تكليف

محمّد وحيدى

- ۳ -


شرايط صحت

1. شرايط عام صحت تكاليف

شرايط عام صحت تكاليف عبارتند از:

1. اسلام; 2. تطابق شكل عمل با دستور دين; 3. نبود عارضه.

افزون بر اين، دو شرط ديگر نيز در كتاب هاى فقهى بيان شده كه از اين قرار است:

1. ولايت اهل بيت (عليهم السلام) : كه به نظر بيشتر فقيهان، شرط صحّت است.

2. اخلاص كه شرط شارع براى اعمال عبادى به معناى خاص است.

اسلام

تكاليف الهى، افزون بر مسلمانان، متوجّه كفار نيز هست; ولى اگر انجام بدهند، صحيح نخواهد بود.(1)

مسأله: زكات بر كافر واجب است; امّا اگر بپردازد، چون كافر است، صحيح نخواهد بود و امام معصوم (عليه السلام) يا نايب او بايد زكات را حتّى به زور از او بگيرند، و اگر تلف كرده، عوض آن را دريافت دارند.(2)

مسأله: تمام تكاليف مسلمانان، متوجّه كفار نيز هست; اما پس از مسلمان شدن، قضاى نماز و روزه بر آنان واجب نيست و نسبت به بقيّه تكاليف اگر چه اسلام، قبلش را مى پوشاند (اَلاْءِسْلامُ يَجُبُّ ما قَبْلَهُ) ولى اختلافى است.(3)

مسأله: هر گاه كافر، مسلمان شود و از وقت نماز به مقدار خواندن يك ركعت باقى باشد، بايد نماز را بخواند و اگر نخواند، بايد قضا كند.(4)

مسأله: هر گاه مسلمانى كافر و دوباره مسلمان شود، بايد نماز و روزه هاى وقتى را كه كافر بوده قضا كند; چه مرتدّ فطرى و چه ملّى باشد.(5)

تطابق شكل عمل با دستور دين

شكل عمل بايد طبق دستور دين باشد كه در اين زمينه مدارك فراوانى وجود دارد:

1. قالَ رَسُولُ اللهِ (صلى الله عليه وآله وسلم) : «لا قَوْلَ اِلاّ بِعَمَل، وَ لاعَمَلَ اِلاّ بِنِيَّة، وَ لاعَمَلَ وَ لا نِيَّةَ اِلاّ بِإِصابَةِ السُّنَّةِ».(6)

پيامبر گرامى (صلى الله عليه وآله وسلم) مى فرمايد: «اعتقاد و گفتار، بدون عمل بى فايده است و هيچ عملى بدون نيّت [ خوب ] ارزشى ندارد و عمل و نيّت [ خوب ] زمانى ارزشمند است كه عمل طبق دستور دين باشد».

2. قالَ رَسُولُ اللهِ (صلى الله عليه وآله وسلم) : «اَلا وَ كُلُّ بِدْعَة ضَلالَةٌ وَ أَلا وَ كُلُّ ضَلالَة فَفِى النّارِ».(7)

بيان «... و به تظهر بطلان ما ذكره بعض اصحابنا تبعاً للعامة من انقسام البدعة بانقسام الأحكام الخمسة».(8)

پيامبر گرامى (صلى الله عليه وآله وسلم) مى فرمايد: «آگاه باشيد كه تمام بدعت ها انحراف و گمراهى است و تمام گمراهى ها در آتش است».

علامه مجلسى (رحمه الله) در توضيح اين روايت فرموده است: از اين روايت استفاده مى شود كه تقسيم بدعت به واجب، مستحب، حرام، مكروه و مباح (احكام خمسه) سخن باطلى است.

3. قال النراقى (رحمه الله) : لا شكّ فى حرمة البدعة فى الدّين و ادخال ما ليس من الشرع فيه و عليه اجماع الأمة بل هو ضرورىّ الدين و الملّة.(9)

مرحوم نراقى (رحمه الله) فرموده است: در حرمت بدعت گذارى در دين شكى نيست و اين مسأله اجماعى، بلكه از ضروريات دين و مسلمانان است.

4. عَنْ عَبْدِاللهِ بْنِ سَنان قالَ: قالَ اَبُو عَبْدِاللهِ (عليه السلام) : «سَتُصيبُكُمْ شُبْهَةٌ فَتَبْقُونَ بِلا عَلَم يُرى وَ لا اِمام هُدىً وَ لايَنْجُو مِنْها اِلاّ مَنْ دَعا دُعاءَ الْغَريقِ قُلْتُ: كَيْفَ دُعاءُ الْغَريقِ؟ قالَ (عليه السلام) : يَقُولُ: يا اَللهُ يا رَحْمنُ يا رَحيمُ يا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ ثَبِّتْ قَلْبى عَلى دينِكَ، فَقُلْتُ: يااَللهُ يا رَحْمنُ يا رَحيمُ يا مُقَلِّبَ الْقُلوُبِ وَ الاَْبْصارِ ثَبِّتْ قَلْبى عَلى دينِكَ قالَ (عليه السلام) : اِنَّ اللهَ مُقَلِّبُ الْقُلُوبِ وَ الاَْبْصارِ وَ لكِنْ قُلْ كَما اَقُولُ لَكَ يا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ ثَبِّتْ قَلْبى عَلى دينِكَ».(10)

