حج عارفان

رحيم کارگر

- ۱ -


بسم الله الرحمن الرحيم

مراتب معنوي حج که سرمايه حيات جاودانه است و انسان را به افق توحيد و تنزيه نزديک مي نمايد ، حاصل نخواهد شد مگر آنکه دستورات عبادي حج بطور صحيح و شايسته مو به مو عمل شود . حضرت امام خميني ( قدس سره )

حجّ نمايشي پرشکوه ، از اوج رهايي انسان موحّد از همه چيز جز او ، و عرصه پيکاري فرا راه توسن نفس ، و جلوه بي مانندي از عشق و ايثار ، و آگاهي و مسؤوليت ، در گستره حيات فردي و اجتماعي است . پس حجّ تبلور تمام عيار حقايق و ارزشهاي مکتب اسلام است .

مؤمنان گرچه با اين عبادت الهي ، آشنايي ديرينه دارند ، و هر سال با حضور شورانگيز از سراسر عالم ، زنگار دل ، با زلال زمزم توحيد مي زدايند ، و با حضرت دوست تجديد ميثاق مي کنند ، و گرچه ميراث ادب و فرهنگ ما ، مشحون از آموزه هاي حياتبخش حجّ است ، امّا هنوز ابعاد بي شماري از اين فريضه مهمّ ، ناشناخته و مهجور مانده است .

پيروزي انقلاب اسلامي ، در پرتو انديشه هاي تابناک امام خميني ( قدس سره ) حجّ را نيز همچون ساير معارف و احکام اسلامي ، در جايگاه واقعي خويش نشاند ، و سيماي راستين و محتواي غني آن را نماياند . امّا هنوز راهي دراز در پيش است ، تا فلسفه و ابعاد و آثار و برکات حجّ ، شناخته و شناسانده شود ، و مؤمن حجّ گزار با آگاهي و شعور ديني ، بر آن مواقف کريمه ، و مشاعر عظيمه ، که محلّ هبوط ملائکة الله ، و توقّف انبيا و اوليا بود ، گام بگذارد .

در راستاي تحقق اين هدف بزرگ ، بعثه مقام معظّم رهبري با الهام از انديشه هاي والا و ماندگار امام راحل ( قدس سره ) ، احياگر حجّ ابراهيمي و بهره گيري از رهنمودهاي ارزشمند رهبر عزيز انقلاب اسلامي حضرت آية الله خامنه اي ـ مدّ ظلّه العالي ـ با تأسيس معاونت آموزش و تحقيقات ، تلاش مي کند فصل جديدي فرا راه انديشمندان مسلمان ، و علاقمندان به فرهنگ حجّ ، و زائران و راهيان حرمين شريفين بگشايد . از اين رو در عرصه تحقيق و تأليف و ترجمه ، آثار گوناگون پيرامون حقايق و معارف حجّ ، آشنايي با اماکن مقدسه ، تاريخ و سرگذشت شخصيتهاي بزرگ اسلام ، بررسي رويدادها و عرضه خاطرات و بويژه آموزش مسائل و آداب حجّ تلاشهايي را آغاز کرده است .

آنچه اينک پيش روي خواننده قرار دارد برگ سبزي است از اين دفتر .

بي گمان راهنمايي و همراهي انديشوران ، از نارساييها خواهد کاست ، و در اين راه معاونت آموزش و تحقيقات بعثه مقام معظّم رهبري ، از همکاري همه علاقمندان استقبال کرده ، و دست آنان را به گرمي مي فشارد .

ومن الله التوفيق وعليه التکلان

معاونت آموزش و تحقيقات بعثه

پيشگفتار

حج ، نشانه اي از عبوديت مطلق و مظهري از فرشته سيرتي انسان است .

حج ، وادي سير و سلوک عرفاني و طور سيناي عارفان ربّاني است .

