ولايت فقيه (حكومت اسلامى)

امام خمينى (س)

- پى‏نوشت‏ها -


1 - كتاب البيع، ج 2، ص 459 - 501، نشر موسسه اسماعيليان، قم.
2 - كتاب البيع، ج 2، ص 459 - 501، نشر موسسه اسماعيليان، قم.
3 - مجموعه آرا و مواضع امام خمينى در اين رابطه در كتابى تحت عنوان رهبرى ولايت در كلام و پيام امام خمينى از سوى اين موسسه در دست تنظيم و انتشار است.
4 - دعاى مندرج در پايان كتاب حاضر (ولايت فقيه).
5 - از اواسط قرن شانزدهم، يعنى بيش از 3 قرن پيش بود كه پرتقاليها و به دنبال آنان اتباع كشورهاى هلند، انگلستان، فرانسه و ايتاليا به استعمار كشورهاى مسلمان نشين پرداختند. در آغاز كشورهاى تازه كشف شده آفريقا، و بعد از پيدا شدن راههاى دريايى، كشورهاى آسيايى (كه ارتباط آنها بعد از استيلاى تركان عثمانى بر قسطنطنيه)، با اروپا قطع شده بود) تحت استعمار درآمد.
6 - جنگهاى صليبى نام سلسله جنگهايى است كه بين قرن 11 و 13 ميلادى، ميان مسيحيان اروپايى و مسلمانان، به منظور گرفتن اورشليم (بيت المقدس) از مسلمين جريان داشت. اين جنگها كه طى 8 مرحله صورت گرفت، در 1096 - م. (489 هجرى) با فتواى پاپ اروپا دوم آغاز گرديد، و با مرگ سن لويى پادشاه فرانسه در 1270 م. (669 هجرى) خاتمه يافت. مسيحيان از آن رو كه پارچه‏اى قرمز رنگ به شكل صليب، بر شانه راست خود دوخته بود، به قشون صليب مشهور شدند.
7 - كتاب در اصطلاح اهل فقه و حديث به ابوابى گفته مى‏شود كه در آنها احاديث مربوط به يك موضوع جمع آورى شده، يا احكام خاص يك موضوع مورد بحث قرار گرفته است. مانند كتاب التوحيد، كتاب الايمان و الكفر، كتاب الصلاه و مانند آن. فى المثل دوره كافى - در حديث - شامل 35 كتاب است. و يا شرائع الاسلام - در فقه الاسلام - در فقه - 50 كتاب دارد.
8 - تاريخ تمدن اسلامى، جرجى زيدان، ج 10، ص 33 - 41. تاريخ اجتماعى ايران، مرتضى راوندى، ص 660. ايران در زمان ساسانيان، آرتور كريستين سن، ص 470 و 523. جهان در عصر بعثت، شهيد محمد جواد باهنر، اكبر هاشمى رفسنجانى. تاريخ روم، آلبر ماله وژول ايزاك، تاريخ كلسياى قديم در امپراطورى روم و...
9 - حد در شرع اسلام بر آن دسته از مجازاتهاى بدنى اطلاق مى‏شود كه براى معاصى خاصى مقرر مى‏گردند. اندازه اين مجازاتها از سوى شارع تعيين شده است.
10 - قصاص در فقه اسلام، عبارت است از آن كه به حكم قانون، عين جنايت خواه قتل باشد يا قطع عضو و يا ضرب و جرح، در مورد جانى اعمال شود؛ اگر كسى كه مورد جنايت واقع شده يا اولياى او تقاضاى قصاص نمايند و از اخذ ديه امتناع ورزند.
11 - طرح نخستين قانون اساسى مشروطه، توسط هيأتى از نمايندگان نوشته شده و در 51 اصل به تصويب رسيد. كسروى در اين باره مى‏نويسد: گويا مشيرالدوله و موتمن الملك و پسران صدر اعظم آن را مى‏نوشتند؛ يا بهتر بگوييم ترجمه مى‏كردند. پس از آن كميسيونى تشكيل شد تا متنى به عنوان متمم به قانون اساسى بيفزايد.
اين متن در ضمن 107 اصل تهيه شد. طبق روايت آقاى مصطفى رحيمى: اين هيأت با استفاده از قانون اساسى بلژيك، و تا حدى قانون اساسى فرانسه، و توجه به قوانين كشورهاى بالكان (از نظر تازه بودن مطالب و نزديكتر بودن به زمان تدوين متمم مورد بحث) به تدوين متمم قانون اساسى و رفع نقص قانون سابق پرداخت تاريخ مشروطه ايران، كسروى تبريزى، ص 170 و 224. قانون اساسى ايران و اصول دموكراسى. مصطفى رحيمى، ص 94. قانون اساسى و متمم آن، چاپخانه مجلس شوراى ملى.
12 - هراكليوس (هرقل) اول (حدود 575 - 641م.) امپرواطور روم شرقى.
13 - خسرو دوم معروف به خسرو پرويز (641 م.) شاه ساسانى.
14 - پيامبر اسلام در سال ششم از هجرت رسولانى را به سوى فرمانروايان كشورهاى همجوار اعزام فرمود از جمله آنان عبدالله بن حذافه سهمى را به سوى خسرو پرويز، و دحيه بن خليفه كلبى را به سوى قيصر روم گسيل داشت. پيامبر اسلام در نامه‏هاى خود آنان را به اسلام و يكتا پرستى دعوت فرمود. متن نامه پيامبر قيصر روم گسيل داشت. پيامبر بسم الله الرحمن الرحيم. من محمد رسول الله الى كسرى عظيم فارس. سلام على من اتبع الهدى و آمن بالله و رسوله، و شهد ان لا اله الله وحده لا شريك له و ان محمد عبده و رسوله. أعوذك بدعايه الله. فانى رسول الله الى الناس كافه. لانذر من كان حيان و يحق القول على الكافرين. أسلم تسلم فان ابيت، فعليك اثم المجوس. (به نام خداوند بخشاينده مهربان. از محمد، پيغمبر خدا، به كسرى، فرمانرواى پارس. درود بر كسى كه پيرو هدايت گردد و به خدا و فرستاده او ايمان آورد و گواهى كه معبودى جز الله نيست كه يكى است و شريكى ندارد، و گواهى دهد محمد بنده و فرستاده اوست. تو را به سوى خدا مى‏خوانم، و من فرستاده خدا به سوى همه مردم هستم تا گروندگان را بيم دهى و بر كافران حجت را تمام گردانم. اسلام بياور تا در امان مانى. پس اگر سرباز زنى، گناه مجوسيان بر گردن تو است.
متن نامه آن حضرت به هرقل: بسم الله الرحمن الرحيم. من محمد بن عبدالله الى هرقل عظيم الروم. سلام على من اتبع الهدى. أما بعد؛ فانى أعودك بدعاية الاسلام، أسلم تسلم؛ يوتك الله أجرك مرتين، فان توليت، فانما عليك اثم الاريسين.
و يا أهل الكتاب تعالوا الى كلمه سواء بيننا و بينكم الا نعبد الا الله و لا نشرك به شيئا. و لا يتخذ بعضنا أربابا من دون الله. فان تولوا اشهدوا بأنا مسلمون.
(به نام خداوند بخشاينده مهربان. از محمد پسر عبدالله به هرقل، فرمانرواى روم. درود بر كسى كه پيرو هداست گشت. اما بعد، من تو را به سوى اسلام دعوت مى‏كنم. اسلام بياور تا در امان مانى، و خداوند به تو دو بار پاداش عطا كن. پس اگر روى برگردانى، گناه مردمانت برگردن تو است. و ((اى اهل كتاب به كلمه‏اى كه بين ما و شما يكسان است روى آرويد. و آن اينكه جز خدا را نپرستيم و چيزى را با او شريك قرار ندهيم، و برخى از ما برخى ديگر را به جاى خداوند واحد به خدايى نگيرد، و اگر روى بگردانند، پس بگوييد گواه باشيد كه ما مسلمانيم.
(آل / عمران 64).
مكاتيب الرسول، ج‏1، ص‏90 و 105
15 - اعتراض امام (س) جهت ديگرى دارد و آن عدم رعايت عدالت است. ص 119.
16 - در قوانين جزائى اسلام، ثبوت احصان يكى از شرايط وجوب رجم است در مجازات فرد زناكار. محصن يا محصنه مرد يا زنى را گويند كه بالغ و عاقل بوده و ضمن داشتن همسر دائمى به او دسترسى داشته باشد.
17 - در قانون اسلام، حضور تعدادى از مومنان، به هنگام اجراى حدود، از جمله آداب كيفر خاطى بر شمرده شده است. فقهاى شيعه بر رعايت اين نسبت در زمان اجراى حد زنا و قيادت و قذف تصريح نموده‏اند. فتواى آنان مورد نخست ناظر به آيه 2 از سوره نور است. و گروهى از مومنان بايد بر مجازات مرد و زن كار گواه باشند. وجه ديگر آن است كه حاضران، از عقوبت آنان عبرت گيرند و هر كس در او ميلى بدين كار هست يا مرد آن را مرتكب شده است، از ارتكاب باز ايستد.
18 - ويتنام پس از سالهاى طولانى مبارزه با استعمارگران فرانسوى و ژاپنى، از سال 1960 م. با ديگر درگير جنگى فرا گير با آمريكا شد. اين جنگ كه به سال 1937 با شكست و عقب نشينى نيروهاى آمريكايى پايان گرفت، صدمات و تلفات بسيارى بر مردم ويتنام وارد ساخت. ارقام مستند زير هر چند از توصيف دقيق ميزان تلفات و ضايعات اين تهاجم بيرحمانه قاصر است، مى‏تواند تا حدى گوياى واقعيات تلخ تاريخ معاصر باشد: تا اوايل سال 1965 كه دامنه جنگ به ويتنام جنوبى هلاك گرديده يا صدمه ديده بودند: 000/170 تن كشته 000/800 تن مجروح و 000/400 تن زندانى. در اين زمان تعداد كسانى كه به اردوگاه اسيران، كه آنها را به نام واحدهاى كشاورزى مى‏خواندند، فرستاده شده بودند از 000/000/5 تجاوز مى‏كرد. به نقل برنامه صداى آمريكا (6 ژانويه 1963) طى سال 1962 نيروهاى هوائى ايالات متحده 000/50 بار به دهكده‏هايى كه در خارج از مرز دهكده‏هاى دولتى قرار داشتند، حمله كرده بود؛ و طبق اظهارات ژنرال هاركينز، در همين سال قريب 000/30 پرواز در ماه رسيد؛ و طبق گزارش روزنامه نيويورك تايمز در عمليات مشترك نيروهاى ايالات متحده بر فراز ويتنام جنوبى به 000/30 پرواز نفر از دهقانان به هلاكت رسيدند. علميات هوايى ارتش ايالات متحده بر فراز ويتنام جنوبى به 000/30 پرواز در ماه رسيد؛ و طبق گزارش روزنامه نيويورك تايمز در عمليات مشترك نيروهاى ايالات متحده و دولت سايگون تقريبا 140 دهكده از 2600 دهكده جنوبى حاكى از آن بود كه بر اثر به كار بردن تركيبات سمى در نواحى وسيع و پرجمعيت، هزاران نفر از ساكنان جنوب به امراض مختلف، خصوصا امراض جلدى، مبتلا شده و مدتها دچار رنجها و نارحتى‏هاى ناشى از بيمارى بوده‏اند. علاوه بر آن، بسيارى از رمه‏هاى گاو و گاوميش و چهارپايان اهلى ديگر نابود شده. و برگها و گلها و ميوه‏هاى درختان و نيز همه مزارع برنج كاملا از بين رفته بود.
19 - نخستين ميسيون پايدار مسيحى در ايران (هيئتى كه به منظور تبليغات مذهبى به ايران اعزام شده بودند) ميسيون نسطوريها بود كه در سال 1835 ميلادى. به سرپرستى يك كشيش، به نام جاستين پركينز و دكتر ايزاهل گرانت شروع به كار كرد. در سال 1832 ميلادى. از سوى هيأت مركزى ميسيونهاى خارجى آمريكا مأموريت داشت، اولين مدرسه به سبك جديد كه جنبه تبليغى مذهبى نيز داشت را در اروميه تأسيس كند؛ و در سال 1255 هجرى قمرى توانست حمايت شاه ايران را نيز جلب كند. پيش از اين هيئتهاى مذهبى آلمانى، سوئيسى، انگليسى و فرانسوى در ايران فعاليت داشتند. طبق توافقى كه بعدا با انگليسيها به عمل آمد، شمال و غرب ايران منطقه فعاليت ميسيونهاى آمريكايى، و بقيه مناطق حيطه فعاليت ميسيونهاى انگليسى شناخته شد. در سال 1871 ميلادى. افزون بر مركز ميسيونرى اروميه، 48 مركز مختلف ديگر در خارج از اين شهر داير بود. مراكز ميسيونرى تهران، همدان و سلماس نيز به ترتيب در سالهاى 1871، 73، 81، 85 گشايش يافت. طبق اظهارات باست، ميسيونر كليساى پرستبرين آمريكا، در سال 1884 ميلادى. شمارى از مسلمانان در تهران و تبريز در مراسم عبادى پروتستانها شركت مى‏كردند. نظرى به كارنامه سال 1884 ميلادى. ميسيونرهاى آمريكايى نشان خواهد داد كه وسعت فعاليتهاى آنان تا چه حد بوده است: اداره 24 ميسيون آمريكايى در تهران، اروميه، همدان و تبريز تعليم و ارشاد 230 مددكارى بومى؛ اداره 25 كليسا با 1796 شركت كننده؛ برگزارى 4578 مراسم مذهبى؛ شركت 208 دانش‏آموز در مدارس شبانه روزى با تعليم 2452 دانش‏آموز در مدارس روزانه؛ و انتشار 1680890 صفحه چاپى و دريافت 1910 دلار اعانه. سليسون فعاليت ميسيونرهاى كليساى انگليكن را بيشتر مصروف اصلاح كليساى نسطوريها دانسته است. به اعتقاد او پرستبرينها بيشتر خواهان تغيير مذهب مسلمانان بودند.