عبدالله بن سنان از حضرت صادق (عليه السلام) نقل مى كند كه آن حضرت فرمودند: «به زودى اسباب گمراهى به سراغ شما خواهد آمد، در حالى كه پرچم هدايت، امام و راهنمايى ميان شما نخواهد بود و از آن خطر نمى رهد; مگر كسى كه دعا كند; مانند دعاى انسانى كه در حال غرق شدن است. پرسيدم: دعاى غريق كدام است؟ فرمود: بگويد: يا اَللهُ يا رَحْمنُ يا رَحيمُ يا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ ثَبِّتْ قَلْبى عَلى دينِكَ. عبدالله بن سنان مى گويد [ من يك كلمه به دعا اضافه كرده و ] گفتم: يا اَللهُ يا رَحْمنُ يا رَحيمُ يا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ وَ الاَْبْصارِ ثَبِّتْ قَلْبى عَلى دينِكَ حضرت فرمودند: خداوند مقلّب القلوب و الابصار است; لكن همان گونه كه من مى گويم بگو».

5 . نمونه اى از اعمالى كه چون طبق دستور دين انجام نشده، باطل است:

مسأله: در وضو، صورت و دست ها را بايد از بالا به پايين شست و اگر از پايين به بالا بشويد، وضو باطل است.(11)

مسأله: در غسل ترتيبى به نيت غسل، اوّل بايد سر و گردن، بعد طرف راست و بعد، طرف چپ بدن را بشويد و اگر عمداً يا از روى فراموشى يا به واسطه ندانستن مسأله، به اين ترتيب عمل نكند; غسل او باطل است.(12)

مسأله: اگر عمداً ترتيب نماز را به هم بزند; مثلا، سوره را پيش از حمد بخواند يا سجود را پيش از ركوع انجام دهد، نماز باطل مى شود.(13)

مسأله: صحّت وضوى وسواسى مشكل است، هر گاه دست چپش را زياد دست بكشد.(14)

مسأله: تكرار اذكار يا قرائت نماز عمداً يا به جهت احتياط در صورتى جايز است كه مسأله وسواس در كار نباشد، و گرنه جايز نيست و اگر تكرار عمل به جهت وسواس باشد، بعيد نيست نمازش باطل شود.(15)

نبود عارضه

هر عملى داراى عوارض و آفاتى است كه اگر اتفاق بيفتند، آن عمل را باطل و فاسد مى كنند; بنابراين، يكى از شرايط صحت عمل، رعايت اين شرط است; به طور مثال:

1. هفت چيز وضو را باطل مى كند كه عبارتند از:(16)  ...;  .

2. دوازده چيز نماز را باطل مى كند كه عبارتند از:(17)  ...;  .

ولايت اهل بيت (عليهم السلام)

ولايت اهل بيت (عليهم السلام) به نظر بيشتر فقيهان، شرط صحّت عمل است و بدون آن، عمل باطل و مانند خاكسترى است كه به باد داده مى شود.(18)

سؤال: اگر ولايت اهل بيت (عليهم السلام) شرط صحّت است، چرا مستبصر مأمور به قضاى اعمالش نيست؟

جواب: دليل خاصى دارد كه هر گاه مخالف، مستبصر شود، اعمالى را كه از او فوت شده، بايد طبق مذهبِ حق قضا كند; امّا آنچه طبق مذهبش انجام داده يا در همان زمان با قصد قربت طبق مذهب حق انجام داده، نياز به قضا ندارد.(19)

اخلاص (در عباداتِ به معناى خاص)

در بحث اخلاص و ريا، مباحث مختلفى مطرح است كه به بخشى از آن اركان ريا مى پردازيم:

اول: معناى اخلاص

الخالص فى اللّغة كلّما صفى و تخلّص و لم يمتزج بغيره و العمل الخالص فى العرف ما تجرّد قصد التقرّب فيه عن جميع الشوائب.(20)

شىء خالص در لغت، به چيزى گفته مى شود كه كاملا تصفيه شده و با چيزى ممزوج نباشد و در عرف شرع، كار خالص به عملى گفته مى شود كه هدف از انجام آن فقط تقرّب به خداوند متعال باشد.

