(1) -
1ج : 27
(2) -
آل عمران : 96
(3) - ابراهيم : 37
(4) - بقره : 127
(5) -
ابراهيم : 37
(6) - حج : 26
(7) - ابراهيم : 37
(8) - عنكبوت : 67
(9) - عنكبوت : 67
(10) - بقره : 158
(11) - بقره : 198
(12) - بقره : 198
(13) - بقره : 195
(14) - آل عمران : 96و97
(15) - حج : 27
(16) - بقره : 127
(17) - ابن هشام، سيرةالنبى ، ج2، ص355و424; ابن
سعد، طبقات الكبرى ، ج1، ص87و124 و ج2، ص172; ابن
قتيبه، المعارف، ص70
(18) - «انى تارك فيكم الثقلين كتاب الله و عترتى .»
(19) - مائده : 67.
(20) - مورخان بسيارى از اهل سنت شأن نزول اين آيات
را هنگام واقعه غدير خم دانستهاند بنگريد به:
بلاذرى ، انساب الاشراف، ابن قتيبه، المعارف و نيز
الامامة والسياسه; ابن زولاق الليثى المصرى ; خطيب
بغدادى ، تاريخ بغداد; ابن عبد البر، الاستيعاب;
شهرستانى ، الملل و النحل; ابن عساكر، تاريخ مدينه
دمشق; ياقوت حموى ، معجم الادباء; ابن اثير، اسد
الغابه فى معرفة الصحابه; ابن ابى الحديد، شرح نهج
البلاغه; ابن خلكان، فوات الوفيات فى انباء ابناء
الزمان; يافعى ، مرآة الجنان; الذهبى ، تذكرة
الحفاظ; ابن حجر; تهذيب التهذيب; ابن خلدون،
المقدمه; ابن حجر عسقلانى ، الاصابه; مقريزى ،
الخطط.
در اين مكان بود كه مردم را به توقف امر
فرمودند. زائران بسيارى در آنجا اجتماع كرده و
همگى خطبهى را كه رسول خدا ص قرائت كرد شنيدند.
آن حضرت پس از اعلان خبر مرگ قريب الوقوع خويش،
از همگان بر توحيد، نبوت و معاد اقرار گرفت، و
آخرين وصايى خويش را در مورد عترت و ثقلين با امت
در ميان نهادند; سرانجام دست على بن ابيطالب ع را
بلند كردند; بگونهى كه سپيدى زير شانههايشان آشكار
شد، سپس فرمودند:
أيها الناس مَن أولى بالمؤمنين من أنفسهم؟ همگى
گفتند: الله و رسوله أعلم. سپس فرمود: انّ الله
مولى و انا مولى المؤمنين و أنا أولى بهم من
أنفسهم فمن كنت مولاه فعلى مولاه. اين امر را سه
بار و به گفته احمد بن حنبل چهار بار تكرار كردند.
ثم قال: اللهم وال من والاه و عاد من عاداه و أحبّ
من أحبّه و أبغض من أبغضه و انصر من نصره و اخذل
من خذله و أدر الحقّ معه حيث دار، ألا فليبلّغ
الشاهد الغائب.
هنوز جمعيت متفرق نشده بودند كه جبرئيل اين آيه
را از جانب خداوند ابلاغ كرد: «الْيَوْمُ
أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ
عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ
الاِْسْلاَمَ دِيناً» رسول خدا ص آنگاه فرمود:
الله أكبر على اكمال الدين و اتمام النعمة و رضى
الرب برسالتى و الولاية لعلى من بعدى . سپس قوم
نزد على ع رسيده و او را به مقام ولايت تبريك و
تهنيت گفتند: بخٍّ بخٍّ لك يا ابن ابيطالب اصبحت و
امسيت مولى و مولى كل مؤمن و مؤمنة.
