آيين زندگى از ديدگاه امام رضا (عليه السلام )

محسن كتابچى

- ۲۱ -


شرايط همنشينى
قد سئل عن حق المومن على المومن : ان من المومن على المومن المودة فى صدره ، و المواساة فى ماله ... .(555)
از امام هشتم (عليه سلام ) سوال شد حق مومن بر مومن چيست ؟
حضرت فرمود: بدون ترديد حق مومن بر مومن ، آن است كه او را قلبا دوست بدارد و از نظر مالى به وى مواسات (كمك ) نمايد.
شدت ارتباط اهل ايمان در حالات روحى يكديگر (شركت در غم و شادى هم )
روى اءنه سئل العالم (عليه سلام ) عن الرجل يصبح مغموما لا يدرى سبب غمه ؟
فقال : اذا اصابه ذلك فليعلم اءن اخاه مغموم وكذلك اذا اصبح فرحان لغير سبب يوجب الفرح ، فبالله نستعين على حقوق الاخوان .(556)
روايت شده كه از امام هشتم (عليه سلام ) سوال شد سبب چيست ، گاه شخصى ؛ حالت غم فرو مى رود، در حالى كه خود سبب آن را نمى داند؟ حضرت فرمود: هرگاه غم و غصه (به طور ناخودآگاه ) به كسى دست دهد، پس بايد بداند برادر دينى اش غمناك است . همچنين است هرگاه آدمى بى جهت حالت سرور و انبساط به او دست دهد، (اين سرور سبب شادمانى برادر دينى اش مى شود (وناخودگاه او را مسرور مى كند)) پس از خداوند متعال مى خواهيم كه ما را در انجام حقوق برادران دينى كمك نمايد.
خطر معاشرت با اشرار
مجالسته الاشرار تورث سوء الظن بالاخيار.(557)
همنشينى با اشرار و بدكاران موجب بدبينى نسبت به نيكان و درستكاران است .
دوستى نسنجيده
الاسترسال بالانس يذهب المهابة .(558)
دامنه دادن انس با ديگران (يا انس گرفتن حساب نشده و بدون كنترل با مردم ) مهابت و شخصيت آدمى را از بين مى برد.
آداب معاشرت
تزاوروا، تحابوا، وتصافحوا ولا تحاشموا.(559)
پيوسته يكديگر را ملاقات كنيد تا دوستى هايتان برقرار بماند. با يكديگر مصافحه كنيد و بر يكديگر بلند پروازى نكنيد.
آيين بهزيستى
سئل عن الرضا (عليه سلام ): عن عيش الدنيا؟
فقال (عليه سلام ): سعد المنزل وكثرة المحبين .(560)
از امام رضا (عليه سلام ) درباره خوشى دنيا سوال شد. فرمود: وسعت منزل و فراوانى دوستان .
هنر مردم دارى
التودد الى الناس نصف العقل .(561)
دوستى با مردم ، نيمى از عقل است .
شرايط كمال همنشينى
كونوا زينا ولا تكونوا شينا، حببونا الى الناس ولا تبغضونا. جروا الينا كل مودة ، وادفعوا عنا كل قبيح ، وما قيل فينا من خير فنحن اهله وما قيل فينا من شر فما نحن كذلك ، والحمدلله رب العالمين .(562)
براى ما زينت و آرايش باشيد و مايه ننگ و عار ما نشويد. كارى كنيد كه مردم ما را دوست بدارند. كارى نكنيد كه مردم ما را دشمن بدارند. هر محبت و دوستى را به سوى ما بكشانيد و هر زشتى را از ما دفع نماييد. هرگونه خيرى كه درباره ما گفته شود، ما سزاوار آن هستيم و هر بدى كه دشمنان درباره ما بگويند. آنچنان نيستيم (الحمدلله رب العالمين ).
هزار دوست كم و يك دشمن بسيار است
عن الرضا (عليه سلام ) عن ابيه قال : قال لقمان لابنه : يا بنى ! اتخذ الف صديق والالف قليل ولا تتخذ عدوا واحدا، والواحد كثير.(563)
امام رضا (عليه سلام ) به نقل از پدر بزرگوارش فرمود: لقمان حكيم (عليه سلام ) به فرزندش فرمود: اى پسر! هزار دوست بگير در حالى كه هزار دوست كم است و يك دشمن مگير كه يك دشمن بسيار است .
دوستى هاى ناپايدار
خمس من لم تكن فيه فلا ترجوه بشى ء من الدنيا والاخرة :
من لم تعرف الوثاقة فى ارومته ، والكرم فى طباعه ، والرصانة فى خلقه ، والنبل فى نفسه ، والمخافة لربه .(564)
پنج صفت اگر در كسى نبود، در كارهاى دنيا و آخرت از او انتظار كار نيك نداشته باش :
1 - اصالت خانوادگى ، 2 - اخلاق نيكو (بزرگوارى طبع )، 3 - ثبات در اخلاق ، 4 - كرامت نفس ، 5 - ترس از پروردگارش .
عامل جلب دوستى و دشمنى
جبلت القلوب على حب من احسن اليها، وبغض من اساء عليها.(565)
دلهاى مردم به اين تمايل فطرى آفريده شده است كه نيكى كنندگان به خود را دوست و بدكنندگان به خويش را دشمن دارند.
ارزش دوستى در راه خدا
من استفاد اخا فى الله ، فقد استفاد بيتا فى الجنة .(566)
هر كس در راه رضاى خدا از يك برادر دينى بهره برد، در حقيقت جايگاهى را در بهشت استفاده كرده است .
من لم يقدر ان يزونا فليزر صالحى موالينا يكتب له ثواب زيارتنا، ومن لم يقدر على صلتنا فليصل صالحى موالينا يكتب له ثواب صلتنا.(567)
((كسى كه نمى تواند به زيارت ما اهل بيت (عليهما السلام ) نايل شود، پس ‍ زيارت كند نيكان از دوستان ما را كه ثواب زيارت ما برايش ثبت مى شود و كسى كه بخواهد به ما صله نمايد و نتواند، پس به يكى از نيكان ، از دوستان ما صله نمايد كه باريش ثواب صله ما ثبت مى شود.
راهنمايى هاى امام هشتم (عليه سلام ) در موضوع آيين معاشرت
الف - امور اثباتى (عوامل تحكيم و استوارى پيوند دوستانه )
به ترتيب حروف الفبا:
1 - ادب و تربيت اسلامى
2 - آراستگى ظاهر
3 - اتخاذ شيوه مناسب در امر معاشرت
4 - اعتدال و ميانه روى در امر معاشرت
5 - احتياط و هوشيارى
6 - امر به معروف و نهى از منكر
7 - احسان و نيكوكارى
8 - اجابت دعوت دوستان
9 - احترام به شخصيت ديگران
10 - ادخال سرور در قلب دوستان
11 - بزرگوارى و گذشت
12 - پناهگاه مادى و معنوى دوستان بودن
13 - پاى بندى جدى به حقوق مادى و معنوى دوستان
14 - پرداختن به بحثهاى علمى
15 - تواضع و فروتنى
16 - تذكرات و انتقادهاى بجا و معقول
17 - حفظ عزت و آبرو
18 - حسن خلق
19 - قرض دادن به دوستان و امهال در پرداخت آن
20 - مدارا و نرمش در رفتار
21 - مروت و جوانمردى
22 - متعادل بودن حالات روانى
23 - وقت شناسى
1 - ادب و تربيت اسلامى :
فمن تكلف الادب ، قدر عليه .(568)
((هر كس در راه فراگيرى ادب به زحمت و مشقت تن دردهد، در همه مسائل زندگى پيروز مى شود)).
2 - آراستگى ظاهر:
من اخلاق الانبياء التنظف .(569)
رعايت آداب مربوط به نظافت و بهداشت از اخلاق پيغمبران است .
الطيب من اخلااق الانبياء.(570)
استعمال بوى خوش از اخلاق پيامبران است .
3 - اتخاذ شيوه مناسب در امر معاشرت :
اصحب السلطان بالحذر، والصديق بالتواضع ، والعدو بالتحرز، والعامة بالبشر.(571)
با صاحب قدرت (سلطان )، با ترس از موارد خطر؛ با دوست خود، با فروتنى ؛ با دشمن ، با حالت آماده باش و با توده مردم ، با خوشرويى همنشينى كن .
4 - اعتدال و ميانه روى در معاشرت :
احبب حبيبك هونا ما، عسى ان يعصيك يوما ما، وابغض بغيضك هونا ما، عسى ان يكون حبيبك يوما ما.(572)
با دوست خويش در دوستى زياده روى مكن ، زيرا شايد روزى دشمن تو شود و با دشمنت در دشمنى ميانه روى كن ، چون ممكن است روزى دوست تو شود.
5 - احتياط و هوشيارى :
امام رضا (عليه سلام ) فرمود: حضرت على (عليه سلام ) از جمله سفارشاتى كه به كميل فرمود، اين بود:
يا كميل ! اخوك دينك فاحتط لدينك بما شئت .(573)
اى كميل ! برادر تو دين توست . پس تا آنجا كه مى توانى ، درباره دينت هوشيارى و احتياط كن .
6 - امر به معروف و نهى از منكر:
فيما كتب الرضا (عليه سلام ) للماءمون : الامر بالمعروف والنهى عن المنكر واجبان اذا امكن ولم تكن خيفة على النفس .(574)
از جمله مسائلى كه امام رضا (عليه سلام ) در نامه اش به ماءمون عباسى نوشت ، اين بود: امر به معروف و نهى از منكر هرگاه كه ممكن باشد و ترس و بيم جان نباشد، واجب است .
7 - احسان و نيكوكارى :
استعمال العدل والاحسان مؤ ذن بدوام النعمة .(575)
((به كار گرفتن روش ((عدل وداد)) و ((احسان )) دوام و پايدارى نعمت را اعلام مى دارد)).
8 - اجابت دعوت دوستان :
السخى ياءكل من طعام الناس لياءكلوا من طعامه والبخيل لا ياءكل من طعام الناس لئلا ياءكلوا من طعامه .(576)
سخى (بخشنده ) از غذاى مردم مى خورد تا مردم نيز از غذاى او بخورند، ولى بخيل از غذاى مردم نمى خورد تا مرد از غذاى او نخورند.
9 - احترام به شخصيت ديگران
اذا ذكرت الرجل وهو حاضر فكنه ، واذا كان غائبا فسمه .(577)
هرگاه خواستى شخص حاضرى را نام برى ، كنيه او را بگو و اگر غايب است ، نامش را ببر.
(كنيه اسمى است كه در آغاز آن ((اب )) و يا ((ام )) باشد، مانند ابوالقاسم ، ام كلثوم . معمولا قصد اعراب از آوردن كنيه ، تعظيم و احترام افراد است ).
10 - ادخال سرور در قلب دوستان :
فاحب الخلق الى الله من ادخل على اهل بيت مؤ من سرورا.(578)
محبوبترين انسان در نزد خدا، كسى است كه بر خانواده مؤ منى شادى وارد كند.
الهدية تذهب الضغائن من الصدور.(579)
هديه كنيه ها را از دلها مى زدايد.
11 - بزرگوارى و گذشت :
عن الرضا (عليه سلام ) عن آبائه ، قال : قال رسول الله (صلى الله عليه و آله و سلم ): عليكم بمكارم الاخلاق ، فان الله عزوجل جل بعثنى بها.(580)
حضرت رضا (عليه سلام ) از پدران گرامى خود حديث كرده كه رسول اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) به مردم مى فرمود: بكوشيد تا به ((مكارم اخلاق )) تخلق يابيد، زيرا خداوندمرا بسط اخلاق بزرگوارانه مبعوث فرموده است .
12 - پناهگاه مادى و معنوى دوستان بودن :
اجل الخلائق واكرامها اصطناع المعروف ، واغاثة الملهوف ، وتحقيق امل الامل ، وتصديق مخيلد الراجى .(581)
گرامى ترين و شريفترين خوبيها، بخشندگى و فريادرسى بيچارگان و برآوردن آرزوى آرزومندان و تصديق كردن پندار اميدوار است .
13 - پاى بندى جدى به حقوق مادى و معنوى دوستان :
من فعل ما لزمه من امرالمومنين ، باهى الله تعالى به و ملائكته .(582)
هر كه امور و حقوق لازم مؤ منين را به انجام رساند، خداوند و فرشتگان به او مباهات مى كنند.
انى لاستحيى من ربى ارى الاخ من اخوانى فاساءل الله الجنة وابخل عليه بالدينار والدرهم .
من از خداوند شرم مى كنم كه برادرى از برادران مسلمانم را نيازمند به درهم و دينارى ببينم و از مكم به آنها بخل ورزم و با اين حال از خداوند طلب بهشت نمايم .
14 - پرداختن به بحثهاى علمى :
والعلم اجمع لاهله من الاباء.(583)
دانش فراهم كننده تر است براى اهل علم از نسبت پدران (كسانى كه پيوسته سرگرم مباحثه مطالب علمى هستند، پيوندشان استوارتر است از برادران به واسطه پدرانشان ).
15 - تواضع و فروتنى :
عن على بن الجهم : قال : قلت للرضا (عليه السلام ): جعلت فداك ! فما حدو التواضع قال : ان تعطى الناسس ما تحب ان يعطوك .(584)
على بن جهم گويد: از امام رضا (عليه سلام ) پرسيدم ، فدايت شوم ، تعريف تواضع چيست ؟ حضرت فرمود: اينكه به مردم بدهى ، آنچه را دوست دارى ، به تو بدهند (رفتار منصفانه ).
16 - تذكرات و انتقادهاى بجا و معقول :
حق المؤ من على المؤ من ان يمحضه النصيحة فى المشهد والمغيب كنصيحته لنفسه .(585)
ح مومن بر مومن خالص كردن خيرخواهى براى او در آشكار و نهان است ، مانند خيرخواه بارى خودش .
17 - حفظ عزت و آبرو:
احفظ لسانك تعز.(586)
زبان خود را نگهدار تا عزيز باشى .
ان الصمت باب من ابواب الحكمة ، ان الصمت يكسب المحبة ، انه دليل على كل خير.(587)
همانا خاموشى يكى از درهاى حكمت است . خاموشى محبت مى آورد و آن راهنماى هر خيرى است .
سرعة المشى تذهب ببهاء المؤ من .(588)
تندروى شكوه مؤ من را مى برد.
18 - حسن خلق :
اقربكم منى مجلسا يوم القيامة احسنكم خلقا، وخيركم لاهله .(589)
در قيامت آن كس به من نزديكتر است كه در دنيا خوش اخلاقتر و نسبت به خانواده خود نيكوتر باشد.
19 - قرض دادن به دوستان و امهال در پرداخت آن :
ارفق بمن لك عليه حق تاءخذه منه فى عفاف وكفاف فان كان غريمك معسرا وكان انفق ما اخذ منك فى طاعة الله فانظره الى ميسرة .(590)
با آن كس كه حقى به عهده او دارى ، مدارا و مهربانى كن و آن حق را با رعايت عفاف و كفايت حال او، از وى بگير و اگر بدهكار تو تنگدست باشد و مالى كه از تو گرفته ، در طاعت خدا خرج كرده ، مهلتش بده تا گشايشى براى او پيدا شود.
20 - مدارا و نرمش در رفتار:
كن خيرا شر معه ، كن ورقا لا شوك معه ، ولا تكن شوكا لا ورق معه ، وشرا لا خير معه .(591)
خير خالص باشد بدون شر، برگى باش بدون خار، خارى نباش منهاى برگ و شرى نباش منهاى خير.
اصطنع المعروف الى من هو اهله والى من ليس اهله ، فان لم يكن هو اهله فكن انت من اهله .(592)
نيكى كن نسبت به كسانى كه اهل نيكى هستند و همچنين نسبت به كسانى كه اهل نيكى نيستند، زيرا اگر آنها اهل نيكى نيستند، تو از اهل نيكى باش .
االامام الرضا (عليه سلام ): دخلت مع يونس بن عبدالرحمان على الرضا (عليه سلام ) فشكى اليه ما يلقى من اصحابه من الوقيعة ، فقال الرضا (عليه سلام ): دارهم فان عقولهم لا تبلغ .(593)
راوى حديث گويد: با يونس بن عبدالرحمان نزد امام رضا (عليه سلام ) رفتيم . يونس از بدگويى يارانش پشت سر يكديگر شكايت كرد. امام رضا (عليه سلام ) فرمود، با آنها مدارا كن كه عقلشان نمى رسد.
21 - مروت و جوانمردى :
الفتوة اربعة : التواضع مع الدولة ، والعفو مع القدرة ، والنصيحة مع العداوة ، والعطية بلامنة .(594)
22 - وقت شناسى :
الف ) ضرورت شناخت زمان جهت ديدار دوستان
ب ) ضرورت مصلحت انديشى
الف - ضرورت شناخت زمان جهت ديدار دوستان :
عن ياسر الخادم و نادم قالا: قال لنا ابوالحسن : ان قمت على رؤ سكم وانتم تاءكلو فلا تقوموا حتى تفرغوا، ولربما دعا بعضنا فيقال : هم ياءكلون فيقول : دعوهم حتى يفرغوا.(595)
((ياسر)) و ((نادر)) در خدمتگزار امام رضا (عليه سلام ) گفتند: آن بزرگوار به ما فرموده بود: اگر بالاى سرتان رسيدم ، در حالى كه مشغول خوردن بودند، از جاى خود برنخيزيد تا فارغ شويد. (غذايتان تمام شود) ببه همين جهت بسيار اتفاق مى افتاد كه امام (عليه سلام ) ما را صدا مى كرد و در پاسخ او مى گفتند، به غذا خوردن مشغولند و آن حضرت مى فرمود: بگذاريد غذايشان تمام شود.
ب - ضرورت مصلحت انديشى :
قال على بن موسى الرضا (عليه سلام ): ياءتى على الناس زمان تكون العافية فيه عشرة اجزاء: تسعة منها فى اعتزال الناس ، وواحد فى الصمت .(596)
زمانى بر مردم بيايد كه اگر عافيت در آن موقع ده جزء باشد، نه جزء از عافيت در كناره گيرى از مردم و يك جزء آن در سكوت باشد.
((سيد رضى )) رحمهم الله گفته است :
 
كن فى الانام بلاعين ولا اذن   او لا فعش ابدا الايام مصدورا
در ميان مردم بدون چشم و گوش باش (يعنى عيوب مردم را ناديده و نشنيده بگير) يا اينكه همه روز خارج (از محيط مردم ) زندگيى كن .
 
والناس اسد فى فرائسها   اما عقرت واما كنت معقورا(597)
مردم چون شيرهايى هستند كه از شكار خود حمايت و نگهدارى مى كنند. چنانچه يكى از اين دو كار را نكنى ، يا مردم را مى گزى يا گزيده خواهى شد.
23 - متعادلبودن حالات روانى :
المؤ من اذا غضب لم يخرجه غضبه عن حق ، واذا رضى لم يدخله رضاه فى باطل ، واذا قدر لم ياءخذ اكثر من حقه .
مؤ من حقيقى هرگاه خشمگين شود، خشم او را از حق خارج نمى كند. زمانى كه خوشحال گردد، خوشحاليش او را در باطل و امر بيهوده وارد نمى كند. وقتى به قدرت رسيد، زيادتر از حق خود را اخذ نمى كند (در صدد انتقام از دشمن نيست ، بلكه به حق خودش اكتفا مى كند).
ب - امور سلبى (عوامل تضعيف كننده پيوند دوستى )
به ترتيب حروف الفبا:
1 - آراسته نبودن ظاهر (ژوليدگى و عدم آراستگى ظاهر)
2 - اصالت دادن به عناوين و اعتبارات ظاهرى
3 - بحث و جدل بيفايده
4 - بخل
5 - پيشداورى و قطع سخنان دوستان
6 - تحكم و استبداد
7 - خوش باورى
8 - خصوممت
9 - خيانت
10 - دروغ
11 - رياست طلبى و شهرت خواهى
12 - رفتارهاى جلف و كودكانه
13 - رد احسان
14 - سخت گيرى و اشكال تراشى
15 - سوءنيت
16 - كفران و ناسپاسى
17 - كج خلقى
18 - مناظره بدون در نظرگرفتن استعداد ذهنى دوستان
19 - محجوب بودن از دوستان (در وقت نياز آنها)
20 - مال پرستى
21 - مكرو نيرنگ
22 - مدح و طرح دوستى با دشمن
23 - ميگسارى
24 - ياد اشخاص با عناوين تحقيرآميز
1 - آراسته نبودن ظاهر (ژوليدگى و عدم آراستگى ظاهر):
ان الله يبغض من الرجال القاذورة .(598)
خداوند مردان كثيف و ژوليده را دشمن دارد.
2 - اصالت دادن به عناوين و اعتبارات ظاهرى :
من لقى فقيرا مسلما فسلم عليه خلاف سلامه على الغنى لقى الله يوم القيامة وهو عليه غضبان .(599)
هر كس تهيدست مسلمانى را ديدار كند، برخلاف سلامى كه بر ثروتمند كرده بر او سلام كند، خدا را روز قيامت در حالى كه بر او خشمگين است ، ديدار مى كند.
3 - اظهار حاجت نزد نااهل :
عن البزنطى : قال : قلت لابى الحسن الرضا (عليه سلام ) جعلت فداك اكتب لى الى اسماعيل بن داود الكتاب لعلى اصيب منه قال : انا اضن بك ان تطلب مثل هذا وشبهه ولكن عول على مالى .(600)
((بزنطى )) گويد: به امام رضا (عليه سلام ) گفتم : برايم نامه اى به اسماعيل بن داود، نويسنده (در دستگاه ماءمون ) بنويس ، شايد از او چيزى به من رسد. حضرت فرمود: من براى شاءن تو دريغ دارم كه از او و امثال او چيزى بخواهى ولى حاجت خود را از مال من برآورده كن .
4 - بحث و جدل بى فايده :
ان الله يبغض القيل والقال .(601)
بدون ترديد خداوند مشاجره لفظى (قيل و قال ) را (بدون آنكه آدمى را به نتيجه مطلوب رساند) دشمن دارد.
صديق الجاهل فى تعب .(602)
كسى كه رفيق جاهل (احمق ) دارد، همواره در رنج و عذاب است .
5 - بخل :
اياكم والبخل ، فانها عاهة لا تكون فى حر ولا مؤ من ، آنهاخلاف الايمان .(603)
از بخل بپرهيزيد، زيرا صفت بخل آفتى است كه در هيچ مؤ من و آزادمردى وجود نخواهد يافت . به علاوه اين صفت زشت مخالف ايمان است .
6 - پيشداورى و قطع سخنان دوستان :
ابراهيم بن عباس مى گويد:
ما راءيت ابالحسن الرضا (عليه سلام ) قطع على احد كلامه حتى يفرغ منه .(604)
من هرگز نديدم امام رضا (عليه سلام ) سخن كسى را قطع كند (بلكه صبر مى كرد) تا او از سخن گفتن فارغ شود.
حضرت امام صادق (عليه سلام ) در مورد تقبيح قطع كردن ادامه سخن ديگران فرموده است :
من عرض لاخيه المسلم المتكلم فى حديثه فكاءنما خدش وجهه .(605)
هر كس در ميان سخن برادر مسلمانش بدود و متعرض كلام او در حين گفتن شود، مثل اين است كه صورت او را خراشيده است .
7 - تحكم و استبداد:
اذا سمعت الرجل يجحدا الحق ويكذب به ويقع فى اهله ، فقم من عنده ولا تقاعده .(606)
هرگاه شنيدى مردى حق را انكار و تكذيب مى كند و با اهل آن ماءنوس ‍ است . پس از نزد او برخيز و باوى همنشينى مكن .
لا يحل لمسلم ان يروع مسلما.(607)
براى هيچ مسلمانى شايسته نيست كه مسلمانى را به وحشت اندازد.
8 - خوش باورى :
لم يخنك الامين ، ولكن ائتمنت الخائن .(608)
امين هرگز به تو خيانت نمى كند. اين تويى كه خائن را امين دانسته اى (امانت را به دست خيانت پيشه مى سپارى ).
9 - خصوممت :
اياكم ومشاجرة الناس فانها تظهر العزة ، وتدفن العزة .(609)
از خصومت با مردم دورى كنيد زيرا خصومت عيوب نهفته را آشكار مى سازد و عزت را از بين مى برد.
اذا كان فى ليلة القدر غفرالله بمثل ما غفر فى رجب وشعبان وشهر رمضان الى ذلك اليوم الا رجل بينه وبين اخيه شحناء فيقول الله عزوجل : انظروا هولاء حتى يصطلحوا.(610)
امام رضا (عليه سلام ) فرمود: ((هرگاه شب قدر فرا رسد، خداوند متعال مى آمرزد، بمانند آنچه در ماه رجب و شعبان و رمضان تا آن روز آمرزيده ، مگر فردى را كه بين او و برادر دينى اش كينه و دشمنى باشد، خداوند مى فرمايد: ايشان را از نظر بيندازيد (عقب رانيد) تا باهم آشتى كنند)).
10 - خيانت :
ليس منا من خان مسلما.(611)
كسى كه به مسلمانى خيانت كند، با ما پيوند معنوى ندارد.
اشكال خيانت :
ملعون ، ملعون من اتهم اخاه ، ملعون ملعون من غش اخاه ، ملعون ملعون من لم ينصح اخاه ... ملعون ملعون من اغتاب اخاه .(612)
ملعون است ، ملعون است كسى كه به برادر دينش اش تهمت زند، او را بفريبد، خيرخواهش نباشد... غيبت او را گويد.
11 - دروغ :
اياكم والكذب ، فانه يهدى الى الفجور وهما فى النار.(613)
از دروغ بپرهيزيد، زيرا دروغ آدمى را به فسق و فجور مى كشاند و سرانجام دارنده اين دو صفت زشت (دروغ ، فسق ) ورود در آتش جهنم است .
عن ابى الحسن الرضا (عليه سلام ): قال سئل رسول الله (صلى الله عليه و آله و سلم ) يكون المؤ من جبانا؟
قال : نعم قيل ويكون بخيلا؟ قال نعم : قيل : ويكون كذابا؟ قال : لا.(614)
حضرت رضا (عليه سلام ) فرمود: از پيامبر پرسيدند: آيا مؤ من ممكن است ترسو باشد؟
فرمود: آرى . گفتند: ممكن است بخيل باشد؟ فرمود: آرى . ممكن است دروغگو باشد فرمود: خير.
12 - رياست طلبى و شهرت خواهى :
عن معمربن خلاد، عن ابى الحسن الرضا (عليه سلام ) انه ذكر رجلا فقال انه يحب الرئاسد فقال (عليه سلام ) ما ذئبان ضاربان فى غنم قد تفرق رعاؤ ها باضر فى دين المسلم من الرئاسة .(615)
((معمربن خلاد)) مى گويد: در محضر حضرت رضا (عليه سلام ) نام مردى به ميان آمد كه سخت دوستدار رياست بود. حضرت فرمود: ضرر و زيان دو گرگ درنده اى كه به گله بى نگهبانى هجوم برده باشند، بيش از ضرر رياست براى دين يك مسلمان نيست .
13 - رفتارهاى جلف و كودكانه :
لا تمكن الناس من قيادك فتذل رقبتك .(616)
با رفتارهاى جلف و كودكانه (يا با تن دادن به هر نوع بردگى وپستى ) افسار خود را به دست مردم مده و آنها را بر خود مسلط مكن كه ذليل و خوارخواهى شد.
14 - رد احسان :
قال الرضا (عليه سلام ) كان اميرالمؤ منين (عليه سلام ) يقول : لا ياءتى الكرامة الا حمار، فسئل عنه (عليه سلام ): ما معنى ذلك ؟
قال : التوسعة فى المجلس والطيب يعرض عليه (من اباهما كان كما قال ).(617)
امام رضا (عليه سلام ) فرمود: حضرت على (عليه سلام ) فرموده است :
كرامت (پذيرفتن احترام ) را رد نمى كند مگر الاغ .
از آن حضرت سؤ ال شد: منظورتان چيست ؟ (معناى اين حديث چيست ؟) حضرت فرمود: آن كرامت (احترام ) شامل جادادن در مجلس و دادن عطر (بوى خوش ) مى شود (و هر كس اين دو را نپذيرد، چنان است كه گفته شد يعنى درازگوش است ).