غروب سرخ فام
ترجمه : ذلك الحسين

كمال السيّد
مترجم : سيّد محمّدرضا غياثى كرمانى

- پى‏نوشت‏ها -


1- محدث قمى ، نفس المهموم ، ح 31.
2- خوارزمى ، مقتل ، ج 2، ص 100.
3- جرجى زيدان ، فاجعه كربلا، ترجمه : محمّد على شيرازى ، ص 4.
4- مطفّفين / 18.
5- ((عمه خود درخت خرما را گرامى بداريد؛ چرا كه از بقيه گل آدم خلق شده است ))؛ (لازم به تذكّر است كه اين روايت در جلد 66 بحارالانوار، ص ‍ 129 و ص 142 با اختلاف در عبارت آمده است ).
6- نساء / 3.
7- ((اى يارى شده ، بميران )) اين شعار انقلابيون بدر بوده كه بعدا به صورت رمز هر حركت انقلابى درآمده است .
8- قصص / 22؛ ((آنگاه كه موسى عليه السّلام به سمت مدين متوجه گرديد، گفت : اميد است كه خدايم مرا به راه راست هدايت فرمايد)).
9- مقرّم ، مقتل الحسين ، ص 166؛ ((مرگ همچون گلوبندى درخشان بر گلوى دخترى جوان بر فرزندان آدم نقش بسته است و من همانند شوق يعقوب نسبت به ديدار يوسف ، شوق ديدار گذشتگان خود را دارم )).
10- ((هرقل )) نام امپراطور روم بود كه معاويه و يزيد به دليل تجمل گرايى هاى خود به اين نام خوانده شده اند.
11- هود / 41؛ ((حركت و توقف كشتى با نام خداست )).
12- مقرّم ، مقتل الحسين ، ص 139؛ ((و من به جهت آشوب و فتنه و فساد و ظلم خارج نشدم ؛ بلكه خارج شدم تا در ميان امّت جدّم اصلاح ايجاد كنم . مى خواهم امر به معروف و نهى از منكر نمايم و به روش جدّ و پدرم على بن ابيطالب رفتار كنم .
13- نهج البلاغه فيض الاسلام ، خطبه 51؛ ((اگر زنده باشيد و مقهور ظالمان ، در حقيقت مرده ايد؛ و اگر بميريد و غالب بر ستمگران باشيد، در حقيقت زنده ايد)).
14- ((ارقط)) يعنى خال خالى و چون ابن زياد مثل پلنگ خال داشته است در همه جاى اين كتاب با اين وصف خوانده شده است .
15- مقرّم ، مقتل الحسين ، ص 159؛ ((سوگند ياد كردم كه جز از روى آزادگى نميرم . هرچند كه مرگ را امر ناگوارى ببينم )).
16- او براى غربت و مظلوميت فرزند پيامبر صلّى اللّه عليه و آله گريه مى كند كه به سوى اين شهر در حركت است نه براى خود.
17- يعنى كارى مكن كه عرب با كشتن تو ننگ ابدى پيدا كند.
18- مقرّم ، مقتل الحسين ، ص 176؛ ((اى ديدگان ! در ريختن اشك بكوشيد، چه كسى پس از من بر شهيدان خواهد گريست ؟، بر قومى كه مرگ آنان را مى كشاند، به سمت مقدرات به منظور تحقق وعده اى )).
19- اعراف / 82؛ ((اينان مردمانى هستند كه به پاكى دعوت مى كنند)).
20- (...يَحْسَبُهُ الظَّمآنُ ماءا...)، نور / 39.
21- مقرّم ، مقتل الحسين ، ص 171؛ ((مى روم و مرگ براى جوانمرد عارغ نيست در صورتى كه نيّت او حق باشد و از روى تسليم به حق جهاد كند)).
((اگر زنده بمانم پشيمان نيستم و اگر بميرم ملامت نمى شوم . براى تو همين بس كه زنده باشى و بينى ات به خاك ماليده شود)).
22- ((هركس كه به ما ملحق شود، شهيد مى شود و هركس از ما جدا شود، به پيروزى نخواهد رسيد)).
23- ((ابرص )) به معناى ((پيس )) است و چون شمر بن ذى الجوشن داراى اين صفت بوده در اين كتاب به اين نام خوانده مى شود.
