چهل حديث حج

حسين انصاريان

- ۱ -


پيشگفتار

زيارت خانه حق، همراه با انجام مناسک ملکوتي و اعمال عاشقانه اي که دستور پروردگار مهربان بدرقه آن است و انبياي الهي و امامان معصوم بر بزرگداشت تمام واقعيّاتش تأکيد داشتند، در کنار دلي مملوّ از معرفت و خلوص و همّتي عالي و شوقي وافر، از ارکان اسلام و از اصول مسائل الهي و از شعائر عرشي و خلاصه از بزرگترين و با منفعت ترين برنامه هايي است که انسان مستطيع نسبت به آن مکلّف و مسؤول است.

گردهمايي عظيمي که قدرت و توان حلّ مشکلات دنياي اسلام را در همه زمينه ها دارد.

برنامه بسيار مهمي که مي تواند صفوف مسلمانان را بهم پيوند داده و از اين نيروي عظيمِ پراکنده، دست واحدي براي جهان اسلام واسلحه کوبنده اي عليه دشمنان دين بوجود بياورد.

حقيقتي که علائق غلط و روابط بي معنا را از سرزمين قلب ريشه کن مي کند و دل را مبدّل به حرم حق و حريم عشق نموده، جان را همچون صورت پاکِ آئينه صيقل مي دهد.

واقعيتي که آدمي را از آلودگيهاي ظاهري و باطني مي رهاند و نفس امّاره را بر گردونه عبادت مي کشاند، باطن را شستشو داده، توبه و انابه و تضرّع و زاري مي آفريند و انسان را از اسارت عالم خاک نجات داده به عالم پاک مي رساند.

تشنگان عالم معنا را سيراب، گرسنگان رزق عرشي را سير و برهنگان از تقوا را لباس تقوا مي پوشاند.

چشمه خير و برکت را در مقابل انسان مي جوشاند و حاجي را در سراپرده رحمت و لطف حضرت مولا مي نشاند.

براي بيان مسائل ظاهر وباطن حج، آيات فراواني در کتاب حق آمده و روايات بسيار مهمّي در معتبرترين کتب حديث ضبط شده است. از آنجا که فرصت زائر در زمان حجّ اندک و ظرفيت قلبي و معنوي بسياري از مسافران راه عشق، محدود است و کسي را وقت مطالعه و دقّت در آن همه آيه و روايت نيست بعثه مقام معظم رهبري، که سنگين ترين مسؤوليت را در راه به سامان آوردن اين فريضه عظيم الهي و هدايت زائران، به حقايق آسماني دارد و در اين عرصه گاه معنوي، تمام توان و قدرت خود را بکار گرفته تا در سرزمين وحي و محلّ عبادت انبيا و امامان و اوليا، خيمه حج ابراهيمي بپا کند و از اين مسير، هدف بنيانگذار جمهوري اسلامي حضرت امام خميني ـ قدس سره ـ و رهبر بزرگوار مسلمانان جهان و وليّ امر عالم اسلام حضرت آية الله خامنه اي ـ مد ظلّه ـ را جامه عمل بپوشاند و زمينه نيروي پر قدرت انساني را براي بپا شدن عدل جهاني بدست امام دوازدهم ـ عليه السلام ـ فراهم آورد تا از کنار خانه خدا همراه با مؤمنان قوي دل، شعاع هدايت و عدالت را به تمام جهان بگستراند، از اين کمترين، خواسته است تا چهل حديث در رابطه با اين حقيقت عرشي و معنوي در جزوه اي فراهم آورم تا مسافران راه حق و فضيلت و مسير عشق و معرفت بيش از پيش با برنامه هاي باطني و اخلاقي و عرفاني حج آشنا شده، خالصانه به انجام مناسک بپردازند و با حجّ مقبول و سعي مشکور به وطن بازگشته، به اسلام و انقلاب وفادار بمانند و زمينه ظهور ولي عصر ـ ارواحنا لتراب مقدمه الفداء ـ را فراهم کنند.

حسين انصاريان

حديـث 1

وجوب حج

حجّ بعنوان يک عبادت، بر اهل استطاعت، از جانب مبدأ فيض و رحمت، واجب گشته و فريضه بودن آن در آيات قرآن مجيد اعلام شده و روي گردان از آن، فردي ناسپاس و نمک خورده اي نمکدان شکن به حساب آمده است.

مولاي متقيان، امير مؤمنان، در پايان خطبه اوّل نهج البلاغه مي فرمايد:

وَفَرَضَ عَلَيْکُمْ حَجَّ بَيْتِهِ الْحَرَامِ، الَّذِي جَعَلَهُ قِبْلَةً لِلاَْنَامِ يَرِدُونَهُ وُرُودَ الأَنْعَامِ، وَيَأْلَهُونَ إِلَيْهِ وُلُوهَ الْحَمَامِ وَجَعَلَهُ سُبْحَانَهُ عَلاَمَةً لِتَوَاضُعِهِمْ لِعَظَمَتِهِ وَإِذْعَانِهِمْ لِعِزَّتِهِ، وَاخْتَارَ مِنْ خَلْقِهِ سُمَّاعاً أَجَابُوا إِلَيْهِ دَعْوَتَهُ وَصَدَّقُوا کَلِمَتَهُ وَوَقَفُوا مَوَاقِفَ أَنْبِيَائِهِ وَتَشَبَّهُوا بِمَلاَئِکَتِهِ الْمُطِيفِينَ بِعَرْشِهِ، يُحْزِرُونَ الاَْرْبَاحَ فِي مَتْجَرِ عِبَادَتِهِ، وَيَتَبَادَرُونَ عِنْدَ مَوْعِدَ مَغْفِرَتِهِ، جَعَلَهُ سُبْحَانَهُ وَتَعَالَي لِلاِْسْلاَمِ عَلَماً، وَلِلْعَائِذِينَ حَرَماً، فَرَضَ حَقَّهُ وَأَوْجَبَ حَجَّهُ، وَکَتَبَ عَلَيْکُمْ وِفَادَتَهُ، فَقَالَ سُبْحَانَهُ: (وَللهِ عَلَي النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطَاعَ إِلَيْهِ سَبِيلا وَمَنْ کَفَرَ فَإِنَّ اللهَ غَنِيٌّ عَنِ الْعَالَمِينَ). (1)

پروردگار مهربان زيارت بيت الحرامش را بر شما فريضه قرار داد و آن را قبله گاه مردم نمود. زيارت کنندگان در آنجا وارد مي شوند و براي يافتن بهره معنوي ازدحام مي کنند; مانند ازدحام چهارپايان تشنه در کنار چشمه آب! و آمدن به آن مکان مقدّس را مشتاقند، همانند اشتياق کبوتران به طرف آشيانه خود، آن وجود منزّه و پاک آن جايگاه عالي را براي تواضع بندگان در برابر بزرگي و عظمتش، و تصديقشان به عزّت و قدرتش نشانه و علامت قرار داد. از ميان مردمان، شنوندگانِ فرمانش را انتخاب فرمود. آنان دعوتش را براي زيارت خانه کعبه اجابت کردند و فرمانش را گردن تصديق نهادند و در جايگاه پيامبران براي عبادت وبندگي ايستادند و خود را به فرشتگان طواف کننده عرش شبيه نمودند، در تجارت بندگي سود فراوان بدست آورده، به موقف آمرزش و مغفرتش از هم سبقت مي گيرند.

