(وَلا تَحْسَبَنَّ الَّذينَ قُتِلُوا في سَبيلِ اللهِ
اَمْواتاً بَلْ اَحْياءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ فَرِحينَ بِما آتيهُمُ اللهُ
مِنْ فَضْلِهِ وَيَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذينَ لَمْ يُلْحِقُوا بِهِمْ مِنْ
خَلْفِهِمْ اَلاّ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلا هُمْ يَحْزَنُونَ يَسْتَبْشِرُونَ
بِنِعْمَة مِنَ اللهِ وَفَضْل وَاَنَّ اللهَ لا يُضيعُ اَجْرَ الْمُؤْمِنينَ) (1)
«البته نپندار كه كشتهشدگان راه خدا مردگانند، بلكه زندهاند
ودر نزد پروردگار خود روزي داده ميشوند. آنان به فضل و رحمتي كه از خداوند نصيبشان
گرديده شادمانند و به كساني كه هنوز به آنها نپيوستهاند مژده دهند كه هيچ نترسند
وغم مخورند و آنها را به نعمت وفضل خداوند بشارت دهند واينكه خداوند اجر اهل ايمان
را هرگز ضايع نميكند».
عَنْ عَلِي (عليه السلام)«قالَ: زارَنا رَسُول اللهِ(صلي
الله عليه وآله وسلم) فَعَمِلْنا لَهُ خَزيرَةً وَاَهْدَتْ لَنا اُمّ اَيْمَن
قَعْباً مِنْ لَبَن، وَ صَحْفَةً مِنْ تَمْر فَأَكَلَ رَسُولُ اللهِ (صلي الله عليه
وآله وسلم) وَاَكَلْنا مَعَهُ ثُمَّ وَضَّأتُ رَسُولَ اللهِ (صلي الله عليه وآله
وسلم)فَمَسَحَ رَأْسُهُ وَجَبْهَتَهُ بِيَدِهِ ثُمَّ اسْتَقْبَلَ القِبْلَهَ فَدَعا
بِماشاءَ ثُمَّ اَكَبَّ اِلَي الاَْرْضِ بِدُمُوعِ غَريزَة يَفْعَلُ ذلِكَ ثَلاثَ
مَرّات. فَتَهَيَّبْنا رَسُولَ الله (صلي الله عليه وآله وسلم)اَنْ نَسْأَلَهُ
فَوَثَبَ الْحُسَيْنُ عَلي ظَهْرِ رَسُولِالله(صلي الله عليه وآله وسلم)وَبَكي
فَقالَ لَهُ: بِأَبي وَ اُمّي ما يُبْكيكَ؟ قالَ: يا اَبَتِ رَأَيْتُكَ تَصْنَعُ
شَيْئاً ما رَأَيْتُ تَصْنَعُ مِثْلَهُ فَقالَ رَسُولُ اللهِ (صلي الله عليه وآله
وسلم): يا بُنَي سُرِرْتُ بِكُمُ الْيَوْمَ سُرُوراً لَمْ أسِرَّبِكُمْ مِثْلَهُ
قَطُّ وَ اِنْ حَبيبي جبرئيلَ (عليه السلام)أَتاني، وَ أَخْبَرَني أَنَّكُمْ
قَتْلي، وَاَنَّ مَصارِعَكُمْ شَتّي فَاَحْزَنَني ذلِكَ، وَ دَعَوْتُ الله تَعالي
لَكُمْ بِالْخِيَرَةِ». (2)
از امير المؤمنين علي ـعليه السلامـ نقل شده كه فرمود:
روزي رسول خدا ـصلي الله عليه وآلهـ به ديدن ما آمد، پس
طعامي تهيه كرديم و ام ايمن قدحي از شير وظرفي از خرما به هديه آورد (آن را نزد
حضرت گذاشتيم) پس رسول خدا از آن ميل نمود و ما نيز با آن حضرت خورديم (چون فارغ
شديم) من بر دستش آب ريختم (چون دست مباركش را شست) دست بر سر وپيشانيش كشيد، سپس
رو به طرف قبله كرد و آن قدر كه ميخواست دعا كرد، آنگاه به سجده افتاد و بسيار
گريست و اين كار را سه بار انجام داد، مهابت پيامبر مانع شد كه ما علت اين كار را
از وي سؤال كنيم، سپس حسين برخاست و بر پشت رسول الله برجست وبگريست، رسول خدا
فرمود: پدر ومادرم فدايت باد! چرا گريه ميكني ؟ حسين عرض كرد: اي پدر! ديدم شما
كاري كرديد كه سابقه نداشت! رسول الله فرمود: اي فرزند! امروز (از ديدن شما) چنان
مسرور شدم كه هرگز بدينگونه شادمان نشده بودم! دوستم جبرئيل به نزد من آمد و به من
خبرداد كه شما كشته ميشويد و محل كشته شدن شما از هم دور است، پس اين خبر مرا
محزون نمود و من از خداخير شما را خواستم.
