امام علی (ع) عقلانیت و حکومت

علی اصغر عین القضاة

- ۱ -


امام علی (ع) عقلانیت و حکومت

از رحلت نبی اکرم (ص) تا شهادت وصی اعظم (ع)

پیشگفتار

گرچه اندیشمندان مسلمان و سایر ادیان، در ادوار مختلف تاریخی به اندیشه های بلند و سیره خدایی و شخصیت والای امیرمؤمنان علی علیه السلام - که علی رغم فراوانی منابعی که به ایشان پرداخته اند، امّا سخن درباره وی، به قول حافظ، همچنان «کز هر زبان که می شنوی، نامکرّر است». کاوش مداوم در دریای بی کرانه شخصیت و سیره مولا و دقّت نظر در وادی های گسترده اندیشه و دانش آن دردانه آفرینش، ضرورتی است که به تناسب تحوّلات عصرها و تغییرات نسلها و اوج گیری دانش بشر، گریزناپذیر می نماید و در هر دوره ای به واسطه آن می توان به راهبردهای عملی در عرصه زندگی فردی و اجتماعی دست یافت و راه سعادت و کامیابی و کمال را فراروی بشر بیگانه با معنویت، نمایان ساخت.

عدالت، امنیت، صداقت، احقاق حقوق، ظلم ستیزی، حرمت نهادن به انسان، تأمین معاش و فراهم آوردن رفاه عمومی، ترویج و گسترش معنویت، بسط دانش و... مؤلّفه هایی هستند که اصول اساسی و ساختاری در مکتب علوی را تشکیل می دهند که هر حکومت مقتدری باید بدانها تأسّی کند. پایبندی به این اصول، نه تنها برای جهان اسلام و سیاستمداران اسلامی، بلکه برای همه جوامعی که از حاکمیت زر و زور و تزویر رنج می برند، بس مفید و راهگشاست. از همین روست که علاوه بر پژوهشگران اسلامی، اندیشمندان سایر ادیان نیز کاوش در ابعاد مختلف زندگانی امام علی علیه السلام پرداخته اند، هرچند از التزام عملی به آن آموزه های نجات بخش، غافل مانده اند.

مجموعه فراروی، تلاشی است بایسته (و نه شایسته) و درخور بضاعت نگارنده، مصداق بیت معروف «آب دریا را اگر نتوان کشید / هم به قدر تشنگی باید چشید» و در آن سعی شده است با استناد به منابع شیعی و غیرشیعی و حتی پژوهشگران غیرمسلمان، تاریخ سی ساله صدر اسلام، از رحلت نبی اکرم تا شهادت وصی اعظم، با نثری روان و ساده، همانند زندگی ساده و بی آلایش امیرمؤمنان، هرچند به اجمال و اختصار، مورد بررسی قرار گیرد.

این بنده تلاش کرده تا علاوه بر خدمتی ناچیز در حدّ توان برای نسل جوان، پویا و نواندیش، بدین وسیله، نام خود را در زمره ارادتمندان امیرمؤمنان ثبت نمایم که یقینا خود، عنوانی غرورآمیز است و امیدوارم که همه ما پس از به دست آوردن شناخت و معرفت لازم، به سیره عملی آن بزرگوار ملتزم شویم.

همان طور که خوانندگان گرامی ملاحظه خواهند نمود، این مجموعه بیشتر بازنویسی ای است از متون اصیل تاریخی تا اینکه تحلیل ژرف رخدادها باشد. در اینجا به توضیح مختصری درباره دو موضوع: معرفت نسبت به امام علی علیه السلام و التزام عملی به سیره ایشان، بسنده می شود.

الف - معرفت نسبت به امام علی علیه السلام : در همه دوره های تاریخی، از امام علی علیه السلام ستایش و تقدیس فراوان شده و از کرامت و فضیلت و عظمت آن بزرگوار، سخن به میان آمده است و زیباترین ستایش ها و خالصانه ترین محبتها به پیشگاه آن بزرگوار هدیه شده است. ما شیعیان نیز هماره در سخت ترین شرایط، از او استمداد طلبیده ایم و با ذکر نام او از توفان حوادث فردی و اجتماعی، فاتحانه گذر کرده ایم؛ امّا باید دانست که ما به شناخت و معرفت نسبت به ایشان، قبل از اظهار محبّت و دوستی به وی نیازمندیم؛ چرا که محبّتِ بدون معرفت، بی ارزش است و محبّت، به تنهایی راهنما و رهایی بخش نیست، بلکه این معرفت است که چراغ راه و نجات بخش ماست. اگر در جامعه ای محبّت نسبت به علی علیه السلام باشد، ولی وضعیت سیاسی، اجتماعی و اقتصادی آن مناسب نباشد، معلوم می شود که اندیشه و هدف امام علی علیه السلام و آموزه های الهی و رهایی بخش او را نشناخته است؛ چرا که محبّتی که با جهل توأم باشد، بی ثمر است و یقیقنا زاییده دچار افراط و تفریط می شود. چنین محبّتی نه در این جهان راهگشا و هدایتگر است، نه در آخرت، موجب شفاعت می گردد.