حضرت حق آن خانه را نشانه و علامت اسلام و پناهگاه پناهندگان قرار داد و زيارت آن محل با عظمت را واجب فرمود و احترام نهادن به کعبه را بر بندگانش لازم دانست و رفتن به آنجا را دستور داد پس در قرآن مجيد فرمود: زيارت بيت الله الحرام حق خداوند بزرگ بر مردم است; مردمي که برخوردار از استطاعتند و هر که اين نعمت عظيم الهي را ناسپاسي کند، به حضرت حق زياني وارد نکند که خداي تعالي از تمام جهانيان بي نياز است.

حديـث 2

معنا و مفهوم حج

بيان حقيقت و واقعيّت حج، معنا و مفهوم اين مسأله بزرگ، تنها در شأن حضرت حق و انبيا و امامان بزرگوار است.

براي حج، گذشته از معناي لغوي، معنا و مفهوم ديگري است که بايد آن معنا را از حريم دانش و بينش و بصيرت برگزيدگان حضرت محبوب جستجو کرد.

بخاطر گستردگي مفهوم حج، عاشقي از عشاق اسرار، به حضرت باقر ـ عليه السلام ـ عرضه مي دارد:

لِمَ سُمِّيَ الحَجُّ حَجّاً؟ قال: حج فلان; أي أفلح فلان. (2)

براي چه حجّ خانه حق را حج ناميده اند؟ امام ـ عليه السلام ـ فرمود: فلاني موفق به انجام حج شد، معنا و مفهومش اين است که به فلاح و رستگاري دست يافت.

راغب اصفهاني، دانشمند بزرگ قرآن شناس، در توضيح لغت فلاح و مشتقات آن، که در قرآن مجيد زياد آمده و در روايات و اخبار همچون روايت بالا به آن اشاره شده، مي فرمايد:

براي فلاح دو مرتبه و دو درجه قابل تصور است: 1 ـ مرتبه دنيوي 2 ـ مرتبه اُخروي

مرحله دنيويِ فلاح، دست يابي به رشته هاي مختلف خوشبختي است; بصورتي که زندگي و حيات دنياي انسان پاک و پاکيزه و غرق لذت و نشاط شود و رشته هاي سعادت و خوشبختي در دنيا عبارت است از:

طول عمر با غنا و ثروت حلال، و داشتن شخصيت و عزت و احترام.

و فلاح اُخروي عبارت است از:

حيات بي مرگ، ثروت و غناي بي فقر، عزّت بي ذلّت، و دانش و بينش بي جهل، به همين خاطر گفته اند: عيشي نيست مگر عيش آخرت!

بر اين اساس، حج خانه حق، چنانچه از جانب زائر، همراه با رعايت مسائل فقهي و خلوص نيت انجام گيرد، سه بهره دنيوي و چهار منفعت اُخروي نصيب حاجي مي نمايد که حضرت باقر ـ عليه السلام ـ از مجموع اين واقعيات به عنوان فلاح ياد فرموده است: حَجّ فلان; أي أفلح فلان. (3)

حديـث 3

آثار حج

خداوند مهربان که رحمت و لطفش تمام موجودات هستي را در آغوش گرفته، نتايج و آثاري بر زحمات مثبت مردم که به دستور حضرتش و دستور پيامبر و امامان انجام گرفته مترتب نموده است.

حضرت حق، زحمت کوشندگان در راهش را و سعي مجاهدان در طريقش را و رنج تحمل کنندگان عبادات را هرگز ضايع نکند و ضايع نگذارد، که ضايع گذاشتن زحمات سالکان مسلک عشق، از عدل و حکمت و لطف و رحمت دور است. حج عملي است مشقت بار. کاري است پر زحمت. عبادتي است توأم با رنج و گرفتاري. سفري است با مخارج سنگين. طاعتي است طاقت فرسا. قدمي است همراه با فراق عزيزان، که حضرت حق در عوض چنين سفري شگفت انگيز، بهره هاي عجيبي قرار داده که بگوشه اي از موج اين درياي بي ساحل، حضرت سجاد ـ عليه السلام ـ اشاره مي فرمايد:

قال علي بن الحسين عليه السلام:

حجوا و اعتمروا تصح أبدانکم و تتّسع أرزاقکم و تکفون مؤونات عيالاتکم و قال: الحاج مغفور له و موجب له الجنّة و مستأنف له العمل و محفوظ في أهله و ماله. (4)

حضرت علي بن الحسين ـ عليه السلام ـ فرمود:

حج بجاي آوريد و اقدام به عمره نماييد، که براي اين دو فريضه الهي آثار و منافعي است:

بدنهايتان به عرصه گاه صحّت و سلامت درآيد، ميدان روزي شما وسيع شود، هزينه و خرج اهل و عيالتان مکفي گردد و همچنين فرمود: زائر بيت الله، مورد آمرزش و مغفرت حق است، بهشت عنبر سرشت بر او واجب است، عمل را از سر گيرد که او را وضعي غير از وضع تمام گذشته اوست، خانواده و سرمايه مالي اش در حفظ خداوند رحيم است.

حديـث 4

ثواب و بهره معنوي حج

کسي که از قسمتي از مال خود، جهت مخارج زيارت بيت الله، چشم مي پوشد و جهت آزادي از حقوق ديگران اقدام به طلب حلّيت مي کند و براي نظام دادن به امورش، قبل از سفر حج متحمّل زحمت و رنج مي گردد، و تن به اين سفر سرشار از مشقت و سختي مي دهد و با پاي معرفت و قلبي پر از ذوق و شوق و روحي با صفا و جاني مملوّ از عشق و محبت و نَفْسي همراه با اراده و همت و ضميري معطّر به بوي خلوص خود را در اين وادي مي اندازد بدون ترديد از جانب حضرت محبوب در معرض ثوابها و بهره هاي عظيم قرار مي گيرد که بخاطر عدم گنجايش دنيا، تمام آن ثوابها در جهان آخرت تجلي کرده و زائر را به سرسفره رحمت بي نهايت دوست مي نشاند.

پيامبر با عظمت اسلام به مردي که قصد زيارت خانه حق را داشت فرمود:

فانک جئت تسألني عن حجّک و عمرتک و ما لک فيهما من الثواب؟

فاعلم انّک اذا أنت توجّهتَ الي سبيل الحجّ ثم رکبت راحلتک و مضت بک راحلتک لم تضع راحلتک خفاً ولم ترفع خفاً الاّ کتب الله لک حسنة و محا عنک سيئة. فاذا احرمت و لبّيت کتب الله لک بکلّ تلبية عشر حسنات و محا عنک عشر سيّئات.

فاذا طفت بالبيت اسبوعاً کان لک بذلک عند الله عزّ وجلّ عهداً و ذکراً يستحيي منک ربک أن يعذبک بعده فاذا صلّيت عند المقام رکعتين کتب الله لک بهما ألفي رکعة مقبولة.

فاذا سعيت بين الصفا و المروة سبعة أشواط کان لک بذلک عند الله عزّ وجلّ مثل أجر من حج ماشياً من بلاده و مثل أجر من اعتق سبعين رقبة مؤمنة.

فاذا وقفت بعرفات الي غروب الشمس فلو کان عليک من الذّنوب قدر رمل عالج و زبد البحر يغفرها الله لک.

فاذا رميت الجمار کتب الله لک بکلّ حصاة عشر حسنات تکتب لک لما تستقبل من عمرک.

فاذا ذبحت هديک أو نحرت بدنتک کتب الله لک بکلّ قطرة من دمها حسنة فکتب لک لما تستقبل من عمرک.

فاذا طفت بالبيت اسبوعاً للزيارة و صلّيت عند المقام رکعتين، ضرب مَلَکٌ کريم علي کتفيک ثمّ قال: امّا ما مضي فقد غفر لک فاستأنف العمل فيما بينک و بين عشرين و مائة يوم. (5)

اي زائر خانه حق، نزد من آمدي تا از حج و عمره ات و ثوابي که در اين دو عمل است از من بپرسي؟

توجه داشته باش هنگامي که در راه حج قرار گرفتي و بر مرکب خود سوار شدي و آن مرکب به راه افتاد، قدمي حرکت نمي کند مگر اين که خداوند براي تو حسنه اي ثبت مي کند و سيّئه اي از پرونده ات محو مي نمايد.

