اين است كه يك مدان امتحان ،
در جان است و يك ميدان امتحان در مال . پس سرّ اولى كه در حكم وجوبى
اداى حقوق مالى و يا حكم استحبابى صدقات و انفاق ها مى توانيم بيان
بكنيم ، اين است كه خود ما متوجه شويم در ادعاى مسلمانى و در ادعاى
فرمانبردارى از خدا و در ادعاى دوستى نسبت به ذات اقدس الهى چه مقدار
صادق و راستگو هستيم .
2 - پرهيز از بخل ورزى
يكى ديگر از اسرارى كه درباره و جوب حكم زكات و اداى حقوق مالى و نيز
استحباب انفاق ها و تبرعات ، احتمال داده مى شود و شايد هم بتوان به
ضرس قاطع ادعا كرد اين است كه غرض ذات ذوالجلال الهى از بيان اين احكام
و تشريع آنها اعم از واجب و مستحب ، تطهير، تربيت و تنزيه انسان از
اوصاف زشت و مذموم بخل ، خساست و دنائت بوده است ؛ چون مسلما هم به نقل
روايات و هم به حكم تجربه و علم ، و هم به تعبير اميرالمومنين عليه
السلام :
النفس مجبولة على سوءالادب و العبد مامور بملازمة حسن الادب
(834).
گرايش نفس انسان به زشتى ها زياد است . گاهى جنبه حيوانى در تنازع با
جهات معنوى و ملكوتى انسان غالب مى شود و انسان ره به سمت زشتى هاى
اخلاقى مى كشاند.
همان گونه كه فطرت و خلق نفس انسان بر اساس سوء ادب است ، در مقابل
انسان ماءمور است كه آداب حسنه را ملازمت كند و فرابگيرد. در سخن ديگرى
از اميرالمومنين عليه السلام نقل شده است كه فرمودند:
الشرّ كامِن فى طبيعة كل اءحد فان غلبه صاحبة بطَن و اءن يغلِبه ظهر(835).
((شر در فطرت همه انسان ها كمين كرده است ؛ اگر
انسان توانست بر آن غلبه كند، پنهان مى شود و از بين مى رود و اگر
نتوانست غلبه كند، ظاهر مى شود و خود را نشان مى دهد و طغيان مى كند)).
بنابراين ، دين كه براى تربيت انسان آمده است ، يك سلسله احكامى دارد
كه آدمى را به ادب مورد نظر و تاءديب و تربيت مى كند و اوصاف رذيله اى
را كه در كمين ذات انسان است ، زائل مى كند و از بين مى برد. يكى از
اين خصوصيات بخل است ؛ و زائل شدن بخل ، نياز به رعايت آداب تربيتى
دارد و راه آن ممارست در بذل مال است . در گام اول رعايت واجبات و بعد
ميزان بهره ورى وى از اين طهارت نفس و تربيت . زائل كردن آن صفات مذموم
، بستگى به اندازه سخاوت او دارد؛ يعنى گاهى آن چنان در پستى نفس مى
ماند و خسّت و دنائت بر او غلبه مى كند كه :
درويش به جز بوى طعامش نشنيدى |
|
مرغ از پس نان خوردن او ريزه نچيدى |
و گاهى آنقدر بخيل مى شود كه به تعبير پيامبر صلى اللّه عليه و آله و
سلم :
البخيل بعيد من اللّه تعالى بعيد من الناس بعيد من الجنّة قريب من
النار(836).
((بخيل از خدا دور مى شود و از انظار مردم ساقط
مى شود؛ در نتيجه ، از بهشت نيز دور مى شود. و با اين صفت خود را به
آتش نزديك مى كند
)).
يا در سخن ديگرى حضرت صَلَّى اللّه عَلَيهِ و آلِهِ و سَلَّم مى
فرمايند:
البخل شجرة تنبت فى النار و لا يلج النار الا البخيل
(837).
ريشه بخل در آتش و جهنم است ؛ بنابراين ثمره اش نيز يك چيز جهنمى است
كه همان بخل است . به تعبير پيغمبر صَلَّى اللّه عَلَيهِ و آلِهِ و
سَلَّم كه مى فرمايند:
خلق
البخل من مقته ... ان البخل من الكفر و الكفر فى النّار(838).
((خداوند بخل را از ناخشنودى خلق كرد،... به
درستى كه بخل از كفر است و كفر در آتش جاى دارد
)).
آثار سويى كه بر بخل مترتب است در
((حق دست
)) به تفصيل از آن سخن گفتيم و فرمان اداى حقوق
واجب ، براى زائل نمودن اين خصيصه و تمرين تربيتى است و اين نشان مى
دهد كه خداوند براى بخل چقدر منقصت قائل است و از آن نهى فرموده و از
طرفى نقطه برابرش ، سخاوت و بخشش را تقويت فرموده است ؛ در روايت آمده
است كه :
اءوحى اللّه عزَّ وَ جَلّ الى موسى عليه السلام اءن لا تقتل السامرى
فاءنّه سخىّ(839).
سامرى با اين كه كسى بود كه در غيبت موسى آمد و مردم را فريب داد و
آنها را به گوساله پرستى سوق داد، اما خطاب به موسى فرمان آمد كه او را
نكش . سوال كرد: خدايا! چرا او را نكشم ؟ او مردم را منحرف كرد. خداوند
فرمود: چون اهل بذل و بخشش است و من خوش ندارم كه تو سامرى را بكشى .
در روايت ديگرى از امام صادق عليه السلام وارد شده است كه حضرت
فرمودند:
شابّ
سخىّ مرهّق فى الذّنوب اءحبّ الى اللّه من شيخ عابد بخيل
(840).
((جوان بخشنده اى كه در معرض گناه قرار دارد و
گاهى مرتكب گناه مى شود، نزد خدا محبوب تر است از يك پيرمرد اهل عبادتى
كه بخيل باشد
)).
