفق و مدارا وسايل الشيعه ، ملاطفت
پيشه كند، راه رسيدن روزى را هموار كرده است
)).
حضرت در تعبير ديگرى مى فرمايند:
لا
نَدَمَ لِكثيرِ الرِّفقِ(906).
((انسانى كه اهل مدارا باشد، هرگز پشيمان نخواهد
شد
)).
انسان اگر با رفق و مدارا رفتار كند، ممكن است با مقدارى تاخير به هدف
خود دست يابد، اما هرگز پشيمان نخواهد شد.
توصيه معارف ما اين است كه استوارترين و مطمئن ترين راه براى وصول به
هدف ، مدارا و نرمى در رفتار است . روايتى را امام صادق عليه السلام به
نقل از اميرالمؤ منين عليه السلام در اوصاف مؤ منين آورده اند كه :
المؤ
منُ ماءلوف و لا خيرَ فيمَن لا ياءلَفُ و لا يُؤ لَفُ(907).
((انسان مومن مورد انس ديگران است و در كسى كه
نه انس مى گيرد و نه با او انس مى گيرند خيرى نيست
)).
سيره رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم نيز چنين بوده است . قرآن هم
پيغمبر صلى الله عليه و آله و سلم را براى اين سير و سنت نيكو ستايش
مى كند. سيره اهل بيت عليهم السلام همچنين بوده است . امام سجاد عليه
السلام نيز در واقع مى فرمايند كه خطاكاران امت بر تو حق هدايت و اصلاح
دارند؛ تو بايد در صدد اصلاح ايشان برآيى ؛ منتها راه اصلاح آنها رفق ،
الفت و دوستى است ؛ نه خشونت ، بى اعتنايى و تحقير كه هيچ يك از اين
راه ها، شيوه اصلاح مسلمان خاطى نيست .
باز از اين توصيه امام عليه السلام استفاده مى شود كه ما انسان هاى
مسلمان در همزيستى مشتركمان يك مسووليت داريم و آن اين كه اگر كسى به
قانون شكنى روى آورد، بايد او را اصلاح كنيم ؛ منتها انسان مصلح بايد
خود صالح باشد؛ چون اين يك قاعده مسلم است كه معطى شى ء نمى تواند فاقد
شى ء باشد. به عبارتى كسى مى تواند چيزى اعطا كند كه دارنده آن باشد.
اگر انسان درونش را اصلاح نكرده باشد، هرگز موفق به اصلاح درون ديگران
نخواهد شد.
بنابراين ، روى آوردن به خشونت ، نوعى فساد اخلاقى است و انسانى كه
داراى اين فساد اخلاقى است نمى تواند اخلاق ديگران را اصلاح كند، در
حالى كه خود داراى نقصان اخلاقى است چگونه مى خواهد ديگران را به صلاح
و سعادت هدايت كند؟ حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام مى فرمايند:
كيفَ
يُصلِحُ غيرَهُ مَن لا يُصلِحُ نَفسَهُ(908).
((چگونه كسى كه نفس خود را اصلاح نكرده است مى
خواهد ديگران را به صلاح رهنمون شود؟
)).
تعبير لطيف ديگرى در كلمات حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام آمده است كه
مى فرمايند:
عَجبتُ لِمَن يَتَصَدِّى لاصلاحِ النَّاسِ و نَفسُه اءشَدُّ شيى ء
فسادا، فلا يُصلِحها و يَتَعاطى اصلاح غيرهِ(909).
((من در عجبم از كسى كه به اصلاح ديگران مى
پردازد؛ در حالى كه نفس او سر تا پا فساد است . هرگز به اصلاح خود نمى
پرداز، اما در تلاش است كه ديگران را اصلاح كند
)).
امام سجاد عليه السلام در ادامه مى فرمايند:
وَ
شُكرُ مُحسِنهم الى نفسهِ و اليكَ فانَّ احسانَهُ الى نفسهِ احسانُهُ
اليكَ.
