الگوهاى رفتارى امام على عليه السّلام

جلد پنجم
( امام على (ع ) و امور اطلاعاتي ، امنيتي )

مرحوم محمّد دشتى

- ۸ -


سيماى بازرگانان و صاحبان صنايع
سپس سفارش مرا به بازرگانان و صاحبان صنايع بپذير، و آنها را به نيكوكارى سفارش كن ، بازرگانانى كه در شهر ساكنند، يا آنان كه همواره در سير و كوچ كردن مى باشند، و بازرگانانى كه با نيروى جسمانى كار مى كنند، چرا كه آنان منابع اصلى منفعت ،وپديد آورندگان وسايل زندگى و آسايش ، وآوردندگان وسايل زندگى از نقاط دور دست و دشوار مى باشند، از بيابان هاودرياها،و دشت ها و كوهستان ها،
وَحَيثُ لاَ يَلتَئِمُ النَّاسُ لِمَوَاضِعِهَا، وَلاَ يَجتَرِؤُونَ عَلَيهَا، فَإِنَّهُم سِلمٌ لاَ تُخَافُ بَائِقَتُهُ، وَصُلحٌ لاَ تُخشَى غَائِلَتُهُ. وَتَفَقَّد اءُمُورَهُم بِحَض رَتِكَ وَفِى حَوَاشِى بِلاَدِكَ. وَاعلَم -مَعَ ذلِكَ - اءَنَّ فِى كَثِيرٍ مِنهُم ضِيقا فَاحِشا، وَشُحّا قَبِيحا، وَاحتِكَارا لِلمَنَافِعِ، وَتَحَكُّما فِى البِيَاعَاتِ، وَذلِكَ بَابُ مَضَرَّةٍ لِلعَامَّةِ، وَعَيبٌ عَلَى الوُلاَةِ. فَامنَع مِنَ الاِحْتِكَارِ، فَإِنَّ رَسُولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله مَنَعَ مِنْهُ. وَلْيَكُنِ الْبَيْعُ بَيْعا سَمْحا: بِمَوَازِينِ عَدْلٍ، وَاءَسْعَارٍ لاَ تُجْحِفُ بِالْفَرِيقَيْنِ مِنَ الْبَائِعِ وَالمُبتَاعِ. فَمَن قَارَفَ حُكرَةً بَعدَ نَهيِكَ إِيَّاهُ فَنَكِّل بِهِ، وَعَاقِبهُ فِى غَيرِ إِسرَافٍ.
المحرومون
ثُمَّ اللّهَ اللّهَ فِى الطَّبَقَةِ السُّفلَى مِنَ الَّذِينَ لاَ حِيلَةَ لَهُم ، مِنَ المَسَاكِينِ وَالُْمحْتَاجِينَ وَاءَهْلِ الْبُؤْسَى وَالزَّمْنَى ، فَإِنَّ فِى هذِهِ الطَّبَقَةِ قَانِعا وَمُعتَرّا، وَاحفَظ لِلّهِ مَا استَحفَظَكَ مِن حَقِّهِ فِيهِم ، وَاجعَل لَهُم قِسما مِن بَيتِ مَالِكَ، وَقِسما مِن غَلا تِ صَوَافِى الاِسْلامِ فِى كُلِّ بَلَدٍ، فَإِنَّ لِلاَقْصَى مِنْهُمْ مِثْلَ الَّذِى لِلاَدْنَى ، وَكُلُّ قَدِ اسْتُرْعِيتَ حَقَّهُ. فَلا يَشْغَلَنَّكَ عَنْهُمْ بَطَرٌ، فَإِنَّكَ لاَ تُعذَرُ بِتَضيِيعِكَ التَّافِهَ لاَِحكَامِكَ الكَثِيرَ المُهِمَّ. فَلا تُشخِص هَمَّكَ عَنهُم ، وَلاتُصَعِّر خَدَّكَ لَهُم ، وَتَفَقَّد اءُمُورَ مَن لاَيَصِلُ إِلَى كَ مِنهُم مِمَّن تَقتَحِمُهُ العُيُونُ، وَتَحقِرُهُ الرِّجَالُ.
جاهاى سختى كه مردم درآن اجتماع نمى كنند،يابراى رفتن به آنجاها شجاعت ندارند. بازرگانان مردمى آرامند، و از ستيزه جويى آنان ترسى وجود نخواهد داشت ، مردمى آشتى طلبند كه فتنه انگيزى ندارند، در كار آنها بينديش چه در شهرى باشند كه تو به سر مى برى ، يا در شهرهاى ديگر، با توجه به آن چه كه تذكّر دادم . اين را هم بدان كه در ميان بازرگانان ، هستند كسانى كه تنگ نظر و بد معامله و بخيل و احتكار كننده اند، كه تنها با زورگويى به سود خود مى انديشند. و كالا رابه هر قيمتى كه مى خواهند مى فروشند، كه اين سودجويى و گران فروشى براى همه افراد جامعه زيانبار، و عيب بزرگى بر زمامدار است . پس از احتكار كالا جلوگيرى كن ، كه رسول خدا صلى الله عليه و آله از آن جلوگيرى مى كرد، بايد خريد و فروش در جامعه اسلامى ، به سادگى و با موازين عدالت انجام گيرد، با نرخ ‌هايى كه برفروشنده و خريدار زيانى نرساند، كسى كه پس از منع تو احتكار كند، او را كيفر ده تا عبرت ديگران شود امّا در كيفر او اسراف نكن .
سيماى محرومان و مستضعفان
سپس خدا را! خدا را! در خصوص طبقات پايين و محروم جامعه كه هيچ چاره اى ندارند، از زمين گيران ، نيازمندان ، گرفتاران ، دردمندان ، همانا در اين طبقه محروم گروهى خويشتن دارى نموده ،وگروهى به گدايى دست نياز بر مى دارند، پس براى خدا پاسدار حقّى باش كه خداوند براى اين طبقه معّين فرموده است ، بخشى از بيت المال ، و بخشى از غلّه هاى زمينهاى غنيمتى اسلام را در هر شهرى به طبقات پايين اختصاص ده ،زيرابراى دورترين مسلمانان همانند نزديك ترينشان سهمى مساوى وجود دارد و تو مسئوول رعايت آن مى باشى . مبادا سرمستى حكومت تو را از رسيدگى به آنان باز دارد، كه هرگز انجام كارهاى فراوان و مهم عذرى براى ترك مسؤ وليّت هاى كوچك ترنخواهد بود، همواره در فكر مشكلات آنان باش ، و از آنان روى بر مگردان ، به ويژه امور كسانى را از آنان بيشتر رسيدگى كن كه از كوچكى به چشم نمى آيند و ديگران آنان راكوچك مى شمارندوكمتربه تو دسترسى دارند.
نامه 19 نهج البلاغه
(إ لى بعض عماله )
التحذير من سوء المعاملة مع النّاس
اءَمَّا بَعدُ، فَإِنَّ دَهَاقِينَ اءَهلِ بَلَدِكَ شَكَوا مِنكَ غِلظَةً وَقَسوَةً، وَاحتِقَارا وَجَفوَةً.
وَنَظَرتُ فَلَم اءَرَهُم اءَهلا لاَِن يُدنَوا لِشِركِهِم ، وَلا اءَن يُقصَوا وَيُجفَوا لِعَهدِهِم ، فَالبَس لَهُم جِلبَابا مِنَ اللِّينِ تَشُوبُهُ بِطَرَفٍ مِنَ الشِّدَّةِ، وَدَاوِل لَهُم بَينَ القَسوَةِ والرَّاءفَةِ، وَامزُج لَهُم بَينَ التَّقرِيبِ وَالاِدْنَاءِ، وَالاِبْعَادِ وَالاِقْصَاءِ. إِنْ شَاءَ اللّهُ.

