مباحثه با جان هیک

علي‌اكبر رشاد

- ۱۰ -


پيوست پنجم : متن مكاتبات میان مؤلف و پروفسور جان هیک

نامه‌ي مؤلف به آقاي جان هيك


پروفسور جان هيك عزيز

با سلام و احترام، ماه‌ها از ديدار ما در دانشگاه بيرمنگام مي‌گذرد اما طعم شيرين گفت‌وگوي علمي را كه ميان بنده و آن‌جناب در كنار همايش اديان اتفاق افتاد هنوز در ذائقه‌ي خويش احساس مي‌كنم و آرزو مي‌كنم بار ديگر خداوند توفيق چنين ديداري را نصيب من گرداند؛ من گزارش فشرده‌ي مذاكره‌ي علمي مزبور را ثبت كرده‌ام* و خدمت شما ارسال مي‌كنم تا اگر خطايي در نقل نظرات آن‌جناب رخ داده باشد اصلاح و نيز اگر مايل باشيد نظرات و پاسخ‌هاي خود را تكميل فرماييد و مجدداً براي بنده عودت دهيد.

ارادتمند علي‌اكبر رشاد

نامه‌ي آقای جان هيك پس از سفر به تهران


دكتر رشاد عزيز:

از اهداء قاليچه‌ي مجللي كه امروز دريافت كردم، بسيار متشكرم.

فرش‌هاي ايراني در دنيا بي‌نظيرند و اين هديه رنگ و جلاي تازه‌اي به اتاق نشيمن آپارتمان من خواهد داد.

يادآوري ديدارم از تهران و پژوهشگاه شما بسيار لذت‌بخش است. انتظار داشتم متن بيانات شما در جلسه‌ي سخنراني‌ام به موقع دريافت مي‌كردم. در صورت لزوم مي‌توانم متن را براي ترجمه در اينجا در اختيار كسي بگذارم. در آن لحظه نمي‌توانستم به نظرات شما پاسخ بدهم، تنها مي‌شنيدم كه به زبان فارسي بيان مي‌شد و بخش‌هايي از آن به صورت همزمان توسط دكتر اكرمي ترجمه مي‌شد، اما خوشحال مي‌شوم اگر فرصتي دست دهد و ترجمه‌ي مكتوب آن‌را در اختيار داشته باشم.

اين نكته را مي‌دانم كه در آن زمان قصد داشتيد هر دو متن را در يكي از مجلات‌تان چاپ كنيد.

بهترين آرزوها را براي شما و همكارانتان دارم

ارادتمند شما جان هيك

جوابيه‌ي مؤلف به نامه‌ي آقای جان هيك


دانشمند ارجمند جناب آقاي پروفسور جان هيك

با سلام و احترام، نامه‌ي محبت‌آميز شما را دريافت كردم، حضور جنابعالي در پژوهشگاه خاطره‌ي خوشي در اذهان همكاران من بر جاي گذاشت، بنده هم مانند شما علاقه‌مندم هرچه سريع‌تر مقاله‌ي خود را ترجمه كرده خدمت شما ارسال دارم تا از نظراتتان راجع به مفاد آن آگاه گردم، اما متأسفانه به خاطر اشتغالات زياد، فرصت تكميل آن فراهم نشده و علت تأخير پاسخ نامه‌ي شما نيز همين است، زيرا قصد داشتم پاسخ را به همراه مقاله ارسال دارم و از بابت اين تأخير پوزش‌ مي‌خواهم. تكميل مقاله را در ماه جاري در دستور كار خود قرار داده‌ام و به محض انجام ترجمه، خدمت شما ارسال خواهم داشت، از نظر من ترجمه‌ي آن در انگليس نيز مانعي ندارد.

براي شما سلامت آرزو دارم.

علي‌اكبر رشاد

نامه‌ي مؤلف به آقاي جان هيك


پروفسور جان هيك عزيز

با سلام و احترام، اين يادداشت را همراه با اظهار شرمندگي و به قصد اعتذار از تأخير در ارسال نقد نظريه‌ي پلوراليسم ديني، تقديم شما مي‌كنم؛ وعده كرده بودم طي ماه جاري آن‌را تنظيم و تقديم نمايم، اما به دليل تراكم كارهايم موفق نشدم؛ چنان‌كه ملاحظه فرموديد، در نشست تهران، مطالب را بنده از يادداشت‌هايم ـ كه هنوز صورت مقاله‌ي منسجمي را به خود نگرفته بود ـ قرائت مي‌كردم و طبعاً تنظيم آن به شكل مقاله‌ي كامل، نيازمند صرف وقت مستقل بود، اما به جهت آن‌كه اين كار يك برنامه‌ي فوق‌العاده بود و قبلاً در برنامه‌هاي عادي منظور نشده بود، بايد وقت جداگانه‌اي بدان اختصاص مي‌دادم و اين براي من دشوار بود؛ در هر حال براي اين‌كه خلف وعده‌ي ناخواسته‌اي رخ داد عذرخواهي مي‌كنم، در اولين فرصت مقاله را نهايي كرده، خدمت شما خواهم فرستاد.

