حماسه غدير و آشكار شدن توطئه هاى پنهان

محمد دشتى

- ۸ -


كودتاى سقيفه
پس از رحلت رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) آنانكه :
سابقه اى در ايمان و اسلام نداشتند.
و از شرك و الحاد به ظاهر دست كشيده بودند.
و به اميد حكومت بر عرب ، اطراف پيامبر را گرفته و با او همراهى داشتند.
و هر جا توانستند ضربه زدند، و الغاء شبهه و ترديد نمودند.
و در تمام جنگها در لحظات حساس فرار كردند.
و با سياست نفوذ و ضربه به انتظار رحلت پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) نشستند.
و در ترور نافرجام شركت داشتند.
و در حادثه غدير به بن بست كامل رسيدند.
و در مخالفت و كار شكنى در امر ولايت پيش قدم بودند.
و مانع نوشتن آخرين وصيت نامه پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) شدند.
و با تظاهر به دفاع از قرآن ، انزواى عترت را طراحى مى كردند.
و در پيش روى پيامبر به آن حضرت اهانت كرده گفتند:
ان الرجل ليهجر
نه اهل تقوى بودند، و نه ايمان كامل داشتند.
نه مزاياى معنوى داشتند، و نه در جنگها افتخارات نظامى كسب كردند.
نه محبوبيت عمومى داشته ، و نه از قبائل با شخصيت عرب بودند.
نه از طرف خدا و پيامبر معرفى شده ، و نه اصحاب بزرگ پيامبر آنان را قبول داشتند.
گرچه چند ماه قبل در غدير با على (عليه السلام ) به امامت مسلمين بيعت كردند، اما هم اكنون پيمان شكستند و چاره اى جز كودتاه نديدند.
تا با شمشير و زور و تطميع و كشتار بيرحمانه ، مردم را به سكوت و انزوا وادارند.
كه بر اسب زين كرده خلافت سوار شدند و با عمليات خشونت بار زير به مقاصد خود رسيدند.
1 - منع پخش خبر رحلت پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم )
در لحظه رحلت رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) ابابكر در مدينه نبود، كه عمر شمشير كشيد و گفت :
پيامبر هرگز نمى ميرد
و مانع پخش خبر شد تا پيك او ابابكر را خبر كند و به مدينه بياورد، وقتى ابابكر وارد شهر شد، عمر نيز باور كرد كه آرى ، پيامبر نيز مى ميرد، و ساكت شد(31) و آنگاه بلافصله در سقيفه گرد آمدند.
2 - بيعت شتابزده
سران كودتاگر سقيفه به بهانه اينكه دشمنان ما را تهديد مى كنند، و براى اينكه امت اسلامى دچار اختلاف نشود، و فورا بايد خليفه اى تعيين كرد، با راءى چند نفر، آنهم با نزاع و درگيرى ، و زيردست و پاگرفتن بزرگ قبيله خزرج ، ((سعد بن عباده )) با اباكر شتاب زده بيعت كردند
عمر فرياد مى زد اقتلوا سعد قتله الله
(سعد را بكشيد خدا او را بكشد)
و سعد فرياد مى زد، اى مردم مرا كشتيد
و پسر سعد ريش دومى را گرفت و گفت :
اى پسر ضحاك حبشيه ، كه در جنگها ترسو بودى و فرار مى كردى ، حالا پهلوان شدى ! اگر يك مو از سر پدرم كم شود سزاى آن را خواهى ديد.(32)
3 - منع ورود و خروج از مدينه
پس از مطرح شدن ابابكر براى آنكه اخبار شهر مدينه پخش نشود، و با واكنش هاى سياسى مجاهدان ديگر بلاد اسلامى روبرو نشوند، بخشنامه اى صادر كردند كه ورود و خروج از مدينه ممنوع است ، و افرادى كه قصد خروج داشتند با تير زدند.(33)
4 - بيعت گرفتن و با زور و كشتار
پس از فراهم آوردن ياران موافق ، و گردهم آئى همه مخالفان و منافقانى كه در طول زندگانى پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) او را آزار دادند، و در ترور نافرجام افشاء شدند، و منتظر فرصت مناسب بودند، عموم مردم ، و سران قبائل را با زور و ارعاب و تهديد و تطميع به بيعت با ابابكر وادار كردند.
