سيرى در رساله حقوق امام سجاد عليه السلام
(جلد اوّل)

سلسله گفتارهاي حضرت آيت الله ميرسيد محمد يثربى

- ۱۰ -


شيعه در لغت به معناى تابع و پيرو است . ان الشيعة مَن شايع عليّا(442) شيعه على عليه السلام كسى است كه قدم جاى اميرالمومنين عليه السلام مى گذارد. حضرت بر همين اساس به مدعيان مى فرمايند: ما لى لا اءرى عليكم سيماء الشيعة (443) كمال تشيع در پيروى از وجود مقدس اميرالمومنين است ؛ آن هم در همه رفتار و منش .
يا نوشته اند رسول اكرم صَلَّى اللّه عَلَيهِ و آلِهِ و سَلَّم شب هاى متعددى با شكم گرسنه سر به بالين مى گذاشت (444). اين تعبيرات و كلمات براى رسيدن به آن كمال نهايى است كه مطلوب موازين تربيتى و معرفتى دين است .
اثر بسيار عميق ديگرى كه بر اين عمل مترتب است ، آرامش دل و تهييج عاطفه به افرادى است كه از توانايى مالى برخوردار نيستند. در مورد كسانى كه شكم خود را سرشار از غذا مى كنند و نسبت به فقرا و گرسنگان و نيازمندان بى توجهند، روايتى از حضرت رسول صَلَّى اللّه عَلَيهِ و آلِهِ و سَلَّم وارد شده است :
ما آمن بى مَن بات شبعان و جاره طاويا(445).
((كسى كه با شكم سير مى خوابد و همسايه اش گرسنه سر به بالين مى گذارد، به من ايمان نياورده است )).
يعنى در زمره شيعيان و دوستان ما محاسبه نخواهد شد. اين جماعت عرض كردند: يا رسول اللّه قد هلكنا با اين بيان ما خودمان را در معرض ‍ هلاكت مى بينيم . ما هيچ توجهى به اين مساله نداشتيم . حضرت فرمودند: من نمى گويم هر چه داريد به ديگران بدهيد. من فضل طعامكم حتى اگر شده ، از زيادى سفره خود برسانيد كه ديگران هم گرسنه نمانند(446).
نكته ديگرى كه در باب حق شكم و بطن مورد توصيه است ، شكر نعمتهاى الهى است ؛ چون اين نعمت هاى الهى كه خداوند براى خوردن ، آشاميدن و تغذيه انسان آفريده است از امورى است كه نيازمند شكر و سپاس است .
كلوا من رزق ربكم واشكروا له (447).
((روزى پروردگارتان را بخوريد و شكر او را به جا آوريد)).
اگر انسان هايى يافت شوند كه در مقابل نعمت هاى الهى شاكر نباشند، حق نعمت خدا را به جا نياورده اند.
در روايتى است كه كسى خدمت امام صادق عليه السلام شرفياب شد، حضرت سوال كردند وضع شما چگونه است ؟ چگونه شكر نعمت هاى الهى را مى كنى ؟ او عرض كرد:
ان اُعطينا شَكَرنا، و ان مُنِعنا صبرنا، قال : انَّ الكِلاب عندنا بالمدينة هذا شاءنها، و لكن قال : ان اعطينا آثرنا، و اءن منعنا شكرنا(448).
((اگر خداوند روزى نصيب ما كند، شاكر نعمت هاى خدا هستيم و اگر هم چيزى گيرمان نيامد صبر مى كنيم . امام عليه السلام فرمودند: اين روش ‍ سگهاى مدينه است ، آنها هم اگر روزى الهى نصيبشان شد، شكر مى كنند و اگر چيزى براى خوردن گيرشان نيامد صبر مى كنند. او گفت : يابن رسول اللّه عليه السلام پس چگون باشيم امام عليه السلام فرمودند: ما اينگونه هستيم كه : اگر خداوند روزى را نصيب ما كرد، شكر نعمت هاى الهى را در اين مى بينيم كه ديگران را بر خود مقدم بداريم ؛ و اگر محروم شديم ، باز هم شاكر نعمت هاى الهى هستيم ))
اميدواريم خداوند متعال همه ما را شاكر نعمت هاى بى حد و حسابش قرار دهد كه به تعبير قرآن :
و آتاكم مِن كلِّ ما سَاءَلتُموه و اءِن تَعُدُّوا نعمةَ اللّه لا تُحصوها(449).
((از هر چيزى كه از او خواستيد، به شما داد؛ و اگر نعمت هاى خدا را بشماريد، هرگز آنها را شماره نتوانيد كرد)).
آداب غذا خوردن
آنگونه كه از روايات وارده درباره اطعمه و اشربه استفاده مى شود، چند چيز در غذا خوردن است :
يكى از اين امور، شستن هر دو دست قبل از غذا است و اين امر در روايات متعددى مورد توصيه معصومين عليهم السلام قرار گرفته است . مرحوم مجلسى نقل مى كند كه پيامبر صَلَّى اللّه عَلَيهِ و آلِهِ و سَلَّم فرمودند:
مَن اَرادَ اءَن يكثر خَيره فَليَتَوَضَّاءُ عندَ حضورِ طَعامِهِ(450).
((اگر كسى مى خواهد بركت و خير او زياد شود، هنگام غذا خوردن وضو بگيرد)).
در تعبير ديگرى از امام صادق عليه السلام وارد شده است كه فرمودند:
مَن غَسَلَ يَدَهُ قَبلَ الطَّعام و بَعدَه بورك لَه فى اوّله و آخِره و عَاشَ ما عَاشَ فى سَعَةِ و عوفى من بَلوى فِى جَسَدِهِ(451).
((كسى كه دستش را قبل و بعد از غذا بشويد، خداوند در همه زندگى او وسعت و بركت قرار مى دهد و از بلاياى جسمانى عافيت مى يابد)).
