((طهارت
در پى طهارت ، موجب ثبت حسنات دهگانه در پرونده اعمال انسان مى شود)).
بنابراين ، يكى ديگر از افعال مقدماتى نماز، طهارت است كه آن هم بايد
با اين خصوصيات و با اين قيود و توجهات انجام گيرد؛ كه خودش در حقيقت
طى مسيرى است كه به سمت محبوب واقعى كه اگر اين طى طريق را با عشق تمام
و با توجه و علاقه انجام دهد، به هنگام لقا، توفيق بيشترى خواهد داشت .
2 - اوقات نماز
يكى ديگر از مسائلى كه در نماز مورد توجه است مساله وقت است . مواقيت ،
از مباحث نماز است . كسى كه نماز را درك لقا و حضور در محضر حضرت حق
تعالى مى داند، لحظه شمارى مى كند كه در اولين دقايق و لحظات ، اين لقا
حاصل شود و اين زمان را ميقات مواعده مى داند كه اگر تاخير كند، محبوب
و معشوق از را ناراضى ساخته است . و به همين دليل است كه نقل كرديم يكى
از زوجات رسول اكرم صَلَّى اللّه عَلَيهِ و آلِهِ و سَلَّم مى گويد:
كان
رسول اكرم صَلَّى اللّه عَلَيهِ و آلِهِ و سَلَّم يحدِّثنا و نحدِّثه
فاذا حضرت الصلاة فكاءَنَّه لم يعرفنا(621).
((ما در محضر رسول اكرم صلى اللّه عليه و اله و
سلم نشسته بوديم ، او با ما سخن مى گفت و ما هم با او سخن مى گفتيم ،
اما وقتى موقع نماز شد، گويى رسول اكرم صَلى اللّه عَلَيهِ و آلِهِ و
سَلَّم اصلا ما را نمى شناسد)).
روايتى از امام هشتم حضرت اباالحسن الرضا عليه السلام نقل شده است كه
فرمودند:
اذا
دخل الوقت عليك فصلِّها فانك لا تدرى ما يكون
(622).
((وقتى موقع نماز شد، اول وقت ، نمازت را به جاى
آور؛ زيرا نمى دانى كه چه اتفاقى خواهد افتاد)).
اگر عاشقى و مشتاق ، در اولين لحظه باب گفتگو با خدايت را باز كن ؛ چون
نمى دانى تا ساعتى ديگر چه خواهد شد. آيا واقعا زنده خواهى بود يا نه !
اين است كه توصيه شده :
اذا
دخل الوقت عليك فصلّها البته درست است كه از نظر فقهى اگر كسى
در داخل وقت از دنيا برود و اول وقت نماز نخوانده باشد، قضاى آن نماز
بر ذمه او نيست ، اما اين مصيبت را چه كند كه فيض لقا و ديدار الهى را
در آخرين ساعات و لحظه هاى عمرش از دست داده است .
در روايت ديگرى از امام صادق عليه السلام نقل شده است كه فرمودند:
اءوّله رضوان اللّه و آخره عفو اللّه و العفو لا يكون الا عن ذنب
(623).
((اول وقت ، رضوان الهى است ، و از اول وقت كه
گذشت ديگر عفو خدا است . طبيعى است كه اين عفو، عفو از گناه است
)).
اگر كسى در اول وقت نمازش را به جاى آورد، وارد رضوان خدا شده ، اما
اگر از اول وقت تاخير كرد، مشمول عفو خدا مى شود؛ يعنى نمازى كه از اول
وقت تاءخير بيفتد، گناهى است كه خدا او را مى بخشد؛ پس چه بهتر كه
انسان با نماز وارد رضوان الهى شود، نه مشمول عفو و غفران ؛ چون در
رضوان عفو غفران هم هست ، اما در عفو و غفران ، رضوان نيست .
در تعبير ديگرى امام صادق عليه السلام مى فرمايند:
اذا
دخل وقت الصلاة فُتِّحت اءَبواب السَّماء لصعود الاعمال فما اءَحبّ
اءَن يصعدَ عمل اءَوَّل مِن عملى و لا يُكتبَ فى الصحيفة اءَحد
اءَوَّلُ منِّى
(624).
((وقتى اول وقت نماز شد، خداوند ابواب آسمان ها
را براى صعود اعمال به نزد خود مى گشايد اين عمل صالح است كه در اول
وقت به سمت خدا صعود مى كند من دوست ندارم كه هيچ عملى زودتر از عمل من
صعود كند، و نام هيچ كسى قبل از من در صحيفه انجام دهندگان وظيفه ثبت و
ضبط شود)).
و به تعبير روان تر حضرت مى خواهند بفرمايند: من دوست ندارم كه هيچ
عملى قبل از عمل من به خدا عرضه شود؛ و در ديوان الهى هيچ نامى به
عنوان نمازگزار بر نام من مقدم شود.
بنابراين ، اگر كسى واقعا نماز را لقاءاللّه مى داند و خود را در
پيشگاه و محضر خدا مى بيند، بايد اولين دقايق ممكن را براى انجام نماز
انتخاب كند، بايد اولين دقايق ممكن را براى انجام نماز انتخاب كند، و
هيچ فعل و عملى را بر نماز و لقاى خود مقدم نكند.
3 - لباس نمازگزار
يكى ديگر از مقارنات نماز ساتر است . پوشيدن لباس و مستور داشتن قبايح
و عورات جسم به هنگام نماز از واجبات است و همچنين مستحب است كه انسان
براى نماز زيباترين و پاكيزه ترين لباس را با همان هيات و شكلى كه به
رسمى ترين مجالس دعوت مى شود، بپوشد. در سخنى از اميرالمومنين عليه
السلام آمده است كه :
ان
اللّه جميل يحب الجمال و يحبُّ اءَن يرى اءَثر نِعَمِهِ على عبدهِ(625).