حج ، ضيافت خانه قدسي حضرت رحمان و گلشن با صفاي کمال و تعالي انسان است .

حج ، برتر و بزرگ تر از آن است که به وصف و بيان ما در آيد و درک وانديشه بشر ، ناتوان تر از آن است که به تمام اسرار و رموز اين آيين پرارزش دست يابد .

و بالاخره حج ، درياي ژرفي است از عرفان ، معنويت ، تقدّس و روحانيت .

در انديشه و ديدگاه عارفان وپيشوايان دين ، حج جايگاهي بس والا و شگرف دارد . آنان بيش از همه ، به باطن و حقيقت حج نظر دارند و توشه هاي فراواني از اين منظر ، برگرفته اند . آنان ، محبوب خويش را در وراي اين قيل و قال ظاهري مي جويند و شوق وصال او را در دل مي پرورانند .

اي حاجيان اي حاجيان ، در کعبه و دير مغان * * * جوييد کوي دلستان ، از عاشقان يک دله

مشتاق يار خويشتن ، حيران به کار خويشتن * * * دور از ديار خويشتن ، ياران هزاران مرحله

آري ، در سايه سار بينش توحيدي و عرفاني اين بزرگان و دستورالعمل هاي ملکوتي آنان است که مي توان حج واقعي و عارفانه را انجام داد و در پرتو ، ارشادات و گل گفته هاي آنها است که مي توان به باطن و اندرون حج ، راه يافت و به اسرار و رموز بي شمار آن پي برد .

و اينک ما با اين انديشه ، آداب عرفاني حج را از دستورالعمل ها و ارشادات آن نيکوسيرتان اخذ کرده ايم و به عنوان تحفه اي گران بها ، به حضور راه يافتگان کوي دوست ، تقديم مي داريم .

اميد آن که حج گزاران عزيز ما از اين درّگفته ها ، توشه ها برگيرند و آنها را با معنويت و معرفت تمام ، به کار بندند .

در اين ميان تذکّر نکته اي ضروري است و آن اينکه : نوشتارهاي برخي از اين عارفان الهي ، بدون هيچ دخل و تصرّف ادبي در اين مجموعه آمده است ، تا از نورانيت و معنويت کلام آنان ، کاسته نشود و اثرات واقعي آن هرچه بيشتر و بهتر نمايان گردد .

رحيم کارگر

در ره عشق خدا

اشارات حج

از بند انتظار دلم کي رها شود * * * وين کالبد عاريتي کي فنا شود ؟

تابو که يک زمانه که ما در حرم شويم * * * اين رسم قيل و قال همه کي هبا شود ؟

احرام حق بگيرد و لبيک عاشقان * * * وز عالم فنا به مقام بقا شود ؟

بهر رضاي او دل و جان را فدا کنيم * * * از جان عزيزتر چه بهاي رضا شود ؟

( احمد جام نامقي )

سزاوار و بايسته است که در مرحله اوّل اين سير و سلوک عرفاني ، گام در وادي اسرار و فلسفه حج بگذاريم و معرفتي هر چند اندک ، نسبت به اين تکليف مهم الهي پيدا کنيم .

حج مقصود عرفاني ، هزاران مشتاق و دلداده حضرت باري تعالي است و به همين دليل بايد رمز و راز مشتاقي و دلدادگي را دريابيم و آنها را به کار بنديم .

در اين فصل ، تلاش کرده ايم تا از گفتارهاي دلپسند و معنوي عارفان ربّاني و سالکان صمداني ، جهت تبيين و توضيح اسرار حج بهره ببريم و آنها را بر صفحه کاغذ بياوريم .

هم چنين در صدد آنيم که شرايط و آداب آماده سازي جسم و روح را براي اين سفرالهي تشريح کرده ، بيان کنيم که چگونه وبا چه انديشه و کرداري ، بايد خود را براي حج آماده کنيم و مقدمات باطني آن را فراهم سازيم .

