۱۰۰۱ داستان از زندگانى امام على عليه السلام

محمد رضا رمزى اوحدى

- ۳۴ -


974- بيان راز نسب پيامبر (ص ) توسط امام على (ع ) 

امام جعفر صادق (عليه السلام ) از حضرت على (عليه السلام ) نقل مى كند كه : ان حضرت در توصيف از آفرينش و نسب محمد صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: خداوند تعالى نور مقدس حضرت محمد صلى الله عليه و آله و سلم را خلق فرمود، پيش از آنكه آسمانها و زمين و عرش ‍ و كرسى و لوح و قلم و بهشت و دوزخ را بيافريند و قبل از اينكه احدى از انبيا را اراده آفرينش كند به چهار صد و بيست چهار هزار سال ، به آن نور دوازده حجاب خلق نمود:
1- حجاب قدرت . 2- حجاب عظمت . 3- حجاب منت . 4- حجاب رحمت . 5- حجاب سعادت . 6- حجاب كرامت . 7- حجاب منزلت . 8- حجاب هدايت . 9- حجاب نبوت . 10- حجاب رفعت . 11- حجاب شفاعت .
پس آن نور مقدس را در حجاب قدرت 12 هزار سال جارى داد و او مى گفت : سبحان ربى الاعلى .
و در حجاب عظمت يازده هزار سال و او مى گفت : سبحان عالم السر
و در حجاب منت ده هزار سال و مى گفت : سبحان من هو قائم لايلهو
و در حجاب رحمت نه هزار سال و مى گفت : سبحان الرفيع الاعلى
و در حجاب سعادت هشت هزار سال و مى گفت : سبحان من هو دائم لايسهو
و در حجاب كرامت هفت هزار سال و مى گفت : سبحان من هو غنى لايفتقر
و در حجاب منزلت شش هزار سال و مى گفت : سبحان العليم الكريم
و در حجاب هدايت پنج هزار سال و مى گفت : سبحان ذى العرش ‍ العظيم
و در حجاب نبوت چهار هزار سال و مى گفت : سبحان رب العزه عما يصفون
و در حجاب رفعت سه هزار سال و مى گفت : سبحان ذى الملك و الملكوت
و در حجاب هيبت دو هزار سال و مى گفت : سبحان الله وبحمده
و در حجاب شفاعت دو هزار سال و مى گفت : سبحان ربى العظيم و بحمده
پس نام مقدس آن حضرت را بر لوح ظاهر گردانيد و ان نام مبارك چهار هزار سال بر لوح مى درخشيد پس اسم اطهر آن حضرت را بر عرش ظاهر گردانيد و هفت هزار سال در آنجا نور مى بخشيد همچنين در احوال رفعت و جلال مى گرديد تا آنكه حق تعالى آن نور را در صلب آدم جاى داد و از آدم در شيث و از شيث در انوش و از انوش در قينان و از قينان در مهلائيل ... تا در ابراهيم خليل الله و ابراهيم در اسماعيل ... در عبدمناف و از عبدمناف در هاشم و از هاشم سيد قريش در عبدالمطلب و از عبدالمطلب در عبدالله جاى داد و پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم به دنيا آمد.(1155) فاطمه بنت اسد مادر اميرالمؤ منين خندان و شادان وقتى پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم بدنيا آمد نزد ابوطالب پدر حضرت على (عليه السلام ) آمد و او را به آنچه واقع شده بود خبر داد. پس ابوطالب به وى گفت : مگر از اين امر در شگفتى ؟ تو هم باردار مى شوى و وصى و وزير او را مى زايى .(1156)