24- مقرّم ، مقتل الحسين ، ص 193؛ ((مردمان بنده دنيا هستند و دين لقلقه زبان آنان است و تا وقتى به دين پايبند هستند كه زندگى آنان اداره مى شود)).
25- مقرّم ، مقتل الحسين ، ص 274؛ (( خوارى و ذلت از ما (خاندان ) دور است ... مرگ بهتر از پذيرش ذلّت است )).
26- مقرّم ، مقتل الحسين ، ص 274؛ ((ننگ (اسارت ) بهتر از ورود در جهنّم است )).
27- احزاب / 23؛ ((بر سر پيمانى كه با خدا بسته اند تا مرحله صدق ايستاده اند)).
28- ((خداوند متعال امروز به شما و من اجازه كشته شدن داده است ؛ پس بر شما باد به صبر و جنگ ))، (لازم به تذكر است كه اين روايت در بحارالانوار، ج 45، ص 86 با عبارت ديگر آمده است ).
29- مقرّم ، مقتل الحسين ، ص 226؛ ((خداوندا! تو در هر ناراحتى تكيه گاه من و در هر گرفتارى اميد من و در هر حادثه اى پشتيبان و نيروى من هستى ... خداوندا! چه بسيار امور ناگوارى را كه باعث ضعيف شدن قلب و بيچارگى و بريدن دوستان و شماتت دشمنان گشته ، بر من نازل فرمودى ؛ در حالى كه من از شوق و رغبت به سوى تو شكايت آوردم و به غير از تو از همه دل بريدم ؛ و تو آن امور را بر طرف نمودى . پس تو ولىِّ هر نعمت و منتهاى هر آرزويى )).
30- مقرّم ، مقتل الحسين ، ص 227؛ ((اى مردم ! سخنم را بشنويد و (در كشتن من ) شتاب نكنيد تا شما را به آن حقى كه بر گردن من داريد، موعظه نموده غ و دليل آمدن خود را به اين سرزمين بيان كنم . پس اگر عذرم را پذيرفتيد، و سخنم را تصديق كرديد و در حق من انصاف داشتيد كه سعادتمند خواهيد بود و ديگر مرا تحت فشار قرار نخواهيد داد و اگر عذر مرا نپذيرفتيد و انصاف را رعايت نكرديد، پس بر من بشوريد و از اين امر نگران نباشيد. سپس كارم را يكسره كنيد و مهلتم ندهيد. بدون شك ، ولىّ و سرپرست من ، آن خدايى است كه اين كتاب را نازل كرده ؛ و او ولىّ و سرپرست همه صالحان است)).
31- مقرّم ، مقتل الحسين ، ص 227؛ ((اى مردم ! خداوند دنيا را خلق نمود و آن را دار فنا و زوال قرار داد كه هر روزى در دست اهل آن دگرگون مى شود. مغرور، آن كسى است كه دنيا او را فريفته گرداند و بدبخت و تيره روز آن است كه مفتون دنيا گردد. پس اين دنيا شما را نفريبد چرا كه دنيا طمع و اميد كسانى را كه به آن دل بسته اند، قطع مى كند. شما را مى بينم كه بر كارى اجتماع نموده ايد كه خدايتان را به خشم درآورده ايد و روى مباركش را از شما برگردانده است و عذاب خود را بر شما نازل نموده است . پس ، پروردگار ما خوب پروردگارى است و شما بد بندگانى هستيد. اقرار و اعتراف به اطاعت كرديد و ايمان به محمّد آورديد؛ و سپس به خاندان او هجوم آورده قصد كشتن آنان را داريد شيطان بر شما چيره گشته و ياد خداى بزرگ را از شما دور كرده است . اف بر شما باد! و آنچه را كه اراده نموده ايد. انّا للّه و انا اليه راجعون . ما همه از خداييم و به سوى خدا باز مى گرديم و اينان گروهى هستند كه پس از ايمان كافر شدند و دور باد قوم ستمگر از رحمت پروردگار!)).