هركس كه مخالفت كرد سخت كتك خورد.
و آنكس كه در برابر حكومت كودتاگران سقيفه ايستادگى كرد كشته شد (مانند مالك بن نويره )
و يا در مصلى مدينه زنده زنده سوزانده شد (مانند فجاءة )
و اين آدم سوزى آنچنان وحشتناك و رسوا كننده بود كه ابابكر حتى در اواخر عمرش مى گفت
(اى كاش فجاءة را نمى سوزاندم )(34)
و حباب بن منذر آن مجاهد بدرى را چون شمشير كشيد و ابابكر را تهديد كرد، كشتند و مخفيانه جنازه او را دفن كردند.(35)
و بسيارى را به بهانه ارتداد، قتل عام كردند
(مانند قبيله حارثة بن سراقه كه گفتند ما پس از پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) از اهل بيت او اطاعت مى كنيم )(36)
5 - تهاجم به خانه حضرت فاطمه سلام الله عليها
آنگاه كه در بيعت گرفتن از مردم با مشكلات اساسى روبرو شدند، و فكر مى كردند كه طرفداران عترت پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) در منزل اميرالمؤ منين (عليه السلام ) هر روز اجتماع كرده براى حكومت ابابكر خطر آفرين مى باشند، تصميم به رسواترين توطئه گرفتند، و همه پرده ها را بالا زدند، و همه اغراض شوم را آشكار كردند، و ثابت كردند كه :
به پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) و راه و رسم او ايمان نياورده اند.
با هجوم به منزل فاطمه سلام الله عليها و آتش زدن درب منزل ، و شكسته شدن پهلوى كوثر قرآن ، و به شهادت رسيدن حضرت محسن (عليه السلام )و به زور وارد خانه امام شدن ، ثابت كردند كه براى حكومت و قدرت از چيزى پروا ندارند، و از خدا نمى ترسند.(37)
كه امام سجاد (عليه السلام ) فرمود:
والله لو تمكن القوم ان طلبوا الملك بغير التعلق باسم رسالته ، كانوا قد عدلوا عن نبوته .
(سوگند به خدا، اگر براى آن مردم ((اهل سقيفه )) امكان مى داشت كه بدون تعلق به رسالت پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) خلافت را بدست آورند، از نبوت او دست مى كشيدند)(38)
6 - بخشنامه جمع آورى و نابودى حديث
آنانكه دل پيامبر را در حضور او آزردند،
و براى قدرت و حكومت ، پهلوى يگانه يادگار او را شكستند
و از نوشتن آخرين وصيت نامه پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) جلوگيرى كردند.
حال براى وحدت امت اسلامى دلى مى سوزانند و بخشنامه صادر مى كنند كه :
(براى حفظ وحدت مسلمين ، همه احاديث را جمع آورى و نابود كنند يا بسوزانند زيرا قرآن كافى است ، و چيزى در برابر قرآن نبايد مطرح باشد)
عائشه مى گويد:
ما 500 حديث مكتوب در منزل داشتيم كه پدرم آنها را در داخل حياط سوزاند.(39)
آگاهان سياسى مى دانستند كه علت اءساسى اين اقدام ، حفظ وحدت مسلمين ، يا حفظ جاذبه هاى قرآن ، نبود بلكه تلاش مى كردند تا فضائل على (عليه السلام ) و عترت پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) مطرح نشود، و فراموش گردد، و روايت فراوان مربوط به ولايت عترت و حماسه غدير نابود گردند
و هركس را كه سرپيچى كرد، و با حديث با مردم سخن گفت ، يا نقل حديث نمود، شناسائى كردند، كتك زدند
(مانند عبدالله بن مسعود يكى از نويسندگان وحى )
اينجاست كه حاميان ولايت ، مسئوليت سنگينى بر عهده دارند.