با آرزوي سلامت براي شما

علي‌اكبر رشاد

ارسال نامه‌ي مؤلف همراه با نقد پلوراليسم ديني


پروفسور جان هيك عزيز

با احترام و با بهترين آرزوها

ملاقات جناب آقاي بهمن‌پور و تقديم حضوري نسخه‌اي از رساله‌ي نقد پلوراليسم ديني، بهانه‌اي شد تا ضمن ابراز خرسندي به خاطر رابطه‌ي صميمانه‌ي علمي كه طي چند سال اخير بين بنده و شما برقرار بوده است، از جناب‌عالي درخواست كنم متن فوق را با حوصله و صرف وقت كافي، مطالعه و پاسخ مشبع و تفصيلي به آن بدهيد؛ من مطمئنم اين يك تجربه‌ي خوب در عرصه‌ي بحث انتقادي علمي درباره‌ي يك مسئله‌ي مهم فلسفي و ديني بين دو صاحب‌نظر مسيحي و مسلمان، قلمداد خواهد شد.

من با علاقه‌ي زياد در انتظار ملاحظه‌ي پاسخ‌هاي عالمانه‌ي شما به نقدهاي خود نسبت به نظريه‌ي ارزنده‌ي جناب‌عالي هستم.

علي‌اكبر رشاد

پيوست ششم : گزارش سفر جان هيك به تهران به قلم خود او *

اشاره:

جان هيك، فيلسوف دين و الهي‌دان معاصر انگليسي است. كتاب‌هاي او به بيشتر زبان‌هاي دنيا ترجمه شده‌اند و نحوه‌ي نگارش او به‌گونه‌اي است كه خواننده متوسط نيز از نوشته‌ او بهره مي‌گيرد. چنانكه از كتاب فلسفه‌ي دين او، تنها، 500 هزار نسخه به زبان انگليسي به فروش رفته است. هيك در ايران نيز شناخته شده است و مقالات متعددي از او به همراه چند كتاب مهم‌اش به فارسي ترجمه شده است. جان هيك در مقام نظريه‌پرداز «كثر‌ت‌گرايي ديني»، نشان مي‌دهد كه اديان، به رغم مدعيات ظاهراً متناقض‌شان، همگي بر نهج صواب‌اند. او از خدا به مثابه حقيقت متعالي ياد مي‌كند و معتقد است كه مواجهه‌ي انسان با اين حقيقت متعالي، مواجهه‌اي تاريخ‌مند بوده و در زمان‌ها و مكان‌ها‌ي مختلف صورت‌هاي متفاوتي به خود گرفته است. هيك به جاي «خدا» از «حقيقت متعالي» سخن مي‌گويد و چنين جايگزيني‌اي اين امكان را  به او مي‌دهد كه به تجربه‌هاي معنوي خداناباوران نيز به ديده اهميت بنگرد. به عقيده ‌ي او آموزه‌هاي كلاسيك ديني با پذيرش كثرت‌گرايي ديني متحول مي‌شوند و ديگر نمي‌توان آنها را به سياق سابق فهم كرد. براي هيك آنچه اهميت دارد نه اين آموزه‌ها بلكه تحول روحي‌اي است كه در يك فرد معنوي پديد مي‌آيد. از منظر او مهم تجربه‌ي تجسد خدا در روح خود است و نه باور به تجسد خدا در روح مسيح.

سفر به تهران

فوريه امسال فرصتي پيش آمد تا به دعوت مؤسسه‌ي گفت‌وگوي بين اديان ديداري كوتاه اما پرمشغله از تهران داشته باشم. آنچه مرا از همان لحظه نشستن هواپيما در تهران، شديداً تحت تأثير قرار داد، چيزي نبود جز مهمان‌نوازي سخاوتمندانه‌اي كه در هر جايي با آن مواجه مي‌شدم. من در اين سفر سخنراني‌هايي را در مؤسسه گفت‌وگوي بين اديان، انجمن حكمت و فلسفه ايران، مؤسسه فرهنگ و انديشه‌ي اسلامي و دانشگاه تربيت مدرس ارائه كردم و در مباحثه‌هايي كه همزمان توسط دكتر امير اكرمي با مهارت تمام به فارسي ترجمه مي‌شد شركت داشتم. در همين‌جا لازم مي‌بينم كه از مؤسسه گفت‌وگوي بين اديان و دكتر اميراكرمي تشكر كنم. (دو سخنراني‌‌ام با عنوان «اسلام و مسيحيت» و «اسلام و پلوراليسم ديني» هم‌اكنون در سايت اينترنتي‌ام به آدرس www.johnhick.org.uk قابل دسترسي هستند.) بايد بگويم كه گفت‌وگوهاي ما در اين جلسات همراه با تمركز و نكته‌سنجي كامل بود؛ چرا كه اكثر هم مباحثه‌ها كتب و مقالاتي از من را كه به فارسي ترجمه شده، مطالعه كرده بودند و سؤالاتي مرتبط با محتويات همان كتب و مقالات را مطرح مي‌كردند. بدين‌ترتيب پرسش‌ها و مباحثه‌ها به لحاظ علمي نيز از سطح بالايي برخوردار بودند.