پيشواي ششم ، حضرت امام صادق ( عليه السلام ) فرموده اند :

وَاعْلَم ، بِانَّ الله تَعالي لَمْ يَفْرِضُ الحجَّ وَلَمْ يَخصَّه مِنْ جَميعِ الطّاعاتِ بالإضافَةِ إلي نَفْسِهِ بِقَوْلِهِ تَعالي : "وَلِلَّهِ عَلَي النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطَاعَ إِلَيْهِ سَبِيلا" ولا شَرع نَبيّه سنة فِي خِلال المَناسِکِ عَلي تَرتيب ما شَرعَهُ إلاّ للاِستِعانَةِ والإشارةِ اِلي الموتِ والقبرِ والبعثِ والقِيامَةِ وفَضْلِ بَيانِ السَبْقِ مِنَ الدُخول في الجنّة أهلها ودُخُولِ النّارِ أهلها بِمُشاهَدَةِ مَناسکِ الحَجِّ مِنْ أوَّلِها إلي آخِرِها لاِولِي الألبابِ وأولِي النُّهي ؛ ( 1 )

و بدان خداوند بدين سبب حج را واجب کرده و تنها آن را از ميان همه عبادات به خود انتساب داده و فرموده است : "وَلِلَّهِ عَلَي النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطَاعَ إِلَيْهِ سَبِيلا" و پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) احکام و مناسک آن را تشريع فرموده است ، تا بدين وسيله از او درخواست کمک و استعانت شود در درک مرگ و قبر و بعث و قيامت ، و صاحبان عقل و پندپذيران ، قبل از ورود به صحنه محشر ، با مشاهده مناسک حج از اوّل تا آخر ، چگونگي دخول اهل بهشت را به بهشت و دخول اهل آتش را به جهنّم مشاهده کنند .

عارف کامل ، ميرزا جواد ملکي تبريزي ( رحمه الله ) ( 2 ) فرموده است :

از جمله نعمت هاي بزرگ الهي ، آن است که کعبه را خانه خويش قرار داده و به مردم اذن فرموده است که قصد زيارت آن کنند و از آنها اين را ، به عنوان زيارت خود پذيرفته و آن را مورد پاداش و قبول و رضاي خود قرار داده است .

اين منتهاي لطف و ارفاق و کرم است ؛ زيرا شخص بصير ، چون در معاني مناسک حج تأمّل کند ، به عظمت لطف خداي تعالي ؛ بلکه به محبت او براي عنايتي که به مؤمنان دارد ، پي خواهد برد و منتهاي عنايت او را براي کشانيدن بندگان به درگاه خويش و دعوت آنان به قرب و جوار خويش ، خواهد فهميد . هم چنين قدر نعمت وجود اين پيامبر گرامي ( صلّي الله عليه وآله ) که ما را به اين عوالم گرامي هدايت فرموده و اسرار اين مقامات شريفه کريمه را به ما شناسانيده است و اين دل هاي مرده را به روح ايمان زنده کرده و کوري چشم آنان را به نور يقين برطرف و روشن ساخته است ، خواهد دانست .

خداي سبحان ، بني آدم را از خاک آفريد و آنان را به سوي قرب و جوار و لقاي خود ـ که اعلي عليين و مقام روحانيين است ـ دعوت فرمود وچون آدمي در اوايل امر ، به جهت فرورفتن در ظلمات عوالم طبيعت و اسارت در زندان آب و گل کره خاکي ، به اين عوالم عالي دست نخواهد يافت ، به لطف خويش از عالم خودشان معموره اي ساخت و نام آن را بيت الله گذاشت و آن را مطاف زائران و خواهندگان حضرت او قرار داد