32- مقرّم ، مقتل الحسين ، ص 228؛ ((اى مردم ! بنگريد كه من از چه خاندانى هستم . سپس به خويشتن خويش رجوع و خود را سرزنش كنيد و بنگريد كه آيا كشتن من جايز است ... آيا من فرزند دختر پيامبر شما نيستم ؟ آيا فرزند جانشين و پسرعموى پيامبر شما نيستم ؟ آيا فرزند اولين مؤ من به خدا و پيامبر نيستم ؟ آيا حمزه سيدالشهدا عموى پدرم نيست ؟ آيا جعفر طيّار عموى من نيست ؟... آيا سخن پيامبر در مورد من و برادرم را نشنيديد كه فرمود: اين دو سرور جوانان بهشت هستند؟ پس اگر آنچه را كه مى گويم تصديق مى كنيد، در حالى كه حق هم همين است ، به خدا سوگند! از روزى كه دانستم خداوند بر دروغگويان و كسانى كه به وى نسبت دروغ بدهند، خشم مى ورزد هرگز به عمد سخن دروغى نگفته ام ؛ و اگر مرا تكذيب مى كنيد، پس از كسانى كه در بين شما هستند بپرسيد از جابر بن عبداللّه انصارى و ابوسعيد خدرى و سهل بن سعد ساعدى و زيد بن ارقم و انس بن مالك بپرسيد. آنان به شما خواهند گفت كه اين مطلب را درباره من و برادرم از زبان پيامبر شنيده اند؛ آنگاه از كشتن من صرف نظر خواهيد كرد)).
33- مقرّم ، مقتل الحسين ، ص 228؛ ((اگر در اين مطلب ترديد داريد، آيا شك داريد كه من فرزند پيامبر شما هستم ؟! به خدا سوگند! كه در شرق و غرب عالم غير از من در ميان شما و غير شما كسى فرزند پيامبرتان نيست . واى بر شما! آيا به خاطر آن كه كسى را از شما كشته ام به كشتنم برخاستيد؟ يا به سبب مالى كه از شما خورده ام ؟ يا به جهت زخمى كه بر شما وارد ساخته ام ؟))
34- مقرّم ، مقتل الحسين ، ص 229؛ ((به خدا سوگند! دست ذلت به آنان ، نخواهم داد و مانند بردگان فرار نخواهم كرد. اى بندگان خدا من به خداى خود و شما پناه مى برم از اينكه مرا متهم كنيد! پناه به خداى خود و شما مى برم از هر مستكبرى كه به روز رستاخير ايمان ندارد)).
35- مقرّم ، مقتل الحسين ، ص 230؛ ((بارخدايا! ما اهل بيت پيامبرت و فرزندانش و خويشاوندان اوييم . نابود كن كسى را كه بر ما ستم نمود و حق ما را غصب كرد! همانا تو نزديك و شنوايى )).
36- حج / 2؛ ((روزى كه زنان شيرده از نوزادان خود غافل مى شوند... و مردم را مست مى بينى در حالى كه مست نيستند)).
37- مقرّم ، مقتل الحسين ، ص 237؛ ((خداوند شما را بيامرزد؛ بشتابيد به سوى مرگ كه ازآن گريزى نيست ؛ بى گمان اين تيرها پيك دشمن به سوى شمايند)).
38- بقره / 25.
39- مقرّم ، مقتل الحسين ، ص 239؛ ((غضب خداوند بر يهود شدت غ گرفت آنگاه كه براى وى فرزند قرار دادند؛ و خشم و غضبش بر نصارا شديد شد آنگاه كه گفتند: خداوند، يكى از سه خداست ؛ و آن زمان كه مجوس ، خورشيد و ماه را عبادت و پرستش كردند، خشم و غضب پروردگار زياد شد؛ و نيز آنگاه كه قومى متّفق شدند تا فرزند دختر پيامبرشان را بكشند، خداوند بشدّت خشمگين شد. آگاه باشيد! به خدا سوگند! هيچ يك از خواسته هاى آنان را اجابت نمى كنم تا اين كه خداوند را ملاقات كنم در حالى كه چهره ام به خونم رنگين شده باشد)).
40- (انا للّه وانا إ ليه راجعون ) گفتن را ((استرجاع )) گويند .
41- مقرّم ، مقتل الحسين ، ص 244؛ ((خود و ياران خود را در محضر خداوند مى بينم )).