با اين كه جوان سخى در معرض گناه هست و پيرمرد در سن و سال گناه كردن
نيست ، در عين حال خدا آن جوان گناهكار سخاوت پيشه را محبوب تر مى دارد
تا پيرمرد عابد متورع از گناهى كه بخيل باشد. و خلاصه
اءَفضل الناس ايمانا اءَبسطهم كفّا(841)
از نظر ايمان افرادى برترند كه گشاده دست و بخشنده اند و به ديگران
رسيدگى مى كنند.
3
- شكرگزارى از نعمت هاى الهى
سرّ ديگرى كه براى زكات واجب و مستحب مى توان بيان كرد، شكر نعمت است .
خداوند اين احكام را به صورت واجب يا مستحب ، مقرر فرمود تا انسان را
به شكرگزارى در مقابل نعمت هاى خود عادت دهد. شكر منعم يك امر عقلى است
. امام صادق عليه السلام در پاسخ سائلى كه از حضرت سوال كرد:
هل
للشُّكر حدّ اذا فعلَهُ العبدُ كان شاكرا قال نعَم قُلت ما هو قال
يَحمَدُ اللّه على كلّ نعمَة عليهِ فى اءَهل و مَال و ان كانَ
فيماَانعم عليه فى ماله حقّ ادّاهُ(842).
((آيا شكر اندازه اى هم دارد كه اگر بنده آن كار
را انجام داد شاكر باشد و اگر آن را انجام نداد، شاكر نباشد؟ حضرت
فرمودند: بله . عرض كرد: آن كار چيست ؟ حضرت فرمودند: اولا، خدا را
نسبت به آن نعمت هايى كه از نظر خانوادگى و مالى به او داده ، ستايش
كند و اگر اين نعمت ، نعمت مالى است ، خدا حقى در آن مال قرار داده كه
بايد آن حق را ادا كند. اين حق را كه ادا كرد، شكر منعم را انجام داده
است
)).
بنابراين ، يكى ديگر از اسرار حكم الهى در اداى حقوق مالى ، مى تواند
توجه دادن انسان به اين واجب عقلى ؛ يعنى شكر منعم باشد.
4
- تخلّق به اخلاق الهى
سرّ ديگرى كه بيشتر جنبه تربيتى دارد، تعلق انسان به اخلاق الهى است .
خدا جواد است ؛ قاضى الحاجات است ؛ رحمان و رحيم است ؛ محبوب و محب است
و دوست دارد كه انسان نيز به اين اخلاق و آداب تخلق پيدا كند؛ چون خودش
جواد است ، دوست دارد بنده اش هم جواد باشد و چون خودش حوايج بندگان را
برآورده مى كند، دوست دارد بندگانش هم در مقابل نيازمندان همين كار را
بكنند. انسان بايد بتواند اين اخلاق كريمانه و بزرگوارانه را كه
برگرفته از كمال الهى است تحصيل كند، در سخنى از حضرت موسى بن جعفر
عليه السلام وارد شده است كه حضرت فرمودند:
انَّ
اءَهل الارض لَمَرحوُمون ما تحَابّوا و اءَدَّوا الامانةَ و عمِلوا
بالحقِّ(843).
((رحمت خداوند شامل همه انسان ها مادامى كه
همديگر را دوست داشته باشند، اداى امانت نمايند و كارهاى شايسته انجام
بدهند
)).
همه مردم زمين با چند شرط مورد رحمت و عنايت خدا خواهند بود: يكى اين
كه همديگر را دوست داشته باشند؛ كه دوست داشتن از اخلاق بزرگ الهى است
و دوست دارد كه بنده هايش نيز اينگونه باشند؛ و اصلا اين غريزه نوع
دوستى ، و حس دگردوستى از تفضلات خاص الهى به بشر و وجه تمايز انسان از
حيوانات است ؛ وگرنه غرائز خشم ، شهوت ، حب اولاد و...، در همه حيوانات
مشترك است : هر حيوانى ، بچه اش را دوست دارد، اما غريزه نوع دوستى و
دگردوستى ، امتيازى است كه خدا به انسان عنايت كرده است .
اميرالمومنين عليه السلام در دستورالعملى به مالك اشتر مى فرمايند:
يا
مالك ... اءَشعِر قبلك الرَّحمة للرَّعيَّة و المحبَّة لهم و اللُّطف
بهم
(844).
((مالك ! دلت را سرشار از دوستى رعيت و مردم كن
، مردم را دوست داشته باش
)).
و يا در روايتى آمده است :
اءَحبّ الخلق الى اللّه ، مَن نفَع عياله
(845).
((محبوب ترين مردم نزد خدا كسى است كه براى
بندگان خدا نافع باشد
)).
چون آنها را دوست دارى برايشان نافع باش . حتى از اين بالاتر خداوند
متعال نه تنها دوست دارد كه انسان ها، يكديگر را دوست داشته باشند و
همه را به منزله يك پيكر مى بيند، در روايتى از امام صادق عليه السلام
نقل شده است كه فرمودند:
مثل
المومنين فى تؤ ادهم و تراحمهم مثل الجسد اذا اشتكى بعضه تداعى بره
بالسهر والحمىّ(846).
((ههم انسان ها مانند يك پيكر هستند، اگر يك
عضوش دردمند شود اعضاى ديگر هم آزرده مى شوند
)).
خدا دوست دارد كه انسان همه موجودات را دوست داشته باشند؛ روايت عجيبى
را مرحوم صاحب جواهرالكلام نقل مى فرمايد كه پيغمبر اكرم صَلَّى اللّه
عَلَيهِ و آلِهِ و سَلَّم فرمودند:
قال
صلى اللّه عليه و آله و سلم : واطّلعت على الجَنَّةِ فراءَيتُ امراءة
مُومِسَة يعنى زانية فساءلتُ عنها، فقيل : انها مرَّت بكلب يَلهَثُ من
العطش فاءرسلت اِزارَها فى بئر فَعَصَرَتهُ فى حَلقِهِ حتى روى
فَغَفَرَ اللّه لها(847).