دوم: معناى ريا

الرياء مشتق من الرؤية و اصله طلب المنزلة فى قلوب الناس باراءتهم خصال الخير الاّ ان الجاه و المنزلة يطلب فى القلب باعمال سوى العبادات و يطلب بالعبادات و اسم الرياء مخصوص بحكم العادة بطلب المنزلة فى القلوب بالعبادات و اظهارها.(21)

ريا از ماده رؤيت (ديدن) گرفته شده و آن است كه شخصى بخواهد با نشان دادن كارها و صفات خوب به ديگران خودش را در دل آنان بزرگ و براى خودش منزلت و موقعيّتى كسب كند. كسب اين منزلت، اگر چه با غيرعبادات هم ممكن است، اما استعمال ريا در عادت مردم در مورد عبادات است.

سوم: اركان ريا (22)

اركان ريا

ـ مُرائى: شخص عبادت كننده (عابد).

ـ مُرائى: كسى كه ريا كننده مى خواهد در دل او منزلتى كسب كند.

ـ مُرائى به: عمل و صفتى كه شخص ريا كننده به واسطه آن مى خواهد موقعيّتى كسب كند.

ـ ريا: تصميم و اراده بر آن هدف است.

ريا هنگام عمل

- در خود عمل

- در تمام عمل: باطل است; مانند خواندن نماز براى صاحب خانه يامسئول ادارهو  ...

- در جزئى از عمل: باطل است گرچه آن جزء مستحب باشد; مانند انتخاب سوره قدر يا قنوت خاص و  ...; مگر در صورتى كه اجزاى عبادت متصل به هم نباشد; مانند قرائت قرآن و  ...  .

- در صفات عمل: باطل است; مانند نماز خواندن با صوت يا با حالت خشوع و  ...  .

- در زمان و مكان عمل: باطل است; مانند نماز در فلان مسجد يا صف اوّل يا اوّل وقت و  ...  .

- در چيزهاى خارج از عمل: باطل نمى كند; مانند نماز با تحت الحنك يا چادر سفيد يا سجاده خاص، مگر آنكه به خود عمل برگردد.

- در انجام عمل

چهارم: انواع رياى در عبادت

- قبل از عمل: باطل نمى كند مانند ريا در راه رفتن به طرف مسجد

- بعد از عمل: باطل نمى كند اگر چه كار حرامى است

- در ترك عمل: باطل مى كند; مثل اينكه عبادتش را به جهت جلب نظرديگرى مختصرتركند.(23)

پنجم: عوامل پيشگيرى از ريا

الف) دعا و استمداد از خداوند و اولياى او: در دعاهاى رسيده از اولياى دين پاك شدن دل و عمل از ريا از خداوند خواسته شده كه از اين مرض مهلك پيشگيرى شود.

اَلّلهُمَّ طَهِّرْ قَلْبى مِنَ الْرِّياءِ.(24)

اَلّلهُمَّ طَهِّرْ قَلْبى مِنَ الْنِّفاقِ وَ عَمَلى مِنَ الْرِّياءِ.(25)

ب) پنهانى انجام دادن اعمال: 1. قالَ رَسُولُ اللهِ (صلى الله عليه وآله وسلم) : «اَفْضَلُ الْعِبادَةِ اَجْراً اَخْفاها».(26)

پيامبر گرامى (صلى الله عليه وآله وسلم) مى فرمايد: «برترين عبادت از جهت پاداش، مخفى ترين آن است».

2. عَنِ الْعَسْكَرى (عليه السلام) قالَ: «كانَ عيسى (عليه السلام) يَقُولُ لِلْحَواريّينَ: اِذاكانَ صَوْمُ اَحَدِكُمْ فَلْيُدْهِنْ رَأْسَهُ وَ لِحْيَتَهُ، وَ يَمْسَحُ شَفَتَيْهِ بِالزَّيتِ لَئَلاّ يَرَى النّاسَ اَنَّهُ صائِمٌ، وَ اِذا اَعْطى بِيَمينِهِ فَلْيَخْفَ عَنْ شِمالِهِ، وَ اِذا صَلّى فَلْيَرْخَ سَتْرَ بابِهِ فَاِنَّ اللهَ يُقَسِّمُ الثَّناءَ كَما يُقَسِّمُ الْرِّزْقَ».(27)

حضرت امام حسن عسكرى (عليه السلام) مى فرمايد: «حضرت عيسى (عليه السلام) هميشه به يارانش مى فرمود: هر گاه روزه [ مستحبى ] گرفتيد، سر و ريش خود را روغن زده و لب هايتان را چرب نماييد، تا كسى متوجه نشود روزه دار هستيد، و هر گاه خواستيد صدقه بدهيد، اگر با دست راست مى دهيد كارى كنيد كه دست چپ شما مطّلع نگردد. (يعنى در نهايت پنهانى باشد) و هر گاه خواستيد نماز [ مستحبى ] بخوانيد، پرده هاى منزلتان را بيندازيد [ كه كسى متوجه نشود ] ; زيرا خداوند مدح و ستايش را مانند روزى هايش تقسيم مى فرمايد».

