ابعاد حج در قرآن

ناصر شكريان

- ۱ -


بعد معنوي و عرفاني حج

عبادات که به عنوان هدف آفرينش انسان (1) تعيين شده است اسراري دارد که اين سرار غير از آداب و احکام ظاهري عبادات مي‏باشد. نوعا عبادات و فرائض الهي با اختلاف درجات فراواني که نسبت‏به هم دارند، براي تقويت‏بعد روحاني و نفساني و در جهت‏سير و سلوک انسان وضع شده تا از عوالم جسماني به عوالم روحاني تکامل يابند و به مقام قرب الهي برسند. چنان‏که مرحوم آقاميرزا جواد ملکي تبريزي عارف بزرگ در اين زمينه فرموده است:

مقصود اصلي از تشريع حج و سائر عبادات، تقويت‏بعد روحاني انسان است و تکاليف و فرائض الهي از نظر خاصيت اثرگذاري در روح و جان انسان مختلفند. بعضي اثر تطهير و تخليه را دارند که ظلمت را از فضاي روح و جان بشر دور مي‏کند و بعضي ديگر موجب تحليه و تزيين جان و وسيله جلب نورانيت مي‏گردد. و دسته ديگر، جامع هر دو اثر (تخليه و تحليه) هستند و حج از اين دسته سوم است. زيرا حج‏يک معجون الهي است که جميع امراض قلوب مثل بخل و استکبار و تنبلي و. . . را که مانع نورانيت قلب‏ها هستند، علاج مي‏کند. (2)

بنابراين و با توجه به مطلب فوق، حج از ميان عبادات و فرائض الهي، جامع هر نوع آثار و فوايد و اسراري است که در عبادات ديگر وجود دارد. چنان‏که مرحوم علامه طباطبائي در اين مورد مي‏فرمايد: وقتي که سرگذشت ابراهيم، آن‏چنان که در قرآن بيان شده را، به دقت مطالعه کنيم مي‏يابيم که اين جريان يک دوره کاملي از سير عبوديت و بندگي خدا و به اصطلاح يک سير و سلوک معنوي است که بنده از موطن خود تا قرب الهي را مي‏پيمايد و با پشت‏سرانداختن زخارف دنيا و لذائذ و آرزوهاي مادي و جاه و مقام و خلاصي از وسوسه‏هاي شيطاني به مقام قرب الهي دست مي‏يابد.

اين وقايع و اعمال و نسک حج گرچه به ظاهر از هم جدا هستند، اما مطالعه دقيق آن نشانگر دقايق آداب سير طلب و حضور مراسم حب و عشق و اخلاص و بالاخره بيرون آمدن از مقامات دانيه و پيوستن به مقامات عاليه است که هرچه بيش‏تر

در آن‏وقت‏شود حقائق تازه‏تر و نکات لطيف‏تر عايد انسان مي‏گردد. (3)

از اين‏رو خداوند متعال هم براي فراهم‏شدن اين سير بندگي و رسيدن به مقام قرب و حضور الهي و زيارت کعبه حقيقي، به حضرت ابراهيم خليل‏الرحمن و اسماعيل ذبيح‏الله ماموريت دادند که حريم خانه‏اش را از هر چيزي که مانع اين سير و سلوک معنوي باشد، پاکسازي نمايند (4) تا زائران الهي در خانه‏اش صرفا به او بينديشند و دور او طواف نمايند و از ظلمت ماسوي الله رهايي يابند تا بتوانند در خانه عشق مهمان او شوند و آماده ملاقات با يگانه معبود عالم هستي گردند. چنان‏که همين اموريت‏با همين هدف در سوره حج‏به گونه‏اي روشن‏تر و دقيق‏تر بيان شده است:

قرآن در اين زمينه مي‏فرمايد:

به خاطر بياور زماني را که محل خانه کعبه را براي ابراهيم آماده ساختيم و به ابراهيم گفتيم که اين خانه را کانون توحيد کن و چيزي را شريک من قرار مده و خانه‏ام را براي طواف‏کنندگان و قيام‏کنندگان و رکوع‏کنندگان و سجده‏گزاران پاک گردان.