روابط سياسى ايران و آمريكا، آبراهام سليسون، ترجمه محمد باقر آرام. و نقش كليسا در ممالك اسلامى، مصطفى خالدى و عمر فروخ، ترجمه مصطفى زمانى.
20 - عدالت به قولى يك صفت راسخ نفسانى است كه شخص را بر ملازمت تقوى، يعنى ترك محرمات و انجام واجبات وا دارد. عدالت از شرايط قاضى و مفتى و امام جماعت است. و مروت به معنى پيروى از عادات نيكو و دورى از زشتيهاى رفتارى، حتى امور مباحى كه در نظر مدرم ناپسند است مى‏باشد. برخى مروت را از شروط تحقق عدالت به شمار آورده‏اند. در حاشيه كتاب شرح لمعه، ج 1، ص 98، فصل 11 در نماز جماعت، پوشيدن لباس جندى خلاف مروت و عدالت دانسته شده است.
21 - پيامبر اسلام (ص) در موارد متعددى بر جانشينى على (عليه السلام)تصريح فرموده است؛ از جمله در حديث يوم الدار (روز دعوت خويشاوندان). حديث منزلت (جانشينى على (عليه السلام) پيامبر را در جنگ تبوك)، آيه ولايت (اعطاى انگشترى به فقير و نزول آيه كريمه). واقعه غدير خم و حديث ثقلين - تفسير كبير،،ج 12، ص 28 و 53 ذيل آيات 55 و 67 سوره مائده. سيره ابن هشام، ج 4، ص 520، تاريخ طبرى، ج 2، ص 319 و 322. الغدير، ج 1 و 2 و 3.
22 - اقتباس است از آيه 67 سوره مائده.
23 - وسائل الشيعه، ج 18، ص 376 و 509.
24 - براى نمونه به آيات: 52 از سوره يونس، 49 از سوره حج 40 از سوره يونس، 49 از سوره حج، 40 از سوره احزاب و 70 از سوره يس.
25 - دوازدهين پيشواى شيعيان، حضرت حجت بن الحسن در سال 260 هجرى قمرى از انظار غايب شدند. از آن زمان تا سال 329 هجرى قمرى. شيعيان از طريق نايبان چهارگانه (عثمان بن سعيد، محمد بن عثمان، حسين بن روح و على بن محمد) با حضرتش در ارتباط بودند. اين دوره را عصر غيبت صغرى نامند. بعد از آن دوره غيبت كبراى ايشان آغاز شد.
26 - جزيه مالى است كه اهل كتاب به حكومت اسلام مى‏دهند و در ازاى آن جان و مال و عرض ايشان از سوى حكومت اسلام حمايت مى‏شود.
27 - خراج مقدار مالياتى است كه حكومت اسلامى بر زمينهايى كه به دست مسلمانان فتح شده و موسوم به اراضى خراجيه است مى‏بندد.
28 - خمس يكى از حقوق واجب در اسلام؛ كه با احراز شرايط به اموال هفتگانه ذيل تعلق مى‏گيرد: 1- غنايمى كه در جنگ با كفار حربى گرفته مى‏شود. 2- معادن 3- گنج، يعنى مالى كه در جايى دفينه شده باشد. 4- اشياء گرانبهاى دريايى، مانند مرواريد و مرجان، كه از طريق غواصى به دست آيند. 5- مال حلال مخلوط به حرام به صورتى كه تميز داده نشود، و مقدار ومالك آن معلوم نباشد. 6- زمينى كه كافر ذمى از مسلمانان بخرد. 7- آنچه زايد بر مخارج سالانه شخص باشد.
29 - زكات ماليات حكومت اسلامى است كه با شرايط آن از 9 جنس گرفته مى‏شود: 1 - شتر، 2- گاو، 3- گوسفند، (انعام ثلاثه)، 4- طلا، 5- نقره (نقدين)، 6- گندم، 7- جو، 8- خرما، 9- كشمش (غلات اربع). نوع ديگر از زكات موسوم به زكات فطره، در شب عيد فطر واجب مى‏گردد. و مقدار آن معادل 3 كيلو از قوت رايج و يا بهاى آن است.
30 - الكافى فى الحديث، مشهور به كافى. از كتب اربعه شيعه، تأليف محمد بن يعقوب كلينى، اين اثر شامل 34 كتاب و 326 باب است و احاديث آن را تا 000/16 شمار كرده‏اند.
31 - اصول كافى، ج 1، ص 76 - 80 كتاب فضل العلم باب الرد الى الكتاب و السنه...و جميع ما يحتاج الناس اليه اله و قد جاء فيه كتاب اوسنه
32 - اشاره است به آيه 89 از سوره نحل: و نزلنا عليك الكتاب. تبيانا لكل شى،... (و ما بر تو قرآن را فرو فرستاديم، حالى كه روشنگر هر چيز است).
33 - عن مرازم، عن أبى عبدالله، عليه السلام قال: ان الله تبارك و تعالى أنزل فى القرآن تبيان كل شى‏ء، حتى و الله ما ترك الله شيئا يحتاج اليه العباد حتى لا يستطيع عبد يقول لو كان هذا انزل فى القرآن الا و قد أنزله الله فيه. (امام صادق (عليه السلام) فرمود: خداى تبارك و تعالى بيان هر چيز را در قرآن فرو فرستاده، تا آنجا كه به خدا سوگند چيزى از احتياجات بندگان را فرو گذرا نكرده. و بنده نتواند بگويد كاش اين در قرآن آمده بود، چه همان را خدا در قرآن بيان فرموده است.) اصول كافى ج 1، ص 76 و 77، كتاب فضل العلم، باب الرد الى الكتاب و السنه...، حديث 1.
34 - در مصرف خمس، به ويژه نصف آن كه سهم امام ناميده مى‏شود؛ نظر فقهاى اماميه مختلف است. برخى گويند كه آن ملك شخص امام معصوم است، و بايد تا ظهور آن حضرت در زير خاك مدفون و محفوظ بماند المقنعه، ص 285، 286. شرح لعمه، ج 1، ص 184.
35 - عن العبد الصالح (عليه السلام): و له نصف الخمس كملا و نصف الخمس الباقى بين اهل بيته. فسهم ليتاماهم؛ سهم لمساكينهم؛ و سهم لأبناء سبيلهم. يقسم بينهم على الكتاب والسنه ما سيتعنون فى سنتهم. فأن فضل عنهم شى، فهو للوالى. و ان عجز او نقص عن استغنائهم، كان على الوالى أن ينفق من عنده بقدر ما يستغنون به. و انما صار عليه أن يمونهم لأن له ما فضل عنهم. (موسى بن جعفر (عليه السلام) فرمود: نصف كامل خمس از آن امام است. و نصف ديگر بين خانواده او تقسيم مى‏شود. يك سهم به يتيمان آنها، و يك سهم به تهيدستان، و يك سهم به در راه ماندگانشان داده مى‏شود، تا طبق قرآن و سنت پيامبر به مقدارى كه يك سالشان را كفايت كند ميان آنها تقسيم شود. و اگر چيزى از مخارج آنها زياد آيد، به حاكم مى‏رسد. و اگر قابل قسمت نبود يا كمتر از مقدار كفاف آنها بود، بر عهده حاكم است كه از آنچه در دست دارد ايشان را بى نياز سازد. و بدان سبب تأمين مخارج آنها بر عهده حاكم گذارده شده است كه آنچه از سهم آنها باقى مى‏ماند به امام تعلق مى‏گيرد). اصول كافى، ج 2، ص 491 - 2 كتاب الحجه، باب الفى‏ء و الانفال حديث 4. التهذيب، ج 4، ص 281، كتاب الزكوه، باب 37، حديث 2. و التهذيب، ج 4. ص 127 كتاب الزكوه، باب 36، حديث 5.
36 - اهل ذمه به كسانى از اهل كتاب گفته مى‏شود كه با شرط پرداخت جزيه و خراج در سرزمين اسلام و تحت حمايت حكومت اسلام زندگى مى‏كنند.
37 - ستور و چهارپايان بويژه شتر، گاو و گوسفند.
38 - هر آنچه از نيروى سلاح و اسبان آماده مى‏توانيد فراهم سازيد. (انفال / 60).
39 - تعبيرى است برگرفته از فرمايشات پيامبر اسلام (ص) از جمله: و ان المسلمين يد واحده على من سواهم. بحارالانوار: ج 28، ص 104، كتاب الفتين و المحن، باب 3، حديث 3. نيز ج 37. ص 114.
40 - فرزندان اميه بن عبد شمس بن عبد مناف، از قبيله قريش. معاويه اولين خليفه از اين خاندان بود كه در سال 41 هجرى قمرى به حكومت رسيد. اين سلسله در سال 132 هجرى قمرى با قتل مروان دوم منقرض شد.
41 - فرزندان عباس بن عبدالمطلب عموى پيامبر اسلام (ص). اين سلسله در سال 132 هجرى قمرى با خلافت عبدلله سفاح آغاز شد و در 656 هجرى قمرى با كشته شدن مستعصم به پايان رسيد.
42 - طاغوت هر متجاوز و هر معبود غير خداوند را گويند.
43 - همانا او از فسادگران بود (قصص / 4).
44 - انحطاط امپراطورى عثمانى از اوايل قرن نوزدهم آغاز شد. در جنگ اتحاد بالكان كه به عهد نامه لندن (1913 م) انجاميد، اين دولت تقريبا كليه مستملكات اروپايى خود و درياى اژه را از دست داد. در جريان جنگ جهانى اول و با انعقاد قرارداد لوزان (1932 ميلادى) سرزمينهاى عربى شامل عراق، سوريه، عربستان، اردن و فلسطين از تصرف آن خارج شد و تحت قيمومت دول اروپايى درآمد. پس آن نواحى ترك نشين مستقل شد و به كشور تركيه فعلى محدود گشت.
45 - و طاعتنا نظاما للمله و امامتنا لما للفرقه. كشف الغمه، ج 1، ص 483.
46 - نهج البلاغه، نامه 47.
47 - نهج البلاغه، خطبه 3 (شقشقيه).
48 - علل‏الشرائع، ج 1، ص 251، باب 182، حديث 9.
49 - مراد آن است كه در لزوم تشكيل حكومت و هدايت مردمان، عنوان ولى امر مذكور آمده است؛ نه آن كه از شخص معينى مثلا حضرت امير (عليه السلام) نام برده باشد. بنابراين اداره نظام اسلامى در هر عصر، از وظايف كسى است كه عنوان ولى امر بر او قابل انطباق باشد.
50 - استبداد حكومتى است كه مردم در آن نماينده يا حق رأى نداشته و از هر سهمى در اداره امور كشور محروم باشند. نامحدود بودن قدرت فرمانروا از لحاظ قانونى و وجود دستگاه ممتركزى كه هر نوع محالفتى را سركوب مى‏كند، از مشخصات اين نظام است.
51 - پادشاهى.
52 - مشروطيت نوعى رژيم حكومتى است كه در آن قدرت حكومت ناشى از مردم شناخته مى‏شود و به اصول معين و قابل اجرائى محدود و مشروط مى‏گردد. قانون اساسى، بالاترين مرجع و سند عاليه كشورى مى‏باشد كه در آن حقوق اصلى و و اساسى كليه افراد گروهها محترم شناخته شده است. حكومت مشروطه به دو شكل اصلى و سلطنتى و جمهورى وجود دارد. اختيارات رئيس كشور عنوان نظام مشروطه كمتر مى‏باشد.
53 - پادشاهى يا سلطنت شكلى است از نظام حكومت كه در آن رئيس كشور عنوان پادشاه يا ملكه دارد. ويژگى اين نوع نظام جانشينى ارثى است اگر چه گاه به صورت انتخاب از سوى شاه يا ديگران انجام مى‏پذيرد. حكومت سلطنتى گاه نامحدود است تمامى اقتدارات دولتى در دست شاه بوده و قواى سه گانه از او ناشى مى‏شود كه آن را سلطنت مطلقه گويند. و گاه اقتدارات شاه توسط مجلس قانون گذارى محدود مى‏شود وضع قوانين به نمايندگان مردم تفويض مى‏گردد. اين نوع حكومت را سلطنت مشروطه نامند.