42- مقرّم ، مقتل الحسين ، ص 246؛ ((اى بزرگواران ! اين بهشت است كه درهاى خود را به روى شما گشوده است و نهرهايش به هم پيوسته و ميوه هايش رسيده است ؛ و اين پيامبر خدا و شهيدان راه خدايند كه در انتظار مقدم شمايند و مژده آمدن شما را مى دهند؛ پس از دين خدا و دين پيامبر و حرم رسول اللّه حمايت كنيد)).
43- مقرّم ، مقتل الحسين ، ص 247؛ ((پيش برو كه هدايت شدى و هدايت كردى امروز جدّت پيامبر و حسن و علىّ مرتضى و جعفر ذوالجناحين جوانمرد و حمزه سيدالشهدا، شهيد زنده را ملاقات خواهم كرد)).
44- مقرّم ، مقتل الحسين ، ص 247؛ ((خداوند تو را اى زهير! دور نگرداند و قاتلان تو را لعنت كند مثل لعنت شدگانى كه به شكل ميمون و خوك مسخ شدند)).
45- مائده / 27؛ ((از يكى پذيرفته و از ديگرى مردود گرديد)).
46- نور / 37؛ ((تجارت و خريد و فروش ، آنان را از ياد خدا غافل نكرده است )).
47- ((خدايا! او را با محمَّد صلّى اللّه عليه و آله محشور گردان و منزلت او را به منزلت آل پيامبر نزديك بفرما)).
48- مقرّم ، مقتل الحسين ، ص 257؛ ((اى عمر سعد، خداوند خويشان تو را نابود سازد چنانكه خويشان مرا از بين بردى و قرابت من با پيامبر را ناديده گرفتى ... و خداوند كسى را بر تو مسلط گرداند كه سر تو را در بسترت از تن جدا كند)).
49- مقرّم ، مقتل الحسين ، ص 257؛ ((خداوندا! شاهد اين قوم باش ! به سوى آنان جوانى حركت مى كند كه شبيه ترين مردم به پيامبرت محمد از لحاظ صورت و سيرت و سخن گفتن است و ما هر گاه مشتاق زيارت پيامبرت بوديم ، به چهره او مى نگريستيم . خداوندا! بركات زمين را از اين قوم بازدار!)).
50- مقرّم ، مقتل الحسين ، ص 260؛ ((خدا حافظ اى اباعبداللّه ! اينك جدم رسول خدا مرا از جام خود سيراب كرد كه هرگز تشنه نخواهم شد و مى گويد كه يك جام هم براى تو نگه داشته است )).
51- مقرّم ، مقتل الحسين ، ص 260؛ ((بعد از تو خاك بر سر دنيا چه قدر اينان بر خداوند رحمان و بر هتك حرمت رسول جَرى و بى باكند!)).
52- مقرّم ، مقتل الحسين ، ص 265؛ ((دور باد از رحمت خداوند قومى كه تو را كشتند! جدّ تو فرداى قيامت ، دشمن آنان است . به خدا سوگند دشوار است بر عمويت كه تو او را به كمك فراخوانى ، ولى نتواند به تو پاسخ بدهد و يا پاسخش بى فايده باشد)).
53- بقره / 74؛ ((از برخى از سنگها نهرهاى آب جارى مى شود)).
54- ((شمشيرهايتان را از خون سيراب كنيد تا بتوانيد آب بياشاميد)).
55- مقرّم ، مقتل الحسين ، ص 268؛ ((اى نفس (عباس )! پس از حسين ، خوار شو و نخواه كه زنده بمانى )).
56- مقرّم ، مقتل الحسين ، ص 268؛ ((از مرگ نمى هراسم آنگاه كه مرگ رو بروى من است . تا آنگاه كه در حوادث دردآور كه با آن مواجه مى شوم غوطه ور گردم . جان من فداى نواده پاك پيامبر گردد! من عباس هستم كه با مشك بر مى گردم و از حوادث روز نبرد، هراسى ندارم )).
57- مقرّم ، مقتل الحسين ، ص 269؛ ((به خدا قسم ! اگر دست راستم را قطع كرديد، همواره از دينم و امام و پيشوايم ، فرزند پاك پيامبر امين كه داراى يقين صادق است ، حمايت مى كنم )).
58- ((خدا حافظ اى اباعبداللّه !)).