واذا بوانا لابراهيم مکان البيت ان لا تشرک بي شيئا و طهر بيتي للطائفين و العاکفين و الرکع السجود. (5)

با توجه به تفسير بودن (ان) براي (تبوئة) ، (6) به خوبي استفاده مي‏شود که هدف از تبوئة ابراهيم در کنار خانه خدا، دو چيز است که جامع هر دو اين است که اين مکان مقدس مرکز عبادت خدا قرار گيرد و هيچ چيز ديگر شريک خداوند قرار داده نشود. لذا و براي تحقق اين هدف مقدس، به ابراهيم خليل‏الرحمن دو ماموريت داده شد: 1. "ان لا تشرک بي شيئا" 2. طهر بيتي للطائفين" - يعني اي ابراهيم مقصود از جاي‏دادن تو در اين‏جا سکني گزيدن نيست‏بلکه، نه تنها خودت نبايد هيچ‏گونه شريکي براي من قرار بدهي - چه شرک خفي و چه شرک جلي - چه اين‏که نکره در سياق نهي مفيد عموم است لاتشرک بي شيئا ; بلکه بايد ساحت قدس کعبه را از هرچه که شائبه شرک مي‏رود پاکسازي نمائي تا ديگران در اين مکان فقط مرا عبادت کنند و به هيچ ديگر نينديشند. اين مطلب با عنايت‏به صدر آيه و تناسب کلمه و موضوع که تطهير کعبه براي امور عبادي نظير طواف و عکوف و قيام و نماز مي‏باشد به خوبي فهميده مي‏شود. مؤيد اين مطلب روايتي است از امام صادق‏عليه السلام که در تفسير آيه فرموده است. علاوه بر اين استعمال ضمير متکلم وحده (بي - بيتي) بيانگر اين است که اين خانه، خانه خداست پس بايد فقط خداوند مورد پرستش واقع شود.

مرحوم علامه طباطبائي در توضيح آيه مي‏فرمايد:

مراد از آماده ساختن کعبه براي ابراهيم اين است که آن‏جا مرجع عبادت خدا قرار داده شود تا بندگان آن‏جا را خانه عبادت قرار بدهند، نه اين‏که ابراهيم آن مکان را محل سکني و زندگي خود قرار دهد. از اين‏رو خانه را به خودش نسبت داد و فرمود بيتي‏ تا اعلان کند که اين خانه، کانون توحيد و مختص عبادت خداست و هيچ چيز نبايد شريک خداوند قرار داده شود و هدف ديگر اين بوده که ابراهيم براي کساني که قصد خانه خدا نموده‏اند عبادتي را تشريع کند که خالي از هرگونه شائبه شرک باشد. (7)

آنچه که اين عبادت خالص را فاسد مي‏کند و از اختصاصي‏بودن خدا خارج مي‏کند و در نتيجه انسان را از بندگي و عبوديت منحرف مي‏کند، همان شرک است که خود داراي انواع و اقسام است که در قرآن ظلم عظيم تلقي شده است. (8) و شايد در راستاي تحقق همين هدف، در موقع احرام بايد گفته شود لا شريک لک لبيک‏ و به تعبير عارفانه امام خميني‏قدس سرهم لبيک‏گويان براي حق نفي شريک همه مراتبت کنيد و از خود که منشا بزرگ شرک است‏به سوي او جل و علا هجرت نمائيد. (حج درکلام و پيام امام خميني، ص 10)

و شايد نکته اين‏که آيه و اذن في‏الناس بالحج‏ - بعد از آيه طهر بيتي للطائفين‏ (9) - ذکر شده اين باشد که ابراهيم اول ماموريت‏يافت تا محيط کعبه را براي عبادت خالصانه خدا از هرگونه مظاهر شرک و کفر پاکسازي نمايد و آن‏گاه دعوت عمومي بنمايد تا طواف و نماز و ساير اعمال حج فقط براي او انجام پذيرد.