((خدا زيباست و منشاء هر جمال و زيبايى است و
زيبايى را نيز دوست دارد و همچنين دوست دارد كه وقتى به بنده اش تفضلى
كرده و نعمتى اعطا كرده است ، آثار آن را بر آن بنده ببيند)).
چه بهتر كه اين نعمت الهى را انسان هنگام ورود به محضر او و در ميهمانى
او به همراه داشته باشد. پوشش كنيه از اين است كه خداوند همانگونه كه
با نعمت پوشش و لباس انسان را برترى داد، خطاهاى باطنى او را نيز پنهان
دارد؛ چون در تعبيرى از امام صادق عليه السلام وارد شده كه :
اءَمَّا اللِّباس الظَّاهر فنعمة من اللّه تعالى تستر بها عورات بنى
آدم و هى كرامة اءكرم اللّه به ذرِّية آدم لم يُكرم بها غيرهم و هى
للمومنين آلة لاداء ما افترض اللّه عليهم و خير لباسك ما لا يشغلك عن
اللّه عزَّ وَ جَلّ بل يقربك من ذكره و شكره و طاعته و لا يحملك على
العجب و الرياء و التزين و التفاخر و الخيلاء فانها من آفات الدين و
مورثة القسوة فى القلب فاذا لبست ثوبك فاذكر ستر اللّه عليك ذنوبك
برحمته و البس باطنك كما البست ظاهرك بثوبك وليكن باطنك من الصدق فى
ستر الهيبة و ظاهرك فى ستر الطاعة واعتبر بفضل اللّه عز و جل
(626).
((لباس ظاهر، نعمتى است كه خدا به وسيله آن
قبايح بنى آدم را مى پوشاند و اين اكرامى است از زمره كرامت هاى خاص
پروردگار نسبت به بنى آدم ، كه اين كرامت را به انسان اختصاص داد و هيچ
يك از مخلوقات الهى ساتر و پوشش ندارند؛ منتهى بهترين لباس اين است كه
ضمن اين كه ساتر انسان است و عيوب انسان و بدى هاى او را مى پوشاند،
باعث طغيان بدى هاى ديگر در انسان نشود. لباس زيبا و خوب ، انسان را از
ياد خدا غافل نكند، بلكه انسان ره به ياد خدا و شكر و اطاعت او رهنمون
شود و از ريا و مفاخره و خودبزرگ بينى حفظ كند؛ كه هر يك از اينها آفت
دين است و در انسان قساوت قلب ايجاد مى كند. وقتى لباس پوشيدى ، بياد
آور كه خداوند به واسطه رحمتش ، گناهان تو را پوشاند؛ و همان طور كه
ظاهر خود را مى پوشانى ، باطن خود را نيز بپوشان ؛ و باطن را از روى
صدق به لباس هيبت بپوشان و ظاهر را به لباس اطاعت )).
اين بنده با يك دنيا خضوع ، احتياج و عشق به درگاه تو آمده ، همه عيوب
او را مستور بدار كه اين راه و رسم دوستى و محبت است .
پوشيده داشتن عيب دوست و برملا نكردن آن ، راه و رسم محبت و دوستى است
.
لا
تفضحنى على رؤ وس الاشهاد من العالمين
(627).
((مرا در مقابل ديدگان بندگانت رسوا مساز)).
4 - مكان نمازگزار
يكى ديگر از امورى كه در نماز مورد توجه است ، مساله مكان نمازگزار است
. آن گونه كه گفتيم ، نماز لقا و حضور در پيشگاه حضرت رب الارباب است و
وقت ميقات و ميعاد ملاقات ؛ پس مكان نماز هم خانه اوست ؛ بنابراين ،
توصيه اكيد شده است كه نماز را در مسجد به جاى آوريد و هيچ عاشق بى
قرارى در رفتن به خانه محبوب تامل و ترديد نمى كند، در روايتى از امام
صادق عليه السلام نقل شده كه فرمودند:
مكتوب فى التوراة اءَنَّ بيوتى فى الارض المساجد فطوبى لعبد تَطهَّرَ
فى بيته ثم زارَنى فى بيتى الا انَّ على المَزُور كرامَةَ الزائر(628).
((در تورات آمده است كه خانه هاى من در روى زمين
، مساجدند. خوشا به حال كسانى كه در خانه خود پاك و طاهر شده ؛ بعد
براى زيارت و ملاقات به خانه من مى آيند. پس به درستى كه بر ميزبان است
كه زائر و مهمان را اكرام كند)).
وقتى به خانه ميزبان قدم مى گذارى ؛ آن هم با دعوت او، به يقين مورد
اكرام وى واقع خواهى شد؛ به ويژه كريمى كه اكرام از همه كريمان است .
محضر، محضر او؛ خانه ، خانه او و وقت مواعده و ملاقات اوست .
در بعضى از روايات نسبت به همه مومنان به ويژه كسانى كه مسجد در نزديكى
آنها است سفارش شده است كه نماز را در مسجد به جاى آورند. از حضرت رسول
اكرم صَلَّى اللّه عَلَيهِ و آلِهِ و سَلَّم نقل شده است كه فرموده
اند:
لا
صلاة لجار المسجد الا فى مسجده
(629).
((همسايه مسجد اگر در خانه نماز بخواند، آن
نماز، كامل نخواهد بود)).
در بعضى از دستورات ديگر هم آمده كه اگر كسى توانايى رفتن به مسجد
ندارد، در خانه اش مصلايى را مخصوص نماز خود قرار دهد.
5 - قبله
از ديگر مقدمات نماز، استقبال قبله و يا ضرورت ايستادن در مقابل بيت
الله الحرام است . وجوب اين امر كنايه از روى گرداندن از هر چيزى و
توجه به يك جهت و آن هم بيت اللّه الحرام است كه : ((قبله
عاشق يكى آمد و بس )) و قرآن نيز مى فرمايد:
فاينما تولوا فثم وجه اللّه
(630).
