پرتوی از فضائل اميرمؤمنان، علی عليه‌السلام در حديث

آيت اللّه العظمى لطف الله صافى گلپايگانى

- ۳ -


81. توصيه درباره علي عليه‌السلام

قال رسول الله صلي‌الله‌عليه‌وآله:

من سرّه أن يحيا حياتي ويموت مماتي ويسكن جنّة عَدْن غرسها ربّي فليوال عليّاً من بعدي وليوال وليّه، وليقتِد بالأئمة من بعدي، فإنّهم عترتي، خلقوا من طينتي، رزقوا فهماً وعلماً، وويْلٌ للمكذّبين بفضلهم من أمتي، القاطعين فيهم صلتي، لا أنا لهم‌ الله شفاعتي.

رسول خدا صلي‌الله‌عليه‌وآله  فرمود:

هر كه بدين دلشاد است كه چون من زيست كند، و چون من بميرد، و در بهشت عدن كه پروردگار درختان آن را غرس كرده است جاي گيرد، بايستي بعد از من از علي هواداري كند و هوادار هواداران او باشد، و از امامان پس از من پيروي كند؛ زيرا آنان عترت من هستند، از سرشت من آفريده شده‌اند و فهم و علم روزي آنان ساخته‌اند. پس بدا بر تكذيب كنندگان از امت من كه پيوند مرا دربارة آنان بگسلد، خداوند شفاعت مرا شامل حالشان نگرداند.(96)

82. خداوند، دل علي عليه‌السلام را به ايمان آزموده است

عن أمير المؤمنين عليه‌السلام:

جاء سهيل بن عمرو إلي رسول الله صلي‌الله‌عليه‌وآله فقال: يا محمد، انّه قد خرج إليك أناس مِن أرقّائنا ليس بهم للدّين تعبّداً فارددهم علينا. فقال ابوبكر وعمر: صدق يا رسول الله. فقال النبي صلي‌الله‌عليه‌وآله: لن تنتهوا يا معشر قريش حتّي يبعث الله عليكم رجلاً منّي امتحن الله قلبه للإيمان يضرب رقابكم علي الدين وأنتم متجفّلون عنه اجفال النعم. فقال ابوبكر: أنا هو يا رسول الله؟

قال: لا.

قال عمر: أنا هو يا رسول الله؟

قال: لا، ولكنّه خاصف النعل.

قال: وكان في كفّ علي نعل يخصفها لرسول الله صلي ‌الله‌ عليه ‌و آله.

از علي عليه‌السلام نقل شده كه فرمود:

سهيل بن عمرو [همراه عده‌اي از قريشيان مكه] نزد رسول خدا صلي‌الله‌عليه‌وآله  آمد و عرض كرد:

يا محمد! گروهي از فرزندان، برادران و بردگان ما نزد تو آمده‌اند. آنان نه به دليل علاقه به دين و نه براي فهم وانديشه آمده‌اند (به عبارت ديگر) نسبت به دين، هيچ التزام و تعبدي ندارند آنان را به سوي ما بازگردان.

ابوبكر و عمر بر سخنان او صحه گذاشتند اما نبي اكرم صلي‌ الله ‌عليه ‌و آله فرمود: اي گروه قريش! شما هرگز به اصلاح نمي‌رسيد تا آن كه كسي را به سويتان گسيل دارم كه خداوند، دلش را به ايمان آزموده است تا شما را بر اساس آموزه‌هاي ديني گردن زند و شما همچون شترمرغ سركش از او فرار مي‌كنيد و طغيان مي‌ورزيد.

ابوبكر گفت: آيا آن مرد كه مي‌گوييد منم اي پيامبر خدا؟

فرمود: خير.

عمر گفت: آن كس منم اي پيامبر خدا؟

فرمود: آن مرد همان اصلاح كنندة كفش است.

سهيل بن عمر گويد: در دست علي كفش رسول خدا صلي‌الله‌عليه‌وآله  بود كه آن را وصله مي‌كرد.(97)

83. علم علي عليه‌السلام

قال أبو سعيد الخدري: سألت رسول الله صلي‌الله‌عليه‌وآله  عن قول الله تعالي: «ومن عنده علم الكتاب»؟ قال:

ذاكَ أخي علي بن أبي طالب.

از ابوسعيد خدري روايت شده كه گفت: من دربارة آيه شريفه (و من عنده علم الكتاب) (و كسي كه علم كتاب نزد اوست) از پيامبر اكرم صلي‌الله‌عليه‌وآله سؤال كردم، حضرت فرمود:

آن شخص برادرم علي بن ابي‌طالب است.(98)

84. حكمت امام علي عليه‌السلام

عن حميد بن عبدالله بن يزيد المدني: ذكر عند النبي صلي‌الله‌عليه‌وآله  قضاء قضي  به علي بن أبي‌طالب، فأعجب النبي صلي‌الله‌عليه‌وآله، فقال:

الحمد لله الذي جعل فينا الحكمة أهل البيت.