يعني اگر در گوشه و کنار جهان انواع و اقسام کنگره‏ها و اجتماعات براي اهداف خاصي تشکيل مي‏گردد، هدف از کنگره جهاني حج‏سيرالي‏الله و حضور در مهمانسراي الهي و رسيدن به مقام قرب الهي و آزاد شدن از هرگونه وابستگي و غل و زنجيرهايي است که به دور خود کشيده است، چه اين‏که خانه خدا توصيف به عتيق شده است. (10) و طواف دور خانه عتيق بايد سبب آزادي از بند عبوديت غيرخدا شود چنان‏که ذبح و قرباني هم بايد موجب رهايي انسان گردد. که آيه ديگري درباره قرباني مي‏فرمايد: گوشت‏ها و خون‏هاي قرباني به خدا نمي‏رسد، بلکه آنچه به خدا مي‏رسد تقوي و پرهيزکاري شماست. (11)

يعني هدف از اين سفر الهي، کسب تقوي و توشعه معنوي است چنانکه فرمود:

(در اين سفر) زاد و توشه تهيه کنيد که بهترين زاد و توشه پرهيزکاري است. اي صاحبان عقل و خرد از امن بپرهيزيد. (12)

يعني تنها صاحبان عقل و خرد از اين سفر کسب تقوي مي‏کنند و با پيمودن مدارج تقوي به مقام قرب الهي مي‏رسند، چه اين‏که اگر تقوي به خدا مي‏رسد يناله التقوي منکم‏ ، نفس متقي به خدا مي‏رسد چنان‏که استاد آيت‏الله جوادي آملي در توضيح آيه فرمود: از آن‏جايي که تقوي با نفس متقي اتحاد دارد، پس نفس متقي هم به خدا مي‏رسد و ممکن نيست تقوي به خدا برسد اما متقي نرسد، پس گوارا باد بر حج‏گزاري که قرباني‏اش لله باشد و غيرخدا را در آن نبيند تا تقوايش به خدا برسد و در نتيجه خودش هم به خدا برسد و شايد به خاطر همين تقوي ارزشمند و موعود به‏ در نحر باشد که روز نحر را حج‏الاکبر و شايد تفسير آيه ثم ليقضوا تفثهم‏ (14) در روايات، به ملاقات با امام معصوم‏عليه السلام، اشاره به اين نکته باشد که اگر زائر متقي با قرباني به خدا مي‏رسد، همچنان که آلودگي‏هاي ظاهري را از بدن دور مي‏سازيد، بايد آلودگي‏هاي روح را با ملاقات با حجت‏الله برطرف نمايد. چنان‏که امام صادق‏عليه السلام در اين زمينه فرمود:

بايد آلودگي‏هاي روح و جان را با ملاقات با امام‏عليه السلام برطرف نمايند. (15)

امام باقرعليه السلام هم در اين‏باره فرمود: تکميل حج‏به آن است که حاجي امام را ملاقات نمايد. (16)

احتمالا براي همين نکات بوده که حضرت ابراهيم با طي اين منازل و مراحل حج‏به مقام والاي امامت نائل گشت. از جمله آيات ديگري که دلالت‏بر بعد معنوي و عرفاني حج دارد آيه‏اي است که اشاره به نتيجه اعمال حج دارد:

هنگامي که مناسک حج‏خود را انجام داديد، پس ذکر خدا را بگوئيد; همانند يادآوري کردنتان از پدران بلکه از آن هم شديدتر و بيش‏تر. (17) يعني بعد از اعمال حج و پيمودن منازل آن: بايد چنان حالت ذکري به زائر خانه خدا دست‏بدهد که غير خدا را فراموش نمايد، آن‏هم لااقل مثل آن شور و سوزي که در افتخار و مباهات به پدران خود در جاهليت داشتند بلکه اشد ذکرا به شورتر و عميق‏تر و با کيفيت‏بهتر و بالاتر; چه اين‏که اشد ذکرا به کميت ذکر کار ندارد، بلکه مربوط به توجه قلبي است که چه بسا يک ذکر قلبي همراه با سوز و گذار به مراتب بهتر و برتر و کارسازتر از يک عمر اذکار لفظي است. پس سرانجام حاجي مي‏تواند با توجه قلبي شديد به خدا برسد چنان‏که نبي مکرم اسلام‏صلي الله عليه وآله در اين‏باره فرمود:

هدف از وجوب نماز و حج و طواف و مناسک به پاداشتن ذکرالله در قلب و جان انسان است و الا آن نماز و حج چه ارزشي خواهد داشت. (18) از اين‏رو خداوند در توصيف مؤمنين فرمود: مؤمنان تنها کساني هستند که هر وقت نام خدا برده شود، دل‏هاي آن‏ها ترسان گردد. (19)

بنابراين، يکي از مناسب‏ترين مکان براي تحقق ذکر قلبي، مراسم با شکوه حج است‏شاهدش اين است که خداوند متعال در آيات مختلف متذکر همين مساله در ايام حج‏شده است. (20)

بنابراين، حاجي در همه‏جا بايد سعي و تلاش نمايد تا توجه قلبي برايش حاصل گردد. قرآن هنگامي که اهداف را بيان مي‏نمايد يکي از آن‏ها را و يذکروا اسم الله‏ ذکر مي‏فرمايد: هنگامي که برنامه هدي را در موارد متعدد بيان مي‏کند، تذکر مي‏دهد که هدف از نحر و ذبح ذکرالله‏ و تقرب الي الله‏ است. شاهدش اين است که در آيات متعدد مربوط به هدي، فقط ياد خدا را مطرح مي‏نمايد; يعني در هنگام قرباني تمام توجه بايد به خدا و قبولي اعمال باشد و بقيه امور تحت‏الشعاع قرار گيرد.

از بين آيات گذشته آيه 34 از سوره حج قابل توجه بيش‏تر است چون‏که:

1. علت تشريع عبادات براي هر امت‏يک چيز قرار داده شد و آن ذکر الله است تا به اين نکته توجه بدهد که مقصود اصلي از مناسک، ذکر الله است. چنان‏که بعضي از مفسرين گفته‏اند.

از اين‏که در اين آيه مبارک تشريع نسک را فقط به ذکر الهي تعليل آورده، فهميده مي‏شود که مهم‏ترين هدف از تشريع عبادت، ذکر الهي است. (21)

2. از دنباله آيه فالهکم اله واحد فله اسلموا استفاده مي‏شود که از آن‏جائي که معبود شما يکي است، پس بايد فقط خاضع و تسليم او بود و ذکر او را گفت و منسوب به غير نکرد.

3. از تعقيب آيه فوق به آيه و بشر المخبتين الذين اذا ذکرالله و جلت قلوبهم‏ (22) به دست مي‏آيد که اولين صفت مخبتين همان توجه قلبي به خدا است که بايد در مراسم حج‏براي حاجي حاصل گردد.

به علاوه، نکته ديگري که از اين آيه (با توجه به اين‏که در سياق آيات حج واقع شده) به دست مي‏آيد اين است که حاجي بايد در ايام حج‏سعي کند که از مخبتين به شمار آيد، آن‏هايي که داراي چهار ويژگي (وجل - صبر - اقامه - انفاق) هستند.

مرحوم علامه طباطبايي در توضيح آن مي‏فرمايد:

جمله بشر المخبتين‏ اشاره به اين است که هر کس در حج‏خودش اخلاص و حالت تسليم داشته باشد او را مخبثين است و مخبثين طبق اين آيه کساني هستند که وقتي نام خدا برده مي‏شود دل‏هايشان مملو از خوف پروردگار مي‏گردد و در برابر حوادث، صبر و شکيبايي پيش مي‏گيرند و برپادارندگان نماز هستند و از آنچه که خداوند به آن‏ها داده انفاق مي‏کنند. و لذا مرحوم علامه مي‏فرمايد: انطباق اين صفات مخبثين با کسي که حج‏خانه خدا را با حالت تسليم به جا مي‏آورد روشن است، چون که همه اين صفات در حج وجود دارد. (23)

از اين‏رو حضرت ابراهيم بالاترين مقام را که مقام تسليم باشد در کنار کعبه، براي خود و ذريه‏اش درخواست نمود: پروردگارا، ما را تسليم فرمان خودت قرار ده و از دودمان ما نيز امتي مسلمان قرار ده. (24)

