سيماى كارگزاران اميرالمومنين على عليه السلام
جلد ۱

حجة الاسلام و المسلمين على اكبر ذاكرى

- ۲۶ -


جنايات معاويه
تا اينجا با مقدارى با چهره واقعى معاويه آشنا شديم و دانستيم كه اصلا او اعتقادى به اسلام نداشته ، بلكه به خاطر كسب قدرت و رياست ، اظهار ايمان و اسلام نموده است و اساسا چاره اى جز تسليم در برابر قدرت اسلام نداشته است معاويه براى دستيابى به اهداف خود، از انجام هيچ جنايتى فروگذار نكرده است :
1- او كسى بود كه در مقابل خليفه مسلمين ، على (ع )، ايستاد و با او جنگيد و عده زيادى از مردم شام و كوفه (861)
را به هلاكت رساند كه واقعه و جريان جنگ صفين را در شرح حال جرير بن عبداللّه ، ابوموسى ، اشعث و ابن عباس به مناسبت ذكر كرده ايم و اينجا ذكر نمى كنيم . فقط در باب اهميت اين جنگ و كار معاويه ، به حكايتى كه در يكى از شماره هاى مكتب اسلام ديدم ، اشاره مى كنيم :
يكى از سفراى آلمان در دربار دولت عثمانى در زمان سابق مى گويد: ما براى قدردانى از معاويه بايد مجسمه يادبودى به نام معاويه بسازيم و آن را در ميدان ((برلين )) نصب كنيم . چرا كه اگر معاويه نبود، عدل على (ع ) فراگير شده ، جهان را مى گرفت و مسيحيت را از بين مى برد و تمام مردم جهان به اسلام گرايش پيدا مى كردند و امروز خبرى از مسيحيت نبود.(862)
پس بقاى مسيحيت به تعبير اين شخص آلمانى ، مرهون خدمات معاويه و جنگ او با على (ع ) است و چه جالب حضرت امير (ع ) فرمود: ((فرزند هند نمى ميرد تا اينكه صليب را به گردن خون آويزان كند)) و اين در تاريخ اتفاق افتاده است . (863)
جنايات معاويه درباره على (ع ) به اين جنگ محدود نمى شود بلكه او طى غارتهاى مختلفى كه بر سر حدات حكومت على (ع ) به عمل آورد، عده زيادى از مردم بى گناه و حتى حيوانات را از بين برد و نابود كرد. علاوه بر اين كه قضيه حكميت - كه باعث افتراق ياران على (ع ) شد - يكى از نيرنگهاى معاويه و عمروعاص بود كه نتيجه آن جنگ نهروان و تشتّت مردم عراق بود و او بود كه طلحه و زبير را به طمع خلافت ، به جنگ با على (ع ) دعوت و تشويق كرد.
2- دشنام و اعلام براءت از على (ع )، يكى از سنتهاى ناپسند معاويه بود كه دستور داد بالاى منبرها و در دعاى دست ، على (ع ) را سب نمايند.
3- او جزو ((قئة باغيه )) و رئيس آنها بود كه عمّار ياسر، صحابى رسول خدا را به شهادت رساند.
4- او حجر بن عدى ، عمروبن حمق ، مالك اشتر و محمد بن ابوبكر را به شهادت رساند كه هر كدام جزو بزرگان و شيعيان على (ع ) محسوب مى شدند.
5- معاويه امام حسن (ع ) نواده رسول خدا (ص ) را خانه نشين كرد و سپس حضرت را به شهادت رساند.
6- او بر خلاف دستور اسلام در سال چهل وچهارم هجرى زياد بن ابيه را به خاندان ابوسفيان ملحق كرد و زياد را بر مردم كوفه مسلط نمود كه عده زيادى از مردم بى گناه را به قتل رساند.
7- او اولين كسى بود كه خلافت را موروثى كرد و به سلطنت تبديل نمود و بزور براى يزيد بيعت گرفت .
8- معاويه اولين كسى بود كه خطبه نماز جمعه را نشسته خواند و براى نخستين بار خطبه نماز عيد فطر و قربان را قبل از نماز ايراد كرد و گفتن اذان را در نماز عيد بدعت گذارد و گفتن تكبير را در نماز ترك كرد و نماز جمعه را در روز چهارشنبه به جا آورد. (864)
9- او خليفه اى بود كه شراب مى خورد، ربا مى گرفت و بين دو خواهر جمع مى كرد.(865)
10- او در باب ديه بدعت گزارده ، حدود الهى را ترك نمود و تلبيه را در حج به فراموشى سپرد.(866)
اين بود قسمتى از جنايات و خيانتهاى معاويه كه اگر بخواهيم بيشتر از اين ذكر كنيم ، مثنوى هفتاد من كاغد شود. و شرح قسمتهايى از اين جنايات در بخشهاى مختلف همين كتاب ذكر شده است و براى اطلاع بيشتر به جلد 10 و 11 الغدير مراجعه شود.
گرچه عده اى خواسته اند وانمود كنند كه اين كارهاى معاويه بر اساس ‍ اجتهاد او بوده است و بنابراين معذور مى باشد، مسلم است كه اجتهاد در مقابل نص ، باطل است . و معاويه كسى است كه بارها مورد لعن پيامبر واقع شده .
در اينجا مناسب است اشعار حكيم سنايى را درباره معاويه و مادر، پدر و پسرش نقل كنيم .

