زلال معرفت
(پژوهشى در زندگانى امام محمد باقر عليه السلام )

محمد باقر طاهرى

- پى‏نوشت‏ها -


1-ينابيع الموده قندوزى ، ص 533.
2-رجال كشى ، ص 223.
3-مناقب ، ج 4، ص 185.
4-اصول كافى ، ج 2، ص 372؛ ارشاد مفيد، ج 2، ص 158؛ مناقب ابن شهر آشوب ،ج 4، ص 210؛ بحار، ج 46، ص 213.
5-اعلام الورى ، ج 1، ص 498.
6-كشف الغمه ، ج 2، ص 329.
7-تذكرة الائمه ، لاهيجى 125.
8-عوالم ، ج 19، ص 320.
9-اصول كافى ، ج 1، ص 469.
10-تاريخ يعقوبى ، ج 2، ص 320.
11-اعيان الشيعه ، ج 1، ص 650.
12-المختصر فى اخبار البشر، ج 1، ص 203.
13-اصول كافى ، ج 2، ص 372؛ ارشاد مفيد، ج 2، ص 158؛ طبقات الكبير، ج 5،ص 158؛ مناقب ، ج 4، ص 210.
14-احقاق الحق ، ج 12، ص 154. 15-مستدركالوسائل ، ج 2، ص 211.
16-ارشاد مفيد، ج 2، ص 158؛ كشف الغمه ، ج 2، ص 331.
17-كفاية الطالب ، ص 307.
18-بحار، ج 46، ص 215.
19-اصول كافى ، ج 2، ص 373.
20-بحار، ج 46، ص 215؛ اثبات الهداة ، ج 3، ص 40.
21-بحار، ج 46، ص 215.
22-بحارالانوار مجلسى ، ج 25، ص 4، روايت 7.
23-بحارالانوار مجلسى ، ج 57، ص 169، روايت 112.
24-بحارالانوار مجلسى ، ج 24، ص 5، روايت 7.
25-اصول كافى ، ج 1، ص 192، روايت 2.
26-بحارالانوار، بنقل از كتاب فجر دانشها.
27-بحارالانوار، ج 25، ص 5، روايت 7.
28-ينابيع الموده ، ص 440.
29-مراجعه شود به كتاب عوالم العلوم فى النصوص على الائمّه الاثنى عشرعليهالسلام بنقل از كتاب عوالم العلوم و المعارف ، ص 26.
30-دائل الامامه ، ص 215؛ بحار، ج 46، ص 229؛ اعلام الورى ، ج 1، ص 497.
31-بحار، ج 46، ص 222.
32-تذكرة الحفاظ، ج 1، ص 124.
33-لسان العرب .
34-بحارالانوار، ج 46، ص 226.
35-ارشاد، ص 262، بنقل از سيره پيشوايان ، ص 311.
36-سنن الدارمى ، ج 1، ص 126؛ تقييد العلم ، ص 106 و 105.
37-تذكرة الحفاظ، ج 1، ص 3.
38-تذكرة الحفاظ، ج 1، ص 7.
39-تذكرة الحفاظ، ج 1، ص 7.
40-نقل از كتاب حيات فكرى و سياسى امامان شيعه ، ص 294292.
41-دورنمايى از زندگانى امام باقر، ص 97.
42-امام باقرعليه السلام جلوه امامت در افق دانش ، ص 63تا74.
43-اعيان الشيعه ، ج 5، ص 194.
44-فجر دانشها، ص 406.
45-مناقب ابن شهر آشوب ، ج 4، ص 195.
46-الامام الصادق و المذهب الاربعه ، ص 436.
47-كشف الغمه ، ج 2، ص 336؛ ابن كثير البدايه و النهايه ، ج 9، ص 311؛ارشاد، ص 280؛ مختصر تاريخ دمشق ، ج 23، ص 79؛ اعلام الورى ، ج 2، ص 507.
48-الامام الصادق و المذاهب الاربعه ، ج 2، ص 445.
49-سير اعلام النبلاء، ج 4، ص 402.
50-الامام الصادق ، ص 22.
51-الاتحاف ، ص 145.