((به هر طرف كه روى كنيد به خدا روى آورده ايد)).
هرجا روى كنى و هرجا بنگرى همان جا خدا است . ولى فرمان خداوند متعال
اين است :
فول
وجهك شطر المسجد الحرام
(631).
((اى پيامبر! روى به طرف مسجدالحرام كن
)).
شما مسلمين نيز هركجا باشيد در نماز روى بدان جانب كنيد. از آن جا كه
اراده نمازگزار بايد اراده مراد و محبوبش باشد و نبايد از اين اراده
تخلف كند، همين كه او مى خواهد، بايد رو به خانه او بايستد و با او سخن
بگويد.
رسول اكرم صَلَّى اللّه عَلَيهِ و آلِهِ و سَلَّم فرمودند:
ان
اللّه مقبل على المصلى ما لم يلتفت
(632).
((مادامى كه نمازگزار از قبله روى نگردانده ،
خداوند با او سخن مى گويد)).
شايد اين سخن كنايه از اين است كه چون خدا فرمان داده كه اعضا و جوارح
و مقاديم بايد به سمت قبله باشد، توجه قلب او هم بايد به سوى خدا باشد.
بنابر اين از رسول اكرم صَلَّى اللّه عَلَيهِ و آلِهِ و سَلَّم روايت
شده است كه حضرت نمازگزارى را ديدند كه با محاسن و ريش خود بازى مى
كند، فرمودند:
اما
هذا لو خشع قلبه ، لخشعت جوارحه
(633).
((اگر قلب و دل اين مرد خاشع بود، هر آينه اعضا
و جوارحش نيز خاضع بود)).
اى آن كه به قبله وفا روست تو را |
|
بر مغز چرا حجاب شد پوست تو را |
دل را پى اين وآن ، نه
نيكوست تو را |
|
يك دل دارى ، بس است يك
دوست تو را |
در سخنى از امام صادق عليه السلام وارد شده است كه فرمودند:
اذا
استقبلت القبلةَ فَانس الدُّنيا و ما فيها و الخلق و ما هم فيه
(واستفرغ قلبك من كل شاغل يشغلك عن اللّه ) و عاين بسرِّك عظمة اللّه و
اذكر وُقوفك بين يديه يوم تَبلُو كل نفس ما اءَسفلت و رُدُّوا الى
اللّه مولاهم الحق
(634).
((وقتى مقابل قبله مى ايستى ، در حقيقت بايد از
دنيا و آنچه كه در آن است دل بكنى و از آنها مايوس باشى ؛ از همه خلق و
مخلوقات منقطع شوى و دل خود را از هر چيزى كه تو را از ذات ذوالجلال
اليه غافل مى كند، خالى كنى و با چشم باطن ، عظمت و جلال پروردگار را
ببينى و به يادآورى كه همچنان كه الان به نماز ايستاده اى ، روزى هم
بايد در صحنه قيامت و در پيشگاه ربوبى براى پاسخ گويى اعمالت بايستى ،
روزى كه براى هر كس آنچه فرستاده است آشكار مى شود و همه به سوى
پروردگار بازگردانده مى شوند)).
در سخن ديگرى از رسول اكرم صَلَّى اللّه عَلَيهِ و آلِهِ و سَلَّم وارد
شده است كه فرمودند:
امّا
يَخاف الَّذى يُحَوِّل وجههُ فى الصلاةِ اءَن يُحَوِّلَ اللّه وجهه
حِمَارا(635).
((آن كه در نماز از توجه به خداوند روى مى
گرداند آيا نمى ترسد از اين كه خداوند روى او را به صورت چهارپايى
تغيير دهد)).
غفلت و بازى گوشى اعضا و جواح در نماز حكايت از بى توجهى دل مى كند؛ و
اين نشانه اين است كه اساسا او نمازى كه بنيادش بر ذكر و توجه است به
جاى نياورده است . بنابراين ، به چهارپايى تشبيه مى شود كه ضرب المثل
بلاهت و نادانى است . نتيجه اين كه ، اگر دل و قلب نمازگزارى توجه
نداشته باشد، اعضا و جوارحش نيز خضوع و خشوع نخواهند داشت .
شايد رمز ديگر وحدت جهت در قبله و كعبه معظمه ، نمايش همدلى و همراهى
همه مسلمانان عالم باشد.
6 - اذان
يكى از مقدمات نماز، اذان است كه با كلمه ((اللّه
)) آغاز مى شود و با همان كلمه نيز خاتمه مى
يابد اللّه اكبر در آغاز و لا اله الا اللّه در پايان به تعبير غزالى و
به نقل مرحوم فيض : اين نماز يادآور منادى قيامت و نفخ صور است ؛ و اگر
انسان شيفته ملاقات با محبوب و يار باشد، گويى كه ندا و صوت موذن ،
مژده ديدار و زمان وصال را بشارت مى دهد. براى همين است كه پيامبر در
نزديكى مواقيت نماز به بلال مى فرمودند:
ارحنا يا بلال
(636) دل و جان مار با نواى دلنشين اذان و ياد
خدا نوازش كن ؛ زيرا تعبير رسول اكرم صلى اللّه صَلى اللّه عَلَيهِ و
آلِهِ و سَلَّم اين بود كه
و
قرة عينى فى الصلاة
(637) نماز موجب روشنايى چشم من است .
اركان و واجبات نماز
بعد از پايان گفتگو در مقدمات نماز سخن را با مقارنات و افعال
ادامه مى دهيم .