از حميد بن عبدالله بن يزيد مدني روايت شده: علي قضاوتي كرده بود و در نزد رسول خدا صلي‌الله‌عليه‌وآله سخن از آن قضاوت رفت، رسول اكرم صلي‌الله‌عليه‌وآله  بسيار خوشحال شد و فرمود:

حمد و سپاس ويژة خداوندي است كه حكمت را در ما خاندان قرار داد. (99)

85. رسول خداصلي‌ الله ‌عليه ‌و آله در مبارزه است با دشمن علي عليه‌السلام

عن أبي هريرة: نظر النبي صلي‌الله‌عليه‌وآله إلي علي و حسن و حسين و فاطمة عليهم السلام، فقال:

أنا حربٌ لمن حاربكم، وسلم لمن سالمكم.

از ابوهريره روايت است كه گفت: رسول خدا صلي‌الله‌عليه‌وآله  به علي و حسن و حسين و فاطمه عليهم السلام ـ كه بر آنان درود خدا باد ـ نگريست و فرمود:

من در جنگم با كسي كه با شما در جنگ باشد و آشتي هستم با هر كه با شما در صلح و سلامت باشد.(100)

86. اولين از اولوا الامر

قال أمير المؤمنين عليه‌السلام: قال رسول الله صلي‌الله‌عليه‌وآله:

شركائي الذين قرنهم‌الله بنفسه و بي وأنزل فيهم:«يا أيها الذين آمنوا أطيعوا الله وأطيعوا الرسول» الآية، فإن خفتم تنازعاً في أمر فأرجعوه إلي الله والرسول واولي الأمر، قلت: يا نبيّ الله، من هم؟

قال: أنت اوّلهم.

امير مؤمنان عليه‌السلام فرمود: نبي مكرم صلي‌الله‌عليه‌وآله  فرمود:

شركاي من آنان‌اند كه پروردگار به خود و من، نزديكشان ساخته و در خصوص ايشان اين آيت را فرو فرستاده (اي ايمان آورندگان! از خدا اطاعت كنيد و از رسول خدا نيز فرمانبرداري نماييد) تا آخر آيه. پس اگر از درگيري و كشمكش بيمناك شديد آن را به خدا و رسول و اولوالامر ارجاع دهيد.

گفتم: اي رسول خدا صلي‌الله‌عليه‌وآله  اولوا الامر كيان‌اند؟

فرمود: تو اولين‌شان هستي. (101)

87. وصي رسول خدا صلي ‌الله ‌عليه ‌و آله

عن ابن عباس: قال رسول الله صلي‌الله‌عليه‌وآله  لعبد الرحمن بن عوف:

يا عبدالرحمن، أنتم أصحابي و عليّ بن أبي طالب منّي و أنا من علي، فهو باب علمي ووصيّي، وهو وفاطمة و الحسن و الحسين هم خير الأرض عنصراً و شرفاً و كرماً.

از ابن عباس، روايت شده كه گفت: رسول خدا صلي‌الله‌عليه‌وآله  به عبدالرحمن بن عوف فرمود:

اي عبدالرحمن! شما ملازمان و همراهان من هستيد و علي بن ابي‌طالب از من است و و من از او هستم. او باب علم من و وصي من است. او و فاطمه و حسن و حسين بهترين اهل زمين هستند در اصالت و شرافت و كرامت. (102)

88. پيشي گيرندگان

عن ابن عباس عن النبي صلي‌الله‌عليه‌وآله  قال:

السبق ثلاثة: السابق إلي موسي، يوشع بن نون والسابق إلي عيسي، صاحب ياسين، والسابق إلي محمد صلي الله ‌عليه و آله علي بن ابي طالب.

ابن عباس از رسول اعظم صلي‌الله‌عليه‌وآله  نقل كرده است كه حضرت فرمود:

سبقت جويان خلق [در ايمان به پيامبران] سه نفرند: كسي كه به سوي موسي سبقت گرفت و او يوشع بن نون است. و پيش‌گيرنده در امت عيسي صاحب ياسين است. و سبقت گيرنده در امت محمد صلي ‌الله ‌عليه ‌و آله، علي‌بن ابي‌طالب است. (103)

[نكته1: مراد از سابقون، كساني هستند كه در پذيرش دين حق از ديگران پيشي گرفتند.. نكته2: مناوي گفته: راستي اين چه فضيلت بزرگي براي علي عليه‌السلام است و چه بسيار صفات برجسته‌اي است كه در او وجود داشت و ديگران از آن برخوردار نبودند.]

89. برترين انسان‌ها

قال رسول الله صلي‌الله‌عليه‌وآله:

خير رجالكم عليّ بن ابي‌طالب، و خير شبابكم الحسن و الحسين، و خير نسائكم فاطمة بنت محمد صلي الله عليهم.

رسول خدا صلي‌الله‌عليه‌وآله فرمود:بهترين مردان شما علي‌بن ابي‌طالب، و بهترين جوانانتان حسن و حسين هستند، و بهترين بانوان شما دخت محمد عليهم السلام است. (104)

90. بهترين انسان

عن حذيفة: قال رسول الله صلي‌الله‌عليه‌وآله:

عليّ خير البشر فمن أبي فقد كفر.

از حذيفه نقل است كه گفت: رسول خدا صلي‌الله‌عليه‌وآله  فرمود:

علي، برترين انسان است؛ هر كه نپذيرد، كافر است. (105)

91. نخستين مسلمان

عن سلمان الفارسي قال رسول الله صلي‌الله‌عليه‌وآله:

أوّلكم وارداً علي الحوض اولكم اسلاماً عليّ بن أبي‌طالب.