ترجمه نامه 19
(نامه به يكى از فرمانداران )
هشدار از بد رفتارى با مردم
پس از نام خدا و درود.
همانا دهقانان مركز فرمانداريت ، از خشونت و قساوت و تحقير كردن مردم و سنگدلى تو شكايت كردند،
من درباره آنها انديشيدم ، نه آنان را شايسته نزديك شدن يافتم ، زيرا كه مشركند، و نه سزاوار قساوت و سنگدلى و بدرفتارى هستند زيرا كه با ما هم پيمانند،
پس در رفتار با آنان ، نرمى و درشتى را به هم آميز، رفتارى تواءم با شدّت و نرمش داشته باش ، اعتدال و ميانه روى را در نزديك كردن يا دور نمودن ، رعايت كن .
4 - ضرورت نيروهاى اطّلاعاتى در مديريّت ها
خطبه 40 نهج البلاغه
(فى الخوارج لما سمع قولهم : (( لا حكم إ لا للّه )) )
ضرورة وجود الحكومة
قال عليه السلام : كَلِمَةُ حَقٍّ يُرَادُ بِهَا بَاطِلٌ! نَعَم إِنَّهُ لاَ حُكمَ إِلا لِلّهِ.
وَلكِنَّ هؤُلاَءِ يَقُولُونَ: لاَ إِمرَةَ إِلا لِلّهِ.
وَإِنَّهُ لاَبُدَّ لِلنَّاسِ مِن اءَمِيرٍ بَرٍّ اءَو فَاجِرٍ يَعمَلُ فِى إِمرَتِهِ المُؤ مِنُ، وَيَستَمتِعُ فِيهَا الكَافِرُ، وَيُبَلِّغُ اللّهُ فِيهَا الاَجَلَ، وَيُجْمَعُ بِهِ الفَي ءُ، وَيُقَاتَلُ بِهِ العَدُوُّ، وَتَاءمَنُ بِهِ السُّبُلُ، وَيُؤ خَذُ بِهِ لِلضَّعِيفِ مِنَ القَوِيِّ؛ حَتَّى يَستَرِيحَ بَرُّ، وَيُستَرَاحَ مِن فَاجِرٍ.
و فى رواية اءُخرى اءنه عليه السلام لما سمع تحكيمهم قال :
حُكمَ اللّهِ اءَنتَظِرُ فِيكُم .
و قال : اءَمَّا الاِمْرَةُ الْبَرَّةُ فَيَعْمَلُ فِيهَا التَّقِيُّ؛ وَاءَمَّا الاِمْرَةُ الْفَاجِرَةُ فَيَتَمَتَّعُ فِيهَا الشَّقِىُّ؛ إِلى اءَنْ تَنْقَطِعَ مُدَّتُهُ، وَتُدْرِكَهُ مَنِيَّتُهُ.