روز حسين (عليه السلام)
در ميان حوادث و پيشامدهاي بزرگ و دلخراش تاريخ، هيچ واقعهاي نيست كه
مانند حادثه جانسوز كربلا همه ساله مراسم سالگرد آن باشكوه وعظمت فراوان
وشركت تمام طبقات از زن ومرد، پير و جوان برگزار و مجالس يادبود و تذكار آن
همواره در منازل، مساجد، مدارس، تكايا، و حسينيهها، بازار، خيابان و
بنگاهها تشكيل گردد، وخطبا در پيرامون آن سخنراني، و نويسندگان كتابها و
مقالات بنويسند و مرور زمان و تكرار اين مراسم آن را كهنه نسازد، و از
اعتبار واهميت آن نه تنها چيزي كاسته نگردد بلكه عظمتش روز افزون و در هر
عصري براي فلسفه آن معنائي عالي و هدفهائي ارزنده درك و استنباط شود.
روز حسين، روزي شد كه هرگز گذشت ازمنه و اعصار، آن را از ياد نخواهد
برد.
حادثه عاشورا واقعهاي است كه دلهاي ارباب ايمان وعشاق فضيلت و حقيقت در
برابر آن به خاك تعظيم افتاد، و مشعل نورپاشي شد كه در قرون، و ادوار
روزگار، چراغ هدايت مردان بزرگ و رهبران مصلح گرديد، و آنها را از ظلمات
تحير و سرگرداني نجات داد. كاري كه حسين ـعليه السّلامـ كرد يك كار عادي
كه مانند آن را تاريخ نشان دهد نبود بلكه يك كار و قيام بيسابقه بود.
يك كار و عمل خدائي بود كه جوامع عالم جبروت، و سكان صوامع ملكوت وملأ
اعلي آن را بزرگترين تجلي كمال مقام انساني دانستند، و قهرمانان فضيلت بشري
و صاحبان عقول كامله، و واصلان حقايق عاليه، پيغمبران اولواالعزم، اولياي
عاليقدر و شهداي راه اصلاح و هدايت، آن را نمونه ممتاز ومنحصر بفرد نمايش
قدرت اراده، قوت عزم و ثبات، كمال ايمان، صبر و فداكاري وشجاعت شمردند.
ايمان خالص، مردانگي، صراحت، وفا وعلّو همت، شكيبائي و استقامت، مقاومت
در برابر تجاوز و ستم، از سرتاسر اين حادثه تاريخي و اَلَمزا نمايان و
هويداست.
عظمت مقصد، اِباي نفس و بياعتنائي به زخارف دنيا و ماديات، و مرگ با
عزّت و شرافت را بر زندگي با ننگ و ذّلت برگزيدن از جريان آن ظاهر وپيدا
است.
شرح اين داستان، شرح كمال روح انسان، و تحقير تمام مظاهر مادي و لذائذ
دنيوي و محكوم ساختن شرك و كفر و ستم و بيدادگري است، تاريخ اين فاجعه
جانكاه، تاريخ فداكاري بيمانند در راه مبدأ و عقيده، و احترام از شرف و
كرامت حق، و كوشش براي آزادي و نجات جوامع محروم است، پس شگفتانگيز نيست
اگر صدايش در جهان پيچيد، و بانگش در گوشها مانند بانگ اذان برجا و پايدار
مانده، و باآنكه بيش از هزار و سيصد سال است كه گويندگان و نويسندگان از آن
سخن ميگويند، اهميت آن همچنان در دلها باقيست، و بر آن رادمردان باايماني
كه در راه ايمان به خدا، و اجراي احكام خدا استقامت ورزيده و شربت شهادت
نوشيدند، درود ميفرستند.
آنان جوانمرداني بودند كه دوستي دنيا وقيافه مهيب مرگ در زير شمشير و
نيزه، آنها را در برابر طغيان اهل باطل، سست و خاضع و حقير نساخت، و آنچه
را باعث ضعف اراده و كوتاهي همت ميشود از جاه و مقام، زر و زيور، همسر
وفرزند پشت سر گذاشته و آخرين مرتبه آزادگي روح را مالك شدند.
در برابر آنها هم، گروهي پست ونفوسي پليد قرار گرفتند كه روح و دلشان
هرگز از كمند بندگي منصب و درجه و لذائذ مادي آزاد نگشته و از حرّيت ضمير و
بيداري وجدان بيبهره بودند و از كشتن اخيار و بندگان خدا و اطفال و
شيرخواران باك نداشتند.
در حساب مردم مادي، در اين پيكار بُرد با دسته اشرار و دشمنان دين بود،
و ايمان و عقيدهاي كه حسين و اصحابش را مظهر آن استقامت و فداكاري بينظير
قرار داد، ارزش نداشت، و پايان آن حادثه، پايانِ روز عاشورا بود.
اما در حساب واقع و تاريخ فضيلت و بلندپروازيهاي روح انسان و در حساب
موازين قرآن و اسلام، پيروزي جاويد نصيب حسين ـعليه السّلامـ و يارانش
شد.
در ميزان اصحاب فضيلت، قيمت و بهاي انسان، اين منافع فانيه و لذائذ
زودگذر نيست و حساب سود و زيان وشكست و پيروزي مردان بزرگ با اين ترازوها
صحيح نيست.
در ميزان حقيقت، قيمت و ارزش اشخاص به مقدار قوّت ايمان و اراده آنها
است، و پيروزي واقعي، پيروزي باطن بر ظاهر، روح بر جسم، و حقيقت بر مجاز
است; پيروزي، پايداري در راه مقصد وهدف و تسلط بر عوامل ضعف روح و تباهي
ايمان است.
