جمعيت فدائيان اسلام

داوود امينى

- ۱۵ -


ب - سفر نواب صفوى به اجلاس مؤ تمر اسلامى اردن

مدتى از كودتاى 28 مرداد نگذشته بود كه گروهى از دانشمندان و علماى اسلامى به منظور چاره جويى براى جهان اسلام ، در مورد مقابله با تهاجمات اسرائيل در فلسطين اشغالى ، انجمنى بنام مؤ تمر اسلامى جهت رساندن نداى مظلوميت مردم آواره فلسطين به گوش جهانيان ، شكل دادند و سپس بسيارى از علما و بزرگان كشورهاى اسلامى براى شركت در جلسات اين مؤ تمر، در راستاى يافتن راهى براى مقابله با اسرائيل ، دعوت به عمل آمد.

در همين زمان مؤ تمر اسلامى ، متشكل از جمعيت انفاذ فلسطين و مكتب الاسرار المعراج ، از نواب صفوى براى شركت در آن اجلاس دعوت نمود. از آنجا كه برغم صدور اعلاميه فدائيان اسلام دولت زاهدى از فشار بر اين جمعيت پرهيز مى كرد و زاهدى مى خواست از همين طريق و در تعقيب سياست نفوذى خود در روح نواب و يارانش موفقيت كسب كند، بنابراين با صدور گذرنامه نواب موافقت كرد. گرچه از همراهى چهار نفر از فدائيان اسلام از جمله خليل طهماسبى ، سيد محمد واحدى ، حجة الاسلام سيدمحمدعلى لواسانى و استاد قاسم باقرنژاد معمار، ممانعت بعمل آورد.

فقط تا نيمه اين سفر ابراهيم صرفان همراه نواب بود. (645)

براساس صورت بازجوئيهاى نواب صفوى ، وى پس از دريافت دعوتنامه مؤ تمر اسلامى ، در مجلسى در مسجد محموديه سرچشمه ، موضوع و اهداف سفرش به فلسطين و كشورهاى اسلامى را مطرح كرد و در همان مراسم مبلغ 7 الى 8 هزار تومان قبض توسط فدائيان اسلام به فروش رسيد و هزينه بليط سفر نواب فراهم گشت . ضمن آن كه نواب در اين سفر ميهمان مؤ تمر اسلامى در سفرش به مصر، ميهمان اخوان المسلمين بود.

نواب صفوى در تاريخ 11/9/32، به همراه حاج ابراهيم صرافان به عراق سفر كرد و فرداى آنروز به بيروت و از آنجا به بيت المقدس عزيمت نمود. سفر نواب به كشورهاى اسلامى بازتاب گسترده اى در نشريات داخلى داشت . مطبوعات ، اهداف اين سفر را شركت نواب در جلسات 6 روزه انجمن مؤ تمر اسلامى ، به منظور دعوت و تهييج سران ممالك اسلامى ، براى تشكيل جبهه متحد و مستحكم در برابر بيگانگان بود و اجراى احكام اسلام در سرزمينهاى اسلامى و ديدار با رجال سوريه و ملاقات با مراجع عظام نجف اعلام كردند. (646)

در اولين جلسه مؤ تمر اسلامى ، سيد مجتبى نواب صفوى ضمن ايراد سخنرانى آتشين به زبان عربى و در جمع برجستگان و بزرگان جهان اسلام ، فرياد بيدارباش مسلمين را سرداد و برگزيدگان كشورهاى اسلامى را به دفاع از سرزمينهاى مسلمان يعنى فلسطين و بيرون راندن صهيونيست ، فرا خواند. چنين حرارت و غيرت دينى موجب حيرت و شگفتى حاضران گرديد. يكى از شركت كنندگان در اجلاس مؤ تمر اسلامى ، پس از شهادت نواب صفوى ، ضمن تمجيد از شخصيت وى گفت كه بعد از قرن اول هجرى ، شهيدى به عظمت نواب صفوى در اسلام نيامده است . وى سپس ‍ با بيان خاطره اى از شركت نواب در اجلاس مؤ تمر اسلامى مى گويد كه وقتى نواب صفوى با هفتاد نفر از شركت كنندگان در اين كنفرانس ، به بازديد بخش اشغالى قدس رفته بود، نواب يكباره عبايش را به كنارى انداخته ، بر روى سنگى رفت و با شور و حرارت خاصى به حاضران گفت ، مى خواهيم برويم در آن مسجدى كه در يك كيلومترى قدس و در منطقه اشغالى واقع است ، نماز بخوانيم هر كه آماده شهادت است با ما بيايد. در حالى كه حاضران همگى ترسيده بودند، نواب حركت كرد و ديگران با وجودى كه سربازان اسرائيلى دستها را روى ماشه هاى مسلسل نهاده بودند، به دنبال وى به راه افتادند و نماز را به امامت او در آن مسجد، به جاى آوردند. بعدها دكتر سوكارنو گفت كه آن وقت تحت تاثير احساسات بوديم و الآن تحت تاثير عقل ، به راستى كه نزديك بود اين سيد همه ما را به كشتن دهد. هنگامى كه سوكارنو از نواب پرسيده بود: سيد چرا چنين كردى ؟ نواب در پاسخ گفت بود: بردم تا شهيدتان كنم تا مسلمانان با كشته شدن نمايندگانشان ، بيدار شوند. (647)

پس از اتمام اجلاس 6 روزه مؤ تمر اسلامى ، ملك حسين پادشاه اردن كه خود نيز دست نشانده اجانب بود، به منظور عوام فريبى ، از ميهمانان اجلاس مؤ تمر اسلامى دعوت به عمل آورد. نواب صفوى در اين ملاقات با صلابت با شاه حسين برخورد نمود كه در جرايد اردن و كشورهاى عربى ، بازتاب گسترده اى داشت . مطبوعات و جرايد اين كشورها نوشتند كه پس از اجلاس كنفرانس اسلامى ، نواب صفوى در مرز ماوراء اردن ، با ديدن ويرانه هاى فلسطين ، بر آن آثار و جنايات اسرائيل به شدت گريست و آيه و اعدولهم مستطعتم من قوه و من رباط الخيل و ترهبون به عدوالله و عدوكم و آخرين من دونهم را تلاوت نمود. (648)