خيلى جالب است كه اين توصيه ها با همه موازين علمى روز، قابل توجيه است و تعبيرات قابل توجه ديگرى براى تشويق و تاكيد به اين جهت در كلمات اهل بيت عليهم السلام مى بينيم ؛ مثلا وضو و شستشوى دست قبل و بعد از غذا موجب بركت در رزق است و فقر را از بين مى برد. امام صادق عليه السلام در اين باره مى فرمايند:
الوضوء قبل الطَّعام و بعدَه يَنفى الفقر و يَزيد فى الرِّزق (452).
((وضو و شستشوى دست قبل و بعد از غذا موجب از بين رفتن فقر، و بركت در رزق و روزى است )).
بنابراين همه اين مستحبات ، اسرارى دارد.
از امام موسى كاظم عليه السلام روايت شده كه پيامبر صَلَّى اللّه عَلَيهِ و آلِهِ و سَلَّم در وصيتش به اميرالمومنين عليه السلام فرمودند:
يا علىّ! اذا اءكلت فقل بسم اللّه و اذا فَرَغت فقل الحمدللّه فان حافظيك لا يبرحان يكتبان لك الحسنات حتَّى تبعده عنك (453).
((يا على ! در ابتداى خوردن بسم اللّه و در پايان الحمدللّه بگو، كه دو ملكى كه همراه تو هستند، تا غذا نزد توست برايت حسنه مى نويسند)).
مستحب است در اول غذا بسم اللّه بگويد و اگر بر سر سفره غذاهاى متنوعى بود از هر نوع غذايى كه مى خورد بسم اللّه بگويد.
عن مِسمَع ابى سيَّار قال قُلت لابى عبداللّه عليه السلام انِّى اءَتَّخِمُ قال سَمِّ قلت قد سمَّيتُ قال فلعلَّك تاكل اءَلوان الطَّعام قلت نعم قال فتُسمِّى على كلِّ لون قلت لا قال فمن هاهنا تَتَّخِم (454).
((به امام صادق عليه السلام عرض كردم : دچار سوءهاضمه شده ام ؛ فرمودند: با نام خدا آغاز كن . عرض كردم : اين كار را مى كنم فرمودند: شايد چند نوع غذا مى خورى عرض كردم : بله ، فرمودند: در ابتداى خوردن هر كدام نام خداى را مى آورى ؟ عرض كردم : خير، فرمودند: علت مريضى ات همين است )).
مستحب است انسان با دست راست غذا بخورد. امام صادق عليه السلام مى فرمايند:
لا تاءكُل باليَسار و انت تستطيع (455).
((اگر مى توانى با دست راست غذا بخورى ، با دست چپ نخور)).
مستحب است لقمه ها را كوچك بردارد. در روايتى كه مرحوم صدوق در ((من لا يحضره الفقيه )) نقل مى كند، چنين آمده است :
عن ابى عبداللّه عليه السلام عن آبائه عليهم السلام قال : قال الحسن بن على عليه السلام فى المائدة اثنتا عشرة خصلة يَجِبُ على كل مسلم اءَن يعرفها اءَربَع مِنها فَرض و اءَربع سنَّة و اءَربَع تاءديب فاءَمَّا الفَرض فَالمَعرِفَة و الرِّضا و التَّسمية و الشُّكر و امَّا السُّنةِ فالوضوء قبل الطَّعام و الجُلوس على الجَانِبِ الاَيسَرِ و الاَكل بِثَلاث اءَصابع و لَعِقَ الاَصابِع و امَّا التَّاءديب فَالاَكل ممَّا يليك و تَصغير اللُّقمة و تَجويد المَضغِ و قِلَّة النظر فى وجوهِ النَّاس (456).
((امام صادق عليه السلام از پدرانش روايت نموده است كه امام مجتبى عليه السلام فرمودند: در غذا خوردن ، رعايت چندچيز لازم است كه بعضى از آنها واجب و بعضى مستحب است . آنچه كه بر انسان واجب و لازم است اين كه نعمت خدا را بشناسد و راضى به قسمت الهى باشد. حتما خدا را ياد كند و بعد از پايان غذا خدا را شكر بگويد. و اما آنچه كه سنت است : وضوى قبل از غذا، نشستن و تكيه كردن بر سمت چپ بدن است و اما آنچه كه از آداب غذا خوردن است : بر سر سفره از همان غذايى كه نزديك اوست تناول كند؛ لقمه را كوچك بردارد و غذا را خوب بجود. از آداب سفره اين است كه به صورت و دهان ديگران نگاه نكند)).
نكته ديگر اين كه در آغاز صبح و اول شب غذا بخورد و در بين روز و در بين شب غذا خوردن را ترك كند(457).
اول غذا را با نمك آغاز كند كه اين هم از روايات بسيارى دارد كه نمك در اول غذا موجب دفع بسيارى از امراض جسمانى است ؛ و از آن جمله روايت زير از امام صادق عليه السلام كه فرمودند:
قال مَنِ افتَتَحَ طَعامِهِ بِالمِلح ذَهَبَ عنه سَبعونَ داء، و مَا لا يَعلَمه الا اللّه (458).
((آن كه غذايش را با خوردن نمك آغاز كند، هفتاد مرض و آنچه جز خدا كسى نمى داند، از او دور مى شود)).
همچنين غذا خوردن مكروهاتى نيز دارد از جمله :
خوردن در حال سيرى (459).
پرخورى (460).
خوردن غذاى داغ (461).
دميدن و فوت كردن به غذا(462).
و خوردن ميوه شسته نشده (463).
توصيه امام عليه السلام به مومنان اين است كه آن مقدار كه بر آداب غذا خوردن اطلاع پيدا مى كنند، آنها را رعايت كنند. از طرفى به آنچه كه در ميان گذشتگان و متقدمين نيز سنت بوده ، توجه نمايند.