آري، مردم همه ميميرند، و بسا كساني كه در راه عقيده و ايمان به حق جان
سپردند ولي مانند شهيدان كربلا نامدار و جاويد نماندند و آن آزادگي و
استقامتي كه آنها نشان دادند در ساير ميدانهاي مواجهه حق و باطل آشكار نشد.
آنان دليران شير دلي بودند، با آنكه ميتوانستند با كنار رفتن از آن
ايستگاه خطرناك جان خود را حفظ كنند، با پاي خويش به استقبال مرگ و شهادت
رفتند و راستي اگر آنها آن روز در آن ميدان عقبنشيني كرده و دوستي جان و
مال ومقام، وبيم از شمشير و مرگ آنها را شكست ميداد زيان و ضرري كه به
انسانيت و موازين عاليه اسلامي وارد ميشد بيش از اندازه تصوّر بود.
ميدان كربلا ميدان نبردي بود كه صحنه جهاد و جنگ همان زمين كربلا نبود و
نبرد، نبرد آن اشخاصي كه در آنجا با هم روبرو شدند نبود، بلكه نبرد، نبرد
حق و باطل و اسلام و كفر بود و اگر اهل حق عقبنشيني ميكردند، عقب نشيني
آنها در همانجا و در آن روز به پايان نميرسيد و براي آيندگان و نسلهاي
آتيه آثار خطرناك و مأيوس كننده داشت; زيرا تماشاكنندگان آن صحنه خونين،
تنها مردم دنياي معاصر آنها و مسلمانهاي آن زمان نبودند، بلكه تماشاگران آن
صحنه، تمام ملل اسلام و تودههاي مظلوم و محروم در مرور اعصار بوده و
هستند، لذا حسين ـعليه السلامـ و يارانش آن استقامت عجيب و حيرتافزا را
در آن ميدان بلا نشان دادند و دشمن بدنهاي پاك آنها را پارهپاره ساخت ولي
بر روح و اراده و نيّت و هدف آنها دست نيافت.
قَد غَيَّرَ الطَعْنُ مِنْهُم كُلَّ جارحة *** اِلاَّ المَكارِمَ في
اَمْن مِنَ الْغِيَرِ
«نيزه (سلاح) تمام اعضاي بدن آنان را تغيير داد (پارهپاره كرد) مگر
بزرگواريهاي آنان را كه از دگرگوني در امان است».
علّت توجه نويسندگان و گويندگان
آنچه بيشتر سبب توجه گويندگان و نويسندگان به شرح واقعه كربلا شده است،
نخست اهميت ديني و مذهبي، و ديگر ارزش معنوي و واقعي آن براي انسانها و
جامعه بشري است.
درسهائي كه اين واقعه به انسانها ميدهد همه عالي وآموزنده و سودمند
بوده، و مكتب آن يك مكتب عمومي و همگاني است كه كلاسها وشعب آن در تمام
نقاط و سرزمينهاي آدم نشين: شهري وروستائي،چادرنشين و آسمانخراش گزين را به
فضايل انساني، هدايت ميكند. بديهي است كه چنين موضوعي هيچگاه كهنه
نميشود، هميشه نو و تازه بوده و مورد علاقه و توجه همگان است. از جنبه
ثواب اخروي نيز بر طبق احاديث صحيح و معتبر، سخنراني و نويسندگي در پيرامون
آن، اجر بسيار داشته، موجب علوّ درجه و تقرب به خدا و رسول خدا ـصلي الله
عليه وآله وسلّمـ است.
علاوه بر اينها، سرگذشت حقيقي كربلا، چون سرگذشت يك نبرد واقعي حق با
باطل و پيكار با بيدادگري، و مبارزه فضيلت با رذيلت است، طبعاً و به خودي
خود مورد توجه هر با وجدان و هر شخص عدالت پژوه و آزاديخواه است; و احساسات
پاك انساني و بيداري ضمير و شعور باطني، هر كسي را شيفته و دلباخته
قهرمانان حقپرست اين حادثه ميسازد.
با اين ملاحظات است كه هزارها كتاب و صدها هزار شعر، در اين موضوع گفته
شده و نويسندگان و شعرا حتّي در دورانهاي اختناق شديد افكار و تحت فشار سخت
عمّال حكومتهاي بنياميّه و بنيعباس، و دوران سلطنت «متوكلّها»، و خطر قتل
و برباد رفتن آبرو و عزت و مصادره اموال و قطع مستمري و حقوق و... حسين را
فراموش نكرده و بعد از اين هم تا دنيا دنياست اين روش ادامه يافته و او را
فراموش نخواهند كرد.
موجبات بقاء و پايداري اين حادثه دلسوز همواره آن را نگاهداري نموده و
تا انسانيت باقي است و بشر، عدالت خواه و فضيلت دوست و دشمن ظلم و ستم و
زور و حكومت خودكامگي است، اين واقعه زنده است و او را بسوي زندگي هرچه
آزادتر راهنما خواهد بود.
آري! هيچگاه بشر از شنيدن سرگذشت مردان حقپرستي كه در كربلا در راه
دفاع از حق و مبارزه با باطل فداكارانهترين جهاد را نمودند، سير نميشود (3)
و داستان فداكاريهاي آن مردان نخبه جهان آفرينش و شهيدان حقيقت و فضيلت،
زينت بخش جاودان اوراق تاريخ است،و گوشها از شنيدن و چشمها و زبانها از
مطالعه و خواندن آن ملول و خسته نخواهد شد.