3. يستحب للرجل ان يدفع صدقته الى غيره ليقسّمها كيلا يعظمه من يصله بها.(28)

مرحوم مجلسى (رحمه الله) نقل مى كند: مستحب است كه شخص، انفاقات مالى اش را به ديگران بدهد تا آنان به فقرا بدهند; براى اينكه فقرا او را نشناسند و در نتيجه به او احترام خاص بگذارند.

4. قالَ ابُو عَبدِالله (عليه السلام) : «اِذا كانَ يَوْمُ الْقِيمَةِ نَظَرَ رِضْوانُ خازِنِ الْجَنَّةِ اِلى قَوْم لَمْ يَمُرُّوا بِهِ فَيَقُولُ: مَنْ اَنْتُمْ وَ اَيْنَ دَخَلْتُمْ؟ قالَ: يَقُولُونَ: اِيّا(كَ) عَنّا فَاِنّا قَوْمٌ عَبَدَنَا اللهَ سِرّاً فَاَدْخَلَنَا اللهُ سِرّاً».(29)

حضرت صادق (عليه السلام) مى فرمايد: «هر گاه قيامت برپا شود، مسؤول كل بهشت (رضوان) عده اى را در بهشت مشاهده مى كند; حال آنكه بدون اطلاع او وارد شده اند [ با تعجب سؤال مى كند ] شما كه هستيد؟ و از كدام در وارد شده ايد؟ مى گويند به ما كارى نداشته باش. ما كسانى هستيم كه خداوند را پنهانى عبادت مى كرديم و خداوند هم ما را پنهانى به بهشت وارد كرد».

ج) پرهيز از هر كارى كه موجب اطلاع ديگران شود: 1. عَنْ عَلِىٍّ (عليه السلام) «اَنَّ رَسُولَ اللهِ (صلى الله عليه وآله وسلم) اَبْصَرَ رَجُلا قَدْ دَبَرَتْ جَبْهَتُهُ فَقالَ لَهُ النَّبِىُّ (صلى الله عليه وآله وسلم) : مَنْ يُغالِبُ عَمَلَ اللهِ يَغْلِبُهُ وَ مَنْ يَهْجُرُ اللهَ عَزَّوَجَلَّ يَشوهُ بِهِ وَ مَنْ يَخْدَعُ اللهَ يَخْدَعُهُ فَهَلاّ تَجافَيْتَ بِجَبْهَتِكَ الاَْرْضَ وَ لِمَ يُبْشَرُ وَجْهُكَ».(30)

حضرت امير مؤمنان (عليه السلام) مى فرمايد: «پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله وسلم) شخصى را مشاهده كردند كه پيشانى اش بر اثر سجده بالا آمده بود [ ظاهراً از روايت استفاده مى شود كه براى پيدا شدن اثر سجده، پيشانى اش را قدرى فشار مى داده كه حضرت او را مورد انتقاد قرار داده و فرمودند: ] هر كس «عملى كه بايد براى خداوند باشد، دنبال غلبه دادن غير خداوند باشد; (يعنى كار را براى غير خداوند انجام دهد)، خداوند او را [ در هدفش ] مغلوب مى كند و هر كس از خداوند دورى كند خداوند متعال جلوه او را زشت خواهد كرد و هر كس با خداوند مكر كند، خداوند به خودش برمى گرداند; سپس [ حضرت او را مورد انتقاد قرار داده و فرمودند ] چرا پيشانى ات را به زمين چسبانده [ و فشار دادى ] ؟ و چرا پوست صورتت (پيشانى ات) خشن شده است؟

2. عَنْ اَنَس قالَ: وَعَظَ النَّبِىُّ (صلى الله عليه وآله وسلم) يَوْماً فَاذاً رَجُلٌ قَدْ صَعِقَ فَقالَ النَّبِىُّ (صلى الله عليه وآله وسلم) : « مَنْ ذَا المُتَلَّبِّسُ عَلَيْنا دينَنا؟ اِنْ كانَ صادِقاً فَقَدْ شَهِرَ نَفْسَهُ وَ اِنْ كانَ كاذِباً مَحَقَهُ اللهُ».(31)

پيامبر گرامى اسلام (صلى الله عليه وآله وسلم) مشغول موعظه كردن بودند كه ناگهان شخصى از ميان جمعيّت فرياد زده و غش كرد!! حضرت فرمودند: «اين شخص كيست كه دين ما را بر ما مشتبه مى كند اگر او در كارش صداقت داشته باشد، گرفتار شهرت در ميان مردم شده و اگر صداقت نداشته باشد، به عذاب خداوند گرفتار خواهد شد; (يعنى انسان بايد مراقب خود باشد كه به چنين حالتى گرفتار نشود و تا احساس كرد كه ممكن است از اختيارش خارج شود فورى جلسه را ترك كند)».