((در شب معراج ، وقتى به بهشت نظر كردم ، زن
زناكارى را ديدم ، سوال كردم : بهشت كه جاى زناكار نيست ، اين جا چه مى
كند؟ خطاب آمد اين زن زناكار از كنار سگ تشنه اى عبور مى كرد، جامه اش
را درآورد و در چاه آب فرو برد و جامه خيس را در دهان سگ فشار داد و سگ
را از تشنگى نجات داد. به همين دليل مورد غفران الهى واقع شد
)).
مشابه اين را سعدى در گلستان به نظم در آورده :
يكى در بيابان سگى تشنه يافت |
|
برون از رمق در حياتش نيافت |
كله دلو كرد آن پسنديده كيش |
|
چو جبل اندر آن بست دستار خويش |
به خدمت ميان بست و بازو گشاد |
|
سگ ناتوان را دمى آب داد |
خبر داد پيغمبر از حال مرد |
|
كه داور گناهان از او عفو كرد |
الا گر جفا كردى ، انديشه كن |
|
وفا پيش گير و كرم پيشه كن |
يكى با سگى نيكويى گم نكرد |
|
كجا گم شود خير با نيك مرد |
كرم كن
چنان كت برآمد ز دست |
|
جهانبان
، در خير بر كس نبست |
شرايط صدقه دادن
بعد از آنچه در اصل ضرورت حكم مهم زكات به صورت واجب و صدقات
مستحب طرح شد، در سخن امام سجاد عليه السلام قيود و شروطى براى اداى
اين حق و تحقق كامل آن لحاظ شده است كه در حقيقت اگر آن شرايط مراعات
نشود مستحبش صدقه نخواهد بود و واجبش هم فقط اسقاط تكليف است .
شرط اول ؛ صدقه پنهانى
شرط اول كه در فرمايش امام سجاد عليه السلام به عنوان رعايت حق صدقه
بيان شده اين است :
اءَن
تعلَم اءَنَها ذُخرُك عند ربّك و وديعتك الّتى لا تَحتَاج الى الاِشهاد
فاذا عَلِمت ذلك كُنتَ بمَا استَودَعتَه سرّا اءَوثَقَ بما
استَودَعتَهُ علانية .
شرط اول اين است كه وقتى مى دانى كه صدقه تو، وديعه و امانت در پيشگاه
پروردگار است و آن را در جايگاه امن و مطمئنى ذخيره مى كنى ، پس بهتر
است به صورت سرى و پنهانى انجام گيرد و كسى بر اين راز مطلع نشود. در
سخنى از امام صادق عليه السلام آمده است كه فرمودند:
الصدقة واللّه فى السّرّ اءفضل من الصدقة فى العلانيّة
(848).
((فضيلت و كمال صدقه پنهانى بيشتر از صدقه آشكار
و علنى است )).
در كلام امام عليه السلام قسم وجود دارد؛ اين قسم ها در سخنان اهل بيت
عليهم السلام همه ناظر به يك نكته هاى ظريفى است و بيشتر براى تاكيد و
به اصطلاح پذيرش و تسليم شنونده و مستمع است ؛ چرا كه بر صدقه آشكار
عوارض سوء و آفاتى عارض مى شود.
اسحاق بن عمار كه از صحابه امام صادق عليه السلام است مى گويد: روزى
امام عليه السلام به من فرمودند:
يا
اسحاقُ كيفَ تَصنَعُ بِزَكاةِ مَالِكَ اذا حَضَرَت قُلتُ ياءتُونى الى
المنزل فاءُعطيهم فقال لى : ما اَرَاكَ يا اسحاق الا قد اَذلَلتَ المؤ
مِنَ فايّاكَ ايّاكَ اِنَّ اللّه يقول مَن اَذلّ لى وليّا فقد
اَرصَدَنى بالمُحاربةِ(849).
((براى پرداخت زكات مال ، چگونه عمل مى كنى ؟
عرض كردم : فقرا را خبر مى كنم ، به خانه مى آيند و حقشان را اعطا مى
كنم . امام عليه السلام فرمودند: تو با اين كار موجبات ذلت و خوارى
مومنان را فراهم مى كنى ، اسحاق مراقب باش ! بپرهيز از اين كار! خداوند
متعال مى فرمايد: كسى كه وليى از اولياى مرا ذليل كند در حقيقت به جنگ
من آمده است )).
گاه ممكن است فرد نيازمند، از روى استيصال و احتياج ، صدقه آشكار را
بپذيرد، اما در انظار و در مقابل ديگران اين كار موجب سرشكستگى و حقارت
نفس و ايذا و اذيت او مى شود كه مشمول اين سخن است .
در روايت ديگرى آمده است كسى به محضر امام جواد عليه السلام رسيد و نقل
كرد كه من امروز به ده نفر انفاق كردم . امام عليه السلام فرمودند:
قد
اَبطَلتَ بَرِّكَ باخوانِكَ و صَدَقاتك قال : و كَيفَ ذلك يابنَ رسول
اللّه قال ... اقراء قَولَ اللّه عزَّ وَ جَلّ ((يا
اَيّها الَّذين آمنوا لا تُبطِلوا صدقاتِكم بالمنّ و الاذى
))(850)
قال الرَّجل يا ابن رسول اللّه ما مَنَنتُ على القوم الَّذين تصدَّقتُ
عليهم و لا آذَيتُهُم ... و هو كلُّ اَذى
(851).
((همه آن خدمتى كه كرده بودى باطل كردى . عرض مى
كند: چرا باطل كردم ؟ چه كردم كه موجب بطلان شد؟ فرمودند: آيه شريفه را
قرائت كن ، آيه شريفه مفهومش اين است كه : اى انسانهاى مومن ! وقتى
صدقه مى دهيد صدقه خود را با منت گذارى و ايذاى ديگران از بين نبريد.