***

به واقع بسياري از موضوعات و مسائلي كه يك مسلمان مطرح مي‌كند، شبيه مسائل و اشكالاتي است كه در غرب و از سوي يك مسيحي مطرح مي‌شود، گرچه هر دو دين در درون خود واجد چشم‌اندازها و رويكردهاي متنوعي هستند. خود من به لحاظ عقيده در همان موضعي هستم كه برخي از انديشمندان بزرگ صوفيه، همچون ابن‌عربي و جلال‌الدين رومي در آن موضع قرار دارند و حتي انديشه‌ام با اين واژه‌هاي مولوي قابل توضيح است كه:

چراغ‌ها متفاوتند اگرچه نور يكي است؛ نور از وراي همه اينها مي‌آيد.[34]

اين البته ديدگاهي نيست كه براي مسلمانان يا مسيحيان محافظه‌كار قابل پذيرش باشد؛ اگرچه در غرب، مخصوصاً در انگلستان و امريكا چنين بحث‌هايي به صورتي گسترده و شايع در جريان است و كتب و مقالاتي جديد در اين‌باره، هر ماه انتشار مي‌يابد و ديدگاه‌هاي مختلفي را در باب پلوراليسم ديني منعكس مي‌كند. آلماني‌ها از اين منظر عقب‌تر هستند، اگرچه اخيراً يك كتاب جديد پايه‌اي به زبان آلماني با عنوان «رساله‌اي در مسيحيت و پلوراليسم الهياتي ـ ديني» توسط پروفسور «پري ‌اشميت لوكل» منتشر شده است.

من در سخنراني‌هايم علاقه‌مند به وضوح بخشيدن به اين نكته بودم كه پلوراليسم ديني، نوعي از نسبي‌گرايي نيست، چراكه براي تشخيص يك دين خوب از يك دين بد ملاكي ارائه مي‌دهد و علاوه بر آن نظريه‌اي برآمده از روشنگري غربي در قرن هجده نيز نيست و از زمان‌هاي بسيار دور و براي قرن‌هاي متمادي ايده‌اي آشنا در هند بوده است. كافي است به عقب برگرديم، به زمان امپراتوري بوديستي «آشوكا» در قرن دوم قبل از ميلاد و به متفكراني همچون كبير، نانك و بسياري ديگر همچون صوفيان بزرگ اسلامي، تا آثار پلوراليسم ديني را مشاهده كنيم. عليرغم آنكه من براي ارائه‌ي ديدگاه فلسفي‌ام درباره‌ي پلوراليسم ديني از بحث‌هاي كانت در خصوص تفاوت نومن و فنومن استفاده مي‌كنم، اما اين رويكرد متكي بر فلسفه‌ي كانت نيست و تنها از يك وجه از آن بهره مي‌گيرد؛ بهره‌گيري‌اي كه خود كانت هم از آن خشنود نخواهد شد! من مي‌توانستم تئوري پلوراليسم ديني را بدون اتكا به فلسفه‌ي كانت نيز  ارائه كنم و به جاي فلسفه‌ي كانت، رئاليسم انتقادي موجود در معرفت‌شناسي فيلسوفان امريكايي قرن بيستم را مبناي كار خود قرار دهم. معرفت‌شناسي‌اي كه به وسيله‌ي تلاش‌هاي متأخر در روان‌شناسي اجتماعي و جامعه‌شناسي معرفت تقويت شده است.

***

يكي از كارهاي ناتمام من به جلسه‌اي برمي‌گردد كه در مؤسسه [پژوهشگاه] فرهنگ و انديشه‌ي اسلامي داشتم. قبل از آنكه من سخنراني‌ام را در اين مؤسسه آغاز كنم، مسئول جلسه، دكتر علي‌اكبر رشاد، متن آماده‌اي را به زبان فارسي كه حاوي انتقادات وي به پلوراليسم ديني بود، قرائت كرد. من اما نتوانستم همان زمان به آن مقاله پاسخ دهم و او آن مطلب را براي من خواهد فرستاد. بدين‌ترتيب من مي‌توانم در زمان مقتضي پاسخي را نيز به آن مقاله بنويسم.