3. قالَ رَسُولُ الله (صلى الله عليه وآله وسلم) : «كَفى بِالرَّجُلِ بَلاءً اَنْ يُشارَ اِلَيْهِ بِالاَْصابِعِ فى دين اَوْ دُنْيا».(32)

پيامبر گرامى (صلى الله عليه وآله وسلم) مى فرمايد: «در گرفتار شدن شخص همين بس كه افراد جامعه او را با انگشت به يكديگر نشان دهند; چه اين شهرت در امور دينى باشد يا امور دنيايى».

خلاصه، شهرت مذموم است، و انسان تا مى تواند نبايد خود را گرفتارش كند; مگر اينكه از اختيارش خارج باشد يا مشهور شدن را وظيفه شرعى خود بداند.

4. باب كراهة ذكر الانسان عبادته للناس(33)

مرحوم حرعاملى (رحمه الله) در كتاب ارزشمند وسائل الشيعه بابى را آورده و از رواياتش استفاده نموده كه مكروه و مذموم است انسان عبادات و كارهايى را كه براى خداوند متعال انجام داده، براى ديگران بازگويد.

5 . عَنْ بَعْضِ اَصْحابِهِ عَنْ اَبى جَعْفَر (عليه السلام) اِنَّهُ قالَ: «اَلاْبْقاءُ عَلَى الْعَمَلِ اَشَدُّ مِنَ الْعَمَلِ قالَ: وَ مَا الإِبْقاءُ عَلَى الْعَمَلِ؟ قالَ: يَصِلُ الرَّجُلُ بِصِلَة وَ يُنْفِقُ نَفَقَةً لِلّهِ وَحْدَهُ لاشَريكَ لَهُ فَتُكْتَبُ لَهُ سِرّاً ثُمَّ يَذْكُرُها فَتُمْحى فَتُكْتَبُ لَهُ عَلانِيَةً ثُمَّ يَذْكُرُها فَتُمْحى وَ تُكْتَبُ لَهُ رِياءً».(34)

بعضى از اصحاب امام باقر (عليه السلام) نقل مى كنند كه حضرت فرمودند: «باقى ماندن بر عمل، از خود عمل مشكل تر است. از حضرتش سؤال شد كه مراد از باقى ماندن بر عمل چيست؟ حضرت فرمودند: شخصى به كسى رسيدگى يا مالى را در راه خداوند انفاق مى كند و عملش به صورت پنهانى ثبت مى شود; سپس براى ديگران بازگو مى كند [ و به جهت نقل براى ديگران ] از اعمال پنهانى محو شده و در اعمال آشكار ثبت مى شود. دوباره براى ديگران بازگو مى كند و آن عمل [ به لحاظ نقل دوباره براى ديگران ] از اعمال علنى خالص نيز پاك شده و در اعمال ريايى ثبت مى گردد».

نكته مهم

درست است كه انسان براى پيشگيرى از ريا بايد سعى كند كارهايش را پنهانى انجام دهد; ولى به اين نكته مهم نيز بايد توجه كرد كه در بعضى از موارد آشكار نمودن عمل، احكام ديگرى پيدا مى كند كه گاهى بى اشكال و گاهى بهتر و گاهى لازم مى شود. براى روشن شدن بهتر بحث، انواع و احكام آشكار كردن عمل ذكر مى شود:

آشكار كردن اعمال

احكامِ آشكاركردن اعمال

- واجبات: مستحب است تمامى واجبات علنى و آشكار انجام گيرد. 35

- عمل از نوافل شبانه روزاست 36

- غير نوافل يوميّه است

- نافله هاى شب است: مستحب است با صداى بلند خوانده شود.

- نافله هاى روز است: مستحب است با صداى آهسته خوانده شود.

- خود عمل به صورتى تشريع شده كه فقط به صورت آشكار انجام پذير است: به همان صورت آشكار بايد انجام پذيرد; مانند نماز جماعت، نماز جمعه، اقامه عزاى معصومين(عليهم السلام) و  ...  .

خود عمل امكان آشكار يا پنهان انجام شدن را دارد

آشكار كردن در حال انجام

- آشكار كردنش ضرر به ديگران دارد: حرام است; مانند صدقه آشكار در بعضى از موارد كه موجب آبروريزى گيرنده و اذيّت شدن او است.

- ضرر ندارد

- براى جذب ديگران به مذهب و يا تشويق ديگران است: خوب است 37

- براى دفع تهمت از خويشتن است: خوب است 38

- براى جواب از سؤال اشخاص و پرهيز از دروغ است: اشكال ندارد. 39

- براى جلوه دادن خويشتن است: بد است.

مستحبات

(35)(36)(37)(38)(39)

- آشكار كردن بعد از انجام عمل است: احكامش ازمباحث صور قبل روشن شد.

