امالى شيخ صدوق

ابى جعفر محمّد بن على بن موسى بن بابويه الصدوق
ترجمه : مرحوم آية الله شيخ محمد باقر كمره اى

- ۲۸ -


23- رسول خدا (ص) فرمود:
خداى عز و جل در باره على بمن سفارش كرد و گفتم توضيح بده فرمود گوش بده عرض كردم گوش دارم فرمود براستى على (ع) پرچم هدايت است ، پيشواى دوستانم و نور هر كه مرا اطاعت كند و او است كلمه كه متقيان بدان چسبند هر كه دوستش دارد دوستم داشته و هر كه فرمانش برد فرمانم برده .
24- امام باقر (ع) در ضمن حديثى طولانى فرمود:
چون خداى تبارك و تعالى پيغمبرش را بمعراج برد فرمود اى محمد چون نوبتت بسر رسيد و عمرت تمام شد پس از خودت كه را رهبر امتت نمودى ؟ گفتم پروردگارا من آزمايش كردم و از على بن ابى طالب مطيعتر نيافتم براى خودم خدا فرمود و براى من هم اى محمد پس كى است براى امت تو؟ گفتم پروردگارا من آزمايش كردم خلق تو را و كسى بيشتر از على مرا دوست ندارد خداى عز و جل فرمود نسبت بمن هم چنين است اى محمد باو اعلام كن كه او پرچم هدايت و پيشواى دوستان من و نور كسانيست كه مرا فرمان برند.
25- عمر گفت :
در همه جمع كسيرا نبينم كه شايسته تر باشد براى واداشتن مردم بكتاب خدا و سنت پيغمبرش از او يعنى على بن ابى طالب .
26- ابى صادق گويد على (ع) فرمود:
اين آيه براى ما و در باره ما است (قصص - 5) ميخواهيم منت نهيم بر آن ها كه ناتوان شمرده شدند در زمين و آن ها را امام و وارث سازيم .
27- رسول خدا (ص) فرمود:
شبى كه مرا به معراج بردند پروردگارم بمن فرمود اى محمد عرضكردم لبيك پروردگارا فرمود على پس از تو حجت من است بر خلقم و امام هر كه فرمانم برد، هر كه فرمانش برد فرمانم برده و هر كه نافرمانيش كند نافرمانيم كرده ، او را امام امت خود كن كه پس از تو باو رهبرى شوند.
مجلس هفتاد و سوم جمعه هشتم جمادى الا خر 368
1- امام صادق (ع) بيكى از اصحابش فرمود:
بتو خبر دهم كه سبب اسلام سلمان و ابو ذر چه بوده ؟
آن مرد گفت چه حظى دارم ؟ سبب اسلام سلمان را ميدانم از سبب اسلام ابو ذر بفرمائيد، امام صادق (ع)
فرمود ابو ذر در رودخانه مر گوسفندان خود را ميچرانيد و گرگى از سمت راست گله اش آمد و ابو ذر با عصاى خود آن را راند و از سمت چپ آمد ابو ذر او را با عصاى خود راند و گفت بخدا گرگى خبيث تر و بدتر از تو نديدم گرگ گفت بدتر از من بخدا اهل مكه اند كه خدا پيغمبرى براى آنها مبعوث كرده و او را تكذيب كنند و دشنام دهند، اينسخن گرگ در دل ابو ذر اثر كرد و بخواهرش گفت توشه دان و ابزار و عصايمرا بياور و بيرون شد و دويد تا بمكه رسيد و ديد جمعى انجمن شدند، و با آنها نشست و ديد پيغمبر را دشنام ميدهند و بد ميگويند چنانچه گرگ گفته بود ابو ذر گفت بخدا همين است كه گرگ بمن خبر داده بر اين روش بودند تا روز ب آخر رسيد و ابو طالب آمد بهم گفتند عمويش آمد ديگر بس كنيد چون نزديك آنها رسيد احترام و تعظيمش كردند و ابو طالب سخنگو و خطيب آنها بود تا متفرق شدند، چون ابو طالب براه افتاد من دنبالش رفتم بمن رو كرد و گفت چه كارى دارى ؟ گفتم اين پيغمبر مبعوث در ميان شما را ميخواهم ، گفت چه كار با او دارى ؟ ابو ذر گفت ميخواهم باو ايمان آورم و او را تصديق كنم و بهر چه دستور دهد عمل كنم ابو طالب فرمود تو گواهى ميدهى كه جز خدا معبود حقى نيست و محمد رسول خداست گويد گفتم آرى اشهد ان لا اله الا اللّه و ان محمدا رسول اللّه ، فرمود فردا همين ساعت نزد من بيا، فردا ابو ذر آمد و همان انجمن بر پا بود و بدشنام و بدگوئى پيغمبر اندر بودند چنانچه گرگ گفته بود با آنها نشست تا ابو طالب آمد و بهم گفتند بس كنيد عمويش آمد دم بستند و ابو طالب آمد و نشست و ناطق و خطيب آنها بود تا برخاست و ابو ذر دنبالش افتاد ابو طالب باو رو كرد و فرمود چه حاجتى دارى ؟
گفت اين پيغمبرى كه مبعوث شما است ميخواهم ، گفت با او چه كارى دارى ؟ گفتم باو ايمان آورم و او را تصديق كنم و فرمانش برم ، ابو طالب گفت گواهى ميدهى كه جز خدا معبود حقى نيست و محمد رسول خداست گويد گفتم آرى اشهد ان لا اله الا اللّه و اشهد ان محمدا رسول اللّه ، گفت درست است منهم همين را ميگويم ، گويد مرا بخانه اى برد كه جعفر بن ابى طالب در آن بود من وارد شدم و سلام كردم و جواب داد و فرمود چه حاجتى دارى ؟ گفتم پيغمبر مبعوث ميان شما را ميخواهم ، گفت باو چه كار دارى ؟ گفتم ايمان آورم و تصديق كنم و اطاعتش كنم ، شهادتين را بمن تلقين كرد و ادا كردم و مرا بخانه اى برد كه حمزة بن عبد المطلب در آن بود و او هم همين گفته را با من در ميان نهاد و پس از اعتراف مرا بخانه اى برد كه على بن ابى طالب در آن بود و بعد از سلام و جواب همان گفته ها را در ميان نهاد و بعد از اعتراف من مرا نزد رسول خدا (ص) برد و نور اندر نور بود و بعد از سلام و جواب همان گفته ها را بميان آورد و بعد از اخذ اعتراف بشهادتين فرمود منم رسول خدا. اى ابو ذر ببلاد خود برگرد كه عموزاده ات مرده است مالش را دريافت كن و آنجا باش تا دعوت من آشكار شود ابو ذر گويد ببلاد خود برگشتم و عموزاده ام مرده بود در همان وقتى كه رسول خدا (ص) بمن خبر داده بود و مال فراوانى بجا گذاشته بود مالش را برگرفتم و در وطنم ماندم تا كار رسول خدا (ص) بالا گرفت و نزد او آمدم .
2- امام صادق فرمود:
گواه دروغگو گام بر ندارد تا بدوزخ افتد.
3- امام باقر (ع) فرمود:
هر كه گواهى ناحق بر مال كسى دهد كه تسليم است تا او را بيچاره كند خدا بجاى آن برات دوزخى بوى دهد.
3- رسول خدا (ص) فرمود:
هر كه گواهى حقى را كتمان كند يا بناحق گواهى دهد تا خون مسلمانى را هدر كند يا مال او را از ميان ببرد روز قيامت بيايد و تا چشم رس و رويش ‍ سياه است و چهره زشتى دارد كه خلايق او را بنام و نژادش بشناسند و هر كه گواهى حقى دهد تا حق مرد مسلمانى را زنده كند روز قيامت بيايد و تا چشم رس چهره اش تابانست و خلايق او را بنام و نژاد بشناسند.
پس امام باقر ناقل حديث فرمود ندانيد كه خداى عز و جل فرمايد براى خدا اقامه شهادت كنيد
4- سلمان بر گورستانى گذشت و گفت :
السلام عليكم اى اهل قبور از مؤمن و مسلمان اى اهل اين ديار مى دانيد كه امروز جمعه است ، چون بمنزلش برگشت در خواب ديد كه كسى آمد و گفت و عليك السلام اى ابا عبد اللّه سخن گفتى و شنيديم و سلام دادى جواب گفتيم گفتى مى دانيد امروز جمعه است ما مى دانيم كه پرنده روز جمعه چه گويد، گفت چه ميگويد گفت ميگويد قدوس قدوس پروردگار ما بخشاينده است ملك است عظمت پروردگار ما را نشناخته كسى كه بنام او قسم دروغ بخورد.
