عرفان حج

آیة الله جوادی آملی

- ۱ -


کعبه، جلوه عرش خدا در زمين

خداوند متعال براي اين که انسان را فرشته خو کند و آثار فرشتگان را در انسان ظاهر نمايد، همانطوري که دستور روزه گرفتن مي دهد تا از لذائذ طبيعي پرهيز شود و انسانها همانند فرشتگان، از خوردن و نوشيدن و ديگر کارهاي حيواني برحَذَر باشند، همچنين به انسان دستور طواف حريم کعبه اي را مي دهد که معادل بيت معمور در عرش خداوند است. چون فرشتگان اطراف عرش اله، به ياد حق سرگرم طواف هستند و به نام حق تسبيح مي کنند و براي ديگران از خداوند متعال طلب آمرزش مي کنند، براي انسان نيز در زمين، کعبه را بنا ساخت تا انسانِ وارسته دور آن طواف کند. به نام حق زمزمه کند و براي ديگران از خدا آمرزش بخواهد. کعبه، و حدود آن، حرم، مشاعر، محدوده حرم و شعائر آن هر يک به نوبه خود، نشانه اي است از نشانه هاي الهي که در تأمين اين منظور والا، نقش مؤثري دارند.

در روايات، کعبه را تنزّل عرش مي دانند و محاذي بيت معمور و  عرش خدا و طواف اطراف کعبه را، همانند طواف فرشتگان در اطراف عرش اله مي دانند که آن عرش به صورت بيت معمور تنزل کرده و بيت معمور هم به صورت کعبه در عالم طبيعت جلوه کرده است.

اين که در روايات آمده است کعبه محاذي بيت معمور است و بيت معمور محاذي عرش; يعني اگر کسي آنگونه که شايسته طواف است، دور کعبه طواف کند به بيت معمور صعود مي کند و اگر به آن حدّ صعود کرد و  وظائف آن مرحله را ايفا نمود، به مقام عرش اله مي رسد; (قلب المؤمن عرش الرحمن).(1)

کعبه، خانه آزاد

براي اين که صفت ممتاز آزادي و آزادگي که از آنِ فرشتگان است (چون فرشتگان از رذائل اخلاقي آزاد هستند) در انسان ظهور کند، خداوند متعال هم اين خانه را خانه آزادي معرفي کرد تا مردم در اطراف اين خانه آزاد طواف کنند و معناي طواف اطراف خانه آزاد، آزاد شدن و  آزادگي آموختن است.

قرآن در دو جا از کعبه به عنوان «بيت عتيق نام مي برد:

* «وليطَّوّفوا بالبيت العتيق. (2)

 * «ثمّ محلّها الي البيت العتيق (3)

«عتيق ; يعني آزاد و «عتق يعني آزادي. اين خانه آزاد است، نظير ديگر مساجد نيست که گاهي ملکِ کسي باشد و گاهي مسجد ساخته شود. خانه اي است که ابداً ملک کسي نشده و مالکي جز خدا نداشته و ندارد. خانه اي است که از رقّيّت، مالکيت و ملکيت غير خدا آزاد است. شما اطراف خانه آزاد طواف کنيد تا درس آزادگي بياموزيد. ملکِ احدي نشويد. مملوک کسي نگرديد و زمام شما به دست غير خدا نباشد.

کعبه بيتي است که «لا  يملکهُ أحد ولم يملکه أحد. (4) طواف اطراف اين خانه انسان را آزاد مي کند که ملک کسي نشود و بنده کسي نگردد. نه ملکِ مالکِ درون شود نه ملکِ مالکِ بيرون. انسانِ آزمند و طمعورز، ملکِ آزِ دروني خود است; «الطمع وثاق أکيد. انساني که گرفتار طمع است، بنده ديو و اهرمن دروني است.

علي، امير مؤمنان ـ ع ـ فرمود: «عبد الشهوة أذلّ من عبد الرق ;(5) «بنده شهوت ذليل تر از بنده زرخريد است بنده زرخريد عزيز است و انسانِ تابع شهوت ذليل. طواف اطراف کعبه، انسان را از شهوت و غضب آزاد مي کند. انسان آزاد شده از بندِ شهوت و رها شده از قيد غضب فرشته است.

تو فرشته شوي ار جهد کني از پي آنک *** برگِ توت است بتدريج کنندش اطلس(6)

اگر برگِ توت با تربيت مي شود حرير و پرنيان، چرا انسان با تربيت فرشته نشود!