ششم: مراتب و مراحل اخلاص

آنچه تا كنون بحث شد، گوشه اى از بحث هاى وادى ظلمت ريا و جهنّمِ توجه به غير خداوند در عبادات بود; ولى بايد توجه داشت كه بهشت اخلاص، داراى مراحل و مراتبى است كه اشخاص مختلف، به مقدار فهمشان از دين، مراتب مختلفى را بيان كرده اند كه دو نمونه از آن را در ذيل مى آوريم:

الف) نظر صاحب عروة الوثقى (رحمه الله) : آن بزرگوار، براى اخلاص پنج مرحله را به شرح زير قائل شده است:

1. آنكه كسى خداوند را از ترس جهنم يا به اميد رسيدن به بهشت عبادت كند كه اين، عبادت عبيد (بندگان) و يا تجّار است كه اگر عنوان معاوضه به خود بگيرد، بدون تقرّب به پروردگار متعال صحّتش مشكل است.

2. آنكه عمل را فقط براى تقرّب به خداوند متعال انجام دهد.

3. آنكه عمل را براى به دست آوردن رضايت پروردگار و گريز از غضب او انجام دهد.

4. آنكه عمل براى تشكر از نعمت هاى بى شمار خداوند متعال انجام گيرد.

5 . عبادت را براى اين انجام دهد كه خداوند متعال را اهل عبادت و شايسته اطاعت مى داند.(40)

ب) نظر امام خمينى (قدس سره) : آن بزرگوار، براى اخلاص، مراتب بيشترى را بيان كرده اند كه خلاصه كلام آن سالك الى الله چنين است:

1. تصفيه عمل از حصول مقصودهاى دنيايى است; مانند خواندن نماز شب براى توسعه روزى، يا نماز اوّل ماه براى سلامت از آفات در آن ماه، يا دادن صدقات براى سلامت، و ديگر مقصدهاى دنيايى. اين نماز نزد اهل معرفت هيچ ارزشى ندارد و مثل ساير كسب هاى مشروع است; [ اگر چه از نظر فقهى باطل نيست ] .

2. تصفيه عمل از رسيدن به جنّات جسمانى و حور و قصور و امثال آن از لذّات جسمانى و مقابل آن، عبادت اجيران است; چنان كه در روايات شريف آمده و اين نيز در نظر اهل الله چون ساير كسب هاست; آنكه عمل اين كاسب اجرتش بيشتر و بالاتر است.

3. تصفيه عمل از خوف عقاب و عذاب هاى جسمانى موعود و مقابل آن، كه عبادت عبيد است; چنان كه در روايات(41) آمده و اين عبادت نيز در نظر اصحاب قلوب قيمتى ندارد و از نطاق عبوديت الله خارج است و در نظر اهل معرفت فرق نمى كند كه انسان، عملى را از خوف حدود و تعزيرات در دنيا، يا خوف عقاب و عذاب آخرتى، يا براى رسيدن به زن هاى دنيايى، يا براى رسيدن به زنهاى بهشتى انجام دهد. گرچه هيچ يك براى خدا نيست و داعى بر داعى امرى است كه مطابق قواعد فقهى، عمل را از بطلان صورى خارج كند، ولى در بازار اهل معرفت، اين متاع ارزشى ندارد.

4. تصفيه عمل از رؤيت استحقاق ثواب و اجر است و در مقابل آن، شوب آن به طلب اجر و رؤيت استحقاق مزد و ثواب قرار دارد و اين از يك مرتبه اعجاب به عمل خالى نيست كه سالك بايد خود را از آن برهاند و اين رؤيت استحقاق، از نقصان معرفت به حال خود و حق خالق تعالى شأنه است و اين نيز از شجره خبيثه شيطانى است كه به رؤيت خود و عمل خود وانيّت و انانيّت بر مى گردد; پس سالك بايد جهد كند و با رياضيات قلبى و سلوك عقلى و عرفانى به قلب بفهماند كه جميع اعمال از موهبات و نعمت هاى الهى است كه حق تعالى به دست بنده اجرا فرموده و چون توحيد فعلى در دل سالك جاى گزين شد، عمل را از خود نداند; پس طلب ثواب نكند; بلكه ثواب را تفضّل و نعم را ابتدايى بداند.

5 . تصيفه عمل از استكثار و خشنودى به آن و اعتماد و دلبستگى بدان است و اين نيز از شجره خبيثه شيطانى مى رويد و از خود خواهى است.

در كافى شريف سند به حضرت موسى بن جعفر (عليهما السلام) مى رسد; «اِنَّهُ قالَ لِبَعْضِ وُلْدِهِ يا بُنَىَّ عَلَيْكَ بِالْجِدِّ وَ لاتُخْرِجَنَّ نَفْسَكَ مِنْ حَدِّ الْتَّقْصيرِ فى عِبادَةِ اللهِ عزَّوَجَلَّ وَ طاعَتِهِ فَاِنَّ اللهَ لايُعْبَدُ حَقَّ عِبادِتِهِ.»