هم بايد انواع شكنجه ها را تحمل كنند و هم بايد ميراث رسالت را پاسدار باشند.
هم نگذارند حماسه غدير فراموش شود و هم در حفظ ياران صادق بكوشند
هم از حكومت كودتائى باطل پيروى نكنند و هم از ولايت رهبران الهى دفاع نمايند
كه در خط مقدم اينگونه از مبارزات سياسى ، نظامى ، يگانه دخت پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) حضور جدى دارد و لحظه اى دست از افشاگرى و مبارزه بر نمى دارد و تا مرز شهادت ، از ولايت و حقانيت حضرت اميرالمؤ منين (عليه السلام ) دفاع مى فرمايد.
و فرزندش حضرت محسن (عليه السلام ) را فداى حقانيت ولايت مى كند، و تا رهائى امام معصوم از دست مهاجمان سكوت نمى كند و مبارزه را تداوم مى بخشد.
حضرت فاطمه (عليها السلام ) و ارزش والاى غدير
ضرورت يادآورى حماسه غدير
روش اتمام حجت با غدير
سياست سران سقيفه در مطرح نشدن غدير
1 - ضرورت يادآورى حماسه غدير
يكى از ره آوردهاى ارزشمند و حياتى مبارزات سياسى حضرت زهرا سلام الله عليها در دوران كوتاه زندگانى پس از رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) شناساندن جايگاه والاى ((غديرخم )) در دفاع از حقانيت ، و خلافت به حق اميرمؤ منان حضرت على بن ابى طالب (عليه السلام ) بود.
در جمع مهاجر و انصار، در مسجد مدينه
در جمع بانوان عيادت كننده
در برابر مهاجمان فريب خورده به خانه اهل بيت پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم )
در بحث و مناظره با بى تفاوت هاى مدينه (پس از كودتاى شوم سقيفه )
در بسيج كردن مردم جهت دفاع از ولايت اميرالمؤ منين (عليه السلام )
و همه جا
به ياد حماسه غدير بود، و حادثه غدير خم را مى شناساند، و ابعاد و جوانب آن را بررسى مى كرد، و اهداف و ثمرات آن را به رخ مى كشيد، و اتمام حجت مى فرمود.
و عذرهاى بدتر از گناه بى تفاوت ها، و بهانه هاى ترسوهاى ساكت ، و دليل هاى پوچ و دروغين سست عنصرها را با يادآورى حماسه غدير خم ، مردود مى شمرد، و بى ارزشى بافته هاى ذهنى آنان كه دست از حمايت امام بر حق شسته بودند را اثبات مى كرد، و مى فرمود:
فما جعل الله لاحد بعد غدير خم من حجة و لاعذر
(خداوند بزرگ پس از حادثه غدير خم # كه ولايت على (عليه السلام )اعلام گرديد براى هيچكس عذر و بهانه اى باقى نگذاشته است )(40)
2 - روش اتمام حجت با حادثه غدير
پس از حاكميت سران كودتاگر سقيفه ، و غصب خلافت اميرالمؤ منين (عليه السلام ) كه مبارزات سياسى حضرت زهرا (عليه السلام )به اوج رسيد، يكى از روشهاى بيدار كردن مردم ، سخنرانى و افشاگرى ، و دعوت مهاجر و انصار در نهان و آشكار، براى يارى كردن امام برحق بود كه همراه با اميرالمؤ منين (عليه السلام ) و دو فرزندش حسن و حسين عليهم السلام بگونه اى بسيار حساب شده ، مهاجر و انصار را فرا مى خواندند، درب منزل آنان را كوفته ، و با آنان به گفتگو مى پرداختند، و اتمام حجت مى كردند.