مطبوعات كشورهاى عربى سخنان قاطع نواب صفوى با شاه حسين را نيز تماما درج كرده و نوشتند كه نواب از شاه حسين خواسته است تا با رشادت و بدون واهمه ، از آرمان و سرزمين فلسطين دفاع ، و براى مجد و عظمت اسلام و مسلمين تلاش كند. اعمال و رفتار نواب در اين كنفرانس چنان بود كه همگان را به تحير واداشت . يوسف حناء خبرنگار مسيحى روزنامه لبنانى ، مى نويسد كه پس از ملاقات و مذاكره با نواب صفوى ، در جريان اجلاس مؤ تمر اسلامى ، مسلمان شده است . وى درباره نواب مى گويد:

او جسمى نحيف داشت ، اما روح بزرگى در اين جسم نحيف حكومت مى كرد كه گويى مى خواست تمام دنيا را در ميان روح خودش و در ميان پنجه هاى پرقدرت خودش ، هضم كند. (649)

نواب پس از اجلاس مؤ تمر اسلامى ، به لبنان عزيمت و در جمع مردم اين كشور سخنرانيهاى پرشورى در خصوص لزوم آزادى سرزمين فلسطين ايراد كرد. در پايان اجلاس ، نمايندگان جمعيت شبان المسلمين ، و اخوان المسلمين مصر كه با خصوصيات نواب صفوى آشنا شده بودند، از وى جهت سفر به مصر و شركت در جلسات اخوان المسلمين دعوت به عمل آوردند. اما نواب به دليل نداشتن هزينه سفر، زمان انجام آن را به بعد موكول نمود و پس از ديدار از لبنان و سپس سوريه در حالى كه قريب يك ماه از اين سفر سپرى مى شد، به عراق بازگشت . (650)

بر اساس گزارشهاى محرمانه كنسولگرى شاهنشاهى ايران در نجف ، نواب صفوى پس از بازگشت از بيت المقدس به عراق در 6/10/32، از كربلا به نجف وارد و در مهمانخانه الشرف اين شهر اقامت گزيد. وى بلافاصله جهت ملاقات با علامه شيخ عبدالحسين امينى ، به منزل وى رفت . آنگاه با درخواست علامه امينى در منزل ايشان اقامت گزيد نواب صفوى در منزل علامه امينى ، در جمع عده اى كه به ديدار علامه آمده بودند، طى ايراد سخنانى ، دولت سپهبد زاهدى را به دليل تجديد روابط ايران و انگليس ، شديدا مورد حمله قرار داد و از آيت الله كاشانى و دكتر مصدق نيز انتقاد كرد. از آنجا كه در طول مدت سفر به عراق ، همواره نواب از جانب ماموران آگاهى همراهى مى شد، ضمن اخطار، او را از سخنرانيهاى سياسى ضد حكومتى برحذر داشته و مجبور كردند چند روز بعد مجددا تحت الحفظ ماموران ، از نجف به كربلا بازگردد. (651)

بر اساس گزارش كفيل كنسولگرى سفارت شاهنشاهى ايران در عراق ، قبل از ورود نواب صفوى به عراق ، تلگرافى به دست آقاى سيد ابراهيم شهرستانى به اين شرح رسيده بود:

حضرت آقاى نواب صفوى در مراجعت از فلسطين در منزل جنابعالى پياده خواهند شد. فدائيان اسلام .

بنابراين نواب در مدتى كه در نجف بود، يكروز در منزل آيت الله حكيم توقيف داشت و مدت 3 روز نيز در منزل سيد ابراهيم شهرستانى مقيم بود. نواب صفوى در منزل سيدابراهيم شهرستانى ، در تجمع گروهى از حاضران گفت كه از بيت المقدس دستور دادم شاه و زاهدى را از بين ببرند. او در توضيح اين مطلب اظهار كرد كه تشكيلات فدائيان اسلام علاوه بر فعاليتهاى علنى ، تشكيلات سرى نيز دارد كه قتل اين دو به تشكيلات سرى جمعيت واگذار شده است . (652)

گفتنى است كه نواب در كربلا به مدت چهار روز در منزل آقاى سيد مهدى ميلانى ماند و با آيت الله سيد مهدى شيرازى ، آقاى سيد حسن حاج آقا مير و فرزندش آقاى نجفى نيز ملاقاتهايى داشته است . (653)نواب همچنين در اين مدت در عراق به شهرهاى بغداد كاظمين نيز سفر كرد. در تمام مدت اقامت همه اقداماتش تحت نظر مامورين دولتى ايران و مامورين آگاهى عراق قرار داشت . (654)

ج - سفر نواب به مصر، ديدار با اخوان المسلمين ؛ حركتى در جهت پيوند جنبشهاى دينىدر جهان اسلام

نواب صفوى در پايان اجلاس مؤ تمر اسلامى در اردن ، از سوى برخى از علماء و شخصيتهاى برجسته جمعيتهاى اسلامى مصر، از جمله مرشد عام جمعيت اخوان المسلمين ، استاد حسن الهضيبى ،

(655) سواد صالح حرب ، رئيس جمعيت شبان المسلمين ، شيخ بشر الابراهيمى و شيخ محمد تقى قمى موسس جمعيت دارالتقريب ، ايرانى الاصل مقيم قاهره ، جهت ديدار از قاهره و مقر اخوان المسلمين دعوت شد.