5- امام صادق (ع) فرمود:
خدا دشمن دارد كسى كه متاع خود را با سوگند رواج دهد.
6- فرمود:
هر كه بخدا سوگند خورد بايد راست بگويد و هر كه راست نگويد از خدا نيست و هر كه برايش بخدا سوگند خوردند بايد راضى شود و اگر نشد از خدا نيست .
7- امام باقر (ع) فرمود:
مردى وارد مسجدى شد كه رسول خدا در آن بود و سجده سبكى كرد كمتر از آنچه بايد و شايد، رسول خدا فرمود چون كلاغ نوك بر زمين زد اگر بهمين وضع بميرد بر دين محمد (ص) نميرد.
8- رسول خدا (ص) فرمود:
شيطان از پسر آدم ترسان و هراسانست تا نماز پنجگانه را در وقت مى خواند و چون ، از وقت بگذراند بر او دلير شود و او را بگناهان بزرگ كشد.
9- ابو بصير گويد:
خدمت ام حميده رفتم كه او را در مرگ امام صادق تسليت دهم گريست و از گريه اش گريستم و پس از آن فرمود اى ابا محمد اگر امام صادق را وقت مرگ مى ديدى شگفتى ديده بودى ، دو ديده اش را گشود و فرمود همه خويشانم را گردم جمع كنيد و كسى نماند كه او را جمع نكرديم گفت ب آنها نگاهى كرد و فرمود براستى شفاعت ما نرسد بكسى كه نماز را سبك شمارد.
10- امام صادق (ع) فرمود:
هر كه يك موى از جنابت را عمدا بى غسل گذارد در دوزخ است .
11- جبرئيل بر پيغمبر نازل شد و گفت :
اى محمد خدايت سلام ميرساند و ميفرمايد من هفت آسمان و آنچه در آنهاست آفريدم و هفت زمين و آنچه بر آنها است و جايى عظيمتر از ركن و مقام نيافريدم و اگر بنده اى در آنجا مرا بخواند از روزى كه آسمانها و زمينها را آفريدم و منكر ولايت على مرا ملاقات كند او را برو در سقر اندازم .
12- امام باقر (ع) فرمود:
نماز جمعه با وجود امام واجب است و اگر مردى بى عذر آن را ترك كند در سه جمعه سه فريضه ترك كرده و سه فريضه را ترك نكند مگر منافق ، فرمود هر كه جماعت را براى بى رغبتى بدان و بجماعت مسلمانان ترك كند بى عذر نماز ندارد.
13- رسول خدا (ص) بر همسايگان مسجد شرط كرد كه :
در نماز جماعت حاضر شوند و فرمود بايد مردمى كه در نماز حاضر نشوند از آن خلاف دست باز گيرند يا دستور دهم مؤ ذن اذان و اقامه گويد و مردى از خاندانم را كه على است فرمان دهم تا خانه هاى كسانى را با پشته هاى هيزم بسوزاند براى آنكه بنماز حاضر نمى شوند.
14- امام صادق (ع) فرمود:
رسول خدا (ص) نماز صبح را خواند و رو باصحابش كرد و از مردمى پرسش كرد كه در نماز حاضرند گفتند نه يا رسول اللّه فرمود در سفرند؟ گفتند نه فرمود نمازى بر منافقان سخت تر از اين نماز و نماز عشاء نيست .
15- فرمود مؤمنى نيست كه ترك يارى برادر خود كند با قدرت بر آن جز آنكه خدا ترك يارى او كند در دنيا و آخرت ،
16- فرمود:
هر كه داستانى از برادر دينى خود بگويد بقصد نكوهش و بد نامى او تا از چشم مردم بيفتد خدا او را از ولايت خود بولايت شيطان بيرون كند.