امام بعضى مى گفتند:
كار از كار گذشت
و برخى مى گفتند:
اگر على (عليه السلام ) در سقيفه بود راءى همه با او بود
و گروهى مى گفتند:
ما غافلگير شديم ديگر نمى شود اقدام مؤ ثرى داشت در صورتيكه حضرت زهرا سلام الله عليها بر تمام عذر تراشى ها، و بهانه هاى دروغين ، با يادآورى حادثه عظيم غديرخم ، خط بطلان كشيده مى فرمود:
اليكم عنى فلا عذر بعد تعذيركم و الامر بعد تقصيركم ، هل ترك اءبى يوم غدير خم لاحد عذرا؟(41)
(دور شويد، و مرا به حال خود گذاريد، پس از كوتاهى و سهل انگارى ، جايى براى عذر خواهى نمانده است ، آيا پدرم پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) پس از حادثه غدير خم جايى براى عذر تراشى و بى تفاوتى باقى گذاشته است ؟)
يعنى تكيه گاه مهم و برهان روشنى كه مى شود با آن ولايت بر حق حضرت اميرالمؤ منين (عليه السلام ) را اثبات كرد، و غضب خلافت را بيان داشت ، حماسه غدير خم است كه :
هيچ عالم و جاهلى
مخالف و موافقى
دوست و دشمنى
حاضر و غائبى
نمى تواند آن حادثه عظيم را انكار يا فراموش نمايد.
چون همه بودند و ديدند، و با حضرت مولى بيعت كردند.
يا خاطره آن حماسه بزرگ را شنيدند، و خطبه معروف رسول خدا (عليه السلام ) را شنيدند و حفظ كردند، و سينه به سينه منتقل نمودند.
و شعراى حاضر در صحنه ، شعرها سرودند، قصيده ها ساختند و به يكديگر تبريك ها گفتند.
از اين رو حادثه غديرخم ، آنهم پس از دو ماه يا بيشتر، در پايگاه وحى الهى ، ((مدينة الرسول )) هرگز انكار كردنى ، يا فراموش شدنى نبود.
3 - سياست سران سقيفه و روش مبارزاتى فاطمه سلام الله عليها
سران سقيفه چون مى دانستند شعر و حكايت و روايت و حديث غدير خم را از نظر فكر و ذهن و انديشه و نقل و گفتار نمى توانند، انكار كنند، و يا از دلها و خاطره ها بزدايند، دست به كودتا زدند، و با زور و تزوير، و تهديد و كشتار به همگان گفتند كه :
حماسه غدير را فراموش كنند
احاديث بر جاى مانده از پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم ) را بسوزانند(42)
نقل حديث نكنند، و تنها قرآن بخوانند
و فضائل على (عليه السلام ) و اهل بيت پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) در هيچ جا نقل ننمايند.
زيرا اگر پس از كودتاى سقيفه ، و حاكميت ابابكر، نقل حديث جايز بود، و فضائل اهل بيت (عليه السلام ) را مطرح مى كردند، و حماسه عظيم غديرخم را در همه جا و همه مجالس مى خواندند و مى شناساندند، حكومت سران كودتايى سقيفه نمى توانست داراى ثبات سياسى باشد، و ادعاى حقانيت و خلافت رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) نمايد، بنابراين همه دست اندركاران خلافت ، بر آن شدند كه غدير خم مطرح نشود، و حديث و خطبه و شعر آن حماسه جاودانه نقل نگردد، و به دست فراموشى سپرده شود، و تنها بخشهايى از آن خطبه سرنوشت ساز رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) نقل گردد كه ، ارتباطى با حكومت و خلافت ندارد.
(دستور عبادى و اخلاقى )(43)
چون اصول سياست كودتاگران سقيفه بر حذف حماسه غدير تكيه داشت ، حضرت زهرا سلام الله عليها نيز يكى از حملات گسترده و فشار سياسى ، مبارزاتى خود را بر شناساندن غدير خم قرار داده بود، تا غدير خم فراموش ‍ نشود، و نصب امامت از طرف پروردگار هستى ، تبليغ شود
از اينرو پيروان آن يگانه كوثر قرآن نيز به غدير خم دل بسته اند.
و آن را تبليغ مى كنند و با رهنمودهاى عترت پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) روز غديرخم را يكى از اعياد بزرگ اسلامى مى دانند.
جشن ها مى گيرند
چراغانى مى كنند
شعرها مى سرايند
تا حماسه جاويد غدير همواره جاودانه بماند، و چشمه سار هميشه زلال غدير، همواره تشنگان حقيقت را سيراب سازد.