و چون احرام بستي و تلبيه گفتي، خداوند مهربان به هر تلبيه اي ده حسنه برايت ثبت مي کند، و ده گناه از تو پاک مي نمايد.

و چون هفت مرتبه به طواف برخاستي، بخاطر آن نزد خداوند پيمان و يادي برايت مي ماند، که بعد از آن، حضرت حق از عذاب تو حيا مي کند.

و آنگاه که نزد مقام ابراهيم دو رکعت نماز بجاي آوردي، ثواب دو رکعت نماز قبول شده برايت ثبت مي گردد.

به هنگاميکه هفت مرتبه سعي صفا و مروه نمودي ثواب تو نزد حق همانند کسي است که از شهر خود با پاي پياده به حج آمده و مانند اجر کسي است که هفتاد برده مؤمن در راه خداوند آزاد کرده است!

چون تا غروب آفتاب به عرفات وقوف کردي مورد آمرزش حق قرار مي گيري گرچه گناهانت به اندازه ريگهاي متراکم باشد.

و چون رمي جمره نمودي به هر ريگي که مي زني ده حسنه برايت نوشته مي شود و به اندازه آينده عمرت اين ده حسنه بطور مرتب برايت ثبت مي گردد.

و هنگامي که به ذبح گوسفند يا نحر شتر اقدام نمودي به هر قطره خوني که از آن مي ريزد، تا پايان عمر پيوسته براي تو ده حسنه نوشته مي شود.

و چون هفت بار بعنوان طواف زيارت به دور خانه حق بگردي و نزد مقام دو رکعت نماز بجاي آوري فرشته اي کريم بر دو شانه ات مي زند سپس مي گويد: آنچه بر تو گذشت آمرزيده شد، هم اکنون تا صد و بيست روز عمل را از سر بگير که گناهي بر تو نيست!

حديـث 5

ترک حج يا گناه بزرگ

نعمت هاي حضرت حق براي هيچ حسابگري قابل شمارش نيست و عنايات و الطافش به احصاء و اندازه گيريِ هيچ قدرتمندي درنيايد.

برخي از نعمت هايش همانند عقل، وجدان، فطرت، سلامت و عافيت، تمکّن و قدرت، چشم و گوش، دست و زبان، شکم و قدم جاي گزين ندارد.

عقل بيدار و قلب بينا حکم مي کند که به اداي حقِّ نعمتِ منعم برخيزي و سپاس و شکر نعمت دهنده را بجاي آوري.

اداي حق منعم و شکر نعمت حضرت دوست به اين نيست که چون از نعمتي همه جانبه استفاده کني زبان در زماني کوتاه در دهان بگرداني و آن را مترنّم به ذکر الحمد لله کني! بلکه شکر نعمت و اداي حق منعم به اين است که نعمت را در جايي خرج کني که صاحب نعمت دستور داده و منعم حقيقي نسبت به آن طرح و نقشه مرحمت فرموده.

نعمت زماني که به اين صورت به خرج گذاشته شود، حق منعم به اندازه قدرت نعمت دار ادا شود و دامن حيات و زندگي انسان از لوث گناه و معصيت مصون ماند و فساد و افساد از عرصه گاه عيش آدمي خيمه برچيند و دست و پاي شياطين انسي و جنّي بسته گردد و صورتي از بهشت آخرت در دنيا پديدار شود.

اگر زمينه خرجِ نعمت به دست هواي نفس و اميال و غرايز آزاد از حدود الهي و نقشه هاي شيطاني فراهم آيد، حالت کفر و ناسپاسي و ميدان پايمال شدن حقوق انساني و جايگاه جولان غارتگران حقايق معنوي، با زشت ترين چهره جهنّمي آشکار گردد، و محل تاخت و تاز معاصي و گناهان و سوء اخلاق و اعمال پديدار آيد، و از وجود انسان چهره اي منفور و لايقِ غضب و سخط خداوندي ساخته شود.

فرهنگ پاک الهي، بخاطر يافتن عظيم ترين منافع دنيوي واُخروي، در مدّت عمر يک بار، زيارت خانه منعم را بر اهل استطاعت; يعني آنان که از نعمت مال و سلامت بدن و امنيت راه، و تمکّن و قدرت و عقل و درک برخوردارند واجب نموده، اين کدام بي انصاف است که با داشتن انواع نعمت هاي حضرت حق، از امر حق و واجب الهي که در اين عصر رفتن و برگشتن و انجام دادن مناسکش بيش از دو هفته وقت لازم ندارد سرپيچي مي کند؟!

اين امام هشتم، حضرت علي بن موسي الرضا ـ عليه السلام ـ درباره چنين کافر و ناسپاسي چه نظري مي دهد:

اعلم يرحمک الله أنّ الحج فريضة من فرائض الله جلّ و عزّ، اللازمة الواجبة من استطاع اليه سبيلا، و قد وجب في طول العمر مرّة واحدة و وعد عليها من الثواب الجنّة و العفو من الذنوب و سمّي تارکه کافراً و توعّد علي تارکه بالنار فنعوذ بالله من النار. (6)

اي مکلّف به تکليف حج، خدايت مورد رحمت قرار دهد. به تو هشدار مي دهم که حج فريضه اي از فرائض خداوند جليل و عزيز است و بر آن که داراي استطاعت مي باشد واجب است و اين وجوب در تمام عمر انسان يکبار است و خداوند بر انجام دهنده آن وعده بهشت و گذشت از گناهان داده است و در قرآن مجيد که سند تمام حقايق است روي گردان از اين واجب عظيم و فريضه بزرگ را کافر ناميده و به تارک آن وعده آتش فرداي قيامت داده، پس ما از آن آتش به حضرت حق پناه مي بريم!

حديـث 6

حج يا سفره گسترده رحمت حق

تصوّر رحمت بي منتهاي آن وجود مقدسي که خود را در آيات قرآنش ارحم الراحمين خوانده و به اين معنا هشدار داده است که سعه رحمتش کلّ موجودات ظاهري و باطني را در بر گرفته براي هر صاحب عقلي از محالات است.

درياي رحمتش بي ساحل است، و عرصه گاه رأفتش بي کران، ميدان لطفش جايگاه حيات تمام موجودات است، و براي احدي از جنبندگان مُلکي و ملکوتي نسبت به عنايتش از جانب او حرماني وجود ندارد.

آن کس که رحمتش را محدود بداند کافر است و نااميدي از محبتش، سياهي کفر بر صفحه قلب است. وعده رحمت خاصه اش صد در صد عملي است و خُلفي در آن راه ندارد. وعده عذابش گرچه داراي حتميت باشد، از باب لطفش با حالت توبه و انابه و تضرع و زاري قابل برگرداندن است و اين برگرداندن عذاب از ابتداي وعده عذاب در متن وعده لحاظ شده است.

موجودات زنده هستي، کنار سفره رحمتش آرميده اند، و هر يک به تناسب وجودشان از نعمت هاي خوان بي دريغش بهره مي برند.

دست هدايتش براي نجات تمام گمراهان از خزي دنيا و عذاب آخرت دراز است و تمام درهاي رضوانش به روي مؤمنان و توبه کنندگان باز است.

اميدِ اميدواران را به يأس مبدل نکند و نياز نيازمندان را چون به مصلحت آنان بداند برآورده نمايد. درد دردمندان را شفا بخشد و اضطراب مضطربان را به امنيت تغيير دهد.