شخص مى گويد، من عرض كردم : يابن رسول اللّه ! من نه بر آنها منتى
گذاشتم و نه روش من ، روشى بود كه آنها اذيت شده باشند. حضرت فرمودند:
مگر به آيه توجه نكردى ، اين اذيت همه انواع آزار را در بر مى گيرد)).
بنابراين ، هم كيفيت پرداخت بايد آبرومندانه باشد كه هيبت شخص مومن در
معرض خطر قرار نگيرد و هم برخورد صدقه دهنده كه بحث بعدى ماست بايد مؤ
دبانه و محترمانه باشد به اين ترتيب كه بايد اين كار در نهان انجام
بگيرد كه موجبات ايذاى گيرنده فراهم نشود. اين تاكيد به پنهان كارى و
اين كه اين كار به عنوان يك سرّ بين تو و خداى تو باشد، براى اين است
كه انسان ها به خصوص انسان هاى مومن ، بيشتر در معرض خطر و دسيسه هاى
شيطانند؛ با اين عمل پنهانى جلو طغيان ريا و عجب بسته مى شود؛ يعنى
انسانى كه مالش را به عنوان اداى حق واجب يا به عنوان يك عمل مستحب و
مستحسن به ديگران مى بخشد ممكن است در باطن به عارضه خودپسندى ، ريا و
شرك در عمل مبتلا شود كه هر دو ناپسند و مذموم است . قرآن در سوره
مباركه بقره مى فرمايد:
ان
تُبدوا الصَّدقات فنِعِمّا هى ... يُكَفِّر عنكم من سيّئاتكم و اللّه
بما تعملون خبير(852).
((صدقه دادن آشكار بسيار خوب است ؛ اما اگر اين
كار در خفا و پنهانى انجام گيرد، قطعا بهتر است . صدقه پنهانى موجب
تكفير گناهان مى شود)).
اگر اهل دقت توجه بفرمايند در مورد اداى صدقه آشكار مى فرمايد:
فنعما هى اما وقتى به صدقه پنهان مى رسد، علاوه بر اين كه مى
فرمايد: بهتر است ، بعد مى فرمايد:
يكفر
عن سيئاتكم موجب تكفير و پوشش گناهان گذشته شما مى شود. نكته
مهم اين كه بيننده اى هست كه عمل شما را مى بيند و همان بيننده خدا
براى شما كافى است . پس پنهانى به نفع شما است . روايتى از رسول اكرم
صلى اللّه عليه و اله و سلم درباره صدقه پنهانى نقل شده است كه حضرت
فرمودند:
صدقة
السّرّ تطفى ء غضب الربّ جلّ جلاله
(853).
((صدقه پنهانى غضب خدا را فرومى نشاند)).
اگر خدا به خاطر گناهى نسبت به مومنى خشم گرفته باشد و او با دست خود
پنهانى صدقه بدهد، خشم خدا را از بين برده است ؛ يعنى صدقه پنهانى اين
مقدار تاثير دارد.
علاوه بر اين ، اصل صدقه و زكات ، يك عمل عبادى است و همانگونه كه قبلا
در باب نماز و روزه هم اشاره كرديم اعمال عبادى با تظاهر و رياكارى
تنافى ماهوى و جوهرى دارد و آن عمل براى تقرب الى اللّه است ؛ حال آن
كه ريا يعنى غيرخدا را در كار خدايى دخيل كردن ؛ و نيز اشاره كرديم كه
در روايات فراوان آمده كه خداوند متعال فرموده :
اءنا
خير شريك و مَن اَشرك معى شريكا فى عمله فهو لَشَريكى دونى لاءَنّى لا
اَقبل الا ما خَلَصَ لى
(854).
((من بهترين شرك هستم و اگر كسى در اعمالش غير
مرا شريك گرداند مورد قبول من نخواهد بود چون فقط عمل خالص را مى پذيرم
)).
بنابراين ، همه آن كارى كه به قصد ريا انجام مى گيرد براى آن اشخاصى
است كه كار به خاطر رعايت آنها انجام گرفته ، در روايتى از رسول اكرم
صَلَّى اللّه عَلَيهِ و آلِهِ و سَلَّم آمده است :
لا
يقبل اللّه من مُسمِع و لا مُراء و لا منّان
(855).
((خداوند، صدقه را نه از كسى كه دوست دارد
ديگران بفهمند و نه از رياكار مى پذيرد و نه از منت گذار)).
غرض ديگر از تشريع صدقه واجب و مستحب ، علاوه بر نفع ديگران ، جنبه
تربيتى آن براى خود انسان است . و اگر قرار باشد كه در يك جهت تربيتى
انسان را اصلاح كند؛ مثلا خصيصه بخل را از انسان بزدايد، ولى يك رذيله
ديگر رياكارى و عجب را تقويت كند ديگر تربيت نخواهد بود. امام سجاد
عليه السلام با عباراتى طولانى كه نسبت به بسيارى از مطالب ديگر حضرت
بيشتر است ، اصرار مى فرمايند كه اين كار بايد ميان تو و خداى تو مخفى
باشد و هيچ نيازى نيست كه ديگران را مطلع كنى ؛ نه اين كه تو خدا را
قبول ندارى ، بلكه تو مى خواهى اطمينان بيشترى پيدا كنى و اين بى
اعتمادى به خداوند متعال است ؛ پس اين عمل ريايى است و تظاهر موجب
بطلان صدقه و كار خير تو مى شود.
آيه شريفه در مورد مطلق عبادت مى فرمايد:
قل
انّما اءنا بشر مثلكم يوحى الىّ انّما الهكم اله واحد فمن كان يرجوا
لقاء ربه فليعمل عملا صالحا و لا يشرك بعبادةِ ربّه اءحدا(856).