حج بهترين آيين فرشته شدن است. اگر کسي خانه پاک را زيارت کرد و پاک نشد، بدا به حالش. اگر انساني اطراف خانه آزاد طواف کرد و به سمت بيت عتيق احرام بست و عتق و آزادي فراهم نکرد، بدا به حالش. اين که امام صادق ـ سلام الله عليه ـ فرمود: «النظر الي الکعبة عبادة (7) براي آن است که کعبه نمودي از عرش خداوند و مظهر طهارت است. اين خانه مجلاي عتق و آزادي از بندگي غير خدا است. نگاه به معدن طهارت، عبادت است. نگاه به مجلاي آزادگي عبادت است. نگاه به نمونه عرش خدا عبادت است.

خانه پاک، براي پاکان

اين خانه، خانه طهارت است و طوافِ آن، طواف حريم طهارت. نتيجه طواف کعبه طاهر شدن است، همانند قرآن که کتاب طاهر، مطهّر و  تنزيه من ربّ العالمين است و فهميدن آيات آن جز با طهارت دل ميسّر نيست.

«انّه لقرآن کريم في کتاب مکنون لا يمسّه الاّ المطهّرون (8)

جز دل هاي پاک به حقيقت قرآن نمي رسند. همانگونه که تا انسان طاهر و مطهّر نباشد دستِ دل او به محتوا و معارفِ آن نمي رسد.

کعبه نيز خانه پاک خدا است و کسي در حريم و اطراف کعبه طواف مي کند که پاک باشد و اين معصومين ـ عليهم السلام ـ هستند که به حقيقت کعبه و طواف اطراف آن مي رسند و به دنبال آنان، شاگردانشان که به مقدار طهارت از طواف اطراف کعبه برخوردار هستند. همانگونه که معصومين اند که به حقيقت قرآن مي رسند زيرا که آيه تطهير آنان را «مطهّر معرفي فرموده است.

اگر گفته اند اين خانه پاک است و براي پاکان ساخته شده; يعني طواف اطراف اين خانه درس طهارت مي دهد وانسان اگر طاهر شد، محبوب خداوند است (انّ الله يحبّ التوّابين ويحبّ المتطهّرين.)(9)

بنابر اين همانطوري که عرش خدا پاک است و فرشتگان پاک خدا اطراف آن طواف مي کنند، کعبه نيز خانه خدا، مرکز توحيد و پاک از شرک و آلودگيها است و طواف کنندگان اطراف آن هم پاکاني هستند که از هر آلودگي و رجز و رجسي مطهّر و مصون اند و طواف اطراف اين خانه هم درس طهارت مي دهد.

ابراهيم و اسماعيل، معماران کعبه

براي اين که خداوند متعال آثار فرشتگان را در انسان احيا کند، کعبه را بنا کرد. بهترين انبيا با بهترين وصف، بهترين خانه را در روي زمين بنا کردند. کعبه اولين خانه عبادت عمومي است; (انّ اوّل بيت وُضعَ للناس للّذي ببکّة مبارکاً وهديً للعالمين.)(10)

در روي زمين قبل از کعبه هيچ خانه اي به عنوان معبد همگان ساخته نشده است.

خداوند براي اين که حاجيان طوافگر در اطراف کعبه به وصف فرشتگان متصف شوند و آثار فرشته خويي در آنها احيا شود، کعبه را به دست پاک ترين و موحّدترين بشر يعني ابراهيم و اسماعيل ـ عليهماالسلام ـ بنا کرد; (واِذ يرفع ابراهيمُ القواعد من البيت واسماعيل)(11)

اين دو پيامبر گرانقدر معماران کعبه هستند و آنچه در درون اينها است را بنيان نهادند و به هنگام بناي کعبه اين نيايش از درونشان مي جوشيد که: «ربّنا تقبّل منّ خدايا! قبول فرما و از ما بپذير.

کعبه با دست دو پيامبر الهي با خلوص ساخته شد. نه در معماران شرک راه داشت، نه در بنا و نه در احداث و مرمّت آن. خانه ايست سراسر پاک تا بتواند محاذي بيت معمور و در نتيجه محاذي عرش خدا باشد. خلوص اين دو پيامبر به حدّي است که خداوند خانه ساخته شده به دست آن دو را به خود نسبت مي دهد و مي فرمايد: اين خانه خانه خدا است همانطوري که عرش عرش خدا است. و نيز به اين دو معمار دستور مي دهد که اين خانه را براي طواف کنندگان، نمازگزاران، رکوع و سجود کنندگان پاک و تطهير کنند (أن طهّرا بيتي للطائفين والعاکفين والرُّکَّع السّجود)(12).

چرا کعبه کعبه است؟

امام صادق ـ عليه السلام ـ فرمود: کعبه چون يک خانه مکعب شکل است، کعبه ناميده شده است.(13) يعني چهار ديوار دارد، يک سطح و يک کف، لذا مکعب مي شود.