دعاي اهل دعا را اجابت فرمايد، و خواسته خواهندگان را از درياي رحمت بي کرانش عطا کند.

اين چنين مولاي مهرباني، اين چنين پروردگار کريمي، وجود مبارکي که شعاع عدل و حکمت و علم و رأفت و رحمت و لطف و عنايتش از شرق وجود تمام موجودات طالع است و بر اثبات صفا و اسمائش برهان و دليلي لازم نيست، که آفتاب آمد دليل آفتاب. اگر به عملِ اندک بنده اش اجر عظيم و خير کثير و مزد بيش از حد عنايت کند و از برکت عمل محدود عبدش به وابستگان به او نيز لطف و رحمت آورد ابداً جاي تعجّب و شگفتي نيست، که او اکرم الاکرمين و ارحم الراحمين و رب العالمين و محبّ المحسنين است. در اين زمينه به روايت بسيار مهم زير که نمايشي اندک از رحمت بي نهايت اوست توجه نماييد:

عن ابي عبد الله عليه السلام قال: ان الله عزّ وجلّ ليغفر للحاج و لاهل بيت الحاج و لعشيرة الحاج و لمن يستغفر له الحاج بقية ذي الحجة و المحرّم و صفر و شهر ربيع الاول و عشر من ربيع الآخر. (7)

از حضرت صادق ـ عليه السلام ـ روايت شده که آن حضرت فرمود: خداي ـ عزوجل ـ مغفرتش را متوجه حاجي و زن و فرزند حاجي و قوم و قبيله زائر بيت الله و هر کسي که زائر براي او تقاضاي مغفرت کرده، مي نمايد و اين جوشش مغفرت براي تمام آنان در بقيه ماه، حج و تمام محرم و صفر و ربيع الاول و ده روز از ربيع الآخر ادامه دارد.

حديـث 7

خلوص در حج

ريا و خودنمايي در عمل و انجام برنامه عبادي، براي جلب توجه مردم و جلوه دادن خويش در ديده بينندگان از سيّئات اخلاقي و رذائل روحي و باطني است.

ريا به اين معناست که انسان نهالي را در عالم معنا، در سرزمين طاعت و عبادت، با ذوق و شوق بنشاند و براي پرورش آن متحمّل زحمت و رنج گردد، تا جايي که نهال به رشد و کمال برسد و به محصول دادن نزديک گردد، آنگاه انسان ارّه اي تيز بردارد و بدست غير بسپارد و به او التماس و لابه نمايد که بيا و با اين ارّه اين نهال را از ريشه و اصل قطع کن تا من از شيريني محصول و ميوه اش محروم گردم!

آري، چه جاهلانه است که انسان فريضه اي از فرائض الهي را با زحمت و رنج انجام دهد و پيکره عبادت را بدستور حق بسازد وطاعت و بندگي را همراه با شرايط لازم بياورد، آنگاه که عمل مي خواهد به نقطه قبولي حق برسد و سبب قبولي بهشت عنبر سرشت نصيب انسان گردد، با حالتي منافقانه دنبال تماشاي ديگران نسبت به عملش برخيزد تا او را ببينند و از وي و طاعتش تعريف کنند و وي را در انظار ديگران مؤمن و متدين و با حال جلوه دهند.

بدون ترديد ريا نوعي شرک و بفرموده اميرالمؤمنين ـ عليه السلام ـ رشته اي از نفاق و به گفته عرفاي بيدار دل، خيانت به خويش و بنظر بينايان، تيشه اي به ريشه سعادت و کلنگي بر سر ساختمان عبادت و اطاعت است.

توقع اجر و مزد از حضرت حق، نسبت به عملي که آلوده به ريا گشته، توقعي غير عاقلانه است; چراکه رياکار عبادت را براي جلب رضاي غير بجاي آورده، آنگاه اجرش را از خداوندي مي طلبد که عمل، محض خشنودي او انجام نگرفته و هيچ ارتباطي به حضرتش ندارد.

انجام دهنده واجبات بايد بداند که واجب الهي اگر همراه با ريا انجام گيرد، بدون شک عمل باطل است و قضاي آن بر عهده او واجب.

عبادت کننده بايد به اين معنا توجه داشته باشد که کليد بهشت و جهنم فقط و فقط بدست اراده حضرت حق است، و روز قيامت احدي را جز حضرت حق، حقّ محاسبه پرونده بندگان نيست. اوست که بايد عمل را بپذيرد و هم اوست که بايد به عمل اجر و مزد مرحمت کند. روي اين حساب نبايد عمل را با تيشه ريا ريشه کن کرد و با زهر ريا کام عمل را آلوده نمود و با آتش ريا درخت عمل را سوزاند و با ارّه ريا نهال عبادت را از زمين قبولي حضرت محبوب ارّه کرد.

در روايات مربوط به باب واجبات و اعمال خير آمده: در روز قيامت به رياکاران مي گويند پرونده عمل خود را نزد مردمي که براي خوش آمد آنان کار کرديد ببريد و مزد زحمات خود را از آنان دريافت کنيد!

رعايت خلوص در واجبات، واجب شرعي است. نيت خالصانه باعث قبولي عمل است، نيت پاک به عمل ارزش معنوي و قيمت آخرتي مي دهد. نيت صاف مرکبي است که عمل را به وادي رضايت حق مي برد. خلوص نيت، کليد در رحمت حق و لطف حضرت محبوب و باعث جلب رضاي دوست نسبت به عمل است.

حج فريضه اي از فرائض حق است. بر حاجي واجب شرعي است که تمام مناسک حج را با نيت خالص بجاي آورد و از جلب توجه مردم نسبت به اعمالش بپرهيزد که رياي در حج مبطل حج و باعث عوارض سنگيني است که گاهي قابل جبران نيست و همانطور که در روايات آمده حج ريايي در قيامت مزدش بر عهده مردمي است که حاجي در مناسک حجش تماشاي آنان را منظور داشته و براي نماياندن خويش به آنان عمل را انجام داده است!

به روايت زير با دقت قلبي توجه کنيد:

عن ابي عبد الله عليه السلام قال: الحج حجّان حجّ لله و حجّ للناس، فمن حج لله کان ثوابه علي الله الجنة و من حج للناس کان ثوابه علي الناس يوم القيامة. (8)

امام صادق ـ عليه السلام ـ فرمود: حج دو نوع است: حج براي خدا، و حج براي مردم. آن کس که حج را با نيت خالص و براي خدا بجاي آورده ثوابش در پيشگاه حق بهشت است و هر کس حج را براي جلب توجه مردم بجاي آورده ثواب و اجرش در قيامت به عهده همان مردم است!

در حقيقت روايت مي خواهد بگويد حج ريايي در قيامت هيچ گونه بهره اي نصيب عمل کننده اش نمي کند; چراکه اجر و ثواب در قيامت در اختيار احدي جز حضرت حق نيست.

حديـث 8

برنامه اي ديگر بجاي حج

انسان گاهي براي امر معاش و اداره امور زندگي به دنبال کاري مشروع مي رود، ولي موفق به تحقّق هدف خود نمي گردد، امّا اينطور نيست که چون کار مورد نظر انجام نگرفت کار ديگري براي اداره امور زندگي در دسترس نباشد، آنقدر عرصه گاه تلاش و کوشش داراي وسعت است که مي توان صدها کار ديگر را جايگزين کاري کرد که زمينه انجامش فراهم نشد.