نواب صفوى كه به دليل عدم تمكين مالى نتوانسته بود در اردن اين دعوت را اجابت كند، پس از بازگشت از مؤ تمر اسلامى به عراق ، در ملاقات با علامه شيخ عبدالحسين امينى يكى از استادانش ، موضوع دعوت اخوان المسلمين مصر را مطرح كرد. علامه امينى و برخى از علمى عراق با اطلاع از موضوع ، وى را به انجام اين سفر ترغيب كردند، از علماى عراق مى توان از شيخ محمدمحمود صواف و شيخ امجد زهاوى نام برد. هزينه سفر نواب به مصر نيز از سوى علامه امينى و علماى عراق تامين شد. به گونه اى كه بليط سفر وى از عراق به مصر و از مصر به ايران ، به مبلغ 60 دينار عراقى ، توسط حاجى عبدالامير حدادنجفى پرداخت شد و به وسيله عبدالرحمن خزر، وكيل دادگسترى عراق و عضو اخوان المسلمين هزينه گشت . (656) حاجى عبدالامير حدادنجفى ، يكى از تجار نجف بود كه به واسطه علماى نجف ، با نواب آشنا شده بود و نواب بارها در تجارتخانه اش در شارع رشيد بغداد، با او ملاقات و گفتگو داشته است . همچنين مامورين دولت عراق ممانعتى در سفر نواب صفوى به مصر ايجاد ننمودند، و ويزاى سفرش به راحتى از سفارت مصر در عراق دريافت شد.

سفر نواب مصادف با اوج گيرى قدرت دولت كودتاى نظامى ژنرال نجيب بود. پس از ورود نواب به مصر، بلافاصله از وى براى سخنرانى در مجلس ‍ بزرگداشتى كه به مناسبت شهادت دو تن از اعضاى اخوان المسلمين در مصاف با اسرائيل ، در دانشگاه الازهر بر پا شده بود، دعوت به عمل آمد، در اين مجلس كه بيش از هفتاد هزار نفر از دانشجويان و استادان مصرى و اعضاى اخوان المسلمين حضور داشتند، پس از سخنرانى استاد حسن الهضيبى و استاد روح و سيد قطب ، (657) نواب صفوى به زبان عربى سخنان فصيح و پرشورى در راستاى اجراى احكام اسلامى در اين كشور، قطع وابستگيهاى مصر به بيگانگان و ملى شدن كانال سوئز، ايراد نمود كه جمعيت حاضر به هيجان آمده و شعارهايى به نفع اسلام و ملى شدن كانال سوئز سر دادند. متعاقب اين سخنان ، با مداخله و تيراندازى نيروهاى نظامى مصر، مجلس به هم خورد و نواب تحت الحفظ نيروها بازداشت شد و پس از انتقال به وزارت كشور مصر، توسط مدير كل آن وزارت مورد بازجويى قرار گرفت . همزمان با اين اقدامات ، دولت مصر جمعيت اخوان المسلمين را نيز منحل كرد و دستور اخراج نواب را صادر كرد. ليكن اجازه اقامت كوتاه مدت در اين كشور به وى داده شد و آنگاه به عنوان ميهمان دولت مصر پذيرفته شد. در اين فاصله نواب موفق شد تا با برخى از رؤ ساى دينى و رجال و علماى ممالك اسلامى ، از جمله سيد قطب نويسنده بزرگ مصرى ، سيد رمضان امين موتمر پاكستانى ، امين موتمر فلسطين و مدير مجله المسلمون ، سواد صالح حرب ، رئيس ‍ جمعيت شبان المسلمين و استاد حسن الهضيبى ، مرشد عام جمعيت اخوان المسلمين مصر، ملاقات و گفتگو نمايد. (658) دولت مصر نيز دستور پذيرايى نواب را به استاد حسن البائورى ، وزير اوقاف اين كشور، صادر كرد و نواب صفوى پس از گفتگو با وى و شيخ تاج الدين ، رئيس علماى الازهر مصر، به منظور ديدار و ملاقات با رئيس جمهور اين كشور، ژنرال نجيب و جمال عبدالناصر دعوت شد. نواب به منظور گفتگو درباره حل مناقشه انحلال اخوان المسلمين و آزادى رهبران بازداشت شده اين جمعيت ، دعوت را پذيرفت . وى در ملاقات با ژنرال نجيب ، و جمال عبدالناصر، ضمن تاكيد بر موقعيت اسلامى جمعيت اخوان المسلمين ، براى تحكيم دولت انقلابى مصر، وجود آنان را براى مبارزه با نفوذ بيگانگان در آن سرزمين لازم شمرد. (659) نواب صفوى همچنين در مقر رجال انقلابى مصر، پيرامون لزوم اجراى احكام اسلام ، براى نجات مسلمين از انحطاط و ارتقاى ايمان و قدرت مسلمانان سخن گفت . وى مصلحت دولت مصر را در رفع اختلاف با اخوان المسلمين و آزادى و همكارى با رهبران دينى اين جمعيت خوان و نفع مسلمين را در اين اتحاد و همكارى دانست . جمال عبدالناصر در اين ديدار، خود را در گذشته جزء اخوان المسلمين خواند و خواست وانمود كند كه در اين پيشامدها رهبران اخوان مقصرند بنا به اظهارات نواب صفوى در بازجوئيهايش در نتيجه همين گفت گونها رهبران اخوان المسلمين آزاد شدند.

نواب صفوى ، در جمع سران كشور مصر و در جايگاه مخصوص نجيب و ديگر زعماى ارتش و دولت ، در مراسم جشن سالگرد انقلاب مصر حضور يافت . وى در حالى كه در صف اول ايستاده بود، وقتى نظاميان و جوانان بسيج مصر شعار زنده باد مصر و زنده باد عرب سر مى دادند، آنان را به سر دادن شعار زنده باد اسلام ترغيب كرد. علاوه بر آن ، نواب ضمن ديدار با ياسر عرفات در مصر و پس از اطلاع از اشتغال وى به تحصيل در دانشگاه در رشته مهندسى دانشگاه قاهره ، به او گفت كه فلسطين زير چكمه هاى صهيونيسم و آمريكا جان مى دهد و تو مى خواهى مهندس ‍ شوى ؟ تو بايد شرافتمندانه بجنگى و از سرزمينت دفاع كنى . عرفات بعدها گفت كه سخنان نواب چنان وجود مرا سوزاند و مشتعلم كرد كه مرا به صف مبارزه با غاصبين فلسطين كشاند. (660) در حاليكه بعدها وى در جهت خيانت به آرمان فلسطين گام برداشت و در طرح سازش با رژيم صهيونيستى شركت كرد .