رابطه و تأثير متقابل اسلام و مسيحيت در جهان امروز، مسئله‌اي فوق‌العاده پراهميت براي ماست؛ و به عقيده من عليرغم تفاوت‌ها و برخوردهاي تاريخي مكرر و نامبارك ميان اسلام و مسيحيت، از گذشته تا كنون، پذيرش متقابل هر يك از اين دو دين به مثابه يك «آگاهي و پاسخ اصيل به خدا» توسط دين ديگر امري بسيار ضروري است. اگر من قادر باشم كه به عنوان يك دوست مسيحي اسلام به طريقي، به اين هدف ياري رسانم، شكرگزار خدا خواهم بود.

تصاوير

 

كتابنامه

* قرآن كريم

آمدي، عبدالواحد‌بن‌محمد تميمي، 1373، شرح غُرر‌الحكم و دررالكلم، تهران: انتشارات دانشگاه تهران.

بایرن، پیتر، 1384، «فلسفه ادیان جهان به روایت جان هیک»، ترجمه: حمیدرضا نمازی، مدرسه، ش 2، 1384ش

پاپكين، ريچارد هنري، 1385، كليات فلسفه: فلسفه چيست؟ علم اخلاق ـ فلسفه سياسي....، ترجمه‌ي جلال‌الدين مجتبوي. تهران: دانشگاه تهران.

حافظ، شمس‌الدين محمد، 1371، ديوان اشعار، به اهتمام محمد قزويني و قاسم غني، تهران: اساطير.

خوانساري، محمّد، 1376، فرهنگ اصطلاحات منطقي، تهران: پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي.

راسل، برتراند، 1365، تاريخ فلسفه‌ي غرب. ترجمه نجف دريابندي، تهران: پرواز.

رشاد، علي‌اكبر، 1376، «آب حيوان به ظلمت بردن»، قبسات، ش 4، تابستان 1376.

ــــــــــ،  1383، «موانع نوانديشي دینی»، قبسات، ش 34.

ــــــــــ، 1384، «مباحثه با جان ‌هیک»، قبسات، ش 37.

ــــــــــ، 1389الف، نظريه‌ي ابتناء: برساختگي تكون و تطور معرفت ديني، بر تأثير ـ تعاملِ متناوب ـ متداوم مبادي خمسه، تهران: هيأت حمايت از كرسي‌هاي نظريه‌پردازي.

ــــــــــ، 1389ب، منطق فهم دين: ديباچه‌واره‌اي بر روش‌شناسي اكتشاف گزاره‌ها و آموزه‌هاي ديني، تهران: سازمان انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامي.

سجادي، سيدجعفر، 1375، فرهنگ علوم فلسفي و كلامي، تهران: اميركبير.

سروش، عبدالكريم، 1376الف، «صراط‌هاي مستقيم»، كيان، ش 36، فروردين و ارديبهشت 1376.

ـــــــــــ، 1376ب، «از سوي ديگر: پاسخ دكتر سروش به ابهامات صراط‌هاي مستقيم» كيان، ش 37، صص 57 ـ 62.

ــــــــــــ، 1384، «صورتی بر بی صورتی: گفتگوی جان هِيک و عبدالکريم سروش» ترجمه، جلال توکليان، سروش دباغ، فصلنامه مدرسه، ش 2، آذر 1384.

سل، آلن، 1387، تاريخ فلسفه‌ي دين، ترجمه‌ي حميدرضا آيت‌اللهي، تهران: سازمان انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و انديشه‌ي اسلامي.

ص‍درال‍دی‍ن‌ ش‍ی‍رازی‌، م‍ح‍م‍دب‍ن‌ اب‍راه‍ی‍م، 1419ق، ال‍ح‍ک‍م‍ه‌ ال‍م‍ت‍ع‍ال‍ی‍ه‌ ف‍ی‌ الاس‍ف‍ار ال‍ع‍ق‍ل‍ی‍ه‌ الارب‍ع‍ه، بيروت: داراحياء التراث العربي.

عليزماني، اميرعباس، 1381، «امكان سخن گفتن از خدا از ديدگاه ويليام آلستون»، قبسات، ش 25، پاييز 1381.

فعالي، محمدتقي، 1377، درآمدي بر معرفت‌شناسي ديني و معاصر، قم: معاونت امور اساتيد و دروس معارف اسلامي.