از سلمان فارسي نقل شده است كه گفت: رسول خدا صلي‌الله‌عليه‌وآله فرمود:

اولين فردي كه در كنار حوض كوثر بر من وارد مي‌شود نخستين كسي است كه اسلام آورد و او علي بن ابي‌طالب است. (106)

92. هم‌نشينان پيامبر صلي‌الله‌عليه‌وآله در بهشت

عن ابن مردويه: قال رسول الله صلي‌الله‌عليه‌وآله:

في الجنَّة درجة تُدعي «الوسيله» فإذا سألتم الله فاسألوا لي الوسيلة، قالوا: يا رسول الله، من يسكن معك فيها؟ قال: علي و فاطمة والحسن والحسين.

از ابن مردويه نقل است كه گفت: نبي مكرم صلي‌الله‌عليه‌وآله  فرمود:

در بهشت درجه‌اي «وسيله» نام است. پس وقتي كه از خداوند چيزي براي من مي‌خواهيد، «وسيله» را درخواست كنيد.

افراد حاضر پرسيدند: چه كسي در جوار شما در آن درجه سكونت خواهد گزيد؟ فرمود: علي و فاطمه و حسن و حسين. (107)

93. اطاعت عليعليه‌السلام، اطاعت پيامبرصلي ‌الله ‌عليه ‌و آله

قال رسول الله صلي‌الله‌عليه‌وآله:

من أطاعني فقد أطاع الله و من عصاني فقد عصي الله، ومن أطاع عليّاً فقد أطاعني، و من عصي عليّاً فقد عصاني.

رسول خدا صلي‌الله‌عليه‌وآله  فرمود:

هر كس از من پيروي نمايد در حقيقت از خدا فرمانبري كرده است و هر كس نافرماني من كند در واقع نافرماني خدا كرده است و هر كس از علي اطاعت كند، در حقيقت از من پيروي كرده و هر كس از علي نافرماني ‌كند از من نافرماني كرده است. (108)

94. خصال سه گانه

عن سعد، سمعت رسول الله صلي‌الله‌عليه‌وآله  يقول لعليّ عليه‌السلام ثلاث خصال لأن يكون لي واحدة منها أحب إلي من الدنيا و ما فيها، سمعته يقول:

أنت منّي بمنزلة هارون من موسي الّا أنّه لا نبي بعدي و سمعته يقول: لأعطين الراية غداً رجلاً يحبّ الله والرسول و يحبّه الله و رسوله ليس بفرّار. و سمعته يقول: من كنت مولاه فعلي مولاه.

از سعد نقل است كه گفت:

سه جمله (خصلت) است كه اگر يكي از آنها در من بود از دنيا و آنچه در آن است بيشترش ارج مي‌نهادم.

شنيدم پيامبر صلي‌الله‌عليه‌وآله به علي مي‌گويد:

منزلت تو به من همان منزلت هارون به موسي است با اين تفاوت كه ديگر بعد از من نبوت نيست.

و شنيدم در روز فتح خيبر درباره او فرمود:

فردا بيرق جنگ را به كسي خواهم سپرد كه خدا و رسول را دوست دارد و خدا و رسول هم او را دوست دارند و هيچ‌گاه به دشمن پشت نمي‌كند و نمي‌گريزد.

و شنيدم فرمود:

هركس كه من مولاي اويم علي مولاي اوست. (109)

95. حديث كساء

قال أمير المؤمنين عليه‌السلام:

جَمَعنا رسول الله صلي‌الله‌عليه‌وآله في بيت أم‌سلمة، أنا وفاطمة وحسناً وحسيناً، ثم دخل رسول الله صلي‌الله‌عليه‌وآله في كساء له، وأدخلنا معه، ثم ضمّنا، ثمّ قال: اللهمَّ هولاء أهل بيتي، فأذهب عنهم الرجس وطهرّهم تطهيراً.

فقالت أم سلمة: يا رسول الله، فأنا؟ ـ ودنت منه ـ فقال: أنتِ ممّن أنتِ منه، وأنتِ علي خير. أعاد رسول الله، ثلاثاً يصنع ذلك.

امير مؤمنان عليه‌السلام فرمود:

رسول خدا صلي‌الله‌عليه‌وآله من و فاطمه و حسن و حسين را در بيت ام سلمه گرد آورد و زير رداي خود رفت؛ ما را هم به زير عبا برد و در آغوش خود جاي داده آن‌گاه فرمود: خدايا! اهل بيت من اينها هستند؛ رجس و ناپاكي را از ايشان زائل فرما و طهارت و پاكي را نصيب آنان قرار ده.

ام سلمه گفت: يا نبي الله! پس من چه؟ ـ و او نزديك رسول اقدس صلي‌الله‌عليه‌وآله واقع شده بود.

