هدايت و سياست در پرتو گفتگوهاى اميرالمؤ منين (ع)

مهدى عبداللهى

- پى‏نوشت‏ها -


1) انساب الا شراف ، حديث 146.
2) مقصود اين است كه اگر كسى مثلا به جان و مال مردم تعدى كرد در اين صورت احترام جان و مال خود را از بين برده است ، و طبق مقررات شرع مجازات مى شود.
3) بحارالانوار: 39/10.
4) عمر و بن عبدود: از شجاعان عرب بود و او را فارس يليل مى ناميدند و با هزار نفر برابر مى دانستند، چون در محلى به نام يليل يك تنه در مقابل هجوم بنى بكر ايستادگى كرد و مردان قريش را نجات داد. تاريخ پيامبر اسلام : 390؛ ود نام يكى از بتهاى قوم نوح است وليكن قريش ‍ بتى به نام ود داشتند. لسان العرب : 3/ 455.
5) حذيفة بن اليمان : صاحب سر رسول خدا صلى الله عليه و آله و يكى از چهار نفر ياران اميرالمؤ منين عليه السلام است كه به اركان اربعه مشهورند. او در كوفه ساكن شد و چهل روز بعد از بيعت با على عليه السلام در مدائن در گذشت . جامع الرواة : 1/ 182.
6) بحارالانوار: 41/ 50. ملاى روى داستانى را مشابه جريان فوق به نظم كشيده كه گزيده آن را در اينجا مى خوانيد:
از على آموز اخلاص عمل

شير حق را دان منزه از دغل

در غزا بر پهلوانى دست يافت

زود شمشيرى بر آورد و شتافت

او خدو انداخت بر روى على

افتخار هر نبى و هر ولى

او خدو انداخت بر رويى كه ماه

سجده آرد پيش او در سجده گاه

در زمان انداخت شمشير آن على

كرد او اندر غزايش كاهلى

گشت حيران آن مبارز زين عمل

از نمودن عفو و رحم بى محل

گفت بر من تيغ تيز افراشتى

از چه افكندى مرا بگذاشتى ؟

گفت من تيغ از پى حق مى زنم

بنده حقم نه ماءمور تنم

چون خدو انداختى بر روى من

نفس جنبيد و تبه شد خوى من

نيم بهر حق شد و نيمى هوا

شركت اندر كار حق نبود روا

مثنوى مولوى ، دفتر اول
7) انساب الاءشراف : حديث 169.
8) انساب الاشراف : حديث 32و33.
9) غزوه تبوك ، در سال نهم هجرت رخ داد، و تبوك ، سرزمينى است در شمال شبه جزيره عربستان كه لشكر اسلام براى جنگ با روميان تا آن محل آمدند. تاريخ پيامبر اسلام 618 و المنجد.
10) اين امر به خاطر تحركات منافقين بود كه مى خواستند در غياب پيامبر صلى الله عليه و آله كه طولانى هم بود در مدينه دست به كارهايى بزنند، از اين رو مى بايست شخصى جانشين حضرت باشد كه بتواند با توطئه منافقان مقابله كند. طبيعى است شايعات بعدى هم از طرف منافقين بود به اين اميد كه اميرالمؤ منين را هم روانه كنند تا مانعى در راه اجراى نقشه هايشان نباشد.
11) انساب الاشراف : حديث 16 و 17 و 18.
12) ابراهيم : 34
13) نهج السعادة 1/ 24.
14) بحارالانوار: 96/358، نقل به تلخيص .
15) عنكبوت : 1و2 # الم ، آيا مردم پنداشتند كه تا گفتند ايمان آورديم ، رها مى شوند و مورد آزمايش ‍ قرار نمى گيرند؟
16) نهج البلاغه : 490
17) الاءحتجاج ، طبرسى : 108؛ الاءمالى ، شيخ طوسى : 684.
18) نهج السعادة : 7/127.
19) مدت خلافت مروان كمتر از يك سال بود و چهار نفر از فرزندان او به نام هاى عبدالملك ، عبدالعزيز، محمد و بشر رياست يافتند. اولى خليفه و سه ديگر به ترتيب حكمران مصر، جزيره و عراقين شدند. نيز احتمال دارد كه منظور چهار فرزند عبدالملك نوادگان مروان به نام هاى وليد، سليمان ، يزيد و هشام باشند كه هر چهار برادر به خلافت رسيدند. (تتمه المنتهى : 79).
20) نهج البلاغه : 170
21) ز اذان ابو عمرة الفارسى : از اصحاب اميرالمؤ منين عليه السلام بلكه ازخواص است ، حضرت ، اسم اعظم در گوش او خواند و او حافظ قرآن شد در حالى كهپيشتر نمى توانست قرآن بخواند. الكنى والالقاب : 1/122.
22) قنبر: غلام اميرالمؤ منين عليه السلام است ، او را از اركان اربعه تابعين دانسته اند، حجاج از او پرسيد غلام چه كسى هستى ؟ گفت : مولى من ضرب بسيفين و طعن بر محين وصلى القبلتين و بايع البيعتين و هاجر الهجرتين و بسيارى از اوصاف اميرالمؤ منين عليه السلام را بر شمرد. حجاج دستور داد سر او را بريدند و او در راه محبت امام اين گونه به شهادت رسيد. تنقيح المقال ، ج 2، بخش دوم ، ص 30.
23) اين دست چين من است كه خوب و بدش با هم است ، در حالى كه ديگر چينندگان دستشان به دهانشان بود و خوب هايش را مى خوردند.
24) الغارات : 55.
25) ربذه : سه روز راه با مدينه فاصله دارد و قبر ابوذر غفارى رضى الله عنه در آن جا است . معجم البلدان : 3/43.
26) فيد: شهرى بوده است ميان راه مكه به كوفه . معجم البلدان : 4/282.
27) ابوموسى اشعرى عبدالله بن قيس : در زمان عمر و عثمان ، والى بصره و ازطرف اميرالمؤ منين عليه السلام والى كوفه بود در جريان جنگجمل مردم را از يارى امام عليه السلام باز مى داشت ، حضرت او را از حكومت بر كنار كرد.در جريان حكميت ، خوارج و منافقان او را به عنوان نماينده بر امام على عليه السلامتحميل كردند، او كه فرد ساده لوحى بود از عمر و عاص فريب خورد و حكميت به نتيجهنرسيد. الكنى و الالقاب : 1/155.
28) نساء: 95
29)الجمل : 270.
30) نهج السعادة : 1/262
31) ابن عباس عبدالله بن عباس : پسر عموى پيامبر صلى الله عليه و آله و علىعليه السلام و از ياوران اميرالمؤ منين و راويان حديث است .
32) نهج السعادة :1/249.
33) ذى قار ذوقار: محل آبى است در نزديكى كوفه به طرف واسط. المنجد فى الاعلام .
34) نهج البلاغه : 111.
35) سيد حميرى در اين زمينه مى گويد:
يا حار همدان من يمت يرنى