54 - پادشاهى يا سلطنت شكلى است از نظام حكومت كه در آن رئيس كشور عنوان پادشاه يا ملكه دارد. ويژگى اين نوع نظام جانشينى ارثى است اگر چه گاه به صورت انتخاب از سوى شاه يا ديگران انجام مى‏پذيرد. حكومت سلطنتى گاه نامحدود است و تمامى اقتدارات دولتى در دست شاه بوده و قواى سه گانه از او ناشى مى‏شود كه آن را سلطنت مطلقه گويند. و گاه اقتدارات شاه توسط مجلس قانون گذارى محدود مى‏شود و وضع قوانين به نمايندگان مردم تفويض مى‏گردد. اين نوع حكومت را سلطنت مشروطه نامند.
55 - جمهورى نوعى حكومت است كه زمامدار آن توسط رأى مستقيم يا غير مستقيم مردم انتخاب مى‏شود. در اين شكل از حكومت توارث دخالتى ندارد و مدت رياست محدود است. جمهورى رژيم كشورهائى است كه دمكراسى پارلمانى دارند، اما گاه بر حكومتهاى ديكتاتورى غير سلطنتى نيز اطلاق مى‏شود.
56 - اشاره است به واقعه غدير خم كه با نزول آيه يا ايها الرسول بلغ ما انزل اليك من ربك فان لم تفعل فما بلغت رسالته...، اى پيامبر آنچه را بر تو از پروردگارت فرو فرستاده شده برسان، اگر اين كار را انجام ندهى رسالتت را نرسانده‏اى . (مائده / 67) الغدير، ج 1، ص 214 - 229.
57 - نساء / 59.
58 - امپراطورى عنوان كشورهائى است با وسعت زياد، داراى جمعيت بسيار، مركب از ملل و نژادهاى مختلف كه تحت حكومت يك فرمانروا (امپراطور) وحدت يافته باشد.
59 - شرح نهج البلاغه، ابن ابى الحديد، ج 2، ص 126 - 161، شرح خطبه 30؛ و ص 324 - 333 و ج 3، ص 3 - 69، شرح خطبه 43؛ و ج 9، ص 3 - 30؛ شرح خطبه 135. و الغدير، ج 8، ص 97 - 323.
60 - بحار الانوار، ج 40، ص 324.
61 - على (عليه السلام) مى‏فرمايد: ايهاالناس، ان أحق الناس بهذا ألامر أقواهم عليه و أعلمهم بأمرالله منه. (اى مردم، سزاوارترين مردمان براى خلافت، تواناترين و داناترين ايشان به دستورهاى خداوند است) نهج البلاغه، خطبه 172. والاحتجاج، ج 1، ص 229؛ بحارالانوار، ج 25، ص 116، كتاب الامامه، باب جامع فى صفات الامام.
62 - كشف المراد فى شرح تجريد الاعتقاد، علامه حلى، مقصد پنجم مسأله ششم.
63 - زمامدارى.
64 - امام صادق (عليه السلام) فرمود: الملوك حكام على الناس، والعلماء حكام على الملوك. (پادشاهان حاكم بر مردم‏اند، عالمان حاكم بر پادشاهان اند.) بحارالانوار، ج 1، ص 183 كتاب العلم، باب 1، حديث 92.
65 - (بقره / 124).
66 - امور اعتبارى، در برابر امور تكوينى، امورى را گويند كه به فرض و جعل و قرارداد ايجاد مى‏شود و آن را به واضع و جاعل آن نيست دهند. چنانچه اگر وضع آن شارع باشد، آن را اعتبار شرعى نامند. و اگر واضع آن مردم باشند كه براى اداره امور زندگى خود وضع و جعل كنند، آن را اعتبار عقلائى گويند.
67 - حضانت اداره و نگهدارى كودك يا مجنون را گويند. حضانت طفل در درجه اول بر عهده مادر و پدر است. و اگر اين دو حيات نداشته باشند يا فاقد صلاحيت باشند، امام و حاكم اسلامى كسى را براى اين كار بر مى‏گزيند.
68 - اراضى خراجيه يا زمينهاى خراجى به زمينهاى آباد گفته مى‏شود كه مسلمانان به فرمان پيغمبر (ص) يا امام آن را فتح كرده باشند. اين نوع زمينها به تمام مسلمين تعلق دارد و خريد و فروش آن ممنوع است. حكومت اسلامى آنها را واگذار مى‏كند و در برابر استفاده از آن مالى دريافت مى‏كند كه به آن خراج مى‏گويند.
69 - واجبى را عينى گويند كه انجام آن براى يكايك مكلفين الزامى است؛ و انجام دادن يكى موجب سقوط تكليف از عهده ديگرى نمى‏شود، مانند: نماز و روزه. و واجبى را كفايى نامند كه اگر شخص يا عده‏اى آن را به جا آورند از عهده ديگران ساقط مى‏شود، مانند: امروز به معروف و نهى از منكر.
70 - بصائر الدرجات، ج 1، ص 20، باب 10. بحارالانوار، ج 25، ص 1 - 103.
71 - بحار الانوار، ج 18، ص 328، باب اثبات المعراج و معناه و كيفيته.
72 - اربعين، علامه مجلسى، ص 177. شرح حديث 15. كلمات مكنونه، ص 101. با اندكى تغيير در عبارت. بصائر الدرجات، ص 23، باب 11.
73 - علل الشرائع، ج 1، ص 123، باب 143، حديث 1؛ معانى الاخبار، ص 64 و 107. بحارالانوار، ج 43، ص 12 به بعد.
74 - پيامبر از خود مومنان به آنها سزاوارتر است. (احزاب / 6).
75 - عبدالله بن عباس بن عبدالمطلب (3 سال قبل از هجرت - 68 ه) پسر عموى رسول خدا (ص) و على (عليه السلام) تفسير را از على (عليه السلام) فرا گرفت و به رئيس المفسرين و حبرالامامه (دانشمند امت) معروف گرديد. از ياران و سرداران سپاه حضرت در جنگهاى جمل و صفين و نهروان بوده است.
76 - نهج البلاغه، خطبه 33.
77 - نهج البلاغه، خطبه 3، (شقشقيه).
78 - نهج‏البلاغه، خطبه 131.
79 - مالك بن حارث نخعى معروف به اشتر (- 37 هجرى قمرى) از فرماندهان سپاه و در شجاعت زبانزد بود. در جنگهاى جمل و صفين در كنار حضرت امير (عليه السلام) شمشير زد امام ولايت مصر را بدو سپرد و در راه رسيدن به آن سامان با دسيسه معاويه مسموم و شهيد گشت. فرمان امام خطاب به مالك و موسوم به عهدنامه مالك و اشتر كه در نهج البلاغه (نامه 53) مذكور گرديده شهرت بسيار دارد.
80 - نهج البلاغه، نامه 53.
81 - صاحب وسائل الشيعه اين حديث را در كتاب قضا ابواب صفات قاضى، باب 8، حديث 50، و نيز باب 11، حديث 7 به طور ارسال آورده است، و از معانى الاخبار و مجالس به دو سند كه در بعض رجال با هم مشترك‏اند نقل مى‏كند، و در عيون به سه سند مختلف كه در تمام رجال غير يكديگرند و در سه مكان دور از هم به سر مى‏برده‏اند (مرو و نيشابور و بلخ) نقل شده است. (مولف).
82 - محمد بن على بن حسين بن موسى بن بابويه قمى، مكنى به ابوجعفر، معروف به صدوق و ابن بابويه (- 381 هجرى قمرى) از بزرگان علماى اماميه و مشايخ حديث و فقهاى شيعه. ولادت وى در غيبت صغرى و به دعاى امام زمان (عج) واقع شد. وى از پدر خود، على بن بابويه و محمد بن حسن بن وليد و جعفر بن محمد قولويه، روايت كرده است. شيخ مفيد،ابن شاذان، غضائرى، و شيخ ابوجعفر دوريستى از او روايت كرده‏اند. تأليفاتش را حدود 300 نوشته‏اند. معروفترين آنها عبارت است از: من لايحضره الفقيه، الخصال، التوحيد، عيون اخبار الرضا، الامالى، معانى الاخبار، علل الشرايع، كمال الدين.
83 - ج 2، ص 37، حديث 94. عيون اخبار الرضا شامل روايات و شرح احوال امام رضا (عليه السلام) كه داراى 139 باب است.
84 - ص 152، مجلس 34، حديث 4. كتاب امالى معروف به مجالس يا عرض المجالس از شيخ صدوق اين كتاب در 97 مجلس ترتيب يافته است.
85 - مسند روايتى است كه تمام راويان آن در سلسله سند تا معصوم (عليه السلام) مذكور گريده باشند.
86 - در مجالس (ص 152) مسند، با يعلمونها و در عيون اخبار الرضا مسند، با يلعمونها الناس آمده است.
87 - مرسل روايتى است كه تمامى يا برخى راويان آن در سلسله سند افتاده باشد.
88 - من لا يحضر الفقيه، ج 4، ص 302. باب النوادر، حديث 95.
89 - رسول خدا (ص) در مسجد خفيف در ضمن خطبه‏اى فرمود: فرب حامل فقه ليس بفقه الى من هو أفقه منه. (چه بسا حامل دانشى كه خود به آن آگاه نباشد. و چه بسا بر دارنده دانشى كه آن را به آگاهتر از خود رساند.) اصول كافى ج 2، ص 258، كتاب الحجه، باب ماامرالنبى (ص) بالنصيحه لائمه المسلمين، حديث 1.
90 - محمد بن يعقوب بن اسحق كلينى رازى، (- 328 يا 329 هجرى قمرى) معروف به ثقه الاسلام از محدثان بزرگ شيعه و شيخ مشايخ اهل حديث. وى اولين مولف از مولفان كتب اربعه شيعه است كه به ساليان دراز كتاب عظيم كافى را در سه بخش اصول و فروع و روضه گردآورد.
91 - على بن حسين بن موسى بن بابويه (- 329 هجرى قمرى) فقيه و محدث گرانقدر شيعه، كتابهاى بسيارى را بدو منسوب كرده‏اند از جمله: التوحيد، الامامه و التبصره من الخير، الصلاه، الاخوان و الشرائع.
92 - ابوعبدالله محمد بن محمد بن نعمان (336 يا 338 - 413 هجرى قمرى). ملقب به شيخ مفيد و ابن معلم از فقها و متكلمان و محدثان نام آور شيعه. در زمان خود رياست علمى بغداد را به عهده داشت. سيد مرتضى علم - الهدى، سيد رضى، شيخ طوسى، و نجاشى از مشهورترين شاگردان وى بوده‏اند. حدود 200 اثر كوچك و بزرگ از او به جاى مانده است كه معروفترين آنهاست: ارشاد، اختصاص، اوائل المقالات، امالى، مقعنه.
93 - الامالى أو المجالس مجلس 93، ص 509 - 520 بحارالانوار: ج 10، ص 393 - 405 كتاب الاحتجاج، باب 25.
94 - مطلق در اصطلاح علم و اصول لفظى است كه نسبت به افراد معنايى خود شايع و فراگير بوده و بر هر كدام از آنها قابليت انطباق داشته باشد: مانند كلمه مرد كه بر هر مذكر قابل اطلاق است. و مقيد لفظى را گويند كه مطلق نباشد؛ مانند مرد دانشمند.
95 - عام در اصطلاح علم اصول لفظى را گويند كه همه افرا معناى خود را در بر گيرد. هر لفظ توسط ادات عموم يا موقعيت خاص در كلام مفيد اين معنا خواهد بود؛ مانند هر دانشمندى را احترام كن. و خاص لفظى است كه فقط بر بعضى از افراد معناى خود دلالت كند؛ چنانكه با اداتى همراه شود كه آن را تخصيص دهند مانند: هر دانشمندى را جز آنكه ناپرهيزكار است احترام كن.
96 - جمع عقلايى شيوه مردمان عاقل و زباندان را گويند كه دو كلام و دليل در ظاهر متنافى را با هم آشتى دهند و يكى را در مقابل ديگرى از درجه اعتبار ساقط ننمايند، و از اين راه مراد گوينده را معلوم سازند. براى مثال دو دليل هر زن و مرد زنا كار را صد تازيانه بزنيد و زنا كار محصن را سنگسار كنيد در نظر نخست متنافى است، اما عقلاء اول را عام و دوم را خاص مى‏گيرند، و حكم عام را در مورد خاص سرايت نمى‏دهند. و به عبارت ديگر، خاص را از دايره شمول عام خارج ساخته و به هر دو دليل عمل مى‏كنند.
97 - اين مضمون با الفاظ مختلف در منابع شيعه و اهل سنت آمده است. براى نمونه خصال، ج 2، باب الاربعين حديثهاى 15 - 19؛ اختصاص، ص 2؛ بحارالانوار، ج 2، ص 153 - 157.
98 - ابو عبدالرحمن سمره بن جندب بن ملال بن جريج (58 هجرى قمرى) از پيامبر بسيار روايت كرده است. بعد از مرگ زياد چندى در بصره جانشين وى بود تا آنكه معاويه وى را معزول ساخت. طبرى مى‏نويسد كه سمره در ايامى كه والى بصره بود فرمان قتل هشت هزار تن را صادر كرد. چون به كوفه آمد زياد از او پرسيد: نمى‏ترسى كه فرد بيگناهى را كشته باشى؟ گفت: اگر فزون بر اين هم مى‏كشتم نمى‏ترسيدم. به قتل از ابن ابى الحديد، در شرح نهج البلاغه - (ج 4، ص 73) معاويه در ازاى صد هزار درهم به او پيشنهاد كرد تا روايت كند آيه من الناس من يعجبك قوله فى الحياه الدنيا، (بقره / 204) در شأن على بن ابيطالب نازل گرديده است و آيه و من الناس من يشرى نفسه ابتغاى مرضات الدنيا. (بقره / 207) در شأن ابن ملجم فرو فرستاده شده و سمره به چهار برابر آن مقدار پذيرفت كه آن روايت را جعل كند.