داستان پسر هند مگر نشنيدى
كه از اووسه كس او به پيمبر چه رسيد.
پدر او در دندان پيامبر بشكست
مادر او جگر عمّ پيمبر بدريد
او بناحق حق داماد پيمبر بستاد
پسر او سر فرزند پيمبر ببريد
بر چنين قوم تو لعنت نكنى شرمت باد
لعن الله يزيدا و على آل زيد(867)
سخنان اميرالمؤ منين درباره معاويه
حضرت على (ع ) در سخنرانى كه در كوفه داشت ، درباره معاويه چنين فرمود:
انّ مثل معاويه لايجوز ان يكون امينا على الدّماء و الاحكام و الفروج و المغانم و الصّدقه . المتّهم فى ودينه المجرب بالخيانة للامانه ، النّاقض ‍ للسّنّة ، المستاءصل للذمة التّارك للكتاب ، اللعين بن اللعين لعنة رسول اللّه (ص ) فى عشرة مواطن و لعن اباه و اخاه .
و لاينبغى ان يكون على المسلمين الحريص فتكون فى اموالهم نهمته و لا الجاهل فيهلكهم بجهله و لا البخيل فيمنعهم حقوقهم و لا الجافى فيحملهم بجنايته على الجفاء و لا الخائف للدّول فيتخذ قوم و لا المرتشى فى الحكم فيذهب بحقوق النّاس و لا المعطل للسنة فيهلك الامة .(868)
((كسى مانند معاويه ، جايز نيست كه امين بر خونها و احكام (اسلام ) و ناموس (مسلمانان ) و غنيمتها و زكات باشد؛ و كسى كه در نفس خود و دينش متهم (به خيانت ) است و به تجربه ثابت شده است كه در امانت (حكومت ) خيانت مى كند (و از آن به نفع خود سود مى برد)؛ سنت پيامبر را نقض نموده ، به آن عمل نمى كند و هر گونه مسؤ وليتى را از بين برد و به آن پايبند نيست ؛ دستورات قرآن ، كتاب الهى را ترك مى كند؛ لعين (لعنت شده ) فرزند لعين مى باشد. رسول خدا در ده مورد او را و هم پدر و برادرش را لعن فرمود (بنابراين چنين شخصى صلاحيت خلافت و رهبرى جامعه اسلامى را ندارد) و علاوه والى مسلمانان بايد شرايط زير را داشته باشند. (869)
و سزاوار نيست كه والى مسلمانان حريص باشد، تا براى جمع آورى اموال آنان تمام همت خود را مصروف دارد و نبايد نادان باشد، تا به جهل و نادانى اش مردم را هلاك كند، نه بخيل باشد كه مانع حقوق مردم گردد و نه ستمگر تا با جنايت خود، مردم را مستاصل و بزور وادار به ستم كند و نه هم هراسناك و خائف از تغيير روزگار، تا اينكه گروهى را بدون توجه به ديگران ، دوست انتخاب كند و نه رشوه گيرنده در حكم كه باعث از بين بردن حقوق مردم گردد و نه زير پا گذارنده سنت رسول خدا كه باعث هلاكت امت گردد.))
حضرت امير در اين سخنان بيان مى فرمايد كه معاويه صلاحيت امامت را ندارد زيرا وى داراى ويژگيها و اعتدال ناپسندى است كه صلاحيت وى را منتفى مى كند و رسول خدا (ص ) نيز در موارد متعدد وى را لعن فرمود. بعلاوه يك رهبر بايد ويژگيهايى داشته باشد كه بدون ظلم به رعيت ، بر مردم حكومت كند و حريص ، بخيل ، رشوه گير، ترسو و ستمگر نباشد؛ در حالى كه معاويه داراى اين صفات زشت و ناپسند بود و شرايط لازم يك والى را نداشت .
والسّلام على من اتّبع اللّه