على كيست؟

فضل الله كمپانى

- ۲۸ -


بخش هفتم

از سخنان على عليه السلام:

1ـاز نهج البلاغه.

2ـاز غرر الحكم.

3ـاز سخنان منظوم.

ما لابن ادم و الفخر:اوله نطفة و اخره جيفة،لا يرزق نفسه و لا يدفع حتفه. (از كلمات قصار)

1ـاز نهج البلاغه

1ـالتوحيد ان لا تتوهمه و العدل ان لا تتهمه.

ترجمه:

توحيد آنست كه خدا را در وهم و انديشه نياورى (خداوند منزه از تجسم در وهم و خيال است) و عدل آنست كه او را متهم نسازى) از اعمال ناشايست او را مبرا بدانى) .

2ـان لله تعالى فى كل نعمة حقا فمن اداه زاده منها و من قصر عنه خاطر بزوال نعمته.

ترجمه:

البته براى خداى تعالى در هر نعمتى حقى است (كه بايد در برابر آن سپاسگزارى كرد) پس هر كه آن (شكر نعمت) را بجا آورد خداوند آن نعمت را بر او زياد گرداند و كسى كه در اينمورد كوتاهى نمايد خداوند نعمتش را در خطر زوال اندازد.

3ـاذا قدرت على عدوك فاجعل العفو عنه شكرا للقدرة عليه.

ترجمه:

هر گاه بر دشمنت ظفر يافتى بشكرانه (نعمت) پيروزى از او در گذر.

4ـمن كفارات الذنوب العظام اغاثة الملهوف و التنفيس عن المكروب.ترجمه:

بيچاره و ستمديده‏اى را بفرياد رسيدن و از شخص اندوهگين غم و اندوه را زدودن از جمله كفارات گناهان بزرگ محسوب مى‏شود.

5ـيابن ادم اذا رأيت ربك سبحانه يتابع عليك نعمه و انت تعصيه فاحذره.

ترجمه:

اى فرزند آدم زمانى كه ديدى پروردگار پاكت نعمتهاى خود را پشت سر هم بتو ميبخشد و تو (بجاى سپاسگزارى) او را معصيت و نافرمانى ميكنى پس از (عذاب و عقوبت) او بترس. (زيرا اين آمدن نعمت پشت سر هم موجب گناه بيشتر و در نتيجه باعث زيادى عذاب و شكنجه خواهد بود) .

6ـاذا كنت فى ادبار و الموت فى اقبال فما اسرع الملتقى.

ترجمه:

زمانيكه تو (در اثر گذشتن ايام عمر) پشت بدنيا كرده (و رو بطرف مرگ نهاده‏اى) و مرگ (هم بسوى) تو رو ميآورد پس چه زود (ميان تو و مرگ) ملاقات خواهد بود.

7ـافضل الزهد اخفاء الزهد.

ترجمه:

برترين زهد پنهان داشتن آن (از انظار مردم) است.

8ـاشرف الغنى ترك المنى.

ترجمه:

شريفترين توانگرى و بى نيازى رها كردن آرزوها است.

9ـاياك و مصادقة الاحمق فانه يريد ان ينفعك فيضرك،و اياك و مصادقة البخيل فانه يقعد عنك احوج ما تكون اليه،و اياك و مصادقة الفاجر فانه يبيعك بالتافه،و اياك و مصادقة الكذاب فانه كالسراب يقرب عليك البعيد و يبعد عليك القريب.ترجمه:

از دوستى احمق بر حذر باش زيرا كه او ميخواهد بتو سودى رساند (ولى بعلت بيخردى) زيان ميرساند،و از دوستى بخيل دورى كن (كه اگر از او چيزى بخواهى) خود را از تو نيازمندتر نشان ميدهد،و از دوستى بدكار سخت بپرهيز كه ترا ببهاى ناچيزى ميفروشد،و از دوستى دروغگو دورى گزين كه او مانند سراب است (ترا ميفريبد) دور را بتو نزديك و نزديك را از تو دور گرداند.

10ـلسان العاقل وراء قلبه و قلب الاحمق وراء لسانه.

ترجمه:

زبان خردمند پشت قلب او است و قلب احمق پشت زبان او (خردمند ابتداء تأمل و انديشه كند آنگاه سخن گويد و احمق و نادان اول سخن گويد بعد بفكر و انديشه افتد) .