فلوطين. دوره‌ي آثار، 1366، ترجمه‌ي محمدحسن لطفي. تهران: خوارزمي.

قائمي‌نيا، علي‌رضا، 1381، تجربه ديني و گوهر دين، قم: بوستان كتاب.

ــــــــــ، 1382، «دو نوع رئاليسم، خام و انتقادي»، ذهن، ش 14، تابستان 1382.

کاپلستون، فردریک، 1372، تاریخ فلسفه، ترجمه‌ي اسماعیل سعادت و منوچهر بزرگمهر، جلد ششم، تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی و انتشارات سروش.

كليني، محمدبن يعقوب، 1379، اصول كافي. ترجمه و شرح محمدباقر كمره‌اي، تهران: اسوه.

موحد، ضياء، واژه‌نامه‌ي توصيفي منطق، تهران: پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي، 1374.

موسي‌بن ميمون، بي‌تا، دلالهًْ الحائرين، بي‌جا: مكتبهًْ الثقافهًْ الدينيه.

مولوي، جلال‌الدين محمد، 1387، مثنوي، تصحيح محمد استعلامي، تهران: سخن.

مولوي، جلال‌الدين محمدبن محمد، 1375، مثنوي. توضيحات و تعليقات، محمد استعلامي. تهران: زورا.

ه‍گ‍ل‌، گ‍ئ‍ورگ‌ وی‍ل‍ه‍ل‍م‌ ف‍ری‍دری‍ش‌، 1378، ع‍ن‍اص‍ر ف‍ل‍س‍ف‍ه‌ ح‍ق‌، ی‍ا، خ‍لاص‍ه‌ای‌ از ح‍ق‍وق‌ طب‍ی‍ع‍ی‌ و ع‍ل‍م‌ س‍ی‍اس‍ت‌. ترجمه مهبد ايراني‌طلب. تهران: پروين.

هيك، جان، 1381، ف‍ل‍س‍ف‍ه‌ دی‍ن، ت‍رج‍مه‌ي‌ ب‍ه‍زاد س‍ال‍ک‍ی‌، تهران: انتشارات بين‌المللي الهدي.

ــــــــــ ، 1382، بعد پنجم، كاوش در قلمرو روحاني، ترجمه‌ي بهزاد سالكي، تهران: قصیده‌سرا.

ــــــــــ ، 1384، «پلوراليسم ديني و اسلام»، ترجمه‌ي محمد محمدرضايي، قبسات، ش 37، پاييز 1384.

ــــــــــ ، 1387، مباحث پلورالیسم دینی، مترجم عبدالرحیم گواهی، تهران: تبیان.

Hick, John, 1985, Problems of Religious Pluralism, New York: St. Martin's Press.

ـــــــــ , 1990, Philosophy of religion, Englewood Cliffs, N.J.: Prentice Hall.

ـــــــــ , 1999a, “Religious Pluralism”, in Companion to Philosophy of Religion, Edited by Philip Quin and Charls Taliaferro. Cornwell: Belackwell.

ـــــــــ , 1999b, The Fifth Dimension: An Exploration of the Spiritual Realm, Oxford: Oneworld.

ـــــــــ , 2005a, An interpretation of religion: human responses to the transcendent, New Haven, CT: Yale University Press.

ـــــــــ , 2005b, "Response to Dr Reçber", In: Islam and Christian–Muslim Relations, Volume 16, Issue 1, 2005, London, Routledge.

ـــــــــ , 2006. "Exclusivism Versus Pluralism in Religion: A Response to Kevin Meeker". Religious Studies, 42 (2) :207-212.

Plantinga, 2000, Alvin, Warranted Christian Belief, New York: Oxford University Press.

Rumi, Poet and Mystic trans. R. A. Nicholson London and Boston: Unwin.

Smith, Wilfred Cantwell, 1981, Towards a World Theology: Faith and the Comparative History of Religion. Philadelphia, Pa.: Westminster Press.

Thomas Aquinas, 1912, The Summa theologica of literally, translated by Fathers of the English Dominican Province. London, Washbourne.

واژه‌نامه

آب حيوان  : آب زندگاني، آب حيات. در نزد صوفيه به معناي علم لدنّي است. اسدي طوسي گويد: بدست آور از آب حیوان نشان/ بخور زو و پس شاد زی جاودان.

اجماع مركب  : هرگاه مجتهدان يک عصر درباره امری دو يا چند نظر ابراز کرده باشند، به طور ضمنی بر نفی قول‌های ديگر نيز اتّفاق نموده‌اند مانند اين که گروهی از فقها بر حرمت چيزی و گروهی ديگر بر کراهت آن فتوا دهند؛ از ترکيب اين دو نظر چنين نتيجه گرفته می‌شود که آن چيز به اتّفاق همه، واجب يا مستحب نيست. به اين نوع اجماع سلبی که از ترکيب نظرها به دست می‌آيد، اجماع مركب گفته می‌شود

ادله‌ی اخص، مدعای اعم: دلیل‌های اقامه‌شده خاصند، به کم‌تر از مدعا دلالت می‌کنند، اما مدعا، عام‌تر و بزرگ‌تر از ادله است.