(21) - حديث غدير را يكصد و ده تن از صحابه، هشتاد
و چهار تن از تابعين، و سيصد و شصت نفر از علمى
قرون مختلف روايت كردهاند، اين حديث را احمد بن
حنبل در المسند با 40 سند; ابن حجر عسقلانى در
الاصابه با 25 سند، ابن اثير جزرى شافعى با 80
سند; ابوسعيد سجستانى با 120 سند; و ابوالعلى
همدانى با 100 سند نقل كردهاند. همچنين نك: جزرى ،
اسن المطالب، ص3; سيوطى ، الدر المنثور، ج2، ص259;
و تاريخ الخلفاء، ص114; حموينى ،
فرائد السمطين; متقى الهندى ، كنز العمال فى
السنن و الاقوال، ج6، ص154; ابن عبدالبر،
الاستيعاب، ج2، ص473; ابن كثير، البدايه و
النهايه، ج5، ص214; ابى بكر الجعابى ، نزل
الابرار، ص20; قندوزى حنفى ، ينابيع الموده، ص40;
ابن قتيبه، المعارف، ص291; ابن ماجه، السنن، ج1،
ص28و29; نسائى ، الخصائص، ص16; ابن عبدالبر،
الاستيعاب، ج2، ص473; محب الدين طبرى ، ج2، ص169;
خوارزمى ، مناقب، ص94; ابن صباغ فاكهى ، الفصول
المهمه، ص25; طبرى ،
ذخائر العقبى ، ص67; گنجى شافعى ، كفايةالطالب،
ص14; فخر رازى ، تفسير، ج3، ص636; نيشابورى ،
تفسير، ج6، ص194; جمال الدين زرندى ، جامع الصغير،
ج2، ص555; بلاذرى ، انساب الاشراف، ج2، ص108; ابن
شهر آشوب، المناقب، ج3، ص20-44; شيخ مفيد،
الارشاد، ص83; حاكم حسكانى نيشابورى ، شواهد التنزيل، ج1، ص190
(22) - سيد رضى ، الخصائص الائمه، ص42; ابن جوزى ،
تذكرة خواص الاُمه، ص20
(23) - مائده : 97
(24) - حج : 29
(25) - شيعه اماميه در مورد حج قران معتقد است كه
حج قران و افراد يكى هستند و تنها از يك جهت باهم
فرق دارند و آن اينكه هر كس به حج قران احرام بسته
باشد چنانچه همراه خود قربانى بياورد بايد آن را
ذبح كند بنابر اين حج قران همان افراد است منتهى
چون قربانى را با احرامش مقارن كرده به آن قران گفتهاند.
(26) - از ميان فقهى مذاهب، ابوحنيفه و سفيان ثورى
معتقدند در ماههى ديگر نيز مى توان منعقد كرد (شرح
فتح الغدير، ج2، ص133; المغنى ، ج3، ص231) مذاهب
اربعه احرام را ركن نمى دانند ولى شيعه آنرا ركن مى داند.
(27) - مالكيان و حنفيان تيمم بدل از غسل را مشروع
نمى دانند ولى شافعيان و حنابله و بعضى از فقهى
اماميه جايز دانستهاند (الفقه على المذاهب الخمسه، ص212-211)
(28) - اماميه، شافعيان و بقيه مذاهب تسنن به عدم
وجوب باز بودن صورت مردان در حال احرام فتوا
دادهاند ولى ابوحنيفه و مالك بن انس به وجوب باز
بودن آن رى دادهاند. (بدايع الصنايع، ج2، ص185)
(29) - اماميه انداختن مقنعه و مانند آن به صورت به
طورى كه تا مقابل بينى قرار بگيرد را جايز دانسته
و بيشتر از آن كفاره دارد.
(30) - ابن ادريس شافعى گاهى به كراهت و گاهى به
جواز فتوا داده است در صورتى كه بوى خوش نداشته
باشد.
(31) - در ميان مذاهب، حنفيان و ثوريه به جواز آن
رى دادهاند و اماميه شهادت بر عقد را نيز جايز نمى
داند.
(32) - شيعه اماميه طواف نساء را نيز واجب مى داند
ولى ساير مذاهب واجب نمى دانند.
(33) - حنفيان به طهارت فتوا نداده و معتقدند بدون
طهارت صحيح است ولى كفاره دارد.
(34) - حنفيان آن را سنت مؤكده مى دانند.
(35) - فقهى حنبلى ، مالكى و شافعى طواف را در هر
جى مسجدالحرام جايز مى دانند (القوانين الفقهيه،
ص89) ولى فقهى اماميه طواف را بين مقام ابراهيم ع
و خانه كعبه صحيح مى دانند يعنى بايد هنگام طواف
مقام را از مطاف خارج نمود و در تمامى جوانب حدود
مقام يعنى 12 متر را بايد حفظ كند و از آن خارج نشود.
(36) - اماميه، مالكيان و حنابله به موالات هفت شوط
طواف رى دادهاند يعنى نبايد بين آنها فاصله بيفتد
ولى حنفيان و شافعيان آن را سنت مى دانند.