11ـسيئة تسوءك خير عند الله من حسنة تعجبك.

ترجمه:

گناه و عمل بدى (كه از تو سر زند و) ترا اندوهگين كند در نزد خدا بهتر از كردار نيكى است كه ترا بعجب و خودبينى وا دارد.

12ـالظفر بالحزم،و الحزم باجالة الرأى،و الرأى بتحصين الاسرار.

ترجمه:

پيروزى يافتن (در كارها) باحتياط و دور انديشى است و حزم و احتياط بكار انداختن نيروى فكر و انديشه است و رأى و انديشه بمحكم نگاهداشتن اسرار است.

13ـاحذروا صولة الكريم اذا جاع و اللئيم اذا شبع.

ترجمه:

بترسيد از صولت و سطوت كريم هنگاميكه گرسنه شود و از حمله و سلطه لئيم موقعيكه سير شود .

14ـاولى الناس بالعفو اقدرهم على العقوبة.ترجمه:

هر كه بكيفر رسانيدن (دشمن يا خطا كار) تواناتر باشد بعفو و بخشيدن او سزاوارتر است .

15ـلا غنى كالعقل و لا فقر كالجهل و لا ميراث كالادب و لا ظهير كالمشاورة.

ترجمه:

هيچ بى نيازى مانند عقل و هيچ فقرى مانند جهل و هيچ ميراثى همچون ادب و هيچ پشتيبانى مانند مشورت نيست.

16ـاهل الدنيا كركب يسار بهم و هم نيام.

ترجمه:

مردم دنيا مانند كاروانيانى هستند كه آنها را در حال خواب سير ميدهند (و موقعيكه مرگشان فرا رسيد و بزندگى آنها خاتمه داد از خواب بيدار مى‏شوند و اين بيدارى بحال آنان سودى ندهد) .

17ـالعفاف زينة الفقر و الشكر زينة الغنى.

ترجمه:

پاكدامنى زينت تهيدستى و سپاسگزارى زيور توانگرى است.

18ـاذا تم العقل نقص الكلام.

ترجمه:

هر گاه عقل (آدمى) كمال يابد سخنش نقصان پذيرد (پر حرفى دليل بيخردى است) .

19ـنفس المرء خطاه الى اجله.

ترجمه:

هر نفسى كه انسان ميكشد يكقدم بسوى مرگش بر ميدارد.

20ـمن اصلح ما بينه و بين الله اصلح الله ما بينه و بين الناس،و من اصلح‏امر اخرته اصلح الله له امر دنياه،و من كان له من نفسه واعظ كان عليه من الله حافظ.

ترجمه:

هر كه آنچه را كه ميان او و خدا است (بوسيله تقوى) اصلاح كند خداوند آنچه را كه ميان او و مردم است بصلاح آورد،و كسيكه كار آخرتش را اصلاح كند خداوند براى او كار دنيايش را درست كند،و هر كه را از خويشتن براى خود پند دهنده‏اى باشد از جانب خدا براى او محافظى خواهد بود.

21ـمثل الدنيا كمثل الحية لين مسها و السم النافع فى جوفها،يهوى اليها الغر الجاهل و يحذرها ذو اللب العاقل.

ترجمه:

داستان دنيا بداستان مار گزنده‏اى ماند كه دست سودن بدان نرم و در اندرونش زهر كشنده است،نادان فريب خورده بسوى آن رود ولى خردمند دانا از آن دورى گزيند.

22ـشتان ما بين عملين:عمل تذهب لذته و تبقى تبعته و عمل تذهب مؤونته و يبقى اجره.

ترجمه:

چقدر اختلاف و دورى است بين دو كار:يكى عملى كه لذتش رفته و زيان و رنج آن باقى بماند (مانند لذايذ شهوانى) و ديگرى عملى كه (مانند اعمال عبادى) رنج آن رفته و مزد و پاداشش باقى ماند.

23ـعظم الخالق عندك يصغر المخلوق فى عينك.

ترجمه:

عظمت آفريدگار در نزد تو مخلوق را در چشم تو كوچك گرداند.

24ـان لله ملكا ينادى فى كل يوم:لدوا للموت و اجمعوا للفناء وابنوا للخراب.

ترجمه:

خداوند را فرشته‏اى است كه هر روز فرياد ميزند (اى مردم) زاد و ولد كنيد براى مردن و جمع كنيد براى فانى شدن و بنا كنيد براى خراب شدن.