فرمود: پسرم! بيشتر بكوش و در پرستش و فرمانبرى خداى عزّوجلّ حتماً خودت را از كوتاهى بيرون مدان; زيرا خداى عزّ و جلّ چنان كه حق پرستش است، پرستش نمى شود.

6. تصفيه عمل از رسيدن به سعادت عقلى و لذّات روحانى دائمى از لى ابدى و منسلك شدن در مسلك كرّوبيان و منخرط شدن در جرگه عقول قادسه و ملائكه مقرّب و در مقابل آن، عمل نمودن براى اين مقصد است و اين درجه گر چه درجه بزرگ و مقصد عالى مهمى است، و حكماء و محققان به اين مرتبه از سعادت بسيار اهميت داده و براى آن ارزش قايل شده اند; ولى در مسلك اهل الله اين مرتبه نيز از نقصان سلوك، و سالك آن نيز كاسب است و از اجيران به شمار مى رود گرچه در متجر و مكسب با ديگران فرق ها دارد.

7. تصفيه عمل از خوف عدم وصول به سعادت عقل و لذاّت روحانى و حرمان از اين سعادت است و در مقابل، عمل براى اين مرتبه از خوف است و اين نيز گرچه خود مرتبه اى عالى است، ولى در نظر اهل الله، عبادت عبيد و عبادت مُعَلَّل است.

8 . تصفيه عمل از وصول به لذات جمال الهى و رسيدن به بهجت هاى انوار سبحات غير متناهى كه عبارت از جنّت لقاء است و اين مرتبه يعنى جنّت لقاء، از مهمّات مقامات اهل معرفت و اصحاب قلوب است و دست آمال نوع از آن كوتاه است.

9. تصفيه عمل از خوف فراق است; «كَيْفَ اَصْبِرُ عَلى فِراقِكَ».

10. تصفيه عمل از اين دو مرتبه (مرتبه اخير) نيز نزد اهل الله لازم و عمل به آن مُعَلَّل است، و از حظوظ نفسانى خارج نيست و اين كمال خلوص است. و پس از اين، مراتب ديگرى است كه از حدود خلوص خارج و تحت ميزان توحيد و تجريد و ولايت است كه بيان آن در اينجا مناسب نيست.(42)

2. شرايط خاصّ صحّت تكاليف

براى صحت بعضى از تكاليف، علاوه بر شرايط عام، شرايط خاصى نيز قرار داده شده كه در بحث هاى بعدى خواهد آمد.

شرايط قبولى

1. شرايط عام قبولى تكاليف

در بحث شرايط عام قبولى تكاليف، مباحثى مطرح شده كه بعضى از آنها عبارتند از:

فرق شرايط صحت و قبولى: هر گاه عملى داراى شرايط صحّت باشد، ولى شرايط قبولى را نداشته باشد، خداوند انسان را به جهت عدم انجام آن عذاب نمى كند; اما دادن پاداش و درجات، منوط به دارا بودن شرايط قبول است.(43)

اهميت شرايط قبولى: قالَ اَميرُالْمُؤْمِنينَ (عليه السلام) : «كُونُوا عَلى قَبُولِ الْعَمَلِ اَشَّدَ عِنايَةً مِنْكُمْ عَلَى الْعَمَلِ».(44)

حضرت اميرمؤمنان (عليه السلام) مى فرمايد: «اهتمام شما در فراهم كردن شرايط قبولى عمل، بايد از تلاش شما براى خود عمل بيشتر باشد.»

كسانى كه اعمالشان مورد قبول واقع شود، بسيار اندكند: قالَ الْصّادِقُ (عليه السلام) : «مَنْ قَبِلَ اللهُ مِنْهُ حَسَنَةً واحِدَةً لَمْ يُعَذِّبْهُ اَبَداً وَ دَخَلَ الْجَنَّةَ».(45)

حضرت صادق (عليه السلام) مى فرمايد: «كسى كه خداوند يك كار خوبش را بپذيرد، هيچگاه او را عذاب نخواهد كرد و داخل بهشت مى شود.»

عَنْ بَعْضِ اَصْحابِ عَلِىٍّ (عليه السلام) اَنَّهُ قيلَ لَهُ: كَمْ تَصَدَّقُ؟! أَلاتُمْسِكُ؟! قالَ: «اِنّى وَ اللهِ لَوْ اَعْلَمُ اَنَّ اللهَ قَبِلَ مِنّى فَرْضَاً واحِداً لاََمْسَكْتُ وَ لكِنّى وَ اللهِ ما اَدْرى اَقَبِلَ اللهُ مِنّى شَيْئاً اَمْ  لا».(46)

از بعضى ياران حضرت على (عليه السلام) نقل شده كه به ايشان عرض شد، چقدر صدقه مى دهى؟! آيا بس نيست؟! حضرت فرمودند: «به خدا قسم اگر مى دانستم خداوند يك عملم را قبول كرده خوددارى مى كردم; اما به خدا قسم نمى دانم آيا خداوند چيزى از اعمالم را قبول كرده يا نه».