اما در مورد آشاميدن : آب را در روز ايستاده و در شب نشسته بنوشد(464)، آب را يك باره ننوشد و با فاصله و از روى ميل آب را بياشامد.(465) آشاميدن آب در صورت تشنه نبودن مكروه است (466)، اگر ظرف آب شكسته است از قسمت شكسته آب نياشامد(467).
خلاصه نكته هاى ظريف و دقيقى است كه در موازين شرعى و معارف دينى ما ضبط شده است . علاقه مندان به كتاب وسايل الشيعه جلد 24 و 25 مراجعه نمايند.
9 - حق غريزه شهوت
و اءَمَّا حَقُّ فرجِك فَحِفظُه ممَّا لا يَحلُّ لك و الاستعانةُ عليه بِغَضِّ البصر فانَّهُ مِن اءَعوَنِ الاعوان و كَثرةِ ذِكر الموتِ و التَّهَدُّد لنفسك باللّه و التَّخويف لها به و باللّه العصمةُ و التَّاءييدُ و لا حول و لا قوةَ الا بهِ.
((و اما حَق غريزه شهوت ، نگهدارى آن از محرمات و يارى نمودنش با چشم پوشى از نامحرم است ؛ كه اين بهترين ياور است . همچنين استعانت و كمك خواستن از تذكار و يادآورى مرگ و تهديد و تحذير نفس از عذاب الهى ..
بدون شك ، غريزه جنسى كه بر اساس حكمت بالغه الهيه ، در بشر به وديعه نهاده شده ، منشا آثار و بركات فراوانى براى بقاى نسل انسانى است . و از سوى ديگر عامل بسيار مهمى در كاميابى و لذت بردن از زندگى و شادكامى افراد بشر است ، ولى از آن جا كه آثار زيان بخش و مخرب فراوانى در آن نهفته است ، درباره كيفيت بهره گيرى از غريزه جنسى و رابطه زناشويى و همچنين كنترل و مهار اين غريزه ، مكاتب مختلف فكرى شكل گرفته و بر اساس اين مكتب ها، نسبت به اعمال اين غريزه در جوامع گوناگون قوانين مختلفى پديد آمده است ؛ كه بعضى از اين قوانين در نهايت افراط و بعضى فوق العاده تفريطى است ؛ كه اين حاكى از شيوه نگرش مكاتب مختلف به اين غريزه است ؛ به عنوان مثال طرفداران فعلى كليسا و پاره اى از علماى اخلاق ، روابط زناشويى و آميزش جنسى را مطلقا مذموم و عملى حيوانى دانسته و به شدت انسان را به سركوب آن تشويق كرده اند. در مقابل ، طرفداران آزادى غرائز مخصوصا غريزه شهوت چنان در اين نظريه راه افراط پيموده اند كه هيچ محدوديتى را براى اعمال آن نمى پذيرند؛ و همه مفاسد و عوارض مترتب بر اين نيرو را، با اعتقاد به اصالت لذت توجيه مى كنند. ولى اديان الهى به طور عموم و مكتب حيات بخش اسلام به حكم :
و كذلك جعلناكم اءُمّة وَسَطا(468).
((شما را امت ميانه اى نه اهل افراط و نه اهل تفريط قرار داديم )).
در وضع قواعد و نظام هايش به شدت طرفدار اعتدال و ميانه روى است و حتى در نظام اخلاقى ، افراط و تفريط را در همه شؤ ون طرد كرده و آن را محصول جهل و بى خبرى مى داند. در فرمايشى از اميرالمومنين عليه السلام آمده است :
لاترى الجّاهل الا مُفرِطا اءو مُفَرِّطا(469).
((جاهل هميشه يا تندرو است يا كندرو)).
ازدواج از نظر اسلام
به هرحال از ديدگاه اسلام افراط و تفريط هر دو ريشه در جهل و نادانى انسان ها دارد. در عين حالى كه ولنگارى و آزادى بى حد و حساب را ممنوع مى كند، بر كام جويى و لذت بردن مرد و زن از يكديگر اصرار دارد تا اين حد كه بنيان گذار مكتب اسلام حضرت رسول صَلَّى اللّه عَلَيهِ و آلِهِ و سَلَّم مى فرمايند:
النِّكاح سنَّتى فَمَن رَغِبَ عن سنَّتى فليس منّى (470).
((ازدواج ، سنت و روش من است و كسى كه اين روش را تعطيل كند پيرو من نيست )).
يا در تعبير ديگرى از حضرت نقل شده كه فرمودند:
ما بُنِىَ بِنَاء فى الاسلام اءَحبُّ الى اللّه عزَّ وَ جَلّ من التَّزويج (471).
((هيچ بنيانى محبوب تر و گران قيمت تر از بنيان ازدواج نيست )).
قابل دقت و توجه است كه در معارف ما، شيوه ترغيب و تشويق به اين امر مختلف است ؛ يعنى همه عوامل و بهانه ها و عللى كه ممكن است موجب ترك ازدواج و سركوب اين غريزه شود، مورد نهى قرار گرفته و دستيابى به كمال انسانى را مرهون ارضاى صحيح غريزه جنسى و بنيان ازدواج قرار داده اند؛ مثلا به كسانى كه ممكن است بگويند ما براى حفظ دين و ديندارى بايد اين غريزه را سركوب كنيم ، اينگونه مى فرمايند:
من تزوَّج فقد احرَزَ شَطرَ دينه به فليتَّق اللّه فى الشَّطر الثانى (472).
((در سايه ازدواج مى توانى نيمى از دينت را حفظ كنى و با رعايت تقوا نسبت به نيم ديگر اهتمام ورزى )).