بنابراین، ما موظّف به شناخت واقعی امامان بزرگوار خود هستیم. پُرواضح است که اگر جامعه ای علی علیه السلام را آن گونه که باید، بشناسد و بدو معرفت یابد و به اندیشه های بلند و خدایی او تأسّی جوید، او را خواهد ستود و خالصانه به او عشق خواهد ورزید. این محبّت، معلول معرفت است و همین محبّت معرفت مدارانه است که قلوب مردم را در اقصا نقاط عالم، تسخیر کرده و این دکتر جرج جرداق مسیحی است که با حسرت می گوید: «ای روزگار! چه می شد تا همه نیرویت را به کار می بردی و در هر دوره، شخصیتی را به قلب و خِرد، زبان و ذوالفقار، چون علی علیه السلام به جهان عرضه می داشتی؟! راستی چه می شد؟!».

محبّت همراه با معرفت، جاودانه خواهد شد، و چنین است که شیعه در طول تاریخ به خاطر همین محبّت، همواره از طرف بنی امیه ها و بنی عبّاس ها شکنجه ها دیده؛ امّا چراغ محبّت علی علیه السلام را نسل به نسل، فروزان نگه داشته است.

ب - التزام عملی به سیره علوی: هنگامی که پیامبر اکرم، ولایت علی علیه السلام را «حِصن امنی» می خواند که با ورود به آن، نجات قطعی و رسیدن به سرمنزل مقصود، تضمین می شود، باید به نعمت بلندِ شیعه بودن خود ببالیم؛ نعمتی که برای حدّاقل بسیاری از ما، موهبتی است، نه اکتسابی. امّا طبق نصّ صریح قرآن و فرمایش مکرّر امیرمؤمنان، ورود به این حصن امن، خود دارای شرایطی است که برای هرکسی میسّر نیست و این، دقیقا به همان معنایی است که تنها شیعه بودن پذیرش ولایت ظاهری او ایجاد نمی کند.

با دقّت نظر در آموزه های بلیغ علی علیه السلام در نهج البلاغة، درخواهیم یافت ولایتی که ناجی انسان به سوی رستگاری است و سعادتمندی دنیا و آخرت را برای انسان به ارمغان می آورد، تنها به شیعه بودن و حتّی معرفت و شناخت بدون عمل، میسّر نیست، بلکه برای دستیابی به سعادت سرمدی و تأثیر نجات بخش آموزه های دینی، التزام عملی داشتن به سیره و روش و منش آن امام بزرگوار است. این چنین ولایتی است که سعادت جاودان انسان را رقم می زند و حصن امنِ معهود را برای او به ارمغان می آورد و باز، صد البته که جز جان پاک علوی جو، هرکسی را بار عام به این ولایت نیست. ولایت، به تمام معانی ای که ماحصل نگریستن از زوایای مختلف به آن است، تجلیات گوناگونی دارد. از بُعد عرفانی، حکمی، اجتماعی و حتّی سیاسی، ولایتی، اصلِ اصلی تلقّی می شود که التزام به آن، نه تنها تعهّدی قلبی، بلکه رفتاری علی گونه نیز می طلبد.

اگرچه بسیاری از اهل پژوهش به دنبال اینکه «سرّ دلبران» را از «حدیث دیگران» بجویند، در آرای ادیان و مکاتب مختلف به تفحّص پرداخته اند تا تأییدی بر عقاید خویش بیابند، امّا باید گفت این کاوش - هرچند در جای خود ارزشمند نیز هست - اگر به بهترین نحو نیز انجام پذیرد، تنها نظرهای گوناگون را نسبت به مسئله ولایت نشان می دهد، غافل از آنکه مهم ترین رکن پذیرش این ولایت را - که التزام عملی و رفتاری است - کمتر می توان یافت؛ چرا که باید به ولایت، باور داشت و رفتارمان نیز متأثر از ولایی بودن ما باشد و تنها به صرف ادّعا نیست. مطمئنا این ولایت است که سعادت بشر را در دنیا و آخرت، تضمین می کند.