آدمي گاهي مي بيند زمان عبادتي خاص مانند ماه مبارک رمضان فرا رسيده ولي بخاطر سفر يا مرضي که پيش آمده، از انجام آن عبادت عظيم معذور است و اين عذر ممکن است تا پايان عمر برجا بماند، اينطور نيست که نتواند عمل ديگري را بجاي روزه ماه رمضان قرار دهد، بلکه خداوند مهربان اطعام مساکين را براي معذور جايگزين نموده و اين جايگزيني بهره مطلوب را نصيب روزه دار مي نمايد.

در روايت آمده که فقراي مدينه به رسول خدا عرضه داشتند، ما هم علاقه داشتيم مانند ديگران از ثروت بهره مند بوديم و آن را در راه خداوند انفاق مي کرديم، و به حلّ مشکلات مردم کمک مي نموديم اما دست ما از مال دنيا کوتاه است و ما در اين مورد از رحمت و لطف حق محروميم. حضرت به آنان فرمودند: ناراحت نباشيد، بجاي انفاق و صدقه و کمک به دردمندان که مورد علاقه شماست ولي قدرت آن را نداريد، از خداوند ياد کنيد و به ذکر حضرت محبوب دل مشغول داريد که همان ثواب انفاق ثروتمندان، نصيب شما مي شود و ياد خدا در پرونده شما جايگزين مالي خواهد شد که در راه خدا خرج شود.

ولي بعضي از فرائض و واجبات الهي، در صورتي که مکلّف قدرت انجام آن را داشته باشد، اگر بخواهد آن را ترک نمايد و بجاي آن برنامه ديگر را جايگزين کند عملي در اسلام وجود ندارد که جاي آنچه را تکليف انسان است بگيرد و حج از آن نمونه برنامه هاست که اگر مکلّف بخواهد آن را ترک کند و پول و خرج و مخارجش را در راه خدا بگذارد، يا عمل ديگري را بجاي حج انجام دهد، خلأ حج را در پرونده پُر نمي کند و گناه ترک آن در پرونده انسان ثبت است و هيچ ثوابي جاي آن را نخواهد گرفت، در اين زمينه به روايت زير توجه نماييد:

عن ابي عبد الله عليه السلام قال: لما افاض رسول الله ـ صلّي الله عليه و آله ـ تلقّاه أعرابي في الأبطح فقال: يا رسول الله إني خرجت أريد الحجّ فعاقني عائق و أنا رجل ملئ کثير المال فمُرني أن أصنع في مالي ما أبلغ ما بلغ الحاج قال: فالتفت رسول الله ـ صلي الله عليه و آله ـ إلي أبي قبيس فقال: لو أنّ أبا قبيس لک، زنته ذهبة حمراء أنفقته في سبيل الله ما بلغت ما بلغ الحاج. (9)

امام صادق ـ ع ـ مي فرمايد: زماني که رسول با کرامت اسلام به حج خود پايان داد، عربي در سرزمين مکه با حضرت روبرو شد، و عرضه داشت اي رسول خدا، از منزلم به نيت حج درآمدم، ولي مانعي بر سر راهم قرار گرفت و مرا از زيارت بيت و مناسک آن مانع شد، در حالي که دستم از ثروت و مکنت پر است، اکنون مرا امر کن که مالم را در برنامه اي بريزم که به آنچه حاجيان از ثواب رسيدند، برسم حضرت رو بجانب کوه ابوقبيس کردند و فرمودند: اگر به وزن آن طلاي قرمز در راه خدا انفاق کني به آنچه حاجيان از ثواب رسيدند نمي رسي!

حديـث 9

دعا براي رسيدن به عرصه گاه حج

دعا و درخواست، تضرّع و زاري بدرگاه حضرت حق، عبادتي بزرگ و حسنه اي عظيم و عملي محبوب خداوند کريم است.

گدايي براي تهيدستي چون انسان، از ذات مقدسي که مستغني از عالمين است، و باب خزانه مُلک و ملکوتش به روي همه موجودات باز است کاري نيکو و راهي به حلّ مشکلات، و نردباني براي رسيدن به اهداف عاليه، و مسائل الهيه است.

در قرآن مجيد امر الهي به دعا صادر شده، و خود حضرت حق ضامن اجابت گشته.

دعا و مناجات، در حقيقت ارتباط عاشقانه عاشق با معشوق حقيقي و پيوند باطني محبّ با محبوب ازلي و ابدي است.

حيات قلب، نشاط جسم، نور زندگي، سلامت روان، صفاي باطن، دعا و انابه و زاري به درگاه حق است.

دعا سلاح انبيا، کار ملائکه، روش ائمه طاهرين، عمل عارفان، فعل عاشقان، و سير والهان حريم مهر و محبت است.

حيات بدون دعا، زندگي منهاي اشک و زاري، حيات جمادي است.

نياز انسان به دعا نيازي مبرم و احتياجش به گريه و زاري در پيشگاه حق احتياجي طبيعي است.

گريه بر هر درد بي درمان دواست *** چشم گريان چشمه فيض خداست

تا نگريد طفل کي نوشد لبن *** تا نگريد ابر کي رويد چمن

تا نگريد طفلک حلوا فروش *** ديگ بخشايش نمي آيد بجوش

آن که نسبت به دعا کبر ورزد، آن که احساس نياز به دعا نکند، آن که خود را محتاج به انابه و تضرع نداند، از گروه مستکبران و به فرموده کتاب حق، مستحق عذاب الهي است.

در مسأله با عظمت حج، گرچه استطاعت شرط شده اما به غير مستطيع اجازه داده شده براي تحقق استطاعت جهت انجام مناسک حج دعا کند و از حضرت محبوب بخواهد از خزانه غيبش زمينه استطاعت او را فراهم کند تا به انجام اين فريضه بزرگ و بدست آوردن ثوابهاي بي حساب آن موفق شود; روايت زير ناظر به اين معناست:

عن عبد الله بن الفضل قال: قلت لأبي عبد الله ـ عليه السلام ـ إنّ عليَّ ديناً کثيراً و لي عيال و لا أقدر علي الحجِّ فعلّمني دعاءاً أدعو به فقال: قل في دبر کلّ صلاة مکتوبة:

اللّهمّ صلّ علي محمد و آل محمد و اقض عنّي دين الدنيا و دين الآخرة. فقلت له: اما دين الدنيا فقد عرفته فما دين الآخرة؟ فقال: دين الآخرة الحج. (10)

عبد الله بن فضل مي گويد: به حضرت صادق ـ عليه السلام ـ عرضه داشتم، قرض زيادي بعهده دارم، عائله مندم، قدرت بر حج ندارم مرا دعايي بياموز که از برکت آن دعا توفيق حج پيدا کنم، امام فرمود بدنبال هر نماز واجب بخوان:

اللّهمّ صلّ علي محمد و آل محمد و اقض عنّي دين الدنيا و دين الآخرة.

خداوندا! درودت را نثار محمد و آل محمد کن، و دين دنيا و آخرت مرا ادا بنما.

گفتم: اي فرزند رسول خدا، دين دنيا برايم معلوم و روشن است، دين آخرت چيست؟ فرمود: دين آخرت حج است.

ملاحظه کنيد حجِّ خانه حق در چه درجه اي از اعتبار و اهميت است که امام صادق به راوي نفرمود، با کثرت قرض و عيالواري تو را به مسأله حج چکار است، اکنون که مستطيع نيستي چه طمعي به مناسک حج داري، بلکه با عشق محبت براي تحقق استطاعت دعا تعليم او فرمود، تا از اين سفره پر نعمت حق و از اين مائده معنوي بهره کثير عايد او گردد!

حديـث 10

حج يا ضيافت خاص حق

پهنه هستي، خوان نعمت حق است و عرصه گاه وجود، سفره رزق و روزي خداوند کريم و تمام موجودات. عالم بر سر اين مائده نامحدود مهمان وجود مقدس حضرت ارحم الراحمينند.