من مؤ من او منافق قبلا

و نيز در شعر فارسى آمده است :
اى كه گفتى فمن يمت يرنى

جان فداى كلام دلجويت

كاش روزى هزار مرتبه من

مردمى تا بديدمى رويت

36) نهج السعادة : 2/667.
37) الضحى : 11، اما از نعمت پروردگار خويش (با مردم ) سخن بگو.
38) نهج السعادة : 2/630
39) تيما: سرزمينى است در شمال جزيرة العرب .
40) نهج السعادة : 2/557
41) رحبه : به معنى زمين باز و با وسعت و فاصله بين خانه ها يا محوطه ميان خانه ها و مسجد است و رحبه خنيس نام محله اى بوده است در كوفه (معجم البلدان ).
42) انساب الاشراف ، حديث 232.
43) اسراء: 33
44) وقعة صفين : 3.
45) اصبغ بن نباته : از خواص ياران اميرالمؤ منين عليه السلام است و در جنگ صفين فرماندهى شرطة الخميس را بر عهده داشت ، او مردى شجاع و عابد بود. سفينة البحار: 2/8.
46) نهج السعادة : 7/131.
47) الجمل : 270.
48) احنف بن قيس : از بزرگان اهل بصره ، در زمان پيامبر صلى الله عليه و آله مسلمان شد وليكن به محضر آن حضرت شرفياب نشد، او از ياران اميرالمؤ منين عليه السلام و شخص بزرگوار، حليم و بردبار بود. الكنى و الالقاب : 2/9
49) نهج السعادة : 2/48
50) نهج السعادة : 2/53.
51) هاشم بن عتبه : معروف بن مرقال از نيكان صحابه و از ياران خاص اميرالمؤ منين عليه السلام و پرچمدار آن حضرت در صفين بود. او به جهت سرعت در جنگ مرقال ناميده شد و در صفين نيز به سختى جنگيد و در همان جنگ به شهادت رسيد. الكنى و الالقاب : 3/180.
52) عمار ياسر ابواليقظان : از مسلمانان نخستين است كه پدر و مادرش زير شكنجهقريش به شهادت رسيدند. او از ياوران اميرمؤ منان بود و در جنگ صفين در ركاب آنحضرت شهيد شد، و شهادت او موجب تزلزل در سپاه شام گرديد، زيرارسول خدا(ص ) خبر داده بود كه : عمار را گروه ستمكار خواهند كشت . سفينة البحار:2/275.
53) قيس بن سعد: صحابى شجاع و بخشنده و از ياوران اميرمؤ منان بود و بعد از آن حضرت نيرومندترين مردم به شمار مى آمد. پدرش سعد بن عباده رئيس طايفه خزرج بود كه با ابوبكر بيعت نكرد. قيس از جانب اميرمؤ منان به حكومت مصر منصوب شد و در تمام جنگهاى آن حضرت شركت داشت و بعد از شهادت امام از ياوران امام حسن عليه السلام بود. سفينة البحار: 2/475.
54) سهل بن حنيف : از انصار و از اصحاب نيك اميرالمؤ منين است ، او هنگام بازگشت از صفين در كوفه از دنيا رفت و اميرالمؤ منين از فقدان او به شدت متاءثر شد و پنج مرتبه بر او نماز خواند. سفينة البحار: 1/676.
55) وقعه صفين : 92، نقل به تلخيص .
56) مسرفى : نوعى شمشير منسوب به محلى به نام مشارف .
57) الجمل : 270، مشابه اين ماجرا در ص 100 وقعه صفين آمده و در آنجا نام اين شخص ‍ ابوزبيب گفته شده است .
58) حجربن عدى : از ياوران و فرماندهان لشكر اميرالمؤ منين عليه السلام و معروف به زهد و عبادت بود. حجر و يارانش توسط معاويه به شهادت رسيدند و پيشتر پيامبر صلى الله عليه و آله از شهادت آنها خبر داده بود. سفينة البحار: 1/224.
59) عمروبن حمق : از بزرگان شيعه و ياوران اميرالمؤ منين عليه السلام است ، همراه حضرت در جنگ جمل ، صفين و نهروان شركت كرد و در سال 50 هجرى به دست معاويه به شهادت رسيد. سفينة البحار 2/260.
60) وقعة صفين : 103.
61) زياد بن نضر: از اصحاب اميرالمؤ منين عليه السلام و از فرماندهان لشكر آن حضرت در صفين بود. وقعه صفيه : 117 و 118.