25ـلا يكون الصديق صديقا حتى يحفظ اخاه فى ثلاث:فى نكبته و غيبته و وفاته.

ترجمه:

دوست اگر در سه مورد دوستش را حمايت نكند دوست نيست:در شدت و گرفتارى او،و در غيبت وى و پس از مرگش.

26ـمن اعطى اربعا لم يحرم اربعا:من اعطى الدعاء لم يحرم الاجابة،و من اعطى التوبة لم يحرم القبول،و من اعطى الاستغفار لم يحرم المغفرة،و من اعطى الشكر لم يحرم الزيادة.

ترجمه:

كسى را كه چهار چيز بخشيدند از چهار چيز محروم نماند:بكسى كه توفيق دعا داده شد از استجابت آن محروم نگرديد،و كسى را كه (راه) توبه نشان دادند از قبول شدن آن بى نصيب نماند،و آنرا كه استغفار دادند از آمرزش نا اميد نگشت،و كسى را كه سپاسگزارى (از نعمتها) بخشيدند از فزونى آن محروم نگرديد.

27ـاستنزلوا الرزق بالصدقة و من ايقن بالخلف جاد بالعطية.

ترجمه:

بوسيله صدقه دادن روزى را (از آسمان رحمت و كرم خدا) پايين آوريد و كسى كه بباز يافتن عوض يقين نمود در بخشيدن سخى مى‏شود.

28ـينزل الصبر على قدر المصيبة،و من ضرب على فخذه عند مصيبته حبط اجره.ترجمه:

صبر و شكيبائى باندازه مصيبت داده مى‏شود،و كسى كه هنگام گرفتاريش (كم طاقتى نموده و دست خود را) برانش زند اجرش ضايع گردد.

29ـالمرء مخبوء تحت لسانه.

ترجمه:

مرد در زير زبانش نهفته است (تا مرد سخن نگفته باشدـعيب و هنرش نهفته باشد)

30ـهلك امرؤ لم يعرف قدره.

ترجمه:

كسى كه قدر و قيمت خود را نشناخت تباه گشت.

31ـلا يعدم الصبور الظفر و ان طال به الزمان.

ترجمه:

شخص صبور و شكيبا پيروزى را از دست ندهد اگر چه زمان (شكيبائى) بر او طولانى شود.

32ـالراضى بفعل قوم كالداخل فيه معهم،و على كل داخل فى باطل اثمان:اثم العمل به،و اثم الرضا به.

ترجمه:

آنكه بكار گروهى راضى شود مانند اينست كه با آنان در انجام آن كار شركت داشته است،و بهر كسى كه در كار باطلى داخل شود دو گناه است:يكى گناه انجام عمل و ديگرى گناه رضايت بدان عمل.

33ـايها الناس،اتقوا الله الذى ان قلتم سمع و ان اضمرتم علم،و بادروا الموت الذى ان هربتم منه ادرككم و ان اقمتم اخذكم و ان نسيتموه ذكركم.ترجمه:

اى مردم بترسيد از خداوندى كه اگر (سخن) گوئيد بشنود و اگر در دل پنهان داشتيد بداند،و (با تهيه توشه براى آخرت) بر مرگ پيشدستى كنيد كه اگر از آن بگريزيد شما را دريابد و اگر بايستيد شما را ميگيرد و اگر فراموشش كنيد شما را ياد ميكند.

34ـمن وضع نفسه مواضع التهمة فلا يلومن من اساء به الظن.

ترجمه:

هر كه خود را در محل‏هاى مورد تهمت قرار دهد نبايد كسى را كه نسبت بوى بدگمان شده است سرزنش نمايد.

35ـمن استبد برأيه هلك و من شاور الرجال شاركها فى عقولها.

ترجمه:

هر كه خود رأى باشد بهلاكت افتد و كسى كه با مردان مشورت كند در عقلهاى آنها شركت جويد .

36ـترك الذنب اهون من طلب التوبة.

ترجمه:

ترك گناه از طلب توبه آسانتر است.

37ـكل وعاء يضيق بما جعل فيه الا وعاء العلم فانه يتسع به.

ترجمه:

هر ظرفى بوسيله آنچه در آن نهند تنگ گردد (حجمش كاهش يابد) مگر ظرف علم (عقل و ذهن) كه وسيع‏تر گردد.