نويسندگان آن را از برگزيدهترين موضوع مقالات و كتابها شناخته و همه با
عشق و شور فراوان، دوست ميدارند همرديف كساني باشند كه در اين موضوع از
آنها اثري به يادگار مانده است.
شعراي عرب وعجم انديشههاي تابناك خود را در لباس اشعار نغز و شيوا، و
قصايد بليغ و غرّا در آورده و با حرارت و ذوق سرشار، هركدام به لحني و
زباني از گوشهاي از اين صحنه تاريخي و پيكار شگفتانگيز مردان خدا و حقيقت
با اهل باطل و ضلالت، سخن گفتهاند.
هر كس به زباني سخن از مدح تو گويد *** بلبل به غزلخواني و قمري به
ترانه
و با اين همه كتابها و اشعار ونثر ونظمي كه در اين موضوع نوشته و سروده
شده بازهم كتابهائي كه از نو تأليف ميشود براي عشاق فضيلت و حقيقت تازگي
دارد و مطالعه آنها با حسن استقبال عموم روبرو ميشود.
و چون موضوع به مناسبت مقصد و هدفي كه از آن منظور بوده بسيار وسيع و
پهناور است، و هر نويسنده نميتواند تمام اين وسعت را ديدگاه بصيرت خود
نمايد، بيشتر كتابهائي كه در اين موضوع نگاشته ميشود خالي ازفوائد تازه و
نكات ارزنده و افكار بكر نيست، و بجاست اگر بگوئيم از ناحيه آن حضرت، از
هريك از نويسندگان دستگيريهائي شده كه از اين خرمن پر فيض محروم نمانده و
از اين درياي بيكران حقيقت جرعهاي بچشند.
با توجه به اين ملاحظات، نويسندگان، علماء ومتفكرين بزرگ، هزاران مقاله
و كتاب در اين موضوع نوشته و هر نويسندهاي كه اندك آشنائي با هدف حسين
ـعليه السّلامـ يافته، مايل است ريزه خوار اين سفره پهناور و خوان نعمت
حسيني شده، اثري به يادگار گذارده و خود را در شمار شيفتگان حقيقت، و
خريداران لطف و عنايت آن يوسف ملك شهادت در آورد.
نوع كتابهائي كه در اين موضوع تأليف شده:
در تمام كتابهائي كه در تاريخ اسلام و فضايل اهل بيت ـعليهم السّلامـ
و احوال صحابه تأليف گرديده، از اين واقعه جانسوز ياد شده است و تعداد
كتابهائي كه به طور مستقل در اين موضوع نگارش يافته بيشمار است، كه بيشتر
اين كتابها به متن حادثه و نقل صورت وقايع پرداختهاند اما راجع به فلسفه
آن بطور مستقيم وارد نشدهاند.
در زمان ما بيشتر افكار روي تحليل حوادث و علل و نتايج وقايع حساب
مينمايند، و عظمت حوادث تاريخي را از اين راه اندازهگيري ميكنند و
كتابهائي كه موضوع آن تحليل حوادث تاريخي باشد برايشان جالبتر و بيشتر
مورد توجه خوانندگان و نسل جوان و روشنفكران واقع ميشود.
راجع به شهادت حضرت سيدالشهداء ـعليه السّلامـ هم، كتابهائي كه از
فلسفه و اسرار شهادت و علل و عوامل اين قيام و تأثير آن در جوامع اسلامي و
تحوّل فكري مسلمين، بحث مينمايند، خواننده بسيار دارند.
زيرا ميخواهند بدانند:
چرا حسين ـعليه السّلامـ قيام كرد؟
چرا با يزيد از در سازش و آشتي بيرون نيامد؟
چرا از مدينه به مكه و از مكه به عراق هجرت نمود؟
اين نهضت براي چه مقصود بود، و چه نتايجي داد؟
و اكنون سودي كه ملت اسلام عموماً و شيعه خصوصاً از برگزاري مراسم
سوگواري و يادبود عاشوراي حسيني ميبرد چيست؟
و دههاو صدها پرسش ديگر كه شيفتگان آستان امامت و ولايت در پي آن هستند.
لذا در قرن معاصر، نويسندگان به نوشتن كتابها و مقالاتي كه پاسخگوي اين
پرسشها باشد توجه بيشتري كرده و سعي نمودهاند در اين قسمتها هم وارد
تحقيق شده و مردم را به فلسفه اين نهضت و شرايط و اوضاع و احوال محيطي كه
در آن اين قيام و فداكاري بزرگ انجام يافت آگاه سازند.
البته اينطور هم نبوده كه قدماء و پيشينيان به كلي از اين موضوع
چشمپوشيده و در فلسفه و اسرار شهادت چيزي ننوشته باشند، زيرا نخستين كسي
كه مردم را متوجه به اين اسرار و هدفهاي عالي نمود شخص سيدالشهداء ـعليه
السّلامـ و اهل بيت آن حضرت و بلكه پيش از ايشان پيغمبر اكرم ـصلي اللّه
عليه وآلهـ و سپس ائمه طاهرين ـصلوات الله عليهم اجمعينـ بودند كه در
احاديث و روايات، و حتي در ضمن عبارات زيارتها كاملا اين موضوع را تشريح و
توضيح دادند، بعداً هم علماء و متفكرين شيعه و اهل سنت، و شعراي بزرگ در
ضمن اشعار خود مردم را به حقايق آشنا ساختند ولي نوشتن كتاب مستقل در اين
موضوعات آنطور كه امروزه مرسوم است، سابق بر اين رايج نبوده است.