سر انجام نواب صفوى پس از گذشت 65 روز از سفرش به كشورهاى عربى ، در چهاردهم بهمن 1332 ش ، از مصر به ايران بازگشت . فدائيان اسلام با در دست داشتن پرچمهاى سبز و عكسهايى از نواب صفوى ، در كاروانى متشكل از سى دستگاه اتوبوس ، در فرودگاه مهرآباد به استقبال وى شتافتند و او را تا منزلى كه در كوچه آصف الدوله شهر رى ، جهت مراسم استقبال تدارك ديده بودند، همراهى نمودند. (661)

با بازگشت نواب ، مردم و خبرنگاران براى ملاقات با وى به محل اقامتش ‍ شتافتند. خبرنگاران روزنامه هاى كيهان ، اطلاعات و مجله ترقى ضمن انجام مصاحبه هايى با نواب ، گزارشهايى از سفرش تهيه و منتشر كردند. (662) پس از اتمام مراسم استقبال ، سيدعبدالحسين واحدى ، و نواب صفوى در جلسات متعددى سخنرانى در مكانهايى چون مسجد نو، مسجد محموديه در خيابان امير كبير و مسجد سنگى در خيابان شهررى ، مسجدضياء خيابان اديب الممالك ، مسجد فخرالدوله ، مسجد سلمان در خيابان شهباز، محل كلوپ فدائيان اسلام و نيز در مسجد امام شهر قم به تشريح دستاوردهاى اين سفر پرداختند. پس از اتمام مراسم استقبال ، محل برگزارى مراسم نيز به كلوپ فدائيان اسلام مبدل شد. از آن پس هر روز اين محل شاهد تجمع و فعاليتهاى تبليغى - سياسى نواب صفوى و جمع كثيرى از فدائيان اسلام بود. (663)

در اين زمان نواب صفوى ، رهبر جمعيتى مبارز و تشكلى اسلامى به شمار مى آمد كه در سطح بين المللى و در سطح رهبران جمعيتهاى اسلامى در جهان اسلام ، فردى ناشناخته نبود و پيوسته مطبوعات و جرايد كشورهاى اسلامى و عرب ، از وى و مبارزات ضد استبدادى و ضد استعماريش سخن مى گفتند.

مدتى پس از بازگشت نواب صفوى از مصر، چند تن از اعضاى جمعيت كه مخالف سفر او به برخى از كشورهاى عربى بوده و آنرا سازش با حكام و سياستمداران منطقه قلمداد مى كردند، از جمعيت فدائيان اسلام كناره گيرى كردند. از جمله اين افراد حاج ابراهيم صرافان بود كه تا نيمى از اين سفر همراه نواب بود و به خاطر بروز اختلافاتى از عراق به ايران بازگشت و كسانى چون حاج مهدى يوسفيان ، حاج ابوالقاسم رفيعى ، حاج عباس ‍ رفيعى ، و عبدالله احمدى نيز در شمار آنان بودند. (664)

گزارشهاى شهربانى حاكى است كه نواب صفوى پس از بازگشت به ايران ، تصميم داشت به تاسيس يك حزب بين المللى اسلامى دست زده و با اخوان المسلمين مصر و سوريه ائتلاف نمايد. به همين منظور نواب ، برنامه سازماندهى جديد تشكيلات فدائيان اسلام را نيز تنظيم نمود و اقداماتى صورت داد و ليكن با شهادتش انجام اين اهداف نيز منتفى گشت . (665)

د - انصراف نواب از كانديداتورى دوره هجدهم مجلس شوراى ملى

نواب صفوى كه پس از كودتاى 28 مرداد 32 كشور را در محاصره و تسخير كامل آمريكا و انگليس مى ديد و مشاهده مى كرد كه شاه و دولت زاهدى مصمم به اجراى منويات اين دو قدرت استعمارگر جهانى مى باشند، مبارزه اى انسجام يافته همراه با تشكيلات سياسى متناسب با شرايط سياسى ، اجتماعى زمان بنا نهاد. نواب كه در اين زمان به سفر پرثمر خود به كشورهاى عربى و ملاقات و گفتگو با بسيارى از رهبران جمعيتها و تشكلهاى اسلامى جهان و انجام سخنرانيهاى متعدد در كنفرانسها و جلسات اسلامى ، به بينش سياسى عميق دست يافته بود، درست سه ماه پس سفرش به آن كشورها و در آستانه انتخابات دوره هجدهم مجلس ‍ شوراى ملى ، به دليل شهرت جهانى و نفوذ بينش انقلابيش در دل مردم مسلمان كشور، از سوى جمع كثيرى از مردم قم و بعضى از فدائيان اسلام ، از جمله سيدعبدالحسين واحدى ، براى پذيرش نمايندگى شهر قم ترغيب شد. (666)