62) عبدالله بن بديل ورقا: از صحابه و ياران شجاع امام على عليه السلام است ، در صفين بعد از اين كه به جانب معاويه حمله كرد و او را از جايگاه خود فرارى داد، به شهادت رسيد. سفينة البحار:1/69 و2/.
63) وقعه صفين : 111.
64) وقعة صفين : 133.
65) دخان : 2529.
66) وقعة صفين : 142.
67) وقعة صفين : 379.
68) وقعة صفين : 531.
69) بحارالانوار: 41/55.
70) جويرية بن مسهر: از دوستان امير مؤ منان است و حضرت او را از بعضى اسرار آگاه كرد. زياد بن ابيه در زمان معاويه دست و پاى جويريه را بريد به دار آويخت . سفينة البحار: 1/191.
71) همان : 41/58.
72) شقشه : چيزى است مانند شش كه هنگام غضب شتر از دهانش بيرون مى آيد. و در اينجا كنايه از: نا گفته راز بنهفته اى است كه ناگاه آشكار شود و باز به پنهانى روى آورد.
73) مصدق بن شبيب نحوى مى گويد: وقتى اين خطبه را بر استادم ابن خشاب قرائت كردم و به اين گفته ابن عباس رسيدم ، گفت : اگر من در آنجا حاضر بودم به ابن عباس مى گفتم ، مگر پسر عمويت در اين خطبه چيزى را نا گفته گذاشته ؟! او چيزى براى پيشينيان و پسينيان باقى نگذاشته است . (شرح نهج البلاغه ابن ميثم : 1/169).
74) نهج البلاغه : 53.
75) نهج البلاغه : 63.
76) جريربن عبدالله : نقل شده حضرت على عليه السلام جفت نعلين خود را به جرير بن عبدالله دادند و فرمودند: هر دو اينها را حفظ كن كه با رفتن اين دو دينت خواهد رفت ؛ در جمل يكى از آن دو مفقود شد و چون حضرت او را نزد معاويه فرستاد ديگرى از دست رفت . جرير از جنگ كناره گرفت و در نهايت به معاويه پيوست از اين رو اميرالمؤ منين خانه او را در كوفه خراب كرد. تنقيح المقال : 1/210
77) نهج البلاغه : 129.
78) تحف العقول : 181.
79) نهج البلاغه : 546.
80) نهج البلاغه : 662.
81) نهج البلاغه :782
82) نهج البلاغه : 1133.
83) مغيرة بن شعبه : در زمان جاهليت با عده اى مصاحبت كرد و با حيله آنها را كشت و اموالشان را برداشت و فرار كرد و سپس به حضور پيامبر صلى الله عليه و آله آمد و اظهار اسلام نمود، حضرت فرمود: اسلامت را پذيرفتم اما اين اموال ، اموال عذر است ما را نيازى به آن نيست . او در زمان عمر نيز مرتكب فجور و فحشا شد و بعدها با معاويه همكارى جدى داشت . على عليه السلام فرمود:
از وقتى كه مغيره ادعاى اسلام نموده كسى حالت خشوع و خضوع را در او نديده . سفينة البحار: 2/305 و 339.
84) نهج البلاغه : 1376.
85) همان : 1393.
86) منافقون : 4.
87) حشر: 7.
88) تحف العقول : 189.
89) گويا شكوه حضرت از جريان حكميت است .
90) الغارات : 68، ترجمه الغارات : 36.
91) فصلت : 46
92) بقره : 249.
93) الغارات : 71؛ ترجمه الغارات : 37.
94) الغارات : 208، ترجمه الغارات : 74.
95) زياد بن خصفه : از ياران مخلص اميرالمؤ منين و امام حسن عليه السلام است . على عليه السلام او را براى جنگ با خريت بن راشد كه به سوى مدائن رفته بود، فرستاد. و او با خريت و ديگر خوارج كه با او بودند درگير شد و آنها را از مدائن راند. تنقيح المقال : 1/455.
96) عبدالله بن واءل تميمى : از رؤ وساى توابين است كه به خوانخواهى امام حسين عليه السلام قيام كردند. الغارات : 774.
97) الغارات : 342، ترجمه الغارات : 124.
98) الغارات : 587؛ ترجمه 213.
99) نهج السعادة : 1/276.