17- ابن عباس گفت :
يك روز رسول خدا (ص) نشسته بود و على و فاطمه و حسنين نزد او بودند گفت خدايا تو ميدانى اينان اهل بيت منند و گرامى ترين مردم نزد من دوستشان را دوست دار، دشمنشان را دشمن دار مهربانى كن با مهربانان ب آنها و بد دار بدخواه آنها را، كمك كن كمك ، كار آنها را و آنها را از پليدى پاك كن و معصوم دار از هر گناهى و بروح القدس مؤ يد دار اى على تو امام امت منى و بر آنها پس از من خليفه اى تو پيشرو اهل بهشتى و گويا من مينگرم دخترم فاطمه را كه روز قيامت بر اسبى از نور سوار است و از طرف راستش هفتاد هزار فرشته و از چپش هفتاد هزار و جلو رو و دنبالش هر كدام هفتاد هزار فرشته باشد و زنان امتم را ببهشت رهبرى كند هر زنى در شبانه روز پنج نماز بخواند و ماه رمضان را روزه دارد و حج خانه خدا كند و زكاة مالش را بپردازد و شوهرش را اطاعت كند و پس از من پيرو على باشد بشفاعت دخترم فاطمه ببهشت رود و او سيده زنان عالميانست عرض شد يا رسول اللّه او سيده زنان عالم خود است ؟ فرمود او مريم دختر عمران بود اما دخترم فاطمه بانوى زنان عالم است از اولين و آخرين و او است كه چون در محرابش بايستد هفتاد هزار فرشته مقرب بر او سلام دهند و ندائى كه بمريم كردند باو كنند و گويند اى فاطمه براستى خدا تو را برگزيد و پاك كرد و برگزيد بر زنان جهانيان سپس رو بعلى كرد و فرمود اى على فاطمه پاره تن من است و نور ديده من و ميوه دلم بد آيدم آنچه او را بد آيد و شادم از شاديش و او اول كس است از خاندانم كه بمن رسد، پس از من با او خوبى كن حسن و حسين دو پسر من و دو ريحان منند و هر دو سيد جوانان اهل بهشتند بايد پيش تو چون گوش و چشمت عزيز باشند سپس دست ب آسمان برداشت و گفت بار خدايا گواه باش كه من دوستدار دوست آنها و دشمن دشمن آنها و سازش كار سازش كننده آنها و نبرد كن با نبردكننده آنهايم و دشمنم با هر كه بدخواه آنها است و دوستم با هر كه آنها را دوست دارد.
مجلس هفتاد و چهارم دوازدهم جمادى الا خر سال 368
1- ابو صباح كنانى گفت :
از امام صادق (ع) پرسيدم كه اين گفتار از كيست : ((از خدا خواستار ايمانم و باو از بد سرانجامى پناهنده ام )) اشرف حديث ذكر خداست و رأ س حكمت طاعت او و راست ترين گفته و رساترين پند و خوشترين داستان قرآن است استوارترين رشته ايمان بخدا و بهترين كيش ملت ابراهيم و بهترين روش ‍ روش پيغمبران و بهترين راه حق راه محمد (ص) و بهترين توشه ، تقوى و بهترين دانش آنچه سود بخشد و بهترين راه حق آنچه پيروى شود و بهترين توانگرى اعتماد بخويش است و بهترين ذخيره دل يقين است ، زيور حديث راستى است و زيور دانش احسان و شريف ترين مرگ شهادت و بهترين امور سرانجام نيك ، آنچه كم و كافى است به از آنچه بيش و بيهوده است شقى در شكم مادر شقى است و سعيد آن كه بديگرى پند گيرد و زيركترين مردم با تقوى است و احمق احمقان هرزه كار، بدترين نقل نقل دروغ است و بدترين امور بدعت ها، بدترين كورى كورى دل ، بدترين پشيمانى پشيمانى در قيامت و بزرگترين خطاكار نزد خدا زبان دروغگو و بدترين كسب ريا كارى و بدترين خوراك خوردن مال يتيم بستم ، بهترين زيور مرد آرامى با ايمان و هر كه پيرو شمعى باشد خدايش با آن شمع كند و هر كه بلا را شناسد بر آن شكيبا باشد و هر كه نشناسد منكرش گردد ريب كفر است هر كه