975- همام كيست ؟ 

روايتى است از اميرالمؤ منين (عليه السلام ) در اصول كافى و نهج البلاغه نقل شده كه روايت بلندى است و به خطبه همام معروف است . اين خطبه عجيبى است و ما قسمت اول اين خطبه را از جلد 2 اصول كافى ص 226 نقل مى كنيم از امام صادق (عليه السلام ):
مردى كه او را همام صدا مى كردند و عابد و زاهد كوشايى بود وقتى كه اميرالمؤ منين (عليه السلام ) مشغول خطبه بود از جايش بلند شد و گفت : اى اميرمؤ منان ! مؤ من را آنطور براى ما تعريف كن كه انگار او را در برابر خودمان مى بينيم .
امام (عليه السلام ) در پاسخ به او تاءمل و درنگ فرمود: زيرا مصلحت را در تاءخير جواب مى ديد، پس از آن امام بطور اجمال فرمود: اى همام ، تو خود از خدا بترس و نيكوكار باش كه ان الله مع الذين اتقوا والذين هم محسنون (1157) يعنى : خدا با پرهيزكاران و نيكوكرداران است . همام به اين پاسخ اكتفا نكرد تا اينكه حضرت را سوگند داد: امام خطبه اى مفصل از اوصاف مؤ من فرمود: چون امام اوصاف مؤ من را مى شمارد همام بى هوش شد و در آن بى هوشى از دنيا رفت . على (عليه السلام ) فرمود باشيد سوگند به خدا كه از چنين پيش آمدى بر او مى ترسيدم و پس ‍ از آن فرمود: اندرزهاى درست به اهلش چنين تاءثير مى كند يكى از حاضرين (ابن كواكه از خوارج بود) گفت : يا اميرالمؤ منين (عليه السلام ) تو چه حال دارى ؟ و چرا اين اندرزها در تو تاءثير ندارد، يا چون چنين گمان مى داشتى چرا باعث مرگ او شدى ؟) امام (عليه السلام ) فرمود: واى بر تو هر اجلى را وقتى است كه از آن نمى گذرد دير يا زود نمى شود و سببى است كه از آن تجاوز نمى كند پس از اينگونه گفتار كه شيطان بر زبانت راند بازيست .(1158)
متن خطبه همام المؤ من من هو الكيس الفطن ...
مؤ من زيرك و تيز هوش است كه بشاش است و اگر غصه اى هم داشته باشد آنرا آشكار نمى كند دلش از هر چيز ديگر و خودش از همه چيز در نظرش خوارتر، از هر كس كه از بين رفتنى باشد دورى مى كند و نسبت به حسنات و نيك ها طمعكار و آزمند است كينه توز نيست چشم تنگ نمى باشد، جر و بحث بيهوده نمى كند، كارش سبب و نفرين كردن نيست ، پيوسته عيب نمى گيرد، غيبت نمى كند، از اينكه بالاتر از ديگران باشد خوشش نمى آيد، ريا و سمعه را دوست نمى دارد، در مسائل بى تفاوت نيست ، همتش عالى است ، سكوتش فراوان با وقار است ، با مروت است (نيك ديگران در حق او) يادش مى ماند، پايمرد و قدر دان است ، اگر غمى هم داشته باشد از روى تفكر و تعقل است و بى مورد نيست ، از فقرش خشنود است خوش بر خورد و قابل انعطاف است ، استبداد در كارش نيست ، پايبند به عهد و پيمان است ، و اذيتش كم ، دروغ نمى گويد و پرده درى نمى كند...

976- ايراد خطبه اى بدون نقطه  

خطبه اى است بدون نقطه كه حضرت امير (عليه السلام ) پيرامون مسائلى چون حمد الهى و رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم بت پرستى - اطاعت حق - ازدواج پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم ، اخلاقيات و... صحبت فرموده اند: (البته اين خطبه طولانى است كه مختصرى از آن آمده است ).
الحمد لله اهل الحمد و ماواه ، و له اوكد الحمد و احلاه و اسرع الحمد و اسراه و اطهر الحمد و اسماه و اكرم الحمد و اولاه ، الحمد لله الملك الملك المحمود و المالك الود مصور كل مولود و مال كل مطرود، ساطح المهاد و موطد الاطواد و مرسل الامطار و مسهل الاوطار، عالم الاسرار و مدركها و مدمر الا ملاك و مهلكها و مكور الدهور و مكررها و مورد الامور و مصدرها، عم سماحه و كمل ركامه و همل ، و طاوع السوال و الامل ، و اوسع الرمل و ارمل ، احمده حمدا ممدودا و اوحده كما وحد الاواه ، و هو الله لا اله للامم سواه و لاصادع لما عدله و سواه ...
حمد و ثناء خداوندى را كه اهل حمد بوده و جايگه آن مختص او مى باشد و برترين و شيرين ترين و سريع ترين و گسترده ترين و پاكترين و بالاترين و گرامى ترين و سزاوارترين حمدها بر ذات او باد. سپاس ‍ خداوندى را كه پادشاهى است مورد ستايش و مالكى است بسيار مهربان و با محبت ، هر مولودى را صورت مى بخشد و هر طرد شده اى را ملجا و پناهگاه است ، گستراننده دشت ها و صحراها و برپا كننده كوهها و بلندى ها است ، فرو فرستنده بارانها و آسان كننده مشكلات و نيازها است ، عالم و دانا به همه اسرار و درهم كوبنده و نابود كننده همه پادشاهان است ، روزگاران را به سرانجام رسانده و آنان را مجددا به عرصه وجود مى آورد و مرجع و مصدر همه امور اوست ، جود و عطايش ‍ همه چيز را رد برگرفته و ابر بخشش او، با كمال ريزش ، همگان را فرا گرفته است ، خواسته ها و اميدهاى بندگان را برآورده نمود و به ريگزاران افزونى و توسعه بخشيده است .
حمد و ستايش مى كنم او را، حمد و ستايشى بى انتها، و يگانه اش ‍ مى شمارم همانگونه كه بنده دعا كننده گريان ، او را يگانه مى شمارد و اوست خداوندى كه امتها را خدايى جز او نيست ، و كسى نيست كه آنچه را كه او بر پا و تنظيم كرده درهم فرو ريزد...(1159)