ترجمه خطبه 40
(آنگاه كه شعار خوارج را شنيد مى گويند، لاحكم الاللّه . فرمود)
ضرورت حكومت
سخن حقّى است ، كه از آن اراده باطل شده !
آرى درست است ، فرمانى جز فرمان خدا نيست ، ولى اينها مى گويند زمامدارى جز براى خدا نيست ، در حالى كه مردم به زمامدارى نيك يا بد، نيازمندند، تا مؤ منان در سايه حكومت ، بكار خود مشغول و كافران هم بهرمند شوند، و مردم در استقرار حكومت ، زندگى كنند، به وسيله حكومت بيت المال جمع آورى مى گردد و به كمك آن با دشمنان مى توان مبارزه كرد، جادهّها اءمن و امان ، و حق ضعيفان از نيرومندان گرفته مى شود، نيكوكاران در رفاه و از دست بدكاران ، در امان مى باشند.
منتظر حكم خدا درباره شما هستم .
و نيز فرمود : امّا در حكومت پاكان ، پرهيزكار به خوبى انجام وظيفه مى كند ولى در حكومت بدكاران ، ناپاك از آن بهرمند مى شود تا مدّتش سرآيد و مرگ فرا رسد.
خطبه 43 نهج البلاغه
وقد اءشار عليه اءصحابه بالاستعداد لحرب اءهل الشام بعد إ رساله جرير بن عبد اللّه البجلى إ لى معاوية
1 - اءسلوب مواجهة الاعداء
إِنَّ استِعدَادِى لِحَربِ اءَهلِ الشَّامِ وَجَرِيرٌ عِندَهُم ، إِغلاَقٌ لِلشَّامِ وَصَرفٌ لاَِهلِهِ عَن خَيرٍ إِن اءَرَادُوهُ.
وَلكِن قَد وَقَّتُّ لِجَرِيرٍ وَقتا لاَ يُقِيُم بَعدَهُ إِلا مَخدُوعا اءَو عَاصِيا. وَالرَّاءيُ عِندِي مَعَ الاَنَاةِ فَاءَرْوِدُوا، وَلا اءَكْرَهُ لَكُمُ الاِعْدَادَ.

2 - جهاد اهل الشام
وَلَقَد ضَرَبتُ اءَنفَ هذَا الاَمْرِ وَعَيْنَهُ، وَقَلَّبْتُ ظَهْرَهُ وَبَطْنَهُ، فَلَمْ اءَرَ لِى فِيهِ إِلا الْقِتَالَ اءَوِ الْكُفْرَ بِمَا جَاءَ مُحَمَّدٌ صَلَّى اللّهُ عَلَيهِ.
إِنَّهُ قَد كَانَ عَلَى الاُْمَّةِ وَالٍ اءَحْدَثَ اءَحْدَاثا، وَاءَوْجَدَ النَّاسَ مَقَالا، فَقَالُوا، ثُمَّ نَقَمُوا فَغَيَّرُوا.