52-تذكره الحفاظ، ج 1، ص 127 به نقل از كتاب حيات فكرى و سياسى امامانشيعه عليهم السلام .
53-بحارالانوار، ج 46، ص 294.
54-بحارالانوار، ج 46، ص 355.
55-سبائك الذّهب ، ص 74.
56-جوهرة الكلام ، ص 132135 به نقل از كتاب امام باقر جلوه امامت در افق دانش .
57-الصواعق المحرقه ، ص 201.
58-الطبقات الكبرى ، ج 5، ص 249.
59-الامام الصادق و المذاهب الاربعه (21)، ص 440450.
60-مناقب ابن شهر آشوب ، ج 4، ص 211.
61-رجال كشى ، ص 125.
62-اعيان الشيعه ، ج 4، ص 7.
63-رجال كشى ، ص 171.
64-بحار، ج 46، ص 340.
65-بحار، ج 46، ص 341، ح 31.
66-رجال كشى ، ص 149؛ مناقب ، ج 4، ص 195.
67-من لايحضره الفقيه ، ج 1، ص 225، ح 675؛رجال كشى ، 197، و بحار، ج 46، ص 328، ح 9؛ مناقب ، ج 4، ص 200.
68-اختصاص مفيد، ص 53.
69-بحار، ج 46، ص 328، ح 10؛ وسائل الشيعه ، ج 18، ص 105، ح 23.
70-مؤ لفوا الشيعه فى صدر الاسلام ، تاءليف سيد عبدالحسين شرف الدين ، ص64. 71-رجال كشى ، ص 88.
72-رجال علامه حلّى ، ص 76.
73-سفينه ، ج 1، ص 768.
74-اختيار معرفة الرجال معروف به رجال كشى ، ص 177.
75-سفينه البحار، ج 1، ص 22؛ رجال نجاشى ، ج 1، ص 73.
76-رجال نجاشى ، ج 1، ص 74.
77-رجال كشى ، ص 507.
78-نحل ، آيه 89.
79-نهج البلاغه ، خطبه 153.
80-شخصى به امام باقرعليه السلام عرض كرد كلام شما از شدّت زيبايىمثل طلاست حضرت فرمود: كلام ما را به طلا تشبيه مى كنى كه سنگ است ، اين كلام از جاىديگر است ، ملكوتى است . از سخنرانى آيه ا... جوادى آملى .
81-آنان كه از زير بار بيعت خود با على عليه السلام خارج شدند.
82-كافى ، ج 8، ص 349.
83-سوره اعراف ، آيه 155.
84-سوره انسان ، آيه 155.
85-سوره جاثيه ، آيه 22.
86-اسراء، آيه 15.
87-جماعتى از فلاسفه و دانشمندان معتقد به اختيار انسانند و جماعتى نيز از آنان معتقدبه عدم اختيار انسانند. جبرّيين دو شاخه اند، 1 معتقد به وجود خدا ظاهرا مى باشند. 2 عده اى مادى مسلكند. گروه اول از جبريين مى گويندافعال عباد يتحقق بارادة اللّه خداوند كه اراده مى كند چيزى را انجام دهد، عبدمحل اراده الهى قرار مى گيرد عمل نماز در وجود او ظاهر مى شود به اراده خداوند نه ارادهعبد. هيچ موجودى از خود اراده ندارد تمام معلولات علم اللّه است .
اما گروه دوم مى گويند تا علّت تامّه حاصل نشودمعلول حاصل نمى شود كار به اللّه و توحيد ندارد.
مسئله جبر و اختيار تاريخچه اى قديمى دارد شايد تاريخش ‍ همراه با تاريخ انسان استكه همواره انسان خود را ميان دو انگيزه مى بيند.
البته مسئله جبر و اختيار تنها يك مسئله فلسفى نيست بلكه يك مسئله عاطفى و اجتماعى وروانى نيز هست ، بعضى براى تبرئه خود از گناهان به آن دست زدندمثل قول شاعر:
مى خوردن من حقّ ز ازل مى دانست گر مى نخورم علم خداجهل بود
و يا براى رهايى از عذاب وجدان بدان روى آوردند. گاهى هم يكى سلسلهمسائل سياسى مردم را به آن وادار مى نمود مثلا شما كه اين وضع را داريد مقدّر شما بوده، تا قيام مردم را بشكنند.