100) از تاريخ معلوم مى شود كه در جنگ جمل تعداد لشكريان اميرالمؤ منين عليه السلام از شهر كوفه حدود هفت نفر بوده اند، كه با روايت پيشين سازگار است اما آنچه در اين روايت آمده و تعداد را هزارر نفر مشخص كرده ممكن است مربوط به يك دسته از اهل كوفه باشد كه در يك مرحله آمده و با شرط خاصى يعنى پايدارى تا پاى جان بيعت كرده اند و مجموع اين گروه با گروهاى ديگر كه در چند مرحله و احيانا در چند روز آمده اند 6560 نفر بوده است .
101) اويس قرنى : از كسانى است كه رسول خدا صلى الله عليه و آله اهل بهشت بودن آنها را گواهى كرده است . او موفق به ديدار پيامبر صلى الله عليه و آله نشد ولى همراه اميرالمؤ منين عليه السلام در صفين شركت كرد و در همان جنگ به شهادت رسيد. سفينة البحار: 1/53.
102) بحارالانوار: 42/147
103) الغارات : 106؛ ترجمه الغارات : 42.
104) نهج البلاغه : 1239.
105) ليلة الهرير: در يكى از روزهاى سخت جنگ صفين ، نبرد شب هنگام نيز ادامه پيدا كرد كه شب بسيار سختى براى لشكريان بود، آن شب را، ليلة الهرير ناميده اند. 106) بحارالانوار: 83/23.
107) الجمل : 336، نقل به تلخيص .
108) الجمل : 339.
109) الجمل : 355.
110) نهج السعادة : 7/128.
111) ابو عبيدة بن الجراح : از همكاران ابوبكر و عمر بود، در روز سقينه ابوبكر پيشنهاد كرد با ابوعبيده يا عمر بيعت كنيد. الكنى و الالقاب : 1/115.
112) بشيربن سعد: در روز سقيفه با سعد بن عبادة مخالفت كرد و وقتى عمر و ابو عبيده به ابوبكر گفتند ما با تو بيعت مى كنيم ، بشير گفت : من سومى شما هستم ، بلكه هنگام بيعت اولين نفر بود. سفينة البحار: 1/83.
113) نهج السعادة : 1/44.
114) نهج البلاغه : 1217.
115) نهج السعادة : 1/161.
116) نهج البلاغه : 525.
117) عبدالله بن سعد بن ابى سرح : ابن ابى سرح : او نخست ايمان آورد و سپس مرتد و مشرك شده و نزد قريش بازگشت . در فتح مكه از جمله چند نفرى بود كه رسول خدا به مسلمانان دستور داده بود هر كجا آنها را بيابند بكشند. عثمان كه برادر شيرى او بود او را پنهان كرد و سپس به حضور رسول خدا آورد و به هر وسيه اى بود برايش امان گرفت ، او در زمان عصر و عثمان به كار گماشته شد. تاريخ پيامبر اسلام : 526.
118) سعيد بن عاص : از بنى اميه است ، عثمان بعد از عزل وليد بن عقبه او را به حكومت كوفه منصوب كرد. بعد از مرگ عثمان از سياست كناره گيرى و در جنگ جمل و صفين شركت نكرد. در زمان معاويه دوباره به كار گماشته شد و حكومت مدينه به تناوب به او و مروان واگذار گرديد. سفينة البحار: 1/622.
119) ابن كريز عبدالله بن عامبر بن كريز: پسر دايى عثمان و از جانب او حاكمبصره بود در جمل همراه عايشه شركت كرد. تهذيب التهذيب : 4/354.
120) اين پنج نفر مصرى و از سر كردگان گروهى بودند كه بر ضد عثمان قيام كرده بودند.
121) از قرائن معلوم مى شود مروان نامه را تهيه كرده و به وسيله غلام عثمان فرستاده بود.
122) الجمل : 137.
123) هرمزان : ايرانى است و در زمان عمر مسلمان شد.
124) الجمل : 176.
125) وليد بن عقبه : مشهور به فاسق برادر ناتنى عثمان ، از دشمنان اميرالمؤ منين و رسول خدا است پدرش را اميرالمؤ منين در بازگشت از بدر به دستور پيامبر صلى الله عليه و آله به هلاكت رساند.
126) الجمل : 177.
127) الجمل : 181.