ادیان منزّل: دین‌های نازل شده و دست‌نخورده، در مقابل دین‌های محقَّق که بسا دستخوش تحریف شده باشند.

اديان موازي: به معناي قبول حقانيت همه‌ي اديانِ موجود، به موازات همديگر در تمام ادوار تاريخ.

ادیان نفس‌الامری: ادیان در واقع خود، نه آن‌‌سان که بر ما مکشوف شده‌اند، در مقابل معرفت‌های دینی که بسا با واقع دین‌ها متفاوت باشد.

ارتودوكس: یکی از مذاهب مسیحیت که کلیسای آن در سال 1054 م. از کاتولیک (کلیسای رم) مجزا و مستقل گردید.

استبعاد: بعید دانستن، چندان قابل قبول نبودن، دور از واقع انگاشتن.

استقراء: يكي از اقسام سه‌گانه‌ي حجت و استدلال و آن استدلالي است كه در آن از مطالعه‌ي امور جزئي به نتيجه‌اي كلي دست يابند.

الهیات سلبی: جريان فکري نيرومندي در ميان متفکران جهان غرب و جهان اسلام که همواره توان عقل را در شناخت خداوند به طور جدي مورد ترديد قرار مي‌داده است. عصاره‌ي اين ديدگاه عبارت است از اين‌که شناخت چيستي خدا به هيچ‌وجه امکان‌پذير نيست، نهايت چيزي که انسان مي‌تواند بداند، اين است که خداوند چه نيست، نه اينکه چه هست. در اين نگرش صفات ايجابي خداوند يکسره، و يا با يک استثنا، نفي و همه به صفات سلبي برگردانده مي‌شود.

امكان معرفت : یکی از مسائل اساسی معرفت‌شناسی که در ارتباط با مسئله‌ي شکاکیت و نظریه‌های ادراک مطرح می‌شود، این است که آیا اصولاً معرفت ـ به معنای حقیقی آن ـ ممکن است و اگر ممکن است آیا حد و حدودی دارد یا خیر؟

انحصارگرايي: انحصارگرایی بر آن است که راه نجات و رستگاری در مسیحیت است، نه از آن روی که حقیقت ناب تنها در آيین مسیحیت یافت می‌شود، بلکه بدان جهت که تجلی الهی، منحصراً در مسیح واقع شده است (در اعتقاد مسیحیان، عیسی مسیح و خداوندِ یکتا دارای یک ذات هستند) و چون راه نجات، در گرو عنایت و لطف الهی است که از طریق تجلّی او بر بشر دست‌یافتنی است و نیز تجلّی خداوند فقط در مسیح رخ داده است، پس راه نجات منحصراً در آیین مسیحیت است. کارل بارت متکلم مسیحیِ پیرو آيین پروتستان از طرفداران این نظریه است.

انسداد معرفت: قائلان به اين نظر بر اين باورند كه معرفتِ «شيئي في‌ذاته» و بلاقالب، از جمله امر غايي ممكن نيست و معرفت مطلقاً محال است.

انقلاب كپرنيكي معرفت: کانت، نگرش خود نسبت به معرفت را، به انقلاب کپرنیکی تشبیه می‌کند، بر همين اساس كانت مي‌گويد: اشیاء نمی‌توانند متعلق معرفت قرار گیرند، مگر آن‌که با ذهن عامل معرفت، مطابق شوند. پس باید فرض کنیم که ذهن، فعال است، اما این فعالیت به این معنی نیست که ذهن، اشیاء را از عدم خلق می‌کند. معنی آن این است که ذهن، صور شناسایی خود را به اصطلاح بر مواد خام شناسایی که از بیرون می‌آیند، تحمیل می‌کند و این صور شناسایی خود گونه‌ای از مفاهیم پیشین‌اند، یعنی از تجربه اخذ نشده‌اند. بنابراین، دارای ضرورت‌اند، البته ضرورت فلسفی.

برون‌ديني: بنا به تلقي رايج متأثر از ادبيات ديني مسيحي، هرآنچه جز از متن مقدس فراچنگ آمده است؛ بنا بر نظر اسلامي و مختار، مقابل معرفت ديني موجّه.

پروتستان: اسم ‌عمومی‌ معتقدان آیین ‌مسیح، پیروان آیین ‌لوتر، یکی ‌از شعب‌ سه‌گانه‌‌ي دین ‌مسیح‌ که ‌پیروان آن‌ به پاپ، رئیس ‌روحانی عقيده ندارند.