977- حمد حق تعالى  

مولاى عارفان اميرمؤ منان على (عليه السلام ) در باب حمد مطالبى بسيار عالى دارد كه از باب نمونه جملاتى از آن را از كتاب مستدرك سفينة البحار ج 3، ص 73 نقل مى كنيم :
الحمد لله الذى جعل الحمد على عباده من غير حاجة منه الى حامديه ، و طريقا من طرق الاعتراف بلا هوتيته صمدانيته ...
يعنى : خداوند را سپاس ، كه بندگانش را مشرف به تشريف حمد فرمود، بدون اينكه به سپاسگزارى آنان نيازمند باشد، و اين كلمه جامعه را كه بايد از عمق قلب و حقيقت وجود برخيزد، راهى از راههاى اعتراف به لاهوتيت و صمديت و ربوبيت و فرديت خود قرار داد و آن را علت ازدياد رحمتش بر عباد اعلام كرد و راهى روشن براى طالب فضلش فرمود، و در كنون و سر اين لفظ، حقيقت اين معنى را كه سپاس و حمد اعتراف به منعم بودن او نسبت بر هر حمدى است جلوه داد.

978- اگر در راه خدا ثابت قدم باشى  

اصبغ بن نباته مى گويد: كنار خانه على (عليه السلام ) ركوع مى كردم و به پيشگاه حضرت حق به دعا و مناجات برخاسته بودم در اين وقت حضرت امير على (عليه السلام ) از در خانه خود بيرون آمد و فرمود: اصبغ عرضه داشتم ، بله ، فرمود: در چه كارى بودى ؟ گفتم : در ركوع و دعا. فرمود: علاقه دارى دعايى كه از رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم شنيد به تو بياموزم ؟ پاسخ دادم : آرى . فرمود: بگو.
الحمد لله على ماكان و الحمد لله على كان حال ؛ سپاس خدا را بر آنچه بوده و سپاس خدا را بر هر حال
سپس با دست راستش بر شانه چپم زد و فرمود: اگر در راه خدا ثابت قدم باشى و با تمام وجود رهبرى پيشواى بر حق را قبول داشته باشى و در مساءله مال در راه خدا دست و دل باز باشى خداوند مهربان از تو به وجود خودت مهربان تر است .(1160)

979- بى اعتنايى به دنيا 

على (عليه السلام ) بارها در فرازهاى مختلف مى فرمود: اى دنيا ديگرى را فريب ده كه من تو را سه طلاقه كرده ام . سؤ ال كردند: يا على (عليه السلام ) در تعجب هستيم همه مردان دلاور و رزم آوران ميادين جنگ از شمشير تو مى ترسند ولى چطور است كه تو اين چنين از دنيا مى ترسى ؟
حضرت فرمود: شما خبر نداريد اين دنيا درخت خارآور است كه دست هوى و هوس و آز، آن را بر كنار جوى عمر تو كاشته ، اگر از آن دورى نكنى خار آن در دامن عصمت پاكى تو مى افتد و... آيا نشنيديد كه در آغاز كار كه هنوز خار آن نيرومند و قى نشده بود دامن عصمت حضرت آدم (عليه السلام ) را دريد؟
اكنون كه خار آن قوت گرفته با على پسر ابوطالب چه مى كند!(1161)

980- اميرالمؤ منين يعنى چه ؟ 

جابربن يزيد گويد: به امام باقر (عليه السلام ) عرض كردم فدايت گردم چرا على (عليه السلام ) را اميرالمؤ منين ناميدند؟ فرمود: از علم خود آنان را تغذيه مى كرد و به آنها مى آموخت مگر قول خداوند را نشنيده اى و نمير اهلنا و مى آوريم غذايى براى خاندانمان سوره مباركه يوسف آيه 65.
و از امام صادق (عليه السلام ) روايت شده كه فرمودند: شمشير على (عليه السلام ) را بدين جهت ذوالفقار ناميدند كه در ميانه قبضه آن خطى به درازا بود شبيه به مهره هاى تيره كمر، همان شمشيرى كه جبرئيل از آسمان آورد و دسته اش از نقره بود، آن شمشيرى كه ندا كننده اى از آسمان فرياد بر آورد لا سيف الا ذوالفقار و لافتى الا على (1162)

981- عدم توفيق نماز شب  

روزى مردى خدمت حضرت اميرالمؤ منين على (عليه السلام ) رسيد و سؤ ال كرد: يا على ! من از خواندن نماز شب محرومم ؟ يا اميرالمؤ منين ! انى حرمت الصلوة بالليل ؛ حضرت فرمود: انت رحل قد قيد تك ذنوبك ، تو مردى هستى كه گناهانت تو را گرفتار و مقيد ساخته است (از اين رو موفق به خواندن نماز شب نمى شوى ).(1163)