حضرت زهرا سلام الله عليها نه تنها در سخنرانيها، و افشاگريها از غديرخم ياد مى كرد، و آن حادثه عظيم را به ياد مى آورد و اهداف آن را مى شناساند بلكه در ملاقات هاى خصوصى ، و در پاسخ افرادى كه بگونه اى انفرادى از مظلوميت اهل بيت (عليهم السلام ) مى پرسيدند، باز هم به بررسى ((حماسه غدير)) مى پرداخت .
محمود بن لبيد مى گويد:
پس از رحلت پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) فاطمه (عليها السلام ) را در كنار قبر حضرت حمزه در احد، در حال عزادارى و گريه مشاهده كردم ، فرصت را غنيمت شمرده سئوال كردم :
آيا براى امامت على (عليه السلام ) از سخنان رسول گرامى اسلام ، مى توان دليلى آورد؟
حضرت زهرا (عليها السلام ) فرمود:
و اعجبناه اءنسيتم يوم غدير خم ؟ سمعت رسول الله يقول :
على خير من اخلفه فيكم ، و هو الامام و الخليفة بعدى ، و سبطاى و تسعة من صلب الحسين (عليه السلام ) اءئمة اءبرار لئن اتبعتموهم وجدتموهم هادين مهديين ، و لئن خالفتموهم ليكون الاختلاف فيكم الى يوم القيامة ؟
(قلت يا سيدى فما باله قعد عن حقه ؟)
قالت : يا ابا عمر لقد قال رسول الله (صلى الله عليه و آله و سلم )
مثل الامام مثل الكعبة اذا تؤ تى ولا تاءتى
اءما و الله لوتركوا الحق على اءهله و اتبعوا عترة نبيه لما اختلف فى الله اثنان ، و لورثها سلف عن سلف و خلف بعد خلف حتى يقوم قائمنا التاسع من ولد الحسين ولكن قدموا من اءخره الله و اءخروا من قدمه الله : حتى اذا اءلحدوا المبعوث و اءودعوه الجدث المجدث اختباروا بشهوتهم و عملوا بآرائهم ، تبالهم اءولم يسمعوا الله يقول :
وربك يخلق ما يشاء و يختار ماكان لهم الخيرة ؟
بل سمعوا و لكنهم كما قال الله سبحانه .
فانها لا تعمى الابصار ولكن تعمى القلوب التى فى الصدور
هيهات بسطوا فى الدنيا آمالهم و نسوا آجالهم فتعسالهم و اءضل اءعمالهم اءعوذبك يا رب من الحور بعد الكور

حضرت زهرا (عليه السلام ) فرمود:
(شگفتا! آيا حادثه عظيم غدير خم را فراموش كرده اند؟
شنيدم كه پيامبر گرامى اسلام فرمود: و على بهترين كسى است كه او را جانشين خود در ميان شما قرار مى دهم على (عليه السلام ) امام و خليفه بعد از من است و دو فرزندم حسن و حسين (عليه السلام ) و نه نفر از فرزندان حسين (عليه السلام ) پيشوايان و امامانى پاك و نيك اند. اگر از آنها اطاعت كنيد شما را هدايت خواهند نمود و اگر مخالفت ورزيد، تا روز قيامت بلاى تفرقه و اختلاف در ميان شما حاكم خواهد شد).
((پرسيدم ، پس چرا امام على (عليه السلام ) سكوت كرد و حق خود را نگرفت ؟
حضرت زهرا(عليها السلام ) پاسخ دادند:))
پدرم رسول خدا، رهنمود دادند كه مثل امام ، مانند كعبه است ، مردم بايد در اطراف آن طواف كنند نه آنكه كعبه دور مردم طواف نمايد.
((سپس ادامه دادند كه )):
(قسم به خدا اگر حق را به اهلش واگذار مى كردند و از عترت رسول خدا اطاعت مى نمودند دو نفر هم با يكديگر اختلاف نمى كردند و امامت همانگونه كه رسول خدا معرفى فرمود از على (عليه السلام ) تا حضرت قائم (عج ) فرزند نهم امام حسين (عليه السلام ) پشت به پشت و نسل به نسل تداوم مى يافت .