پلورالیسم اثباتی (در مقام اثبات): پذیرش تعدد ادیان در مقام تحقق دین در جوامع، قبول کثرت ادیان در بستر فرهنگ و فهم‌های آدمیان.

پلورالیسم ثبوتی (در مقام ثبوت): پذیرش تعدد ادیان در مقام صدور و نزول از ساحت الهی یا نفس‌الامر، پذیرش کثرت هستی و صدور دین‌ها، نه در مقام تحقق در جوامع و معرفت آدمیان.

پلوراليسم حداقلي: در اين نگاه پلوراليسم در قلمروي بسيار محدودي پذيرفته مي‌شود، مثلاً تكثر صرفاً در ميان مذاهب يك دين، مانند تشيع و تسنن در اسلام، و مانند كاتوليك، ارتودوكس و پروتستان در درون مسيحيت، به رسميت شناخته مي‌شود.

پلوراليسم حداكثري: به اين معناست كه هيچ دين يا معرفت ديني يا سنت ديني يي از شمول پلوراليسم بيرون نيست.

پلوراليسم حد اوسطي: در اين نوع از پلوراليسم يا تنها دين‌هاي وحياني مانند اديان ابراهيمي، همچنين برخي سنت‌ها مانند سنت‌هاي بزرگ، مشمول دايره‌ي پلوراليسم هستند؛ و يا تنها حقانيت يا حق حيات دين‌ها يا دينواره‌ها يي به رسميت شناخته مي‌شود كه از ميدان محاجّه با شماري از رقباي خود فاتح بيرون آمده باشند.

پلوراليسم طولي: قول به مشروعيت هر دين در ظرف تاريخي خاص خود.

پلوراليسم عَرضي: قبول حقانيت همه‌ي اديان موجود به موازات همديگر در تمام ادوار تاريخ.

پلوراليسم كاركردشناختي: به معني قبول امكان يا وقوع كاركردهاي همگون و برابر از سوي اديان يا سنت‌هاي معنوي متكثر و متفاوت است.

پلوراليسم معرفت‌شناختی: باور به لابديت تنوع فهم‌ها و حصول معرفت‌هاي متكثر از دين.

پلوراليسم هستي‌شناختي: مبتني بر فرض تكثر اجتناب‌ناپذيرِ حقيقتِ دين در نفس‌الامر، صورت مي‌بندد؛ يعني بر اين باور استوار است كه ذات دين، در واقع، متكثر است، و اين واقعيت اجتناب‌ناپذير است.

پيراشناخت: هر آن‌چه كه به نحو عارضي و خارج از ذات شناختگر و شناخته، نقش ايجابي يا سلبي در فرايند تكون معرفت ايفاء مي‌كند. پيراشناخت‌ها به منابع (شناخت‌بخش‌ها)، معدات (شناخت‌يارها) موانع (شناخت‌شكن‌ها) معيارها (شناخت‌سنج‌ها) تقسيم مي‌شوند.

تجربه‌ي ديني: پيروان اين نظريه از قبيل ويليام جيمز، رودولف اتو و استيس بر اين باورند كه اساس دین بر یک لحظه تجربه قرار دارد که اين تجربه ذاتاً دینی است و نیازی ندارد تا با برهان متافیزیکی و شواهدی که پیروان برهان نظم اقامه کرده‌اند، یا با توسل به اهمیت دین برای زندگی اخلاقی توجیه شود.

تعميم جزئي: تعميم و تسري دادن حكم يك جزئي به جزئي مشابه، بي‌آن كه علت حكم معلوم و قدر جامع قطعي‌يي ميان آن دو وجود داشته باشد.

تكون معرفت ديني: شكل‌گيري درك موجه از دين.

تنزيه‌گرايي: تنزیه به معنی برتری و تعالی خدا نسبت به آفرینش است. از نظر اسلام ذات خداوند از توصیف مبراست و شرق و غرب متعلق به الله دانسته می‌شود. در دین‌شناسی یهودی قرون وسطا نيز خدا با نام بی‌پایان شناخته می‌شد. در دیگر ادیان نیز مراتب تنزیهی وجود دارد.

جهل ساده (بسيط): عدم علم. يعني اينكه ذهن درباره‌ي امري رأي حق و صواب نداشته باشد، مانند ندانستن اينكه مجموع زواياي مثلث صدوهشتاد درجه است.

جهل مركّب: جهل مركب تنها عدم علم نيست، بلكه در جهل مركب، شخص با وجود عدمِ علم، خود را به خطا عالم مي‌پندارد، يعني شخص درحقيقت جاهل و نادان است، اما خود را دانا مي‌داند و در رأيي باطل جازم است.