ممكن است به اين صورت بهانه جويى شود كه ازدواج و اعمال غريزه جنسى ، انسان را در شهوت رانى حريص مى كند. در اين باره هم از پيامبر اكرم صَلَّى اللّه عَلَيهِ و آلِهِ و سَلَّم روايت شده است كه فرمودند:
يا معشر الشَّباب مَنِ استطاع منكم الباهَ فليتزوَّج فانَّهُ اءَغَضُّ للبصر و اءَحصَنُ للفَرجِ(473).
((اى جوانان ! آن كسانى كه توانايى جنسى دارند، حتما ازدواج كنند؛ چون هم چشم پاك مى ماند و هم عفت رعايت مى شود)).
يا در روايتى ديگر از رسول اكرم صَلَّى اللّه عَلَيهِ و آلِهِ و سَلَّم نقل شده است كه فرمودند:
ايُّها النّاس انَّ جبرئيل اءَتانى عن اللَّطيف الخبير فقال انَّ الابكارَ بمنزلةِ الثمرِ على الشَّجر اذا اءَدرك ثمرُهُ فلم يُجتَنَى اءَفسَدَتهُ الشَّمسُ و نَثَرَتهُ الرِّياحُ و كذلك الابكار اذا اءَدرَكنَ ما يُدركُ النِّساءُ فليس لهنَّ دواء الا البُعُولةُ و الا لم يؤ مَن عليهنَّ الفساد لانَّهنَّ بشر(474).
((اى مردم ! اين پيامى است كه جبرئيل از جانب ذات ذوالجلال ربوبى براى من آورده است در حقيقت يك حديث قدسى است بكرها و كسانى كه هنوز ازدواج نكرده اند، به منزله ميوه درخت هستند كه وقتى رسيد، بايد چيده شود و اگر ميوه رسيده از درخت چيده نشود، نور خورشيد و وزش ‍ بادهاى مختلف ، موجب فساد و از بين رفتن ميوه مى شود. همچنين خانم هايى كه به حد بلوغ مى رسند، اگر به موقع مناسب اقدام به ازدواج نكنند، هم از نظر جسمانى و هم از نظر روحى و تربيتى دچار فساد و اشتباه و انحراف مى شوند)).
بنابراين هيچ بهانه اى پذيرفته نيست و قرآن نيز ازدواج را به لباس و پوشش ‍ كه سمبل و نشانه ظاهرى عفت است ، تشبيه مى كند:
هنَّ لباس لكم و انتم لباس لهن (475).
((هم شما مردان و هم شما زنان براى يكديگر وسيله حفاظت و صيانت از انواع عوارض و بلاها هستيد)).
پس تا اينجا اين مطلب روشن شد كه از نظر اسلام هيچ عامل و بهانه اى براى عدم استفاده از غريزه جنسى پذيرفته نيست .
بيان كرديم كه اساسا اختلاف نظر ميان صاحبان مكاتب و انديشه هاى مختلف فراوان است ؛ تا حدى كه بعضى در اين مسير راه افراط پيموده اند و بعضى ديگر مسير تفريط پيش گرفته اند. اما از منظر اسلام ، كه همواره در ارضاء و اشباع همه نيازهاى بشر مسير اعتدال پيموده است ، مساله بهره مندى از غريزه جنسى مورد تاكيد و توصيه است و هيچ بهانه و عذرى براى تعطيل كردن آن پسنديده نيست ؛ و اشاره شد كه ممكن است كسانى ، ازدواج را مانع رسيدن كمال بدانند و بعضى آن را موجب حريص شدن انسان در شهوترانى دانسته و يا منافى مسائل عبادى و ديندارى بدانند.
بهانه سومى كه ممكن است دست آويز اين افراد شود اين است كه گفته اند برترى معنوى بر ديگران و يا كمال جويى ، با ازدواج و ارضاى غريزه جنسى منافات دارد؛ كه اين بهانه به شكل يك داستانى در روايتى از امام هشتم عليه السلام تصوير شده است :
انَّ امراءة ساءلت اباجعفر عليه السلام فقالت : اءَصلحكَ اللّه انِّى مُتَبَتِّلة ؛ فقال لها: و ما التبتُّل عندك ؟ قالت : لا اءُريد التَّزويج اءَبدا، قال : و لِمَ؟ قالت : اءَلتمس ‍ فى ذلك الفضل ، فقال : انصرفى فلو كان فى ذلك فضل لكانت فاطمة عليهاالسلام اءَحقُّ به منك انَّهُ ليس اءَحد يسبقها الى الفضل (476).
((زنى به محضر امام باقر عليه السلام شرفياب شد و عرض كرد: يابن رسول اللّه ! من متبتله هستم يعنى از دنيا بريده ام امام عليه السلام از او سوال فرمودند: تو ترك دنيا را در چه مى بينى ؟ او گفت : من بنا گذاشته ام كه تا پايان عمر ازدواج نكنم . حضرت فرمودند: چرا تو چنين تصميمى گرفتى ؟ گفت : با اين نيت مى خواهم به فضل و كمال فراوان دست پيدا كنم . امام باقر عليه السلام فرمودند: تو در اشتباهى . اگر ترك ازدواج براى انسان كمال و فضيلتى درست مى كرد چون سوال كننده خانم هست امام عليه السلام حضرت زهرا عليهاالسلام را مثال مى زنند يقينا فاطمه زهرا عليهاالسلام سزاوارتر و شايسته تر بود كه به اين كار اقدام كند و ازدواج نكند؛ چون هيچ كس نمى تواند ادعا كند كه در فضيلت به پاى او مى رسد)).
بنابراين ، اين بهانه كه ما با ترك غريزه شهرت ، بتوانيم كمالاتى را تحصيل كنيم ، مردود شمرده شده است .