1 - نيت
يكى از اركان نماز، نيت است ، درباره نيت و اصل عبادت بحث جامعى در حق
اللّه داشتيم و گفتيم كه نيت روح عمل است و عمل بدون نيت مانند جسد
بدون روح است كه ارزش ندارد. آن روح ، اخلاص در نيت است و اصلا امرى كه
از جانب خداوند به عبادت تعلق گرفته ، و به خصوص در نماز مطلوب است ،
عبادت با نيت و خالص است .
اخلاص در عمل
و ما
اُمروا الا ليعبدوا اللّه مخلصين
(638).
((و به آنها دستورى داده نشده بود؛ جز اين كه
خدا را بپرستند، عبادتى خالص و منزه از همه شوائب )).
و يا در آيه ديگر:
فمن
كان يرجوا لقاء ربه فليعمل عملا صالحا و لا يشرك بعبادة ربه اءحدا(639).
((پس هركه به لقاى پروردگارش اميد دارد، بايد
كارى شايسته انجام دهد، و هيچ كس را در عبادت پروردگارش شريك نكند)).
كسى كه اميد دارد به وسيله عمل عبادى خود به ديدار با خدا نايل آيد، بر
او لازم است عمل صالح را با نيت خالص به پيشگاه خدا عرضه كند. حديثى از
امام صادق عليه السلام نقل مى كنند كه حضرت فرمودند:
صاحب
النية الصادقة ، صاحب القلب السليم لانَّ سلامة القلب من هواجس
المحذورات بتخليص النيّة للّه فى الامور كلِّها قال اللّه عزَّ وَ جَلّ((
يوم لا ينفع مال و لا بنون # الا من اءَتى اللّه بقلب سليم
))(640).
((كسى نيت صادق و خالص خواهد داشت كه دلى خالص و
قلبى سليم داشته باشد؛ قلبى كه از همه خاطرات و خطورات زشت و ناپسند
منزه باشد آن گاه او مى تواند نيت خود را خالص كند؛ آن هم براى روزى كه
مال و فرزندان سودى نمى بخشد مگر كسى كه با قلب سليم به پيشگاه خدا آيد)).
سلامت و پاكيس دل در اين دنيا با عبادتى مثل نماز، تقويت مى شود؛ و اگر
انسان موفق نشود كه در عبادتى ، مانند نماز، نيت خالص و به دور از همه
شوائب داشته باشد، در هيچ عملى اين توفيق را پيدا نخواهد كرد. اساسا
نماز و هر عبادت ديگر، با ريا، عجب و يا هر چه كه با عبادت در تضاد است
، تفاوت ماهوى و ريشه اى دارد؛ به اين معنى كه اگر در نيت عبادت ، غير
خدا لحاظ شد، ديگر عبادت نخواهد بود. نماز ريايى ؛ كه نيت غير خدا در
آن است نمازى است كه معبود در آن فراموش شده و مورد غفلت واقع شده است
. قرآن نيز اينگونه نماز را نشات گرفته از نفاق مى داند:
ان
المنافقين يخادعون اللّه و هو خادعهم و اذا قاموا الى الصلاة قاموا
كُسالى يُراؤ ن الناس و لا يذكرون اللّه الا قليلا(641).
((منافقان مى خواهند خدا را فريب دهند؛ در حالى
كه او آنها را فريب مى دهد؛ و هنگامى كه به نماز بر مى خيزند، با كسالت
بر مى خيزند؛ و در برابر مردم ريا مى كنند؛ و خدا را جز اندكى ياد نمى
نمايند)).
منافقين در نمازشان با خدا خدعه مى كنند. از راه مكر و حيله گرى وارد
شده اند و در حقيقت تظاهر به عبادت و پرستش مى كنند و خدا را از ياد
برده اند.
آفات اخلاص در عمل
در بعضى از تعبيرات ، به كسانى كه در عمل خود، غير خدا را شريك مى كنند
بدتر از نفاق ، كفر محض و مطلق را به آنها نسبت داده است ؛ مثلا رسول
اكرم صَلَّى اللّه عَلَيهِ و آلِهِ و سَلَّم فرمودند:
ان
اءَخوف ما اءَخاف عليكم الشرك الاصغر، قيل : و ما الشرك الاصغر يا رسول
اكرم صلى اللّه عليه و آله و سلم ؟ قال : الرياء(642).
((خطرناك ترين چيزى كه من بر شما مى ترسم ، شرك
اصغر است ، گفتند: يا رسول اللّه ! شرك اصغر چيست ؟ در جواب فرمودند:
ريا در عمل و عبادت )).
از آسيب هايى كه خلوص را در معرض خطر قرار مى دهد و آفت بسيار خطرناكى
است ، تظاهر و رياكارى است . امام سجاد عليه السلام در دعاى مكارم
الاخلاق مى فرمايند:
و
عبِّدنى لك و لا تُفسد عبادتى بالعجب
(643).
((خدايا! مرا بنده خود قرار ده تا عبادت كنم ،
اما نگذار اين عبادتم با عجب و خودپسندى باطل شود)).
روايت ديگرى از اميرالمومنين عليه السلام نقل شده است كه مى فرمايند:
سيئة
تسوؤُك خير من حسنة تعجبك
(644).
((گناهى كه تو را آزار دهد و متاثر كند، بهتر از
عبادت و حسنه اى است كه تو را گمراه كند و موجب عجب و خوپسندى تو شود)).
سرّ اين مطلب نيز روشن است : حسنه مومن بى ظرفيت ممكن است او را به
وادى تباهى و سقوط ببرد، ولى يك گناه هشداردهنده موجب نجات او مى شود،
چنان كه نمونه از آن را در سخن امام سجاد عليه السلام مى بينيم كه
فرمودند:
دخل
رجلان المسجد اءَحدهما عابد و الاخر فاسق فخرجا من المسجد و الفاسق
صديق و العابد فاسق و ذلك انَّه يدخل العابد المسجد مدلا بعبادته يدلُّ
بها فتكون فكرته فى ذلك و تكون فِكره الفاسق فى التِّنِدُّم على فسقه و
يستغفر اللّه عزَّ وَ جَلّ ممَّا صنع من الذنوب
(645).