كبر ورزد خدايش پست كند، هر كه فرمان شيطان برد نافرمانى خدا كرده و هر كه نافرمانى خدا كند او را كيفر دهد و هر كه شكر خدا كند خدايش ‍ بيفزايد و هر كه بر ناگوار صبر كند خدا بدادش رسد و هر كه بر خدا توكل كند او را كفايت كند، خدا را بخشم نياوريد براى خشنودى احدى از خلقش و باحدى تقرب نجوئيد بدورى از خدا زيرا خدا با كسى عطا بخشى نكند و بدى از كسى نبرد جز بطاعت او و طلب رضاى او براستى طاعت خدا دريافت هر خيريست كه خواهند و نجات از هر شرى است كه پرهيزند، خدا نگهدارد هر كه فرمانش برد و هر كه نافرمانيش كند از او در پناه نيست گريزان از خدا راه چاره ندارد زيرا امر خدا بخوارى او نازل است و گر چه خوش آمد خلائق نيست هر چه آيد نزديك است ، خدا آنچه خواهد باشد و آنچه نخواهد نباشد بر نيكى و تقوى همكارى كنيد و بگناه و عدوان همكارى نكنيد و از خدا بپرهيزيد كه خدا سخت كيفر است )) گفت كه امام صادق (ع) فرمود بمن كه اين گفتار رسول خدا (ص) است
2- رسول خدا (ص) فرمود:
خداى جل جلاله فرمايد هر بنده مرا فرمان برد بديگرى واگذارش نكنم و هر بنده مرا نافرمانى كند او را بخودش واگذارم و باك ندارم كه در كدام سو نابود شود
3- امام صادق (ع) فرمود:
هر كه خدا را نافرمانى كند او را دوست ندارد سپس مثل آورد باين شعر

عاصى الهى و بحبش متظاهر   اين امر محالى است و كارى چه بديع است
گر دوست بود صادق فرمان برد او را   عاشق بدل از گفته محبوب مطيع است
4- هميشه ميفرمود:
هر سلسله را دولت و جاهى است بعالم   در آخر دهر است ز ما حكم مسلم
5- بسيار ميفرمود:
علم طريقت بمريد است عيان   كور ز راهند همه بى دلان
وا عجب از هالك و او را نجات   در بروز ناجى در اين زمان
6- ميفرمود:
بمهلت كار كن چون ميرى آخر   براى خويش اى انسان گزين كن
هر آن بودى كه بگذشته نباشد   بباشد آنچه خواهد بود خوش كن
7- جمعى از دانشمندان گفتگوئى ميان حسن بن على (ع) و وليد بن عتبه نقل كرده اند كه امام حسن باو گفت :
تو را ملامت نكنم كه على را سب ميكنى زيرا هشتاد تازيانه براى ميخوارى بتو زده و پدرت را بدستور رسول خدا (ص) دست بسته در روز بدر كشته خدا در چند آيه او را مؤمن خوانده و تو را فاسق ناميده شاعر در مقايسه تو و على سروده خدا در كتابش فرستاده بر ما براى على و وليد آيه هائى .
وليد لعين را بكفر است منزل   على را بايمان بود جايگاهى
نباشد خدا خواه و مؤمن چنو كس   كه فاسق بود خائن و در تباهى
وليد و على را بخوانند بى شك   براى جزا آشكارا ز راهى
على را جزا هست باغ بهشتى   جزاى وليد است روز سياهى
8- على فرمود:
سلمان الخير ره بمن گفت كمتر شد كه تو بيائى و من نزد رسول خدا (ص) باشم جز اينكه ميفرمود اى سلمان اين و حزبش همان رستگاران در قيامتند.
9- انس گويد كه پيغمبر فرمود:
على است كه هر چه امتم در آن اختلاف كنند براى آنها بيان كند بعد از من . 10- همدانى گفت چون على بن ابى طالب فاطمه را بخاك سپرد بر لب قبرش ايستاد در آن نيمه شب كه او را بخاك سپرد و ميگفت :
جمعيت هر دوست جدائى دارد   اندر بر مرگ هر جدائى است قليل
از دست دهم يكى يكى را پى هم   دانسته شود كه بى دوام است خليل
از ياد برد مرا و مهرم بنهد   گيرد ديگرى خليل و بر جام بدليل
11- امام باقر (ع) ميفرمود:
هر كه را برون بر درون بچربد ميزان او سبك است .