128) انبيا: 111، و نمى دانم شايد آن براى شما آزمايشى و تا چند گاهى (وسيله ) بر خوردارى باشد.
129) نهج السعادة : 1/127.
130) اين كه حضرت فرمود: پسر ملعون ، زيرا مغيرة فرزند اخنس بن شريق است كه از بزرگان منافقين مى باشد و از كسانى است كه روز فتح مكه به زبان اظهار اسلام كردند و در باطن مسلمان نشدند، و رسول خدا براى تاءليف قلب اخنس صد شتر از غنيمت هاى جنگ حنين را به او بخشيد يكى از فرزندان او در جنگ احد توسط اميرالمؤ منين عليه السلام كشته شد به همين جهت برادرش مغيره با حضرت على عليه السلام كينه مى ورزيد.
131) نهج السعادة : 1/162
132) نهج السعادة : 2/174.
133) نهج السعادة : 1/216.
134) نهج السعادة : 1/226.
135) الجمل : 413.
136) مساحق بن عبدالله بن مخرمه : قرشى است و از تابعين به شمار مى آيد. الاصابة : 3/406.
137) امروز بر شما سرزنشى نيست ، خداوند شما را مى آمرزد و او مهربانترين مهربانان است
يوسف 92.
138) الجمل : 416.
139) انساب الاشراف ، حديث 301 و 369.
140) سعد بن ابى وقاص : صحابى و از قريش است و از اعضاى شوراى 6 نفره كه عمر براى انتخاب خليفه بعد از خود تعيين كرده بود. او با اميرالمؤ منين بيعت نكرد در عين حال روايات متعددى در فضيلت زز عليه السلام از او نقل شده است . عمر بن سعد فرمانده لشكر يزيد در كربلا فرزند همين سعد است . سفينة البحار: 1/619.
141) نهج البلاغه : 1213.
142) نهج السعادة : 7/129.
143) بقره : 194. ماه حرام در برابر ماه حرام و حرمت (شكنى )ها را بايد مقابله به مثل كرد، پس هر كس كه ستم بر شما كرد، به همان گونه كه بر شما ستم مى كند، بر او ستم روا داريد.
144) نهج السعادة : 2/223.
145) حبيب بن مسلمه : از طرفداران معاويه است و از جانب او حكومت ارمينيه (ارمنستان ) را داشت . تقريب التهذيب : 1/153.
146) شرحبيل بن سمط: اهل شام و از طرفداران معاويه بود. حمص را فتح كرد و كارگزار معاويه در آن شهر بود. تقريب التهذيب : 1/335.
147) معن بن يزيد: صحابى و اهل مدينه است ، او در كوفه ، مصر و شام زندگى كرد و در سال 46 هجرى در گذشت . تقريب التهزيب : 2/273.
148) قصص : 56.
149) وقعه صفين : 200، با تلخيص .
150) وقعه صفين : 474.
151) حجرات :9.
152) حجرات : 9
153) وقعه صفين : 551.
154) نهج البلاغه : 554، نقل به معنى .
155) صعصعة بن صوهان :
156) اشعث بن قيس : بعد از رسول خدا از دين برگشت و در جنگ اسير شد؛ ابوبكر او را بخشيد و خواهرش را به او تزويج نمود. از جانب عثمان حاكم آذربايجان بود. ابن ابى الحديد مى گويد: پايه هر فساد و مشكلى كه در حكومت امير مؤ منان پيش مى آمد از اشعث بود. سفيند البحار: 1/702.
157) الغارات : 498.
158) بحارالانوار: 42/146؛ امالى شيخ صدوق ، مجلس 28.
159) بحارالانوار: 10/115.
160) مسور بن مخرمه : پسر خواهر عبدالرحمن بن عوف است ، تا كشته شدن عثمان در مدينه بود سپس به مكه رفت و بعد از مرگ معاويه با ابن زبير همراه و در حمله حصين بن نمير به مكه كشته شد. او حامل نامه اميرالمؤ منين به معاويه بود و گويا حكومت حضرت را خوش نداشت ولى از برخى نقلها علاقه او به حسنين عليهما السلام و گريه او بر امام شهيد استفاده مى شود. سفينة البحار: 1/672.
161) الجمل : 145.
162) الجمل : 130.
163) نهج البلاغه : 1178.
164) غافقى بن حرب : سر كرده مصريان در قيام عليه عثمان بود. طبرى : 3/454.