((دو فرد وارد مسجد شدند؛ يكى عابد و زاهد،
ديگرى فاسق و گناهكار. به هنگام خروج از مسجد آن عابد، فاسق شد و آن
فاسق به يك صديق پاكيزه تبديل شد؛ زيرا عابد، مغرور به عبادت خود شد و
عجب او را گرفت و فاسق به هنگام خروج از مسجد، در خاطرش پشيمان و نادم
از گناهان بود و از خدا استغفار مى كرد)).
بنابراين ، گناهى كه انسان را تكان دهد و تنبيه كند، از نظر روحى و
روانى براى او بهتر از حسنات و عباداتى است كه موجب غرور و خودپسندى او
شود. بر اين اساس در باب نيت ، اين نكته خيلى دقيق است كه اميرالمومنين
عليه السلام فرمودند:
من
حسنت نيته ، اءمده التوفيق
(646).
((اگر كسى نيت خود را پاكيزه كرد و نيت سالم
پيدا كرد، توفيق الهى او را يارى مى كند)).
عطايا و تفضلات الهى و اجر و ثواب پروردگار در دنيا و آخرت براساس
نيت انسان است .
على
قدر النيه تكون من اللّه العطيه
(647).
((به همان مقدارى كه انسان نيت كار خير مى كند،
حتى اگر به مرحله عمل هم نرسد، خدا تفضل مى كند)).
در روايتى از رسول اكرم صَلَّى اللّه عَلَيهِ و آلِهِ و سَلَّم وارد
شده است كه فرمودند:
مَن
اءَتى فراشه و هو يَنوِى اءن يقوم يصلى من الليل فغلبته عيناه حتى
اءصبح كُتب له ما نَوى و كان نومه صدقه عليه من ربه عز و جل
(648).
((كسى كه به بستر برود و نيتش اين باشد كه قبل
از اذان صبح برخيزد و نماز بخواند، چنانچه خواب او را بگيرد و تا صبح
بيدرا نشود، خداوند همين نيت او را كه قصد انجام نماز شب داشته براى او
ثبت مى كند و اين خواب هم به عنوان صدقه و عنايتى از جانب خدا براى او
نوشته مى شود)).
وقتى در زيارت سيد الشهدا عليه السلام مى گوييم :
يا
ليتنى كنت معكم فافوز فوزا عظيما(649).
((اى كاش با شما بودم تا به رستگارى بزرگ مى
رسيدم )).
اگر واقعا در اين گفته صادق باشيم ، بنا به تصريح روايات و كلمات اهل
بيت عليهم السلام ثواب شهداى كربلا و حضور در ركاب حضرت اباعبداللّه
عليه السلام نصيب ما مى شود. در خطبه دوازدهم نهج البلاغه مى خوانيم :
لَما
اءَظفَرَه اللّه باءَصحابَ الجملَ و قد قال له بعض اءَصحابه : وَدِدتُ
اءنَّ اءَخى فلانا كان شاهدَنَا ليَرى ما نَصَرَك اللّه به على
اءَعدائِكَ فقال له عليه السلام اءَهوى اءَخيكَ مَعَنا؟ فقال : نعم ،
قال فقد شهدنا و لقد شهدنا! فى عسكَرِنَا هذا اءَقوَام فى اءَصحاب
الرِّجال و اءَرحامِ النِّساء، سَيَرعُفُ بهم الزَّمان و يَقوَى بهمُ
الايمان
(650).
((وقتى اميرالمومنين عليه السلام پيروزمندانه از
واقعه جنگ جمل باز مى گشتند، يكى از اصحاب نزد حضرت رفت عرض كرد: اى
كاش فلان دوست من هم اين جا بود و از اين پيروزى شما بر دشمنانت لذت مى
برد! حضرت به او فرمودند: آيا دل و فكرش با من و تو است ؟ عرض كرد: آرى
يا اميرالمومنين ! حضرت فرمودند: با اين نيت كه او دارد، مانند ديگر
اصحاب جمل كه حضور دارند، او هم حاضر و شاهد است ؛ نه تنها دوست تو،
بلكه بسيارى از انسانهايى كه در طول زمانهاى دور خواهند آمد و اينك بر
پشت پدران و يا در رحم مادرانند و هنوز قدم به اين دنيا نگذاشته اند،
ثواب حضور در اين جنگ و پيروزى را دارند)).
اين نيست جز اين كه كسانى در طول تاريخ بعد از اميرالمومنين عليه
السلام آمدند و بر مظلوميت حضرت عليه السلام گريستند، آرزو مى كردند كه
اى كاش آنها هم در جمل ، صفين و نهروان بودند و مولايشان را يارى مى
كردند. اينها با اين نيت و صفاى درون يقينا از ياران اميرالمومنين عليه
السلام هستند.
در سخن ديگرى از رسول اكرم صَلَّى اللّه عَلَيهِ و آلِهِ و سَلَّم
روايت شده كه در يكى از جنگ ها ظاهرا جنگ تبوك فرمودند:
تركنا فى المدينة اءَقواما لا نقطع واَديا و لا نَصعد صُعودا و لا
نَهبِط هبوطا الا كانوا معنا. قالوا: كيف يكونون معنا و لم يشهدوا،
يُحشر النّاس على نيّاتهم
(651).