(37) - تمامى مذاهب جز شافعيان و حنابله به وجوب
نماز طواف رى دادهاند (الوجيز، ج1، ص118; نيل
الاوطار، ج1، ص134)
(38) - اماميه، شافعيان و حنابله از آن دسته هستند
(بداية المجتهد، ج1، ص332) ولى حنفيان آن را واجب
غير ركنى مى دانند كه ترك آن با دو قربانى جبران
مى شود.
(39) - ابوحنيفه ترتيب را شرط نمى داند لذا به فتوى
وى مى توان از مروه آغاز و به صفا ختم كرد.
(40) - به فتوى احمد بن حنبل يا بايد تمام سر را
حلق نمايد يعنى بتراشد و يا آنرا تقصير كند (الفقه
على المذاهب الخمسه، ص241) ابوحنيفه معتقد است
چنانچه 41 سر حلق شود كافى است. شافعى در تقصير،
كندن سه رشته مو را هم كافى مى داند اما وظيفه زن
تقصير است نه حلق. اماميه تراشيدن يا چيدن مقدارى
از موى سر، شارب و يا ناخن را كافى مى داند.
(41) - اماميه وقوف اختيارى آن را زوال شمس روز نهم
تا غروب آفتاب همان روز مى دانند ولى تا طلوع فجر
روز دهم وقوف اضطرارى آن محسوب مى شود. اما به
فتوى حنفيان و مالكيان و شافعيان، وقت آن از زوال
شمس روز نهم تا طلوع فجر روز دهم مى باشد. حنابله
از طلوع فجر روز نهم تا طلوع فجر روز دهم را زمان
وقوف مى دانند. (الفتح الربانى ، ج12، ص121)
(42) - اماميه آن را واجب ركنى مى داند ولى بقيه
مذاهب واجب غير ركنى دانستهاند كه در صورت ترك با
كفاره مى توان جبران نمود. (القوانين الفقهيه،
ص87)
(43) - حنفيان، شافعيان، حنابله از آن دستهاند ولى
اماميه و مالكيان آن را واجب نمى دانند.
(44) - اماميه آن را واجب ركنى و حنفيه غير ركنى و
بقيه مستحب مى دانند.
(45) - همه مذاهب رمى جمره عقبه را پس از طلوع فجر
مجاز مى دانند مگر برى كسانى كه عذر شرعى دارند
ولى شافعيان به جواز رمى قبل از طلوع فجر رى
دادهاند. (بداية المجتهد، ج1، ص350)
(46) - اماميه پرتاب آن را بدون نيت صحيح نمى داند.
آنها و نيز شافعيان گويند سنگها بايد پرتاب شود،
ولى حنفيان مى گويند اگر به جمره اصابت كند ولو
آنها را روى آن بگذارند كافى است.
(47) - حنفيان هر چيزى را كه از جنس زمين باشد صحيح
مى دانند. (المبسوط، ج4، ص66)
(48) - شافعيان آن را شرط نمى دانند.
(49) - حنابله و حنفيان و اماميه قربانى كردن را
قبل از روز دهم (عيد قربان) جايز نمى دانند.
اماميه مكان آن را منا و بقيه مذاهب در تمامى حرم
جايز مى دانند.
(50) - اماميه و مالكيان آن را مستحب مى دانند
(الفقه على المذاهب الخمسه، ص230) ولى حنفيان و
حنابله آن را برى غير ساكن مكه واجب دانستهاند.
(51) - مسعودى ، مروج الذهب، ج4، ص302
(52) - توبه : 1
(53) - توبه : 3
(54) - بلاذرى ، انساب الاشراف، ج2، ص107; ابن
اثير، الكامل فى التاريخ، ج2، ص290; ابن هشام،
سيرة النبى ، ج2، ص544
(55) - فتح : 29
(56) - انفاق : 60
(57) - فتح : 29
(58) - قلم : 9
(59) - غافر : 60
(60) - نور : 31
(61) - ذاريات : 56
(62) - غافر : 14
(63) - بقره : 186
(64) - بقره : 40
(65) - نساء : 17
(66) - نساء : 17
(67) - توبه : 102
(68) - تحريم : 8
(69) - آل عمران : 89
(70) - حكمت شماره 417
(71) - توبه : 107
(72) - ابو بشر محمد الرازى الدولابى ، الكنى و
الاسماء، ج2، ص64; ماوردى ، احكام السلطانيه،
ص105; بيهقى ، السنن الكبرى ; فاسى المكى ،
المدخل، ج1، ص261; ابن عدى ، الكامل; الفقه على
المذاهب الاربعه، ج1، ص590
(73) - ابن سكن بغدادى ، السنن الصحاح ]باب ثواب من
زار قبر النبى ص[; تقى الدين سبكى ، شفاء السقام،
ص13
(74) - هيثمى ، مجمع الزوائد، ج4، ص2; ابن عدى ،
الكامل; بيهقى ، السنن الكبرى ، ج5، ص246; سمهودى
، وفاء الوفا، ج2، ص397
(75) - شوكانى ، نيل الاوطار، ج4، ص325; جراحى
العجلونى ، كشف الخفاء، ج2، ص278; ابن عدى ،
الكامل.