نگاهی به محتوای کتاب

در نوشتار پیش رو، سعی شده است به صورت بسیار مختصر به اصلی ترین رخدادهای بعد از رحلت پیامبر بزرگ اسلام محمّد مصطفی صلی الله علیه و آله و خلفای بعد از او و جنگهای اصیل دوران حکومت امام علی علیه السلام پرداخته شود. اگرچه از جهت تاریخی امام علی علیه السلام چهارمین خلیفه مسلمانان است، امّا طبق احادیث معتبر منقول از دانشمندان بزرگ سنّی و شیعه، پیامبر مکرّم اسلام، امام علی علیه السلام را به عنوان جانشین، وصی و خلیفه بعد از خود انتخاب کرده بود. سعی ما در این مجموعه، صرفا بیان تاریخی روایات منابع اصیل شیعه و سنّی است و دریافت حقیقت با خوانندگان محترم است تا از لابه لای متون تاریخی، خود ژرفای شخصیت و بلندای اندیشه های ناب امام علی علیه السلام و مظلومیت و تنهایی او را دریابند و بدان آموزه ها تأسّی جویند.

زندگی امیرمؤمنان علی علیه السلام را از نظر جامعه شناسی می توان به سه دوره تقسیم نمود: الف) بیست و سه سال مبارزه در راه بسط عقیده؛ ب) بیست و پنج سال سکوت برای حفظ وحدت؛ ج) پنج سال حکومت برای برقراری عدالت.

در این میان، از بین همه آموزه های علی علیه السلام ، از همه رساتر، فصیح تر و بلیغ تر و اثربخش تر، دوران بیست و پنج ساله سکوت اوست. تنهایی امام علی علیه السلام در این دوران، قابل تأمّل است و سکوت و سخنش پیام آور است. هرچند تنهایی برای او زاییده یک عشق است و با بیگانگی نامتناجس، امّا تشنه بودن در کنار رودی که عوام از آن سیراب می شوند، خود، درد دیگری است و امام علی علیه السلام این درد را سالیان سال برای مصلحت بزرگ تری صبورانه تحمّل کرد و فقط آنجا که اصول اساسی دین را در خطر می دید، مداخله می کرد. او در میان آن همه اصحاب پیامبر صلی الله علیه و آله تنهاست. نیمه شب، مدینه را ترک می کند، در نخلستانهای بیرون شهر، در دل تاریکی، سر در چاه می کند و می گِرید؛ و چه معمّای بزرگی است راز گریه های علی علیه السلام در دلِ شب.

در پایان، مجددا یادآور می شویم که هرچقدر که مبحث مورد اشاره، طولانی و بی کران است، اطلاعات این حقیر، ناچیز است؛ لیکن خدای بزرگ را شاکرم که توفیق این خدمت را به من عطا فرمود که نه به اندازه ارادت، بلکه در حدّ بضاعت اندک، انجام وظیفه نمایم تا جوانان حقیقت طلب و علوی جو، محبّت ذاتی علی علیه السلام را با معرفت همه جانبه او در هم آمیزند و با تعهّد و التزام عملی به آموزه های نبوی و سیره و روش علوی، زندگی فردی و اجتماعی خود را بیش از پیش، رنگ و بویی علوی ببخشند و بتوانند به اقیانوس غدیر متصّل شوند و خُنَکاری نسیم کوی دوست را با تمام وجود خویش استشمام کنند.

علی اصغر عین القضاة
عید غدیر 1425 - ه . ق

دیباچه

شخصیت عظیم و گسترده امیر مؤمنان، وسیع تر و متنوع تر از این است که کسی بتواند به تمامی ابعاد آن دست یابد. شخصیتهای مختلف سیاسی، علمی، اخلاقی و عرفانی در وصف ایشان، مقالات و کتابهای بسار نگاشته اند، امّا هرکدام از بُعدی به آن امام همام نگریسته اند، گرچه گاه در همان بُعد هم نتوانسته اند حقّ مطلب را ادا کنند.