تا دورش طواف کنند و آن را زيارت نمايند و به پروردگار خود انس پيدا کنند و بر حسب حالات خود به او مأنوس شوند و بدين ترتيب براي وصول به عوالم ما فوق آن ( از عوالم قدس و جهان قرب ) آمادگي پيدا کنند . و براي اين زيارت نُسُک و راه هايي قرار داد که تمام آنها ، پله هايي براي ترقّي و بالا رفتن از عالم ملک به عوالم ملکوت ، جبروت و لاهوت

است . به عبارت ديگر اين مناسک ، عامل به آن را براي زيارت کعبه حقيقي ، مستعد و مهيّا مي سازد که درباره آن فرمود : لا يَسَعُني اَرْضي وسَمائي بَلْ يَسَعُني قَلبُ عَبديَ المؤمنِ ؛ ( 3 ) زمين و آسمان قابل جاگرفتن من نيست ، بلکه جاي من دل بنده با ايمان من است .

اين مناسک ، به وجود آورنده معرفت نفسي است که در آن معرفت رب ، مندرج است ؛ چنان که در مناجات شعبانيه آن حضرت عرض مي کند :

أنِرْ اَبْصارَ قُلُوبِنا بِضيآءِ نَظَرِها اِلَيْکَ حَتي تُخْرِق اَبْصارُ القُلُوبِ حُجُبَ النُّورِ ، فَتَصِلُ اِلي معدِنِ العَظَمَةِ و تَصيرَ اَرواحُنا مُعَلَّقـَةً بِعِزِّ قُدْسِک ؛

روشن ساز ديدگان دل هاي ما را به شعاع نظر آنها به سوي تو ، تا آنکه ديدگان دل ها ، پرده ها و حجب نور را بردارد و به معدن عظمت برسد و روان هاي ما به عزّ قدس تو آويخته گردد .

زيرا آدمي به سبب حجاب هاي ظلماني و نوراني از وصول به معدن عظمت ، در پرده و محجوب است . . . . ( 4 )

صاحب ينبوع الاسرار ( 5 ) گويد :

حج اشارت است که به حضرت عزّت مراجعت مي بايد و از هر چه بي اختيار خواهد بريدن ، به اختيار ترک آن گفتن :

ناچار مي برندت باري به اختيار * * * تا پيش شاه با شدّت اعزاز و آبروي

مستان و عاشقان بر دلدار خود روند * * * هر کس که گشت عاشق ، رو دست از او بشوي

خاصه کسي که عاشق سلطان ما بود * * * سلطان بي نظير و خداوند قندخوي

در خواب شو ز عالم و از شش جهت گريز * * * تا چند گول گردي و آواره سو به سوي

يعني : اي قرار گرفته در شهر انسانيت و مقيم گشته در ديار طبيعت حيوانيت و از کعبه وصال و طلب مشاهده جمال ما بي خبر مانده ! چند در اين منزل بهيمي مقام کني و پاي بسته "إِنَّ مِنْ أَزْوَ جِکُمْ وَأَوْلَـدِکُمْ عَدُوًّا لَّکُمْ" ( 6 ) باشي ؟ برخيز و اين بندها همه بگسل و زن و خان و مان را وداع کن :

هرچه غير حق تو را خوب و خوش است * * * آدمي خوارست و عين آتش است

و دل که نظرگاه خاص ماست از آلايش تعلّقات ايشان پاک ساز :

دل ز امل دور کن زانکه نه نيکو بود * * * مصحف و افسانه را جلد به هم ساختن

چند رصدگاه عقل ، بر در دل داشتن * * * چند قدمگاه پيل ، بيت حرم ساختن

( خاقاني )

و قدم از اين منازل و مراحل خوش آمده دنياوي ، بيرون نه و به باديه نفس امّاره ، قطع کن ، و چون به احرام گاه دل رسي ، به آب انابت غسلي کن ، و از لباس کسوت بشريت مجرّد شو ، و احرام عبوديت در بند ، و لبّيک عاشقان بزن ، و به عرفات [ معرفت ] درآي و به جبل الرحمة عنايت برآي ، و قدم صدق در حرم حريم قرب ما نه ، و به مشعرالحرام شعار بندگي ، ثنايي کن و از آنجا به مناي مني آي ، و نفس بهيمي را در آن منحر ، قربان کن ، و آن گاه رو به کعبه وصال ما نه که : دَعْ نَفْسُکَ وَتَعال .