99 - در بين روايات ندرتا اخبارى ديده مى‏شود كه اطاعت پادشاه و سلاطين را لازم شمرده است. اين روايات دستاويز گروهى براى توجيه سكوت در برابر ستمگران گرديده است، با اين كه اين روايات از حيث سند ضعيف و از جهت دلالت نيز عموما نارساست. براى تأييد مدعا در اينجا دو نمونه از روشنترين و مهمترين اين روايات را مى‏آوريم: عن جماعه عن أبى المفصل، عن بن جعفر بن محمد، عن آبائه (عليه السلام) عن النبى (ص)، قال: السلطان ظل الله فى الارض، يأوى اليه كل مظلوم، فمن عدل كان له و على الرعيه الشكر. و من جار كان عليه الوزر و على الرعيه الصبر حتى يأتيهم الامر ( بحار الانوار ، ج 72، ص 354). (پيامبر (ص) فرمود: پادشاه سايه خدا بر روى زمين است، هر ستمديده‏اى به او پناه مى‏برد. اگر عدالت ورزد، براى او پاداش نيكوست،و بر مردم است كه وى را شكر گذارند. و اگر ستم كند، گناه آ بر اوست، و بر مردم است كه شكيبايى نشان دهند تا آنكه امر خدا در رسد.)
محمد بن على بن بشاره، عن على بن ابراهيم القطان، عن محمد بن عبدالله (ص): طاعه الشيطان واجبه و من ترك طاعه السلطان، فقد ترك طاعه الله عزوجل، و دخل فى تهيه. ان الله عزو جل يقول: و لا تلقوا بأيدكم الى التهلكه. ( منبع پيشين، ص 368) (پيغمبر (ص) فرمود: اطاعت پادشاه واجب است، هر كس اطاعت او را رها كند، فرمان خدا را رها كرده است و در نهى خداوند وارد شده است كه فرموده: با بادست خود خود را به هلاكت نيندازيد ام از راويان روايت اول ابى المفضل، ضيعف، و على بن الحسن مجهول، و حسين بن زيد غير ثقه است.) ام از روايان دوم نيز على بن ابراهيم و محمد بن مصعب مجهول و محمد بن عبدالله و احمد بن بكر و حمادبن سلمه و ثابت و انس غير ثقفه‏اند در مقابل اين روايات، در بحارالانوار، (ج 72، ص 335 - 385، ابواب 8 - 84) روايات فراوانى بر خلاف مضمون آن دو روايت وارد شده است.
100 - علاوه بر قرآن مجيد، روايات بسيارى در مبارزه با ستمگران و كسانى كه در دين تصرف مى‏كنند وارد شده است
101 - وسائل الشيعه، ج 11، كتاب الجهاد، ابواب 1 و 5 و 26، 46، 47؛ كتاب الامر بالمعروف و النهى عن المنكر، ابواب الامر و النهى و ما يناسبها، ابواب 1 و 3 و 8.
102 - اصول كافى، ج 1، ص 47، كتاب فضل العلم، باب فقه العلماء. حديث 3.
103 - اصول كافى، جلد 1، ص 46، كتاب فضل العلم، باب فقه العلماء، حديث 2.
104 - مقصود حسين اول، فرزند سليمان اول (- 1135 هجرى قمرى) آخرين پادشاه سلسله صفويه است كه شاهى نالايق و بيكفايت بود. وى در 1105 به سلطنت رسيد. در زمان او محمود افغان به اصفهان لشكر كشيد. سلطان حسين به اميد آنكه وى از اصفهان صرف نظر كند فرج آباد و جلفا را به او تسليم كرد. اما محمود به اصفهان بيدفاع حمله آورد و آن را تصرف كرد و سلطان بى‏تدبير را به قتل رساند.
105 - اگر وجوب يك واجب نيست به چيزى مشروط نباشد، واجب مطلق خواهد بود نسبت بدان چيز؛ مانند: وجوب نماز نسبت به وضوء. و هر گاه وجوب واجب نسبت به چيزى مشروط باشد. واجب مشروط خواهد بود نسبت به همان چيز؛ مانند: وجوب نسبت به استطاعت.
106 - پشت به پشت، سينه به سينه.
107 - علومى كه از نيروهاى فوق طبيعى مكتوم يا اسرارآميز مى‏كنند مانند علوم سحر، جادو، جفر، تسخير ارواح و تسخير جن.
108 - اشاره است به سخن نبى اكرم (ص) و اميرالمومنين (عليه السلام) كه: سيأتى على امتى زمان لا يبقى من القرآن الارسمه و لامن الاسلام الا اسمه... (روزگارى براى امت من خواهد آمد كه از قرآن جز نشانه‏اى و از اسلام جز نامى باقى نماند.) بحارلانوار، ج 2، ص 109. كتاب العلم، باب 15، حديث 14. و نهج البلاغه، حكمت 361.
109 - هر يك از زن و مرد زناكار را صد تازيانه بزنيد. (نور 2).
110 - اصول كافى، ج 1، ص 58، كتاب فضل العلم، باب المستأكل بعلمه و المباهى به، حديث 5. از جمله رواياتى است كه مرحوم نراقى ذكر كرده؛ و مرحوم نورى در كتاب مستدرك الواسائل ابواب ما يكستب به، (باب 38، حديث 8)، از كتاب نوادر راوندى به سند صحيح از امام هفتم (عليه السلام) آورده و نيز در ابواب صفات قاضى (باب 11، حديث 5)، از كتاب دعائم الاسلام از امام ششم (عليه السلام) نقل كرده است. در كتاب كافى (ج 1، ص 39) چنين روايت شده: عن ابى عبدالله عليه السلام، قال: العماء امناء و الاتقياء حصون، و الانبياء ساده دانشمندان اعتماد كرده شدگان‏اند، و پارسايان مرزبان‏اند و پيامبران مهتران‏اند.
111 - به درستى كه پيامبران خود را با نشانه‏هاى روشن فرستاديم و با آنها كتاب و ميزان نازل كرديم تا مردم عدالت را به پا ندارند. (حديد / 25).
112 - پس بدانيد از هر چه آنچه غنيمت برديد، يك پنجم آن براى خدا و پيامبر و نزديكان وى و يتيمان و بينوايان و در راه ماندگان است. (انفال / 41).
113 - از اموالشان صدقه بگير. (توبه / 105).
114 - خدا را اطاعت كنيد و پيامبر و كسانى را از بين خودتان كه ولى امر هستند اطاعت كيند. (نساء / 59).
115 - اسامه بن زيدبن حارثه (- 54 هجرى قمرى) در اسلام به دنيا آمد، پدر و مادرش هر دو از بندگان آزاد شده پيامبر بودند. ايشان در آخرين سال حيات خود (سال دهم هجرى) اسامه را در حالى كه بيش از بيست سال نداشت به فرماندهى سپاهى از مهاجرات و انصار برگزيد كه به سوى شام و فلسطين (روم) گسيل شده بودند.
116 - اشاره است به سخن پيامبر به سخن پيامبر (ص) در وقت روانه كردن سپاه همراه اسامه كه فرمود: جهزوا جيش اسامه، لعن الله من تخلف عنها (لشكر اسامه را ساز و برگ آماده كنيد، خدا لعنت كند كسى را كه با اين لشكر همراهى نكند) الملل و النحل، ص 14، مقدمه چهارم.
117 - مراد حضرت امام (س) از صغرا و كبرى به ترتيب، اين دو جمله است: فقهاء امناء رسل هستند و براى مردم، امام قيم حافظ امين لازم است يعنى با علم به اين كه فقهاء امين پيامبرانند و رهبر مردم هم بايد فردى امين باشد نتيجه مى‏گيريم كه سر رشته امور را فقيهان بايد بدست گيرند.
118 - وسائل الشيعه، ج 18، ص 6 و 7 كتاب القضاء باب 3، حديث 2.
119 - ابواميه، شريح بن حارث كندى (- 78 هجرى قمرى) اصل او از يمن بود و پيش از ظهور اسلام به دنيا آمد. پيامبر (ص) را درك نكرد و به همين دليل در شمار صحابه ياد نمى‏شود. در عهد عمر و عثمان و حضرت امير و معاويه قاضى كوفه بود. گويند در واقعه عاشورا جانب اين ابن زياد را گرفت و مردم را به قيام عليه امام فرا خواند.
120 - مراد از ولايت در اينجا حق حكومت يعنى ولايت بر اموال و جانهاست.
121 - احمد بن محمد مهدى زهد و تقوى بن ابى ذر نراقى (- 1245- هجرى قمرى) فقيه و محدث و رجالى و رياضى و استاد در فنون علوم عقلى به زهد و تقوى مشهور بود. بيشتر علوم را از محضر پدر خود ملامحمد مهدى نراقى، استفاده كرد. و نيز نزد سيد مهدى بحرالعلوم و شيخ جعفر كاشف الغطاء تلمذ جست. وى استاد شيخ انصارى و سيد محمد شفيع جابلقى است. از آثار اوست: معراج السعاده، مفتاح الاحكام، عوائد الايام، منهاج الوصول علم الاصول مستند الشيعه و ديوان شعر فارسى.
122 - ميرزا حسين (يا محمد حسين) بن عبدالرحيم نابينى نجفى (1273 - 1355) فقيه، اصولى، حكيم، و از مراجع بزرگ شيعه. تحيلات خود را در نايين آغاز و در اصفهان و سامرا به پايان رسايند. بعد از اعلام مشروطيت در ايران كتاب تنزيه المله و تنبيه الامامه را نگاشت كه با تقريظ آخوند خرسانى انتشار يافت. پس از فوت شيخ محمد تقى شيرازى، شاگرد آخوند، مرجعيت عامه شيعه در انحصار مرحوم نابينى و سيد ابوالحسن اصفهانى در آمد. از آثار اوست: رساله در لباس مشكوك در لباس مشكوك، رساله در احكام خلل نماز، رساله در نفى ضرر، حواشى بر عروه - الوثقى.
123 - عوائدالايام ص 187 - 188. منيه الطالب فى حاشيه المكاسب، ج 2، ص 325 - 327.
124 - در طريق كلينى سهيل بن زياد يا سهل بن زياد، ابوعبدلله المومن هستند كه ابوعبدالله المومن هستند كه ابو عبدالله واقفى و در حديث مختلط است و در توثيق سهل نيز اختلاف وجود دارد.
125 - سلمان بن خالد بن دهقان بن نافه، قارى، فقيه و محدث واز اصحاب و متعمدان امام باقر (عليه السلام) و امام صادق (عليه السلام)بود.
126 - روايت صحيح روايتى را گويند كه تمامى راويان آن امامى و عادل و موثق باشند. و طريق صدوق به سلميان بن خالد چنانكه در مشيخه فقيه آمده است عبارت‏اند از پدر صدوق از سعدبن عبدالله از ابراهيم بن هاشم خاص ندارد، امام چون از مشاهير روايان امامى است توثيق وى ترديد نيست.
127 - و رواه الصدوق باسناده عن سليمان بن خالد. وسائل الشيعه، ج 18، ص 7 - كتاب القضاء باب 3، حديث 3. من لايحضر الفقيه، ج 3، ص 4 ابواب القضايا و الاحكام، باب 3، حديث 1.
128 - توقيع در لغت نشان نهادن بر روى نامه است و نشان و دستخط پادشاه را بر فرمان يا نامه نيز توقيع گويند. نامه‏هاى معصومان (عليه السلام) بخصوص آنهايى كه از ناحيه مقدسه امام زمان (عج) شرف صدور يافته و يكى از نواب اربعه آن را ابلاغ كرده در كتابهاى تاريخ و حديث به توقيعات مشهور است.
129 - اكمال الدين و اتمام النعمه كه به نام كمال الدين و تمام النعمه شهرت يافته، از آثار شيخ صدوق (- 381 هجرى قمرى) و درباره غيبت امام زمان و مسائل مربوط به آن نگارش در آمده است.
130 - كمال الدين، ج 2، ص 484، باب التوقيعات، حديث 4.
131 - اسحاق بن يعقوب كلينى خود تصريح كرده است كه از طريق محمد بن عثمان عمرى پاره‏اى مسائل مشكل را بر امام عصر (عج) عرضه كرده و پاسخ گرفته است. در توقيع امام خطاب به او چنين عباراتى آمده: أما ما سألت عنه أرشدك الله و ثبتك من أمر المنكرين لى من أهل بيتنا و بنى عمنا السلام عليكم يا اسحاق بن يعقوب و على من اتبع الهدى اين گونه خطايها را از طرف امام دليل نبالت شأن و جلالت قدر او دانسته‏اند.