نواب صفوى تا قبل از سفر به كشورهاى اسلامى ، همواره به شدت با احراز پستهاى دولتى مخالفت مى كرد و حتى نمايندگان مجلس شوراى ملى را نيز به هيچ وجه جايز نمى دانست ؛ چنانكه اندكى پس از كودتاى 28 مرداد و صدور اعلاميه فدائيان اسلام عليه دولت كودتا، زاهدى پذيرش وزارت فرهنگ را به وى پيشنهاد كرد، اما با مخالفت شديد نواب مواجه شد. (667) دكتر سيدحسن امامى ، امام جمعه موقت تهران ، پس از بازگشت نواب از سفر كشورهاى اسلامى ، از سوى شاه به ديدار نواب رفت و ضمن ابلاغ پيغام شاه گفت كه به خاطر تجليل از فضل و كمالات نواب صفوى ، شاه نيابت آستان قدس رضوى را به وى تفويض مى كند و اختيار مى دهد تا نواب درآمد آنجا را با نظر خود به مصارف شرعيه برساند و از حمايت كامل شاه نيز برخوردار خواهد بود، مشروط بر اينكه در كار سياست مملكت هيچ مداخله اى نداشته باشد. در برابر اين پيشنهاد، نواب به شدت برآشفت و به سيدحسن امامى گفت :

پسر عمو، اگر غيرت دارى و مرد هستى اين پيام مرا به آن توله سگ پهلوى ببر و به او بگو تو فكر مى كنى من از افراد توده اى هستم كه بتوانى مرا با مال و مقاماتى بخرى ، من عهد كرده ام كه يا تو را از بين ببرم و به جهنم بفرستمت و يا تو مرا بكشى . در اينصورت مرا به بهشت مى فرستى . در هر دو صورت پيروزى با من خواهد بود. در هر حال تا زنده هستم ، هيچ زمانى زير بار كوچكترين خواسته تو نمى روم و امكان ندارد ساكت باشم و تو را به حال خود واگذارم . (668)

نواب صفوى با وجود چنين موضعگيريهايى ، پس از درخواست مردم مذهبى قم ، براى پذيرش نمايندگى اين شهر در مجلس شوراى ملى ، آنرا پذيرفت . (669) پذيرش چنين امرى از آن جهت انجام گرفت كه اولا نواب به دليل اختناق و خفقان در چندين دولت متوالى تحت تعقيب قرار داشت و با زندگى مخفى و فعاليتهاى سياسى مخفيانه ، نمى توانست آزادانه در جهت نيل به اهداف مبارزاتيش پيش رود؛ ليكن از اين طريق با برخوردارى از مصونيت پارلمانى نمايندگى مجلس و با استفاده از تريبون مجلس شوراى ملى ، امكان مى يافت تا آزادانه از آرمانهاى اسلامى و دردهاى نهفته ملت مسلمان ايران سخن گويد؛ ثانيا وى در اين زمان مجلس از به عنوان يك پايگاه ملى و متعلق به مردم ، اما آلت دست قدرتمندان مى دانست و تصميم داشت ، در شرايطى كه موفقيتهاى زيادى در مسير مبارزات مسلحانه بدست آورده بود، به مبارزه سياسى از طريق پارلمان روى آورد و با صدور اعلاميه اى از طرف فدائيان اسلام ، نامزديش را براى نمايندگى مجلس ‍ شوراى ملى از شهر قم اعلام كند، هر چند كه چنين اقدامى بر خلاف ميل باطنيش بود. (670)

محمد جواد حجتى كرمانى ، اين حركت نواب صفوى را تحولى باورنكردنى در انديشه و مشى وى دانسته و اقدام او را به معناى تنازل از فاز نظامى و عمليات قهرآميز مسلحانه ، به فاز سياسى و مبارزه در قالب دموكراسى پارلمانى ، قلمداد كرده است و آنگاه نواب را مجاهدى فى سبيل الله خوانده كه هيچ گاه خود را در قالب شخصيتى با راه و رسم معين محصور نمى كرد. وى اين اقدام را نمونه اى از پويايى و تحول فكرى و عملى نواى صفوى مى شمارد. ليكن چنين بينشى در همان زمان هم از سوى برخى از اعضاى جمعيت و افراد ديگر، قابل درك نبود تا اينكه با مخالفتها و انتقاداتشان بناى جدايى گذاردند، به گونه اى كه نواب مجبور شد از نامزدى نمايندگى مجلس شوراى ملى انصراف دهد. (671)

نواب با صدور اعلاميه اى اعلام كرد كه نامزدى نمايندگى مجلس شوراى ملى - را با وجودى كه از هزار مرگ دردناك تر مى داند - به خاطر اسلام و پيشبرد اهداف اسلامى در جامعه پذيرفته است كه به دليل كوته بينى عده اى مبادرت به انصراف نموده است . (672)

سيدهاشم حسينى يكى از معترضين به نواب در اين جريان بود. وى كه مدت مديدى در كنار نواب به مبارزات سياسى در صف فدائيان اسلام پرداخته بود، با انتشار اعلاميه اى شديداللحن ، جدايى خود را از صفوف فدائيان اسلام ، اعلام كرد. متن بيانيه سيد هاشم حسينى چنين است :

هوالعزيز، مجتبى نواب صفوى در اثر ارتباط با اجانب و دوستى با شيطان و دشمنان خدا و قرآن ، از نظر اقدس ولى عصر امام زمان (عج )، پيشواى الهى جهان مردود و از آستان جلالت اسلام مطرود، برادران را است كه از تماس با او خوددارى كرده ، دين خود را از دام تزوير او حفظ كرده ، بر طريق جهنم كه چندى است در پيش گرفته ، به خال خود گذاردنش ،. بيارى خداى توانا - سيدهاشم حسينى . (673)اين مخالفتها از آن جهت صورت مى گرفت كه برخى معتقد بودند كه اولا شاه هرگز اجازه ورود نواب صفوى به مجلس ‍ را نخواهد داد و اين اقدام تنها موجب ايجاد شكاف در جمعيت خواهد شد و ثانيا، براى شخصيت پاكدامنى چون نواب صفوى حيف است كه با ورود به مجلس ، در مسير مظاهر فريبنده دنيا قرار گيرد. به هر حال نواب به منظور جلوگيرى از انشعاب جمعيت ، با صدور اعلاميه اى انصراف خود را اعلام كرد. سيدهاشم حسينى ، نيز پس از شهادت نواب نسبت به آن اقدامش ‍ پشيمان و سپس منزوى شد.