از بيابان هوا احرام گير * * * پس طريق کعبه اسلام گير

هر زمان سعيي ببايد با صفا * * * در صفا و مروه خوف و رجا

آتش اندر خرمن پندارزن * * * آن گهي لبيک عاشقوار زن

چون پديد آمد حريم بارگاه * * * نفس خود قربان کن اندر پيش شاه

زين به پشت مرکب توفيق کن * * * پس طواف کعبه تحقيق کن

کعبه مردان نه از آب و گل است * * * طالب [ دل ] شو که بيت الله دل است . ( 7 )

حج ، حقيقتي سرمدي و جاويدان است که بي نياز از شرح و تفسير مي باشد .

حج ، آينه تمام نماي خوبي ها و حسناتِ اولياي الهي و عاشقان بي دل است و صحيفه اي تمام ناشدني از شرح اتّصال و عروج مردان خدا مي باشد .

حج ، وادي سير و سلوک ، تزکيه و تهذيب ، نور و پاکي و عرفان و طهارت است .

تمام خوبي ها و زيبايي ها از آن سرچشمه مي گيرد و تمام خيرها و حسنات به آن ختم مي شود .

سرود زندگي معنوي ، در آن سروده مي شود و گل نغمه بازگشت و توبه در آن ، شکوفا مي گردد .

سالک عارف مرحوم بهاري همداني ( رحمه الله ) ( 8 ) نوشته است :

بدان ، غرض ازتشريع اين عمل شريف لَعَلَّ اين باشدکه مقصود اصلي از خلق انسان ، مَعْرِفَةُ اللهِ و الوُصوُلُ اِلي دَرَجَةِ حُبِّهِ و الأُنْسِ بهِ و لا يُمْکِنُ حُصُولُ هذَينِ الاَمرينِ الاّ بِتَصْفيهِ القَلْبِ [ = مقصود اصلي از خلقت انسان شناخت خدا و رسيدن به درجه دوستي و انس با خداست و رسيدن به اين دو غرض ، جز با تصفيه و پاک نمودن قلب ممکن نمي باشد ] و آن هم ممکن نبود که کفّ النَّفسِ عَنِ الشَهواتِ و الاِنْقطاعُ مِنَ الدُّنيا الدَّنيَّةِ و اِيقاعُها عَلَي الْمَشاقِّ مِن العِباداتِ ظاهِرِيَّةً و باطِنيّةً ] = نگه داشتن نفس از هواهاي نفساني و بريدن از دنياي پست و افکندنِ نفس بر مشقّت ها و سختي هاي عبادات ظاهري وباطني ] . ازاينجا بوده که شارع مقدّس عبادات را يک نَسَق نگردانيده ؛ بلکه مختلف جعل کرده ؛ زيرا که به هر يک از آنها ، رذيله اي از رذايل از مکلّف زايل مي گردد تا با اشتغال به آنها ، تصفيه تمام عيار گردد ؛ چنانچه صدقات حقوق ماليه و اداي آنها ، قطـع ميل مي کند ، از حُطام دنيويّه کما اينکه صوم قطع مي کند انسان را از مشتهيات نفسانيه و صلات نهي مي کند از هر فحشا و منکري و هکذا ساير عبادات و چون عمل حج ، مجمع العناوين بود با زيادي ؛ چه اينکه مشتمل است بر جمله اي از مشاق اعمال که هر يک بنفسه صلاحيّت تصفيه نفس را دارد ، مثلُ اِنْفاقِ المالِ الْکثيرِ و القَطْعِ عن الأهلِ وَالاَوْلادِ وَالْوَطَنِ و الْحشرِ مَعَ النُّفُوسِ الشَّريرةِ وَطَيِّ المَنازِلِ البَعيدَةِ مَعَ الابْتِلاءِ بِالعَطَشِ فِي الحَرِّ الشَّديد فِي بَعْضِ الاَوانِ و الوُقوُعِ عَلي اَعمْال غَيرِ مَأْنوُسَة لايَقبَلُها الطِّباعُ مِن الرَّمْيِ و الطَّوافِ و السَّعْيِ و الاِحْرامِ و غير ذلک [ = مانند عطا کردن مال فراوان و بريدن از زن و فرزند و وطن و از گرد آمدن با افراد شرور و پيمودن منازل دور ، همراه با مبتلا گشتن به تشنگي در گرماي شديد ، در برخي از اوقات و وارد شدن بر اعمالي غير مأنوس که طبع افراد پذيراي آنها نيست ؛ مانند : رمي جمرات ، طواف ، سعي ، احرام پوشيدن و . . . ] .