عَنْ اَبى عَبدِ اللهِ (عليه السلام) قالَ: «لَوْ نَظَرَ النّاسُ اِلى مَردُودِ الاَْعْمالِ مِنَ السَّماءِ لَقالُوا ما يَقْبَلُ اللهُ مِنْ اَحَد عَمَلا».(47)

حضرت صادق (عليه السلام) مى فرمايد: «اگر مردم به اعمال رد شده از طرف خداوند از آسمان بنگرند، هر آينه خواهند گفت كه خداوند از هيچكس حتى يك عمل را قبول نمى كند.»

پاورقي‌


[1] العروة الوثقى، ج 1، فى صلاة القضاء، ج 2، فى شرائط وجوب الزكاة، مسأله 16، فى شرائط وجوب الحج، مسأله 74، و فى شرائط صحة الصوم.
[2] همان، ج 2، فى شرائط وجوب الزكاة، مسأله 16.
[3] العروة الوثقى، ج 1، فى صلاة القضاء، ج 2، فى احكام قضاء الصوم و فى شرائط وجوب الزكاة، مسأله 17 و كتاب الحج، مسأله 74 ـ الفتاوى الواضحة، ج 1، ص 42 ـ توضيح المسائل، مسأله 1695.
[4] همان، ج 1، فى صلاة القضاء، مسأله 2.
[5] همان، ج 1، فى صلاة القضاء و ج 2، فى احكام قضاء الصوم، مسأله 1 ـ توضيح المسائل، مسأله 1695.
[6] بحارالانوار، ج 1، ص 208، ج 2، ص 261.
[7] بحارالانوار، ج 2، ص 263.
[8] بحارالانوار، ج 2، ص 264.
[9] كتاب موارد السجن، ص 189، به نقل از عوائد الايام، ص 113.
[10] بحارالانوار، ج 52، ص 149.
[11] توضيح المسائل، مسأله 243.
[12] همان، مسأله 361.
[13] همان، مسأله 1108.
[14] العروة الوثقى، ج 1، فى افعال الوضوء، مسأله 47.
[15] همان، فى مبطلات الصلاة، مسأله 14.
[16] توضيح المسائل، مسأله 323.
[17] توضيح المسائل، مسأله 1126.
[18] وسائل الشيعه، ج 1، ص 90 - العروة الوثقى، ج 2، فى شرائط الصوم ـ بحارالانوار، ج 9، ص 217.
[19] العروة الوثقى، ج 2، فى احكام قضاء الصوم، مسأله 4.
[20] سفينة البحار، ج 1 (خلص).
[21] بحارالانوار، ج 72، ص 266.
[22] همان.
[23] العروة الوثقى، ج 1، فى الصلوة (النيّة)، مسأله 8 و 9.
[24] بحارالانوار، ج 94، ص 269.
[25] همان، ج 97، ص 284.
[26] همان، ج 70، ص 251.
[27] همان، ص 250.
[28] بحارالانوار، ج 70، ص 222.
[29] مستدرك الوسايل، ج 1، ص 13، حديث 7.
[30] مستدرك الوسائل، ج 1، ص 10، حديث 2.
[31] كنزالعمال، ج 3، ص 814 .
[32] مستدرك الوسائل، ج 1، ص 13، حديث 9.
[33] وسائل الشيعه، ج 1، ص 54 .
[34] وسايل الشيعه، ج 1، ص 54 .
[35] وسائل الشيعه، ج 1، ص 56، و ج 6، ص 215 ـ تحرير الوسيله، ج 2، كتاب الصدقه، مسأله 6.
[36] همان، ج 4، ص 759.
[37] همان، ج 1، ص 56، ـ مستدرك الوسايل، ج 1، ص 13 ـ تحرير الوسيله، ج 2، كتاب الصدقة، مسأله 6.
[38] تحرير الوسيله، ج 2، كتاب الصدقة، مسأله 6.
[39] مستدرك الوسايل، ج 1، ص 13.
[40] العروة الوثقى، ج 1، فصل فى النيّة.
[41] از جمله وسائل الشيعه، ج 1، ص 45 ـ اصول كافى، ج 2، باب العبادة.
[42] آداب الصلوة (آداب نماز) ـ امام خمينى (قدس سره) ، ص 164 و 173، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام.
[43] بحار الانوار، ج 84، ص 315.
[44] همان، ج 74، ص 73 و ج 70، ص 312.
[45] ميزان الحكمة، ج 7، ص 24.
[46] ميزان الحكمه، ج 7، ص 24.
[47] بحارالانوار، ج 73، ص 208.