اگر نواب در اين حركت با مخالفت دوستانش روبرو نمى شد، شايد در مسير مبارزه سياسى از طريق پارلمان قرار مى گرفت و سرانجام مبارزات وى و فدائيان اسلام به گونه اى ديگر ورق مى خورد. با وجود اين ، پس از انصراف نواب از نامزدى نمايندگى مجلس ، مبارزات وى هرگز خاتمه نيافت . او از هر فرصتى براى بيان نظرياتش و روشنگرى مردم بهره مى برد. نواب صفوى تقريبا پس از يك ماه و نيم از انصرافش ، در اواخر خرداد 1333، مجددا اعلاميه اى صادر كرد و ضمن آن شاه و هيئت حاكمه را از ظلم و جنايت برحذر داشت و سپس به دشمنان خارجى به خاطر مداخله در امور زندگى مسلمانان هشدار داد و طى آن مسلمانان را به اجراى سه اصل مهم دعوت نمود:

1 - امر به معروف و نهى از منكر و سعى در اجراى احكام اسلام .

2 - نجات مسلمين دنيا از ظلم و تجاوز عموم بيگانگان و ستمگران .

3 - اتحاد ملل اسلامى بر مبناى معارف نورانى و احكام ضرورى اسلام .

نواب صفوى آنگاه مسلمين را به وعده خدا در قرآن مجيد مژده داد كه :

ان الله اشترى من المومنين انفسهم و اموالهم و بان لهم الجنة . (674)نواب صفوى پس از برگزارى انتخابات دوره هجدهم مجلس شوراى ملى نيز با صدور اعلاميه اى در جرايد كشور، اعلام كرد اين انتخابات كاملا فرمايشى است و سكوت خود در قبال دولت زاهدى را به دليل خشنوديش ‍ از سركوبى توده ايها توسط اين دولت دانست و گفت چون توده ايها خطر بالقوه اى براى كشور هستند، با سكوت خود به دولت فعلى فرصت سركوبى آنها را خواهد داد، ليكن هرگز به اين دولت خوشبين نخواهد بود. (675)

ه - ارتباط پيمان نظامى بغداد با ترور حسين علاء

با روى كار آمدن دولت كودتا توسط زاهدى ، دوره اختناق و سركوب احزاب سياسى و ديكتاتورى محمدرضاشاه فرا رسيد. شخصيتهاى برجسته مذهبى و ملى نيز هر يك به نوعى از صحنه سياست كنار نهاده شدند. (676) در سركوب توده ايها توسط زاهدى ، نواب ترجيح مى داد سكوت اختيار كند؛ زيرا آزادى سياسى توده ايها را خطرى بالقوه براى كشور مى دانست . در عين حال وى زاهدى را فردى مرتد و بى دين به شمار مى آورد. بطوريكه فدائيان اسلام اقداماتى نيز جهت ترور زاهدى ترتيب دادند. اما بنا به شرايط خاص و عدم دسترسى به ، به مقصود خود نائل نشدند. گروههاى سياسى كشور در اين موقعيت به دليل وجود حكومت زور و سرنيزه ، جرات دم برآوردن نداشتند.

در اواخر سال 1332، كه مسئله كنسرسيوم امينى - پيچ مطرح گشت ، نواب همچون گذشته بلافاصله موضع مخالفت اتخاذ و ضمن مصاحبه اى در حضور خبرنگاران ، علنا اعلام كرد كه نفت كشور ملى شده و هيچ كس ‍ نمى تواند حاكميت قطعى اين ملت را بر صنايع نفت كشور از بين ببرد. نواب با صراحت گفت كه اگر چنانچه كسى بخواهد به حاكميت مردم بر منافع ملى خويش لطمه اى وارد آورد، بى مهابا فدائيان اسلام روش خصمانه اى در مقابل آنان اتخاذ خواهند كرد. با وجود چنين تهديداتى ، به دليل سكوت و خاموشى فعالان سياسى در نهضت ملى نفت ، قرارداد مزبور امضا شد. مدتى بعد شاه عازم خارج شد و اندك زمانى پس از بازگشت وى ، دولت زاهدى سقوط كرد. با سقوط كابينه زاهدى ، حسين علاء دومين دولت پس ‍ از كودتاى 28 مرداد را تشكيل داد. (677)

همزمان با روى كار آمدن حسين علاء وضعيت سياسى دنيا نيز شرايط ويژه اى پيدا كرده بود. آمريكا و انگليس كه مى ديدند كشور شوروى پس از جنگ جهانى دوم ، در حال گسترش سيطره خود بر كشورهاى منطقه از طريق رواج مرام اشتراكى مى باشد، وضعيت را براى منافع خود نامناسب ديده ، تصميم گرفتند با متقاعد كردن كشورهاى منطقه - از جمله ايران ، عراق ، تركيه و پاكستان - به انعقاد يك پيمان نظامى تحت نظارت انگليس و آمريكا، سپرى دفاعى در برابر قدرت نظامى شوروى ، ايجاد كرده و كشورهاى اسلامى منطقه را بلاگردان نقشه هاى چپاولگرانه و استعمارى خويش گردانند.