از اين جهت، كتابهائي كه راجع به تحليل تاريخي حوادث كربلا نوشته شده،
نسبت به كتابهائي كه اصل تاريخ آن را نگهداري نمودهاند بسيار كم است در
عين حال، اهميت كتابهائي كه متن حوادث را نگه داشتهاند در نزد ما محفوظ
است. زيرا آن كتابها، هم مبدأ و اساس تحقيق و فحص متفكرين و محققين است و
هم نقل صورت و ظواهر حوادث كربلا، هر چند در نهايت اختصار و فشرده باشد
حاكي از حقيقت مظلوميت امام ـعليه السّلامـ و نموداري از اسرار و فلسفه
شهادت است، و هم براي مؤمنين و كساني كه ميخواهند از ذكر مصيبات و گريه و
سوگواري براي آن حضرت به اجر و ثواب و قرب خداوند متعال برسند، هميشه مورد
انتفاع و استفاده ميباشد. خداوند تبارك و تعالي همه نويسندگان و گويندگان
و كساني را كه به هر نحوي در راه اعلاي نام نامي سيدالشهداء ـعليه
السّلامـ در گذشته و آينده توفيق انجام خدمتي يافتهاند، به نيكوترين وجه
پاداش عطا فرمايد.
اين كتاب كه از نظر خوانندگان ارجمند ميگذرد و متضمن مختصري از فضايل
حضرت سيدالشهداء ـعليه السّلامـ و پارهاي از علل و نتايج واقعه كربلاست،
بضاعت مزجات و ران ملخي است، كه اين بنده روسياه با كمال شرمساري هديه
درگاه سيدة نساء العالمين فاطمه زهرا ـسلام الله عليهاـ و پيشگاه دين
پناه نهمين فرزند حسين ـعليه السّلامـ بقية الله في الارضين حضرت قائم آل
محمّد ـارواح العالمين له الفداءـ نموده، و از كرم عميم آن مادر و اين
فرزند عزيز انتظار دارم آن را قبول فرمايند.
اميد است كه از بركت توسل به آستان خاندان عصمت و رسالت در دنيا و آخرت
رستگار، و در زمره دوستانشان محسوب باشم بحق محمّد و آله الطاهرين صلوات
الله تعالي عليهم اجمعين
كمترين بنده درگاه دوستان اهل بيت نبوت صلي الله عليه وآله
لطف اللّه صافي گلپايگاني
بخش نخست : شخصيّت و فضايل حسين عليهالسّلام
شخصيّت سيدالشهداء (عليه السلام)
بديهى است كه هنگامى مى توان بطور تحقيق در اطراف ارزش و هدف و علل قيام و نهضتى
اظهار نظر كرد كه شخصيّت رهبر آن قيام را شناخته و از اخلاق و فضايل و علم و معارف
و محيط و سوابق زندگى او آگاه باشيم، و اگر پيرامون يك نهضت، پيش از شناختن شخصيّت
صاحب آن، نظرى بدهيم قابل اعتماد نخواهد بود.
مثلاً در شناختن حقيقت دعوت اسلام، علاوه بر قرآن مجيد و تعاليم و برنامه هاى
اسلام، بايد سوابق زندگى حضرت پيغمبر اعظم صلى اللّه عليه و آله وسلّم ـ
و خاندان گرامى، و اخلاق و سلوك و معاشرت و روش آن حضرت را در جنگها و غزوات و
حالات ديگر، راهنماى معرفت و تحقيق قرار داد.
براى شناختن ارزش و حقيقت، و علل و نتايج قيام حسين عليه السّلام ـنيز ناگزيريم فضايل و احاديث مناقب و معجزات و كرامات و مكارم اخلاق و محامد
اوصاف و محبوبيّت و نفوذ اجتماعى و اعتراف دشمنان به شخصيّت بى نظير آن حضرت را هر
چند بطور نمونه و خلاصه باشد از نظر بگذرانيم تا هم به ثواب ذكر فضايل آن حضرت نايل
شويم، و هم به حقّ آن پيشواى بزرگ آزادمردان، به قدر استعداد و بينش خود معرفت پيدا
كنيم.
سيماى درخشان حسين (عليه السلام) در كتاب خدا
(4)
1 ـ آيه مودّت:
(قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ اَجْراً إلاَّ
الْمَوَدَّةَ فِى الْقُرْبى) (5)
بگو من از شما اجر رسالت نمى خواهم جز مودّت و
دوستى خويشاوندانم.
يكى از آيات قرآن مجيد كه از آن عظمت مقام حسين عليه السّلام ـ
استفاده مى شود اين آيه كريمه است.