132 - صاحب وسائل الشيعه روايات مربوط به رجوع به فقها را در وسائل الشيعه، به خصوص در كتاب القضاء، ابواب صفات القاضى، باب 11) با الفاظ مختلف نقل كرده است.
133 - نواب اربعه عنوان چهارتن نايب ويژه امام زمان (عج) است كه در دوره غيبت صغرى (260 - 329) واسطه بين امام و شيعيان بودند. اين چهار تن عبارت‏اند از: 1- ابو عمر عثمان بن سعيد بن عمرو العمرى، از اصحاب و معتمدان امام هادى و امام عسگرى (عليه السلام) كه امام عسگرى (عليه السلام) وى را نايب امام غايب (عج) معرفى فرمود. 2- ابو جعفر محمد بن عثمان بن سعيد، از اصحاب و نايبان امام عسگرى (عليه السلام) كه امام يازدهم و پدرش عثمان بن سعيد وى را از نايبان حضرت شمردند. وى در سال 304 يا 305 هجرى قمرى. وفات كرد و در بغداد در كنار مدفن پدر خود به خاك سپرده شد. 3- ابوالقاسم حسين بن روح نوبختى كه وى را محمد عثمان به عنوان جانشين خود و نايب امام معرفى كرد. 4- ابوالحسن على بن محمد السمرى كه وى را حسين بن روح وكيل امام (عليه السلام) شناساند.
سمرى در نيمه شعبان سال 328 يا 329 وفات يافت. وى آخرين نايب آن حضرت بود.
134 - خبر واحد آن است كه به حد تواتر نرسد، يعنى تعداد ناقلان آن به اندازه‏اى نباشد كه نوعا مفيد قطع و يقين است. خبر واحد را در صورتى كه ناقلان آن مورد اعتماد باشند، معتبر گويند و در احكام شرعى مى‏توان به آن استناد كرد. مقصود از حجت خبر واحد اين است كه عمل به موجب آن واجب است. و اگر آن را اصلى نباشد، عامل به آن معذور خواهد بود.
135 - عبدريه بن أعين شيبانى كوفى ملقب به زراره (متوفى 150 هجرى) از اصحاب بزرگ امام باقر و امام صادق، عليهاالسلام، وى شيخ اهل حديث و از فقهاى اصحاب به شمار است. تمام علماى رجال او را توثيق كرده‏اند و از اصحاب اجماع شمرده‏اند و رواياتى از امام صادق (عليه السلام) رسيده است كه حاكى است از آنكه آن حضرت وى را گرامى داشته است. كتابهاى الاستطاعه و الجبر بدو منسوب است.
136 - محمدرضا پهلوى در پائيز سال 1350 ش. براى 25000 سال شاهنشاهى رد ايران مراسم جشنى در محل پرسپوليس بر پا كرد. در اين مراسم از 96 كشور 20 پادشاه و امير عرب، 5 ملكه، 21 شاهزاده، 16 رئيس جمهورى، 3 نخست وزير، 4 معاون رئيس جمهورى و 2 وزير خارجه شركت داشتند. اين جشن يك هفته‏اى بيش از 000/000/200 دلار خرج برداشت! در روزنامه‏هاى رسمى هزينه اين جشن را فقط 133 ميليون تومان اعلام كردند! مدعوين در 3 چادر عظيم و 50 چادر بزرگ ديگر كه محل برافراشته بودند پذيرايى شدند، براى تأمين برق محل جشن از تهران و شيراز 6000 مايل كابل برق به كار برده بودند. غذاهاى اين جشن شاهانه عبارت بود از: تخم بلدرچين با خاويار، خوراك خرچنگ، كباب بره با قارچ، طاووس بريان كه درون آن را از جگر غاز پر كرده بودند. و دسر اين خوركها شامل تمشك تازه فرانسه با شيره انجير و تمشك مخصوص بود. شخصى فرانسوى با يك اكيپ 159 نفرى از سرآشپز و بسيارى خدمه ديگر، از 10 روز پيش از برگذارى جشن به تهران دعوت شده بود تا عهده دار پذيرايى از ميهانان شاه شود. رستوان مشهورى در پاريس به نام ماكزيم غذاهاى و مشروبات و از جمله 000/25 بطرى شراب مخصوص خود را براى اين ميهمانى فرستاده بود. در روزهاى برپائى مراسم جشن دوهزار و پانصد ساله شاهنشاهى 600 روزنامه نگار و عكاس و فيلمبردار از اطراف جهان به تخت جمشيد آمده بود ند و بيش از يك ميليون كلمه درباره اين جشن به سرار دنيا مخابره كردند. شبكه تلويزيونى N.B.C از ايالات متحده آمريكا مراسم را از طريق ماهواره براى دهها ميليون بيننده آمريكائى پخش كرد. تاريخ سياسى 25 ساله ايران، غلامرضا نجاتى، ج 1، ص 348 - 351. شكست شاهانه، ماروين زونيس، ترجمه عباس مخبر، ص 123 به بعد.
137 - محمد رضا پهلوى در آبان 1346 ش. جشنى مفصل با هزينه‏اى گزاف به راه انداخت و در طى تشريفاتى رسمى تاج سلطنت بر سر نهاد! اين مراسم يك ماه ادامه داشت! براى برگذارى اين جشن خيابانهاى پايتخت را با 700 تن آهن و فولاد و 300 كيلو متر كابل و صدها هزار لامپ برق و چراغهاى فلورسنت ومقادير بسيارى ورقهاى پلاستيكى و آلومينيومى مزين ساخته بودند. تاجهاى شاه و ملكه را پرآريل جواهر ساز معروف فرانسوى، از طلا و طلاى سفيد ساخت، و گوهرهاى گرانقيمت در آن به كار برد.
138 - تاريخ طبرى، ج 3، 4؛ الفتوح، ابن اعنم؛ تاريخ فتوحات اسلامى در اروپا، شكيب ارسلان.
139 - وجه تأمل سند به جهت اسحق بن يعقوب است كه توثيق خاصى درباره وى نرسيده است.
140 - مقبوله حديثى است كه علماى فقه و حديث بدون توجه به صحت يا عدم صحت يا عدم صحت سند آن مضمون آن را پذيرفته و بر طبق آن عمل كرده باشند. مانند عمر بن حنظله.
141 - (نساء / 58 - 59).
142 - مجمع البيان سوره نساء ذيل آيه 58.
143 - مجمع البيان سوره نساء ذيل آيه 58 و تفسير برهان و تفسير دارالمثور ذيل همين آيه.
144 - اصول كافى، ج 2، ص 22 - 24، كتاب الحجه، باب أن الامام عليه السلام يعرف الامام الذى يكون من بعده... و نيز تفسير مجمع البيان و تفسير نورالثقيلن ذيل آيه ياد شده.
145 - فروع كافى، ج 7، ص 264. كتاب الحدود، باب النوادر، حديث 22؛ وسائل الشيعه، ج 18، ص 528. كتاب الحدود، ابواب حدالسرقه، باب 30، حديث 1: بحار الانوار، ج 40، ص 281. تاريخ اميرالمومنين (عليه السلام) باب 97، حديث 44.
146 - و لقد بلغنى أن الرجل منهم كان يدخل على المرأه المسلمه و الاخرى المعاهده، فتيزع حجلها و قلبها و قلائدها و رعثها ما تمتنع منه الا بالاسترجاع و الاسترحام؛ ثم انصرفوا وافرين ما نال رجلا منهم كلم ولا اريق لهم دم. فلو أن امرا مسلما مات من بعد هذا أسفا، ما كان به ملوما بل كان به عندى جديرا. (به من خبر رسيده است كه يكى از مهاجمان بر زنى مسلمان و ديگرى بر زنى كه در پناه اسلام است وارده شده، و گردبند و دستبند و گوشواره و خلخال از گردن به دست و پاى زنان بيرون كرده است، و آن ستمديدگان بزارى تقاضاى ترحم كرده‏اند، آن گاه غارتگران با دست پر كامياب بازگشته‏اند، نه زخمى بر جاى نهاده و نه خونى از آنها ريخته شده. اگر مسلمانى از اندوه چنين حادثه‏اى بميرد، نه همان جاى ملامت است، كه نزد من شايسته كارى است كه كرده است). نهج البلاغه، خطبه 27.
147 - بنى قريظه يكى از قبايل يهوديان بودند كه در كنار مدينه سكونت داشتند و با پيغمبر اكرم (ص) پيمان دوستى منعقد كرده بودند، ولى در هنگام جنگ احزاب، (خندق) پيمان خود را شكستند و با قريش و غطفان بر عليه مسلمانان همپيمان شدند و مدينه را ناامن كردند، پس از پيروزى مسلمانان پيغمبر (ص) آنها را در محاصره آورد و يهوديان بنى قريظه پذيرفتند كه سعدبن معاذ را درباره آنها داورى كند. سعد حكم كرد كه مردان جنگى آنها را به قتل رسند و زنان و فرزندان ايشان اسير، و اموال آنها بين مسلمانان تقسيم گردد. سيره النبويه، ابن هشام، ج 3، 4 - ص 233 - 246. تاريخ طبرى، ج 2، ص 245.
148 - اصول كافى، ج 1، ص 267، كتاب الحجه، باب أن الامام عليه السلام يعرف الامام الذى يكون من بعده... حديث 1. تفسير برهان، ج 1، ص 379 - 376، ذيل آيات 4 و 1.
149 - اصول كافى، ج 1، ص 86، كتاب فضل العلم، باب اختلاف الحديث حديث 10. وسائل الشيعه، ج 18، كتاب ابواب صفات القاضى، باب 11، حديث 1.
150 - ابو صخر، عمر بن حنظله عجلى كوفى. شيخ طوسى و برقى او را از اصحاب امامان صادق و باقر- عليهما السلام، شمرده‏اند. عمر بن حنظله خود يكى از راويان مشهور است و بزرگان اصحاب، مانند: زرارة، هشام بن سالم، عبد اللَّه بن بكير و عبد اللَّه بن مسكان و صفوان بن يحيى ... از وى روايت كرده‏اند، و اين براى وثاقت وى كافى است. علاوه بر آن روايت يزيد بن خليفه دلالت بر مدح وى دارد.
151 - چون شخص ادعا كند كه ديگرى (مدعى عليه) ملكى يا پولى به او وامدار است، اما مورد مطالبه معين و مشخص نباشد، بلكه حقى را به طور كلى مطالبه كند، مورد مطالبه را عين كلى گويند. اما چون مدعى گردد كه ملك يا پولى معين از آن او نزد مدعى عليه است كه در تصرف اوست، و آن را بطلبد، مورد مطالبه را عين شخصى نامند.
152 - محقق سبزوارى دركفايه الاحكام به احتمال آن قايل شده. القضاء، محقق آشتيانى، ص 22.
153 - خدشه در سند روايت فقط از جهت عمر بن حنظله است، كه در پاورقى 146 به توثيق وى اشاره شده است. بحث در دلالت و اشكالات آن نيز به طور مستوفى در متن آمده است.
154 - سالم بن مكرم بن عبدالله كناسى، مكنى به ابو خديجه و ابوسلمه، از اصحاب امام صادق و امام كاظم (عليه السلام) بوده و از هر دو امام روايت كرده است. ابن قوليه و على بن فضال او را توثيق كرده‏اند و نجاشى رجالى بزرگ از او به ثقه ياد كرده است.
155 - وسائل الشيعه، ج 18، ص 100، كتاب القضا ابواب صفات القاضى، باب 11، حديث 6.
156 - امور حسبيه كارهاى پسنديده‏اى است كه شرع خواهان تحقق آنها در جامعه است؛ و با انجام دادن يك يا چند نفر، از عهده ديگران برداشته مى‏شود. از جمله مصاديق امور حسبيه مى‏توان امر به معروف و نهى از منكر و دفاع و قضاوت را نام برد. تصدى اين امور در عصر غيبت بر عهده فقيه عادل است و او مى‏تواند شخص شايسته‏اى را اجازه تصدى بدهد.
157 - عبدالله بن ميميون بن الاسور القداح، از اصحاب امام باقر و امام صادق (عليه السلام) نجاشى و علامه در خلاصه وى را از جمله ثقات شمرده‏اند.
158 - اصول كافى، ج 1، ص 42، كتاب فضل العلم باب ثواب العالم و المتعلم حديث 1.
159 - على ابراهيم هاشم بن هاشم قمى، محدث، مفسر و فقيه اواخر قرن سوم و اوايل قرن چهارم هجرى و از مشايخ كلينى. تأليفات فراوانى منسوب به اوست از جمله كتاب مناقب، قرب الاسناد، كتاب السرائع، كتاب مغازى، كتاب الانبياء و تفسير قرآن. مدفن وى در قم است.
160 - ابراهيم بن هاشم قمى. از اصحاب امام جواد (عليه السلام). از اصحاب ائمه بسيار روايت كرده است. گفته‏اند او اولين كسى بود كه احاديث كوفيان را در قم نشر داد. كتاب نوادر و قضاياى اميرالمومنين از آثار اوست.
161 - وهب بن وهب بن كثير بن عبدالله معروف به ابوالبخترى (200 هجرى قمرى) از راويان امام صادق (عليه السلام) و هشام بن عروه، نزيل بغداد. در احاديث خود متهم است و علماى اماميه شيخ طوسى او را عامى المذهب و ضعيف دانسته است. ابن غضائرى درباره وى گويد او عامى و كذاب است اما از امام صادق (عليه السلام) احاديثى روايت كرده كه مورد وثوق است.