در چنين شرايطى كه دومين دولت پس از كودتا همچنان اختناق و خفقان را در كشور حكمفرما ساخته بود و هيچكس جرات اظهار عقيده نداشت ، نواب صفوى بار ديگر در دفاع از حيثيت و تماميت ارضى سرزمينهاى اسلامى ، به پاخاست و بى اعتنا به ملاحظات خاص سياسى ، فرياد اعتراض خود را با صدور اعلاميه و ايراد سخنرانيهايى ، صريحا اعلام كرد. وى از پيوستن كشورهاى اسلامى به پيمانهاى نظامى دول استعمارگر جهان ، به شدت نكوهش كرد و خواهان انعقاد پيمان دفاعى و امنيتى ميان ممالك اسلامى جهان شد. نواب در بخشى از اعلاميه اش نوشت :

مصلحت مسلمين دنيا پيوستن به هيچ يك از دو بلوك نظامى جهان و پيمانهاى دفاعى نبوده ، بايد براى حفظ تعادل نيروهاى دنيا و استقرار صلح و امنيت ، يك اتحاديه اى دفاعى و نظامى مستقل تشكيل دهند. (678)

بدين ترتيب ، از آنجا كه اين پيمان با ترغيب و شركت آمريكا و انگليس ‍ منعقد مى گشت ، نواب رو در روى اين دو قدرت استعمارگر قرار گرفت و زمانى كه مشاهده كرد هيچكدام از اقدامات وى در بازداشتن دولت از انعقاد پيمان نظامى موثر نيفتاد، بر پايه اعتقادات دينيش ، دفاع از حيثيت و شرف مسلمين در مقابل كفار را وظيفه هر مسلمانى شمرد و تصميم به از ميان برداشتن عامل اصلى شركت ايران در اين پيمان نمود. نواب مى دانست كه شرايط خفقان آور پس از كودتاى 28 مرداد، با دوران نهضت ملى نفت فرق مى كند و كمترين نتيجه چنين حركتى ، از دست دادن جان خود و دوستانش ‍ خواهد بود. اما چون از ابتداى ورود به مبارزات سياسى آماده نثار جان خود در راه عقيده و ايمانش شده بود، ديكتاتورى پهلوى نمى توانست مانعى بر سر راه او باشد. نواب صفوى همانطور كه در صورت بازجوئيهايش نوشته است ، قبل از برخورد مسلحانه با حسين علاء نخست وزير و عامل انعقاد پيمان نظامى ، همچون مشى گذشته جمعيت ، نامه اى به شوراى سلطنتى كه در آن زمان وى در راس آن شورا قرار داشت ، نوشته و ضمن اعلام اهداف دينى خود، نسبت به اجرا نشدن احكام الهى در جامعه هشدار داده و علاء نيز پاسخ آنرا نوشته بود. (679)همچنين نواب صفوى در ملاقاتى با تيمور بختيار، فرماندارى نظامى و فرمانده لگشر 2 زرهى ، نسبت به انعقاد پيمان بغداد هشدار داد و گوشزد كرد كه در صورت چنين اقدامى ، همان اتفاق دوره رزم آرا توسط فدائيان اسلام به وقوع خواهد پيوست .

متعاقب اين ديدار، يك روز قبل از عزيمت حسين علاء به عراق و پس از صدور اطلاعيه رسمى دولت ، فدائيان اسلام از تصميم قطعى شاه و دولت مبنى بر مشاركت در آن پيمان آگاهى يافتند. متعاقب آن نواب تصميم قطعى خود را در ترور حسين علاء اتخاذ كرد. وى با فرا خواندن اعضاى شوراى مركزى جمعيت فدائيان اسلام از جمله سيد عبدالحسين واحدى سيد محمد واحدى ، خليل طهماسبى ، و محمدمهدى عبدخدايى ، موضوع لزوم از ميان برداشتن حسين علاء را مطرح كرد. از آنجا كه دوستان نواب در تشكيلات فدائيان اسلام همگى با تمام وجود به وى عشق مى ورزيدند. جملگى ضمن تصديق نظر نواب ، آماده ورود به ميدان مبارزه خطرناكى در فضاى خفقان شديد دومين دولت پس از كودتا شدند. (680)

نواب صفوى اينبار مظفر ذوالقدر را براى اين عمليات برگزيد. ذوالقدر اهل خمسه زنجان بود و در آبادان به فدائيان اسلام پيوست . او پس از عزيمت به تهران در خدمت نواب درآمده بود. وى ضمن آگاهى از مخاطراتت ماموريت محوله ، به عشق شهادت در راه خدا، بى تامل آن را پذيرفت . نواب كفنى بر ذوالقدر پوشاند كه روى آن نوشته شده بود، قطع ايادى اجانب ، و سركوبى دشمنان ايران اعم از روس و انگليس و آمريكا و در طرف ديگران لغو قرار داد نظامى بغداد، قرارداد نفت و هر قرارداد خارجى ، خواسته شده بود. همچنين بر روى كفن ، آيات ذيل از قرآن مجيد نيز نوشته شده بود:

ان الله اشترى من المومنين انفسهم و اموالهم بان لهم الجنة (توبه ،9)

نواب صفوى در بازجوئيهايش گفت : زمان و مكان انجام عمليات توسط استخاره صورت گرفت (681)بدينگونه مظفر ذوالقدر فرداى آن روز در مجلس ‍ ختم مصطفى كاشانى ، فرزند آيت الله كاشانى ، در مسجد شاه تصميم خود را عملى ساخت . ليكن پس از موثر نيفتادن گلوله اول و گيركردن گلوله دوم در اسلحه حسين علاء از اين حادثه جان سالم بدر برد و ذوالقدر نيز بازداشت گرديد.