اما افسوس مردم ناآگاه ، كسى را مقدم داشتند كه خدا او را كنار زده بود و كسى را كنار زدند كه خدا او را مقدم داشت ، ره آورد بعثت را انكار كردند و به بدعتها روى آورند آنها اينگونه اعمال ناروا را با هواپرستى و شهوت زدگى و بازگشت به افكار و آراء فاسد جاهلى انجام دادند، زشت باد روى آنان . آيا نشنيدند كلام خدا را كه فرمود
((پروردگار تو خلق مى كند آنچه را كه مى خواهد و اختيار تعيين امامت بدست اوست ))(44)
آرى شنيدند اما هرگونه كه قرآن فرمود: ((ديده بصيرت آنها كور و چشم دل آنها بى نور است ))(45)
افسوس ، كه سران سقيفه ، آروزها و هوسهاى خود را تحقق بخشيدند و از مرگ و قيامت غافل ماندند، خدا نابودشان گرداند و آنان را در كارهايشان گمراه كند، اى پروردگار من به تو پناه مى برم از كمى ياران پس از پيروزى و فراوانى ياران ):(46)
روش استفاده از حديث غدير
طرح همه جانبه حديث غدير
افشاى دشمنان با حماسه غدير
در فصل گذشته تذكر داديم كه سران سقيفه ، و دشمنان اهل بيت پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) با روشهاى گوناگون سعى مى كردند تا:
حماسه غدير فراموش گردد.
حديث غديرخم نقل نشود، تبليغ نگردد.
ورقه هاى مكتوب حديث غدير و ديگر احاديث سوزانده شود.
در كتب تاريخ ثبت نشود.
و شاعرانى كه حماسه غدير را سرودند طرد شوند، يا در امان نباشند و آنگاه ، ناقلان و راويان حديث و حادثه غدير را با نام ((ايجاد اختلاف در امت اسلامى )) يا ((ترك كنندگان قرآن )) سرزنش مى كردند، كتك مى زدند كه پس از حاكميت سران سقيفه ، و كتك خوردن عبدالله بن مسعود ((كاتب وحى )) براى نقل حديث ، ديگر كسى جرئت روايت كردن ، يا تبليغ حديث غدير را نداشت .
هركس رفاه و آسايش مى طلبيد.
درجه و مقام مى خواست .
و در آرزوى امن و امان بود.
مى بايست حديث غدير، و حقانيت على (عليه السلام ) را فراموش كند، كه تهاجم نظامى به منزل به منزل امام ، و اهانت به دختر پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم )، و شهادت حضرت محسن (عليه السلام ) و تازيانه زدن حضرت زهرا عليهاالسلام در راستاى همين سياست مطرح شد.
اول : فاطمه عليهاالسلام و طرح همه جانبه حديث غدير
در شرايط حساس و خفقان زاى مدينه ، پس از كودتاى سقيفه ، كه همه لب فروبسته ، و نفسها در سينه ها حبس شده ، و زبان شاعران ساكت گشته ، و قلم نويسندگان شكسته ، و همه دست از حمايت اميرالمؤ منين على (عليه السلام ) شسته بودند.
و حماسه عظيم غديرخم را كه در چند ماه قبل اتفاق افتاده بود، با ترس و زور و تزوير از ياد بردند، اين فاطمه زهرا عليهاالسلام ، بود كه حديث غدير را در همه جا مطرح مى فرمود.
و حداكثر استفاده را از پيام غدير مى برد، چون آگاه بود كه اگر مردم ، حماسه غدير را با ويژگيهاى والاى آن به ياد آورند، و به امر الهى در اعلام ولايت على (عليه السلام ) بيانديشند، راه هدايت را به درستى خواهند شناخت .
از اين رو بارها به مردم ساكت و بى تفاوت و هراسناك مدينه مى فرمود:
اءنسيتم قول رسول الله (صلى الله عليه و آله و سلم ) يوم غديرخم ، من كنت مولاه فعلى مولاه ؟ و قوله (صلى الله عليه و آله و سلم )، اءنت منى بمنزله هارون من موسى (47).