آنگاه فرمود: سرّ اين که چهار ديوار دارد آن است که بيت المعمور داراي چهار ديوار و چهار ضلع است. بيت المعمور داراي چهار ضلع است، چون عرش خدا چهار ضلع دارد و عرش خدا داراي چهار ضلع است، چون کلماتي که معارف الهي بر آن کلمات استوار است، چهار کلمه مي باشد; «سبحان الله و «الحمد لله و «لا اله الاّ الله و «الله اکبر. تسبيح است و تهليل و تحميد است و تکبير. اين حديث انسان را از عالم «طبيعت به عالم «مثال و از عالم مثال به عالم «عقل و از عالم عقل به عالم «اِله مي برد و با آنها آشنا مي کند.

معمولا اهل حکمت براي هر موجودي سه مرحله قائل هستند: 1 ـ  وجود طبيعي 2 ـ وجود برزخي در عالم مثال 3 ـ وجود عقلي در نشأه تجرّدات عقلي.

اما عرفا و اهل معرفت، مطلب ديگري دارند که آن از عرفان به حکمت متعاليه راه پيدا کرده است. اين سخن در نوع کلمات حُکما نيست در حکمت متعاليه است و آن هم از اهل معرفت گرفته شده است. و آن اين است که هر شيئي که موجود است، چهار نشأه وجودي دارد: «عالم طبيعت ، «عالم مثال ، «عالم عقل و «عالم اِله که قانون «بسيط الحقيقة کلّ الأشياء وليس بشيء منه را آنجا دارند و مي گويند: ذات اقدس اله بدون محدود بودن و متعين به تعين و متشخّص به تشخص خاص شدن و بدون ماهيّت و مفهوم داشتن، حقيقت هر چيزي را به نحو اعلي و اشرف دارا و واجد است. اين حديث شريف مي تواند مراحل چهارگانه وجود را که اهل معرفت مي گويند بازگو کند.

حقيقت کعبه يک وجود طبيعي و مادي دارد در سرزمين مکّه و آن همان خانه ايست(14) که ابراهيم خليل ـ سلام الله عليه ـ بنايش کرد و اسماعيل ـ عليه السلام ـ هم دستيارش بود و در عالم مثال وجود ديگري دارد. باز همين حقيقت در عالم عقل که عرش اِله است وجود ديگري دارد و نيز در نشأه تسبيح و تهليل و تحميد و تکبير که مقام الوهيت و اِلهيّت است و  اسماء الهي است، وجود ديگري دارد.

حضرت فرمود: چون اسماء الهي و کلمات توحيدي و ديني چهارتا است، عرش هم چهار گوشه دارد، بيت المعمور هم چهار گوشه دارد و  کعبه هم چهار ضلع دارد. عرش مانند تخت نيست و بيت المعمور هم خانه سنگي و گِلي نيست. گروهي از زائران دور همين کعبه مي گردند و لا غير. عدّه اي از اين جا گذشته تا عالم مثال را درک مي کنند و آنان کساني هستند که «خوفاً من النار يا «شوقاً الي الجنة به بيت الله مشرف مي شوند. عدّه ديگري از اين مرحله بالاتر مي روند و تا مقام عرش اله بار مي يابند; نظير حارثة(15) بن زيد که گفت: «کأنّي أنظر اِلي عرش الرَّحمان بارز و از اين بالاتر مقام عترت طاهره است که حقيقت کعبه به آنها فخر مي کند و آنها دور اين چهار کلمه طواف مي کنند: «سبحان الله و «الحمد لله و «لا اله الاّ الله و «الله اکبر .

کعبه مرکز برادري و مساوات

خداوند متعال دستور مساوات، برادري و برابري مي دهد و کعبه و  مسجدالحرام را نمونه بارز مساوات مي داند. آنگاه به انسان مي گويد: اطراف کعبه طواف کن تا درس مساوات بياموزي.

در اسلام يک «مساوات فردي مطرح است که رسول خدا فرمود: «الناس کأسنان المشط (16); «مردم همچون دندانه هاي شانه باهم برابرند. و  يک «مساوات نژادي و قومي که خداوند فرمود:

«يا ايّها الناس انّا خلقناکم من ذکر وأنثي و جعلناکم شعوباً و قبائل لتعارفوا اِنّ أکرمکم عند الله أتقاکم (17)

و اين دو اصل: «تساوي افراد نسبت به يکديگر و «تساوي اقوام نسبت به يکديگر جزء اصول اسلامي است.

براي اين که اين تساوي درست ظهور کند، همگان را به سرزمين مساوات خواندند و به طواف در اطراف کعبه اي که براي همگان يکسان است، دعوت کردند.