پيامبر فرمود: تو از هماني كه تو از آني و تو در مسير خير هستي [اما از ما اهل بيت و اين جماعت پنج تن نيستي]. رسول خدا اين كار را سه بار تكرار نمود. (110)

96. علي و فاطمه عليهما السلام از من‌ هستند

عن ابن عباس في حديث زواج فاطمه و علي عليهما السلام: ثم التزمهما [رسول الله صلي‌الله‌عليه‌وآله] فقال:

اللهمَّ إنّهما منّي و أنا منهما، اللهم كما أذهبت عنّي الرجس وطهرّتني فطهرّهما.

از ابن عباس در ضمن روايت ماجراي ازدواج علي و فاطمه عليهما السلام آمده است:

رسول خدا صلي‌الله‌عليه‌وآله  زوجين را در بغل گرفت و فرمود:

بار الها! اين دو تن از من هستند و من از ايشان هستم همچنان كه رجس و پليدي را از من زدودي اين دو را نيز پاك گردان. (111)

97. فضائل ويژه علي عليه السلام

عن عمرو بن ميمون: إني لجالس إلي ابن عباس إذ أتاه تسعة رهط فقالوا: يا ابن عباس،‌اما أن تقوم معنا و إما أن تخلو بنا من بين هؤلاء.

فقال ابن عباس: بل أنا أقوم معكم، و هو يومئذ صحيح قبل أن يعمي.

قال: فأبتدؤوا فتحدّثوا، فلا ندري ما قالوا، قال: فجاء ينفض ثوبه و يقول: أفّ و تفّ! وقعوا في رجل له بضع عشرة فضائل ليست لأحد غيره، وقعوا في رجل قال له النبي صلي‌الله‌عليه‌وآله:

لأبْعَثَنَّ رجلاً لا يخزيه الله أبداً، يحبّ الله ورسوله ـ إلي أن قال ـ : وأخذ رسول الله صلي ‌الله ‌عليه ‌و آله ثَوبه فوضعه علي عليّ و فاطمة و حسن و حسين و قال:«انّما يريد الله ليذهب عنكم الرِّجس أهل البيت ويُطَهِّرَكُم تطهيراً».

عمرو بن ميمون گويد: در حضور ابن عباس بودم كه هفت تن 112 نزد او آمدند و گفتند: يا قيام كن و از مجلس فاصله بگير (تا در جاي خلوت با هم گفتگو كنيم) يا از هم‌نشينان خود كناره گير و با ما خلوت كن. 

ابن عباس گفت: با شما هستم. (راوي گويد) وقوع اين جريان در ايامي بود كه ابن عباس هنوز نابينا نشده بود.

ابن ميمون گويد: آنها به گوشه‌اي رفته و سخن آغاز كردند. ما نفهميديم چه سخناني بين آنان رد و بدل شد. ابن عباس در حالي كه ناراحت به نظر مي‌رسيد و جامه‌هايش را مي‌تكاند مي‌گفت: اف و تف بر شما! به مردي ناسزا مي‌گويند كه دهها فضائل ويژه دارد. به شخصيتي بدبين‌اند و بدگويي مي‌كنند كه رسول خدا صلي‌الله‌عليه‌وآله [در جنگ خيبر كه ديگران رفتند و عاجزانه برگشتند] دربارة او فرمود:

كسي را براي مبارزه مي‌فرستم كه خداوند هرگز او را خوار و ذليل نكرد؛ او دوستدار خداوند و رسول است تا جايي كه ابن عباس گفت: رسول خدا جامة خويش را روي علي و فاطمه و حسن و حسين قرار داد و فرمود:

جز اين نيست كه خداوند اراده كرده تا آلودگي را از شما اهل بيت بزدايد و شما را پاك گرداند پاك گرداندني... . (113)

98. خاندان پيامبر صلي‌الله‌عليه‌وآله

عن سعد بن أبي وقّاص: لما نزلت هذه الآية: «فقل تعالوا ندع أبناءنا و أبناءكم» دعا رسول الله صلي‌الله‌عليه‌وآله علياً و فاطمة و حسناً و حسيناً، فقال:

اللهم هؤلاء أهلي.

از سعد بن ابي وقاص نقل است كه: وقتي آيه « فقل تعالوا ندع أبناءنا و أبناءكم (يعني بگو: بياييد ما فرزندان خود را دعوت كنيم و شما فرزندان خود را)» نازل شد، پيامبر اكرم صلي‌الله‌عليه‌وآله علي و فاطمه و حسن و حسين را صدا زد و به درگاه الهي عرضه داشت:

بارالها! اينان اهل و خانواده من هستند. (114)

99. معلم و مربي امام علي عليه‌السلام

عن أمير المؤمنين عليه‌السلام قال رسول الله صلي‌الله‌عليه‌وآله:

إنَّ الله أمرني أن ادنيك و لا اقصيك و ان اعلمك، وأن تعي و حقٌّ لك أن تعي. قال: فنزلت هذه الآيه: «وتعيها أذن واعية».

از امير مؤمنان عليه‌السلام روايت است كه رسول خدا صلي‌الله‌عليه‌وآله  به من فرمود:

خداوند مرا امر كرده كه تو را نزديك كنم و [از خود] دورت نسازم و اين كه بياموزم تو را، و تو نيز فراگيري و سزاوار توست كه بياموزي و حفظ نمايي.