مسلمان ها دو قسمند: دسته اى متخلف از دستورات دينشان هستند و عده اى
ديگر پايبند دستورات دينى . امام عليه السلام در تعبيرى بسيار زيبا
دسته اول را گناهكار و دسته دوم را محسن و نيكوكار معرفى مى كنند.
درباره دسته دوم مى فرمايند: كسى را كه به خود و تو نيكى مى كند، سپاس
گوى ! چرا كه وقتى او به خود هم خوبى مى كند، گويى به همه خوبى كرده
است . يعنى وقتى قرار شد جامعه مسلمين را به منزله يك پيكر واحد تصور
كنيم ، اگر كسى به عضوى از اعضاى اين پيكر خدمتى كند، به همه آنها خدمت
كرده است .
اگر انسان به قوانين شرعى پايبند بوده و فقط براى زندگى خود تلاش كند و
هرگز به حقوق ديگران تجاوز نكند، به خود خدمت كرده است ، اما اين نوع
خدمت ، خدمت به ديگران نيز هست . بنابراين در جامعه اسلامى اگر كسى به
قوانين و دستورات دينى پايبند شد، انسانى نيكوكار خواهد بود؛ نه
نيكوكار به خود، بلكه نيكوكار و محسن نسبت به همه مسلمان ها.
براى اين كه مطلب خوب تبيين شود، لازم است درباره آثار و نتايجى كه
پايبندى به قانون به ارمغان مى آورد، گفتگو كنيم و بگوييم چگونه انسان
پايبند به دستورات دين ، نه تنها هيچ خسرانى براى اجتماع ندارد، بلكه
جامعه از پايبندى و التزام او به قانون بهره مند مى شود؟ مولا اميرالمؤ
منين عليه السلام مى فرمايند:
المُؤ منُ صَدوقُ الِّسانِ بَذولُ الاحسانِ(910).
((انسان مومن - از آن رو كه پايبند به موازين
شرع است - هميشه راست مى گويد و به همه نيكى و احسان مى كند
)).
اگر انسان ها به دستورات الهى چنان پايبند باشند كه ههم حركات آنها با
نيت خير صورت گيرد جامعه از نفس پرستى رنج نخواهد برد. ايمان انسان
مومن و احسان انسان محسن ، تنها به خود او خير نمى رساند، بلكه مى
تواند جامعه را به سمت صلاح ، رستگارى و سعادت هدايت كند.
نكته ديگر آن است كه توصيه به رفق ، مدارا و ملاطفت يك وظيفه همگانى
است و فقط از وظايف حاكم و هيئت حاكمه نيست ، چه بسا دستگاه حكومت و
تشكيلات اجرايى تشخيص دهد كه با فردى برخوردى ملاطفت آميز داشته باشد،
يا تشخيص دهد كه با ديگرى برخوردى خشن و تند داشته باشد، اما اين
تداخلى با وظيفه ساير افراد جامعه نخواهد داشت .
ويژگى هاى مومن از ديدگاه
روايات
در معارف اسلامى ، درباره مومن تعريف هاى مختلفى وجود دارد كه
به نوعى التزام او را به قوانين اجتماعى و احترام به حقوق عمومى نشان
مى دهد. به بعضى از اين موارد در روايات و آيات كريمه قرآن اشاره مى
كنيم . اميرالمؤ منين عليه السلام مى فرمايند:
المؤ
منُ على الطَّاعاتِ حريص و عنِ المَحارمِ عَفّ(911).
((مومن بر طاعت حريص است و از كارهاى حرام دورى
مى كند
)).
طبق سخن حضرت ، انسان مومن در التزام به قانون حريص و بر اجراى آن مصر
است و از قانون شكنى مى پرهيزد.
المؤ
منُ مَن تَحمَّلَ اءَذَى النَّاس و لا يتَاءَذّى اءَحد بهِ(912).
((مومن كسى است كه در برابر آزار ديگران عكس
العمل نشان نمى دهد و از ناحيه او آسيبى متوجه ديگران نيست
)).
