جمعيت فدائيان اسلام

داوود امينى

- ۱۸ -


چ) مقاله چرا مسلحانه مى جنگيديم ؟ (از نشريه منشور برادرى)

كشور ما در دوره ديكتاتورى با تعليماتى كه غرب به او آموخته بود، در يك برزخ بين تمدن غربى و بيگانه شدن از خود زندگى مى كرد. روشنفكران ما از مذهب بريده بودند و يك رنسانس يا تجديد حيات مذهبى لازم بود. اين تجديد حيات مذهبى به علت اشغال كشور از طرف بيگانه و نفوذ امپرياليسم در مقامات سطح بالاى مملكت احتياج به يك تكان برق آسا داشت . جامعه اشغال شده در برابر اشغال گيج و منگ بود... شبه روشنفكرانى چون كسروى با تمسك به خرافات و پيراهن عثمان كردن نظريات خرافى كه طى قرون و اعصار چهره مذهبى گرفته بود، به نهادهاى مذهبى حمله مى كرد. روحانيت تشيع كه هيچگاه حاشيه نشين نبوده است و فتاوى علماى روحانيت براى درهم كوبيدن نظام سربازى و نظام اقتصادى جامعه به خاطر عدم تمركز قدرت و نتيجتا بهره گيرى امپرياليسم از اين تمركز قدرت براى شبه روشنفكرانى چون كسروى كه مى خواست ميراث سلطنت زنده بماند در آمده بود. بيهوده نيست كه مى گويد، براى بحث ، در دربار نشست برقرار مى كنيم . احمد كسروى كه در دوره رضاخان لب به اعتراض نگشوده و حتى در دانشگاه مامور پاكسازى زبان فارسى از واژه هاى فارسى بوده است ، تمام اين مسائل اشغال كشور، روده درازى سياسيون ، رؤ ياهاى ناسيوناليستها و ارائه مكاتب چپ در بعد شهريور 1320 موجب پيدايش يك حركت مذهبى گرديد. بازگشت به فرهنگ تشيع به صورت اصيل آن هدف اصلى فدائيان اسلام بود و برنامه آنها كه در آبان 1329 منتشر شد، دليل اين مدعاست . اخطار آنها به شاه ، دادن برنامه براى وزارتخانه ها، خواستن شكل حكومتى صحيح بر مبناى اصول اسلامى ، نظريات راجع به فرهنگ ، بهدارى ارتش و كليه مسائلى كه در كتاب فدائيان اسلام در آن دوره كه حتى سياسيون و ملى گرايان براى حفظ مقام سلطنت سوگند خورده بودند و حتى بعد از كودتاى 28 مرداد كه كرارا در دادگاه اعلام مى كردند ما به مقام سلطنت وفا داريم ، همه مسائلى كه در متون تاريخ موجود است ، بهترين دليل اين مدعاست .

و اما فدائيان اسلام چرا اعلام مى كردند؟

فدائيان اسلام هيئت حاكمه را عمال امپرياليسم و مهاجم به نهادهاى مذهبى و نواميس اجتماعى و ذخاير ملى و كليه آنچه كه يك ملت از سنتها و اعتقادات تعلق دارد مى دانستند. و چون رده هاى پايين هيئت حاكمه .... بلكه رده هاى بالا از قبيل شاه و نخست وزير بودند كه يا انگلوفيلد يا آمريكافيلد يا روس فيلد، شده بودند، عمال مستقيم اجانب مى دانستند و حتى متن تاريخ چنين مى گويد:

درباريان و اغلب رده هاى بالاى هيئت حاكمه عده اى در زمان قاجار گرايش به روسيه و دسته اى ديگر گرايش به انگلستان و در اواخر به آمريكا داشتند.