جامع ترین مطالب درباره ایشان را خداوند تعالی و پیامبر صلی الله علیه و آله بیان فرموده اند. خداوند متعال، او را دارای «علم الکتاب» دانسته است که گواهی خود و کسی که دارای علم الکتاب است را برای حقّانیت پیامبر خدا کافی شمرده و می فرماید: «قُلْ کفَی بِاللّه شَهِیدا بَینِی وَ بَینَکمْ وَ مَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْکتَابِ». (1)که مراد از «من عنده علم الکتاب»، به اعتراف مفسّران شیعه و سنی، امیرمؤمنان است.

اهمیت این تعریف، آن گاه روشن می شود که بدانیم آصف بن برخیا که تخت سلیمان را در یک چشم بر هم زدن از سبا، نزد سلیمان علیه السلام حاضر کرد، به تعبیر قرآن، دارای علم برخی از کتاب بود: «علم من الکتاب» (2)و این نشان از گستردگی و عظمت شخصیت امیرمؤمنان می نماید که خداوند، او را دارای علم تمامی کتاب دانسته است. آیات بسیار دیگری نیز در وصف امیرمؤمنان در قرآن کریم آمده است.

پیامبر اکرم نیز در وصف امیرمؤمنان، این گونه فرموده است:

یا علی! ما عرف اللّه حق معرفته غیری و غیرک و ما عرفک حق معرفتک غیر اللّه و غیری.

ای علی: خدا را آن چنان که شایسته است، جز من و تو نشناخت و تو را آن چنان که باید، جز خدا و من نشناخت.

ابوذر نقل می کند روزی در محضر پیامبر صلی الله علیه و آله بودیم که ایشان، جهت شکرگزاری به درگاه الهی برخاست و به رکوع و سجود پرداخت. آن گاه فرمود: «ای ابوذر! هرکس می خواهد علم آدم، فهم نوح، خلیل الرحمان بودن ابراهیم، مناجات موسی، زهد و عبادت عیسی، صبر و ابتلای ایوب را مشاهده کند، باید به مردی که هم اکنون خواهد آمد، بنگرد: مردی که همچون خورشید و ماه، سیرکننده و ستاره درخشان است، شجاع ترین انسانها و بخشنده ترین آنهاست. پس بر دشمنانش لعنت خدا و ملائکه و جمیع مردم باد!»

ابوذر می گوید: مردم منتظر بودند ببینند این فرد که وارد خواهد شد، کیست؟ در این هنگام، علی بن ابی طالب علیه السلام وارد شد.

و در کتاب بصائرالدرجات به سند صحیح از امام باقر علیه السلام چنین نقل شده است که: در امام علی علیه السلام سنّت هزار پیامبر وجود داشت. (کانت فی علی سنة الف نبی) . (3)

امیرمؤمنان، در وصف خود چنین می گوید:

ینحدر عنی السیل و لایرقی الی الطیر. (4)

من کوه بلند را می مانم که سیلاب از دامنه هایش سرازیر باشد و هیچ پروازکننده ای را یارای تسخیر بلندای آن نباشد.

او اندیشه ای والا و مَنشی همانند آن داشت. از برجسته ترین ویژگی ایشان همداستانی گفتار و کردار او با اندیشه و عمل است. او به هر آنچه می گفت، عمل می کرد. تنها از پیروان خویش نمی خواست که به سخن او عمل کنند؛ بلکه در آغاز، خود آن را عملی می ساخت و سپس، از مردم می خواست که بدان عمل کنند.

اگر علی علیه السلام به فرمانداران خود سفارش تهی دستان و مستضعفان را می نمود، خودش به عنوان زمامدار کشور قدرتمند اسلامی، پیراهن ژنده می پوشید و کفش خود را وصله می زد و اگر دیگران را به جهاد سفارش می کرد، خود، اوّلین مجاهد بود و اگر سفارش به عدالت می کرد، خود در هر شرایطی، صلح یا جنگ، در هرجا و هر زمان و با هرکس، رفتاری عادلانه داشت. او اجرای عدالت را از خویشتن، از فرزندان، از نزدیکان و کارگزارانش آغاز می کرد.