38ـمن حاسب نفسه ربح و من غفل عنها خسر و من خاف امن و من اعتبر ابصر و من ابصر فهم و من فهم علم.

ترجمه:

هر كه (پيش از مرگ) از خود حساب كشيد سود برد و هر كه از آن غفلت‏نمود زيان كرد و كسيكه (از خدا) ترسيد (از عذاب آخرت) ايمن گشت و آنكه پند گرفت بينا گريد و هر كه بينا گرديد فهميد و آنكه فهميد (در امور دين) دانا شد.

39ـفى تقلب الاحوال علم جواهر الرجال.

ترجمه:

در ديگر گونيهاى روزگار گوهر مردان دانسته شود.

40ـبئس الزاد الى المعاد العدوان على العباد.

ترجمه:

ستم كردن بر بندگان (خدا) بد توشه‏اى است براى روز رستاخيز.

41ـمن اشرف افعال الكريم غفلته عما يعلم.

ترجمه:

تغافل و چشم پوشى كريم از آنچه ميداند از شريفترين كارهاى اوست.

42ـالايمان معرفة بالقلب و اقرار باللسان و عمل بالاركان.

ترجمه:

ايمان شناختن و معتقد بودن از روى قلب و اعتراف و اقرار بزبان و عمل نمودن با اعضاء و جوارح بدن است.

43ـان قوما عبدو الله رغبة فتلك عبادة التجار،و ان قوما عبدوا الله رهبة فتلك عبادة العبيد،و ان قوما عبدو الله شكرا فتلك عبادة الاحرار.

ترجمه:

گروهى خدا را از روى ميل (بثواب و پاداش آخرت) بندگى كردند كه اين عبادت تاجران است و قومى خدا را از ترس (جهنم) بندگى نمودند اين هم عبادت غلامان است و گروه ديگر خدا را (سزاوار پرستش ديده و) براى سپاسگزارى بندگى اختيار كردند اين عبادت آزادگان است .

44ـيوم المظلوم على الظالم اشد من يوم الظالم على المظلوم.ترجمه:

روز (دادخواهى) ستمديده بر ستمگر سخت‏تر از روز ستمگر بر ستمكش است.

45ـاتق الله بعض التقى و ان قل،و اجعل بينك و بين الله سترا و ان رق.

ترجمه:

از خداوند اگر چه بمقدار كم هم باشد بترس و ميان خود و خداوند پرده‏اى هر چند كه نازك هم باشد قرار ده.

46ـان لله تعالى فى كل نعمة حقا فمن اداه زاده منها و من قصر عنه خاطر بزوال نعمته.

ترجمه:

خداى تعالى را در هر نعمتى حقى است (كه بايد شكر آن نعمت را بجا آورد) پس هر كه آنرا ادا كند خداوند آن نعمت را باو زياد گرداند و هر كه در اين باره كوتاهى ورزد خداوند نعمتش را در خطر زوال اندازد.

47ـيابن ادم لا تحمل هم يومك الذى لم يأتك على يومك الذى قد اتاك فانه ان يك من عمرك يات الله فيه برزقك.

ترجمه:

اى فرزند آدم امروز براى (رزق) فرداى نيامده اندوهگين مباش زيرا اگر آن روز از عمر تو باشد و تو زنده بمانى خداوند در آنروز روزى ترا ميرساند.

48ـمن ظن بك خيرا فصدق ظنه.

ترجمه:

كسى كه در باره تو گمان نيك برد (انتظار احسان و انفاق ترا داشته باشد) پس گمان او را راست گردان (در باره‏اش نيكى كن)

49ـعرفت الله بفسخ العزائم و حل العقود.

ترجمه:

خدا را از بهم خوردن تصميمات و اراده‏ها و بگشوده شدن گرهها (مشكلات) شناختم.

50ـمرارة الدنيا حلاوة الاخرة و حلاوة الدنيا مرارة الاخرة.

ترجمه:

تلخى دنيا (تحمل رنج و زحمت در برابر انجام تكاليف عبادى) شيرينى (سعادت و راحتى) آخرتست و شيرينى دنيا (لذايذ نامشروع كه از هواى نفس سرچشمه ميگيرد موجب) تلخى (عذاب و عقوبت) آخرتست.

51ـيابن ادم كن وصى نفسك و اعمل فى مالك ما تؤثر ان يعمل فيه من بعدك.