مى توان گفت نفوذ امپرياليسم در كشور ما موجب پيدايش نظريه سياست موازنه منفى شاه است . اما فدائيان اسلام مى گفتند، موازنه منفى در داخل انجام مى گيرد و اين موازنه تبديل به مبارزه قدرتها در داخل كشور مى شود و مى بايست در چنين شرايطى شعار نه روس ، نه آمريكا و نه انگليس ، داد...همه آنها مهاجم به اسلام هستند و هر كس در هر شرايطى و در هر شكلى و در هر مقامى ، عملى انجام دهد كه مآلا به نفع يكى از سياستهاى سه گانه تمام شده ، سرباز خارجى و مهاجم است و بايد دفعش كرد. البته چون نمى خواستند اعمالشان چهره ترور به خود بگيرد، قبل از شروع به عمل صراحتا به شخص مورد نظر اعلام مى كردند و پس از انجام عمل انكار نمى كردند و فرار هم نمى كردند. با توجه به اين برداشتهايى كه دنيا از مسئله ترور و تروريسم دارد، مى توان ادعا كرد كه ، شكل كار و شيوه فدائيان اسلام بطور كلى با تروريسم تفسير شده شرق و غرب متفاوت است و نوعى عمل انقلابى است كه براى اجراى يك ايدئولوژى پرتوان كه مساوى با هويت جامعه است و نوعى عمل انقلابى است كه براى اجراى يك ايدئولوژى پرتوان كه مساوى با هويت جامعه است ، انجام مى گرفته . ضمانت جامعه از كارهاى انجام شده فدائيان اسلام در طول تاريخ بطور كلى بهترين مدعاست و اينكه مى بينيم پس از 30 سال پيروزگران انقلابى هيچكدامشان شخص ‍ رهبر فدائيان اسلام را محكوم نمى كنند و حتى بعضى از دستجات پيشرو آنها را ستايش مى كنند و حتى علامه اى چون مجاهد كبير طالقانى حق مى گويد و از پاكى آنها و صفاى آنها سخن مى راند و باز طبق مدارك موجود همين علامه طالقانى روابط نزديكى با شخص نواب و گروهش تا آخرين روز دستگيرى نواب صفوى داشت ، دليل ديگرى است كه جامعه از چنين افرادى حمايت مى كرده است ...

نواب صفوى مى گفت : نه شرق ، نه غرب بلكه اجراى راستين احكام اسلام (737)

ژ) آخرين سند باقيمانده از شهيد نواب صفوى

وزارت جنگ

اداره دادرسى ارتش

نام و شهرت بازجو: سرتيپ كيهان خديو

نام و شهرت متهم : غيرنظامى سيدمجتبى نواب صفوى

سيزدهمين جلسه تحقيقات در ساعت 30/18 شروع شد.

28/9/34

س - اتهام شما توطئه به منظور بر هم زدن اساس حكومت و تحريص مردم به مسلح شدن بر ضد سلطنت و تشكيل جمعيتى كه مرام و رويه آن ضديت با سلطنت مشروطه ايران بوده است و قاچاق اسلحه و مهمات مى باشد، به عنوان آخرين دفاع مطلبى داريد بنويسيد.

ح - چون قانون اساسى ايران بحمدالله متكى بر قوانين قرآن و اسلام است و تصريحات اكيدى دارد بر اينكه حكومت و مملكت ايران ، مملكت و حكومت رسمى اسلامى است و مذهب رسمى آن طريقه حقه جعفريه است و نيز شاه بايد داراى و مروج مذهب شيعه باشد و بنابراين به طريق اولى حكومت و قواى تابعه حكومت بايد دارا و مروج مذهب شيعه باشند و نيز تصريح مى كند كه قوانين مصوبه مجلس بايستى هيچگونه مباينت و مخالفتى با قوانين اسلام نداشته باشد و نيز تصريح مى كند كه اين قانون يعنى اين ماده اساسى قابل تغيير نخواهد بود تا ظهور حضرت ولى عصر ارواح العالمين له الفداء بنابراين تمام اين مصرحات غيرقابل تغيير قانون اساسى معلوم مى شود كه :

اولا قوانين اسلام در ايران رسميت قانونى داشته و هر قانونى كه بر خلاف قوانين اسلام باشد ملغى و غيرقانونى است .

و ثانيا معلوم مى شود كه وظيفه هيئت حاكمه اجراء سراسر قوانين اسلام در مملكت بوده و وقتى حكومت اسلامى و قانونى هستند و مقامشان از طرف خدا و ولى عصر ارواحنا الفداء از طرف قانون اساسى رسميت و قانونيت دارد كه جميع احكام اسلام و شيعه را اجراء و عملى و ترويج نمايند و جميع اعمالى عمومى و منكرات و مفاسد را كه از نظر اسلام و شيعه منكر و فساد است از ميان ببرند و در غير اينصورت رسميت و قانونيت از نظر قانون اساسى ندارند. امروزه پر پيداست بينكم و بين الله كه جميع اعمال و رفتار حكومت و اجتماعى كه بايد از طرف قانون اجتماعى مردم در ميانش اجرا شود برخلاف نصوص صريح و ضروريات صريح و مسلم اسلام و قرآن رفتار مى كنند. از نظر شعائر مى بينيم كه يك مملكت كفر با كشور شيعه و مسلمان ايران از نظر تظاهرات اجتماعى فرقى نداشته و از نظر اعمال و رفتار جميع افراد هيئت حاكمه هيچ فرقى ندارد و شعائر اسلامى همگى از ميان رفته و تظاهرات كفرآميز به اسلام به شدت هجوم و بلكه شديدترين هجوم عليه اسلام رائج است و به خصوص جميع تشكيلات حكومت بر خلاف 5 مبانى اصول و ضروريات اسلام صريحا گردش مى كند يعنى اگر در تمام تاريخ اديان و مذاهب حقه سلف مطالعه كنيم مى بينيم كه نظير اين هجوم كه سالها است از طرف هيئت حاكمه كشور ايران بر آئين حقه اسلام و مذهب حق جعفرى روا گرديده كمتر سابقه داشته و يا هيچ سابقه اى نداشته است .