12- امام صادق (ع) بسماعه فرمود:
مؤمن از چهار چيز بر كنار نيست همسايه اى كه آزار كندش ، شيطانى كه گمراهش كند، منافقى كه دنبالش گيرد و مؤمنى كه بر او حسد برد، گفتم قربانت مؤمنى كه بر او حسد برد؟!! فرمود اى سماعه آن از همه بر او سخت تر است ، گفتم چطور؟ فرمود از او بد گويد و باور كنند.
13- ابن عباس گفت :
ما در انجمنى از اصحاب خدمت رسول خدا (ص) نشسته بوديم كه رسول خدا با گوشه چشم ب آسمان اشاره كرد و ما نگاه كرديم ابرى آمد و رسول خدا آن را دو بار بسوى خود خواند و آمد و رسول خدا بر دو پا ايستاد و دست ميان آن كرد تا سفيدى دو زير بغلش نمايان شد و از ميان آن جام سپيدى پر از خرماى تازه در آورد پيغمبر از آن خورد و آن جام در كف او تسبيح گفت و آن را بعلى بن ابى طالب داد و على از او خورد و جام در كف على هم تسبيح گفت مردى گفت يا رسول اللّه از جام تناول كردى و آن را بعلى دادى آن جام باذن خدا بسخن آمد و گفت لا اله الا اللّه خالق الظلمات و النور اى مردم بدانيد كه من هديه راستى هستم بسوى پيغمبر گويا و از من نخورد جز پيغمبر يا وصى پيغمبر.
14- مشمعل اسدى گويد:
يك سال بحج رفتم و در برگشتن خدمت امام صادق (ع) رسيدم ، فرمود از كجا مى آئى ؟ عرضكردم قربانت از حج فرمود ميدانى حاج چه ثوابى دارد؟ عرضكردم تا نياموزيدم ندانم ، فرمود چون بنده باين خانه هفت دور طواف كند و دو ركعت نماز آن را بخواند و سعى ميان صفا و مروه كند خدا شش ‍ هزار حسنه برايش نويسد و شش هزار گناهش بريزد و شش هزار درجه از او بالا برد و شش هزار حاجتش برآورد در دنيا و همچنان برايش ذخيره آخرت كند، عرضكردم قربانت اين اجر بسياريست ، فرمود به بيشتر از آن آگاهت نكنم ؟ گفتم چرا فرمود هر كه حاجت مؤمن را برآورد به است از حج و حج و حج و تا ده شمرد.
15- امام زين العابدين (ع) فرمود:
مؤمن علم خود را بحلم آميخته بنشيند تا بياموزد و گوش كند تا تسليم باشد و بگويد تا بفهمد راز خود را بدوستان نگويد و از دشمنان كتمان شهادت نكند كار حق را براى خود نمائى انجام ندهد و از شرم آن را واننهد اگر خود ستايد بترسد از آنچه ميگويند و آمرزش خدا خواهد از آنچه ندانند گفتار نادان او را نفريبد و از آمار آنكه داند بترسد، منافق نهى كند و خودش باز نايستد و امر كند بدان چه خود نكند چون بنماز ايستد سينه گشايد و چون ركوع كند بخسبد و چون سجده كند نوك بر زمين زند و چون بنشيند جنجال كند چون شب كند دل بخوراك دارد و روزه نداشته و صبح در انديشه خوابست و بيخوابى نكشيده ، اگر حديثت كند با تو دروغ گويد و اگر وعده ات دهد تخلف كند و اگر امانتش سپارى خيانت ورزد و اگر از او جدا شوى بدت گويد.