ولي بايد بدانيم که مجموع اين نعمت ها نعمت مادي و روزي ظاهري و رزق طبيعي خدا است که تمام موجودات زنده، به لحاظ داشتن جسم مادي، بطور مشترک بر سر اين خوان نعمتِ دوست، مهمانند.

ولي حضرت حق را سفره ديگري است بعنوان نعمت باطني يا معنوي، که در قرآن مجيد بطور مکرّر به اين سفره اشاره شده است و اين سفره خاصّ انسان است، آنهم انساني که از ايمان به خدا و روز قيامت برخوردار است و در حدّ خود، عامل به احکام شريعت و سالک سلک حقيقت است; چرا که انسان منهاي ايمان به خدا و روز قيامت و عاري از اعمال صالح و اخلاق پسنديده، جزو حيوانات است و نصيبي جز از سفره مادي حضرت محبوب ندارد.

مهمان سفره معنوي مهمان خاص خداست، و از ارزش بالايي برخوردار است.

در اين ضيافت از عقل و قلب و روح و باطن انسان با رزق معنوي پذيرايي مي کنند، و حيات عمومي آدمي را تبديل به حيات طيب مي نمايند و اين مزد دنيايي انسان در مقابل فرمانبري و طاعت او از حضرت حق است. اما در ضيافت آخرت، پذيرايي از مهمان ابدي و هميشگي و جاويد و سرمدي است، لذّات معنوي بر سر سفره قيامت لذّاتي است که جز حضرت حق کسي از آن خبر ندارد، حتي مهمان تا قبل از بهره بردن از نعمت هاي آن مائده، از درک و فهم آن عاجز است. به دورنمايي از اين ضيافت معنوي در روايت زير توجه نماييد:

محمد بن الحسن الهمداني قال: سألت ذاالنّون البصري قلت: يا ابا الفيض لم صيّر الموقف بالمشعر و لم يصر بالحرم؟ قال: حدّثني من سأل الصادق ـ عليه السلام ـ ذلک فقال: لأنّ الکعبة بيت الله الحرام و حجابه و المشعر بابه فلما ان قصده الزائرون وقفهم بالباب حتي أذن لهم بالدخول، ثمَّ وقّفهم بالحجاب الثاني وهو مزدلفة فلمّا نظر إلي طول تضرّعهم أمرهم بتقريب قربانهم فلما قرّبوا قربانهم و قضوا تفثهم و تطهّروا من الذنوب التي کانت لهم حجاباً دونه، أمرهم بالزيارة علي طهارة.

قال: فقلت: لم کره الصّيام في أيام التشريق؟ فقال: لأن القوم زوّار الله و هم في ضيافته، و لا ينبغي للضيف أن يصوم عند من زاره و أضافه!

قلت: فالرجل يتعلق بأستار الکعبة ما يعني بذلک؟ قال: مَثَل ذلک مَثَل الرجل يکون بينه و بين الرجل جناية فيتعلّق بثوبه يستخذي له رجاء أن يهب له جرمه. (11)

محمد بن حسن هَمْداني مي گويد: از ذاالنون بصري پرسيدم: اي ابوفيض چرا موقف زائر را مشعر قرار دادند و اين معنا مربوط به حرم نشد؟

در پاسخم گفت: کسي که اين مسأله را از حضرت صادق ـ ع ـ پرسيده بود به من گفت: براي اين که کعبه خانه خدا و حريم حجاب اوست، و مشعر باب آن حرم است، چون زائران قصد حرم حق کنند، آنان را کنار باب حرم متوقف مي کند، تا براي آنان اجازه ورود صادر گردد، سپس زائر را در حجاب دوم که سرزمين منا است وقوف مي دهند، چون به تضرّع و زاري طولاني آنان بنگرد، امر به قرباني مي دهد، وقتي قرباني خود را به محضرش تقديم کردند و اعمال منا را به پايان بردند و از گناهان خود که حجاب بين آنان و حضرت محبوب است پاک شدند، به آنان بر اساس آن طهارت معنوي، امر به زيارت مي کند.

به حضرت عرضه داشتم چرا در ايام تشريق روزه گرفتن کراهت دارد، فرمود: براي اين که حاجيان زائران خدا و در ضيافت و مهماني حضرت اويند، سزاوار نيست که مهمان در محضر مهمان دار روزه باشد.

گفتم: حاجي پرده خانه را مي گيرد، منظور از اين برنامه چيست؟ فرمود: مثل کسي که پرده را مي گيرد، همچون کسي است که بين او و انسان ديگري جنايتي واقع شده باشد از باب فروتني دامن طرف خود را مي گيرد، به اميد آن که طرف مقابل از جنايتش بگذرد، گرفتن پرده کعبه به اين معناست که: الهي از معاصي و گناهان من گذشت فرما و مرا مورد مغفرت و رحمت خويش قرار ده

حديـث 11

حجّ يا منبع عظيم منافع مادي و معنوي

انسان از برکت نيروي با عظمت عقل، و اراده و اختيار و قدرت و طاقت، موجودي است مکلّف و مسؤول. اين خليفه خدا در روي زمين، نسبت به هر واقعيتي که با آن در ارتباط مي باشد مسؤول است.

نسبت به خود مسؤول سلامت جسم و جان و حفظ خويش از خطرات، و مسؤول تحقّق رشد و کمال و خير و سعادت، و آبادي دنيا و آخرت است.

در تحقق اهداف حق، و اطاعت از دستورات پروردگار و خودداري از محرّمات که محصولي جز زيان و خسارت ابدي ندارد مسؤول است.

نسبت به پدر و مادر، زن و فرزند، اقوام نزديک و دور، و همه انسانهايي که با آنان مربوط است داراي مسؤوليت است.

اين مسؤوليت ها از جانب خداوند کريم، رحيم، ودود، غفور، رزاق، رحمان، قدوس، مهيمن، عزيز، حکيم و حليم به او واگذار شده، که اين واگذاري مسؤوليت از جانب حضرت حق به انسان، عين لطف و رحمت حضرت اوست. آنان که به اين معنا واقفند و براي آنان اين حقيقت شيرين روشن است، با تمام وجود عاشق تکاليف و وظائف خود هستند.

اهل معرفت جان خود را در راه انجام وظائف و تکاليف، نثار حضرت محبوب کردند و تحمل همه گونه رنج و مشقت را در مسير اداي تکاليف بر دوش جان هموار نمودند.

آنها به اين واقعيت بصيرت داشتند که هر مسؤوليت و تکليفي، کارخانه توليد منافع دنيايي و آخرتي است و رضاي حق و بهشت عنبر سرشت و حيات طيبه ميوه شيرين شجره طيبه مسؤوليت است و اگر کسي بخواهد به حيات طيبه در دنيا و خشنودي حق و بهشت ابد در آخرت برسد، راهي جز اداي تکليف و پياده کردن مسؤوليت ها ندارد.

حج مسؤوليتي است عظيم که از جانب حضرت حق، از باب لطف و رحمت به انسان واگذار شده، انجام اين عبادت بزرگ همراه با نيت پاک، و قلبي خالص توليد کننده بهره هاي بسيار مهم دنيايي و آخرتي است که روايت زير نشانگر گوشه اي از آن منافع سرشار، و محصولات بي شمار است.