اهميت ازدواج
در روايات تاريخى آمده است كه رسول اكرم صَلَّى اللّه عَلَيهِ و آلِهِ و سَلَّم در شب زفاف فاطمه زهرا و اميرالمومنين عليه السلام فرمودند:
نعم العون على طاعةِ اللّه (477).
((ازدواج براى شما، بهترين ياور براى اطاعت الهى است )).
درباره اهميت ازدواج مى خوانيم :
مِن سعادةِ المرءِ الزوجة الصالحة (478).
((سعادتمندى مرد، در انتخاب همسر صالح است )).
و جالب اين است ، تا آن جا كه تاريخ نشان مى دهد اين تفكر، يك تفكر سابقه دارى است .
عن علىّ عليه السلام قال انَّ جماعة من الصَّحابة كانوا حرَّموا على انفسهم النِّساء و الافطار بالنَّهار و النَّوم باللَّيل فاءَخبرت ام سلمه رسول اللّه صَلَّى اللّه عَلَيهِ و آلِهِ و سَلَّم فخرج الى اءَصحابه فقال اءَترغبون عن النِّساء انِّى آتِى النساء و آكُلُ بالنَّهار و اءَنامُ باللَّيل فمَن رغِب عن سنَّتى ليس منِّى (479).
((حضرت اميرالمومنين عليه السلام فرموده اند: چندنفر از اصحاب به منظور و تزكيه روح ، غذا خوردن در روز، خواب در شب و آميزش با همسران خود را به كلى ترك كردند. ام سلمه كه از همسران بسيار قابل احترام رسول اكرم صلى اللّه عَلَيهِ و آلِهِ و سَلَّم است ، از اين ماجرا خبردار شد و اين مطلب را به حضرت اطلاع داد. رسول اكرم صَلَّى اللّه عَلَيهِ و آلِهِ و سَلَّم وارد مسجد شدند و فرمودند: آيا شما زن ها را رها كرديد؟ من هم با زنهاى خود آميزش دارم . در روز غذا مى خورم و در شب مى خوابم . همه اين امور بر اساس نياز فطرى بشر است و هر كس سنت و روشى را كه من دارم تعطيل كند، مسلمان نيست )).
مشابه اين بهانه ، بهانه ممانعت از عبادت است كه دست آويز بعضى از افراد قرار گرفته و مى گيرد. در پاسخ به اين بهانه هم تعبيرات قابل ملاحظه و جالبى داريم ؛ در پاسخ به اين بهانه هم تعبيرات قابل ملاحظه و جالبى داريم ؛ مثلا از امام صادق عليه السلام نقل شده است كه فرمودند:
ركعتان يصلِّيهما المتزوِّجُ اءَفضل من سبعين ركعة يُصلِّيها اءَعزَبُ(480).
((فضيلت دو ركعت نماز انسانى كه ازدواج كرده است ، هفتاد برابر نماز كسى است كه هنوز ازدواج نكرده است )).
يا در روايتى ديگر از رسول اكرم صَلَّى اللّه عَلَيهِ و آلِهِ و سَلَّم آمده است كه فرموده اند:
خيارُ اءُمَّتى المتاءَهِّلون و شرارُ اءُمَّتى العُزَّاب (481).
((اگر دنبال خوبان امت من مى گرديد در ميان متاهلين بگرديد و اگر دنبال بدها مى گرديد در ميان مجردها جستجو كنيد)).
بعضى ديگر هم عدم تمكن مالى و مسائل اقتصادى را بهانه قرار مى دهند كه قرآن از آن جواب مى دهد:
و اءَنكحوا الاَيَامى مِنكم و الصَّالِحينَ مِن عِبَادِكم و اِمَائِكم اَن يكونوا فقراء يُغنِهم اللّه من فضله و اللّه واسع عليم (482).
((مردان و زنان بى همسر خود را همسر دهيد، همچنين غلامان و كنيزان صالح و درستكارتان را؛ اگر فقير و تنگدست باشند، خداوند از فضل خود آنان را بى نياز مى سازد؛ خداوند گشايش دهنده و آگاه است )).
قرآن دستور صريح به ازدواج مى دهد و مى فرمايد: اگر نيازمند هم باشيد، ناتوانى اقتصادى هم داشته باشيد، خداوند تضمين فرموده است كه در امر ازدواج ، شما را از منبع فضلش بهره مند كند.
در روايتى در ذيل اين آيه آمده است كه امام صادق عليه السلام فرمودند:
مَن ترك التزويج مخافةَ العيلةِ فقد اءَساء الظنَّ بربِّه (483).
((كسى كه از ترس فقر و نادارى و يا به بهانه مسائل مادى ازدواج نكند، نسبت به خدايش سوءظن دارد)).
در سخنى ديگر رسول اكرم صَلَّى اللّه عَلَيهِ و آلِهِ و سَلَّم فرمودند:
التَمِسوا الرِّزق بالنِّكاح (484).
((با ازدواج نمودن ، رزق و روزى را به سوى خود جلب كنيد)).
اصلا بخشى از روزى انسان ها بعد از ازدواج و پيوند زناشويى از طرف خداوند متعال گشوده مى شود. در نتيجه هيچ بهانه اى براى عدم ازدواج پذيرفته نيست ؛ و دين مقدس اسلام هيچ عذرى را براى ترك ازدواج و ارضاى غريزه جنسى نمى پذيرد. در روايت ديگرى است كه مردى به نام عكاف به حضور رسول اكرم صَلَّى اللّه عَلَيهِ و آلِهِ و سَلَّم شرفياب شد. حضرت فرمودند:
يا عكاف ! اءَلَكَ زوجة ؟ قال : لا يا رسول اللّه قال : اءَلَك جارية ؟ قال : لا يا رسول اللّه قال اءَفَاءَنت موسِر؟ قال : نعم قال : تزوَّج و الا فاءَنت من المذنبين و فى رواية تزوَّج و الا فاءَنت من رُهبان النَّصارى و فى رواية تزوَّج و الا فاءَنتَ من اخوان الشَّياطين (485).