لا
يُلفَى المؤ منُ حَسودا و لا حَقُودا و لا بَخيلا(913).
((هيچ مومنى با صفات حسد و كينه توزى و بخل يافت
نخواهد شد
)).
اين اوصاف ، صفت هاى زشت انسانى است كه اگر كسى متصف به آنها شود، نه
تنها خود را آزار مى دهد، بلكه آثار وضعى آن در جامعه نيز به جاى خواهد
ماند.
المؤ
منونَ خيرَ مَاءمولَة و شُرُورُهم مَاءمونَة
(914).
((مؤ منان كسانى اند كه خوبى هايشان مورد انتظار
و اميدوارى است و از بدى هايشان ايمنى وجود دارد
)).
المؤ
منُ لا يَظلِمُ و لا يتَاءَثَّمُ(915).
((مومن هرگز به كسى ستم نكرده و گناه نمى كند
)).
مجموعه اين تعاريف ، كه بيانگر پايبندى مومن به قوانين الهى است ، حاكى
از آن است كه هرگز مومن عملى انجام نمى دهد كه با منافع ديگران منافات
داشته باشد. بالاتر از اين مى توان در حل مشكلات عمومى و اجتماعى به او
تكيه كرد و بسيارى از مشكلات عمومى را به وسيله خيرى كه در او وجود
دارد، حل و فصل كرد.
المؤ
منُ اذا سُئِلَ اءَسعَفَ و اذا سَاءَلَ خَفَّفَ(916).
((اگر از انسان مومن درخواستى شود، برآورده مى
كند؛ اما خود در مقام سؤ ال سخت نمى گيرد
)).
حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام در تعريف انسان سعدتمند، مى فرمايند:
مِن
كمالِ السَّعادَةِ السَّعىُ فى صَلاحِ الجُمهورِ(917).
((از عالى ترين مراتب خوشبختى انسان ، تلاش در
اصلاح امور عمومى مردم است
)).
بر اين اساس است كه گفتيم جامعه مى تواند به ثمرات وجودى او تكيه كند؛
چون انسانى است تربيت شده و ساخته شده . در تعبير ديگرى از اميرالمؤ
منين عليه السلام آمده است كه حضرت مى فرمايند:
انَّ
المؤ منين مُشفِقونَ(918).
((مؤ منان اهل شفقت و مهرورزى اند
)).
امام سجاد عليه السلام اين مطلب را در حق اول هم دين ذكر فرمودند و ما
آن را به تفصيل بيان كرديم كه خدا دوست دارد بندگانش نسبت به ديگران
مهر بورزند و نسبت به آنان رحيم و مفيد باشند. سخن معروف رسول اكرم صلى
الله عليه و آله و سلم است كه مى فرمايند:
مَن
سَمعَ رَجلا يُنادى يا لَلمُسلمينَ فَلم يُجِبهُ فَلَى سَ بِمُسلم
(919).
((اگر كسى فرياد كسى را بشنود كه از مسلمانان
يارى مى طلبد و او را اجابت نكند، مسلمان نيست
)).
شرط ايمان و اسلام ، احساس مسووليت در قبال ديگران است . مومن كسى است
كه ديگران از وجود او بهره مند مى شوند او در قبال مردم خود را مسوول
دانسته و به آنها علاقه مند بوده و نسبت به قانون پايبند است .
لا
يَشبَعُ المومنُ و اءَخوهُ جائِع
(920).
((انسان مومن در حالى كه برادرش گرسنه است ، سير
نمى شود
)).
المُسلمُ مَن سَلِمَ المسلمونَ مِن يدِهِ و لِسانهِ(921).
((مسلمان كسى است كه ديگران از دست و زبان او در
امان باشند
)).
ويژگى هاى مؤ منان در
قرآن
قرآن نيز در موارد متعدد، به ويژگى هاى مؤ منان با خطاب :
((يا ايها الذين آمنوا
))
اشاره كرده و برخى از اوصاف اين افراد را برمى شمارد كه به بعضى از اين
آيات ، اشاره مى كنيم .