با اينکه داراي فضايل بسياري است ، ايضاً از قبيل تذکّر به احوال آخرت به رؤيت اصـناف خلق و اجتماع کثير في صُقع واحِد عَلي نهج واحد لا سيَّـما فِي الإحْـرامِ وَالوُقوُفَينِ ] = و اجتماع بسياري از مردمان در سرزميني واحد و به صورتي واحد به خصوص در حالت احرام و وقوف در عرفات و مشعرالحرام ] و رسيدن به محل وحي و نزول ملائکه بر انبيا از آدم تا خاتم ـ صلوات الله عليهم اجمعين ـ و تشرّف به مَحلِ اَقدام ( 9 ) آن بزرگواران ، مضافاً بر تشرّف بر حرم خدا و خانه او ، علاوه به حصول رقّت که مورثِ صفايِ قلب است ، به ديدن اين امکنه شريفه اُخري . . .

الحاصل چون حج ، داراي جمله اي از مشاقّ و فضايل کثيره اي از اعمال بود و رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) فرمود : مبدّل کردم رهبانيت را به جهاد و حج و انسان نمي رسد به اين کرامت عُظمي ، الاّ به ملاحظه آداب و رسوم حقيقي آن . ( 10 )

صاحب المراقبات در نتيجه گيري اسرار و رموز حج ، نوشته است :

خلاصه آنکه خداوند به لطف خود ، براي اهل اين جهان ، خانه اي را از جنس عالم خودشان قرار داد تا از فيض زيارتش محروم نمانند و براي اين خانه هم مناسک و وسايل مؤثري ، قرار داد تا زائر را براي زيارت خانه حقيقي او مهيا و سزاوار سازد . و باکي نيست از آنکه ما به پاره اي از آنچه از اخبار آل محمد ـ صلوات الله و سلامه عليهم اجمعين ـ از اسرار مناسک حج براي ما روشن گشته است و موصل به زيارت حقيقي باطني است ، اشاره کنيم . از اين رو گوييم :

اوّل بهتر آن است که به آنچه از امام سيد الساجدين ( عليه السلام ) از اسرار مناسک روايت گشته است ، تبرک جوييم و آن حضرت در اين روايت ، مقصود حقيقي از هر يک از اعمال حج را به شبلي تفسير فرموده و گفته است که اگر تو اين اعمال را ، به اين مقصود انجام ندهي ، چنان است که اصلا عملي ، به جاي نياورده اي :