احمد بن حنبل در «مسند»، و ابو نعيم حافظ، ثعلبى، طبرانى، حاكم، نيشابورى، رازى،
شبراوى، ابن حجر، زمخشرى، ابن منذر، ابن ابى حاتم، ابن مردويه، سيوطى و گروهى ديگر
از علماى اهل سنت از ابن عباس روايت كرده اند: آنگاه كه آيه (قُلْ
لا اَسْئَلُكُمْ...) نازل شد، گفتند: اى پيامبر خدا كيستند اين خويشاوندان
تو، كه واجب گرديده بر ما مودّت و دوستى آنان؟
فرمود: على و فاطمه و دو پسر آنها. (6)
و اين معنا را شيخ شمس الدين ابن العربى به نظم در آورده است:
رَأَيتُ وِلائى آلَ طه فَريضَة *** عَلى رَغْمِ اَهلِ الْبُعْدِ يُورثُنى
القُربى
فَما طَلَبَ المَبْعُوثُ أَجراً عَلَى الهُدى *** بِتَبْليغِهِ اِلاَّ
الْمَوَدَّةَ فِى القُربى (7)
«محبّت خود را نسبت به آل طه (اهل بيت پيغمبر) فريضه اى ميدانم كه به رغم آنانى
كه از اهل بيت دورند، مرا به خدا نزديك مى كند; پس آن پيامبر مبعوث بر هدايت، اجرى
براى تبليغ خود نخواست جز دوستى نزديكانش».
و شافعى هم گفته است:
يا أَهْلَ بَيْتِ رَسولِ اللّهِ حُبُّكُم *** فرْضٌ مِنَ اللّه فِى
الْقُرانِ أَنْزَلَهُ
كَفاكُمْ مِنْ عَظيمِ الْقَدْرِ انَّكُم *** مَنْ لَم يُصِلِّ عَلَيْكُمْ
لا صَلوةَ لَهُ (8)
«اى خاندان پيامبر! محبّت شما فريضه اى است كه خداوند در قرآن نازل كرده است،
همين قدر در عظمت شما كافى است كه اگر كسى بر شما (در نماز) صلوات نفرستد، نمازش
باطل است».
2 ـ آيه تطهير:
(اِنَّما يُريدُ اللّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُم الرِّجْسَ أَهْلَ
اْلبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهيراً) (9)
«همانا خدا چنين ميخواهد كه رجس هر آلايش را از شما خانواده نبوت ببرد و شما را از هر عيب پاك و منزه گرداند».
بر حسب احاديث متواتر و مشهور بين شيعه و سنى آيه تطهير در مورد اجتماع آن پنج
شخصيت ممتاز عالم آفرينش در زير كساء، و دعاء و صلوات پيغمبرصلى اللّه عليه و آله وسلّم ـ بر آنها كه دفعات
متعدد در منزل پيغمبر صلى اللّه عليه و آله وسلّم ـ و در خانه فاطمه زهرا عليه السّلام ـ و در حجره ام سلمه، و
بعضى اماكن ديگر اتفاق افتاد، نازل شد، و آيه شريفه و احاديثى كه در تفسير آن وارد
شده دلالت بر عصمت و جلالت شأن حضرت سيدالشهداء عليه السّلام ـ
دارند.
راجع به اين آيه و احاديث كساء و اسناد و متون آن كتابهاى مفصل نگاشته شده، و
بعضى راويان مثل صبيح (10)
به مناسباتى فقط قسمتى از آن را نقل كرده اند. و از جمله: مسلم، بغوى، واحدى،
اوزاعى، محب طبرى، ترمذى، ابن اثير، ابن عبدالبر، احمد، حموينى، زينى دحلان، بيهقى
و ديگران از عايشه، ام سلمه، انس، واثله، صبيح، عمر بن ابى سلمه، معقل بن يسار، ابى
الحمراء، عطيه، و ابى سعيد، و ام سليم (11)
روايات متعددى در اين واقعه جليله و منقبت عظيمه نقل كرده اند.
عايشه مى گويد: پيغمبرصلى اللّه عليه و آله وسلّم ـ بامدادى در حالى كه
يك نوع از بُردهاى يمنى (كه از موى سياه بافته مى شد) در برداشت بيرون آمد، سپس حسن
عليه السّلام ـ آمد، پيغمبر او را داخل بُرد نمود، بعد از او حسين عليه السّلام ـآمد و داخل بُرد شد، آنگاه فاطمه عليه السّلام ـ
آمد و پيغمبرصلى اللّه عليه و آله وسلّم ـ او را داخل بُرد كرد و بالأخره
على عليه السّلام ـ آمد او را داخل بُرد كرده و فرمود:
(اِنَّما يُريدُ اللّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ
الْرِّجْسَ اَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهيراً). (12)
«اوزاعى» از شدّاد بن عبدالله روايت كرده كه وقتى سر حسين عليه السّلام ـآورده شد،
مردى شامى به آن حضرت و پدرش جسارت كرد واثلة بن اسقع برخاست و
گفت: سوگند به خدا من همواره على، حسن، حسين و فاطمه را دوست مى دارم، بعد از آنكه
شنيدم پيغمبرصلى اللّه عليه و آله وسلّم ـ در حق آنها فرمود آنچه را كه
فرمود; يك روز در خانه ام سلمه در خدمت پيغمبر مشرَّف بودم كه حسن آمد پيغمبر او را
بر ران راستش نشانيد و بوسيد، پس حسين آمد و او را بر ران چپش نشانيد و بوسيد، سپس
فاطمه آمد و او را پيش روى خود نشانيد، آنگاه على را طلب كرد و گفت:
«اِنَّما يُريدُ اللّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ
الْرِّجْسَ اَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهيراً». (13)
«دولابى» در «الذريةالطاهرة» از ام سلمه روايت كرده كه پيغمبرصلى اللّه عليه و آله وسلّم ـ
به فاطمه فرمود: شوهر و پسرانت را نزد من بياور! فاطمه آنها را
خدمت رسول خدا حاضر نمود، پيغمبرصلى اللّه عليه و آله وسلّم ـ كسائى فدكى را
بر ايشان پوشاند، و دستش را بر ايشان گذارده و فرمود:
«اَللّهُمَّ اِنَّ هؤُلاءِ آلُ مُحَمَّد فاجْعَلْ صَلَواتِكَ
وَ بَركاتِكَ عَلى آلِ مُحَمَّد اِنَّكَ حَميدٌ مَجيدٌ»
خدايا اينها آل محمد هستند: پس صلوات و بركات خود را بر آل محمد قرار بده، بدرستي كه تو حميد مجيدي!