«اِنّ الذين کفروا و يصُدُّون عن سبيل الله والمسجد الحرام الذي جعلناه للناس سواءً العاکفُ فيه والباد ... (18)

آنها که مانع راه خدايند و مردم را از مسجدالحرام منصرف مي کنند، در حالي که مسجدالحرام براي همگان يکسان ساخته شده، از مرز توحيد بيرونند.

قرآن کريم وقتي حرم، کعبه و مسجدالحرام را معرفي مي کند، مي فرمايد: دور و نزديک در کنار کعبه يکسان است، شهري و روستايي در پيشگاه کعبه مساوي است. آشنا و بيگانه، در حضور کعبه برابر و برادرند. هر کس از هر نقطه عالم که بيايد و در مسجدالحرام و کنار کعبه قرار بگيرد، با ديگران يکي است.

از سويي به معمار اين بنا دستور داد که صلاي عمومي سَر دهد و همگان را دعوت کند که: «واذّن في النّاس بالحجّ يأتوک رجالا وعلي کلّ ضامر يأتين من کلّ فجّ عميق. (19) همه مردم را از هر سمت دعوت کن و به کعبه فرا بخوان.

و از سوي ديگر فرمود: اين جا براي همگان باز است; توانگر و  تهيدست، عالم و جاهل و دور و نزديک در اين جا همسانند.

ابتدا دستور داد اطراف کعبه طواف کنيد، سپس فرمود: اينجا جاي مساوات است; يعني بر محور مساوات بگرديد تا هرگونه امتياز فردي و  نژادي را از خود بزداييد. ديگر نژادها و قوم ها را چون نژاد و قوم خود بدانيد. طواف در مسجدي که براي همگان يکسان است درس مساوات و  طهارت مي دهد.

اگر به ابراهيم و اسماعيل ـ عليهماالسلام ـ فرمود: «اَن طهّرا بيتيَ للطائفين (20); يعني طواف کننده در کنار کعبه پاک، طواف مي کند تا درس طهارت بياموزد. در اين قسمت هم فرمود: طواف کنندگان در مسجدي طواف مي کنند که براي همگان يکسان است تا زادِ راه حاج و ره آورد مُحرِم، آموختنِ مساوات باشد.

تخليه و تحليه

حجّ همانند ديگر عبادات، آداب و سنني دارد و فرايض و احکامي. برخي از امور، جزء آداب حج و از مسائل ارشادي آن بشمار مي آيد. برخي ديگر جزء مستحبات است و بخش سوّم جزء واجب هاي اين عمل عبادي ـ سياسي است.

همه اين آداب، سنن و فرائض، براي تحصيل و کسب صفات ثبوتي و پرهيز از صفات سلبي است. انسان از آن جهت که مظهر ذات اقدس الهي و خليفة الرحمان است، داراي صفات ثبوتي و سلبي است. صفات نقص، صفات سلبيِ انسان است و صفات کمال، صفات ثبوتيِ او، و آدمي موظف است هر وصف کمالي را تحصيل کند و هر صفت نقصي را از خود دفع و رفع نمايد; يعني اگر ندارد بکوشد گرفتارش نشود (دفع) و اگر مبتلاست تلاش در برطرف ساختن آن نمايد (رفع). و اين صفات سلبي و ثبوتي بصورت «تخليه و «تحليه ظهور مي کند. هر شخصي بايد ابتدا خود را از رذائل اخلاقي تخليه کند، سپس به فضائل اخلاقي مزيّن شود و  جلوه جمال و جلال حق گردد و حج از بهترين اعمالي است که اين امور را براي انسان تأمين مي کند.

براي اين که به اسرار حجّ پي ببريم، بايد سيره و سنت کساني را که حجّ راستين انجام داده اند بياموزيم که آنان همان معصومين ـ عليهم السلام ـ هستند. آن بزرگواران هم به آداب حج آشنا بودند، هم فرائض و واجبات حج را انجام مي دادند و هم سنن و مستحبات آن را رعايت مي کردند. آنان از آن جهت که به تکيه گاه تکوينيِ احکام علم داشتند، افزون بر انجام احکام ظاهري، به جنبه تکوين نيز نظر داشتند.


پى‏نوشتها:

1. بحار، ج55، ص39، طبع بيروت.
2. حج : 29
3. حج : 33
4. وسائل، ج9، ص347
5. غرر الحکم، حديث 6298
6. ديوان سنائي.
7. بحار، ج99، ص65
8. واقعه: 79
9. بقره : 222
10. آل عمران : 97
11. بقره : 127
12. بقره : 125
13. من لا يحضره الفقيه، ج2، ص124
14. بقره : 127
15. در اصول کافي و محاسن برقي حارثه بن مالک آمده است.
16. نهج الفصاحه، ص635
17. حجرات : 13
18. حج : 25
19. حج : 27
20. بقره : 125