16- روزى رسول خدا (ص) سواره بيرون شد و على همراهش پياده ميرفت فرمود:
اى ابا الحسن يا سوار شو يا برگرد زيرا خدا بمن دستور داده كه سوار شوى چون سوارم و پياده باشى چون پياده ام و بنشينى چون نشسته ام جز در اقامه حد الهى كه بايد در آن نشست و برخاست كنى خدا بمن كرامتى نداده جز آنكه مانندش را بتو داده مرا بنبوت و رسالت مخصوص كرده و ترا در آن ولى من ساخته كه حدودش را بپا دارى و در مشكلاتش قيام كنى ، بدان كه مرا براستى مبعوث بنبوت كرده بمن ايمان ندارد كسى كه منكر تو است و بخدا ايمان ندارد كسى كه كافر بتو است فضل تو از فضل منست و فضل من از خداست و آنست معنى قول خداى عز و جل (يونس - 58) بدان بايد شاد باشند آن بهتر است از آنچه فراهم كنند فضل خدا نبوت پيغمبر شما است و رحمتش ولايت على بن ابى طالب است فرمود بنبوت و ولايت بايد شاد باشند يعنى شيعه ، آن بهتر است از آنچه جمع كنند يعنى مخالفين جمع كنند از اهل و مال و فرزند در دار دنيا، بخدا يا على تو آفريده
نشدى مگر براى آنكه خدا پرستيده شود و بوسيله تو معالم دين شناخته شود و راه كهنه اصلاح گردد، هر كه از تو گمراه است گمراه است و راهى بخدا ندارد كسى كه راهى بتو و ولايتت ندارد و اينست گفتار پروردگارم عز و جل (طه - 82) براستى من پر آمرزنده ام كسى را كه باز گردد و ايمان آرد و كار شايسته كند و براه آيد يعنى بولايت تو، پروردگارم تبارك و تعالى بمن دستور داده كه همان حقى كه براى من مقرر شده براى تو مقرر كنم حق تو واجب است بر هر كه بمن ايمان آورده اگر نبودى حزب خدا شناخته نميشد و بوسيله تو دشمن خدا شناخته شود و هر كه با ولايت تو خدا را ملاقات نكند چيزى ندارد و خداى عز و جل بمن نازل كرد (مائده - 67) ايا پيغمبر برسان آنچه را بتو نازل شده از پروردگارت (مقصود ولايت تو است ) اى على ، و اگر نرسانى تبليغ رسالت نكردى اگر نرسانده بودم آنچه دستور داشتم از ولايت تو عملم حبط ميشد و هر كه خدا را بى ولايت تو ملاقات كند عملش حبط است اين وعده ايست كه براى من منجز است من نگويم جز آنكه پروردگارم گويد و آنچه گويم از طرف خداى عز و جل گويم كه در باره تو نازل كرده است .
مجلس هفتاد و پنجم روز جمعه نيمه جمادى الا خر 368
1- امام صادق فرمود:
عيسى بن مريم بجمعى گذشت كه ميگريستند، فرمود اينان بر چه
ميگريند؟ گفتند بر گناهانشان ، فرمود ترك كنند تا آمرزيده شوند، در حديث امام رضا عيسى بن مريم بحواريين فرمود اى بنى اسرائيل بر آنچه از دنيا از دستتان برفت غم مخوريد در صورتى كه دين شما سالم است چنانچه دنيا داران بر دين از دست رفته خود غم نخورند وقتى دنياشان بر جا است .
2- پيغمبر فرمود:
وقت هر نمازى رسد فرشته اى برابر مردم جار كشد برخيزيد و آتشى كه بر جان خود افروختيد با نمازتان خاموش كنيد.
3- از جابر بن عبد اللّه انصارى پرسيدند:
از على بن ابى طالب (ع) گفت به از خلق اولين و آخرين است جز پيغمبران و رسولان ، چه گراميند على و امامان اولاد او پس از وى ، سالم بن ابى جعد راوى حديث گويد من باو گفتم چه گوئى در باره كسى كه دشمنش دارد و كمش شمرد گفت دشمنش ندارد جز كافر و كمش نشمارد جز منافق گفتم چه گوئى در باره كسى كه دوستدار او و ائمه اولاد او است پس از وى ؟ گفت شيعيان على و اولادش كه امامان پس از اويند، ب آنها كامياب و آسوده اند در قيامت سپس گفت چه رأ ى دهيد در كسى كه خروج كند و مردم را بضلالت بخواند كى از مردم باو نزديكتر است گفتند پيروان و يارانش گفت اگر كسى قيام بدعوت بسوى حق كند كى در مردم باو نزديكتر است ؟ گفتند شيعيان و يارانش ، گفت چنين است على بن ابى طالب روز قيامت لواء حمد بدست دارد و نزديكترين مردم باو شيعيان و انصار اويند.
5- امام صادق (ع) فرمود:
كسى كه بيكى از موارد تهمت برود و متهم شود ملامت نكند جز خودش را.