((عكاف ! آيا همسر دارى ؟ عرض كرد: نه . فرمودند: سالمى و مشكل مالى هم ندارى ؟ جواب داد: هم سالمم هم مالدار هستم . حضرت با تاكيدى خاص فرمودند: واى بر تو! ازدواج كن ، حتما ازدواج كن كه تو خطاكارى ؛ ازدواج كن وگرنه دچار گناه مى شوى ؛ ازدواج كن وگرنه نام تو در زمره راهبان نصرانى و مسيحى ثبت مى شود مهم تر از اين فرمودند: بايد ازدواج كنى وگرنه برادر شيطان خواهى شد)).
بنابراين ، ارضاى غريزه جنسى و نيروى شهوانى مورد تاكيد و توصيه است و هيچ عذر و بهانه اى براى ترك اين نياز فطرى پذيرفته نيست ؛ حتى مساله عبادت و توجهى كه آيين مقدس اسلام بدان دارد، نبايد به نحوى مورد افراط قرار گيرد كه موجب ترك غرائز شود؛ كه اين مساله ، ريشه در كج فهمى معارف دين دارد. امام موسى بن جعفر عليه السلام فرمودند:
اجعلوا لانفسكم حظّا من الدُّنيا باعطائِها ما تشتَهى من الحلالِ ما لم تثلَمِ المُرُوَّةَ و لا سَرَفَ فيه و استعينوا بذلك على اءُمور الدِّين فانَّهُ نَروِى ليس منَّا مَن تَرَكَ دنياه لِدينِهِ و دِينِه لِدنياه (486).
((براى خود از نعمت هاى دنيوى حظ و بهره اى برگيريد و آنچه از حلال به آن تمايل داريد فراهم سازيد؛ البته تا جايى كه مروت شما را از بين نبرد و زياده روى هم نكنيد، و با انجام اين امور براى خود در امور دينى كمك بگيريد، چون از ما نيست آن كه دنيايش را براى دين و دينش را براى دنيا ترك گويد))
اعتدال و ميانه روى در امور عبادى
در شرع مقدس اسلام روش اعتدال و ميانه روى مطلوب است . اميرالمومنين عليه السلام در سخنى كه در اواخر عمر مبارك ايشان نقل شده است ، مى فرمايند:
واقتصد يا بُنَى فى معيشتك ، واقتصد فى عبادتك (487).
((پسرم ! هم در امور دنيايت معتدل باش و هم در امور عبادى كه جنبه اخروى دارد)).
روايت قابل توجهى از امام صادق عليه السلام است كه مى فرمايند:
اجتهدتُ فى العبادة و اءَنا شابّ فقال لى ابى عليه السلام يا بُنىَّ دون ما اءَراك تَصنع فانَّ اللّه عزو جل اذا اءَحبَّ عبدا رضى عنهُ باليسير(488).
((در دوران جوانى در عبادت خيلى كوشا بودم . پدرم ، به من فرمودند: كمتر از اين عبادتى كه من مى بينم ، عمل كن ؛ كه اگر خدا بنده اش را دوست داشته باشد، با عمل كم هم از او راضى مى شود)).
درباره ازدواج ، آيه شريفه قرآن مى فرمايد:
و من آياته اءن خلقَ لكم من اءَنفسكُم اءَزواجا لتسكُنُوا اليها و جَعَلَ بينكم مودَّة و رحمة انَّ فى ذلك لايات لقوم يتفكَّرونَ(489).
((از نشانه هاى او اين كه همسرانى از جنس خودتان براى شما آفريد تا در كنار آنان آرامش يابيد، و در ميانتان مودت و رحمت قرار داد؛ در اين نشانه هايى است براى گروهى كه تفكر مى كنند)).
بنابراين ، پسنديده نيست كسى با افراط در يك مسير، موجب بى اعتنايى به آيات الهى شود. در سخنى از امام صادق عليه السلام نقل شده است كه فرمودند:
جاءَ رجُل الى اءَبى عبداللّه عليه السلام فقال عليه السلام : هل لك من زوجة ؟ فقال : لا فقال ابى عليه السلام : و ما اءُحبُّ اءَنَّ لى الدُّنيا و ما فيها و اءنِّى بِتُّ ليلة و ليست لى زوجة ثم قال : الرَّكعَتَان يُصَلِّيهما رَجُل متزوِّج اءَفضل من رجل اءَعزب يقوم ليلة و يصومُ نهارَه (490).
((كسى به محضر امام باقر عليه السلام شرفياب شد. امام به او فرمودند: آيا ازدواج كرده اى ؟ عرض كرد: من موفق به ازدواج نشده ام . حضرت فرمودند: من دوست ندارم كه همه دنيا و آنچه كه در دنياست مال من باشد، و من شبى را بدون زن به صبح برسانم . سپس فرمودند: فضيلت دو ركعت نمازى كه مرد زن دار به جاى مى آورد، بالاتر است از مرد مجردى كه همه شب هايش را نماز بخواند و روزهايش را روزه بدارد)).
از مجموع روايات نتيجه مى گيريم كه نه تنها ازدواج و اقدام در ارضاى غريزه به نحو مشروع ، مذموم و ناپسند نيست ، بلكه اقدام به اين عمل پاسخ ‌گويى به يك نياز فطرى انسان است ؛ و همان طور كه خوردن و آشاميدن يك امر ضرورى است و ترك آن توصيه نشده است ، بهره مندى از غريزه جنسى نيز امرى ضرورى است ؛ و تاكيدى كه در اسلام ، درباره ازدواج و ارضاى غريزه آمده است ، نسبت به كمتر مطلبى مى توان پيدا كرد. قطعا هيچ منافات و تضادى ميان ازدواج و تعالى روح و تزكيه نفس وجود ندارد؛ بلكه برعكس ، موجب تقويت قوه ايمان است ؛ چرا كه اگر انسان خود را در حصار و چهارچوبه ازدواج قرار دهد، در حقيقت ملكه ايمان را به وسيله ورع و پرهيز از گناه در درون خود تقويت كرده است .