162 - اصول كافى، ج 1، ص 39، كتاب العلم باب صفه العلم و فضله العلماء، حديث 2.
163 - عوائد الايام، ص 186، فى تحديد و لايه الحاكم، حديث 1.
164 - بلغه الفقيه، ج 3، ص 226.
165 - بحارالانوار، ج 2، ص 22، كتاب العلم باب 8، حديث 67.
166 - اصول كافى، ج 1، ص 245 - 246، كتاب الحجه، باب طبقات الانبياء و الرسل و الائمه (عليه السلام حديث 1.
167 - وصف عنوانى يعنى علما وارثان هستند و انبياء كسانى‏اند كه مطالب دينى را از منبع وحى دريافت مى‏كنند. بنابراين از اين حديث بر نمى‏آيد كه مسئوليت ولايت و امامت كه برعهده بعضى از انبياء بوده است متوجه وارثان ابنياء نيز هست.
168 - كل فرد من الانبياء يعنى هر كدام از انبياء با تمام مراتب و مسئوليتهايى كه بر عهده دارد. و كل فر من الانبياء بماهم انبياء يعنى هر كدام از انبياء تنها از اين نظر كه نبى است؛ بدون لحاظ آن كه وظيفه امامت و ولايت هم بر عهده دارد يا نه.
169 - (احزاب / 6).
170 - مجمع البحرين و مطلع النيرين فى غريب القرآن و الحديث كتابى است در شرح لغات وارد در قرآن و احاديث بر پايه مرويات شيعه اماميه، نگاشته فخرالدين بن محمد على بن احمد بن طريح نجفى، معروف به شيخ فخرالدين طريحى (1085 هجرى قمرى) وى در تأليف خود از منابعى چون صحاص، قاموس، نهايه، سود جسته است.
171 - مجمع البحرين، ج 1، ص 457.
172 - اصول كافى، ج 1، ص 7 - 176، كتاب الحجه، باب الفرق بين الرسول والنبى و المحدث.
173 - اصول كافى، ج 1، ص 321 - 343، كتاب الحجه، باب الائمه ورثه العلم، يرث بعضهم بعضا العلم الى باب ما عند الائمه من سلاح رسول الله (ص) و مقامه.
174 - اصول كافى، ج 1، ص 42 - 45، كتاب فضل العلم، باب صفه العلماء.
175 - اربعين، امام خمينى (س)، ص 414 - 416، حديث 26.
176 - حديث فوق در صحيح بخارى، ج 1، ص 25. كتاب العلم قبل القول و العمل...؛ سنن - الدارمى، ج 1، ص 110، باب فى الفضل العلم و العالم حديث 324؛ سنن ابى داود، ج 4، ص 57 كتاب العلم، باب الحث على طلب العلم، حديث 3641؛ و... بدون اضافه و ماتركناه صدقه و در مسند الامام احمد بن حنبل، ج 1، ص 10 با اضافه جمله فوق آمده است.
177 - عوائد الايام من مهمات ادله الاحكام نگاشته ملا احمد بن مهدى بن ابى ذر نراقى كاشانى (- 1245 هجرى قمرى). كتاب دربيان قواعد استنباط احكام شرعى و در 88 عائده تربيت يافته است.
178 - فقه الرضا يا فقه رضوى عنوان مجموعه‏اى از احكام فقهى است كه برخى از اعلام آن را به امام رضا (عليه السلام) نسبت داده‏اند ولى برخى در صحت نسبت آن ترديد كرده‏اند - مقدمه كتاب الفقه المنسوب الى الرضا (عليه السلام)، نشر كنگره جهانى امام رضا (عليه السلام). 1406 هجرى. قمرى.
179 - عوائد الايام، ص 186، حديث 7.
180 - مراد از عموم منزلت آن است كه اطلاق حديث مذكور مى‏فهماند منزلت فقها از هر نظر همسنگ پيامبران بنى اسرائيل است؛ بدون آن كه اين تعميم در منزلت، در موردى مثل امامت واداره جامعه تخصيص خورده باشد.
181 - جامع الاخبار، كتابى است كه به نام شيخ صدوق شهرت يافته، اما به تحقيق از آن شخصى است به نام محمد بن محمد بن على كه در قرن ششم هجرى مى‏زيسته است. و به تعيين دانسته نيست. كتاب الذريعه (ج 5، ص 33 - 37).
182 - جامع الاخبار، ص 38، فصل بيستم.
183 - مستدرك الوسائل ومستنبط المسائل، از ميرزا حسين بن ميرزا محمد تقى بن ميرزا على محمد طبرسى نورى (- 1320 هجرى قمرى) كه در آن حدود 23000 حديث گرد آورده است. وى اين تأليف خود را به عنوان تكمله وسائل الشيعه، به ذكر احاديثى كه در آن كتاب نيامده اختصاص داده است. كتاب بر اساس ترتيب وسائل تنظيم شده، و مولف فهرستى مفصل و خاتمه‏اى در علم رجال و درايه بر آن افزوده است.
184 - غرر الحكم و دررالكلم من كلام على بن ابيطالب از ابوالفتح عبدالواحد بن محمد بن عبدالواحد بن محمد آمدى (- 510 هجرى. قمرى) حاوى مواعظ و كلمات قصار حضرت على (عليه السلام) كه ترتيب حروف الفبا مرتب شده است.
185 - غررالحكم و درالكم. فصل اول، حديث 559. مستدرك الوسائل. ج 17، ص 316 كتاب القضاء، ابواب صفات القاضى، باب 11، حديث 17.
186 - روايت از غر الحكم نقل شده است و روايات اين كتاب همگى مرسل است.
187 - تحف العقول فيما جاء من الحكم و المواعظ عن آل الرسول جمع آروى شده توسط ابومحمد حسن به على - بن حسين بن شعيه حرانى حلبى، از علماى قرن چهارم و از مشايخ شيخ مفيد و معاصر شيخ صدوق. الذريعه. ج 3، ص 400.
188 - (مائده / 63).
189 - (مائده / 44).
190 - (مائده / 44).
191 - (توبه / 71).
192 - در نسخه‏هاى اين كتاب و نيز در نسخه چاپى كتاب تحف العقول به تصحيح آقاى على اكبر غفارى نيز طى تماسى كه با ايشان حاصل شده اذعان داشتند عبارت مذكور از غلط چاپى ناشى شده است.
193 - تحف العقول، ص 271.
194 - يعنى قرادادهاى اجتماعى كه نظامات و مناسبات جامعه اسلامى را مى‏سازد.
195 - يعنى، مناسبات اسلامى كه از طريق بيعت با پيامبر اكرم (ص) تعهد شده. همچنين، تعهد اطاعت و پيروى از جانشينانش، على و اولادش، كه در غديرخم در برابر پيامبر انجام گرفته.
196 - يعنى مبارزه‏اى كه بر ضد دستگاه حاكمه اموى پيش گرفته‏ايم.
197 - اصول كافى، ج 1، ص 54، كتاب فضل العلم، باب البدع...، حديث 2.
198 - فئه باغبه (گروه متجاوز) به كسانى گفته مى‏شود كه از اطاعت امام معصوم بيرون روند، يا برضد گروهى از مسلمانان بنا حق اقدام به جنگيدن كنند. در نهمين آيه سوره حجرات چنين فرموده: فان بغت احديهما على الاخرى فقاتلوا تبغى حتى تقى الى امر الله. (چون گروهى از مسلمانان بر گروه ديگر تجاوز كردند، پس با آنان كه تجاوز كردند بجنگيد تا به فرمان خدا باز گردند) زيده البيان، ص 319؛ وسائل الشيعه ج 11، ص 16، 54، 55، كتاب الجهاد، ابواب 5 و 24 و 26 از ابواب جهاد العدو.
199 - در سال 1280 شمسى. قراردادى ميان مظفرالدين شاه قاجار ويليام ناكس دارسى انگليسى بسته شد و به موجب آن امتياز كشف و استخراج نفت ايران به انگلستان تعلق گرفت. مدت اين قرار 60 سال بود و ايران تنها 16 درصد از منابع خالص را مى‏برد. در موافقتنامه‏اى كه 32 سال بعد به امضاء رسيد مقدار سهم ايران به 20 درصد افزايش يافت. پس از سقوط مصدق، كنسرسيوم جديدى در سال 1333 شمسى. تشكيل گرديد. اين كنسرسيوم از شركت نفت ايران و انگليس با 40 درصد سهام، 5 شركت آمريكايى اكسون، موبيل، گلف، شورون و تگزاكو با 40 درصد سهام،، شركت هلندى رويال داچ شل با 14 درصد سهام و شركت نفت فرانسه با 6 درصد سهام، به استناد آمار موجود، از سال 33 تا سال 57، يعنى در مدت 24 سال 7800 / 194 / 589 / 20 بشكه نفت خام و 000 / 090 212 / 152 / 10 پاى مكعب گاز ايران به جهان غرب صادر گشت. نفت از آغاز تا به امروز، از انتشارات روابط عمومى ارشاد وزارت نفت، ظهور و سقوط سلطنت پهلوى، ج 2 موسسه مطالعات و پژوهشهاى سياسى؛ ايران سراب قدرت، رابرت گراهام، ترجمه فيروزنيا؛ داستان اوپك، پى‏يرزيان، ترجمه عبدالرضا غفرانى؛ نفت، قدرت و اصول، مصطفى علم، ترجمه غلامحسين صالحيار.
200 - در 30 مرداد سال 1348 صهيونيستها مسجدالاقصى، قبله اول مسلمانان را به آتش كشيدند. اين جنايت كه خشم مسلمانان جهان را عليه اسرائيل برانگيخت، در مطبوعات ايران انعكاس شديد نيافت و عاملان شاه كه مراقب نشر اخبار در ايران بودند منتهاى سعى را به كار مى‏بردند تا در رسانه‏هاى تبليغاتى مطلبى تحريك‏آميز بر ضداسرائيل منتشر نگردد. وزارت دربار ايران با انتشار بيانيه‏اى از اين واقعه ابراز تأسف نمود اما كمترين اشاره‏اى به عاملان و محركان اين واقعه نكرد. وزارت دربار ايران با انتشار بيانيه‏اى از اين واقعه ابراز تأسف نمود اما كمترين اشاره‏اى به عاملان و محركان اين واقعه نكرد. شاه مبلغ يك ميليون ريال براى براى تعمير مسجد الاقصى اختصاص داد. ملك فيصل و او خواستار تشكيل كنفرانس سران كشورهاى اسلامى شدند تا در مورد اين واقعه به تبادل رأى بپردازند. در هفتمين روز اين حادثه ميليونها مسلمانان در كشورهاى اسلامى به تظاهرات و اعتصاب دست زدند و عامل اين جنايت بزرگ را كه جهان اسلام را تكان داده بود اسرائيل شناختند، اما در ايران رژيم از برگزارى هر گونه تظاهرات مانع گريده و اين كار او مورد اعتراض مراجع وقت قرار گرفت. در همان روزها روزنامه الجهوريه، چاپ بغداد، سخنان امام را درباره اين حادثه بزرگ چنين منكعس ساخت: امام ضمن دعوت مسلمانان به اتحاد، كنفرانس رباط را پوششى بر اين جنايت و وسيله‏اى براى منصرف ساختن اذهان مسلمانان از جنايت صهيونسيم دانستند و گفتند كه تا زمانى كه فلسطين در اشغال يهوديان است، مسجد الاقصى را بنايد مرمت كرد و آثار اين جرم بايد باقى بماند. شوراى امنيت سازمان ملل نيز اسرائيل را براى اين عمل مورد اعتراض قرار داد.
201 - فروع كافى، ج 5، ص 55 - 60، كتاب الجهاد، باب الامر بالمعروف و النهى عن النمكر، احاديث 1 و 2 و 5 و 11. وسائل الشيعه، ج 6، ص 393 به بعد، كتاب الامر باالمعروف و نهى عن المنكر باب 1 و 3.
202 - اشاره است به قضيه لايحه موسوم به لايحه انجمنهاى ايالتى و ولايتى كه در 16 مهر 1341 از سوى دولت به تصويب رسيد. در متن تصويب نامه قيد اسلام از شرايط انتخاب كنندگان و انتخاب شوندگان برداشته شده بود و سوگند به كتاب آسمانى جايگزين سوگند به قرآن گرديده بود. اين لايحه نخست از سوى حضرت امام و سپس از طرف مراجه ديگر تقبيح و مردود گرديد جانبدارى گروههاى مدرم از سخنان و اوامر پيگير حضرت امام و انتشار اعلاميه‏هاى مراجه تقليد سرانجام باعث گرديد كه دولت در 17 آذر همان سال رسما لايحه انجمنهاى ايالتى و ولايتى را ملغى اعلام دارد برسى و تحليلى از نهضت امام خمينى (س)، ص 141 - 216.
203 - (توبه / 60).
204 - مولف تحف العقول روايات را با حذف اسناد آورده است. و همين موجب ارسال و ضعف روايت گرديده است.