ترجمه:

اى فرزند آدم تو خود وصى خود باش و آنچه را كه ميخواهى از مال و دارائى تو پس از مرگ در باره‏ات انجام دهند تو خود پيش از مرگ انجام بده.

52ـاذا املقتم فتاجروا الله بالصدقة.

ترجمه:

آنگاه كه تنگدست و نيازمند شديد بوسيله صدقه دادن با خداوند تجارت كنيد (تا در كار روزى شما گشايشى حاصل شود) .

53ـمن تذكر بعد السفر استعد.

ترجمه:

كسى كه دورى سفر (آخرت) را بياد آرد (تا اجل نرسيده است با توشه تقوى و اعمال صالحه) خود را آماده سازد.

54ـلو لم يتوعد الله على معصيته لكان يجب ان لا يعصى شكرا لنعمه.

ترجمه:

اگر خداوند (بوسيله پيغمبران مردم را) از معصيت و نافرمانى خود نترسانيده بود (باز هم) براى سپاسگزارى از نعمتهاى او واجب بود كه او را نافرمانى نكنند.

55ـما اكثر العبر و اقل الاعتبار.ترجمه:

عبرت‏ها و پندها چه بسيارند و عبرت گرفتن و پند پذيرى چقدر كم است.

56ـالناس ابناء الدنيا و لا يلام الرجل على حب امه.

ترجمه:

مردم پسران دنيا هستند و شخص بر دوستى مادرش ملامت نشود.[ولى دوستى دنيا آنقدر نبايد باشد كه انسان را وادار بگناه كند]

57ـان المسكين رسول الله فمن منعه فقد منع الله و من اعطاه فقد اعطى الله.

ترجمه:

مسكين و نيازمند (كه پيش كسى رود و چيزى خواهد) فرستاده خدا است پس هر كه او را رد كند و باز دارد خدا را رد كرده است و هر كه باو چيزى بخشد بخدا داده است.

58ـلا يصدق ايمان عبد حتى يكون بما فى يد الله سبحانه اوثق منه بما فى يده.

ترجمه:

ايمان بنده‏اى درست نيست تا اعتمادش بدانچه در دست (قدرت) خداوند سبحان است بيشتر باشد از آنچه در دست خود اوست.

59ـاتقوا معاصى الله فى الخلوات فان الشاهد هو الحاكم.

ترجمه:

از انجام گناهان و نافرمانيهاى خدا در خلوت‏ها و پنهانيها بپرهيزيد زيرا كه شاهد و بيننده خود داور و حاكم است.

60ـاقل ما يلزمكم لله سبحانه ان لا تستعينوا بنعمه على معاصيه.

ترجمه:

كمترين چيزى كه شما براى خداوند سبحان الزام داريد اينست كه از نعمتهاى‏او براى انجام گناهان يارى نطلبيد.

61ـالغنى الاكبر اليأس عما فى ايدى الناس.

ترجمه:

بى اعتنائى و اميد نداشتن بدانچه در دست مردم است بزرگترين توانگرى است.

62ـلو رأى العبد الاجل و مصيره لا بغض الامل و غروره.

ترجمه:

اگر بنده (با ديده دل) مرگ خود و جاى باز گشتش را ببيند يقينا آرزو و فريب آن را دشمن دارد.

63ـلكل امرى‏ء فى ماله شريكان:الوارث،و الحوادث.

ترجمه:

براى دارائى و مال هر كسى دو شريك وجود دارد:يكى ارث برنده و ديگرى حوادث روزگار.

64ـاشد الذنوب ما استهان به صاحبه.

ترجمه:

سختترين گناهان (در نزد خدا) گناهى است كه مرتكب آن آنرا سبك و كوچك شمارد.

65ـاكبر العيب ان تعيب ما فيك مثله.

ترجمه:

بزرگترين عيب آنست كه (در باره ديگران) عيب بدانى آنچه را كه مانند آن در وجود تو باشد .

66ـالبخل جامع لمساوى العيوب و هو زمام يقاد به الى كل سوء.

ترجمه:

بخل جمع كننده بديها و زشتى‏ها است و آن مهارى است كه (انسان بوسيله آن) بسوى هر بدى كشيده شود.ـما خير بخير بعده النار،و ما شر بشر بعده الجنة و كل نعيم دون الجنة محقور و كل بلاء دون النار عافية.

