توحيد مفضل (شگفتيهاي آفرينش)

مفضل بن عمر
ترجمه : نجفعلي ميرزايي

- ۱ -


پيشگفتار مترجم
بسم الله الرحمن الرحيم
از آنجا كه ((مفضل بن عمر)) راوى اين كتاب است و كسى است كه امام صادق (ع ) او را سزاوار حمل اين اسرار و معارف دانسته و اين شگفتيها و عجايب خلقت را بر او املا فرموده ، هر قدر كه جايگاه رفيعش بيشتر روشن شود، بر اعتبار كتاب نيز افزوده مى شود.
نگارنده هر چه تلاش كرد به شرح حال كاملى از اين شخصيت اسلامى دست نيافت .(1) در نتيجه در اين مقدمه بيشتر كوشش شده كه جايگاه و منزلت مفضل در نزد امامان معصوم عليهم السلام و دانشمندان بزرگ اسلامى رضوان الله عليهم بيان شود.
1 شرح حال كوتاهى از مفضل بن عمر
نامش ((مفضل ))، نام پدر ((عمر)) و كنيه اش ((ابو محمد)) يا ((ابو عبدالله )) است .(2) در اواخر قرن اول يا آغاز قرن دوم هجرى در شهر كوفه به دنيا آمده است .(3)
وى از اصحاب جليل القدر امام صادق و امام كاظم عليهما السلام بوده است .(4) او در نزد ائمه عليهم السلام از جايگاه رفيع و منزلت عظيمى برخوردار بوده و از اصحاب خاص آنان به شمار مى رفته است .(5)
در عصر امام صادق (ع ) و امام كاظم (ع ) در ميان مردم كوفه وكيل آنان بوده ، نيز از جانب امام صادق (ع ) وظيفه داشت با اموالى كه از طرف او در اختيارش گذاشته شده بود و يا اجازه اخذ آنها را از مردم داشت ، ميان مردم را اصلاح كند و اختلافها را بردارد.(6) در اين باره در كتاب شريف ((كافى )) داستانى شيرين و واقعى بيان شده كه مجال ذكر آن نيست اما خوب است كه خوانندگان آن را بخوانند.(7)
2 جايگاه رفيع مفضل در روايات
مهمترين دليل عظمت اين شخصيت كم نظير اسلامى ، روايات بسيارى است كه در فضيلت و برترى او از خود امامان عليهم السلام رسيده است . اين روايات به قدرى زياد است كه ذكر همه آنها در اين مقدمه نمى گنجد، اما چون مهمترين دليل ما در اعتبار اين مرد جليل القدر به شمار مى رود،(8) ناچاريم كه به برخى از آنها اشاره كنيم :
1 شيخ مفيد، با سند صحيح از امام صادق (ع ) نقل مى كند:
اى مفضل ! به خدا سوگند تو را و دوستدار تو را دوست دارم . اى مفضل ! اگر همه اصحاب من آنچه را كه تو مى دانى مى دانستند، هيچ گاه ميان دو كس از آنان اختلافى رخ نمى داد.(9)
2 ((محمد بن سنان ))(10) مى گويد:
((به خدمت امام كاظم (ع ) شرفياب شدم . در اين هنگام فرزند بزرگوارش ، على بن موسى عليهما السلام در نزد او بود. امام كاظم (ع ) به من فرمود: اى محمد! عرض كردم : بله بفرماييد. فرمود: اى محمد! مفضل انيس و همدم و راحتى بخش من بود و تو نيز همدم و باعث راحتى آن دو (امام رضا و جواد عليهما السلام ) هستى .))(11)
3 ((كلينى )) رضوان الله عليه در كتاب گرانقدر ((كافى )) با چند واسطه ، از ابن سنان و او از مفضل نقل مى كند:
((امام رضا (ع ) فرمود: هرگاه ميان دو نفر از شيعيان ما منازعه اى رخ داد با مال من بين آنان آشتى برقرار كن .))(12)
4 ((يونس بن يعقوب )) مى گويد:
((امام صادق (ع ) فرمانم داد كه به نزد مفضل بروم و مرگ اسماعيل (ع ) را به او تسليت بگويم . آنگاه امام (ع ) فرمود: به مفضل سلام برسان و به او بگو: مصيبت مرگ اسماعيل بر ما وارد شد و صبر كرديم : تو نيز چون ما در اين مصيبت صابر باش . ما چيزى خواستيم و خدا چيزى ديگر اراده كرد و ما تسليم امر خداى جل و علا شديم .))(13)
مرحوم خويى رضوان الله عليه در كتاب گرانقدر ((معجم رجال الحديث )) در ذيل اين حديث مى گويد: ((اين روايت نشان از شدت علاقه امام صادق (ع ) به مفضل بن عمر دارد و روايت ، صحيح است .))(14)
5 ((فيض بن مختار))(15) مى گويد:
((به امام صادق (ع ) عرض كردم : جانم فداى شما باد. من هرگاه كه در ميان گروههاى دانشمندان كوفه مى نشينم ، از بس در ميانشان اختلاف عقيده مى بينم ، گاه در ترديد مى افتم ، ولى هنگامى كه به ((مفضل بن عمر)) روى مى آوردم ، مرا چنان آگاه مى كند كه راحت مى شوم و دلم آرام مى گيرد. امام صادق (ع ) فرمود: بله اى فيض ! حقيقت چنان است كه مى گويى .))(16)
6 ((هشام بن احمد)) مى گويد:
((در يك روز گرم و سوزان ، در زمينى كه امام صادق (ع ) در آن مشغول كار بودند و عرق از سينه مباركشان سرازير بود، به خدمت آن حضرت رسيدم تا درباره ((مفضل بن عمر)) بپرسم . پيش از آنكه حرفى بزنم ، امام (ع ) فرمود: به خدايى كه جز او خدايى نيست ، مفضل بن عمر جعفى مرد خوبى بود. آنگونه كه من شمردم ، امام (ع ) سى و چند بار اين عبارت را همچنان تكرار كرد.))(17)
براستى كه تنها يكى از اين احاديث كافى است كه نشان از عظمت و جايگاه والاى اين مرد بزرگ باشد. اميد كه خواننده عزيز به شتاب از احاديث نگذرد و با تفكر و تدبر در آنها بخوبى از جايگاه مفضل آگاه گردد.
3 جايگاه مفضل از نظر دانشمندان اسلامى
بسيارى از دانشمندان علم رجال و شرح حال نگار، فقهاى عاليقدر و محدثان بزرگوار به مرتبه ((شامخ )) اين مرد بزرگ اشاره كرده اند. در اينجا تنها به بخش اندكى از اين ديدگاهها مى پردازيم :
((شيخ صدوق (ره ))) در جاى جاى كتابهاى گرانقدر خود احاديث و رواياتى آورده كه ((مفضل )) در طريق آنها قرار گرفته است . از آنجا كه بناى شيخ صدوق آن بوده كه بويژه در ((كتاب من لا يحضره الفقيه )) تنها به احاديث معتبر و آنها كه بين او و خدا حجت است بپردازد، از طرفى بارها به احاديث مفضل استناد جسته مى توان نتيجه گرفت كه مفضل در نزد شيخ صدوق از جايگاه و اعتبار بالايى برخوردار بوده است .(18)
((محمد بن يعقوب كلينى )) نيز در جاى جاى كتاب ((كافى )) به احاديثى پرداخته كه ((مفضل )) راوى آنهاست . بويژه ((يونس بن يعقوب ))(19) كه بوضوح دليل بر جلالت شاءن و منزلت عظيم مفضل است .
((شيخ مفيد)) رحمة الله عليه درباره مفضل مى گويد:
((او از كسانى است كه نص امامت امام موسى كاظم (ع ) را از پدر بزرگوارش ، امام صادق (ع ) نقل نموده . وى از ياران خاص و جليل القدر امام صادق (ع ) و از فقهاى صالح و مورد وثوق رحمة الله عليهم بوده است .))(20)
((شيخ طوسى )) رضوان الله عليه هم مفضل بن عمر جعفى را از اصحاب امام صادق و امام كاظم عليهما السلام شمرده است .(21)
نيز در كتاب ((الغيبة )) مى گويد:
((وى از اصحاب و ياران واقعى ائمه عليهم السلام و در نزد آنان مورد وثوق و اعتماد بوده و همواره پوينده طريق آنان بوده است .))(22)
يكى از دانشمندان بزرگ اسلامى ، در توضيح يكى از احاديث شيخ طوسى رضوان الله عليه كه از مفضل بن عمر نقل كرده ، مى گويد:
((اين سخن شيخ طوسى ، دليل قاطع و صريحى است كه شيخ بر مفضل اعتماد داشته و نزد او ضعيف و مطعون نيست .))(23)
((ابن شهر آشوب )) رضوان الله عليه او را از خواص اصحاب امام صادق (ع ) شمرده است .(24)
((سيد بن طاووس )) رحمة الله عليه درباره كتاب مفضل مى فرمايد:
((از جمله آداب مسافران است كه كتاب ((توحيد مفضل )) را كه درباره شناخت حكمتها، تدابير و اسرار نهفته در آفرينش اين جهان است و وى آن را از امام صادق (ع ) نقل كرده ، به همراه داشته باشد.))(25)
همچنين خطاب به فرزندش مى گويد:
((در نهج البلاغه و اسرار آن و در كتاب مفضل بن عمر كه امام صادق (ع ) درباره آفرينش خداى جل و علا بر او املا فرموده ، بنگر و انديشه كن .))(26)
((علامه مجلسى )) رضوان الله عليه نيز به خاطر ارزشى كه براى اين دو حديث (27) قائل بوده ، هر دو را به طور كامل در جلد سوم ((بحارالانوار))(28) آورده است و جاى جاى آنها را شرح و توضيح داده است .
وى در آغاز ذكر آنها مى گويد:
((مرسل (29) بودن توحيد مفضل و رساله هليله كه از امام صادق (ع ) روايت شده اند، زيانى ندارد؛ زيرا انتساب آنها به مفضل در ميان دانشمندان اشتهار دارد. از جمله ((سيد بن طاووس )) و ديگران آنها را تاءييد كرده اند. نيز ضعيف شمردن ((محمد بن سنان )) و ((مفضل بن عمر)) هم زيانى ندارد؛ زيرا ما اين ضعفها را نمى پذيريم ؛ چون در روايات فراوانى به جلالت قدر و منزلت آن دو اشاره شده است . وانگهى متن دو خبر، شاهد صدقى بر صحت آنهاست و علاوه بر اين نوع متون نيازى به صحيح بودن خبر ندارد.))(30)
نيز در اول ترجمه توحيد مفضل ، اين دو كتاب و راوى آنها را اينگونه ستايش مى كند:
((چون حديث شريفى در اثبات صانع قدير و توحيد و ساير صفات كماليه او جل شاءنه و تعالى سلطانه و عظم برهانه (از) شيخ جليل ، مفضل بن عمر جعفى كه از خواص اخيار، سلاله اطهار، امام المغارب و المشارق ، ابو عبدالله ، جعفر بن محمد صادق عليهما السلام بود... و رشاقت مضامين و وثاقت براهينش شهادت مى داد و مى دهد كه از منبع وحى و الهام جارى گرديده ... و كافه شيعيان در تقويت بيقين و ايقان و ايمان به آن محتاج بودند و... آن را به فارسى ترجمه كردم .))(31)
((علامه سيد صدر الدين عاملى ))(32) رحمة الله عليه مى گويد:
((كسى كه بدقت در حديث مشهور مفضل از امام صادق (ع ) بنگرد، درمى يابد كه امام (ع ) اين سخنان بليغ و معانى شگفت و الفاظ غريب (33) را جز با مردى بزرگ ، جليل القدر، دانشمند، با ذكاوت ، هوشمند و شايسته حمل اسرار دقيق و ظريف و بديع با كس ‍ ديگر در ميان نمى نهد. اين مرد در نزد من بسيار رفيع المقام و جليل القدر است ، رضوان الله عليه .))(34)
محدث بزرگ اسلامى ، ((حاج شيخ عباس قمى (ره ))) نيز اگر چه در كتاب گرانقدر ((سفينة البحار)) با اينكه آراء مختلف را بيان نموده اما گويى عقيده خويش را ذكر ننموده و ليكن در كتاب شريف ((منتهى الامال )) هنگام بحث در اصحاب امام موسى كاظم (ع ) به طور مفصل درباره مفضل بحث نموده و از جمله در ستايش از اين مرد بزرگ مى گويد:
((از كتاب شيخ معلوم مى شود كه او از ((قوام ائمه )) و پسنديده نزد ايشان بوده و بر منهاج ايشان از دنيا گذشته و هم دلالت دارد بر جلالت و وثاقت او بودن او از وكلاى حضرت صادق و كاظم عليهما السلام و ((كفعمى ))(35)او را از بوابين ائمه شمرده است .))(36)
آنگاه به چند حديث (37) كه در فضيلت ((مفضل )) آمده اشاره مى نمايد و در پايان درباره احاديثى كه در رد مفضل است و نيز ضعيف بودن وى در نزد برخى از علما، سخنانى دارد كه اين سخنان را ان شاء الله در پايان اين بخش مى آوريم .
((شيخ آقا بزرگ تهرانى )) در فضيلت مفضل و كتابش چنين مى نگارد:
((اين كتاب از آن ابوعبدالله يا ابومحمد، مفضل بن عمر جعفى كوفى است . ((نجاشى )) در رجالش آن را كتاب ((فَكِّر)) ناميده و يكى از دانشمندان بر آن ، نام ((كنز الحقايق و المعارف )) (گنجينه حقايق و معارف ) نهاده است . ((سيد بن طاووس )) در كتاب ((كشف المحجة )) و ((آمان الاخطار)) امر نموده كه اين كتاب همراه باشد و در آن انديشه شود... نيز به خاطر جليل و شريف بودن اين دو كتاب (38) ، مرحوم مجلسى عينا هر دو را در ((بحار الاءنوار))(39) آورده است .))(40)
صاحب مستدرك رضوان الله عليه نيز از جمله عالمانى است كه از جايگاه رفيع او دفاع كرده و به شبهات برخى از روايات پاسخ داده است .(41)
((آيت الله خويى )) رضوان الله عليه مفسر، فقيه و رجالى بزرگ درباره مفضل مى گويد:
((در جلالت و عظمت مفضل همين قدر بس كه امام صادق (ع ) او را مورد چنين لطف و عنايتى قرار داد و كتاب مشهور به ((توحيد مفضل )) را به او املا نمود.(42) اين كتاب همان است كه ((نجاشى )) آن را كتاب ((فَكِّر)) (انديشه كن ) ناميده . اين امر خود دليل واضحى است كه مفضل از خواص اصحاب و مورد عنايت امام صادق (ع ) بوده است . گذشته از اين ، ((ابن قولويه )) و ((شيخ مفيد)) به وثاقت او تصريح كرده اند و شيخ مفيد را از سفراء ممدوح شمرده است .))(43)
4 پاسخ به يك شبهه
پس از ذكر ديدگاهها بايد مساءله اى را روشن كنيم و آن اين است كه : اگر مفضل از اصحاب خاص ، بواب ائمه ، از قوام آنان ، حامل و محرم اسرار آنان و خلاصه از چنين مرتبت و جلالت قدرى برخوردار است ، چرا رواياتى در ذم و رد او رسيده (44) و شمارى او را ضعيف الايمان ، فاسد و... دانسته اند؟
هنگامى مى توان به پاسخى قطعى و درست رسيد كه انسان از اوضاع عصر امام صادق (ع ) و فشارهاى عباسيان آگاه باشد.
به خاطر فشارهاى دستگاه بنى العباس بر امام (ع ) و يارانش ، ((تقيه )) يكى از كارهاى رايج آنان بوده است . گاه امام (ع ) نزديكترين افرادش را متهم مى كرد تا آنان را از مرگ و نابودى به دست دشمنان برهاند. اين است راز احاديثى كه در ذم اصحابى رسيده كه عدالت و وثوق آنها جاى هيچ شكى ندارد. ((مفضل )) نيز از همين گروه است كه بايد احاديثى در رد او را حمل بر ((تقيه )) نمود.
امام صادق (ع ) به ((عبدالله بن زرارة بن اعين )) مى گويد:
((به پدرت سلام برسان و به او بگو: اگر سخنى عليه تو مى گويم بدان كه براى دفاع از توست . مردم و دشمنان همواره تلاش مى كنند افرادى را كه در نزد ما جايگاه دارند و به ما نزديكند، بيازارند. آنان اين افراد را به خاطر دوستى ما به آنان ، نكوهش مى كنند و مى كشند. در عوض ، هر كه را كه ما نكوهش مى كنيم و رد مى نماييم ستايش مى كنند. (بگو به پدرت :) اگر در ظاهر تو را نكوهش و رد مى كنم به خاطر آن است كه تو به ولايت ما شناخته شده اى و همه مى دانند كه طالب مايى ؛ از اين رو در نزد مردم مذموم و ناپسندى چونكه ما را دوست دارى و به جانب ما مايلى پس ‍ خواستم تو را در ظاهر رد و نكوهش كنم تا در نزد مردم محبوب باشى و بدين ترتيب به دينت آسيب نرسد و شر آنان از تو برداشته شود.))(45)
در اين باره شيخ عباس قمى ره مى گويد:
((و اما روايات قدح در مفضل قابل معارضه با اخبار مدح او نيستند. شيخ ما در خاتمه مستدرك ، كلام را در حال او بسط داده و از روايات قدح در او جواب داده و كسى كه رجوع كند به توحيد مفضل كه امام صادق (ع ) براى او فرموده ، خواهد دانست كه مفضل نزد آن حضرت ، مرتبه و منزلتى عظيم داشته و قابل تحمل علوم ايشان بوده است .))(46)
صاحب ((معجم رجال )) نيز پس از تحليل و بررسى محققانه احاديث مدح و ذم مفضل و وارسى سخنان دانشمندان رجالى ، در پايان بحث اينگونه نتيجه مى گيرد (نقل به مضمون ):
((روايات فراوانى در جلالت شاءن و عظمت قدر مفضل رسيده كه غالبا علم اجمالى به صدور آنها از معصوم (ع ) پديد مى آيد. اگر چند حديث نيز در ذم و رد او رسيده بايد گفت : در ميان اين احاديث تنها سه حديث ، سند تام دارند و اين احاديث اندك در برابر آن همه حديث معتبر تاب نمى آورند. همچنين درباره اين احاديث بايد همان حكمى را صادر كنيم كه درباره احاديث رد ((زرارة بن اعين )) بيان نموديم (47) و علم واقعى اين احاديث را در اختيار اهل آن بدانيم .))(48)
5 كتاب توحيد مفضل
پس از ذكر نمى از درياى بيكران فضيلت مفضل ، اينك نكاتى را درباره كتابش يادآور مى شويم .
امام صادق (ع ) اين حديث بلند را در چهار روز و چهار نشست ، بر مفضل املا فرموده است . شايد بتوان براى هر مجلس عنوانى كلى را بر شمرد.
مجلس اول : درباره شگفتيهاى آفرينش انسان
مجلس دوم : درباره شگفتيهاى آفرينش حيوان
مجلس سوم : درباره شگفتيهاى آفرينش طبيعت
مجلس چهارم : درباره ناملايمات و مصائب
6 مشابهت توحيد مفضل با قرآن كريم
اين يك شيوه قرآنى است كه مردم دعوت شوند به تاءمل و تدبر درباره اشيا و موجودات پيرامون خود. با يك نظر اجمالى در مى يابيم كه قرآن كريم بارها و بارها مردم را به تدبر و نگريستن در چيزهايى فرا خوانده كه مردم در طول روز و بلكه هر لحظه و هر ساعت با آن در تماس هستند.
قرآن كريم مردم را تشويق مى كند كه به ((شتر))، ((آسمان )) و ((كوهها)) و ((زمين )) بنگرند. راستى مگر مردم آنها را نديده اند؟ در پاسخ بايد گفت : آرى ديده اند. اما در آنها درنگ و انديشه نكرده اند. اگر مردم در همين امور ((به ظاهر بديهى )) بنگرند و براستى در آنها انديشه و تدبر نمايند، به شگفتيهاى تمام اجزاى آفرينش پى مى برند. امام صادق (ع ) نيز كه قرآن ناطق است مردم را به تاءمل در كوه ، دشت ، دريا، آسمان ، زمين ، حيوان ، انسان ، پرنده ، درنده ، و... فرا مى خواند.
نظم ، تدبير، حكمت ، اندازه گيرى و هماهنگى در اشيا محير العقول است . در اين جهان هستى همه اجزا، از ستاره تا ذره با حكمت شگفتى همراه است . اما چون انسان تدريجا با اين جهان هستى آشنا مى شود براى او همه چيز عادى و طبيعى جلوه مى كند. هنگامى كه انسان به دنيا مى آيد هيچ نمى فهمد.(49) اندك اندك رشد مى كند و با پيرامون خود آشنا مى شود. اين شناخت چنان آرام و تدريجى است كه ملموس نيست . اگر انسان در آغاز تولد از درك بالايى برخوردار بود و ناگاه وارد اين عالم هستى مى شد، حيرت و شگفتى مانع حيات طبيعى او مى شدند.
خواننده عزيز، سخنان امام (ع ) را دست كم و آسان مگير. راه نجات همين است كه با انديشه در همين نظم و حكمت حاكم بر همه عالم ، به مبداء متعال پى ببرى و نيك فرجام شوى .
امام (ع ) مفضل و همه مردم را به انديشه در آفاق و انفس فرا مى خواند؛ زيرا آيات الهى را در آنها مى توان مشاهده كرد. قرآن كريم مى فرمايد:
((بزودى آيات قدرت خود را در آفاق و در وجود خودشان به آنها نشان خواهيم داد تا برايشان آشكار شود كه او حق است .))(50)
پس انديشه در سخنان امام صادق (ع ) انسان را به سوى حقيقت رهنمون مى سازد و انسان وجود خدا را در همه جا مى يابد. خداوند در ادامه آيه مذكور مى فرمايد:
((آيا اينكه پروردگار تو در همه جا حاضر است ، كافى نيست ))
گويى اگر انسان در آفاق و انفس بينديشد بر اثر حكمتهاى شگفت ، خداى را نيز در همه جا جلوه گر مى بيند.
بايد انسان عادت كند كه در همه چيز بينديشد. اگر كسى ديده عبرت بين داشته باشد، به قول حضرت على (ع ) همه چيز آفرينش عبرت آور است .
پس بى جهت نيست كه در روايات ساعتى تفكر برتر از هفتاد سال عبادت شمرده شده است (51) ؛ زيرا تفكر و انديشه ، انسان را به خدا مى رساند. گاه انسان چيزى را مى داند ولى دانستن كافى نيست بايد در دانسته ها انديشيد. امام صادق (ع ) در همين كتاب ، بارها مفضل را چنين خطاب مى كند: ((انك ترى ...))؛ يعنى : ((تو مى بينى كه ...)) براستى اگر ((مى داند)) و بالاتر اينكه ((مى بيند)) امام از او چه مى خواهد؟ امام از او انديشه و عبرت مى خواهد؛ از اين رو همواره مى فرمايد: ((اى مفضل در...انديشه كن و از...درس عبرت بگير)).
همه مردم مى دانند كه چوب بر روى آب مى ماند و اين در نظر آنان امرى عادى است و مساله خاصى در آن نيست اما امام (ع ) مى فرمايد: در همين امر انديشه كنيد عادى بودن يك امر نبايد مانع انديشيدن شود، انسان از انديشه در همين امور به ظاهر ساده به مسائل بزرگى مى رسد.
همه مردم بارها سقوط سيبى را از درخت ديده اند واى بسا گاه بر سر عده اى خورده باشد و آخى ! هم گفته باشند اما چرا در اين ميان تنها ((نيوتن )) از سقوط سيب بر زمين و طرح پرسشهاى فراوان به يك قانون بزرگ علمى (جاذبه عمومى ) پى مى برد؟ زيرا بديهى بودن و ساده بودن امور مانع انديشيدن او نشده است . بايد همه اجزاى اين عالم را به چشم انديشه بنگريم .
غالب مردم از شگفتيهايى چون ، كهكشانها، آسمان ، موشك ، هواپيما، سفر انسان به كرات ديگر، شكافتن اتم و ديگر امور خارق العاده عبارت ((جل الخالق )) را بر زبان جارى مى سازند، در حالى كه ((جليل )) و ((حكيم )) بودن خدا در همه چيز، جارى و سارى است و اين همان چيزى است كه امام از مفضل و همه انسانها مى طلبد.
به مضمون آيه برگرديم ، در جهان طبيعت و آفاق و در جهان درون و انفس ‍ انديشه كنيد تا پى به وجود ((حق )) ببريد.
7 معجزات كلام امام صادق (ع )
((معجزه ))، عملى است كه ديگران از آوردن آن عاجز باشند. هميشه وقتى كه مردم بخواهند از معجزه هاى ائمه عليهم السلام نام ببرند، فكرشان به سوى ، زنده كردن مرده ، برگرداندن خورشيد، رام كردن حيوان زنده ، شفا دادن بيمار لاعلاج و ديگر امور مى رود.
در حالى كه ((نهج البلاغه )) معجزه است ، ((صحيفه سجاديه )) معجزه است ، و ((توحيد مفضل )) نيز معجزه است و ضرورتى ندارد كه آنها را بكاويم تا يك سخن از آينده و يك پيشگويى ببينيم .
اين كتاب يك معجزه است ، امام صادق (ع ) به فلسفه و اسرار آفرينش ‍ كاملا احاطه داشته و در القاى اين درسها به صورت فيلسوفى الهى ، دانشمندى كلامى ، پزشكى حاذق ، تحليلگرى شيميدان ، تشريح كننده اى متخصص ، كارشناس كشاورزى و درختكارى و به يك كلام ، ((عالم و آگاه از همه پديده هاى ميان آسمان و زمين )) جلوه گر شده است .(52)
براستى چه اعجازى از اين بالاتر؟!
ناگفته نماند، از همان نوع معجزهاى ((جلى )) كه درك اعجاز در آن به تدبر و انديشه زياد نياز ندارد در اين كتاب وجود دارد؛ از جمله :
1 هنگامى كه امام (ع ) درباره عجايب آفرينش ماهى سخن مى گويند، مى فرمايند: ((ماهى ، آب را از دهان مى گيرد و از دو گوش بيرون مى كند تا چون ديگر حيوانات از فوايد هوا بهره ببرد.))
اين سخن بروشنى بيانگر استفاده ماهى از ((اكسيژن )) هواست كه قرنها پس از سخن امام كشف شده است .
2 هنگامى كه امام (ع ) درباره ستارگان و حركت آنها سخن مى گويد، براى هر ستاره دو حركت را ذكر كرده اند، آنگاه اين دو حركت را به حركت كردن مورچه بر روى سنگ آسياب به سمت چپ و حركت سنگ به سمت راست تشبيه كرده اند. در چنين صورتى سنگ به جانب راست مى گردد و مورچه با اينكه با سنگ مى گردد اما خود نيز به جانب مخالف و از راست به چپ مى گردد.
از سخن و مثال امام (ع ) مى توان به حركت ((وضعى )) و ((انتقالى )) و جهت حركت ستارگان پى برد. البته امام (ع ) در اين بخش و بسيارى از قسمتهاى ديگر مفصلا بحث كرده اند و اگر دانشمندان متخصص هر رشته به گرد هم آيند و به بحث بنشينند بى شك دهها و صدها قانون حتى كشف نشده را در مى يابند. اما افسوس كه بشر با بى اعتنايى به سخنان معصومين عليهم السلام بزرگترين ستم را بر خود روا مى دارد.
3 امام (ع ) در بحث ((هوا))، آن را عامل حركت امواج صدا دانسته اند، امروز نيز به اثبات رسيده كه در مكان بى هوايى (خلا) امواج به حركت در نمى آيند. نيز مركب بودن هوا و جسم بودن آن بدرستى از سخن امام (ع ) فهميده مى شود در صورتى كه در آن اعصار مردم به مركب بودن هوا و جسم بودن آن پى نبرده بودند.
4 مى توان ((حركت زمين )) و ((كروى )) بودن آنها را از عبارات آنان در اين بخشها فهميد. امام (ع ) فرموده است :