پس بنابراين شخص شاه و هيئت حاكمه عموما مهاجمين شديدى عليه اسلام بوده اند و بنابراين قانون اساسى و قانون مقدس اسلام قانونيت و رسميت ندارند پس در هنگامى از نظر قانون اساسى مى شود براى اعمال هر متهمى دولت ادعانامه صادر كند (به خصوص كه اتهامش اين باشد كه اعمالى عليه حكومت انجام داده است ) كه شخص شاه و هيئت حاكمه از نظر قانون اساسى قانونيت و رسميت داشته باشد و به خصوص و به طور اخص در صورتى كه قانون اساسى متكى بر قانون اسلام بوده و تمام قوانين اسلامى را امضاء مى كند (خط خوردگى ) پس تمام قوانين خاصه قوانين ضرورى اسلام را امضا مى كند و به خصوص قانون ضرورى مسلم دفاع در اسلام را كه دفاع از سوى آفريننده عزيز قانون فطرى و طبيعى اش در بدن انسان و هر موجود زنده اى براى حفظ و بقاء شخصيت آن موجود قرار داده شده كه اگر نبود بشرى و جانبدارى نبود و از هر عقيده و اصول عقيده مردم هر كشورى و هر ملتى كه تمام اعمال و رفتار و شعائر و گفتار و صلح و جنگ و مخالفت و موافقتشان روى آن اصول عقيده در راس همه چيزشان قرار داشته و آن اصول و عقايد بالاتر از جان و مال و همه چيزشان است به خصوص عقايد حقه اسلاميه كه اصول احكام اسلام رسمى باشند و عقيده به احكام هم جزء همان عقايد و اصولا جنگ با يك عقيده و دينى در جامعه مفهومى جز جنگ با لوازم و احكام و آثار و شعائر آن عقيده ندارند. و در اين صورت وقتى يك چنين هجوم عمومى شديدى از طرف جميع سازمانهاى دولت به عقايد مردم شده حق اين است كه حكومت بدون دليل و برخلاف هر دليلى شب و روز اسلحه و مهمات بردارد و به جان مردم بيفتد و مضافا بر اينكه با قواى تشكيلاتى و اسلحه و مهماتى كه از دست رنج همين مردم مسلمان تهيه كرده و از اوضاع مهاجمين عليه اسلام شديدا دفاع مى كند يعنى اگر مسلمانها و ملت مسلمان حقيقى اين مملكت بگويد كه شب و روز هم مى گويد كه اين بى حجابى عجيب كه دين و عفت عمومى و اخلاق همه را روز به روز فاسد مى كند و خود اين تظاهر عليه جميع آيات قرآن شريف كه 17 آيه نص صريح در حجاب دارد نبايد باشد و بخواهد نهى كنند و يا اين سينماها و آرتيستهاى فاسد كننده عموم نبايد باشد و يا اين موسيقى هوس انگيز و فاسد كننده اخلاق جامعه نبايد باشد و يا اين مسكرات خانمانسوز و مخالف اسلام نبايد باشد حكومت با قدرت و اسلحه دفاع از منكرات نموده نهى كننده را منكوب مى كند يعنى به عكس و مخالف قانون ، قدرت خود را مصرف مى كند، و در اينجا كه با بالاتر از جان مسلمين يعنى اين مسلمين كه همه چيزشان به دينشان بستگى دارد و به همه چيزشان هجوم شده است اسلام و قانون اساسى دفاع را بر هر مسلمان عاقل و مكلفى واجب نموده است و از اول و آغاز هم در جزء ضروريات اسلام آن را يعنى دفاع را قرار داده است و ضرورى هم آن حكمى است كه احتياجى به فتوا و استنباط مجتهد نداشته به استنباط و فتوا ابدا بستگى ندارد.