((ما افرادى را در مدينه گذاشتيم و آمديم ، كه
نه با ما راهى را آمده اند و به پستى و بلندى ها را با ما طى كرده اند؛
اما آنها در پيمودن همه اين بيابان ها و كوه ها و دامنه ها با ما همراه
بودند. سوال كردند: يا رسول اكرم صلى اللّه عليه و آله و سلم ! چگونه
آنها با ما بودند و ما آنها را نمى ديديم ؟ حضرت فرمودند: اصلا حشر در
قيامت بر اساس نيت است )).
و در غير اينصورت اصلا خلود در نعيم و عذاب و جهنم وبهشت الهى معنا
ندارد، كسى پنجاه سال گناه مى كند و مشرك است ، يك عمر كه هيچ ، بلكه
خالدين فيها ما دامت السماوات و الارض
(652) براى هميشه در عذاب الهى مخلد است . كسى
سى سال ، چهل سال كمتر يا بيشتر عمل خير انجام داده و مومن بوده است ،
براى هميشه مخلد در نعيم الهى است ؛ و اين نيست جز به خاطر نيت .
پس اخلاص در نيت ، سنگين ترين وزنه در ميزان اعمال است . از طرفى در
عين اين كه گران قيمت و ارزشمند است ؛ در دنيا و آخرت كاربرد و كارايى
دارد و سهل و آسان است ؛ از سويى ديگر بسيار مشكل و سخت است ؛ چرا كه
يك جدال واقعى و منازعه اى سنگين با تمايلات نفسانى است كه اگر انسان
بتواند بر آن غلبه كند، حاصلش خيلى زيبا و شيرين است . امام سجاد عليه
السلام در دعاى نهم صحيفه مباركه سجاديه ، مى فرمايند:
اللّهم فصل على محمد و آله ، واجعل همسات قلوبنا، و حركات اعضائنا، و
لمحات اءَعيُننا و لهَجاتِ اءَلسِنَتِنا فى موجبات ثوابك
(653).
((خدايا! بر محمد صَلَّى اللّه عَلَيهِ و آلِهِ
و سَلَّم و خاندانش درود فرست و آنچه را كه در دل هاى ما مى گذرد و
حركاتى كه اعضا و جوارح ما مرتكب مى شوند و چشم برهم زدن ها و سخنان ما
را مشمول ثواب خود قرار ده )).
آنچه به قلب انسان خطور مى كند، در پرونده عمل انسان ثبت مى شود. سوال
اين است كه نيت خير عمل نيست ، پس چگونه در پرونده اعمال به عنوان حسنه
ثبت و ضبط مى شود. بايد گفت منشا اعمال ، نيت است و اگر نيت ، فكر و
انديشه انسان ، در مسير خير و صلاح باشد، همان خلوص در نيت است كه براى
انسان ارزش دارد و فقط نيت پاكيزه و منزه برخاسته از قلب سليم مى تواند
چنان روح مقدسى در اعمال ناچيز و بى مقدار انسان بدمد، تا آنها را به
اعمالى موثر در دنيا و آخرت ، و سنگين در ميزان اعمال تبديل كند.
2 - تكبيرة الاحرام
يكى از اركان نماز تكبيرة الاحرام است . قبل از تكبير، ادعيه منصوصه اى
وارد شده كه توجه انسان را به سمت معبود بيشتر مى كند. يكى از اين
دعاها اين عبارت است :
وجَّهتُ وجهِىَ لِلَّذى فَطَرَ السماوات والارض عالمُ الغيب و الشهادة
حنيفا مسلما و ما اءَنا مِنَ المشركين
(654).
((رو به سوى كسى آورده ام كه خالق آسمان ها و
زمين است ؛ داناى نهان و آشكار است و من تسليم او شده ام و از مشركان
نيستم )).
نه اين كه صرفا رو به قبله ايستاده ام ، بلكه دل به او داده ام ؛ پس
بايد نمازگزار مراقب باشد كه واقعا دل را متوجه او كند. در اين عبارت
مى گويد: كه رو به سوى تو آورده ام و مشرك هم نيستم .
البته معلوم است كسى كه به نماز مى ايستد، براى خدا شريك قائل نيست ،
ولى بايد مراقب ابتلا به شرك خفى كه ريا و تظاهر است باشد تا آلوده
نشود. حضرت رسول اكرم صَلَّى اللّه عَلَيهِ و آلِهِ و سَلَّم فرموده
اند:
انَّ
اءَخوف ما اءَخافُ عليكم الشِّرك الاصغر، قيل : و ماالشرك الاصغر يا
رسول اكرم صلى اللّه عليه و آله و سلم ؟ قال : الرياء(655).
((خطرناك ترين چيزى كه من بر شما مى ترسم ، شرك
اصغر است ، گفتند يا رسول اللّه ! شرك اصغر چيست ؟ در جواب فرمودند:
رياى در عمل و عبادت )).
شرك اصغر كه تظاهر و آلودگى به ريا است ، يكى از خطرات و آفات بسيار
مهم است و درباره شرك در عبادت فرموده اند:
انَّ
الشِّرك اءَخفى من دَبيبِ النَّمل على صفاةِ سَوداء فى ليلة ظَلماء(656).
((شرك در عبادت از حركت مورچه اى بر روى سنگ
خاراى سياه در دل شبى تاريك پنهان تر است )).
پس اين مطلب انسان را تنبه مى دهد كه غير از خدا هر نيت ديگرى را بايد
از خويش دور كند. ديگر اين كه مى گويد:
حنيفا مسلما((من مسلمان هستم
)). طبيعى است كه مسلمان به حكم مسلمان بودنش رو
به قبله ايستاده و نماز مى خواند؛ اما در اين جا به يك نكته اى توجه مى
دهد و آن اين كه :
المسلم مَن سَلِمَ المسلمون من يده و لسانه
(657).
((مسلمان كسى است كه ديگران از آزار دست و زبان
او ايمن باشند)).