نزول به ميقات ، به کندن لباس گناه و پوشيدن لباس طاعت ؛

و کندن لباس ، به تجرّد از ريا و نفاق ؛

و غسل کردن ، به تطهير از خطايا و گناهان ؛

و احرام بستن ، به تحريم آنچه که خدا حرام ساخته است ؛

و پيمان بر حج ، به تحليل و گشودن هر عقد و گرهي ، غير از گره خدايي ؛

و دخول به ميقات پس از احرام ، به قصد زيارت خدا ؛

و نماز در اين مقام ، به قصد تقرّب به سوي خدا ؛

و لبّيک گفتن ، به گفت و گو با خداي تعالي براي هر طاعتي و مصون ماندن از هر مصيبتي ؛

و دخول در حرم ، به قصد حرام ساختن هر غيبتي نسبت به اهل ملّت اسلام ؛

و ديدار خانه ، به قصد ديدار خانه خدا و بريده شدن از غير خدا ؛

و سعي بين صفا و مروه ، به فرار به سوي خداي تعالي ؛

واستلام حجرالاسود ، به مصافحه با خداي تعالي ؛

و وقوف در مقام ابراهيم ، به وقوف بر هر طاعتي و تخلّف از هر معصيتي ؛

و نماز در مقام ، به قصد نماز ابراهيم خليل ( عليه السلام ) و شايد در آن اشاره به وصول به [ مقام ] خلّت مي باشد ؛

و مشرّف شدن به زمزم و نوشيدن از آن ، به اشراف بر طاعت و چشم پوشي از معصيت ؛

و مشي بين صفا و مروه ، به بودن بين بيم و اميد ؛

و خروج به سوي منا ، به ايمن ساختن مردم از زبان و دل و دست خود ؛

و وقوف به عرفه ، به معرفت خدا و اطلاع خدا بر سرائر دل ؛ و بالارفتن بر جبل رحمت ، به اعتقاد اينکه خداوند بر هر مؤمن و مؤمنه اي رحم مي کند ؛

و راه رفتن بر مزدلفه و جمع کردن سنگريزه ، به دور شدن از هر گناه و ناداني و اثبات هر علم و عملي ؛

و رفتن به مشعر ، به شعار قلب ساختن شعار اهل تقوا و خوف را ؛

و وصول به منا و انداختن سنگ ، به رسيدن به مقصود و قضاي حوائج ؛

و تراشيدن سر ، به طاهر شدن از چرکيني ها و برون شدن از گناهان و تبعات بني آدم ؛

و رفتن به مسجد خيف ، به نداشتن خوف مگر از خدا و اميد نداشتن به غير او ؛

و ذبح حيوان ، به سر بريدن طمع و اقتدا به خليل الرحمان ( عليه السلام ) و ذبح پسر خود ؛

و برگشتن به مکه و طواف افاضه ، به فيض بردن از رحمت خدا و رجوع به طاعت خدا و تقرّب به خدا .

سپس ايشان مي فرمايند :

بدين جهت مقصود اصلي از قرار دادن حج و هم چنين ساير عبادات ، تقويت جانب روحانيت است تا اينکه انسان بشري ، روحاني شود و از عوالم جسماني ، به عوالم روحاني ترقّي نمايد و براي او معرفت الله و دوستي خدا و انس او حاصل آيد و با اولياي خدا در دار کرامتش مجتمع گردد : "وَحَسُنَ أُوْلَـلـِکَ رَفِيقًا" ؛ اين جماعت چه نيکو رفيقاني هستند و چون هر انساني ( جز عده اندک و نادري ) به واسطه فقدان عقل ، علم و عمل ، قبل از بلوغ حيوانيت ، در او کامل است ، به حدّي که صفات حيوانيت ، ( از سبعيت و بهيميت و شيطانيت ) در او قوي و قوه عقلاني و روحاني در او ضعيف است . . . اقتضاي لطف خداي تعالي آن است که ، آنها را به همان حال خود رها نکند . از اين رو پيامبران را برگزيد و براي آنها شريعت ها تشريع فرمود و عبادات و مناسکي مقرر کرد تا اينکه آنان را از جسمانيت به روحانيت و از کوري به هدايت برگرداند و از حيوانيت به انسانيت برساند و از ظلمت به نورانيت و از بعد به قرب بکشاند . پس براي آنان تکاليف و عباداتي مقرر داشت تا بعضي از آنها براي دفع ظلمت و رفع تاريکي سودمند باشد و برخي در طلب نور و اثبات آن مفيد گردد و به عبارت ديگر ، بعضي در تخليه مؤثر و پاره اي در تحليه و پاره اي ديگر جامع هر دو امر باشد و حج ازاين قسم اخير است ؛ زيرا آن معجوني است الهي مرکب از اجزاي سودمند که حقاً براي تمام امراض قلوب به کار مي آيد . ( 11 )