(76) - شيخ شعيب عبدالله المصرى الحريفيش، الروض
الفائق، ج2، ص137; جلال الدين سيوطى ، الجامع
الكبير، ج8، ص99; دمياطى ، مصباح الظلام، ج2، ص144
(77) - بخارى ، صحيح البخارى ، ج3، ص57; مسلم، صحيح
]حديث شماره 827[; ترمذى ، سنن ]حديث326[
(78) - مسلم، صحيح، ح1398; ترمذى ، سنن، ح3098
(79) - ابن اثير، جامع الاصول، ج9، ص329
(80) - بيهقى ، السنن الكبرى ، ج5، ص245; سمهودى ،
وفاء الوفا، ج2، ص399; ابوالعباس قسطلانى ،
المواهب اللدنيه.
(81) - آل عمران : 103
(82) - مائده : 12
(83) - اعراف : 160
روايات فراوانى كه از رسول خدا ص بر جى مانده و
آن حضرت ائمه پس از خود را دوازده نفر مانند عدد
نقبى بنى اسرائيل دانستهاند، تمسك مى جويند. ادلهى
كه آنان بر امامت خاندان عترت و طهارت ارائه مى
كنند عبارت است از:
1 وجوب عصمت در امام: زيرا اگر امام معصوم
نباشد اطمينان به وى در ابلاغ احكام سلب مى شود،
بعلاوه ممكن است در امامت و زعامت مسلمانان بر
خلاف عدالت رفتار كند.
2 نصب امام به واسطه رفع فتنه و اختلاف است و
چنانچه امام را مردم تعيين كنند اين اختلاف شدت مى
يابد.
3 امامت خلافت از خدا و رسول است كه قهراً بايد
توسط خدا و رسول او تعيين شود.
4 سيره رسول اكرم ص در زمان حيات خود بر
استخلاف و تعيين جانشين در موارد غيبت خود از
مدينه بود، بنابر اين چگونه مى شود آن حضرت برى
بعد از خود جانشين تعيين نكند. در حقيقت آنان
معتقد به «نص جلى »; يعنى تعيين آشكار هستند كه آن
را رسول خدا ص در روز غدير خم انجام داده و على ع
را با عباراتى نظير: «من كنت مولاه فهذا على مولاه
و ...» به امامت امت تعيين فرمودهاند. ايشان دلايل
امامت على ع را بنابر قرآن و سنت چنين بيان مى
كنند:
(84) - مائده : 55
(85) - مائده : 3
(86) - مائده : 67
(87) - آل عمران : 61
(88) - اين حديث را احمد بن حنبل در المسند; مغازلى
در المناقب و ساير محدثان اهل سنت نيز نقل
كردهاند.
(89) - حادثه غدير خم در بيشتر منابع اهل سنت و
شيعه ذكر شده است.
(90) - توبه : 107
(91) - در نقد و مخالفت عقايد ابن تيميه كتب مختلفى
بوسيله علمى اهل سنت نگاشته شده از جلمه:
1 «شفاء السقام فى زيارة قبر خير الانام» تقى
الدين سبكى .
2 «المقالة المرضية» قاضى تقى الدين ابن
عبدالله اخنائى ، قاضى فرقه مالكيه.
3 «الدرة المضيئة فى الرد على ابن تيميه» تقى
الدين سبكى .
4 «نجم المهتدى و رجم المقتدى » فخر بن معلم
قرشى .
5 «التحفة المختاره فى الرد على منكر الزياره»
تاج الدين سبكى .
6 «دفع الشبهه» تقى الدين حصنى .
(92) - برى اطلاع بيشتر از فرق و مذاهب اسلامى نك:
الملل و النحل، شهرستانى ; فرق الشيعه، نوبختى ;
المقالات الاسلاميين، اشعرى ; تاريخ فرق و مذاهب
اسلامى ، محمد جواد مشكور.