165) ابن ابزى : نامش عبد الرحمن و صحابى بودنش مورد اختلاف است گويند اميرالمؤ منين عليه السلام حكومت خراسان را به او واگذار كرد. تهذيب التهذيب : 5/46.
166) الجمل : 128، نقل به تلخيص .
167) عبيدالله بن ابى رافع : نويسنده امير مؤ منان بوده ، و در دو كتاب به نام هاى ذيل تاءليف كرده است :
قضاوتهاى اميرالمؤ منين عليه السلام .
نام اصحابى كه در جنگ جمل ، صفين و نهروان همراه اميرالمؤ منين بودند. جامع الزواة : 1/527.
168) ابو هيثم بن تيهان : از اصحاب بزرگوار رسول خدا صلى الله عليه و آله است كه در تمام غزوات حضرت حاضر بوده و از ياران مخصوص اميرالمؤ منين به شمار مى آيد. او در صفين به شهادت رسيد. (الكنى و الالقاب ).
169) نهج السعادة : 1/228.
170) نهج البلاغه : 656.
171) فتح : 48
172) الجمل : 163.
173) يعلى بن منيه يعلى بن اميه : از جانب عثمان فرماندهى سپاه را عهده دار شد وبعد از مرگ عثمان با زبير همراهى كرد. تهذيب التهذيب : 9/418.
174) الجمل : 166.
175) يمامه : نام بخشى از ناحيه نجد عربستان است .
176) تاريخ اليعقوبى : 2/180.
177) غافر: 43
178) نور: 25.
179) نهج السعادة : 1/308.
180) انساب الا شراف : حديث 316 و 317.
181) خريت بن راشد: از طايفه بنى ناجيه مى باشد همراه سيصد نفر از بصره آمد و در جنگ جمل و صفين به همراه على عليه السلام شركت كرد، در جريان حكميت با اميرالمؤ منين به مخالفت برخاست و دار و دسته اى جمع كرد. اميرالمؤ منين مقعل بن قيس را با لشكرى به سوى او فرستاد؛ معقل بسيارى از ياران خريت را امان داد و از او جدا كرد و سرانجام در سرزمين اهواز درگير شدند و خريت كشته شد و فتنه او پايان يافت (الاعلام : 2/303).
182) نهج السعادة : 2/480.
183) عبدالله بن وهب : از طايفه ازد و از رؤ ساى خوارج است در جنگ نهروان فرماندهى خوارج به عهده داشت و در همان جنگ كشته شد. (الاعلام : 4/143).
184) زيد بن حصين : از مهاجران و ياران على عليه السلام بود، سپس از خوارج گشت .
185) نهج السعادة : 2/484.
186) يزيد بن قيس ارحبى : از اصحاب اميرالمؤ منين عليه السلام است و از جانب آن حضرت حكومت رى ، همدان و اصفهان را داشت ، در صفين همراه امام و در مبارزه با دشمنان دارايى ثبات و موضع مناسب بود. تنقيح المقال : 3/327.
187) حديبيه : محلى است در نه ميلى مكه كه در سال ششم هجرت قرار داد صلح بين پيامبر صلى الله عليه و آله و قريش در آن محل منعقد شد. نماينده قريش در امضاى صلح ، سهيل بن عمرو بود. تاريخ پيامبر اسلام : 460 و 466.
188) استغفار و توبه معصومان عليهم السلام به معنى انجام گناه از سوى ايشان نيست ، روايت شده كه حضرت رسول اكرم از هيچ مجلسى بر نمى خاست مگر اينكه 25 مرتبه استغفار مى كرد. سفينة البحار: 2/322.
189) انساب الاءشراف : حديث 443.
190) وقعه صفين : 508.
191) نحل : 91.
192) وقعه صفين : 512 تا 518، نقل به تلخيص .
193) انساب الاءشراف : حديث 451.
194) نهج السعادة : 2/364.
195) الغارات : 108، ترجمه الغارات : 44.
196) نهج السعادة : 1/316.
197) الجمل : 382.
198) نهج السعادة : 1/315.
199) اهل بغى يا بغات : به كسانى گفته مى شود كه بر ضد امام عادل قيام كنند.
200) الجمل : 405.
201) نهج السعادة : 1/328.
202) الجمل : 407.