(آيا فراموش كرديد سخنان رسول خدا را در روز غدير خم كه فرمود:
هر كه را من مولا و رهبر مى باشم على (عليه السلام ) نيز مولاى اوست .
و آيا فراموش كرديد كه به على (عليه السلام ) فرمود: يا على (عليه السلام ) موقعيت تو نسبت به من همانند هارون نسبت به موسى پيامبر است .)(48)
دوم : افشاى دشمنان با ياد حماسه غدير
حضرت زهرا عليهاالسلام در بحث و مناظره با دشمنان ، و در اتمام حجت با مهاجمان به خانه ولايت باز هم از حماسه غديرخم ياد مى كرد، و مردم را به ياد حديث غدير سوق مى داد.
در يكى از روزهاى پس از پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) كه مردم در كوچه نزديك خانه حضرت على (عليه السلام ) گرد آمده و تسليم توطئه ها بودند، دختر رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) از خانه بيرون آمده و در كنار درب ورودى منزل ايستاد، و خطاب به مردم مهاجم در كوچه و بازار فرمود:
لا عهد لى بقوم حضروا اءسوء محضر منكم ، تركتم رسول الله (صلى الله عليه و آله و سلم )، جنازة بين اءيديننا و قطعتم اءمركم فيما بينكم ، لم تساءمروننا و لم تردوا لنا حقا كانكم لم تعلموا ما قال يوم غدير خم ، و الله لقد عقد له (على بن ابيطالب ) يومئذ الولاء ليقطع منكم بذالك منها الرجاء، و لكنكم قطعتم الاسباب بينكم و بين نبيكم ، و الله حسيب بيننا و بينكم فى الدنيا و الآخرة .(49)
(من ملتى را مثل شما نمى شناسم كه اينگونه عهد شكن و بد برخورد باشند، جنازه رسول خدا در دست ما گذاشته رها كرديد، و عهد و پيمانهاى ميانتان را بريده ، فراموش نموديد، و ولايت و رهبرى امام على (عليه السلام ) و ما اهل بيت را انكار كرديد، و حق مسلم ما را بازنگردانديد.
گويا از حادثه رزو غديرخم آگاهى نداريد؟
سوگند به خدا كه رسول گرامى اسلام در آن روز ولايت و رهبرى امام على (عليه السلام ) را مطرح كرد، و از مردم بيعت گرفت ، تا اميد شما فرصت طلبان تشنه قدرت را قطع نمايد، ولى شما رشته هاى پيوند معنوى ميان پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) و خودتان را پاره كرديد، اين را بدانيد كه خداوند در دنيا و آخرت بين ما و شما داورى خواهد كرد.)(50)
دشمنان ولايت چه جوابى مى توانستند بدهند، در صورتيكه حماسه غدير، راه هرگونه عذرتراشى ، و بهانه جوئى ، را بسته بود، كه حضرت زهرا عليهاالسلام فرمود:
(خداوند بزرگ پس حادثه غدير خم ، براى هيچكس عذر و بهانه اى باقى نگذاشته است )
زيرا با يادآورى غديرخم هيچگونه راه فرارى باقى نمانده بود
اگر مى گفتند:
نمى دانيم !! يا خبر نداريم !!
دروغ آشكارى بود
زيرا حادثه بزرگى در ميان 120 هزار حاجى كه از سراسر بلاد اسلامى در غدير گرد آمده بودند، اخبار آن را دهن به دهن در همه جا نقل كردند، و بگوش همه رسانده بودند.
اگر در خبر راويان ترديد مى كردند:
به دوروئى آشكارترى پناه مى بردند
زيرا تمام مهاجر و انصار، و اصحاب و ياران پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) در آن حادثه عظمى حضور داشتند، و پيام غدير را از قرن اول تاكنون گفتند و نوشتند، و در شعر شاعران گنجاندند
اگر بهانه مى آوردند كه بيعت عمومى نبود:
بيشتر رسوا مى گرديدند.