ترجمه خطبه 43
(وقتى نماينده خود جرير بن عبداللّه را به طرف معاويه فرستاد و معاويه پاسخى روشن نمى داد ياران امام گفتند، وسائل جنگ را مهيّا كن ، فرمود)
1 - واقع نگرى در برخورد با دشمن
مهيّا شدن من براى جنگ با شاميان ، در حالى كه (( جرير)) را به رسالت به طرف آنان فرستاده ام ، بستن راه صلح و باز داشتن شاميان از راه خير است ، اگر آن را انتخاب كنند.
من مدّت اقامت (( جرير)) را در شام معيّن كردم ، كه اگر تاءخير كند يا فريبش دادند و يا از اطاعت من سرباز زده است . عقيده من اينكه صبر نموده با آنها مدارا كنيد، گر چه مانع آن نيستم كه خود را براى پيكار آماده سازيد.

2 - ضرورت جهاد با شاميان
من بارها جنگ با معاويه را بررسى كرده ام ، و پشت و روى آن را سنجيده ، ديدم راهى جز پيكار، يا كافر شدن نسبت به آن چه پيامبر صلى الله عليه و آله آورده باقى نمانده است ، زيرا در گذشته كسى بر مردم حكومت مى كرد كه اعمال او حوادثى آفريد و باعث گفتگو و سرو صداهاى فراوان شد، مردم آنگاه اعتراض كردند و تغييرش ‍ دادند
خطبه 44 نهج البلاغه
لما هرب مَصقلة بن هبيرة الشيبانى الى نعاوية و كان قد اتباع سَبىَ بنى ناجية من عامل اءميرالمؤ منين عليه السلام و اءعتقهم ، فلمّا طالبه بلمال خاس به و هرب الى الشام
التاءسّف على فرار المصقلة
قَبَّحَ اللّهُ مَصقَلَةَ! فَعَلَ فِعلَ السَّادَةِ، وَفَرَّ فِرَارَ العَبِيدِ!
فَمَا اءَنطَقَ مَادِحَهُ حَتَّى اءَسكَتَهُ، وَلاَ صَدَّقَ وَاصِفَهُ حَتَّى بَكَّتَهُ، وَلَو اءَقَامَ لاََخَذنَا مَيسُورَهُ، وَانتَظَرنَا بِمَالِهِ وُفُورَهُ.

ترجمه خطبه 44
(يكى از فرمانداران امام بنام مصقلة بن هبيرة ، اسيران بنى ناجيه را از فرمانده لشگر آنحضرت خريد و آزاد كرد. امّا وقتى از او غرامت خواستند به طرف معاويه فرار كرد)
تاءسف از فرار مصقله
خدا روى مصقله را زشت گرداند، كار بزرگواران را انجام داد، امّا خود چونان بردگان فرار كرد، هنوز ثناخوان به مدّاحى او برنخاسته بود كه او را ساكت كرد، هنوز سخن ستايشگر او به پايان نرسيده بود كه آنها را به زحمت انداخت .
امّا اگر مردانه ايستاده بود همان مقدار كه داشت از او مى پذيرفتيم و تا هنگام قدرت و توانايى به او مهلت مى داديم .
خطبه 63 نهج البلاغه
اءُسلوب مواجهة الدّنيا
اءَلاَ إِنَّ الدُّنيَا دَارٌ لاَ يُسلَمُ مِنهَا إِلا فِيهَا، وَلاَ يُنجَى بِشَى ءٍ كَانَ لَهَا.
ابتُلِىَ النَّاسُ بِهَا فِتنَةً، فَمَا اءَخَذُوهُ مِنهَا لَهَا اءُخرِجُوا مِنهُ وَحُوسِبُوا عَلَيهِ، وَمَا اءَخَذُوهُ مِنهَا لِغَيرِهَا قَدِمُوا عَلَيهِ وَاءَقَامُوا فِيهِ؛ فَإِنَّهَا عِندَ ذَوِى العُقُولِ كَفَى ءِ الظِّلِّ، بَينَا تَرَاهُ سَابِغا حَتَّى قَلَصَ، وَزَائِدا حَتَّى نَقَصَ.

ترجمه خطبه 63
روش برخورد با دنيا
آگاه باشيد! دنيا خانه اى است كه كسى ايمنى ندارد مگر در آن به جمع آورى توشه آخرت پردازد، و از كارهاى دنيايى كسى نجات نمى يابد.
مردم به وسيله دنيا آزمايش مى شوند، پس هر چيزى از دنيا را براى دنيا به دست آورند از كفشان بيرون مى رود، و بر آن محاسبه خواهند شد، و آن چه را در دنيا براى آخرت تهيّه كردند به آن خواهند رسيد، و با آن خواهند ماند، دنيا در نظر خردمندان چونان سايه اى است كه هنوز گسترش نيافته ، كوتاه مى گردد، و هنوز فزونى نيافته كاهش مى يابد.