982- علم و دانش  

روزى شخصى از على (عليه السلام ) در مورد علم و دانش پرسش كرد حضرت فرمود:
علم چهار كله است الف ) به قدر احتياج خود به خداوند، او را عبادت كنى . ب )به قدر طاقت و صبر خود در سوختن آتش جهنم گناه كنى . ج ) به اندازه عمرت در دنيا براى دنيا كار كنى . د) و به مقدار بقايت در آخرت توشه تهيه نمايى . (1164)

983- سخن بيهوده  

روزى على (عليه السلام ) مردى را ديد كه دهان به سخنان بيهوده گشوده و از پرگوئى و بيهوده گوئى ، زبان خود را در كام نمى گيرد، حضرت به او فرمود: اى شخص به راستى كه تو با اعمالت ؛ نامه اى را بوسيله دو فرشته حافظ خود ديكته مى كنى (و هر آنچه مى كنى آنها را مى نويسند) بسوى پروردگارت ، پس سخنى بگو كه براى تو فايده اى داشته باشد و دم فرو بند از سخن بيهوده و بى فايده . (1165)

984- فرق بهشت و مسجد 

حضرت اميرمؤ منان على (عليه السلام ) مى فرمايد: نشستن در مسجد براى من از نشستن در بهشت محبوب تر و بهتر است ، زيرا با نشستن در بهشت به خواسته خودم نائل شده ام ولى با نشستن در مسجد به خواست خداوند نائل مى شوم .(1166)
و در روايتى از امام صادق (عليه السلام ) است كه ، هر موقع براى حضرت اميرمؤ منان (عليه السلام ) كار مهمى پيش مى آمد به نماز خواندن پناه مى برد، سپس اين آيه را تلاوت كردند: واستعينو بالصبر و الصلاء(1167) و نيز فرمودند: هر يك از شما كه با اندوهى از اندوههاى دنيا مواجه شد وضو بگيريد و به مسجد برود و دو ركعت نماز بخوانيد و ربع اندوه و شدائد خود را از خدا بخواهيد آيا نشنيده ايد كه خداوند فرمود: واستعينو بالصبر والصلاة .(1168)

985- معجزه اى از امام على (ع ) 

اميرمؤ منان على (عليه السلام ) چند دائى در بنى مخزوم داشت ، جوانى از آن قبيله نزد امام على (عليه السلام ) آمد و عرض كرد: دائى جان برادرم از دنيا رفت و من در مرگ او بسيار ناراحتم .
امام على (عليه السلام ) فرمود: آيا مى خواهى او را ببينى ؟ او گفت : آرى ؛ امام على (عليه السلام ) فرمود: قبرش را به من نشان بده .
آنگاه امام على (عليه السلام ) با آن شخص بيرون آمد در حالى كه آن حضرت پارچه برد پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم را به كمر بسته بود، وقتى كه به كنار قبر رسيد لبهايش به هم مى خورد آنگاه با پاى خود به قبر او زد، او از قبر بيرون آمد در حالى كه به زبان عجمى سخن مى گفت :
حضرت على (عليه السلام ) به او فرمود: مگر وقتى كه تو از دنيا رفتى عرب نبودى ؟ او عرض كرد: چرا ولى ما به روش فلان و فلان مرديم از اين رو زبانمان تغيير كرد.(1169)

986- دوستان خدا كيانند؟ 

ابن عباس مى گويد: روزى از على بن ابيطالب (عليه السلام ) درباره دوستان خدا كه در آيه الا ان اولياء لا خوف عليهم و لا هم يحزنون ؛ بدانيد كه به راستى دوستان خدا نه بيمى دارند و نه اندوهگين مى شوند (1170) به آن اشاره شده ، سؤ ال شد؟ حضرت در پاسخ فرمودند:
قام اخلصو الله فى عبادته ، و نظروا الى باطن الدنيا حين نظر الناس ‍ الى ظاهرها...؛ آنان مردمى هستند كه خدا را از روى اخلاص ‍ پرستش مى كنند و هنگامى كه مردم به ظاهر دنيا مى نگرند آنان به باطن و درون آن مى نگرند و در همان حال كه مردم فريب خوش هاى زودگذر دنيا را خورده اند، آنها آينده آن را به خوبى مى دانند. از اين رو آنها از آنچه كه مى دانند و خبر دارند، دست از آن مى كشند، و آن (اميالى ) را كه مى دانند بزودى آنان را (دل و قلب ) مى ميراند، مى كشند.(1171)