عن الرضا ـ عليه السلام ـ : علّة الحج الوفادة الي الله ـ عزّ وجلّ ـ و طلب الزيادة و الخروج من کل ما اقترف، و ليکون تائباً ممّا مضي، مستأنفاً لما يستقبل، و ما فيه من استخراج الأموال، و تعب الأبدان، و حظرها عن الشهوات و اللذات، و التقرب في العبادة الي الله ـ عزّ وجلّ ـ و الخضوع و الاستکانة و الذلّ، شاخصاً في الحرّ و البرد، و الأمن و الخوف، ثابتاً في ذلک دائماً، و ما في ذلک لجميع الخلق من المنافع و الرغبة و الرهبة الي الله ـ عزّ وجلّ ـ و منه ترک قساوة القلب و خساسة الأنفس و نسيان الذکر و انقطاع الرجاء و الأمل، و تجديد الحقوق و حظر الأنفس عن الفساد و منفعة من في المشرق و المغرب و من في البرّ و البحر و ممّن يحجّ و ممن لا يحجّ من تاجر و جالب و بايع و مشتر و کاتب و مسکين و قضاء حوائج أهل الأطراف و المواضع الممکن لهم الاجتماع فيها، کذلک ليشهدوا منافع لهم.

و علة فرض الحج مرّة واحدة لأنّ الله ـ عزّ وجلّ ـ وضع الفرائض علي أدني القوم قوّة، فمن تلک الفرائض الحج المفروض واحد، ثمّ رغّب أهل القوة علي قدر طاقتهم. (12)

از حضرت رضا ـ عليه السلام ـ روايت شده: آنچه موجب وجوب حج گشته امور زير است:

سفر معنوي وپرواز ملکوتي وحرکتي عرشي به سوي خداي ـ عزوجل ـ و درخواست اضافه شدن نعمت هاي مادي و باطني از جانب حضرت محبوب و پاک شدن از تمام گناهاني که قبل از حج در تمام دوران عمر دامن پاک حيات را آلوده کرده است، و براي قرار گرفتن در مدار توبه از آنچه که در گذشته از زمان، بر انسان گذشته و از سر گرفتن اعمال براي آينده بمانند کسي که تازه قدم در عرصه تکاليف گذاشته و چيزي بر او نيست.

در اين مسؤوليت سنگين و با برکت خرج کردن مال و منال در راه خدا و مشقت و رنج بدني و باز داشتن نفس از شهوات و لذات حرام و افتادن در حوزه عاشقانه قرب بحق از طريق عبادت و بندگي به چشم مي خورد.

حج باعث طلوع صفت نوراني خضوع و استکانت و ذلت از مشرق وجود عبد، در افق حريم مقدس حضرت ربّ الأرباب است.

حج سير و سفر و تحرک و حرکت در گرما و سرما و بهنگام امنيت و ترس و ثابت قدمي و استقامت دائمي در امور الهي و معنوي است، که اين امور علّت جلب رحمت واسعه حق، و لطف و مرحمت حضرت مولاست.

در اين سفر منافع بسياري براي مردم است و در اين عرصه گاه حق و حقيقت شوق به لقاي دوست و ترس از عظمت و جلال او، قلب را تسخير مي کند.

در برخوردهاي مردم با يکديگر در اين سفر معنوي، و ظهور حال و قال ملکوتي و نشست و برخاست با پاکان، که معاشرت با آنان از برکات اين سفر است، يک سلسله از دردهاي دروني و بيماريهاي باطني به نقطه شفا مي رسد از جلمه: قساوت قلب، پستي نفس، غفلت از حق، خاموش شدن آتش آمال و آرزوهاي بيجا.

در اين سفر زائر بيت موفق به تجديد حقوق، و وادار کردن نفس به تقواي الهي مي گردد، و زمينه خير دنيا و آخرت خود را از طريق حفظ نفس از فساد و افساد فراهم مي نمايد.

اين سفر منبع خير و برکت براي اهل مشرق و مغرب، و اهل آب و خشکي است، و نيز براي آن که حج بجا مي آورد و آن که در اين مسير نيست از تاجر فراهم کننده جنس، و فروشنده و خريدار و نويسنده و از کار افتاده و خلاصه برنامه اي عجيب، و مسأله اي عظيم و عبادتي بزرگ است که هر کسي از اهل زمين، بصورتي از منافع آن بهره مند مي شود!

برنامه حج قضا کننده حوائج مردم اطراف آن سرزمين و مواضعي است که اجتماع براي اهل آن ممکن است تا شاهد بهره هاي آن براي خود باشند.

واجبات الهي بر اهل قدرت و استطاعت فرض است. مردمان را گاهي در تمام عمر يک بار براي سفر حج قدرت و قوت حاصل مي شود، به اين خاطر در تمام دوره عمر يک بار واجب شده، ولي اهل طاقت و قدرت ترغيب و تشويق شده اند که نسبت به حج به اندازه توان و قوّت خود اقدام نمايند.

حديـث 12

حجّ انجام داده را از آفات حفظ کنيد

تصور گروهي از مردم که از آيات قرآن مجيد و کلمات گهربار اهل بيت و انبيا و اوليا خبر ندارند، بر اين است که آنچه از عمل صالح و اخلاق پسنديده و کار خير و امور برّ از انسان صادر شده دوام و بقاي آن ابدي و هميشگي است، و هيچ عاملي قدرت از بين بردن آن را ندارد و روز قيامت در پرونده انسان لحاظ مي گردد، و به مقتضاي آن، اجر و مزد داده مي شود در حالي که اين تصور و خيال ريشه شرعي و عقلي ندارد، بلکه آيات و روايات دلالت بر اين معنا دارد که اگر انسان تا لحظه خروج از دنيا، تقوا و پاکي و خويشتن داري از گناه و خودداري از معاصي را حفظ نکند، دچار حبط عمل و به باد رفتن خوبيها و منهدم شدن ساختمان ايمان و عمل صالح و اخلاق حسنه مي شود.

در بسياري از روايات آمده که رسول خدا بطور دائم نسبت به حوادث بعد از خودشان اعلام ترس و وحشت مي فرمودند، وحشت از اين که در طوفان حادثه ها ايمان مردم از دست برود و بناي اعمال صالح آنان ويران گردد.

رسول خدا نسبت به مردم بعد از خود و مسلمانان آينده، تعبير به مارقين ، قاسطين و ناکثين داشتند، آنان که از عرصه گاه ايمان چون تير از کمان بدر روند و گروهي که پاي از جاده حق بيرون نهند و جمعيتي که عهد و پيمان الهي خود را بشکنند و دين به دنيا معامله کنند.

رسول حق در روايت مفصّلي از مردم آخر زمان خبر مي دهند که نماز را ترک نمايند و پيرو يهود و نصاري شوند و به قبول فرهنگ کفر و شرک و نفاق تن دهند، و غرق در شهوات و لذات حرام گردند، و جز سفره حرام در منازل نيندازند و زنان و دخترانشان از حجاب عاري شوند و خلاصه ايمان و عمل صالح را دربازند و دچار بيديني و فساد گردند.

بنا به آيات قرآن و روايات و تاريخ، چه بسيار مردم مؤمن و مؤدب به آداب حق بودند که بخاطر مال دنيا و جاه و مقام ظاهري و شهوات و لذات زودگذر، از دايره حق بيرون رفته و با شيطان همدست شده و بناي شخصيت خود را ويران نموده و خويشتن را مستحق عذاب ابد کرده اند.

در آثار اسلامي آمده است که قارون به مدت بيست و پنج سال معلّم تورات و استاد احکام الهي و مدرس مسائل ديني بوده و با موسي بن عمران هماهنگي داشته، ولي مغرور ثروت مادي شد و عاري از حق و حقيقت گشت و دين به دنيا فروخت، و عاقبت دچار زمين گرفتگي و عذاب الهي شد.

بنابر اين، ايمان و عمل صالح در معرض انواع خطرات و آفات است و بر مؤمن واجب و لازم است بناي دين و ساختمان عمل صالح را با قدرت و تقوا و ياد خدا و توجه به قيامت و صبر و استقامت وتداوم طاعت و عبادت و کمک گيري از حضرت حق و توسل به پاکان حفظ نمايد و سعي کند آنچه براي آخرت خود ذخيره نموده، از دستبرد شياطين و غارت غارتگران محفوظ بماند.