اگر واقعا چنين نبود، بايد از همان وقت كه اين كلمات را بر زبان مى
آورد و اعتراف مى كند كه من مسلمانم ، نسبت به گذشته نادم پشيمان باشد.
عبارت ديگرى كه در مقدمه نماز مستحب است :
انَّ
صَلاتى و نُسُكى و مَحيَاىَ و مَمَاتِى لِلَّهِ ربّ العالمين
(658).
((نماز من ، راه و روش من ، زندگى من ، مرگ من ،
همه براى خداست )).
يعنى همه حركات و سكنات من براى خداست و براى خود هيچ قائل نيستم . و
به درستى كه بايد اين چنين باشد كه انسان همه زندگى خود را بر اساس
فرمان هاى الهى تنظيم كند. خشم و سخط و همه افعال و كارهاى او بايد بر
اساس رضاى الهى تنظيم شده باشد. آنچه خدا مى پسندد فعل و كار او باشد و
آنچه مبغوض ذات حق تعالى است مطلقا انجام ندهد. در حقيقت در مقدمه ورود
به محضر دوست با بيان اين عبارات و با القاى اين مفاهيم خود را تربيت
مى كند و بايد خيلى مراقب باشد كه در بيان اين كلمات دروغ نگفته باشد.
در دعاى منصوص ديگر اين عبارت است :
يا
محسن قد اءَتاك المسى ء و قد اءَمَرت المحسن اءَن يَتَجاوزُ عن المُسى
ء و اءَنت المحسن و اءَنا المسى ء فبحقِّ محمد و آل محمد صلِّ على محمد
و آل محمد...، و تجاوز عن قبيح ما تعلم منّى
(659).
((اى خداى محسن و نيكوكار! اين بنده گناهكار
بدكردار به پيشگاه تو آمده است . خدايا! تو امر كرده اى كه نيكوكاران
از گناه بدكاران بگذرند. خدايا! تو نيكوكارى و من هم گناهكار و
بدكردار؛ پس تو را قسم مى دهم به حق محمد و آل محمد از سيئات اعمال و
از كارهاى قبيح و زشت من به زيبايى ها و كمال و جمال خود بگذر)).
اين همان تعبيرى است كه امام سجاد عليه السلام در وصف نماز و در بيان
حقوق نماز فرمودند:
الطلب اليه فى فكاك رقبتك التى احاطت بها خطيئتك و استهلكتها ذنوبك
به گونه اى سخن بگويد و از خدا طلب كند كه بدكارى ها و زشت كاريهاى خود
را به ياد آورد؛ قصور و ناتوانى خود را در مقابل نعمت هاى غيرقابل
شمارش خدا به ياد آورد. به قول سعدى :
بنده همان به ، كه ز تقصير خويش |
|
غذر به درگاه خداى آورد |
ورنه سزاوار خداونديش |
|
كس نتواند كه به جاى آورد
|
معانى تكبير
حالا، بعد از توجه تام و كامل ، تكبير مى گويد، معناى تكبير به نقل از
روايت اين است كه :
اللّه اكبر مِن اءَن يوصف
(660).
((او بزرگتر از آن است كه به وصف درآيد)).
به تعبير ديگرى :
اللّه اكبر من كل شى ء(661).
((او از هر چيز و از هركس بزرگتر است
)).
و يا اين كه :
اللّه لا يدرك بالحواس ، و لا يقاس بالناس
(662).
((خدا بالاتر و بزرگتر از اين است كه با حواس ما
قابل ادراك و با ساير مخلوقاتش قابل قياس باشد)).
به تعبير امام حسين عليه السلام :
اءَيكون لغيرك من الظُّهور ما ليس لك حتَّى يكون هو المظهر لك
(663).
((آيا مخلوقات خدا ظهور و تجليشان از او بيشتر
است تا آنها برهان و دليل بر او قرار بگيرند)).
در روايتى از امام صادق عليه السلام نقل شده كه فرمودند:
فاذا
كبرت فاستصغر ما بين السموات العلى و الثرى ، دون كبريائه
(664).
((وقتى تكبير گفتى ، همه چيز، هر چه بين آسمان و
زمين است نزد تو كوچكتر از كبريايى و عظمت ذات ذوالجلال الهى است
)).
بنده واقعى كه خدا را ياد مى كند اين چنين است كه :
عظم
الخالق فى اءنفسهم فصغر ما دونه فى اءعينهم
(665).
((خالق در نزد او از هر چيز بالاتر و والاتر است
و در چشم او همه مخلوقات كوچك ، حقير و ناچيزند)).
وقتى خداوند، بنده نمازگزار را مى بيند كه تكبير مى گويد؛ و او را به
بزرگى ياد مى كند، اما در دلش شايبه و عارضه اى نسبت به حقيقت تكبير
وجود دارد، او را خطاب مى كند كه آيا تو با من خدعه مى كنى و دروغ مى
گويى ؟ به زبان ، تكبير مى گويى ، اما در دلت نسبت به كبريايى و عزت و
جلال من شايبه وجود دارد؟
يا
كاذب اءَتَخدَعُنى و عزتى و جلالى لاحرمنَّك حلاوة ذكرى و لاحجبنَّك عن
قربى و المسارَّةَ بمناجاتى
(666).
((بدان كه با اين خدعه ، تو را از شيرينى ياد
خود محروم مى كنم و مقام قرب خودم را بر تو محجوب مى دارم و تو را از
لذت گفتگوى با خود محروم مى نمايم )).
خلاصه اين كه بايد ذات اقدس الهى نزد نمازگزار از همه چيز بزرگتر و
مهمتر باشد، و دنيا و متعلقاتش بايد در قبال فرمان ها و خواسته هاى او
ناچيز باشد؛ وگرنه نتيجه اش محروميت از درك شيرينى و لذت عبادت است .