987- چگونگى مرگ هارون  

طبرسى از ابن عباس روايت كرده كه گفت : از اميرالمؤ منين (عليه السلام ) پرسيدند يا على (عليه السلام ) چگونه بنى اسرائيل موسى را اذيت و آزار كردند ولى خداوند او را تبرئه كرد، حضرت فرمود: روزى موسى (عليه السلام ) به همراه برادرش هارون به مكانى مى رفتند، وقتى به كوهى رسيدند، خداى تعالى هارون را قبض روح كرد، موسى وقتى بازگشت و به بنى اسرائيل خبر داد كه هارون وفات كرده ، بنى اسرائيل به موسى (عليه السلام ) گفتند: هارون را بردى و به قتل رساندى اكنون آمده اى و به ما مى گويى او وفات كرده ، تو حسادت مى كردى بر هارون ، چرا كه ما او را بيشتر دوست مى داشتيم زيرا او از تو به ما ملايم تر و سازگارتر بود.
خداوند موسى (عليه السلام ) را از آن تهمت و افترا منزه ساخت و تبرئه كرد آن گونه كه امر كرد تا جسد هارون را بيرون آورده و بر محافل بنى اسرائيل گردانيدند، هارون مى گفت : اى بنى اسرائيل ! برادرم مرا نكشت من به مرگ خود وفات كردم ، پس از آن فرشتگان او را بردند و به مكانى دفن كردند كه كسى بر آن اطلاع پيدا نكرد.(1172)

988- در كاخ آرزو چه مى كنى ؟ 

در ديوان اشعار على (عليه السلام ) است كه اين اشعار را حضرت به معاويه نوشت :

تروم الخلد فى دار المنايا   فكم قدر ام مثلك ما تروم
تنام ولم تنم عنك المنايا   تنبه للمنيه يا نئوم
لهوت عن الفناء و انت تفنى   فما شيئى من الدنيا يدوم

يعنى : در كاخ آرزوها بهشت را جستجو مى كنى و چه بسا پيشينيان قبل تو نيز چنين مى خواستند تو خود مى خوابى و لكن آرزوهاى تو آرام نمى گيرد، اى به خواب رفته غافل بيدار شو، تو از فانى شدن غافل گشته اى و حال آنكه هيچ چيز در دنيا جاودان نخواهد ماند.

989- قربانى پسر! 

مردى نزد امام على (عليه السلام ) آمد و گفت : يا على (عليه السلام ) نذر كرده ام كه اگر مرتكب فلان عمل بشوم پسرم را نزد مقام ابراهيم (در مسجد الحرام ) قربانى كنم و حالا آن عمل را كه نبايستى انجام مى دادم ، مرتكب شده ام حالا چه كنم ، تكليف من چيست ؟
حضرت فرمود: به جاى پسرت قوچ فربهى بكش و گوشتش را بر مستمندان تقسيم كن .

گر بگذرى زمرتبه ى كبرياى حق   بر صدر دور گذر، كبرياعلى ست (1173)

990- استطاعت و قدرت  

شخصى از حضرت على (عليه السلام ) از قدرت و استطاعت سؤ ال كرد؛ كه آيا انسان قدرت و استطاعت دارد و كارها را با قدرت و استطاعت خود مى كند يا فاقد قدرت و استطاعت است ؟ و اگر قدرت و استطاعت دارد و كارها را با حول و قوة خود انجام مى دهد پس دخالت خداوند در كارى كه انسان به قدرت و استطاعت خود مى كند چگونه است ؟
امام به او فرمود: سالت عن الاستطاعة تملكها من دون الله او مع الله ؟ يعنى : تو از استطاعت سوال كردى . آيا تو كه مالك اين استطاعت هستى ، خود به خود و بدون دخالت خداوند صاحب اين استطاعتى ؟ يا با شركت خداوند صاحب آن شدى ؟
سؤ ال كننده در جواب حضرت متحير ماند كه چه بگويد. امام فرمود:
اگر تو مدعى شوى كه ، تو و خدا با هم صاحب اين استطاعت و قدرت هستيد، تو را مى كشم (زيرا تو خود را شريك خدا و همدوش خدا فرض ‍ كرده اى و اين كفر است ) و اگر باز هم بگويى ، بدون خدا، صاحب اين استطاعت و قدرت هستى ، باز تو را مى كشم (زيرا خود را از دايره نياز به خداوند خارج كرده اى ).
سؤ ال كننده پرسيد: پس چه بگويم يا على ؟ حضرت فرمود: تو به مشيت و اراده حق ، صاحب استطاعت و قدرت مى باشى ، در حالى كه در همين حال خداوند، صاحب مستقل اين استطاعت است (يعنى : تو صاحب اين استطاعتى ، امام صاحب قائم بالذات و غير متكى به غير)
اگر به تو استطاعت مى دهد، اين استطاعت تو عطيه اوست و اگر از تو سلب مى كند، تو را در بوته آزمايش قرار مى دهد. در عين حال بايد بدانى آنچه به تو تمليك مى كند در عين اينكه به تو تمليك مى كند، خودش مالك اوست . تو را به هر چه قادر مى سازد باز تحت قدرت خود اوست و از تحت قدرت او خارج نمى شود.(1174)

991- انواع اسمهاى على (ع ) 