نكته ديگر اين كه افراط و خروج از اعتدال در ارضاى اين نياز غريزى به هر شكل ، موجب تنزل شخصيّت انسانى به حد حيوان شده و ممنوع است ؛ چرا كه اين حيوان است كه همه تلاشش ، در برآوردن غرائز مختلف مصرف مى شود.
بايد توجه داشت كه افراط در هر انديشه و فعلى ، عكس العمل روشن و طبيعى اش تفريط است ؛ و اين تفكر حاكم بر مجامع غرب و يا شرق ، تحت عنوان قائلين به اصالت لذت كه امروز طرفداران فراوانى دارد، عكس العمل همان افراط انديشه حاكم بر كليسا و پيروان مسيحيت است ، كه پاكى و تقدس را در تجرد مى ديدند و عدم ارتباط زناشويى را يك موفقيت و موهبت الهى مى دانستند. ولى تعليمات و معارف دين اسلام ، پاسخ ‌گويى به غرائز را يك ضرورت فطرى تلقى نموده ، فراهم آوردن بستر مناسب را براى حركت غريزه شهوت ضرورى مى داند؛ زيرا حركت غريزه ، مانند يك سيل بنيان كن و خانمان برانداز است ؛ كه اگر با سد ايمان و تقوا مهار نشود، همه ارزشها و اعتبارات انسان و آنچه را كه تحصيل كرده ، نابود مى كند؛ همان گونه كه اگر سيلابى در بسترى مستعد و مناسب حركت نكند، همه آبادانى مسير خود را نابود مى كند.
پس بايد با تامين و تعبيه مسيرى مناسب و مجرايى آماده از همه فوايد و آثار سيلاب بهره مند شد و همچنين با فراهم آوردن سدى محكم از طغيان اين سيلاب پيشگيرى كرد. همه غرائز بشر همين گونه اند؛ خشم ، شهوت و... اگر بستر مناسب داشته باشند، در محدوده قوانين مقرر، هم اشباع و ارضا مى شوند؛ و هم سد استوار و پيش گيرنده اى ، مثل نيروى ايمان و اراده كه امكان بهره بردارى معقول و سنجيده از اين غرائز را فراهم مى آورد.
عوارض پيروى از هواى نفس
در تعبيرى از اميرالمومنين عليه السلام آمده است :
وُلوعُ النفس باللَّذات ، يُغوى و يُردى (491).
((حرص و ولع شديد به خواهش هاى نفسانى ، هم موجب گمراهى آدمى از راه سعادت است و هم نهايتا باعث هلاكت و نابودى او مى شود)).
در بيان ديگرى از مولا اميرالمومنين عليه السلام آمده است كه :
مَن تسرَّع الى الشَّهَوات تسرَّع اليه الافات (492).
((افراط در ارضاى غرائز موجب ابتلاى سريع به آفات و عوارض آن است )).
پس آزاد گذاشتن و رها كردن نفسانيات و غرائز و پيروى از خواهش هاى نفسانى ، مهمترين عامل بدبختى و سقوط انسان ها در دام مصائب مختلف است . از اين رو همه تلاش معارف دين و اولياى آن بر تنبه انسان و دور داشتن وى از اين عوارض خلاصه مى شود. اميرالمؤ منين عليه السلام مى فرمايند:
طوبى لمن غلب نفسه و لم تغلبه و ملك هواه و لم يملكه (493).
((خوشا به حال كسى كه بر نفس خودش غالب شد، نه اين كه نفس بر او؛ و خوشا به حال كسى كه مالك هواى نفس خود شود، نه اين كه هواى نفس ‍ زمام او را به دست گيرد)).
پيشواى نهم امام جواد عليه السلام مى فرمايند:
من اطاع هواه ، اءَعطى عدوَّه مُناه (494).
((كسى كه اطاعت از هواى نفس كند، خواهش و آرزوى دشمن خود را برآورده كرده است )).
حضرت در اين مسير انسان را به استمداد و يارى جستن از نيروى عقل دعوت مى كنند و مى فرمايند:
العاقل مَن ملك عنان شهوته (495).
((عاقل و خردمند كسى است كه زمام غريزه شهوت را در دست داشته باشد)).
يعنى با اين نيرو به مثابه يك دشمن خطرناك رفتار كند كه امام صادق عليه السلام نيز مى فرمايند:
جَاهِد هَوَاك كَمَا تُجَاهِد عدوِّك (496).
((همانگونه كه با دشمنت جنگ مى كنى ، براى مبارزه با هواى نفست برخيز)).
خلاصه اين كه غريزه شهوت و تمايل جنسى بايد در اختيار انسان و مسخر او باشد. مملوك انسان باشد نه اين كه انسان ، مقهور و مسخر شهوت شود و اين دقيقا عين آزادى و آزادگى است ؛ اگر گفته شود انسان در اعمال غرائز آزاد است ؛ معنايش اين است كه انسان برده و بنده غرائز و تمايلات خود مى باشد. اميرالمومنين عليه السلام مى فرمايند:
مَن تَرَكَ الشَّهَوَات كان حرّا(497).
((كسى كه قادر بر كنترل غرائز جنسى است آزاده است )).
در مقابل مى فرمايند:
عبد الشَّهوة اءَذلُّ مِن عبد الرِّزق (498).
((كسى كه برده و بنده شهوت است ذلت و بردگى اش شديدتر از كسى است كه بنده ديگران است )).