203) كعب سور ازدى : از جانب عمر قاضى بصره بود، در جريان جنگ جمل قصد كناره گيرى داشت ولى به اصرار عايشه در جنگ شركت كرد و افسار شتر عايشه به دستش بود.
204) الجمل : 392.
205) الجمل : 388.
206) همان : 390.
207) در كتاب جمل ، ص 283 آمده است كه حكيم بن جبله عبدى قبل از رسيدن حضرت امير عليه السلام به بصره عليه اصحاب جمل قيام كرد، در نتيجه خود، برادر و پسرش به همراه عده اى ديگر به شهادت رسيدند، به نظر مى رسد آنچه در متن روايت آمده اشتباه راوى است ، و صحيح آن حكيم بن جبله عبدى است نه اخوربيعه عبدى .
208) ابو برده اگر چه به گمراهى اهل بصره و حقانيت اميرالمؤ منين اعتراف كرد و در جنگ صفين هم شركت كرد اما با معاويه هم سر و سرى داشت و از جانب او جوايزى دريافت نمود. وقعه صفين : 5.
209) وقعه صفين : 4.
210) سفينة البحار: 1/321.
211) مالك اشتر مالك بن حارث نخعى : از بزرگان شيعه و ياران شجاع و مخلصاميرالمؤ منين بود. آن حضرت آرزو مى كرد كاش در ميان اصحابش دو نفرمثل او بود و نيز آن حضرت فرمود مالك براى من آنچنان بود كه من براىرسول خدا. الكنى و الاءلقاب : 2/24.
212) عمرو بن حمق از بزرگان شيعه و ياوران اميرالمؤ منين است ؛ همراه حضرت درجنگ جمل ، صفين و نهروان شركت كرد. و در سال 50 هجرى به دست معاويه به شهادترسيد. سفينة البحار: 2/260.
213) ابى ابى معيط عقبة ابن ابى معيط: از سر سخت ترين دشمنان اسلام و پيامبربود. در جنگ بدر اسير شد و به دستور پيامبر به هلاكت رسيد. تاريخ پيامبر اسلام :109.
214) زيد بن حصين اسلمى : از مهاجران و اصحاب على عليه السلام به شمار آمده است . تنقيح المقال : 1/462.
215) ابوموسى اشعرى عبدالله بن قيس : از جانب عمر و عثمان حاكم بصره بود و ازسوى اميرالمؤ منين عليه السلام به حكومت كوفه منصوب شد. او در جريان جنگجمل مردم كوفه را از يارى على عليه السلام باز مى داشت ، از اين رو حضرت او را بركنار كرد. در جريان حكميت فريب عمروعاص را خورد و حكميت به نتيجه نرسيد. الكنى والاءلقاب : 1/155.
216) وقعه صفين : 481 501، نقل به تلخيص .
217) وقعه صفين : 521.
218) نهج البلاغه : 149.
219) همان : 150.
220) نهج السعادة : 1/277.
221) انبار: شهرى در كنار رود فرات كه پيش از تاءسيس بغداد پايتخت عباسيان بود.
222) نخيله : محلى است در نزديكى كوفه به طرف شام .
223) نهج البلاغه : 1212.
224) نهج البلاغه : 1132.
225) نهج البلاغه : 1104.
226) وقعه صفين : 143.
227) الجمل : 290.
228) نهج البلاغه : 550.
229) بحارالانوار: 41/57.
230) بحارالانوار: 41/52.
231) مخنف بن سليم : از ياران اميرالمؤ منين بود و در جنگ جمل و صفين همراه حضرت شركت كرد.
232) نساء: 72و73.
233) وقعه صفين : 7.
234) سويق : آرد سرخ كرده گندم يا جو.
235) نهج السعادة : 2/44.
236) نهج السعادة : 3/412.
237) كر: كيل يا وزنى بوده است براى طعام .
238) انساب الاءشراف : حديث 139.
239) عقيل : برادر بزرگ على بن ابى طالب عليه السلام است .
240) الغارات : 549؛ ترجمه الغارات : 206.
241) بحارالانور: 41/107، از...
242) وقعه صفين : 14.
243) الغارت : 63؛ ترجمه الغارات : 35.
244) طائف : شهرى است در نزديكى مكه .
245) عبدالله بن جعفر: پسر برادر اميرمؤ منان و فرزند جعفر طيار است .
246) نهج السعادة : 1/318.
247) نهج السعادة : 3/276.
248) نهج السعادة : 1/114؛ نقل به تلخيص .