ايشان گفت: پس اين آيه نازل شده (و تعيها أذن واعية) (115) [و بدينسان اذن واعيه را گوش تو قرار داد.] (116)

100. قرين قرآن

قال رسول الله صلي‌الله‌عليه‌وآله في مرض موته:

أيّها النّاس يوشك أن أقبض قبضاً سريعاً فينطلق بي، وقد قدمت إليكم القول معذرة إليكم: ألا إنّي مخلف فيكم كتاب ربّي عزّوجلّ وعترتي أهل بيتي ثمّ أخذ بيد علي فرفعها فقال: هذا علي مع القرآن والقرآن مع علي لايفترقان حتّي يردا علي الحوض فاسالهما ما خلفت فيهما.

رسول خدا صلي‌الله‌عليه‌وآله  در مرض موتش فرمود:

اي مردم! احتمال دارد به زودي قبض روح شوم و مرا ببرند. من از اين سخن در اين حال به شما مي‌گويم تا ديگر عذري نداشته باشيد. آگاه باشيد كه من كتاب خداي با عزت و جلال و عترتم را جانشين خود در بين شما مي‌گذارم. آن‌گاه دست علي را گرفته بلند كرد و فرمود: اين علي با قرآن است و قرآن با علي است هرگز از يكديگر جدا نمي‌شوند تا كنار حوض بر من در آيند، آن‌گاه از آن دومي مي‌پرسم درباره عمل به توصيه‌ام درباره دو جانشينم. (117)

101. امام علي عليه‌السلام بهترين امت

قال رسول الله صلي‌الله‌عليه‌وآله:

أنت خير اُمّتي في الدنيا والآخرة.

رسول خدا صلي‌الله‌عليه‌وآله  به علي عليه‌السلام فرمود:

تو بهترين امتم در هر دو سرا مي‌باشي. (118)

102. سرانجام ما و شيعيان

قال رسول الله صلي‌الله‌عليه‌وآله:

اذا كان يوم القيامة أخذت بحجزة الله وأخذت أنت بحجزتي. و أخذ ولدك بحجزتك، و أخذت شيعة ولدك بحجزتهم فتري أين يؤمربنا.

رسول خدا صلي‌الله‌عليه‌وآله فرمود:

چون رستاخيز برپا شد به خدا متوسل خواهم شد و تو به من متوسل مي‌شوي و فرزندانت به تو متوسل مي‌شوند و پيروان ذريه‌ات به آنها متوسل مي‌شوند و خواهي ديد كه ما را به كجا هدايت خواهند كرد. (119)

103. خدا با علي عليه‌السلام راز گفت

عن جندب بن ناجية (أو ناجية بن جندب) لما كان يوم غزوة الطائف قام النبي صلي‌الله‌عليه‌وآله  مع علي عليه‌السلام ملياً ثم مرّ فقال له أبوبكر: يا رسول الله، لقد طالت مناجاتك علياً منذ اليوم، فقال صلي‌الله‌عليه‌وآله:

ما أنا انتجيته ولكن الله انتجاه.

از جندب بن ناجيه (يا ناجية بن جندب) نقل است كه: در روز جنگ طائف رسول خدا صلي‌الله‌عليه‌وآله  مدتي با علي به راز سخن گفت و چون گفتگو‌ها طولاني شد ابوبكر به حضرت گفت:

اي رسول خدا! گفتمان و راز گوييتان به درازا كشيد. حضرت فرمود:

من با او راز نمي‌گفتم بلكه خداوند با او راز مي‌گفت. (120)

104. مهرورزي به امام علي عليه‌السلام

عن سلمان قال رسول الله صلي‌الله‌عليه‌وآله:

من أحبَّ‌ عليّاً فقد أحبّني و من أبغض عليّاً فقد أبغضني.

از سلمان فارسي نقل است كه گفت: رسول خدا صلي‌الله‌عليه‌وآله  فرمود:

كسي كه به علي مهر بورزد و محبت كندچنان است كه به من محبت ورزيده، و كسي كه به او كينه توزي نمايد در حقيقت با من دشمني كرده است. (121)

105. همانند انبيا عليهم السلام

عن الحارث الأعور: أن النبي صلي‌الله‌عليه‌وآله قال:

من أراد أن ينظر إلي آدم في علمه، و نوح في فهمه، و إبراهيم في حلمه، و يحيي في زهده، و موسي في بطشه، فلينظر إلي علي بن أبي طالب.

از حارث اعور نقل است كه رسول خدا صلي‌الله‌عليه‌وآله  فرمود:

هر كس دوست مي‌دارد كه مشاهده كند علم آدم ابوالبشر را، و فهم نوح عليه‌السلام را و حلم ابراهيم عليه‌السلام را و زهد يحيي عليه‌السلام را و دلاوري موسي عليه‌السلام را، پس به سوي علي بن ابي‌طالب بنگرد. (122)

106. جوان‌مردي جز علي عليه‌السلام نيست

عن جابر: قال رسول الله صلي‌الله‌عليه‌وآله يوم بدر:

هذا رضوان، ملك من ملائكة الله ينادي: لا سيف إلّا ذوالفقار، و لا فتي إلّا علي.