205 - ميرزا حسن (يامحمد حسن) بن محمود حسينى شيرازى (1230 - 1312 هجرى قمرى) فقيه، اصولى و رئيس اماميه در عصر خود. نخست در شيراز و اصفهان به تحصيل پرداخت و در نجف از شيخ انصارى بهره فراوان برد و 22 سال به درس اصول و فقه وى حاضر گرديد. پس از فوت شيخ، به عنوان مرجع شيعيان انتخاب گشت. ماجراى معروف تنباكو كه در سال در گذشت وى اتفاق افتاد و منجر به ترك استعمال توتون توسط ميليونها ايرانى و متعاقبا لغو قراداد با طرف انگليسى شد، نمونه روشنى از اقتدار دينى و بينش سياسى اوست. ميرزا حسين نورى، آقا رضا همدانى، شيخ جعفر كاشف الغطاى، رساله در رضاع، رساله در اجتماع امر و نهى و كتابى در طهارت تا محبت وضو.
206 - تاريخ بيدارى ايرانيان، ناظم الاسلام كرمانى، ج 1، ص 14؛ حيات يحيى، يحيى دولت آبادى، ج 1، ص 109؛ تحريم تنباكو، ابراهيم تيمورى، ص 119؛ تحريم تباكو در ايران، نيكى ر كدى، ترجمه: شارخ قائم مقامى، ص 118.
207 - عناوينى (اعم از افعال و ذوات) كه حكم شرعى بدان تعلق مى‏گيرد. دو صورت دارد: صورت اول، عنوان يا موضوع غير مقيد است (به قيودى چون اضطرار و...)؛ در اين صورت حكمى كه براى آن قرار داده مى‏شود حكم اولى نام دارد. مثلا خوردن گوشت مردار به عنوان اولى حرام است، ولى اگر شخصى به خوردن آن مضطر گرديد، به ميزان سد جوع، خوردن آن جايز مى‏گردد. يا خريد و فروش تنباكو و استعمال آن به عنوان اولى حلال و جايز است، و چون موجب ضرر و فساد و غلبه كفار بر مسليمن شود، حيلت آن ساقط مى‏گردد.
208 - ميرزا محمد تقى بن محب على شيرازى حائرى (- 1338 هجرى قمرى) پس از تكيمل دروس مقدماتى به سامراء رفت و به درس ميرزاى شيرازى (بزرگ) حاضر گرديد و در شمار بهترين شاگردان وى در آمد. پس از ميرزا در سامراء مقام مرجعيت يافت و بعد از سيد محمد كاظم يزدى رياست شيعه را عهده‏دار گرديد. با فتوايى مشهور در عراق اعلان جهاد داد و مردم را بر ضد دولت انگليسى كه به عراق دست انداخته بود، دعوت كرد. از وى آثارى علمى بر جاى مانده كه از جمله آنهاست رسالاتى در علم اصول، حاشيه بر مكاسب. اشعارى نيز به فارسى از وى به جاى مانده كه در مدح و مرائى اهل بيت سروده است.
209 - جعفر بن خضربن يحيى (1228 يا 1227 هجرى قمرى) معروف به شيخ جعفر كاشف العظاء بعد از فوت استادش علامه بحرالعلوم (1212 هجرى قميرى) رياست تامه شيعه را بر عهده گرفت. مشهور بود كه در فقه معتدل بوده و نيز به قورت استنباط از ادله شهرت داشت. وى شعر نيز نيكو مى‏سرود. از آثار اوست: كشف الغطاء، شرح قواعد علامه، كتاب طهارت، غايه المأمول فى علم الاصول، مختصر كشف الغطاء الحق المبين فى تصويب المجتهدين و تخطئه الاخباريين.
210 - منيه الطالب فى حاشيه المكاسب، ج 2، ص 327.
211 - محمد على شاه (1289 - 1343 هجرى قمرى / 1304 هجرى شمسى) وى فرزند ارشد مظفرالدين شاه قاجار و تاج الملوك دختر بزرگ ميرزاى تقى خان امير كبير بود. در زمان مجلس را به توپ بستند و جمعى از نمايندگان آن را گشتند و عده‏اى از آنها را بتعيد يا زندانى كردند. يك سال پس از اين ماجرا، وى از سلطنت خلع گرديد و 16 سال در در بلاد مختلف گذراند و سرانجام در ايتاليا درگذشت.
212 - خداوند ايشان را خوار گرداند.
213 - صيهونيسم عنوان يك جريان ناسيوناليستى بسيار متعصب است كه به انگيزه ايجاد يك كشور مستقل يهودى به وجود آمد. نام آن از كوه صهيون در بيت المقدس گرفته شده كه آرمگاه داود نبى است. صهيونيسم واكنشى بود در برابر يهود ستيزى كشورهاى اروپايى. پيشرو اين نهضت يك روزنامه نويس مجارستانى يهودى به نام تئودر هرتسل بود كه در سال 1897 ميلادى نخستين كنگره جهانى صهيونيسم را در سوئيس بر پا داشت. در اين كنگره شخص به نام وايزمن، كه بعدها نخستين رئيس جمهور دولت اسرائيل شد، اعضاى كنگره را به هر وسيله متقاعد ساخت كه فلسطين را به عنوان موطن يهوديان بشناسند و با توطن يهوديان در اين كشور موافقت كنند. با صدور اعلاميه بالفور و موافقت انگلستان با كوچ يهوديان به فلسطين، صهيونيستها يهوديان بيشترى به فلسطين آوردند و به كمك سرايه‏هاى آمريكا زمينها و مزارع و خانه‏هاى اعراب را از چنگ آنان بيرون آورند، چنانكه اكنون قدرت مالى سازمان صهيونيسم برابر دارايى بزرگترين شركتهاى انحصارى جهان است. مركز اين سازمان آمريكاست و فعاليت‏هاى جمعيتهاى صهيونيست را در بيش از 60 كشور جهان رهبرى مى‏كند. سازمان صهيونيسم داراى 18 سازمان اصلى، 281 سازمان ملى يهودى، 251 فدراسيون محلى است و نيز انواع مجامع مشورتى و صندوق پولى بسيارى امكانات سياسى و اقتصادى ديگر را در اختيار دارد. اين سازمان همچنين داراى مراكز اطلاعات و جاسوسى در اكثر كشورهاى جهان است. و از رسانه‏هاى عمومى سراسر دنيا كمك مى‏گيرد. صهيونيستها جمعا 1036 رونامه و مجله در اختيار دارند كه معروفترين آنها روزنامه نيويورتايمز است.
214 - در سال 1260 هجرى قمرى. مردى به نام سيد على محمد خود را باب امام و وسيله تماس با ايشان معرفى كرد و پس از چندى ادعاى مهدويت نمود. على محمد باب دستگير و گشته شد اما در ميان اتباع او دو برادر موسوم به صبح ازل و بهاء مدعى جانشينى وى شدند. پيرامون بهاءالله خود را بهائى ناميدند دولت عثمانى بهاء الله و پيروانش را به عكا در فلسطين و صبح ازل و طرفتدارانش را به جزيره قبرس تبعيد كرد، فرقه بهائيان با كمك‏هاى فلسطين نضج گرفت و بعدها رژيم اسرائيل نيز به آن مدد رساينيد.اين فرقه در دوره حكومت محمد رضا پهلوى در ايران موقعيت ممتاز يافتند و در سياست خارجى ايران و تأمين منافع صهيونيسم تأثير عمده‏اى نهادند.
215 - براى نمونه اصول كافى، ج 1، ص 37 - 48، كتاب فضل العلم، باب صفه العلم و فضله و فضل العلماء.
216 - نهج البلاغه، خطبه 215.
217 - بحارالانوار، ج 4، ص 337 و 338، تاريخ اميرالمومنين (عليه السلام)، باب 98. وسائل الشيعه ج 18، ص 521 كتاب الحدود و التعزيرات، ابواب حدالسرقه، ج 11، ص 395.
218 - نهج البلاغه، خطبه 11 و 17 و 29 و 51 و 54... حكمت 365. وسائل الشيعه، ج 11، ص 395 به بعد.
219 - محمد حسن طوسى معروف به خواجه نصير و محقق طوسى (597 - 672 هجرى قمرى) از حكماى و دانشمندان مشهور اسلام. در فلسفه و كلام و رياضيات و هيئت سرآمد اقران بوده است. علامه حلى، قطب الدين شيرازى و سيد عبدالكريم بن طاوس از شاگردان وى بوده‏اند. آثار ارزشمندى از او به جاى مانده است مانند شرح اشارات، تجريد الاعتقاد، تحريراقليدس، تحريرى مجسطى و اخلاق ناصرى.
220 - آيت الله شيخ جمال الدين حسن بن يوسف بن على بن مطهر حلى (48 - 726 هجرى قمرى) فقيه محدث، مفسر، متكلم، اديب، جامع معقول و منقول و رئيس اماميه در عصر خود، شهرت علامه از اختصاصات اوست. وى نزد بزرگان شيعه و سنى تلمذ جست. از جمله استادانش محقق حلى، خواجه نصيرالدين طوسى، سيد احمد بن طاوس، و شيخ نجيب الدين، بوده‏اند، و خواجه نصير از درس فقه او استفاده كرده است. پسر وى، فخرالمحقيقن، نيز از شاگردان پدر بوده است از آثار اوست. تبصره المعليمن، المختلف، قواعد و تذكره الفقهاء در فقه؛ كشف المراد فى شرح جريد الاعتقاد در كلام؛ الفين در اثبات امامت؛ المختصر در رجال و ترخيص الكشاف در تفسير.
221 - احمد سوكارنو (1901 - 1970 ميلادى) فرزند يك آموزگار بود. در 19 سالگى وارد يك كالج فنى هلندى شد و در رشته مهندشى فارغ التحصيل گشت و بر اثر مجاهدات ضد استعمارى خود مدتها در زندان و تبعيد به سر برد. در سال 1945 ميلادى تأسيس حكومت جمهورى اندونزى را اعلام كرد و در 1949 ميلادى رسما به رياست جمهورى كشور خود انتخاب شد وى يكى از چهرهاى برجسته سياسيت جهانى و از بنيانگذاران جنبش عدم تعهد بود. او در سال 1967 ميلادى پس كودتاى نظاميان طرفدار غرب مجبور به استفاء شد از آثار او كتاب پرچم انقلاب را مى‏توان نام برد.
222 - تاريخ طبرى، ج 2، ص 319 - 322.
223 - تفسير كبير ج 12، ص 53، اسدالغابه، ج 4، ص 28، الغدير ج 1، ص 11 - 213.
224 - فيصل بن عبدالعزيز آل سعود (1906 - 1975 ميلادى) مدتها وزير امور خارجه و نخست وزير عربستان بود و در سال 1964 ميلادى. پس از خلع برادرش به جاى او نشست.
225 - هارون الرشيد (- 193 هجرى قمرى) پنجمين خليفه عباسى.
226 - مراد پاكروان، رئيس سازمان امنيت وقت، است كه در يازده مراد 1342، زمانى كه امام در زندان بودند، به ديدار ايشان رفت. بررسى و تحليلى از نهضت امام خمينى، ج 1، ص 575.
227 - مراد حاج سيد حسن قمى، فرزند مرحوم آيه الله سيد حسين قمى است كه در آن تاريخ با حضرت امام (س) در حبس بوده‏اند، و سپس تا سال پيروزى انقلاب در منطقه كرج به حال تبعيد به سر مى‏بردند. و با شروع نهضت اسلامى به رهبرى امام (س) و حركت مردم از تبعيد آزاد شدند و به مشهد بازگشتند.
228 - ساسه جمع سائس به معنى مرد سياست و نيز متولى امر است. اين تعبير در زيارت جامعه كبيره وارد شده است. من لا يحضره الفقيه ج 2، ص 370، ابواب زيارات باب 225، حديث 2.
229 - در 12 مرداد 1342 جرايد كشور اين خبر را منتشر ساختند: (طبق اطلاع رسمى كه از سازمان اطلاعات و امنيت كشور واصل گرديده است چون بين مقامات انتظامى و حضرات آقايان خمينى، قمى، محلاتى تفاهم حاصل شد كه در امور سياسى مداخله نخواهند كرد...) نهضت امام خمنيى، ج 1، ص 585 و كوثر، ج 1، ص 104.
230 - امام خمينى (س) در روز جمعه 21 فروردين 1343 در منزل ضمن سخنرانى كه ايراد فرمودند اشاره كردند: در روزنامه (مورخ 13 / 5 / 1342) كه مرا از زندان قيطريه آوردند، نوشتند كه مفهومش اين بود كه روحانيت در سياست مداخله نخواهد كرد. من الان حقيقت موضوع را براى شما بيان مى‏كنم. آمد يك نفر از اشخاص كه ميل ندام اسمش را بياورم، گفت آقا سياست عبارت است از دروغ گفتن، خدعه، فريب، نيرنگ، خلاصه پدر سوختگى است! و آن را شما براى ما بگذاريد! چون موقع مقتضى بنود نخواستم با او بحثى بكنم. گفتم: ما از اول وارد اين سياست كه شما مى‏گوييد نبوده‏ايم. امروز چون موقع مقتضى است مى‏گويم اسلام اين نيست. والله اسلام تمامش سياست است. اسلام را بد معرفى كرده‏اند. سياست مدن از اسلام سرچشمه مى‏گيرد. من از آن دهم و بقيه اوقات براى خودم سلطانى باشم و به امور ديگر كرى نداشته باشم. كوثر، ج 1، ص 104 - 105.