در سوره مباركه حجرات مى فرمايد:
يا
ايُّها الَّذينَ آمنوا اجتَنِبوا كَثيرا مِّن الظَّنِّ انَّ بعضَ
الظَّنِّ اِثم و لا تَجَسَّسوا و لا يَغتَب بَعضكم بعضا(922).
((اى كسانى كه ايمان آورده ايد! از بسيارى از
گمان ها بپرهيزيد؛ چرا كه بعضى از گمان ها گناه است و هرگز در كار
ديگران تجسس نكنيد و هيچ يك از شما از ديگرى غيبت نكند
)).
مومن كسى است كه از بدگمانى و سوءظن به ديگران پروا كند. به تجسس و
مداخله در امور شخصى ديگران نپردازند و زبانش را از بدگويى و غيبت
ديگران بازدارد. سوءظن ، تجسس و غيبت سه رذيله اخلاقى است كه در مباحث
گذشته به تفصيل درباره هر يك از آنها بحث كرده ايم .
اگر هر يك از اين زشتى هاى اخلاقى در فردى وجود داشته باشد، همه افراد
از ناحيه او احساس خطر خواهند كرد. ولى اگر اجتماعى بر اساس فضايل
اخلاقى شكل بگيرد به صورتى كه افراد آن از بدگمانى ، تجسس و بدگويى
ديگران پرهيز كنند، امنيت براى همه جامعه تامين خواهد شد.
مؤ منان كسانى اند كه ديگران را به تمسخر نمى گيرند و ديگران را با
القاب زشت ياد نمى كنند.
يا
ايُّها الَّذينَ آمَنوا لا يَسخَر قَوم مِّن قَوم عَسَى اءَن يَكونوا
خَيرا مِنهُم و لا نِساءَ مِن نِساء عَسى اءَن يَكُنَّ خَيرا مِنهُنَّ
و لا تَلمِزوا اءَنفسكم و لا تَنَابَزوا بِالاَلقَاب بِئسَ الاسمُ
الفُسُوق بَعدَ الاِيمانِ و مَن لَّم يَتُب فاولئك هم الظَّالمونَ(923).
((اى كسانى كه ايمان آورده ايد! نبايد گروهى از
شما گروه ديگر را مسخره كنند؛ شايد آنها از ايشان بهتر باشند؛ و نه
زنانى زنان ديگر را. شايد آنان بهتر از ايشان باشند و يكديگر را مورد
طعن و عيب جويى قرار ندهيد و يكديگر را با القاب زشت و ناپسند ياد
نكنيد، بسيار بد است كه بر كسى پس از ايمان نام كفرآميز بگذاريد و آنها
كه توبه نكنند، ظالم و ستمگرند
)).
مؤ منان كسانى اند كه به ديگران زيان و خسارت مادى نمى رسانند.
يا
ايُّها الَّذينَ آمَنوا لا تَاءكلوا الرِّبا اءَضغافا مَّضاعَفَة
(924).
((اى كسانى كه ايمان آورده ايد! ربا و سود را
چند برابر نخوريد
)).
مؤ منان از معاملاتى كه براى ديگران نفع ندارند خوددارى مى كنند.
و لا
تاءكُلوا اءَموالكم بينَكم بالبَاطلِ(925).
((و اموال يكديگر را به باطل و ناحق در ميان خود
نخوريد
)).
مؤ منان از عقد و پيمانى كه با ديگران مى بندند نكول نمى كنند.
يا
ايُّها الَّذينَ آمَنوا اءَوفوا بالعُقودِ(926).
((اى كسانى كه ايمان آورده ايد! به پيمان ها و
قراردادها وفا كنيد
)).
مؤ منان از زشتى هايى كه براى جامعه زيان اخلاقى و اقتصادى دارد پرهيز
مى كنند. از شرب خمر، قماربازى و آنچه كه موجب انحراف در اعتقادات مردم
است ، دورى مى جويند.