از جابر بن عبدالله نقل است كه رسول خدا صلي‌الله‌عليه‌وآله  در جنگ بدر 123 فرمود:

اين رضوان، يكي از فرشتگان خداست كه از آسمان ندا مي‌دهد: هيچ شمشير (برّنده‌اي) جز ذوالفقار، و جوان‌مردي جز علي نيست. 124

107. امام اولياي خدا

عن أنس: قال رسول الله صلي‌الله‌عليه‌وآله:

إنَّ ربَّ العالمين عهد إلي عهداً في عليّ بن أبي‌طالب فقال: إنّه راية الهدي، و منار الإيمان و إمام أوليائي، ونور جميع من أطاعني.

يا أبا برزة، علي بن أبي طالب أميني غداً في القيامة و صاحب رايتي في القيامة علي مفاتيح خزائن رحمة ربّي.

از انس نقل است كه رسول خدا صلي‌الله‌عليه‌وآله  فرمود:

پروردگار جهان دربارة علي بن ابي‌طالب عهدي بسته است كه او عَلَم هدايت، منار ايمان و امام دوستان وپيروان من است. او روشنايي كساني است كه مرا اطاعت كنند.

اي ابو برزه! علي بن ابي‌طالب در روز رستاخيز امين من خواهد بود. و او در قيامت صاحب علم و پرچمدار من است [و امين] بر كليدهاي گنجينه‌هاي رحمت 125 پروردگارم.126

108. امير نيكوكاران

عن حذيفة: قال رسول الله صلي‌الله‌عليه‌وآله:

عليّ أمير البررة، وقاتل الفجرة، منصور من نصره، مخذول من خذله، ألا و إنَّ الحق معه ويتبعه، ألا فميلوا معه.

از حذيفه نقل است كه رسول اكرم صلي‌الله‌عليه‌وآله  فرمود:

علي، فرمانرواي نيكان، و كُشندة بدان و پست فطرتان است؛ كسي كه ياريش كند، پيروز و كسي كه به او پشت كند و خوارش نمايد مخذول و خوار خواهد شد به هوش باشيد كه حق با اوست و او را دنبال مي‌كند. آگاه باشيد كه گرايش و حركتتان با محوريت او باشد. (127)

109. پيروان علي عليه‌السلام

عن ابن عباس: قال رسول الله صلي‌الله‌عليه‌وآله:

إنّك ستقدم علي الله و شيعتك راضين مرضين.

از ابن عباس نقل است كه گفت: نبي مكرم صلي‌الله‌عليه‌وآله به علي عليه‌السلام فرمود:

تو در پيشگاه خدا حاضر خواهي شد و شيعيانت خرسند (از پيشوايي‌ات) و مورد رضايت حق تعالي خواهند بود.(128)

110. خداوند او را بيشتر دوست دارد

قال ابن عباس كنت أنا و أبي العباس بن عبد المطلب جالسين عند رسول الله صلي‌الله‌عليه‌وآله  إذ دخل عليّ بن أبي طالب فسلّم فردّ عليه رسول الله صلي‌الله‌عليه‌وآله و بشّر به و قام إليه و اعتنقه و قبّل بين عينيه و أجلسه عن يمينه.

فقال العباس: يا رسول الله،‌ أتحب هذا؟

فقال النبي صلي‌الله‌عليه‌وآله:

يا عمّ رسول الله، والله لله أشدّ حبّاً له منّي، إنَّ الله جعل ذريّة كل نبي في صلبه و جعل ذريّتي في صلب هذا.

ابن عباس گفت: من و پدرم (عباس بن عبد المطلب) در حضور رسول خدا صلي‌الله‌عليه‌وآله  شرفياب بوديم در اين هنگام علي بن ابي‌طالب وارد شد و سلام داد. پيامبر صلي‌الله‌عليه‌وآله بعد از جواب سلام با چهره‌اي گشاده در حالي كه خوشحال به نظر مي‌رسيد برخاست؛ او را در بغل گرفت و پيشاني‌اش را بوسه داد و او را در طرف راست خود نشانيد.

عباس (كه ناظر جريان بود) گفت: اي رسول خدا! آيا او را دوست مي‌داري؟

رسول خدا صلي‌الله‌عليه‌وآله  فرمود: عمو جان! به خدا سوگند خدا او را از من بيشتر دوست دارد؛ خداوند نسل هر پيامبري را از پشت همان پيامبر قرار داد و نسل مرا در صلب اين شخص نهاده است.(129)

فهرست منابع

1. القرآن الكريم.

ـ الف ـ

2. رجح المطالب، عبيد الله امر تسوي بن مظهر جمال

3. الاربعين المنتقي من مناقب المرتضي، رضي الدين ابو الخير، احمد بن اسماعيل طالقاني شافعي (م590)، چاپ شده در مجلة تراثنا، عدد اول، سال 1405 هـ .

4. أساس البلاغه،‌ابوالقاسم محمود بن عمر زمخشري (م538 ق).

5. أسباب نزول القرآن، ابوالحسن علي بن احمد واحدي نيشابوري (م468 هـ).

6. الاستيعاب في اسماء الاصحاب، يوسف بن عبدالله، ابن عبدالبر قرطبي مالكي (م363)، چاپ شده در حاشية الاصابة.