اما جواب جبريّه بطور خلاصه ، ما منكر به نفوذ اراده خدا در همه چيز نيستيم .
اراده عبد را در طول اراده خداوند مى دانيم ، اگر گفتيم در عالم دو اراده كار مى كند يكى خدايكى هم عبد اين شرك است . بلكه اَرادَ اللّه اَنْ اَكُونَ مُختارا خداوند اراده نموده است كه منمختار باشم ، اگر من مختار نباشم از حوزه مشية اللّه خارج مى شوم ، من در مختار بودنممجبورم ، ولى در يكى از دو طرف در انتخابش ‍ مجبور نيستم ، اِنَّ اللّه اَرادَ اَنْ يَكُونَ النّارُمُحْرِقَه خداوند اراده نموده كه آتش سوزاننده باشد، خداوند عليّت را به آن داده است ،بنابراين خداوند مريد بالذّات است من مريد بالغير. ثانيا علم خداوند علت عصيان بندهنمى تواند باشد. مثل معلمى مى داند كه اين شاگردامسال قبول مى شود آن ديگرى رفوزه مى شود، از تجربه اش اين را به دست آورده معلممى گويد درس ‍ بخوانيد، آيا مى توان گفت آن معلم مقصر است و يقه او را بگيريم .
اگر سنگى به سر كسانى كه قائلبه جبر هستند بزنيم ميروند شكايت مى كنند نمى گويند مجبور بوديد. ثالثا جميعآياتى كه دلالت بر اوامر و نواهى دارند. مثل اقيمو الصلاة ، للّه على الناس ‍ حج البيت .زير بناى تكاليف اختيار است اگر منكر اختيار بشويم تكليف معنى ندارد. و نيز جميعآياتى كه دلالت بر امتحان دارد مثل اول سوره عنكبوت احسب الناس ان يتركوا ان يقولواآمنا و هم لايفتنون انسان بدون اختيار را امتحان نمى كنند.
تفويض يعنى ((واگذار كردن )) شرك است جبر هم انكارعدل است . الامر بين الامرين مذهب اهل بيت است و مرحوم كلينى در كافى ، و فيض كاشانى دروافى بيان فرموده )).
وافى ج اول چاپ جديد ص 539، باب جبر و القدر و الامر بين الامرين . مكتباهل بيت نه جبر است و نه تفويض ، بلكه امر بين الامرين است . حقيقت امر بين الامرين ايناست كه بين دو وصف از صفات الهى جمع كنيم وصفاول توحيد افعالى است و صف دوم عدل است توحيد افعالى مى گويد لا مؤ ثر فىالوجود الا اللّه حتى افعال من هم به يك معنىفعل اوست و به يك معنى فعل من است . و صف عدل ، اينكه خدا راعادل بداند، اگر خداوند مرا مجبور نمايد در عينحال عذاب كند با عدالت پروردگار نمى سازد. اگر اين دو با هم جمع شد امر بين الامرينمى شود.
مثال براى امر بين الامرين
قطار برقى و يا اتوبوس برقى را در نظر بگيريم ، طرز كارش اين است كه يكرشته برق بصورت حلقه در سراسر مسير او برقرار است ، و قدرت را لحظه بهلحظه از آن سيم مى گيرد (مثل افاضه خداوند كه لحظه به لحظه است ، ممكنات در تمامعمر لحظه به لحظه نياز دارند، حاجت و وابستگى ها دائمى است ) اختيارش ‍ در دست مبداءمولّد است و از طرف ديگر از نحوه استفاده از آن نيرو آزاد است مى تواند افراد ممنوع راسوار كند و بياورد و مى تواند افراد غيرممنوع را بياورد. از نظر تكوين آزاد است ولىاز نظر تشريع آزاد نيست ، اين حقيقت امر بين الامرين است ، هم مى توانيم به خودش اسنادبدهيم و هم مى توانيم به مبداءش ‍ نسبت دهيم .گزيده اى از سلسله مباحثاصول آيه ...مكارم
88-كافى ، ج 1، باب جبر و قدر حديث 9.