و ام سلمه گفت: من كسا را بلند كردم كه بر آنها داخل شوم نگهداشت پيغمبر آن را و
فرمود:
«اِنَّكِ عَلى خَيْر»
تو بر خير هستى (14)
و نظير اين روايت را حموينى از واثله روايت كرده است. (15)
واحدى در اسباب النزول، احمد در مناقب، طبرانى از ابى سعيد خدرى نقل كرده اند كه
آيه (اِنَّما يُريدُالله) در حق پنج نفر نازل شد: رسول خدصلى اللّه عليه و آله وسلّم ـ
، على، فاطمه،
حسن و حسين عليهم السلام ـ. (16)
و نيز احمد از ام سلمه روايت كرده كه پيغمبرصلى اللّه عليه و آله وسلّم ـ
در خانه او بود. فاطمه عليهاالسلام ـ با ديگ سنگى كه در آن خزيره
بود (17)
بر آن حضرت وارد شد، پيغمبر در حالى كه روى كسائى نشسته بود فرمود: شوهر و پسرانت
را بخوان، سپس على و حسن و حسين آمدند و نشستند و با هم از آن طعام خوردند. ام سلمه
گفت: من در حجره نماز مى خواندم خدا اين آيه را نازل كرد:
(اِنَّما يُريدُ اللّه لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ اَهْلَ
الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهيراً)
پس پيغمبر زيادتى كسا را گرفت و آنها را با آن پوشانيد. سپس دستش را بيرون آورد
و اشاره به آسمان كرد و گفت:
«اَللّهُمَّ هؤلاءِ أَهْلِ بَيْتى، وَ حامَّتى (اَىْ
خاصَّتى) فَاذْهَبْ عَنْهُمُ الرِّجْسَ وَ طَهِّرْهُمْ تَطهيراً
خدايا اينان اهل بيت و خاصّان منند پس، از ايشان هر رجس و آلايش را دور گردان، و ايشان را پاكيزه كن پاكيزه كردني.
ام سلمه گفت: من سر خود را از خانه داخل نموده و گفتم: من با شمايم يا رسول الله ؟
فرمود:
«اِنَّكِ اِلى خَيْرِ اِنَّكِ اِلى خَيْر» (18)
تو بسوى خيرى، تو بسوى خيرى
و نظير اين حديث را واحدى (19) نيز
به سند خود از ام سليم روايت كرده است.
اين احاديث كثير، بر عصمت حضرت سيدالشهداء عليه السّلام ـ دلالت
دارند و اينكه هر عمل و اقدام و نهضتى كه بنمايد مطابق صواب و حقيقت است. سيوطى در
«اكليل» به اين آيه استدلال نموده و گفته است كه همه اجماع اهل بيت را حجت مى دانند
زيرا خطا رجس است و رجس و پليدى نيز از ايشان نفى شده است. (20)
3 ـ آيه مباهله:
وَ نِساءَنا وَ نِساءَكُمْ وَ اَنْفُسَنا وَ اَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ
فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللّه عَلَى الْكاذِبينَ). (21)
از جمله آياتى كه بر فضيلت و بلندى رتبه و مقام سيدالشهداء عليه السّلام ـ
به اتفاق مسلمانان گويا و ناطق است آيه مباهله است.
از مظاهر و دلائل قوّت ايمان پيغمبرصلى اللّه عليه و آله وسلّم ـ به
رسالتش داستان مباهله است، زيرا پيشنهاد مباهله از طرف آن حضرت اگر مؤمن به دعوت
خود نبود، يك انتحار واقعى و دادن سند بطلان دعوت به دست دشمن بود چون حال از دو
قسم بيرون نبود، يا نفرين نصاراى نجران در حق آن جناب مستجاب مى شد، و يا آنكه نه
نفرين نصارى و نه نفرين پيغمبرصلى اللّه عليه و آله وسلّم ـ به آنها مستجاب
مى گشت ; كه در هر دو صورت بطلان ادعاى آن حضرت آشكار مى گشت ، و هيچ خردمندى كه
مدعى نبوّت باشد، چنين پيشنهادى نداده و سند بطلان دعواى خود را به دست مردم نخواهد
داد مگر آنكه صد در صد اطمينان به استجابت دعاى خود و هلاكت دشمن داشته باشد، و
پيغمبر اكرمصلى اللّه عليه و آله وسلّم ـ چون يقين جزمى به صحّت رسالت و
استجابت دعاى خود و نابودى دشمن در صورت مباهله داشت با كمال شجاعت و صراحت پيشنهاد
مباهله داد.