على (عليه السلام ) مى فرمايد نام من در انجيل به اليا و در تورات به برى و در زبور به ارى آمده است .(1175) مادرم مرا حيدر (شير) ناميد و پدرم به ظهير نام نهاد و عرب به على صدايم مى زد.
تا رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم زنده بود حسن ، مرا ابوالحسين صدا مى زد و حسين نيز مرا ابوالحسن مى خواند، و هر دوى آنها جدشان را پدر صدا مى زدند ولى پس از رحلت آن بزرگوار مرا پدر خواندند.(1176)

992- پيشگويى وقايع آخرالزمان  

حضرت على (عليه السلام ) در بعضى اوقات از مصائب و گرفتاريهاى آيندگان خبر مى داد و راه درمان ابتلائات آنها را گوشزد مى كرد.
على (عليه السلام ) فرمود: زمانى بر مردم خواهد مد كه چند گناه بزرگ و عمل زشت در بن آنها پديد مى آيد.
1- كارهاى زشت آشكار مى گردد و معمولى مى شود.
2- پرده هاى عفت و شرم پاره مى گردد.
3- زنا كارى و تجاوزهاى ناموسى علنى مى شود
4- مالهاى يتيمان را حلال مى شمارند و مى خورند.
5- ربا خوارى شيوع پيدا مى كند.
6- در كيلو و وزنها، كم و كاست مى كنند.
7- شراب را به اسم نبيد حلال شمرده و مى خورند.
8- رشوه را به عنوان هديه و شيرينى مى گيرند.
9- به نام امانت دارى خيانت مى نمايند.
10- مردها خود را به شكل زنان و زنان خويش را به صورت مردها در مى آورند.
11- به احكام و دستورات نماز بى اعتنائى مى كنند.
12- حج خانه خدا را براى غير خدا (براى ريا و يا تجارت ) بجا مى آورند.
سپس ادامه داد: كيفر اين زشتى ها اين است كه خداوند آنها را از فيوضات خود محروم مى كند، تا جائى كه ماه (شوال ) براى آنها مخفى مى شود بطورى كه گاهى دو شبه ديده مى شود (كه معلوم مى شود روز عيد فطر را به عنوان ماه رمضان روزه گرفتهاند با اينكه روزه آن حرام بوده است ) و زمانى شب اول رمضان مخفى مى شود، كه دو روز آن را روزه نگرفته و به عنوان آخر ماه شعبان مى خورند و روز عيد فطر را به خيال آخر ماه رمضان روزه مى گيرند. در اين وقت بايد ترسيد از اينكه خداوند بطور ناگهانى آنها را كيفر كند (مانند زلزله و طوفان و سيل ).
چرا كه به دنبال آن كارها، بلاها مردم را فرا مى گيرد، تا جائى كه كسانى صبح سالم هستند ولى شب در دل خاك و قبر آرميده اند و گاهى شب سالمند و بامدادان جزء مردگان هستند.
وقتى چنين روزگارى پيش آمد، لازم است انسان هميشه وصيت كرده باشد كه مبادا بلائى بر او فرود آمده و بدون وصيت بميرد و واجب است نماز را در اول وقت آن بخواند چون ممكن است تا آخر وقت زنده نباشد.
هر يك از شما آن زمان را درك كرد بدون وضو نخوابد و اگر برايش امكان دارد هميشه با وضو باشد چه ترس آن است كه مرگ ناگهانى برسد، لذا خوب است با وضو باشد كه روح وى با طهارت خدا را ملاقات نمايد.
من شما را ترساندم اگر بترسيد و آگاه نمودم ، اگر آگاه گرديد و شما را پند دادم چنانچه پند گيريد پس در پنهانى و آشكار، از خدا بترسيد و نبايد كسى از شما بميرد، مگر اينكه مسلمان باشد، زيرا هر كس به جز اسلام آئينى داشته باشد از او پذيرفته نيست و در آخرت زيان كار است (1177)

فارغ از هر دو جهانم به گل روى على   از خم دوست جوانم به خم موى على (1178)

993- رفتارهاى اجتماعى  

اميرالمؤ منين على (عليه السلام ) فرمود: هر كس خود را در معرض تهمت قرار دهد، كسى را كه به او بد گمان شود سرزن نكند. و هر كه را از خود را پنهان دارد، اختيار آنرا خود او دارد (نه كس ديگر) و هر صحبتى كه از دو نفر تجاوز كرد شايع مى گردد، به برادر خود تا زمانى كه بدى از او نديدى خوشبين باش ...
سخن برادر خود را بد تفسير مكن تا جايى كه حمل بر خوبى آن ممكن است ، بر تو باد به دوستى با برادران راستگو و درست كار... با كسانى مشورت كن كه از خدا مى ترسند و آنها را تا آنجا كه تقوا دارند دوست بدار...(1179)