يا
ايُّها الَّذينَ آمَنوا انَّما الخَمرُ و المَيسرُ والاءنصابُ
والاءَزلامُ رِجس مِّن عملِ الشَّيطانِ فاجتَنِبوا(927).
((اى كسانى كه ايمان آورده ايد! شراب و قمار و
بت ها و ازلام (نوعى بخت آزمايى ) پليد و از عمل شيطان است
)).
مؤ منان هر شنيده اى را بدون برهان نمى پذيرند.
يا
ايُّها الَّذينَ آمَنوا ان جَاءَكم فاسِق بِنَبَاء فَتَبَيَّنوا(928).
((اى كسانى كه ايمان آورده ايد! اگر شخص فاسقى
خبرى براى شما آورد، درباره آن تحقيق كنيد
)).
مؤ منان بدون اجازه صاحب خانه وارد هيچ خانه اى نمى شوند.
يا
ايُّها الَّذينَ آمَنوا لا تَدخُلوا بُيوتا غَيرَ بيوتِكم حتى
تَستَاءذِنوا(929).
((اى كسانى كه ايمان آورده ايد! در خانه هايى
غير از خانه خود وارد نشويد، تا اجازه بگيريد
)).
مؤ منان حتى به ظريف ترين نكات اخلاقى توجه دارند. اگر كسى وارد مجلسى
شود و جايى براى نشستن نباشد، به او حرمت مى گذارند و او را كنار خود
جاى ميدهند.
يا
ايُّها الَّذينَ آمَنوا اذا قيلَ لَكم تَفَسَّحوا فى المَجالسِ
فَافسَحوا(930).
((اى كسانى كه ايمان آورده ايد! هنگامى كه به
شما گفته شود كه مجلس را وسعت بخشيد - و به تازه واردها جا دهيد - وسعت
بخشيد
)).
مؤ منان به اصلاح اجتماع حساسيت دارند؛ حداقل نزديكان خود را از هدايت
و ارشاد صحيح بهره مند مى كنند.
يا
ايُّها الَّذينَ آمَنوا قُل اءَنفسكم و اءَهليكم نارا(931).
((اى كسانى كه ايمان آورده ايد! خود و خانواده
خويش را از آتش نگه داريد
)).اگر به قرآن شريف
مراجعه شود و در آياتى كه به وصف مؤ منان پرداخته دقت شود، مى بينيم با
آن كه قرآن معمولا كليات را بيان مى كند، اما در اين جا به نكته هاى
ظريف و دقيقى از امور اجتماعى اشاره كرده كه دليل بر اهميت موضوع بوده
و از طرفى دلالت بر جامعيت دين مبين اسلام دارد. مومن ملتزم به اين
قوانين ، نه تنها براى جامعه و افراد آن خطرآفرين نيست ، كه مفيد است و
ديگر افراد از حضور و وجود او بهره مند مى شوند.
اين قوانين و مقررات ، انسانهايى تربيت مى كند كه در اجتماع متشكل از
آنها، لغزش ها و تخلفات به حداقل مى رسد. امام سجاد عليه السلام
فرمودند:
شُكرُ مُحسِنهم الى نفسهِ و اليكَ فانَّ احسانَهُ الى نفسهِ احسانُهُ
اليكَ اذا كَفَّ عنكَ اءَذَاهُ و كفاكَ مؤُونَتَهُ و حَبَسَ عنكَ
نفسهُ.
((بايد او را سپاس گفت ؛ چرا كه عقل نيز بر آن
حكم مى كند؛ يعنى : عقل درك مى كند كه تشويق خوبان ، موجب استحكام و
اقتدار خوبى و نيكى در اجتماع مى شود و موجب ترغيب و تشويق ديگران به
خير و نيكوكارى مى شود
)).
راوى مى گويد از امام صادق عليه السلام شنيدم كه فرمودند:
اءَحسِنوا جِوارَ النِّعَمِ قال الشُّكرُ لِمَن اءَنعمِ بها و اءَداءُ
حُقوقُها(932).