((بگو: من فقط بشرى هستم مثل شما؛ (امتيازم اين
است ) به من وحى مى شود كه تنها معبودتان مبعود يگانه است ؛ پس هر كه
به لقاى پروردگارش اميد دارد، بايد كارى شايسته انجام دهد، و هيچ كس
را در عبادت پروردگار شريك نكند)).
اگر كسى مشتاق لقاى الهى است ، نبايد با عمل عبادى براى خداى متعال
شريك قرار دهد، بر اين اساس در روايات وارد شده است كه :
مَن
صلّى مُرائاةَ النّاس فهو مشرك و مَن زَكّى مُرائاةَ الناس فهو مشرك و
مَن صَامَ مُرائاةَ النّاس فهو مشرك
(857).
((كسى كه نماز را به قصد ريا به جا آورد مشرك در
عبادت است . كسى كه زكات يا صدقه بدهد و از دادن صدقه قصدش ريا و تظاهر
باشد مشرك است كسى كه به قصد تظاهر روزه بگيرد مشرك در عبادت است . - و
به يقين عمل مشرك مقبول درگاه خداوند قرار نمى گيرد -)).
شرط دوم ؛ صدقه بدون منت
اما شرط دومى كه در كلام امام سجاد عليه السلام براى اداى حق صدقه ذكر
شده است اين عبارت است :
ثم
لم تمتَنَّ بها على اءحد لانَّها لك ).
منت نهادن در دادن صدقه ضايع كردن حق صدقه است ؛ يعنى اصل عمل نابود مى
شود.
يا ايها الَّذين آمنوا لا تبطلوا صدقاتكم بالمن و الاذى
(858) با منت گذارى ، صدقه را باطل نكنيد. باطل
به معناى از بين بردن اصل عمل است .
از نظر تحقق خارجى ، منت نهادن صورت هاى مختلفى دارد: گاهى در پرداخت
تظاهر مى كند؛ گاهى بعد از پرداخت آن را بيان مى كند؛ و گاه از شخصى كه
به او صدقه داده است انتظار خدمت يا احترام بيشترى دارد؛ و يا به نوعى
گيرنده صدقه را تحقير مى كند، كه همه از مصاديق منت است و سرّ ممنوعيت
آن از نظر معارف دين براى كسانى كه با مكتب تربيتى اسلام آشنا هستند به
وضوح روشن است . مگر نه اين است كه خداوند متعال به اين عمل فرمان داده
است تا روح مسلمان را تربيت كند؟
علاوه بر اين ، اين عمل يك امر عبادى و تقريبى است ؛ بنابراين نيت تقرب
مى خواهد و منت گذارى با تقرب الى اللّه تفاوت جوهرى و ماهوى دارد؛
مضافا نقض غرض تربيتى مى شود؛ چرا كه انسان صدقه دهنده مامور به اين
عمل شده است تا يك رذيله اخلاقى را از خود دور كند؛ بخل و دنائت از
خصايص زشتى است كه انسان بايد با دادن زكات و صدقه آنها را در خود
سركوب كند و از بين ببرد؛ حال اگر انسان با منت گذارى روح طغيان و
سركشى و طلب كارى از مومنان را در خود احيا كند، دقيقا چيزى است كه شرع
مقدس با آن مخالف است . امتيازخواهى از ديگران ، خودبينى ، اعجاب و
ابتهاج به نفس ، همه مخالفت با مصالح تربيت بشر است و صلاح بشر در اين
است كه اين اخلاق رذيله را ترك كند. اگر صدقه واجب مى پردازد، در واقع
عمل به وظيفه است و در عمل به وظيفه معنا ندارد كه در قبال آن ، چيزى
طلب كند، و بر ديگران منت بگذارد. اين حق فقير است ؛ حق نيازمند است ؛
و به تعبير قرآن
و فى
اموالهم حق للسائل و المحروم
(859) محروم حق خود را گرفته و كسى كه حق خود را
مى گيرد، ديگر معنا ندارد بر او منت گذاشته شود. و اگر صدقه واجب نيست
و مستحب است صدقه دهنده با اين كار به خود منفعت مى رساند بنابراين ،
باز نبايد منت بگذارد. به تعبير امام سجاد عليه السلام كه فرمودند:
ثمَّ
لَم تمتنّ بِهَا عَلى اءَحَدَ لانّها لك ... لانَّ فى ذلك دَليلا انَّك
لم تُرِد نفسك بها و لو اءَرَدت نفسك بها لم تمتنَّ بها على اءَحد.
به وسيله آن بر كسى منت مگذار؛ چون نفعش به خودت بازمى گردد و با اين
كار منت گذارى معلوم مى شود تو از دادن صدقه دنبال منفعت خود نيستى و
اگر نيتت از صدقه ، اعانه و نفقه به نيازمندان و تحصيل منفعت باشد،
خدمتى است كه به خود انجام مى دهى و از ديگران مطالبه اجر و مزد كردن
معنا ندارد. امام صادق عليه السلام از حضرت اميرالمومنين عليه السلام
نقل مى كنند كه فرمودند:
مَن
عَلِمَ اَنَّ ما صَنَعَ انَّما صَنَع ز الى نفسه لم يستَبطِ النَّاس فى
شُكرهم و لم يستَزِدهُم فى مودَّتِهم فلا نلتمس من غيرك شُكرَ ما
اَتَيتَ الى نفسك و وَقَيتَ به عِرضَكَ(860).
((كسى كه صدقه مى دهد و اعتقاد دارد كارى براى
خودش انجام داده ، معنا ندارد كه از ديگرى توقع اجر و پاداش داشته باشد
و مشتاق اين باشد كه ديگران او را بيشتر دوست داشته باشند. نبايد
انتظار داشته باشى كه ديگران به خاطر كارى كه به نفع خود انجام داده اى
از تو شكرگزارى كنند)).