پس اسلام مى گويد مسلمان دفاع كن عليه مهاجم ، قانون اساسى مى گويد اى مسلمان دفاع كن عليه مهاجم و عقل و منطق عمومى و اسلام و قانون اساسى مهاجم را در روز روشن مثل روشنى روز نشان مى دهد كه آن صدور تا ذيل هيئت حاكمه است . اينك قانون اساسى و اسلام به كسى كه دفاع نكند مى گويد چرا دفاع نكردى و امريه واجب و ضرورى را اجراء ننمودى و صبر كردى كه اسلام و قانون اساسى پايمال شود؟ يعنى خيانت به اسلام و قانون اساسى كردى و بالاترين خيانت به هر چيزى آنست كه وجود آن چيز را نفى و نيست كنند و به نيستى و نفى شدن آن راضى شوند و آن اسلام قائم به اجتماع مسلما در خطر و رو به نيستى بوده و مورد اين هجوم شديد قرار گرفته است ، پس كسى و كسانى كه براى دفاع از قوانين اسلام و بالنتيجه براى دفاع از قانون اساسى عملى و اعمالى عليه حكومت يا شخص شاه با وضع مذكور فعلى انجام داده است ، بينكم و بين الله از نظر اين قانون اساسى و از نظر اسلام آيا انجام وظيفه واجب ، واجب نموده است و امر قانون اساسى و اسلام را اجرا كرده آيا در خور تشويق و تقدير حقيقت اسلام و قانون اساسى نيست ؟ آيا روح مقدس پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله قانون اساسى از مثل چنين كس و كسانى خوشنود نيست ؟ تا چه رسد كه عليه او حكمى دهد. خير مسلم است كه حكم قانون اساسى و روان قانون اساسى و قوانين مقدس اسلام عليه كسانيست كه چرخهاى حكومت رسمى اسلامى را عليه دين خدا و عليه قانون اساسى به گردش انداخته اند و باطن اسلام و قانون اساسى بر آنها نفرين مى كنند زيرا بدن مطهرش در زير چرخهاى چنين حكومتى در رنج بوده به شديدترين نحوى خرد مى شود و ناله مى كند و ارواح مقدس انبياء و خاتم پيغمبران و آل مطهرش عليهم افضل صلوات الله نگران اين اوضاع بوده ، اشك تاسف و تاثر بر خونبهاى مقدس خود اسلام و مسلمين مظلوم مى ريزند و نفرين و هم دعا براى هدايت گمراهان مى كنند زيرا كه آن ارواح مقدس و مؤ منينى كه به شرف تربيت در مدارس بزرگشان اندكى مشرف شده اند سراپا عطوفت و رحم و شفقتند و در واقع جنگشان براى جنگ نبوده از راه شفقت و رحمت و با كمال تاسف و تاثر است و نه از راه خشم و غضب شخصى و سلطه طلبى و منفعت جوئى .

و بنابراين وصف من هم كه كوچكترين مؤ منى به حمدالله هستم و هم (به ) برادران دينى نزديكم هميشه در دعاها و زاريها براى هدايت برادران گمراه شده به خصوص هيئت حاكمه و برادران گمراه خود در راس مملكت نبوده ايم (ممكن است تعجب كنند و بگويند ما مسلمانيم و گمراه نيستيم بلى و اما خود اينكه هجوم به قوانين اسلامى بكنند گمراهى بزرگ است و قابل اجراء هم ندانند باز هم گمراهى بزرگ است ) و با كمال روشنى و وضوح شفاها و كتبا سالها و ماهها و هفته ها و روزها تذكر داده ايم و در اين خصوص كتاب مختصرى نوشته ايم و گفته ايم كه اگر قوانين اسلام يعنى روح قانون اساسى را اجراء كنيد، اين منافع عالى و بلند نصيب شخص شما و مملكت شما خواهد شد و ما هم قدرت بزرگ با ملت مسلمان ايران ، يعنى از روى واقعيت و حقيقت در اختيار شما و براى شما خواهيم بود و هر چه بيشتر گفتيم كمتر نتيجه گرفتيم به ناچار براى انجام وظيفه دفاعى واجب ، قدمهاى خيلى با احتياط و كوچكى برداشتيم .

سيدمجتبى نواب صفوى .