ایشان در سفارش نامه به مالک، ضمن آنکه او را به عدالت و رعایت حقوق مردم توصیه می کند، ستمگر را دشمن خدا دانسته و می گوید:

هرکس که بر بندگان خدا ستم کند، نه با ستمدیده که با خدا در ستیز باشد و کسی که خدا با او بستیزد، منطقش را فرو می کوبد و چنین کسی با خدا در جنگ است، تا هنگامی که از ستمکاری دست بردارد و یا توبه کند و هیچ چیزی در دگرگونی نعمت خدا و شتاب بخشیدن به عذاب او چونان پای فشردن بر ستم نیست؛ چرا که خداوند، ناله ستمدیدگان را می شنود و در کمین ستمکاران است.

علی علیه السلام آزادمردی بود که آزادی را برای دیگران نیز پاس می داشت و می فرمود: لاتکن عبد غیرک وقد جعلک اللّه حرا. (5)برده دیگری مباش که خداتورا آزاد قرارداده است.

لذا هیچ کس را مجبور نساخت که با او بیعت کند و به کسانی که با او بیعت کرده بودند، فرمود: «شما در هیچ حالتی مجبور نبودید» و درباره طلحه و زبیر گفت: «آنها بر این حکومت با من بیعت کردند و اگر بیعت هم نمی کردند، مجبورشان نمی ساختم، چنان که دیگران را مجبور نساختم». ایشان خطاب به مغیرة بن شعبه که با وی بیعت نکرد، فرمود: «من به تو اجازه دادم که در کارت بر طبق آنچه خودت صلاح می دانی، عمل کنی».

کتاب حاضر، با اینکه اوّلین کتاب در دست انتشار دوست و برادر عزیزم جناب آقای عین القضاة است، امّا به راستی توانسته است با عباراتی سلیس و روان و انتخابی مناسب با نیاز زمان برای علاقه مندان به ایشان مطالبی را به خامه تحریر درآورد. امید است مورد عنایت آن امام رئوف قرار گیرد. والسلام!

سید ابوالفضل موسویان

مقدمه بر چاپ دوم

«ناد علیا مظهر العجائب، تجده عونا لک فی النوائب، لی الی اللّه حاجتی و علیه معولی، کلّما امرته و رمیة منقضی فی ضل اللّه ...، بعظمتک یا اللّه ، بنبوتک یا محمد، بولایتک یا علی یا علی یا علی...»

با ستایش و نیایش به درگاه حضرت باری تعالی که سپهر کمال و معرفت بی پایانش شامل حال ابنای بشر حتی دل های خاموش گردید و بدین وسیله نور دانش سرمدی و عرفان محمدی صلی الله علیه و آله را در جهان هستی انتشار داد که به تعبیر قرآن، تاج کبریا را بر سر بنی آدم قرار داد و او را به فرزند آدم ابوالبشر ارزانی داشت که با نوش کردن از علم زلال الهی، راه سعادت و کمال را بپیماید و برسد به جایی که به جز خدا نبیند. از همین روی، هر انسان شایسته ای به قدر استعداد و توان خود و با پای سعی و عمل از آن منبع فروزان و حقیقت مطلق در زیر سایه ی بی زوالش و رحمت واسعه اش راه معرفت و کمال و حقیقت را بپیماید و به اندازه ی ظرفیت خود از آن چشمه ی الهی باده ی عشق نوشد و سرمست از باده ی توحید گردد و چنان مست از باده ی حقیقت شود که هیچ توفان جهلی نتواند او را از راه راست منحرف نماید.

باری از بخت و اقبال بلند، در اوایل سال گذشته به واسطه ی دوست گرانمایه ام جناب آقای مظفریار، خدمت انسانی وارسته، عاشق و دلداده ی ولایت که سینه سوخته و غوطه ور در بحر بیکران آن انسان والا، دُردانه ی خلقت و کعبه ی دل عارفان بود، رسیدم. جناب آقای علی اصغر عین القضاة، این آزاده ی جانباز و برادر شهید، که با ایثار و جانفشانی دست کسانی را که در اندیشه ی دست یابی به این خاک مقدس داشتند کوتاه گردانید. نویسنده ی این کتاب از زمره ی کسانی است که با نظر حق تعالی اندیشه ی ژرف، عاشقانه و عارفانه خویش را نسبت به مولایش به منصه ظهور رسانیده است که وقتی کتاب ماندگار و ارزشمند «امام علی«ع»، عقلانیت و حکومت» را مطالعه نمودم، دریافتم که در مورد ایشان اشتباه نکرده ام.