249) نهج السعادة : 1/67.
250) نجاشى نام او قيس بن عمرو است . 
251) الغارت : 535، ترجمه الغارت : 201.
252) بقره : 45.
253) مائده : 8.
254) طارق را با معاويه سخنان جالبى است براى اطلاع مراجعه كنيد به الغارات : 541 و ترجمه آن ، ص 203.
255) الغارت : 539، ترجمه الغارات : 202.
256) توبه : 91. بر ناتوانان و بر بيماران و بر كسانى كه چيزى براى انفاق (در راه جهاد) پيدا نمى كنند گناهى نيست در صورتى كه براى خدا و پيامبرش خير خواهى نمايند. و بر نيكوكاران ايرادى نيست ، و خداوند آمرزنده مهربان است .
257) وقعه صفين : 528.
258) نهج البلاغه : 160.
259) بحارالانوار: 41/58.
260) شريح : از جانب عمر بن خطاب به قضاوت شهر كوفه منصوب شد، 60 سال پيوسته در آن شهر قاضى بود به جز سه سال در زمان حكومت ابن زبير، شريح در جريان دستگيرى هانى كه به شهادتش ‍ منجر شد از ابن زياد حمايت كرد. او در سن 108 سالگى از دنيا رفت . سفينة البحار: 1/694.
261) بحارالانوار: 34/316.
262) حارث بن هشام : برادر ابو جهل است .
263) بحارالانوار: 41/10.
264) بحارالانوار: 41/55 با تلخيص .
265) ذمى : شخص يهودى يا مسيحى يا زردشتى (اهل كتاب ) كه در سايه حكومت اسلامى زندگى مى كند.
266) بحارالانوار: 41/53.
267) امر القيس : نام او سليمان بن حجر كندى است ، از شعراى جاهليت است و يكى از معلقات سبع (هفت شعرى كه در زمان جاهليت در خانه كعبه آويخته بودند) متلعق به اوست . الكنى و الاءلقاب : 2/49.
268) نهج البلاغه : 1295.
269) همان : 1303.
270) نهج البلاغه : 1237.
271) همان : 1338
272) نهج البلاغه : 1236
273) نهج البلاغه : 1215؛ حضرت جواب او را در موقع مناسب بيان فرمود:
ر.ك به حكمت 30 نهج البلاغه فيض الاسلام .
274) ذعلب يمانى : از اصحاب اميرالمؤ منين عليه السلام و داراى زبانى و قلبى شجاع بود. تنقيح المقال : 1/421.
275) نهج البلاغه : 528.
276) نهج البلاغه : 430
277) نهج البلاغه 368.
278) نهج البلاغه : 177.
279) شرح نهج البلاغه ، ابن ميثم : 1/326.
280) لقمان : 34
281) نهج البلاغه : 398.
282) غافر: 60
283) فاطر: 6.
284) نهج السعادة : 3/245.
285) نهج السعادة : 2/419.
286) عايشه ، طلحه و زبير هر سه از مخالفان عثمان و از تحريك كنندگان بر ضد او بودند و طلحه قبل از مرگ عثمان بيت المال را تصرف كرده بود. با اين حال به بهانه خون عثمان همدست شدند و بر ضد
اميرالمؤ منين عليه السلام قيام كردند.
287) انساب الاشراف : حديث 303.
288) تحف العقول : 210.
289) تحف العقول : 212.
290) همان :216.
291) بحارالانوار: 3/206.
292) نهج السعادة : 1/80.
293) كميل بن زياد نخعى : از بزرگان اصحاب على عليه السلام و از خواص و صاحبان سر آن حضرت بود. دعاى مشهور كميل به او نسبت دارد. سفينة البحار: 2/496.
294) تحف العقول : 192.
295) همان : 209.
296) جابر بن عبدالله انصارى : از اصحاب جليل القدر رسول خدا صلى الله عليه و آله و از دوستان اهل بيت بود. او تا زمان امام باقر عليه السلام زندگى كرد و سلام پيامبر صلى الله عليه و آله به آن حضرت رساند. سفينة البحار: 1/140.
297) تحف العقول : 208.
298) نهج السعادة : 2/707.
299) نهج البلاغه : 151.
300) انساب الاشراف : حديث 234.
301) نهج البلاغه : 610.
302) وقعه صفين : 322.
303) بحارالانوار: 41/75.