خلاصه اگر كسى تسليم و برده شهوت شد و زمام اختيار آن را از دست داد، ديگر نخواهد توانست آزادانه سرنوشت خود را رقم زند، بلكه به همان سمت وسويى كشيده خواهد شد كه ميل نفس و خواهش دل او را مى برد و به يقين اگر شهوت طغيان كند، درست مانند سيلابى كه طغيان مى كند، انسان را از مسير فضايل و مكارم دور نگه خواهد داشت ؛ و از راه صداقت ، وفادارى و امانت منحرف كرده و او را به هر گناه و انحرافى خواهد آلود و بالطبع مانع ارتقا و رسيدن به مراتب عالى انسانى و منزلت هاى مهم اجتماعى شده و انسان را به پايين ترين درجه حيوانى سقوط خواهد داد. در سخنى از اميرالمومنين عليه السلام وارد شده است كه فرمودند:
كم من لذَّة دنيَّة منعت سَنِىَّ درجات (499).
((چه بسا كام جويى هاى كوچك و ناچيز و بهره بردن هاى بى ارزشى كه انسان را از رسيدن به درجات و كمالات اجتماعى و معنوى محروم مى كند)).
دليلش هم روشن است : كسى كه مالك غريزه شهوت خود نيست و تسليم خواهش هاى كاذب و فريبنده نفس است ، هرگز نمى تواند خواسته هاى واقعى عقل و انديشه را بشناسد و با عزت ، پاكيزگى و عفت نفس به اين نيازها پاسخ گويد.
مَن غَلَبَ شَهوَته صَانَ قدره (500).
((كسى كه بر شهوت نفس غالب شود، منزلت ، اعتبار و ارزشش محفوظ مى ماند)).
در مقابل مى فرمايند:
من ملكته نفسه ذلّ قدره (501).
((كسى كه هواى نفس بر او چيره شود، جايگاه او پست مى شود)).
فرمانروايى غريزه و حاكميت شهوت در حقيقت به معناى غلبه حيوانى و حكومت حيث حيوانى بشر است ؛ نه حيث عقلانى . پس انسانى كه تسليم غريزه است رفتار و عملش نمى تواند انسانى باشد و آنچه كه از اين انسان صادر مى شود در حقيقت متاثر از حاكميت حيث حيوانى است ؛ يعنى اين جنبه حيوانى او است كه او را به اين اعمال فرمان مى دهد.
طبيعى است كه تمنيات و خواهشهاى حيوانى عموما با حكومت عقل در تضاد است . بنابراين اگر كسى تسليم تمايلات حيوانى شد در حقيقت تسليم دشمن خود شده است ؛ و به همين دليل است كه حضرت رسول اكرم صَلَّى اللّه عَلَيهِ و آلِهِ و سَلَّم فرموده اند:
اَعدى عدوِّك نفسك الَّتى بين جنبيك (502).
((دشمن ترين دشمنان تو درون خود تو است )).
عفت و پاكدامنى
روشن است كه محكوم به حاميت هاى نفسانى و حيوانى ، هرگز قادر به پاسخگويى و اجابت دعوت و نداى عقل نيست ؛ چون در حقيقت عنان اختيار و سرنوشت خود را به دست نيروى غريزه مى گذارد و از آن جا كه غريزه شهوت يكى از نيرومندترين غرائز بشر است ، چنانچه زمام انسان را به دست گيرد، به تدريج رابطه انسان را با همه مكارم اخلاقى و امور معنوى قطع مى كند. از اين رو انسان بايد از آغاز در تقويت ملكه عفت و پاكدامنى تلاش كند و خود را در حصن حصين عفت و تقوا قرار دهد:
اءَلا فَصُونوها و تصوَّنوا بها(503).
((هم خود را در حصار تقوا قرار دهد و هم از سقوط اين حصار پيشگيرى كند)).
بنيان ازدواج به يك لباس تشبيه شده و ملكه عفت و تقوا هم به لباس تشبيه شده است .
در قرآن كريم آمده است :
و لباس التَّقوى ذلك خير(504).
((لباس پرهيزگارى بهتر است )).
خاصيت لباس اين است كه انسان را از سرما، گرما و گزند حوادث حفظ مى كند و عيوب احتمالى انسان را مى پوشاند، همان خاصيت را عفت و تقوا دارد؛ و به همان دليلى كه بايد از لباس حفاظت كرد تا آلوده ، مندرس و نجس نشود و در معرض باد و باران قرار نگيرد، بايد از تقوا و عفت هم محافظت كرد، زيرا بدون حفاظت از ملكه عفت و تقوا، نمى توان سلامت انسان را در مقابله با طغيان غرائز تضمين كرد. بنابراين امام سجاد عليه السلام در ضمن بين حقوق غريزه شهوت فرمودند:
فَحِفظُهُ ممَّا لا يحلُّ لك و الاستعانةُ عليه بغض البصر فانه مِن اءَعون الاعوان .
((اين غريزه را بايد از آلوده شدن به حرام صيانت كرد و در اين راه ، اينگونه راهنمايى مى فرمايند كه بايد از چشم بستن بر نامحرم اين نيرو را كمك كرد)).
ايمان يك ادعاى صرف نيست و گفته كسى كه ادعاى ايمان دارد پذيرفته نمى شود. امام صادق عليه السلام فرمودند:
ملعون ملعون ، مَن قال الايمان قول بلا عمل (505).
((آن كه با زبانش اظهار ايمان كند و عمل نكند، ملعون است ملعون است )).
شرط ايمان عمل است و عمل ، توجه به فرمانهاى دينى است .
قل للمومنين يَغُضُّوا من اءَبصارهم و يحفَظُوا فُرُوجهم ذلك اءَزكى لهم انَّ اللّه خبير بما يَصنَعون # و قُل لِلمؤ مِنات يَغضُضنَ من اءَبصارِهنَّ و يَحفَظن فروجَهُنَّ(506).