994- مناجات على (ع ) در سجده نمازها 

اصبغ بن نباته مى گويد: اميرالمؤ منين على (عليه السلام ) در سجودش به خداوند بارى تعالى عرض مى كرد:
( انا جيك يا سيدى كما يناجى العبد الذليل مولاه و اطلب اليك طلب من يعلم انك تعطى و لا ينقص مما عندك شى و استغفرك استغفار من يعلم انه لا يغفر الذنوب الا انت و اتوكل عليك ، توكل من يعلم انك على كل شى قدير؛ يعنى : اى آقايم با تو راز و نياز مى كنم ، بنده اى ذليل با مولاى خود راز خود خود مى گويد، و از تو مى خواهد مثل كسى كه مى داند تو عطا مى كنى و از آنچه نزد تو است كم نيايد، و از تو آمرزش ‍ مى جويم ، مانند كسى جز تو گناه را نيامرزد و به تو توكل دارم مانند كسى كه مى داند تو بر همه چيز توانايى )(1180)

995- القاء عزت نفس به فقير و قدر دانى از مردم  

روزى مردم نزد اميرالمؤ منين (عليه السلام ) آمد عرض كرد: يا اباالحسن ! من نيازمندى حضرت فرمود: نيازت را بر روى زمين بنويس ، او نوشت من فقيرم ؛ على (عليه السلام ) به قنبر فرمود: اى قنبر دو جامه به او بده و آن مرد به سرودن اشعارى در وصف على (عليه السلام ) پرداخت على (عليه السلام ) به قنبر فرمود: صد دينار طلا به او بدهند، عرض كردند يا على ! او را توانگر ساختى ، حضرت فرمود: من از رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم شنيدم كه مى فرمود: از مردم قدردانى كنيد: سپس على (عليه السلام ) فرمود: (من از مردمى در تعجب و شگفتم كه با پول خود بنده ها و كنيزانى مى خرند امام مردم را (فقيران ) با احسان خود نمى خرند)(1181).

996- مفسر قرآن  

غزالى نقل مى كند كه اميرالمؤ منين (عليه السلام ) فرمود: اگر خداوند و پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم مرا اذن و اجازه دهند به اندازه بار چهل شتر الف سوره فاتح الكتاب را شرح مى نمايم . سپس ‍ مى گويد: و هذه الكثرة ص السعة و الافتتاح فى العلم لا يكون الا يكون الا لدنيا سماويا الهيا.(1182) يعنى : اين وسعت مطالب و گشودن باب علم نيست مگر علمى الهى و آسمانى و باطنى و خدادادى (اين علم اكتسابى نيست خدادادى است )... لذا در جايى ديگر حضرتش ‍ مى فرمايد:
سلونى عن القرآن اخبركم عن آياته فمن نزلت و اين نزلت يعنى ؛ راجع به قرآن از من بپرسيد هر آينه شما را آگاه مى كنم كه آيات آن درباره چه كسى و در كجا نازل شده است .
اميرالمؤ منين على (عليه السلام ) در جواب سؤ ال رهبانى از وجه الله فرموده است : فهذا الوجود كله وجه الله ، ثم قراء:
فاينما تو لو فثم وجه الله .(1183) پس اين وجود همه وجه الله است سپس آيه شريف را قرائت كرد: پس به هر طرف كه رو كنى همان سمت خداست .

997- سفارش به امام حسن (ع ) 

روزى دو كودك خطى را نوشته سپس خدمت امام حسن (عليه السلام ) آوردند و او را حكم خود قرار دادند تا آن حضرت قضاوت كند كه كدام خط نيكوتر است در آن هنگام على (عليه السلام ) چشم به وى دوخت و فرمود:
يا بنى انظر كيف تحكم فان هذا حكم و الله سالم عنه يوم القيامة ؛ يعنى : اى پسرم ! دقت كن چگونه قضاوت مى كنى ؟ بى گمان اين يك قضاوت است خداوند روز قيامت از آن ، تو را مورد سؤ ال قرار خواهد داد.(1184)

998- توبه نصوح  

على (عليه السلام ) مى فرمايد ترك الذنب اهون من طلب التوبة ؛ يعنى گناه نكردن آسان تر از توبه است ؛ عرض شد يا اباالحسن توبه نصوح كدام است و چگونه ؟
حضرت فرمود: پشيمانى با دل و طلب آمرزش با زبان و تصميم نداشتن بر انجام گناه .(1185)

999- همه زهد در دو كلمه  

روايت است كه على (عليه السلام ) فرمود: خداوند متعال زهد را در دو كلمه جمع فرموده است : كه اگر كسى به اين آيه عمل كند زاهد روزگار است و آن آيه اين است : لكيلا تاءسوعا على ما فاتكم ؛ براى آنچه از دست داده ايد تاءسف نخوريد.(1186)

1000- معرفى امام على (ع ) 