ترجمه:

هر خير و خوشى كه بدنبال آن آتش باشد خير و خوشى نيست و آن شر و رنجى كه بعدش بهشت باشد شر و رنج نيست و هر نعمتى نسبت به بهشت بسيار حقير و كوچك است و هر بلاء و محنتى در برابر آتش دوزخ عافيت و آسايش است.

68ـما احسن تواضع الاغنياء للفقراء طلبا لما عند الله!و احسن منه تيه الفقراء على الاغنياء اتكالا على الله.

ترجمه:

چه نيكو است فروتنى توانگران بدرويشان براى بدست آوردن پاداشى كه در نزد خدا (براى اين عمل) است!و از آن نيكوتر بى اعتنائى فقراء بر توانگران است بجهت اعتماد و توكلى كه بر خداوند دارند.

69ـمن اصلح سريرته اصلح الله علانيته،و من عمل لدينه كفاه الله امر دنياه.

ترجمه:

هر كس باطن خود را اصلاح كند خداوند ظاهر او را نيكو گرداند،و هر كه براى دين و آخرتش كار كند خداوند كارهاى دنياى او را كفايت ميكند.

70ـكفاك من عقلك ما اوضح لك سبل غيك من رشدك.

ترجمه:

(اين سود و فايده) از عقل تو برايت كافى است كه راههاى گمراهى را از راه راست و هدايت برايت آشكار سازد.

71ـالحلم غطاء ساتر و العقل حسام قاطع،فاستر خلل خلقك بحملك و قاتل هواك بعقلك.ترجمه :

بردبارى پرده‏اى است پوشاننده و عقل شمشيرى است برنده،پس عيوب اخلاقى خود را با (پرده) حلم بپوشان و هواى نفس را با (شمشير) عقلت بكش.

72ـلا ينبغى للعبد ان يثق بخصلتين:العافية و الغنى،بينا تراه معافى اذ سقم و بينا تراه غنيا اذ افتقر.

ترجمه:

براى بنده شايسته نيست كه بدو خصلت عافيت و توانگرى اعتماد كند (زيرا) در اثنائى كه او را سلامت بينى ناگاه بيمار شود و در اثنائى كه توانگرش بينى ناگهان نيازمند گردد .

73ـان اعظم الحسرات يوم القيامة حسرة رجل كسب مالا فى غير طاعة الله فورثه رجل فانفقه فى طاعة الله سبحانه فدخل به الجنة و دخل الاول به النار.

ترجمه:

در روز قيامت بزرگترين حسرتها حسرت مردى است كه (در دنيا) مالى را از راه حرام بدست آورد و مرد ديگرى آنرا بارث برده و در راه خدا انفاق نمايد (در نتيجه مرد دومى بوسيله اين عمل) داخل بهشت گردد و اولى داخل دوزخ شود.

74ـاذكروا انقطاع اللذات و بقاء التبعات.

ترجمه:

(هنگام عيش و نوش و انجام منهيات) بياد تمام شدن لذتها و باقيماندن عقوبات آنها باشيد .

75ـمن عظم صغار المصائب ابتلاه الله بكبارها.

ترجمه:

هر كه مصيبت‏هاى كوچك را بزرگ شمارد خداوند او را بمصيبت‏هاى بزرگ‏گرفتار كند.

76ـمن كرمت عليه نفسه هانت عليه شهواته.

ترجمه:

هر كه عزت نفس داشت شهوات و تمايلاتش نزد او پست و بيمقدار گردند.

77ـمنهومان لا يشبعان:طالب علم و طالب دنيا.

ترجمه:

دو حريصند كه سير نشوند:جوينده علم (كه هر چه ياد گيرد بيشتر شيفته علم گردد) و طالب دنيا (هر چه بدست آرد حريص‏تر شود) .

78ـلا يرى الجاهل الا مفرطا او مفرطا.

ترجمه:

نادان ديده نميشود مگر در حال افراط يا تفريط (كارهايش از روى نظم و حساب نيست) .

79ـما اخذ الله على اهل الجهل ان يتعلموا حتى اخذ على اهل العلم ان يعلموا.

ترجمه:

خداوند از نادانان براى ياد گرفتن پيمان نگرفت تا اينكه از دانشمندان براى ياد دادن پيمان گرفت.

80ـضع فخرك و احطط كبرك و اذكر قبرك.

ترجمه:

فخر و نازت را كنار گذار كبرت را بشكن و (تنگى و تاريكى) گورت را بياد آور.