خداوند به این خانواده ی معزز و گرامی، چه لطف و عنایتی مبذول داشته که یک برادر، با بهترین سرمایه ی خود برای اعتلای جامعه ی انسانی، جان خویش را ایثار می کند و دیگری با به پرواز درآوردن سیمرغ اندیشه ی خود، جهل و نادانی را از جامعه می زداید و باعث شناساندن مولا و سرور همه ی ابنای بشر می شود.

زمانی که به بهانه ی تجدید چاپ این کتاب انتخاب شدم که مطلبی درباره ی این اثر ارزشمند بنویسم، خود را تهی از معرفت و دانش کافی و وافی یافته و حقارت را در خود احساس کردم، اما از خداوند یاری خواستم که شاهین تفکر را به جولانگاه مردی ببرم که وقتی نام او برده می شود، قلبها به طپش می افتد و آدمی را بهت و حیرت در می گیرد که خدایا! از ذکر کدام فضیلت باید آغاز کرد، از کدام صفت، از کدام مقام، از کدام حسنات، از کدام سجایا! آیا یکی بر دیگری ترجیح دارد یا نه؟ خداوند، انسانی را آئینه ی تمام نمای خود قرار داده است که خیلی ها او را خدا می دانند! همه ی بزرگان، همه ی اندیشمندان و همه ی متفکرین در مقابل مقام عظمای ولایت مولی الموحدین حضرت امام علی علیه السلام سر خم نموده اند، چه برسد به من بی مقدار! البته فرق میان من و امثال ما با نامبردگان بالا در این است که ما دیوانه ی عشق ولایتیم؛ لذا ابایی در توصیف مولایمان نداریم که دیوانه را چه باک از تکفیر. بزرگی سؤال کرد که علی ابن ابیطالب از چه بدین مقام رسید؟ بعضی ها از شجاعت، بعضی ها از محبت، بعضی ها از عدالت، بعضی ها از سخاوت او سخن گفتند، ولی پیر روشن ضمیری گفت که نه، مولایمان از دو حرکت بدین مقام رسید؛ آنچه را خدا گفت انجام بده، انجام داد و آنچه را نهی کرد، انجام نداد. و این فرمایش خدای متعال در قرآن کریم محقق شد که «مَا آتَاکمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاکمْ عَنْهُ فَانتَهُوا» (6)شاید این ساده ترین نوع تفکر در مورد مولی المتقیان است. یقینا یک دنیا حرف در این دو کلام است که فقط از کسی چون علی علیه السلام برمی آید و بس. چرا که او رب الاربابِ عالم خلقت است، یگانه و فرزانه ی تمام دوران است، وجودش محل تجمع ضدّین است. یک استدلالی است که «انسانِ غلیظ القلب، رقیق القلب نمی شود» امّا وقتی مولایمان در جنگ ها شرکت می کرد، برافروخته و شاد بود، اما وقتی به یتیمی درمانده می رسید یا با قاضی الحاجات مناجات می نمود، لرزان و گریان و خائف از خشم خدا بود، وقتی انفاق می کرد شاد بود و هنگامی که نادرستی و ناعدالتی را می دید، برافروخته می شد و فضائل و خصائل منحصر به فردی که فقط آن بزرگ مرد را سزاست.

در واقع اگر نظر به امام العارفین، حضرت علی علیه السلام و اندیشه ی بلند آن امام همام را نظر به وجه اللّه بدانیم، به بیراهه نرفته ایم؛ چرا که این دُردانه ی آفرینش، مجتمع تمام فضائل الهی و حسنات اولاد بشر است. انسان کاملی است که تأسی و تمسّک به سلوک او، سرافرازی دو عالم را در پی دارد.

آری، نظر به قامت بلند سیره ی علوی، مبنای تمام فضائل بشریت است و رشد و بالندگی معنوی در گرو تمسّک و پیروی از مظهر عجائب دو عالم، «امام علی ابن ابیطالب علیه السلام » است. امام علی علیه السلام نسخه ی منحصر به فرد الهی است، پس نظر به بلندای اندیشه ی آن بزرگوار را می توان نظر به «وجه اللّه » دانست؛ در عین حال او را خدا هم ندانست! و وظیفه ی ما اطاعت از او و گام زدن در راه روشنی است که آن بزرگوار فرا روی بشریت گشوده است. دعا می کنیم که خداوند ما را از یاران صدیق و جاودان آستانش قرار دهد. ان شاء اللّه

ارادتمند حضرت مولی
مهرآور زاهد - 1385