59- ((آه ! از بى ياورى بعد از تو)).
60- مقرّم ، مقتل الحسين ، ص 271؛ ((آيا كسى هست كه از حرم پيامبر صلّى اللّه عليه و آله دفاع كند؟ آيا موحّدى هست كه از خداوند در مورد ما بترسد؟)).
61- مقرّم ، مقتل الحسين ، ص 271؛ ((او را نگه دار تا (با كشته شدن او) زمين از نسل آل محمَّد صلّى اللّه عليه و آله خالى نماند)).
62- مقرّم ، مقتل الحسين ، ص 272؛ ((واى بر اين امّت آنگاه كه جدّت پيامبر صلّى اللّه عليه و آله دشمن آنان باشد)).
63- مقرّم ، مقتل الحسين ، ص 273؛ ((آنچه بر من فرود مى آيد چون در محضر خداوند است آسان مى باشد. خدايا! تو شاهدى بر اين قوم كه شبيه ترين مردم به پيامبرت را كشتند)).
64- همان ؛ ((رهايش كن اى حسين كه در بهشت براى او شير دهنده اى است )).
65- مقرّم ، مقتل الحسين ، ص 274؛ ((من حسين فرزند على هستم ، قصد دارم كه (در مقابل ستمگران ) خضوع نكنم )).
66- مقرّم ، مقتل الحسين ، ص 275؛ ((اى پيروان آل ابوسفيان ! اگر دين نداريد و از قيامت نمى هراسيد، در دنياى خود، آزادمرد باشيد واگر عرب هستيد چنانكه گمان مى كنيد، به پدران خويش برگرديد)).
67- مقرّم ، مقتل الحسين ، 275؛ ((من هستم كه با شما مى جنگم و زنان گناهى ندارند. پس لشكر خود را از حمله به حرم من تا زنده ام باز داريد)).
68- مقرّم ، مقتل الحسين ، ص 278؛ ((خداوندا! تو حال مرا در ميان اين تبهكاران مى بينى . خداوندا از شمار آنان بكاه و آنان را ريشه كن بنما و يك نفر از آنان را بر روى زمين باقى مگذار و هرگز آنان را نيامرز)).
69- يوسف / 100؛ ((اين تعبير همان خوابى بود كه قبلاً ديده بودم و خداوند آن را مطابق با واقع قرار داد)).
70- مقرّم ، مقتل الحسين ، ص 282؛ ((خداوندا، تو مكانتى والا و جبروتى عظيم دارى و به سختى مجازات مى كنى . تو از خلايق بى نيازى . قلمرو كبريائيت گسترده است . بر هر چه كه اراده كنى توانايى . رحمت تو نزديك و وعده تو صادق است . نعمتت سيل آسا جارى و بلايت زيباست . وقتى كه تو را بخوانند نزديك هستى . و بر هر چه كه خلق كردى ، احاطه دارى ؛ تو را از روى نياز و فقر مى خوانم و به تو رو مى آورم . بر حكم تو صبر مى كنم . اى خدا جز تو پروردگارى نيست !)).
71- مقرّم ، مقتل الحسين ، ص 283؛ ((اى ستمديده ! اى ستمديده ! از امتى كه فرزند دخت رسول اللّه را كشتند)).
72- مقرّم ، مقتل الحسين ، ص 284؛ ((اى محمد! اى پدرم ! اى على ! اى جعفر! و اى حمزه به فريادم برسيد! اين حسين است كه در هامون قرار گرفته و در كربلا افتاده است . كاش آسمان به زمين مى آمد و اى كاش كوهها منفجر مى شدند!...)).
73- ((آيا در بين شما يك مسلمان وجود ندارد؟)).
74- مقرّم ، مقتل الحسين ، ص 308؛ ((اى يادگار جدّم ، تو را چه شده است كه چنين جان مى بازى ؟)).
75- مقرّم ، مقتل الحسين ، ص 307؛ ((خداوندا! اين قربانى را از ما قبول كن !)).
76- مقرّم ، مقتل الحسين ، ص 307؛ ((شيعيان من ! هرگاه كه آب گواراغ نوشيديد، از من ياد كنيد؛ يا اگر شنيديد كه كسى غريب مانده يا شهيد شده براى من گريه كنيد)).