تو كارى را انجام دادى تا آبروى خود را در دنيا و آخرت حفظ كنى ، چرا
انتظار دارى كه ديگران از تو تشكر كنند و سپاس گويند؟ علاوه بر اين ،
در حديثى از امام صادق عليه السلام درباره صدقه آمده است :
اءَنَّها تَقَعُ فى يد اللّه قبل اءَن تَقَعَ فى يد السّائل
(861).
((صدقه قبل از اين كه به دست فقير برسد، به دست
خدا مى رسد)).
و چون به دست خدا مى رسد، خدا بايد بپذيرد و خدا هم مى گويد:
لا
يقبل اللّه صدقة منّان
(862) خداوند، صدقه فردى را كه منت مى گذارد
قبول نمى كند. درست برعكس آنچه در اذهان است . در حقيقت نيازمند و فقير
است كه بر صدقه دهنده منت دارد؛ چون گيرنده صدقه ، وسيله شده تا صدقه
دهنده به خدا تقرب پيدا كند، پس اگر بناست كسى منتى داشته باشد گيرنده
صدقه است ، نه دهنده آن ؛ و اين اخلاق بسيار ناپسندى است كه اگر كسى
قدم كوچكى براى ديگرى برمى دارد در مقابل از او امتيازخواهى و باج گيرى
كند. اين زشت ترين و مذموم ترين رذيله اخلاقى است . در روايتى مشابه
روايت قبل ، از رسول اكرم صَلَّى اللّه عَلَيهِ و آلِهِ و سَلَّم وارد
شده است كه فرمودند:
ما
تقع صدقة المؤ من فى يد السائل حتى تقع فى يد اللّه
(863).
((صدقه اى كه از دست انسان مومن به فرد نيازمند
داده مى شود، به دست او نمى رسد مگر اين كه در دست خدا قرار گيرد)).
و بعد حضرت اين آيه را تلاوت فرمودند:
اءَلَم يَعلموا اءَنَّ اللّه هو يَقبَل التَّوبة عن عبادهِ و ياءخُذ
الصَّدقات و اَنَّ اللّه هو التّوّاب الرحيم
(864).
((آيا نمى دانيد كه آن كسى كه قبول كننده توبه
عباد و گيرنده صدقات است خداست !)).
و به همين ملاك ، حضرت اميرالمومنين عليه السلام در باب وظايف صدقه
دهنده و زكات سخنان عجيبى دارند، مى فرمايند:
اذا
ناوَلتُم السّائل فليُرَدِّ الَّذى يُناولُهُ يدَه الى فيه فيقبِّلُها
فانَّ اللّه عزَّ وَ جَلّ ياءخذها قبل اءَن تَقَع فى يد السائل فانَّه
عزَّ وَ جَلّ ياءخذ الصَّدَقات
(865).
((هرگاه دست نيازمندى به سوى شما دراز شد، صدقه
دهنده موظف است ابتدا دست سائل را ببوسد و بعد صدقه را در دست او
بگذارد؛ چون در حقيقت اين دست ، نماينده دست خداست ، اين دست دراز شده
تا تو حق اللّه را در آن بگذارى )).
اين توصيه ها براى تربيت روح انسان است ؛ روحى كه ميل به طغيان و سركشى
دارد.
داستان معروفى است كه شخص ثروتمندى وارد مسجد پيغمبر صَلَّى اللّه
عَلَيهِ و آلِهِ و سَلَّم شد و در صف نماز نشست . بعد از او فقيرى آمد.
كنار او نشست شخص ثروتمند عبا و لباس خودش را جمع و جور كرد. پيامبر
صَلَّى اللّه عَلَيهِ و آلِهِ و سَلَّم كه شاهد اين ماجرا بودند
برآشفته شدند و فرمودند: آيا ترسيدى چيزى از فقر او به تو سرايت كند كه
خودت را جمع كردى ؟ اى رسول خدا! در مقابل اين عمل حاضرم به عنوان
كفاره ، نيمى از ثروتم را به اين مرد ببخشم . جالب اين است كه مرد فقير
آنقدر عفيف و پاكدامن بود و عزت نفس داشت كه حاضر نشد؛ و وقتى حضرت از
او سوال كردند: چرا نمى پذيرى ؟ گفت :
اءَخافُ اءَن يدخلنى ما دخله
(866) مى ترسم من هم به خصلت اين مرد مبتلا شوم
. شيوه اولياى الهى در اين مساله واقعا شايان دقت است و مومنان بايد
روش و سيره انبيا، اوليا و بزرگان دين را به عنوان الگو مورد توجه قرار
دهند.
در زمان اميرالمومنين عليه السلام در پرداخت زكات نه تنها منتى در كار
نبود، بلكه حضرت قاعده اى مقرر كرده و فرموده بودند:
من
له حاجة فليرفعها فى كتاب لاصون وجوهَكم عن المساءلة
(867).
((هركس ، حاجت و نيازى دارد، بنويسد و براى من
بفرستد تا به اين وسيله آبروى شما را محفوظ بدارم )).
يعنى حتى امام عليه السلام حاضر نبود با يك صاحب حاجت رودررو شود كه
مبادا احساس ذلت كند. در سيره اباعبداللّه عليه السلام نقل شده است كه
حضرت از پشت در نياز افراد را برآورده مى فرمودند، وقتى از حضرت درباره
علت آن سوال كردند؛ فرمودند: براى اين كه حرمت او حفظ شود و در خودش
احساس حقارت نكند. در روايت داريم :
لعن
اللّه مَن اءَكرم الغنىّ و مَن اءَهان الفقير لفقره
(868).
((به لعنت خدا گرفتار شود كسى كه به شخص ثروتمند
به خاطر اموالش احترام و به فقير و نيازمند به خاطر فقرش اهانت كند)).