عيسى بن مريم عليه السلام در سخنى خطاب به حواريين مى گويد:
بحقِّ اءقولُ لكم : كما نظَر المريضُ الى الطعامِ فلا يَلتَذُّ به مِن
شدّةِ الوَجَعِ كذلك صاحب الدنيا لا يلتذُّ بالعبادة و لا يجدُ
حلاوتَها مع ما يجدُه من حلاوةِ الدنيا(667).
((همان گونه كه انسان مريض ، خوش خوراك ترين و
لطيف ترين طعام را در مقابل چشمش مى بيند و از اين طعام لذيذ به خاطر
درد و كسالتى كه دارد لذت نمى برد، انسانهايى هم كه دل به دنيا بسته
اند مانند بيمارى كه از طعام لذيذ، لذت نمى برد، از عبادت و مناجات با
خدا احساس لذت و شيرينى نمى كنند)).
وقتى به عيسى عليه السلام گفتند:
علِّمنا عملا واحدا يُحبُّنا اللّه عليه ، قال : اءبغِضوا الدنيا
يُحببكم اللّه
(668).
((به ما كارى ياد بده كه خدا ما را دوست داشته
باشد. فرمود: اگر شما دنيا را مغضوب بداريد، خدا شما را دوست خواهد
داشت )).
باز در سخن ديگرى عيسى بن مريم عليه السلام فرمود:
لا
يستقيم حبُّ الدنيا و الاخرة فى قلب مؤ من كما لا يستقيمُ الماء و
النار فى اناء واحد(669).
((دوستى دنيا و آخرت در يك دل قابل جمع شدن نيست
؛ همان گونه كه آب و آتش در يك كاسه نمى گنجد)).
بنابراين ، كسى كه تكبير مى گويد، با گفتن تكبير، به حريم قدس الهى
وارد مى شود و آنجا، جاى نامحرم نيست و نامحرم كسى است كه آنچه زبانش
مى گويد با آنچه در دل دارد، يكى نباشد. پس بايد او و فرمان و اراده او
محبوب بنده نمازگزار باشد و بس .
احرام در نماز با تكبير حاصل مى شود و مى گويى تكبيرة الاحرام ؛ چرا كه
مثل احرام در حج است . همان گونه كه در احرام حج بايد از بسيارى امور
بپرهيزد، در حال نماز هم علاوه بر آن كه به حسب ظاهر نبايد به چپ و
راست بنگرد و غير از نماز و سخن هايى مقرر، سخن ديگرى بگويد و فعل
كثيرى انجام دهد، در باطن نيز بايد دل از يمين و يسار بردارد و فقط به
او بينديشد و به سخن و فعلى ديگر فكر نكند وگرنه نماز او، كامل نخواهد
بود. اين معانى كنايى تكبيرة الاحرام است .
3 - قيام
يكى از اركان نماز قيام است ، قيام يعنى ايستادن از روى ادب و احترام
در پيشگاه قدرت مدارى كه اقتدارش دايمى و هميشگى است . تعبير امام سجاد
عليه السلام در حقوق نماز برگرفته از همين واجب ركنى در نماز است .
اخلال عمدى در اين ركن موجب بطلان و عدم مقبوليت نماز است بنابراين حكم
است كه حضرت فرمودند:
انَّك قائم بها بين يدى اللّه فاذا علِمتَ ذلك كنتَ خَليقا اءَن تقُوم
فيها مقام العبد الذَّليلِ الرَّاغبِ الرَّاهبِ الخائف الرَّاجى
المسكينِ المتضرِّع المعظِّم مَن قام بين يديه .
در پيشگاه پروردگار جهانيان ، قيام بايد از روى خضوع ، خشوع ، احساس
حقارت و تعظيم و تكريم ذات ذوالجلال ربوبى باشد. همه نمازهاى روزمره ،
يادآور قيام قيامت در محضر عدل مطلق و قيام عنداللّه قيوم است ؛ چنانچه
در مقدمات ، مقارنات و افعال نماز، خوب دقت شود، تذكار دو خصيصه روحى
خوف و رجا لحاظ شده است .
و
اءّما مَن خاف مقام ربه و نهَى النَّفس عن الهوى # فانَّ الجنَّة هى
الماءوى
(670).
((هركس از مقام عزّ ربوبى ترسيد و خداپرست شد؛ و
از هواى نفس دورى جست ، بهشت منزلگاه اوست )).
ترس ذكر شده در آيه ، نه خوف از خداست ، كه او ارحم الراحمين است . او
لطيف ، رئوف ، غفور و شكور است ، بلكه خوف از مقام اوست ؛ مقام و
جايگاهى كه اميرالمومنين عليه السلام در دعاى افتتاح از آن به
اشد
المعاقبين ، تعبير مى فرمايند.
عقاب ، در حقيقت عكس العمل اعمال ناروا و ناپسند است و مجرم از مقام
قاضى خائف است نه از خود او. لذا اگر امروز مقام اين قاضى به ديگرى
تفويض شود، ديگر مجرم از قاضى ديروز نمى ترسد. اگر اين خوف در انسان
قوت گيرد، مانع تمكين و پيروى از هوى و اميال نفس مى شود، و هنگامى كه
به نفسانيات وقعى نگذاشت ، جايگاه او بهشت است .
ان
الَّذين آمنوا و الَّذين هاجروا و جاهدوا فى سبيل اللّه اولئك يرجون
رحمت اللّه و اللّه غفور رحيم
(671).
((آنان كه به اسلام گرويدند و از وطن خود هجرت
نموده ،در راه خدا جهاد كردند، منتظر رحمت خدا باشند؛كه خدا بر آنها
بخشاينده و مهربان است )).
در برابر خوف ، رجا و اميدوارى به ذات ذوالجلال ربوبى مطرح است ؛ در
قرآن آمده ، حضرت شعيب عليه السلام خطاب به قومش مى گويد: