(1) -
تاريخ طبرى ج 7 ص 393، كامل ابن اثير ج 3 ص 278، البداية و النهاية ج 8 ص 168
و 169، الاخبار الطوال ص 223.
(2) -
الامامة و السياسة ج 2 ص 5 و 6.
(3) -
مقتل خوارزمى ص 229 ج 1، پوشيده نماند كه در ترجمه تاريخ ابن اعثم به مقدارى كه
مراجعه شد از اين موضوع (شوراى صحرا) اشارهاى به نظر نرسيد با اين حال در مقتل
خوارزمى چگونه وارد شده است خدا دانا است.
(4) -
مراجعه امام به بنى عقيل در اين موقع كه شخصيتى مثل مسلم را از دست دادهاند يك
نوع دل جويى و تفقد و ابراز عنايتى نسبت به آنها بود، و آنها نيز در پاسخ طورى سخن
گفتند كه ثبات قدم و تصميم خود را بر شهادت ثابت كردند، و اگر فرضاً آنها
مىخواستند برگردند امام از آنان حل بيعت مىكرد و خود به سوى مقصد روانه مىگشت.
(5) -
الامامة و السياسة ج 2 ص 6.
(6) -
از اين نويسنده روشنفكر بايد پرسيد چگونه شد كه فقط امام از ثعلبيه تا زباله را
طبق تصميم شورى عمل كرد، و چرا در مراحل قبل آراء شخصيتهاى سياسى را مورد توجه
قرار نداد؟ و چرا يكبار ديگر اين شورى جلسهاش تجديد نشد؟ و چرا در منزل زباله كه
اذن بازگشت به اصحاب داد درباره وضع و برنامه خودش با كسى مشورت نكرد؟ غير از اين
علتى نداشت كه امام(ع) آگاه از جريان بود، و طبق برنامهاى كه داشت عمل مىفرمود.
(7) -
طبرى ص 294، ارشاد ص 233، انساب الاشراف، الفاظ فرمايش حضرت طبق روايت طبرى نقل
شد.
(8) -
ارشاد مفيد، ص 233.
(9) -
اين قسمت كاملا دلالت دارد كه غير از اعراب سائر همراهان حضرت از پايان اين سفر
آگاه بودند.
(10) -
ج 7 ص 298.
(11) -
ابوحنيفه دينورى خطبه نخست را بعد از نمازظهر نقل كرده و الفاظ آن تقريباً با
الفاظ طبرى يكى است، ولى خطبه بعد از نماز عصر را ذكر نكرده، همين قدر گفته است كه
مثل سخن اول را فرمود، الاخبار الطوال ص 224.
(12) -
مقاتل الطالبيين ص 111.
(13) -
الاخبار الطوال ص 225.
(14) -
الاخبار الطوال ص 225 ـ عبارت ابن اثير نيز دلالت دارد براينكه امام، عليه
السلام، در اين موقع راه كربلا را پيش گرفت زيرا مىگويد، فتياسر عن طريق العذيب و
القادسية، و الحر يسايره و در دو صفحه بعد مىگويد، فلم يزالوا يتياسرون حتى انتهوا
الى نينوى المكان الذى نزل به الحسين (كامل ص 280و282).
(15) -
مثير الاحزان 19 و 20.
(16) -
مقتل الحسين، عليه السلام، ص 222.
(17) -
البداية و النهاية ج 8، ص 74، آنچه از اين جلمه پس از گزارش طرماح كه عرض كرد،
بيرون كوفه از لشكر و سپاه به قصد شما پر شده استفاده مىشد اين است كه آنچه حضرت
به صدد آن بود همان رفتن به كربلا و شهادت بود زيرا قصد رفتن به كوفه و تأسيس حكومت
در اين موقع منطقى نبود.
(18) -
الاخبار الطوال، ص 225.
(19) -
ارشاد ص 177.
(20) -
صواعق ص 191، ذخائر العقبى ص 148، تذكرة الخواص ص 260، الفتن سليلى و الفتن ابى
يحيى طبق نقل الملاحم و الفتن ص 79 و 80 و 126، البداية و النهاية ج 8 ص 199.
(21) -
الخصائص الكبرى ج 2، ص 125، البداية و النهاية ج 8، ص 199، كفاية الطالب ص 281
و 282، تاريخ ابن عساكر ج 4، ص 338.
(22) -
رجال كشى ص 52.
(23) -
سندها و متون ديگر نيز براى اين خبر هست مانند روايت حافظ طبرانى از شيبان به
نقل (مقتل خوارزمى ص 162) كه چون در مقام استقصاء نبوديم به آنچه مرقوم شد اكتفا
كرديم.(23)
(24) -
مطالب السئوال فى مناقب آل الرسول ص 75 ـ كشف الغمه ص 189.
(25) -
لهوف ص 71.
(26) -
ترجمه تاريخ ابن اعثم ص 366.
(27) -
شما كه مسلمان باتقوايى هستيد، و در اين كتابى كه نوشتهايد با تحريفات و مغلطه
كارىهايى كه مرتكب شدهايد تقواى ادبى و علمى خود را نشان دادهايد چرا به سيد ابن
طاوس آن مجسمه تقوى و پرهيزكارى و راستى و امانت، و آن مفخر دودمان رسالت جسارت
كرده و ايشان را در پاورقى ص 304 به شرط صحت فرمايش محدث نورى معذور شمردهايد.
(28) -
كنز العمال ص 110، ح 7، ح 951.
(29) -
نظم در رالسمطين ص 215 و 216، و طبق آنچه در ذيل صفحه نگاشته شده اين حديث را
حافظ هيثمى در مجمع الزوايد ج 9 ص 981 و محب طبرى در ذخائر العقبى ص 147 با اندك
تفاوت روايت كردهاند.
(30) -
الملاحم و الفتن ص 79 ب 24.
(31) -
الاخبار الطوال ص 277.
(32) -
رجوع شود به كامل الزيارات ص 259 تا 266.
(33) -
تاريخ الاسلام ذهبى ج 2 ص 343، كامل ابن اثير ص 276 ج 3، تاريخ طبرى ج 7 ص 280.
(34) -
ابوالشهداء ص 142 و 143.
(35) -
ص 20 تا 25، اين كتاب در قرن سوم هجرى تأليف شده و از قديمترين كتابهايى است
كه خطبه حضرت زهر، عليه السلام، و خطبه حضرت زينب و امكلثوم، عليها السلام، را
روايت كرده است.
(36) -
مقتل الحسين و حديث كربلا ص 128 اين كتاب نيز از ص 125 پيرامون همراه شدن عائله
با امام بحث سودمندى دارد.
(37) -
مقتل خوارزمى ج 1 ص 188.
(38) -
گاهى در فقه قسمتى از روايتى را حجت قرار مىدهند در حاليكه قسمت ديگر آنرا چون
معمول بها نمىباشد حجت نمىدانند، ولى در آنجا هم در اصل صدور خبر شبههاى
نمىنمايند.
(39) -
ارشاد ص 222.
(40) -
پوشيده نماند سخنانش در اينجا مبهم و درهم است در دو سطر آخر ص 348 دقت كنيد،
معنى اينكه قانونگذارى به عهده قرآن و سنت است چيست؟ قرآن و سنت به همان معناى اعمى
كه ما كردهايم (قول و فعل و تقرير معصوم) قانون است.
در سطر آخر مىگويد يعنى بايد دانشمندانى...مقصود شما از اين دانشمندان اگر ائمه(ع)
هستند اين الفاظ و اصطلاحات دون شأن آنها است، و اگر علماء و فقهاء مىباشند جواب
همان است كه در متن نوشتهايم.
(41) -
به مقتل خوارزمى ج 1 ص 242 و ترجمه ابن اعثم ص 369 رجوع شود.
(42) -
به ص 204 و 205 و 206 كتاب شهيد جاويد مراجعه فرماييد.
(43) -
امالى صدوق عليه الرحمه ص 99 مجلس 31.
(44) -
از كتاب السياسة الحسينيه دو نسخه فارسى و يك نسخه عربى در پاورقى كتاب (مقدمة
المجالس الفاخرة) كه شايد كامل نباشد نزد حقير موجود است ـ شماره صفحهها مطابق با
نسخه چاپ طوس مشهد نوشته شد.
(45) -
پس معلوم مىشود انكار علم امام(ع) به شهادت و طرح ريزى اين قيام بر اساس آنچه
نويسنده شهيد جاويد مطرح كرده غربزدگى و خودباختگى در برابر كسانى است كه
مىخواهند همه امور را با عينك واحد ببينند، و انبيا و اوليا و هدفها و مقاصد
عاليه آنها را با ديد سطحى و ظاهرى و در ديدگاهى تنگ و بسيار محدود مشاهده كنند.
(46) -
بنابر عقيده ماربين، و گرنه عيسى به صريح آيه (و ما قتلوه و ما صلبوه و لكن شبه
لهم) كشته نشد.
(47) -
الدلائل و المسائل ص 9 و 10 س 66.
(48) -
ابصار العين ص 94 و 128 و 131.
(49) -
مقتل خوارزمى ج 2 ص 7و8.
(50) -
الامامة و السياسة ج 4 ص 7.9
(51) -
پدر موسى پيش از جنگ صفين رئيس گارد مخصوص معاويه بود، هنگامى كه معاويه به جنگ
صفين مىرفت با او همراهى نكرد، معاويه گفت: به چه سبب با حق نعمتى كه بر تو دارم
با من به جنگ على، عليه السلام، نمىآيى؟ پاسخ داد: من به كفر خدايى كه سزاوارتر به
شكر از تو است، تو را شكر نخواهم كرد، معاويه ساكت شد (كامل ابن اثير ج 4 ص 112)، و
به نظر مىرسد علت بدگمانى پادشاهان اموى به موسى بن نصير و آن بدرفتارىهايى كه با
اين فاتح بزرگ كردند همين بود.
(52) -
نهج البلاغه، ح 84.
(53) -
تاريخ طبرى ص 376 ج 7.
(54) -
البداية و النهاية ص 209 ج 8.
(55) -
الاخبار الطوال ص 227.
(56) -
مقتل الحسين، عليه السلام، خوارزمى ج 2 ص 42، حفيدة الرسول ص 44، السيدة زينب ص
14، بطلة كربلا زينب بنت الزهراء ص 135 و تاريخ طبرى و ابن كثير و كتابهاى ديگر.
(57) -
البداية و النهاية ج 8 ص 198، نفس المهموم ص 230، تنقيح المقال ج 1 ص 393.
(58) -
يكى از موضوعات شايان دقت و توجه اين است كه در اين همه گفتگوهايى بين امام،
عليه السلام، و اصحابش و بين آن حضرت، و اهل و عيال عزيزش از كوچك و بزرگ در موضوع
شهادت و فداكارى، و اسارت اهل بيت، و خطراتى كه جلو آمده مطرح شد، در هيچ كجا يك
نفر از اصحاب يك نفر از بانوان يك نفر از خردسالان پيشنهاد تسليم و بيعت به امام،
عليه السلام، نكرد، و اصلا اين موضوع در آن هنگامى كه تصور آن مردان قوى دل را
مىلرزاند در ذهن خاندان نبوت، عليهم السلام، وارد نشد.
(59) -
تاريخ طبرى ج 7 ص 365.
(60) -
مجمع البيان ج 1 ص 484.
(61) -
خصال ص 144 ج 1 ح 248، بحار ج 44 ص 271.
(62) -
به تاريخ طبرى ج 7 ص 131 تا 134 رجوع شود.
(63) -
امالى صدوق ص 78 مجلس 27 ج 2.
(64) -
نهج البلاغه ج 3 ص 188 ك 147.
(65) -
راجع به اسناد و متون و دلالت اين حديث به كتابى كه مخصوص اثبات حجيت مذهب شيعه
و وجوب رجوع به احاديث جوامع شيعه نوشتهام رجوع شود.
(66) -
مثير الاحزان ص 62.
(67) -
ابوالشهداء ص 21 و 23.
(68) -
ابوالشهداء ص 77.
(69) -
كامل ابن اثير ص 317 ج 3.
(70) -
راجع به معرفى يزيد به طور اختصار رجوع شود به كتاب (پرتوى از عظمت حسين(ع) ص
229 تا 277.
(71) -
مقتل خوارزمى ج 1 ص 184.
(72) -
ص 184 ج 1 مقتل خوارزمى، شرح اين فرمايش امام، عليه السلام، را در (پرتوى از
عظمت حسين، عليه السلام، بخش سوم علل قيام ملاحظه فرماييد.
(73) -
رجوع شود به مقتل خوارزمى ج 1 ص 191، كنز العمال ص 223 ج 6 حديث 3949، پرتوى از
عظمت حسين، عليه السلام، ص 80 و مجمع الزوائد هيثمى ج 9.
(74) -
نفس المهموم ص 129.
(75) -
مقتل خوارزمى ج 2 ص 9.
(76) -
در بعض نسخ: بين السلة، و الذلة ضبط شده، و بعض نسخ: بين الثلة و الذلة است، و
در نسخه چاپ نجف مقتل خوارزمى: بين القتلة و الذلة ضبط شده است.
(77) -
مقتل خوارزمى ج 2 ص 7.
(78) -
مقتل خوارزمى ج 2 ص 8.
(79) -
سوره غافر آيه 51.
(80) -
تفسير فى ظلال القرآن ج 7 ص 189 و 190.
(81) -
نظرية الامامة ص 348.
(82) -
أسد الغابه. طبقات ج 3 ص 90 به طور مختصر.
(83) -
شرح نهج البلاغه ج 1 ص 86.
(84) -
اسد الغابه ج 4 ص 148 ـ راجع به اين موضوع به ص 290 و 291 ـ همين كتاب (شهيد
آگاه) نيز مراجعه شود.
(85) -
نظرية الامامه ص 334 و 344.
(86) -
نقل به مضمون از نظريه الامامه ص 334 و 335.
(87) -
ضحى الاسلام ج 1 ص 28.
(88) -
نقل به مضمون با تلخيص از نظرية الامامة ص 339 و 340.
(89) -
نظرية الامامة ص 336 و 337 و 343.
(90) -
غاية الامانى فى اخبار القطر اليمانى ج 1 ص 122.
(91) -
الامالى الخميسية ج 1 ص 184 ـ كنوز الحقايق مناوى حرف ياء معجم كبير طبرانى ـ
ترجمه امام(ع) ـ جواهر العقدين (نسخة خطى مجلس شورى).
(92) -
شرح نهج البلاغه ج 2 ص 508 و 509.
(93) -
كامل ابن اثير ج 4 ص 37.
(94) -
رجوع شود به امالى ابى طالب ص 91.
(95) -
طبقات ج 3 ص 90.