((همسايگى با نعمت را پاس بداريد. عرض كردم حسن
همسايگى با نعمت چيست ؟ فرمودند: شكر و اداى حقوق كسى كه موجب فراهم
شدن اين نعمت براى شما مى شود
)).
حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام مى فرمايند:
مَن
شَكَرَ مَن اءَنعَمَ عليهِ فَقَد كافاهُ(933).
((هر كه شكر كند كسى را كه بر او انعام و احسان
نموده است ، پس به تحقيق تلافى آن كرده است
)).
مَن
لم يَشكُرِ الانعامَ فَليُعَدَّ مِنَ الاءَنعامِ(934).
((اگر كسى سپاس نعمت به جاى نياورد، - از دايره
انسانيت خارج شده - در زمره چهارپايان قرار مى گيرد
)).
قِلَّةُ الشُّكرِ تَزَهِّدُ فى اصطَناعِ المَعروفِ(935).
((كم سپاسى ، موجب كم شدن كارهاى خير مى شود
)).
شكرگزارى باعث تشويق ديگران به خير و خوبى و صلاح مى شود. اگر در جامعه
اى روح شكرگزارى و سپاس از بين برود، به تدريج معروف ، خيرخواهى و
خيرانديشى هم از آن جامعه رخت برمى بندد.
امام عليه السلام فرمودند: برخى از مسلمان ها گنهكارند، با آنها به
الفت و مهربانى رفتار كنيد؛ بعضى ديگر نيكوكارند كه بايد آنها را سپاس
گوييد. حضرت در ادامه يك توصيه عمومى براى هر دو دسته مى كنند و مى
فرمايند:
فَعُمَّهم جميعا بِدعوتِكَ وانصُرهم جميعا بِنُصرتكَ.
امام عليه السلام توصيه مى كنند كه براى يكديگر دعا كنيد و براى يكديگر
خير بخواهيد. اين برخاسته از نكته اول در فرمايش امام عليه السلام است
كه فرمودند:
((مسلمان موظف است به عنوان اداى يك حق و تكليف
براى ديگر مسلمانان ، آرزوى خير كند و اميد موفقيت و سعادت آنها را
داشته باشد؛ كه اين آرزوى خير بايد با دعا به درگاه الهى تحكيم و تثبيت
شود
)).
دعا كردن به مؤ منان
دعا داراى ارزش والايى است كه باعث توجه انسان به جنبه معنوى
خود مى شود. انسان با توجه به مبدا همه خوبى ها و زيبايى ها و خزائن و
گنجينه هاى پايان ناپذير مى تواند به طمانينه ، سكون و آرامش روحى دست
يابد.
يكى از راه هاى رسيدن به اين توجه ، دعا و التجا به درگاه ربوبى حق است
. مسلمان موظف است دعا كند؛ گاهى اين دعا مورد اجابت قرار مى گيرد و
گاه نيز اجابت نمى شود. امام صادق عليه السلام مى فرمايند:
انَّ
دُعاءَ الاءَخِ المومنِ لاءَخيهِ بِظَهرِ الغَيبِ مُستجاب و يُدِرُّ
الرِّزقَ و يَدفَعُ المَكروهَ(936).
((دعاى مومن براى برادر مومنش در غياب او مستجاب
مى شود و موجب زايد شدن روزى و رفع حوادث و مكروهات از دعاكننده مى شود
)).
از جمله دعاهايى كه مورد استجابت واقع مى شود، دعاى انسان مومن براى
برادر مومن خود است . وقتى كه مومن براى ديگرى دعا مى كند و براى او
خير مى خواهد؛ خدا علاوه بر اين كه آن شخص را بهره خير مى دهد،
دعاكننده را نيز از نعمت هاى ديگر بهره مند مى كند.
در روايت ديگرى مرحوم صدوق نقل كرده است كه امام صادق عليه السلام مى
فرمايند:
مَن
قَدَّمَ اءربعينِ رجلا مِن اخوانهِ فَدعا ثمَّ دعَا لِنفسهِ اءُستُجيبَ
له فيهم و فى نفسهِ(937).