89-بحار، ج 46، ص 322.
90-مرجئه فرقه اى بودند كه ايمان را فقط به اعتقاد قلبى مى دانستند و هيچ گناهو عمل غير اسلامى را با ايمان منافى نمى دانستند اين گروه فكرى را بنى اميّه براىتثبيت پايه هاى حكومت خود زير پوشش دين بوجود آورده بودند.
91-عوالم ، ج 19، ص 335302.
92-احتجاج ، 322.
93-اصول كافى .
94-توحيد صدوق ، 141.
95-ائمتنا، ج 1، ص 382 نقل از كتاب الجنة الواقية للدّاماد.
96-اعيان الشيعه ، ج 4، ص 26؛ كافى ، ج 6، ص 294، روايت 16؛ بحار، ج 66،ص 377، ج 34.
97-بحار، ج 46، ص 298.
98-وسائل الشيعه ، ج 3، ص 409.
99-وسايل الشيعه ، ج 3، ص 365.
100-ابن سعد طبقات ، ج 5، ص 322.
101-بحار، ج 46، ص 293.
102-وسايل الشيعه ، ج 3، ص 360.
103-ثواب الاعمال ، ص 315، وسائل ، ج 16، ص 443.
104-وسائل الشيعه ، ج 12، ص 17.
105-ارشاد، ج 2، ص 438.
106-كشف الغمه ، ج 2، ص 333.
107-مكارم الاخلاق ، ص 178.
108-مناقب ابن شهر آشوب ، ج 4، ص 207؛ اعيان الشيعه ، ج 1، ص 653.
109-كامل ابن اثير، ج 3، ص 605.
110-اثبات الوصيه ، 146147.
111-تاريخ الخلفا، 217.
112-امويان موفق شدند تا اندلس را به رنگ اموى در آوردند، همچنان كه توفيق آنرا يافتند تا در دل مردمان اندلس ‍ بيزارى از تشيّع را وارد كنند: اين وضعيت در تمامطول مدت خلافت امويان با شدّت و حدّت ادامه داشت (كتاب نفح الطيب ، ج 3، ص 409 بهنقل از كتاب تشيع در اندلس ).
113-مروج الذهب ، ج 3، ص 166.
114-مروج الذهب ، ج 3، ص 156.
115-اثبات الوصيه ، 153.
116-سيوطى تاريخ الخلفاء، ص 230.
117-مروج الذهب ، ج 3، ص 195.
118-اثبات الوصيه ، 154.
119-مروج الذهب ، ج 3، ص 199.
120-مروج الذهب ، ج 3، ص 205.
121-الخرائج و الجرائح ، ج 1، ص 258.
122-مروج الذهب ، ج 3، ص 219.
123-بحار، ج 100، ص 49.
124-بحار، ج 75، ص 336.
125-بحار، ج 75، ص 329.
126-فروغ كافى ، ج 5، ص 106.
127-نور الابصار، ص 290.
128-اصول كافى ، ج 2، ص 376.
129-الخرائج و الجرائح ، ص 604.
130-جامع السعادات ، ج 1، ص 140؛ تحفالعقول ، ص 214.
131-اصول كافى ، ج 1، ص 34.
132-اصول كافى ، ج 1، ص 41.
133-الخصال ، ص 226.
134-اصول كافى ، ج 1، ص 32.
135-اصول كافى ، ج 1، ص 47.
136-اصول كافى ، ج 1، ص 52.
137-تحف العقول ، ص 337.
138-حلية الاولياء، ج 3، ص 183.
139-جامع السعاده ، ج 2، ص 20.
140-اصول كافى ، ج 1، كتاب الحجة ، ص 254.
141-ناصرالدين انصارى قمى ، كتابنامه امام باقرعليه السلام ،قابل ذكر است كه نام كتابهاى فراوانى هم به صورت چاپى و هم خطّى ، به زباناردو، فارسى ، عربى در كتابنامه امام باقرعليه السلام بچشم مى خورد مراجعه شود.