از جمله آيات ديگري که دلالت‏بر بعد معنوي و عرفاني حج دارد، آيه‏اي است از سوره مبارکه مائده که خداوند فرمود: اي کساني که ايمان آورديد شعائر الهي را نقض نکنيد و حريم آن‏ها را حلال نشمريد و احترام را نگه داريد و قرباني‏هاي بي‏نشان و يا نشاندار را حلال نشمريد و نيز احترام کساني که براي به دست آوردن فضل پروردگار و جلب رضوان او به قصد زيارت خانه خدا حرکت مي‏کنند، نگه بداريد و براي آن‏ها مزاحمت ايجاد نکنيد. (25)

از آن‏جايي که رضوان‏ در لغت‏به معناي رضايت کثير (26) است، پس حاجي در اين سفر مقدس بايد دنبال کسب رضوان الهي باشد که مهم‏ترين سرمايه براي هر عبدي، کسب رضايت مولي است. رضوان من الله اکبر (27) و محل کسب چنين رضايتي، موسم با شکوه حج است. چنان‏که امام صادق‏عليه السلام در ضمن حديث مفصلي فرمود: حج‏شعبه‏اي از رضوان الهي است. (28)

هم‏چنان که حضرت ابراهيم عرض کرد: پروردگارا! من بعضي از ذريه‏ام را در سرزميني بي‏آب و علف در کنار خانه‏اي که حرم توست، ساکن ساختم تا نماز را برپادارند (29) از اين آيه هم بعد معنوي حج استفاده مي‏شود، چون که کلمات غير ذي زرع و عند بيتک الحرم و ليقيموا الصلوة‏ اشاره به اين واقعيت دارد که غرض از اسکان، زراعت و کسب و تجارت نيست، بلکه اسکان دراين مکان فاقد هر نوع امکانات اوليه، براي تقرب محض الي‏الله و متمحض شدن در عبادت اوست. مرحوم علامه طباطبايي هم در وجه هجرت حضرت ابراهيم‏عليه السلام به اين سرزمين بي‏آب و علف فرمود: براي اين‏که ذريه‏اش متمحض در عبادت خدا بشوند و شواغل دنيا دل‏هايشان را مشغول نسازد. (30)

از اين‏رو، اولين غرض و به قول بعضي از مفسرين تنها غرضش را اقامه نماز ذکر نمود و چنان‏که تکرار نداد ربنا در ربنا ليقيموا و ذکر نماز از بين شعائر، براي اظهار کمال عنايت‏به اقامه نماز در جوار پروردگار است. همچنان که از آيه طهر بيتي للطائفين و العاکفين و الرکع السجود (31) استظهار مي‏شود که عمده عبادت حاجي در کنار خانه خدا بايد طواف و عکوف و نماز باشد.

پس جو حج، يک جو عبادت و بندگي و دور جستن از هرگونه تعلقات مادي است و سفر ج‏يک سفر الي‏الله است.

بنابراين، حاجي از همان اول که نيت‏حج مي‏کند و از خود و خانه و کاشانه و همه تعلقات مادي جدا مي‏شود تا احرام و طواف و سعي و رمي و هدي کند، همه جا خدا را مي‏جويد و در طلب وصال او شب و روز آرام ندارد; اين سو و آن سو مي‏رود و در کوه و بيابان سرگردان مي‏شود تا در مهمانسراي الهي آيات روشن الهي را با چشم سر و چشم جان مشاهده نمايد. فيه آيات بينات‏ (32) و با سعي و تلاش همچون هاجر چشمه‏اي از معرفت‏براي او گشوده گردد. پس، هرکس که قصد سفر الي‏الله را نموده، بايد از ابتداء از هرگونه اموري که با اين سفر ضديت دارد و دوري جسته و دل را فقط متوجه خدا بنمايد. چنان‏که امام صادق‏عليه السلام در اين‏باره فرمودند:

به هنگام حج دل را براي خدا مجرد ساختن، و از هر حجابي آزاد شدن و همه امور را به خدا سپردن، و در تما حرکات و سکنات بر او توکل کردن و خود را با آب توبه شستشو دادن و دنيا و مافيها را رها ساختن از مقدمات سفر الي‏الله است. (33) يعني شرط نخستين اين سير، بيرون آمدن از خود و تعلقات مادي است و جهت تحقق عملي آن از لحظه اول احرام، بايد از انواع تعلقات مادي و انواع امتيازات و تفاخرات و زخارف، حتي از کفش و کلاه رها شود، تا حالت فرشته‏گونه پيدا کند. و فقط با دو تکه پارچه پاک و حلال با رمز مخصوص جواز عبور براي مهماني و ملاقات با رب‏الارباب بگيرد. از اين‏رو، لحظه جواز عبور گرفتن بسي حساس و سرنوشت‏ساز است، که اولياء الله در موقع گفتن لبيک رنگ عوض کرده و گريه مي‏نمودند که نکند جواز عبور به آن‏ها داده نشود. و چنان‏که امام صادق‏عليه السلام و امام سجادعليه السلام در اين لحظه به حالت غشوه افتادند. وقتي که علت را پرسيدند، فرمودند: چگونه جرات کنم که بگويم لبيک اللهم لبيک‏ در حالي‏که مي‏ترسم لبيک (خدايا آمدم) بگويم اما جواب آيد که من آمدن تو را قبول ندارم. (34)

لبيک را کسي مي‏گويد که احساس حضور نمايد در اطاق در بسته در حالي که کسي نباشد، بله بله نمي‏گويند اگر لبيک گفته مي‏شود يعني در حضور او هستيم او ما را صدا زده و ما جواب مي‏دهيم. از اين‏رو، حضرت امام خميني‏قدس سره عارف معاصر فرمود: مهم آن است که حاجي بداند کجا مي‏رود و دعوت چه کسي را اجابت مي‏کند و مهمان کيست و آداب اين مهماني چيست. (35)

حاجي مي‏خواهد با احرام حرم امن الهي در خود به وجود آورد و منطقه وجودش را براي غيرخدا ممنوعه اعلان کند: من دخله کان آمنا (36) تا براي هميشه بر روي غيرخدا ممنوع گردد. خود ميزبان فرمود: کساني که (به واسطه احرام) حج را بر خود واجب نموده‏اند بايد از هرگونه تمتعات جنسي و انجام گناه و گفت‏وگوهاي بي‏فايده و جر و بحث‏هاي بي‏ارزش اجتناب کنند. (37)

مسائل معنوي و عرفاني حج هرگز تمام‏شدني نيست، و رسيدن به مقامات عاليه در حج، وقف احدي نيست‏بلکه بستگي به سعي و تلاش، همت و خلوص و سوز و گداز زائران دارد. و هر زائر خانه خدا بايد بداند که اگر کسي در اين بعد از حج که مهم‏ترين ابعاد حج است موفق نگردد، در ابعاد ديگر هم‏چندان موفق نخواهد شد. چنان‏که حضرت امام خميني‏قدس سره احياگر حج ابراهيمي، محمدي در اين‏باره فرمودند: تحصيل ابعاد ديگر حج در گرو تحصيل بعد معنوي حج است; بعد سياسي و اجتماعي حج‏حاصل نمي‏شود، مگر آن‏که بعد معنوي و الهي آن جامه عمل بپوشد. (38)

بنابراين، حاجي تنها نبايد اين بدن را از راه دور حرکت داده و به ميقات و مطاف و مسعي و عرفات و مشعر و مني رساند، اما با جان خالي از معارف آسماني و دست تهي از بهره معنوي حج‏با چمدان‏هاي پر از عروسک و اسباب بازي برگردد. (39) فوا اسفاه من خجلتي و افتصاحي‏ (40) آن‏کس که با پا به کعبه رود کعبه را طواف مي‏کند و آن‏کس که با دل برود او را طواف مي‏کند و اگر حاجي در ايام حج‏به خود نپردازد و از خودبيني رها نشود و به خودسازي همت نگمارد و از احرام تا حلق و تقصير و طواف خود را از آلودگي خلاصي نبخشد، پس کي؟ اگر قبل و بعد او فرق نکند، پس کي؟ چه آن‏که حج فراموش کردن خود، در راه خدا و ذوب شدن من، در ما است.