231 - خداوند حكومت او را پايدار سازد.
232 - مراد شيخ مرتضى انصارى فقيه و اصولى بزرگ شيعه است.
233 - حقوق بگيران انگليس در ايران، اسمعيل رائين، ص 102 و 103. توضيح آنكه رائين از بدو تأسيس ساواك با شمارره رمز 1498 با آن همكارى داشت. او كتاب فراموشخانه و فراماسونرى خود را با همكارى ساواك تهيه و منتشر كرد. تطبيق اسناد مندرخ در كتاب رائين با اسناد فراماسونرى بايگانى ساواك نشان مى‏دهد كه بخش مهمى از اين اسناد به شكل گزينش شده، عينا در كتاب رائين آمده است. وى با علم، وزير دربار شاهنشاهى ايران، نيز روابط حسنه‏اى داشت؛ و همو بود كه رائين را به تأليف كتاب حقوق بگيران انگليس در ايران وا داشت تا از اين رهگذر چهره روحانيت را مخدوش جلوه دهد. ظهور و سقوط سلطنت پهلوى، ج 2، ص 242 - 246؛ مطالعات سياسى، موسسه مطالعات و پژوهشهاى سياسى، كتاب اول، ص 41 - 92.
234 - به او سخن گفتن آموخت. (الرحمن / 4).
235 - آيت الله العظمى سيد حسين بن على طباطبائى بروجردى (1292 - 1380 هجرى قمرى) فقيه، اصولى و زعيم حوزه عليمه و مرجع شيعيان جهان. از درس اساتيدى چون آخوند خراسانى و سيد محمد كاظم يزدى و شيخ الشريعه اصفهانى بهره برد. به تقاضاى علما و طلاب شهر قم از سال 1364 هجرى قمرى. در آن ديار رحل اقامت افكند. از آثار اوست: حاشيه بر كتابهاى عروه الوثقى و كفايه الاصول و نهايه شيخ طوسى و نيز تقريرات درس فقه و اصول كه به قلم شاگردانش فراهم آمده است.
236 - آيت الله سيد محمد حجت (1310 - 1373 قمرى) از مجتهدان و مدرسان فقه و اصول. از سال 1349 هجرى قمرى. در شهر قم سكونت گزيد، و پس از درگذشت آيت الله حائرى، به همراهى آيات الهى صدر و خوانسارى به اداره حوزه علميه اهتمام نمود. از آثار اوست رساله در استصحاب، رساله در بيع و حاشيه بر كفايه.
237 - آيت الله صدرالدين صدر (1299 - 1371 هجرى قمرى) از محضر بزرگانى چون آخوند خراسانى و آيت الله نائينى. به دعوت آيت الله حائرى به قم رفت و سمت مشاورت و همكارى ايشان را به عهده گرفت. از آثار اوست: الهمدى، خلاصه الفصول و مدينه العلم.
238 - آيت الله سيد محمد تقى خوانسارى (1305 - 1371 هجرى قمرى) از محضر بزرگانى چون آخوند خراسانى، ميرزاى ناينى و سيد محمد كاظم يزدى بهره بد. در قيام مردم عراق عليه استعمار انگلستان، در صف مجاهدان نهضت بود. پس از درگذشت آيت الله حائرى، به همراهى آقايان حجت و صدر به اداره امور حوزه عليمه همت گماشت و در خشكسالى سال (1363) هجرى قمرى. به دعوت مردم قم نماز استسقاء اقامه نمود كه در پى آن باران فراوانى باريدن گرفت.
239 - به استناد اظهارات آقايان دوانى و خلخالى، امر سياسى مذكور بحث پيرامون مسئله مجلس موسسان بوده است.
240 - ابوهريره (57 يا 58 هجرى قمرى) صحابى در سال هفتم هجرى اسلام آورد. هر چند بيش از سه سال از مصاحبت پيامبر برخوردار نبود، بيش از هر صحابى ديگر از آن حضرت حديث نقل كرد. تا آن جا كه در عصر خلفا بارها بزرگان صحابه به او اعتراض كردند. در روزگار عمر ولايت بحرين داشت، سپس معزول گشت و به كيفر بردن اموال بيت‏المال به پرداخت ده هزار درهم غرامت محكوم گرديد. در زمان خلافت عثمان براى تقرب به وى احاديثى در فضيلت وى جعل كرد. در دوره خلافت اميرالمومنين سكوت ظاهرى از خيرخواهى جهت دستگاه معاويه دريغ ننمود. گويند در هنگامه جنگ صفين از پيكار كناره گرفت و روزى را در خميه گاه حضرت امير و روز ديگر را در ميان لشكريان معاويه مى‏گذراند. و گويند در نماز به حضرت اقتدا مى‏نمود در طعام سفره معاويه را رجحان مى‏نهاد و مى‏گفت: غذاى معاويه چربتر و نماز با على (عليه السلام) افضل است. بسيارى از احاديث وى را دانشمندان اسلامى، چه شيعه و چه سنى، مردود شناخته‏اند. ابوهريره. علامه شرف الدين؛ ابوهريره شيخ المضيره، محمد ابوزهره؛ شرح نهج البلاغه، ابى ابى الحديد ج 4، ص 63 - 69 و 78 و دايرة المعارف اسلاميه، ابن ابى الحديد، ج 1، ص 418، 419.
241 - در نامه امام سجاد (عليه السلام) به محمد بن مسلم زهرى آمده است: و اعلم أن أدنى ما كتمت و أخف ما احتمك أن انست وحشه الظالم و سهلت له طريق الغى بدنوك منه و اجابتك له حين دعيت... أوليس بدعاته اياك حين دعاك جعلوك قطبا أدروابك رحى مظالمهم و جسرا يعبرون عليك الى بلاياهم و سلما الى ضلالتهم داعياالى غبهم سالكا سبيلهم، يدخلون بك الشك على العلماء و يقتادون بك قلوب الجبهال اليهم. (پس بدان كمترين حقى كه پنهانش داشته‏اى و سبكترين بارى كه بر دوش خود گرفته‏اى آن است كه وحشت ستمگر را با نزديكى به او زائل نموده‏اى و راه گمراهى را بر او هموار ساخته‏اى، از اين راه كه به او تقرب مى‏جويى و هرگاه بخواندت قرار دهند، و ستمكاريها را گرد وجود تو بچرخانند؟ تراپلى قرار دهند براى مظالم و مقاصد خود و نردبانى براى گمراهيها و دعوت كننده‏اى براى كج رويهاى خويش، و به همان راهى تو را ببرند كه خود مى‏روند و ترا وسيله سازند تا دانشمندان را لكه‏دار نمايند، و دلها نادانان را به سوى خود متمايل سازند.) تحف‏القعول، ص 214، بخش كلمات امام سجاد (عليه السلام).
242 - تقيه مسلك من و مسلك پدران من است. مستدرك الواسائل، ج 12، ص 258، كتاب الامر بالمعروف، ابواب الامر و النهى...، باب 24، حديث 4.
243 - على بن يقطين (124 - 182 هجرى قمرى) پدرش در دوران حكومت بنى‏اميه داعى حكومت آل عباس بود، از اين رو پس از روى كار آمدن بنى عباس، على بن يقطين نزد آنان منزلتى تام يافت تا آنجا كه هارون الرشيد او را به وزارت خود بر گزيد. وى در عين حال با امام كاظم (عليه السلام) نيز مرتبط بود و آن حضرت را واجب الاطاعه مى‏دانست و در اجراى فرمانش مى‏كوشيد. امام (ع) درباره او فرمود: اى على خداوند در كنار دستياران ستم پيشگان ياورانى دارد كه آنها را وسيله حمايت دوستان خود قرار مى‏دهد، و تو اى على آن هستى.
244 - شاه.
245 - خطاب به روحانيون.
246 - پيشواى مردم.
247 - عبدالله مأمون (170 - 218 هجرى قمرى) فرزند هارون الرشيد و هفتمين خليفه عباسى.
248 - الارشاد، ص 290 - 295؛ تاريخ يعقوبى، ج 2، ص 146 و 149؛ مروج الذهب، ج 3، ص 440 - 441.
249 - اشاره امام به اقرار آنها به حقانيت ائمه (عليه السلام) است. چنانكه مأمون خليفه عباسى خود را شيعه مى‏شمرد و تشيع خود را از پدرش هارون مى‏دانست. وى گفته است كه چون از پدرش، هارون، درباره امام كاظم پرسيد، هارون به او گفت: من پيشواى ظاهرى مردمم و با زور و غلبه بر ايشان تسلط يافتم و موسى بن جعفر امام بر حق است. بخدا سوگند پسرم اگر تو هم در امر حكومت با من بستيزى، چشمهايت را از كاسه بيرون خواهم آورد؛ بدان كه قدرت بى زاد ولد است. بحارالانوار، ج 48، ص 129 - 133.
250 - مقصود هارون از اينكه گفت: قدرت بى زاد ولد است آن بود كه چون مخامصه بر سر قدرت و حكومت درگيرد، خويشاونديها فراموش مى‏گردد و هيچ پدرى آن را حتى بر فرزند خود نيز روانخواهد داشت و از او سلب خواهد كرد چنانكه گويى اصلا عقيم بوده و فرزندى نداشته است. مقصود امام از الملك عقيم اشاره به همين معناست.
251 - فدك قريه آبادى بوده است واقع در يك منزلى خيبر كه پس از جنگ خيبر ساكنان آن با پيغمبر (ص) پيمان صلح بستند و فدك از آن پيغمبر (ص) گرديد، و پيامبر به دستور خداوند آن را به دخترش فاطمه (س) بخشيد. سيره ابن هشام، ج 3 و 4 ص؛ تاريخ طبرى، ج 3، ص 20؛ شرح نهج البلاغه، ابن ابى الحديد ج 4، ص 823 - 874؛ الفدك فى التاريخ، شهيد سيد محمد باقر صدر.
252 - درباره مهدى، خليفه عباسى، نوشته‏اند كه وى تصميم گرفت حقوق و اموال به ناحق رفته را به صاحبانش باز گرداند. اين خبر به امام موسى بن جعفر عليه السلام رسيد، امام به او فرمود: چرا حق ما را باز نمى‏گردانى. مهدى گفت: حق شما چيست؟ فرمود: فدك حق ماست و سپس وسعت آن را كوه احد، عريش مصر، دومه الجندل و سيف البحر، تعيين فرمود. چون مهدى متعبجانه پرسيد آيا تمام اينهاست. امام فرمود: آرى، همه اينهاست. بحارالانوار، ج 48، ص 7 - 156، تاريخ امام موسى بن جعفر (عليه السلام) باب 40، حديث 29 ابن شهر آشوب. از كتاب اخبار الخلفاء اين برخورد را با هارون نقل مى‏كند و حدود آن را سرزمينهاى عدن سمرقند، آفريقا سيف البحر (نزديك ارمنستان) مى‏شمرد. مناقب آل أبى طالب ج 4، ص 346.
253 - بنى هاشم نام طايفه‏اى بزرگ و اصيل از قريش، فرزندان عمر و بن عبد مناف ملقب به هاشم كه پدر عبدالمطلب جد پيامبر (ص) بود.
254 - عيون اخبار الرضا (عليه السلام)، ج 1، ص 88 - 91 بحارالانوار، ج 48، ص 129، باب مناظراته (عليه السلام) مع خلفاء الجور.
255 - تفصيل وسائل الشيعه الى تحصيل مسائل الشريعه، كه اختصارا وسائل ناميده مى‏شود. تأليف علامه محدث حر عاملى است. اين كتاب جامعترين تصينف در احاديث احكام و داراى بهترين ترتيب و تبويب در اين زمينه است. احاديث اين كتاب بر طبق ديگر كتاب فقهى ترتيب يافته و در آخر فوائدى از علم رجال به آن ضميمه گشته است.
256 - وسائل الشيعه، ج 12، ص 127 - 139. كتاب التجاره، در ابواب ما يكتسب به بابهاى 42، 45. مستدرك الواسائل، ج 13، ابواب ما يكتسب به بابهاى 35 - 38.
257 - عن الصادق جعفر بن محمد عن ابيه عن آبائه عن رسول الله فى حديث المناهى انه نهى عن المدح و قال: احثوا وجوه المداحين التراب. وسائل الشيعه: ج 12، ص 132، كتاب التجاره، ابواب ما يكتسب به باب 42، حديث 1. و نيز من لا يحضزه الفقيه، ج 4، ص 5، باب ذكر جمل من مناهى النبى حديث 1.
258 - در عقاب الاعمال از امام صادق نقل كرده كه از جدش رسول خدا روايت فرمود: اذا كان يوم القيامه نادى مناد: اين أعون الظلمه و من لاق لهم دواه و ربط كيسا اومد لهم مده قلم، فاحشروهم معهم. (كجايند ياران ستمگران! و آنانكه در دواتشان، ليقه نهادند و يا كيسه‏زر براى ايشان بستند يا براى آنان قلمى به دوات آغشتند، پس اينك با همان ياران ستمگران محشورشان كيند.) وسائل الشيعه، ج 12، ص 130، كتاب التجاره، ابواب مايكتسب به باب 42.