پس از اين حادثه ، نواب و يارانش به شدت تحت تعقيب نيروهاى امنيتى كودتا قرار گرفتند. اسدالله علم مبلغ سى هزار تومان جايزه براى دستگيرى نواب صفوى قرار داد. دورانى فرا رسيده بود كه هيچكس جرات و توان يارى رساندن و پناه دادن به آنها را نداشت . در اين شرايط حساس ، تنها آيت الله سيدمحمود طالقانى كه به فدائيان اسلام علاقه فراوانى داشت ، به نواب و همراهانش در منزل خود پناه داد. برخى نقل كرده اند كه نواب و همراهانش را در حالى در منزل آيت الله طالقانى ملاقات كرده اند كه همواره در حال مناجات و دعا و تلاوت قرآن مجيد بوده و از شوق شهادت مى گريستند؛ چنانكه اين حالات شب عاشوراى حسينى را در ذهن بيننده تداعى مى كرد. (682) آيت الله طالقانى گفته است كه فدائيان اسلام اصلا مفهوم ترس را نمى دانستند، به طورى كه با وجود اختفا در منزل وى ، اول مغرب در كنار پنجره اقدام به خواندن اذان دسته جمعى مى نموده اند. هنگامى كه آيت الله طالقانى دريافت كه ماموران امنيتى از محل اختفا فدائيان اسلام آگاه شده اند، نواب را مطلع كرد. در نتيجه نواب و سيدمحمد واحدى به منزل حميد ذوالقدر رفتند، اما محل اختفاى آنان مورد شناسايى قرار گرفت و در اول آذر 1334 ش ، هر سه نفر در همين مكان بازداشت شدند. فرماندارى نظامى با سرعت بخشيدن به عمليات شناسايى ، تعدادى ديگر از اعضاى موثر جمعيت را نيز دستگير كرد. خبر بازداشت نواب صفوى در همان روز از راديو پخش شد كه توجه توجه ، نواب صفوى دستگير شد (683)

به گزارش سرلشگر علوى ، دو روز قبل از بازداشت نواب صفوى و همراهانش ، يعنى در 29/8/34، سيدعبدالحسين واحدى و مظفر ذوالقدر نيز در اهواز دستگير شدند. اسامى ديگر بازداشت شدگان توسط وى و ديگر مسئولين شهربانى بدين شرح اعلام گرديده است :

ابراهيم صرفان ، ابوالقاسم نجفى ، على بهارى ، شيخ على اصغر حق پناه ، احمد تهرانى ، محمد قادرى ، شيخ محمد نيكنام ، شيخ مهدى حق پناه ، حبيب الله لرستانى ، سيد هادى ميرلوحى ، على گل رو، خليل طهماسبى ، محمدمهدى عبدخدايى ، سيدعبدالعلى واحدى ، ناصر زرباف ، رجبعلى گلچين ، رحمت الله كلباسى ، رضا معتمدى ، كماسى ، على گلرود و محمد رسول زاده .

همچنين ماموران شهربانى در پى بازداشت بقيه اعضاى فدائيان اسلام از جمله محمد گلدوست ، حسين طهماسبى ، حاج ابوالقاسم رفيعى ، سيد هاشم حسينى ، على احرار، رضاگلسرخى و برخى ديگر برآمدند. (684)

با بازداشت نواب صفوى ، فدائيان اسلام تلاشهاى مخفيانه اى را براى آزادى و يا تخفيف مجازات وى ترتيب دادند. اعضاى اين جمعيت در شهر قم ، با انتشار و توزيع اعلاميه اى تهديدآميز عليه سران حكومت ، خواستار آزادى فورى نواب و يارانش شدند. متن اعلاميه چنين است :

هوالعزيز، جامعه روحانيت علاقه كاملى به نواب صفوى دارد

جنايتكاران بدانند چنانچه حضرت نواب صفوى و طرفداران او بزودى خلاص نگردند، دستگاه ترور به راه ! و شيران غضب آلوده بيشه شجاعت و غيرت به ميدان ! از اول تا ثانى از ده تا صد كشته و عاملين حبس و خلع لباس ايشان كيفر عمل ناجوانمردانه خود را خواهند ديد.

فدائيان اسلام . (685)

پس از بازداشت آنان و صدور حكم اعدام براى نواب صفوى و سه تن از همراهانش ، در دادگاه فرمايشى رژيم پهلوى ، بسيارى از علما و مراجع كه تا اين زمان تصور نمى كردند رژيم دست به چنين اقدامى بزند، تلاشهايى را براى رهايى آنان بكار بستند. گرچه برخى نيز در آن شرايط خفقان آور در آن لحظات حساس ، سكوت اختيار كردند و شاهد شهادت آنان بودند.

آن گونه كه نقل شده با صدور حكم اعدام نواب صفوى ، هيئتى از نجف اشرف ، به نمايندگى از طرف مراجع نجف آيات عظام آيت الله خويى ، آيت الله حكيم و آيت الله شاهرودى عازم ايران شده بودند تا با مسئولين كشور گفتگو كنند. به نظر برخى مفسران ، حضرت آيت الله بروجردى نيز كه - كه بنا بر گزارشهائى كه به وى مى رسيد تا اين زمان تصور نمى كرد كه رژيم به اعدام آنان مبادرت ورزد پس از اطلاع از صدور حكم اعدام آنان نامه اى به شاه نوشته و خواسته بود كه از اجراى حكم جلوگيرى به عمل آورد. (686)

همچنين حجت الاسلام فلسفى نيز ضمن تماس با حسين آزموده ؛ رئيس ‍ دادگاه ، عواقب چنين اقدامى را به او گوشزد كرد و به وى گفت آنها با انگيزه دينى مبارزه كردند و تحت تاثير هيچ سياست خارجى و يا هواى نفس قرار نداشته اند و دولت نيز بايد از اعدام آنان پرهيز كند آزموده نيز به وى قول مساعدت داده بود. (687) در اين ميان تلاش همسر نواب صفوى نيز براى رهايى آنها ثمرى نبخشيد او به بسيارى از علما و مراجع به منظور جلب حمايتشان مراجع كرده بود حتى هيئتى از اخوان المسلمين مصر نيز براى دفاع از نواب صفوى و يارانش عازم ايران شدند كه در كشور عراق براى آنان ويزاى ورود به ايران صادر نشد دولت كه از گسترده شدن حمايت ها بيم داشت ، يك روز پس از صدور حكم دادگاه تجديد نظر و پس از دريافت توشيح شاه در 27 دى 34، حكم اعدام آنها را به اجرا گذاشت و با شهادت نواب و يارانش همه اين حمايت ها بى نتيجه ماند.