روايت مهم زير، که به وسيله امير المؤمنين ـ عليه السلام ـ از قول رسول خدا نقل شده، به همين حقيقت توجه داده و حاجي و زائر بيت الله را نسبت به اين معنا هشدار مي دهد:

انّه نظر الي قطار جمال للحجيج فقال: لا ترفع خفّاً الا کُتبت لهم حسنة، و لا تضع خفاً الا محيت عنهم سيّئة و اذا قضوا مناسکهم قيل لهم بنيتم بناءً فلا تهدموه، و کفيتم ما مضي فاحسنوا فيما تستقبلون. (13)

رسول الهي به قطاري از شتران که حاجيان را براي زيارت خانه خدا مي برد، نظر فرمودند و گفتند: قدمي بر نمي دارند مگر اين که براي آنان حسنه اي ثبت و گناهي محو مي شود، چون از مناسک فارغ شدند و اداي مسؤوليت را به پايان بردند به آنان اعلام شود، بنايي را بنا کرديد، آن را خراب نکنيد، و آنچه بر شما گذشت شما را کفايت کرد، براي آينده خود به نيکي کردن و انجام عمل صالح و طاعت و عبادت برخيزيد.

حديـث 13

زيارت کعبه معظّمه

کعبه، بنا به فرموده قرآن مجيد، اولين خانه اي است که براي مردم بنا شده و هدايتگر عالميان است.

طرح و نقشه کعبه، به اراده حق، توسط امين وحي به اولين سفير خداوند ارائه شد و بناي آن براي عبادت و به عنوان جهت به سوي معبود يکتا برپا گشت.

کعبه پس از طوفان نوح، بوسيله پيامبر اولوالعزم خداوند، حضرت ابراهيم، و ياري فرزند با کرامتش حضرت اسماعيل بازسازي و از آن پس محل مناسک عظيم حج و جايگاه راز و نياز و توبه و انابه و نماز و طاعت و طواف و زيارت و سرزمين وحي و کرامت و موضع نزول ملائکه رحمت و موقف انبيا و اوليا شد.

صفا و مروه، که از شعائر الهي است و حجرالاسود که جهتي است براي بيت مؤمنان با حق و مقام ابراهيم که محل عبادت خاص است و سرزمين پاک و با برکت عرفات که نقطه رسيدن عبد به مغفرت و رحمت قطعي خداوند است و مشعرالحرام که جايگاه ياد خدا ومرکز استغفار و مناجات است و سرزمين عجيب منا که محل رمي جمرات و طرد شياطين جنّي و انسي و جاي قرباني به نشانه قربان کردن وجود خويش در حريم حضرت مولاست، همه و همه شعاع اين خانه و وابسته به اين بيت و از شؤون زيارت کعبه مشرّفه و حرم حضرت محبوب است.

ساکني براي اين بيت جز معنويت و صاحبي براي اين خانه غير از حضرتِ حيّ و قيوم نيست. خانه اي است که قبل از خلقت مخلوق مورد نظر بوده و پهنه زمين از محل اين خانه به ظهور رسيده است.

اين جايگاه با عظمت در ظاهر و باطن براي انسان داراي امنيت است و هر کس در اين محل به هر نوعي به کسي ستم روا دارد، به عذاب اليم آخرت دچار خواهد شد.

کعبه بنا به فرموده امام ششم در هر روز محل طواف هفتاد هزار مَلَک خداوند است.

طواف هفتاد هزار فرشته در هر روز، نشانه عظمت بيت در نزد قدسيان و پرده نشينان حريم حرم حضرت مولاست.

بقعه اي در روي زمين محبوبتر از کعبه نزد خداوند نيست، جايگاهي با کرامت تر از آن در پيشگاه حضرت حق وجود ندارد.

براي زائر اين بيت، ثوابها و حسناتي مقرر شده که براي زائرِ هيچ زيارتگاهي مقرر نگشته است!

اما اين همه، تا زماني است که پيشوا و امامِ زائر، در تمام برنامه هاي زندگي، امام تعيين شده از جانب حق باشد و بويي از شرک در وجود زائر به مشام ملک و ملکوت نرسد.

امام صادق ـ عليه السلام ـ فرمود: کسي که به زيارت کعبه بيايد و بر حق و حرمت ما، هم چون حق و حرمت کعبه عارف باشد، از مکه خارج نمي شود مگر اين که گناهانش مورد غفران قرار گيرد، و خداوند مهمّ از امر دنيا و آخرتش را کفايت مي کند. (14)

کعبه خانه خداوند است. محلّ نزول فرشتگان و مطاف عرشيان و قدّوسيان است. جايگاه نزول رحمت خاص حضرت معبود است. موقف استجابت دعا است، مرکز عبادت و راز و نياز و توبه و انابه و موضع برآورده شدن حاجت حاجتمندان و نياز نيازمندان و شفاي درد دردمندان و رفع مسکنت مستمندان و جاي عبادت عاشقان و محلّ مستي عارفان و شور شوريدگان است.

آن که مأموم امامِ هدايت و قلبش منوّر به نور توحيد، روش و راهش سنت پيامبر، کتابش قرآن، و بحق و حقيقت شيعه اهل بيت و شيفته امامان معصوم و عاشق حضرت معبود است، چون وارد مسجدالحرام شود و گوشه اي بنشيند و جز نظر دوختن به کعبه کاري نکند، نظرش به کعبه بعنوان عبادتِ حق قلمداد شود; عبادتي که حوزه جاذبه رحمت خاصّه الهي است. حال ببينيد انجام ساير عبادات و مناسک که طبيعتاً همراه با نظر به کعبه انجام مي گيرد، چه عبادت پر بهره و چه برنامه با منفعتي است.

به حديث زير در اين زمينه توجه نماييد:

عن ابي ذر عن النبي ـ صلي الله عليه و آله ـ قال: النظر الي علي بن أبي طالب ـ عليه السلام ـ عبادة و النظر الي الوالدين برأفة و رحمة عبادة و النظر في الصحيفة ـ يعني صحيفة القرآن ـ عبادة و النظر الي الکعبة عبادة. (15)

ابوذر از رسول خدا روايت مي کند: ديده دوختن به علي بن ابيطالب، نگاه به پدر و مادر به مهر و رحمت، نظر بر صفحه کتاب خدا و چشم انداختن به کعبه، عبادت است.

چه حديث عجيبي است که کعبه و قرآن و امام تعيين شده از جانب حق را در عرض هم آورده، که مناسک را از قرآن بگيريد، و توضيحش را از امام معصوم بخواهيد، آنگاه به دلجويي پدر و مادر برخيزيد، سپس به زيارت کعبه حرکت کنيد تا به بهره هاي عظيم اين زيارت دست يابيد.


پى‏نوشتها:

1. نهج البلاغه، خطبه اوّل; وسائل الشيعه، ج8، ص9
2. بحار، ج96، ص2
3. مفردات راغب، ص385
4. وسائل، ج8، ص5
5. بحار، ج96، ص4
6. بحار، ج96، ص11
7. بحار، ج96، ص21
8. بحار، ج69، ص24
9. ثواب الاعمال، ص43; بحار، ج96، ص26
10. بحار، ج96، ص27
11. بحار، ج96، ص34
12. عيون اخبار الرضا، ج2، ص90; بحار، ج96، ص32
13. بحار، ج96، ص50; دعائم الاسلام، ج1، ص294
14. محاسن برقي، ص69
15. بحار،ج96، ص60; امالي طوسي، ج2، ص70