7. اسد الغابة في معرفة الصحابة، عز الدين علي بن ابي المكرم محمد بن محمد بن عبدالكريم شيباني معروف به ابن اثير جزري (م630)، چاپ بيروت، داراحياء التراث العربي.

8. الاصابة في تمييز الصحابة، احمد بن علي: ابن حجر عسقلاني شافعي (م812)، چاپ قاهره 1328

9. الامالي الخميسية (امالي شجري)، يحيي بن حسين شجري (م499ق).

10. الانباء المستطابة، ابن سيد الكل.

11. انساب الاشراف،‌احمد بن يحيي بن جابر بلاذري (م279ق).

ـ ب ـ ت ـ

12. البداية و النهاية، اسماعيل بن عمر بن كثير دمشقي (م774ق).

13. تاريخ بغداد (مدينة السلام)، احمد بن علي بن ثابت خطيب بغدادي (م463ق).

14. تاريخ الخلفاء، جلا ل الدين عبد الرحمن سيوطي (م911ق).

15. تاريخ مدينة دمشق (ترجمة‌الامام علي عليه‌السلام)، ابوالقاسم علي بن حسن بن هبة الله شافعي معروف به ابن عساكر دمشقي.

16. تاريخ دمشق (ترجمة الامام الحسن عليه‌السلام)،‌ ابن عساكر (م571ق).

17. التدوين في أخبار قزوين، عبدالكريم بن محمد رافعي قزويني (623ق).

18. تراثنا، مجلة مؤسسه آل البيت عليهم السلام، قم

19. تفسير روح‌المعاني(تفسيرآلوسي)، محمودبن‌عبدالله آلوسي(1270هـ).

20. تفسير طبري (= جامع البيان في تفسير القرآن)، ابوجعفر محمد بن جرير طبري (م310 هـ ق).

21. تفسير قرطبي (= الجامع لاحكام القرآن)، محمد بن احمد انصاري قرطبي (م671هـ ق).

22. تنزيه الشريعة المرفوعة عن الاحاديث الشنيعة الموضوعة، ابوالحسن علي بن محمد ابن عراق الكناني (م963).

23. تهذيب تاريخ دمشق (ابن عساكر)، عبدالقادر بدران (م1346)

24. توضيح الدلائل، شهاب الدين ايجي.

ـ ج ـ ح ـ خ ـ

25.الجامع الصغير، جلال الدين عبدالرحمن سيوطي (م911ق).

26. الجامع الكبير، جلال الدين عبدالرحمن سيوطي (م911ق).

27. جمع الجوامع،

28. جواهر المطالب في مناقب الامام علي‌بن‌ابي‌طالبعليه‌السلام، (المناقب لابن الدمشقي)، محمد بن احمد دمشقي باعوني شافعي، (م871 هـ ق).

29. حلية الاولياء و الطبقات الأصفياء، ابو نعيم احمد بن عبدالله اصفهاني (م430 هـ).

30. خصائص‌الامام اميرالمؤمنين‌عليه‌السلام، احمد بن شعيب نسايي (م303ق).

ـ د ـ ذ ـ ر ـ ز ـ

31. الدر المنثور في التفسير المأثور، جلال الدين عبدالرحمن سيوطي (م911ق).

32. ذخائر العقبي في مناقب ذوي القربي، محب الدين احمد بن عبدالله طبري، (م694)، چاپ مصر 1352.

33. رشفة الصادي، ابوبكر حضرمي.

34. الرياض النضرة في مناقب العشرة، محب الدين طبري (م694).

35. زهر الرياض،

ـ س ـ

36. سنن ابن ماجة، محمد بن يزيد بن ماجه قزويني (م275ق).

37. سنن الترمذي (الجامع الصحيح)، محمد بن عيسي بن سوره ترمذي (م297ق).

38. سير اعلام النبلاء، ابو عبدالله محمد بن احمد ذهبي (م748ق).

39. السيرة النبوية،‌عبدالملك بن هشام بن ايوب حميري (م218ق).

ـ ش ـ

40. شرح المقاصد، سعد الدين مسعود بن عمر تفتازاني شافعي (م793).41. شرح نهج البلاغه، عز الدين عبدالحميد بن محمد بن ابي الحديد معتزلي (م656).

42. شواهد التنزيل لقواعد التفضيل، حاكم حسكاني: عبيد الله بن عبدالله بن احمد حنفي نيشابوري (قرن 5).

ـ ص ـ

43. الصواعق المحرقة، احمد بن حجر هيتمي مكي (م974).

ـ ط ـ

44. طبقات الحنابلة، ابو الحسين محمد بن يعلي محمد بن حسن (م527).

45. الطبقات الكبري، محمد بن سعد كاتب واقدي: ابن سعد (م230).

ـ ع ـ غ ـ

46. عبقات الانوار، مير حامد حسين هندي (م1036 هـ).

47. العلل المتناهية في الاحاديث الواهية، ابوالفرج عبدالرحمان بن علي: ابن جوزي (م597).

48. العلل الواردة في الاحاديث النبوية، ابوالحسن علي بن عمر دار قطني (م385).

49. الغدير في الكتاب و السنة و الأدب، عبدالحسين اميني (م1390ق).

ـ ف ـ ق ـ

50. فتح الباري في شرح صحيح البخاري، احمد بن علي بن حجر عسقلاني (م852 ق).