مفضل بن عمر از امام صادق (عليه السلام ) سؤ ال كرد يابن رسول الله به چه دليل على بن ابيطالب (عليه السلام ) قسيم الجنة و النار تقسيم كننده بهشت و جهنم شده است ؟
حضرت فرمودند: به سبب اينكه محبت به آن حضرت عين ايمان است و عداوت با او كفر است و تحقيقا بهشت فقط براى اهل ايمان آفريده شده است و جهنم صرفا براى اهل كفر؛ بدين علت قسمت كننده بهشت و جهنم است و كسى داخل بهشت نمى شود الا با محبت او و كسى داخل در جهنم نشود الا كسانى كه دشمنى با آن حضرت را داشته باشند.
مفضل عرض كرد: اى پسر رسول خدا: بنابراين انبياء و اوصياى آنان هم على (عليه السلام ) را دوست داشته اند و دشمنانش را مبغوض ‍ مى داشته اند؟!
فقال نعم . قلت : فكيف ذلك ؟!
امام فرمود: آرى ، مفضل عرض كرد: چگونه است آن مطلب ؟!
حضرت فرمود: آيا ندانسته اى كه پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم در روز خيبر فرمود: هر آينه حتما من پرچم و لواى جنگ را فردا به مردى مى سپارم كه خدا و رسولش را دوست دارد و خدا و رسولش نيز او را دوست دارند. و او از ميدان كار زار بر نمى گردد مگر اينكه خداوند بدست او فتح و ظفر را نصيب خواهد نمود.(1187)
عرض كرد: بلى ، امام فرمود: آيا ندانسته اى كه چون يك پرنده بريان براى رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم آوردند آن حضرت به خداوند عرض كرد: بار پروردگارا! محبوب ترين مخلوقات خود را بياور تا او با من از اين پرنده بخورد و مقصود از احب خلق اله على (عليه السلام ) بود.
عرض كرد: بلى ، امام فرمود: ايا ممكن است كه انبياى خداوند و اوصياى آنها دوست نداشته باشند مردى را كه خدا و رسولش او را دوست داشته باشند و وى نيز خدا و رسولش را دوست داشته باشد؟ گفتم : نه .
حضرت فرمود: آيا ممكن است كه مؤ منين از امت هايى باشند كه حبيب خدا و حبيب رسولش و حبيب پيمبرانش را دوست نداشته باشند؟
گفتم : نه .
حضرت فرمود: بنابراين ثابت شد كه تمامى پيامبران خدا و مرسلين از آنها تمامى مومنان ، محبت و دوستدار على بن ابيطالب (عليه السلام ) هستند.
و همچنين ثابت شد كه تمامى مخالفين آنها دشمن او و دشمن تمامى دوستداران و اهل محبت او مى باشند. گفتم : آرى .
حضرت فرمود: بنابراين داخل در بهشت نمى شود مگر كسى كه على (عليه السلام ) را دوست بدارد خواه از پيشينيان باشد و خواه از پسينيان ؛ پس روى اين استدلال على (عليه السلام ) قسمت كننده بهشت و جهنم است .
مفضل در اينجا عرض كرد: اندوه و غصه را از من گرفتى خداوند غصه و اندوهت را بزدايت .
امام سپس فرمود: اى مفضل اين مطلب را بگير، زيرا آن از علوم مخزون و مكنون و پنهان است كه كسى را بدان دسترسى نيست .(1188)

1001- چشم چرانى ممنوع  

در روايت است كه اميرالمؤ منين (عليه السلام ) در ميان اصحاب خود نشسته بود كه زنى زيبا و جميل از آنجا عبور كرد و اين گروه چشمهاى خود را با نگاهى طولانى به او دوختند.
فقال (عليه السلام ): ان ابصار هذه الفحول طوامح و ان ذلك سبب هبابها، فاذا نظر احدكم الى امراة تعجبه ، فليلا مس اهله فانما هى امراة كامراة ؛ يعنى : در اين حال حضرت فرمود: چشم هاى اين مردان . گشاده و تيز بين و دنبال كننده مطلوب از راه دو است و همين چشم چرانى سبب هيجان نفوس آنها براى آميزش و لمس نمودن زنان است . بنابراين اگر احيانا چشم شما به زن زيبايى افتاد، كه براى شما شگفت آور دلپسند بود فورا برويد، و با عيال خودتان در منزل آميزش نموده و هم بستر شويد: زيرا زوجه شما هم زنى است مانند ساير زنان .
فقال رجل من الخوارج قاتله الله كافرا ما افقهه !
مردى از خوارج كه سخن امام على (عليه السلام ) را شنيد به امام گفت : خدا اين مرد كافر را بكشد، چقدر دانا و بينا و فقيه و عاقبت انديش و به اسرار احكام آشنا و بصير است ؟!
اصحاب امام على (عليه السلام ) از جابر جستند تا آن مرد بى ادب را بكشند.
حضرت فرمود: آرام باشيد جزاى او نيست مگر دشنامى در مقابل دشنام او كه به من داده است و يا به عوض آن ، عفو و گذشت از گناهى كه مرتكب شده است .(1189)