اصلا منت گذاشتن و هر نوع استخفاف و كوچك كردن شخصيّت مومن ، حتى از
ناحيه خود او هم ممنوع است ؛ يعنى خود انسان هم حق ندارد كارى كند كه
موجب كوچك شدن و حقارت او شود، چرا كه اميرالمومنين عليه السلام مى
فرمايند:
ساعةُ ذُلّ لا تفى بعزِّ الدَّهر(869).
((يك ساعت ذلت با يك عمر عزت قابل معاوضه نيست
)).
مبنا و معيار معارف دين اين است كه :
و
للّه العزة و لرسوله و للمومنين
(870).
((خدا عزيز است ، رسول خدا عزيز است و مومنان هم
عزيزند)).
در روايتى از رسول اكرم صَلَّى اللّه عَلَيهِ و آلِهِ و سَلَّم نقل شده
است كه فرموده اند:
ليس
من اءخلاق المومن ، المَلَقُ و الحَسَد الا فى طلب العلم
(871).
((مومن حق ندارد تملق بگويد و حسادت كند؛ زيرا
در سايه اين چاپلوسى است كه موجبات كوچكى و حقارت او فراهم مى شود؛ مگر
يك جا آن هم در طلب علم )).
به قول شاعر:
افتادگى آموز اگر طالب علمى |
|
هرگز نخورد آب زمينى كه بلند است |
البته بحث مفصلش را در حقوق معلم و متعلم بيان خواهيم كرد.
دست دراز كردن پيش ديگران هرچند براى آموختن علم يك نوع ذلت است ، اما
طبق بيان رسول اكرم صَلَّى اللّه عَلَيهِ و آلِهِ و سَلَّم كه فرمودند:
مَن
لم يصبر على ذُلِّ التَّعلُّم ساعة بَقِىَ فى ذُلِّ الجهل اءبدا(872).
((اگر كسى ذلت تعليم را نپذيرد، مجبور است تا
ابد در ذلت جهل و نادانى باقى بماند
)).
اين يك استثنا است ؛ اما هر نوع تحقير و كوچك كردن كه منت گذارى هم يك
مصداق آن مى باشد ممنوع است . در روايتى آمده است كه ؛ اميرالمومنين
عليه السلام از صفين به شام تشريف مى بردند، وقتى وارد شهر
((انبار
)) شدند، مردم
انبار به استقبال حضرت آمدند و به دنبال مركب اميرالمومنين عليه السلام
شروع به دويدن كردند. حضرت توقف كرده و فرمودند: اين چه كارى است ؟
گفتند: روشى است كه سلاطين ايران به ما آموخته اند كه هر وقت مهمان
محترمى آمد، به دنبال مركب او پياده حركت كنيم . حضرت فرمودند:
اءَمَا علِمتُم اءنَّ مَشىَ الماشى مع الرّاكبِ مفسدة للرّاكب و
مَذَلَّة للماشى انصرِفوا(873).
((آيا نمى دانيد كه اين عمل شما - پياده دويدن
به دنبال مركب و دنبال سواره - هم موجب فساد اخلاق و خودباورى راكب است
و هم موجب ذلت و كوچكى پياده ها؟ برگرديد و اين كار را انجام ندهيد
)).
در همه معارف دين ، حتى در دستورات فقهى نيز بر عدم منت گذارى و منت
پذيرى مؤ من تاكيد شده است . مرحوم سيد محمد كاظم يزدى از اعلام فقهاى
معاصر در كتاب
((عروة الوثقى
))
كه ابواب فقه را در آن گردآورى كرده اند، در باب تيمم مساله اى را بيان
مى كنند و مى فرمايند:
اگر آب پيدا نشد، بايد با خاك تيمم كرد؛ حتى اگر كسى آب در اختيار
دارد؛ و حاضر است آب را داده و در قبال آن پول هم نگيرد، اما بر انسان
منت مى گذارد، جايز نيست انسان آب را بگيرد و با آبى كه با منت تحصيل
كرده ، وضو بگيرد.
لو
وَهَبَهُ غيره بلا مِنَّة و لا ذِلَّة وَجَبَ القبول
(874).
اين متن عبارت عروة الوثقى است و فقهاى بزرگوار بعد از سيد نيز همه
براساس اين فرع نظر داده اند.
اينها نكاتى است كه تاكيد مى كند تا صدقه دهنده و صدقه گيرنده هر دو،
شرايط عزت و رعايت حرمت و شخصيّت مومن را لحاظ كنند؛ در غير اين صورت
صدقه عمل ناپسندى خواهد بود كه در تغاير اساسى با مساله زكات ، صدقه و
انفاق است .
بهترين صدقات
پرداخت كننده صدقات بايد بهترين و محبوب ترين اموالش را به
عنوان صدقه انتخاب كند
لن
تنالوا البرّ حتى تنفقوا ممّا تحبّون
(875)، چرا بايد محبوب ترين را انتخاب كند؟ به
همان دليلى كه گفتيم گيرنده صدقه در حقيقت خداست و صدقه هديه اى براى
خداست .
اءنها تقع فى يد اللّه قبل اءن تقع فى يد السائل
(876).
((صدقه قبل از رسيدن به دست فقير، به دست خدا مى
رسد
)).
بنابراين ، چيزى را كه انسان به عنوان هديه و تحفه به محضر رب العالمين
تقديم مى كند، بايد از محبوب ترين چيزهايى باشد كه نزد اوست و ثانيا
گفتيم صدقه منفعتش به خود انسان برمى گردد؛ وقتى قرار است
ان
تعلم اءنها ذخرك اين ذخيره انسان در پيشگاه خداوند باشد، چيزى
را كه انسان براى روز احتياج و نيازمندى خود ذخيره مى كند، يقينا نبايد
از چيزهاى نامطلوب و غيرمرغوب باشد. اندوخته معمولا از بهترين ، مطلوب
ترين و مرغوب ترين جنس هاى موجود است .