51. فتح القدير، محمد بن علي بن محمد شوكاني (م1250).

52. فتح الملك العلي بصحة حديث باب مدينة العلم علي.

53. فرائد السمطين في فضائل المرتضي و البتول و السبطين و الائمة من ذريتهم عليهم السلام، ابراهيم بن محمد جويني حمويني (م730ق).

54. فردوس الاخبار، شيرويه بن شهردار بن شيرويه ديلمي همداني (509ق).

55. فضائل امير المؤمنين عليه‌السلام، ابن عقدة.

56. فضائل الصحابة، احمد بن محمد بن حنبل: ابن حنبل شيباني (م241ق).

57. الفوائد المجموعة،

58. فيض القدير، محمد عبدالرئوف مناوي (م1031 هـ).

59. القول الجلي،

ـ ك ـ

60. الكشاف، محمد بن عمر زمخشري (م538).

61. كشف الخفاء و مزيل الألباس عما اشتهر من الاحاديث علي ألسنة الناس، اسماعيل بن محمد عجلوني (م1162ق).

62. كفاية الطالب في مناقب علي بن ابي طالب عليه‌السلام، محمد بن يوسف بن محمد گنجي شافعي (م658).

63. كنز العمال في سنن الأقوال و الأفعال، علاء الدين علي متقي بن حسام‌الدين هندي (م975ق).

64. كنوز الحقائق في احاديث خير الخلائق، عبدالرؤف مناوي (م1031هـ).

ـ ل ـ

65. اللآلي المصنوعة في الاحاديث الموضوعة، سيوطي (م911 هـ).

66. لسان الميزان، احمد بن علي بن حجر عسقلاني (ابن حجر) (م807)

ـ م ـ

67. مجمع الزوائد و منبع الفوائد، علي بن ابوبكر هيثمي (م817)

68. المستدرك علي الصحيحين، ابو عبدالله محمد بن عبدالله حاكم نيشابوري (م407)

69. مسند علي بن ابي‌طالب عليه‌السلام، سيوطي.

70. مسند فاطمه (س)،

71. المسند، احمد بن محمد شيباني (ابن حنبل) (م241 هـ ق).

72. المسند، ابن ابي حاكم.

73. المنسد، أبي يعلي موصلي: احمد بن علي بن مثّني تميمي (م307ق).

74. المصنف، ابوبكر عبدالله بن محمد: ابن ابي شيبة كوفي (م235هـ)

75. المصنف، ابوبكر عبدالرزاق بن همام صنعاني (م211ق).

76. المعجم الاوسط، سليمان بن احمد، طبراني (م360ق)

77. المعجم الكبير، سليمان بن احمد، طبراني (م360ق).

78. معرفة الصحابة،‌ابونعيم احمد بن عبدالله اصفهاني (م430ق).

79. المعيار و الموازنة، محمد بن عبدالله معتزلي اِسكافي (م240ق).

80. مقتل الحسين عليه‌السلام، موفق بن احمد مكي خوارزمي (م568).

81. ملحقات احقاق الحق، شهاب الدين نجفي مرعشي.

82. مناقب الامام علي بن ابي‌طالب عليه‌السلام، علي بن محمد بن محمد واسطي ابن مغازلي شافعي (م482ق).

83. مناقب سيد نا علي عليه‌السلام، عيني، چاپ هند، حيدر آباد 1352.

84. المواهب في علم الكلام، ايجي

85. موضح أوهام الجمع و التفريق (ذيل التاريخ الكبير)، ابوبكر احمد بن علي بن ثابت خطيب بغدادي (م463 هـ).

86. ميزان الاعتدال في نقد الرجال، محمد بن احمد ذهبي (275 هـ).

ـ ن ـ

87. نظم درر السمطين في فضائل المصطفي و المرتضي و البتول و السبطين، محمد بن يوسف بن حسن بن محمد زرندي حنفي مدني (م750ق).

88. النهاية في غريب الحديث و الاثر، ابن اثير: مبارك بن محمد جزري (606ق).

89. نوادر الاثر في علي عليه‌السلام خير البشر، جعفر بن احمد بن علي رازي (قرن 4).

90. نور البراهين؛ سيد نعمة الله موسوي جزائري (م1112ق).

ـ ي ـ

91. ينابيع المودة لذوي القربي، سليمان بن ابراهيم قندوزي حنفي (م1294ق).

****

سپاس بي‌كران خداي يگانه را كه توفيق ترجمه اين اثر ارزشمند را به بنده ناچيز ارزاني داشت.

اميد آن كه خداوند به ما توفيق دهد كه در مسير زندگي خود همواره پيرو خاندان رسالت باشيم و آنان را اسوه و الگويي شايسته براي خود بدانيم.

آل النبــي ذريعتـــي  و هـم اليه وسيلـــتي

ارجوا بهم اعطي غـداً بيدي اليمين صحيفتي

(ينابيع المودة، ‌ص307)

خاندان پيامبر صلي الله عليه و آله دست آويز من هستندو آنان وسيله (تقرّب) من به خدا هستند.
آرزو مي‌كنم به خاطر آنها،‌ فرداي قيامتنامه عملم را به دست راستم بدهند.

بفضله و كرمه