شركت دادن على و حسن و حسين و فاطمه زهرا عليهم السّلام ـ در
مباهله كه به تعيين و امر خداوند بود نيز دليل بر اين است كه اين چهار نور مقدس كه
با پيغمبر در مباهله حاضر شدند، شايسته ترين و گرامى ترين خلق در نزد خدا، و
عزيزترين همه در نزد پيغمبر خدا بوده اند.
آيه مباهله اعلان جلالت مقام، و تقرب خاصّ آنها به خداوند متعال است.
پس اين فضيلت براى امام حسين عليه السّلام ـ از فضايل بسيار بزرگى
است كه در چنين مراسم با اهميت و تاريخى، همكار و همراه پيغمبر شود، و از ميان تمام
امت از صغير و كبير و زن و مرد، او و پدر و مادر و برادرش را خدا انتخاب نمايد.
جريان مباهله را مفسّرين بزرگ و محدّثين و مورّخين در كتابهاى تفسير و حديث و
تاريخ نقل كرده اند، و از اينكه مصادر و مدارك آن را نشان بدهيم بى نيازيم. اما در
عين حال چندين كتاب را نام مى بريم تا هركس خواست مراجعه نمايد:
تفسير طبرى، بيضاوى، نيشابورى، كشاف، الدرالمنثور، اسباب النزول واحدى، اكليل
سيوطى، مصابيح السنة، سُنن ترمذى و كُتُب ديگر.
پىنوشتها:
1 ـ سوره آل عمران،آيات 169 ـ 171.
2 ـ وفاء الوفاء باخبار دار المصطفي، ج2، ص468، و 469.
3 ـ مگر كساني كه از آغاز و انجام اين واقعه بياطلاع باشند و يا خوي تجاوز به حقوق
انسانها و بيدادگري، حجاب وجدان و فطرت آنها شده باشد.
4 ـ پوشيده نماند كه آيات نازله در شأن اهل بيت كه از جمله ايشان حسين ـعليه
السّلامـ ميباشد و آياتي كه به شخص آن حضرت تفسير شده بسيار است كه ما برعايت
اختصار فقط سه آيه از اين آيات را مينگاريم، و كساني كه بخواهند از سائر آيات مطلع
شوند به كتابهاي تفسير و حديث مراجعه فرمايند، و از جمله اين آيات است: آيه 35 و 37
سوره بقره و آيه 22 سوره الرحمن و آيه 27 سوره الفجر وسوره هل اتي و آيات ديگر.
5 ـ سوره شوري، آيه 23.
6ـ احياء الميت ج 2. الاتحاف، ص 5. صواعق، ص 168. الأكليل ص 191. الغدير ج 2 ص 307.
خصايص الوحي المبين، ف 5، ص 52 تا 55. عمده ابن بطريق ف 9، ص 23 تا 25.
7 ـ صواعق ص 170. اسعاف الراغبين، ص 119.
8 ـ نظم درر السمطين، ص 18. اسعاف الراغبين، ص 121. الاتحاف ص 29. و صواعق ص 148.
9 ـ سوره احزاب، آيه 33.
10 ـ اسد الغابه ج 13 ص 11، الاصابه ج 2، ص 175 ـ 4033.
11 ـ صحيح مسلم ج 7 ص 130. مصابيح السنة ج 2 ص 278. ذخائر العقبي ص 24. ترمذي ج 23،
ص 200 و 242 و 248. اسدالغابه ج 1، ص 11و 12 و ج 2 ص 20 وج 3 ص 413. الاصابه ج 2، ص
175 ـ 433. اسباب النزول واحدي ص 267. المحاسن و المساوي بيهقي ج 1، ص 481.
12 ـ صحيح مسلم ج 7 ص 130. مصابيح السنة ج 2 ص 278. ذخائر العقبي ص 24.
13 ـ اسد الغابه، ج 2 ، ص 20.
14 ـ ذخائر العقبي ص 24. العمده ف 9 ص 25 در اين كتاب در فصل 8 از ص 15ـ22 و در
فصلهاي ديگر احاديث بسياري از اهل سنت راجع به اجتماع اين پنج تن برگزيدگان خدا نقل
كرده است.
15 ـ فرائد السمطين، ج 1، ص 24.
16 ـ ذخائر العقبي ص 24. در اين كتاب از ص 21 ـ 24 طرق اين حديث مذكور است و اسباب
النزول، ص 267.
17 ـ «خزيره» عبارت از اين است كه تكههاي گوشت را همراه آب زياد در ديگ= =ريخته،
روي آتش بگذارند، وقتي كه پخته شد آرد در آن ريخته و فرود آورند.(منتهي الآرب).
18 ـ السيرة النبويه، ج 3، ص 366.
19 ـ اسباب النزول، ص 267.
20 ـ اكليل ص 178; مخفي نماند كه در كتب شيعه اسناد اين حديث در نهايت كثرت و متن
بعضي از اين احاديث بطور تفصيل روايت شده كه از جمله آنها «حديث كساء» است.
21 ـ پس هر كس با تو درباره عيسي در مقام محاجّه (ومجادله) برآيد، بعد از آنكه (به
وحي خدا به احوال او) آگاهي يافتي، به او بگو: بياييد ما و شما با فرزندان و زنان
خود به مباهله برخيزيم و در دعا و التجاء به درگاه خدا اصرار كنيم تا دروغگو و
كافران را به لعن و عذاب خدا گرفتار سازيم. سوره آل عمران، آيه 61.