از اين رو انسان بايد براى روز احتياج ، بهترين ها را ذخيره كند و كمال
صدقه به اين خواهد بود كه به تعبير قرآن
لن
تنالوا البر حتى تنفقوا مما تحبون بهترين و محبوب ترين چيزهايش
را ببخشد.
آداب صدقه دادن
1
- كوچك شمردن صدقه
يكى از نكات ديگرى كه با ظرافت خاصى در كلمات اهل بيت عليهم السلام
مطرح شده اين است كه صدقه دهنده ، عمل خود را ناچيز و كوچك بشمارد و
اين اعتقاد خود را به گيرنده صدقه نيز ابراز كند. امام صادق عليه
السلام فرمودند:
راءيتُ المعروف لا يصلُحُ الا بثَلاث خِصال تصغيرِهِ و تستيرِهِ و
تعجيلِهِ فانَّكَ اذا صغَّرتَهُ عظَّمتَهُ عند من تصنعُهُ اليه و اذا
سَتّرته تَمّمته و اذا عَجّلته هنّاتَه
(877).
((كار خير و عمل معروفى كه انجام مى دهى ، تمام
نيست مگر با رعايت سه خصوصيت : اول اين كه آن كار را بسيار كوچك بشمارى
؛ دوم اين كه آن را پنهانى انجام دهى و سوم اين كه آن كار را با سرعت و
عجله انجام دهى . وقتى اين كار را كوچك شمردى نزد كسى كه كار براى او
انجام گرفته ، بزرگ جلوه مى كند و هنگامى كه آن را پنهانى به جا آوردى
خوبى را كامل كرده اى و هنگامى كه با عجله آن را انجام دادى شيرينش
نموده اى
)).
وقتى نيازمندى از دست شما هديه مى گيرد و شما با حسن خلق به او مى گويى
كه من از كوچكى و از كمى هديه ناقابل خود عذرخواهى مى كنم ، ارزش كار
خيلى بيشتر مى شود. وقتى كار خير پنهان انجام پذيرد، كمال عمل با پنهان
كارى حاصل مى شود و هنگامى كه آن كار را با سرعت و عجله انجام دادى ،
اين خدمت گواراتر و شيرين تر مى شود. چه بسا شخصى در شرايطى قرار دارد
كه در همان لحظه محتاج است و شما هم بنا دارى كه براى او خدمتى انجام
دهى ، چه بهتر كه اين خدمت و خير به سرعت انجام گيرد.
غرض ما از اين روايت همان قسمت اول است كه كار را كوچك بشمارى و اين
دقيقا همان نكته اى كه انسان مامور است در همه عبادات چنين تصويرى از
عمل خويش داشته باشد؛ نماز، روزه ، حج ، زكات و صدقه مستحبى خود را كه
عبادت است در پيشگاه خداوند ناچيز و كوچك جلوه دهد؛ وگرنه تعدد عبادات
موجب غرور مى شود و نتيجه آن عجب است كه با اصل عبادت منافات دارد.
بنابراين اصل است كه امام سجاد عليه السلام در دعاى مكارم الاخلاق مى
فرمايند:
و
عبِّدنى لك و لا تفسد عبادتى بالعُجب
(878).
((خدايا! مرا بنده خود قرار ده ، مرا به عبادات
و اتيان فرايض عادت بده ، منتها طورى نباشد كه اين عبادات من با عجب و
خودپسندى فاسد شود
)).
در حقيقت كوچك شمردن ، هم موجب تشخص خود انسان است كه خود را از يك
رذيله اخلاقى ، صيانت و حفاظت كرده و هم شخصيّت گيرنده آن را پاس داشته
و حرمت او را ارج نهاده است .
2
- مقدم داشتن نزديكان و اقوام
نكته ديگر كه از سخنان اهل بيت عليهم السلام و دستورات اخلاقى دين
استفاده مى شود اين است كه انسان ، در مقام اعطا و انفاق ، ذوى الارحام
و اقوام و نزديكانش را بر ديگر نيازمندان مقدم كند كه با اين كار هم
فضيلت صدقه دادن را درك كرده و هم صله رحم نموده است و در معارف ما
آمده است كه :
لا
صَدَقَة و ذو رَحِم محتاج
(879).
((اگر قوم و خويشى از انسان محتاج باشد، صدقه به
ديگران اصلا صدقه نيست
)).
در روايت ديگرى آمده است :
اءافضَل الصَّدَقَة على ذِى الرَّحِم الكَاشِح
(880).
((بافضيلت ترين صدقه ، كمك كردن به ارحام و
نزديكانى است كه نيازمندند
)).
توصيه شده كه اگر چه رحم با انسان ميانه خوب و ارتباط صميمانه اى
ندارد،به او رسيدگى شود؛ چرا كه براى تربيت روح انسان خيلى موثر است .
وقتى انسان بر خلاف ميل نفس عمل كند، آن را تربيت كرده است . نفس ميل
دارد به كسى پول بدهد كه بيشتر متواضع و خاضع است . ولى وقتى انسان
منسوبى دارد كه يك نوع دشمنى يا مخالفتى هم با انسان دارد، اگر در دل
شب تاريك ، بدون اين كه متوجه بشود چه كسى اين كمك را به او كرده ،
هديه و انفاق خود را به او برساند نفس خود را تربيت كرده است .
3
- پنهان بودن صدقه
در حالات امام سجاد عليه السلام همان طور كه پيش از اين اشاره كرديم
نوشته شده است كه يكى از پسرعموهاى امام عليه السلام شكوه مى كرد كه
على بن الحسين با اين كه تمكن دارد از من دستگيرى نمى كند؛ ولى بعد از
وفات امام عليه السلام متوجه شد كه هدايا و انفاق هايى كه در دل شب
تاريك به خانه او فرستاده مى شد و او از اين طريق زندگى خود را اداره
مى كرد از ناحيه امام سجاد عليه السلام بوده است . تا امام عليه السلام
از دنيا نرفته بود، خبر نداشت زندگى او چگونه تامين مى شود.