پى‏نوشتها:‌


1 . مصباح الشريعة ، ص94 و 95 ؛ المحجة البيضاء ، ج2 ، ص208
2 . عارف الهي ، محقّق ربّاني ، فقيه صمداني و مربّي نفوس ، آيت الله حاج شيخ ميرزا جواد آقا ملکي تبريزي ( رحمه الله ) از اعاظم علماي الهي عصر اخير و به حق از عالمان برتر در فقه ، اصول ، اخلاق ، حکمت و عرفان بوده است .
از اساتيد او مي توان به ملاّحسينقلي همداني و آقا رضا همداني اشاره کرد . از مرحوم ملکي تبريزي کتاب هاي گران بهايي همچون : اسرار الصلاة ، السير الي الله ( لقاء الله ) ، المراقبات ( اعمال السنه ) و . . . به يادگار مانده است . ايشان در سال 1344هـ . ق . در ارض اقدس قم ، به رحمت ايزدي پيوست و در قبرستان شيخان به خاک سپرده شد .
3 . ميرزا جواد ملکي تبريزي ، المراقبات ( اعمال السنه ) ، ج2 ، ص196
4 . المراقبات ( اعمال السنة ) ، ج2 ، ص196
5 . کمال الدين حسين خوارزمي ، از عارفان نامدار و دانشمندان بزرگوار قرن هشتم و نهم هجري است . او شارح مثنوي مولانا و صاحب آثار و تأليفات بسيار ديگري است که از آثار وي مي توان به : ينبوع الاسرار في نصايح الابرار ، جواهر الاسرار و زواهر الانوار ، کنوز الحقايق ، المقصد الاقصي و . . . اشاره کرد .
کمال الدين در حمله اوّل ازبکان به خوارزم در قيد حيات بوده و در واقعه حمله دوّم آنان ( 839هـ . ق . ) به شهادت رسيده است .
6 . التغابن ( 64 ) آيه 14
7 . کمال الدين حسين خوارزمي ، ينبوع الاسرار في نصائح الابرار ، ص535 و 536
8 . عارف سالک ، حاج شيخ محمد بهاري ( رحمه الله ) از عالمان و عرفاي طراز اوّل و يکي از ستارگان تابناک آسمان علم و فضيلت و عرفان است . ايشان در سال 1265هـ . ق . در شهر بهار ( در شهرستان همدان ) چشم به جهان گشود . مرحوم بهاري درجه اجتهاد را در بروجرد اخذ کرد و سپس در نجف اشرف از ملازمان درس آخوند ملاحسينقلي همداني گرديد .
در سال 1311هـ . ق . که آخوند به رضوان الهي خراميد ، او شيوه و طريق تربيتي استادش را ادامه داد و کسان بسياري از علما و تجّار از محضرش کسب دستور سلوک مي نمودند .
ايشان در نهم رمضان 1325هـ . ق . در زادگاهش بهار ، به رحمت ايزدي پيوست و در جوار حق آرام گرفت .
9 . اقدام : آثار ، قدمگاه ها ، جاي پاها .
10 . محمد بهاري همداني ، تذکرةُ المتقين ، ص 80 ـ 82
11 . المراقبات ( اعمال السنه ) ، ج2 ، ص196 ـ 204