دلیلِ اخص از مدعا: دلیل اقامه‌شده برای نظر و مدعا به چیزی کمتر از آن دلالت می‌کند.

دلیل اعم از مدعا: دلیل اقامه‌شده برای نظر به چیزی فراتر از آن دلالت می‌کند، و مستلزم لوازم و تبعات بیش‌تر از ادعاست که بسا صاحب مدعا تن بدان‌ها در ندهد.

رئاليسم انتقادي: بر ابن باور است كه به دست آوردن معرفت درباب جهان خارج امکان‌پذیر است. به تعبیر دقیق‌تر، رئالیسم انتقادی درباب جهان خارج دو ادّعا دارد: 1. جهان خارج مستقل از ما وجود دارد؛ 2. معرفت به این جهان آن‌گونه که هست، امکان‌پذیر است. این نوع رئالیسم قایل است كه معرفت معتبر به جهان خارج تنها از طریق تاملات انتقادی بر تجاربی که از جهان داریم به دست می‌آید. به‌عبارت دیگر، ما تجارب حسی زیادی از این جهان داریم، و بايد به کمک تاملات انتقادی، تجارب معتبر را از بقیه جدا سازیم و از این طریق به معرفت معتبری برسیم.

رئاليسم خام: مدعي است که جهان واقع دقیقاً همان‌گونه است که ما بدان معرفت داریم؛ به عبارت دیگر، معرفت ما دقیقاً منطبق با جهان خارج است. به عنوان نمونه، رئالیست‌های خام در باب ادراک حسی می‌گویند که ما اموری را از اشیا احساس می‌کنیم؛ این اشیاء هم در خارج دقیقاً همان‌گونه هستند که ما احساس می‌کنیم. به‌عبارت دیگر، به اعتقاد آنها، نحوه‌ي ظهور اشیاء در حواس، مطابق با نحوه‌ي وقوع آنها در خارج است.

شريعت: بالمعني الاعم: دين / بالمعني الخاص: حكمت عملي دين (احكام و اخلاق) / بالمعني الأخص: احكام تكليفي (در مقابل احكام تهذيبي = اخلاق).

شكاكيت: دیدگاهی است مبنی بر اینکه ما از دانستن هر چیز ناتوانیم. به بیان عام‌تر، واژه‌ي «شکاکیت» به آن دسته از دیدگاه‌ها اطلاق می‌شود که هر یک از آنها به کار بردن صورتی از ارزیابی‌های قطعی معرفتی را در مورد باورهای ما انکار می‌کنند. بدین‌ترتیب، آموزه‌های شکاکانه ممکن است متضمن این امر باشند که هیچ‌یک از باورهای ما یقینی نیست،‌ هیچ‌یک از باورهای ما موجه نیست؛ هیچ‌یک از باورهای ما مدلل نیست، هیچ‌یک از باورهای ما از نقیض خود مدلل‌تر نیست و... .

شمول‌گرايي: از دیدگاه شمول‌گرایی فقط یک راه رستگاری وجود دارد و این راه خاص، صرفاً در یک دین خاص، قابل شناخت است و در عین حال، همه می‌توانند در این راه قدم بگذارند هرچند که به شرایط خاصی که در آن دین مطرح شده است گردن ننهند. شمول‌گرایی، این اصل را که لطف و عنایت خداوند به انحاء مختلف در مورد پیروان ادیان گوناگون تجلی یافته است نیز قبول دارد. هرکس می‌تواند رستگار شود هرچند از اصول اعتقادی دین حق چیزی نشنیده باشد. کارل رانر متکلم مسیحی پیرو مذهب کاتولیک از طرفداران این نظریه است.

شناختگر: فاعل شناسا، شناسنده، انسان که فعل شناخت از او صادر می‌شود.

شناخته: متعلق شناسا / معلوم بالذات، معلوم بالعرض.

شناختیارها: معدات معرفت، عناصری که به وقوع شناخت کمک می‌کنند، مانند ابزار‌های معرفت، مثل حس.

صفات ايجابي: صفات جمال، صفاتي كه جنبه‌ي اثبات دارد، يعني ذات خدا آنها را داراست، و به آن‌ها آراسته است.

صفات سلبي: صفات جلال، صفاتي كه جنبه‌ي نفي دارد و خداوند از آنها منزه و پيراسته است.

طبيعت‌گرايي: معمولاً در اشاره به این باور فلسفی به‌کار می‌رود که تنها قوانین و نیروهای طبیعت (نه قوانین و نیروهای فراطبیعی) در جهان فعالند و چیزی فراتر از جهان طبیعی نیست.

عالم تكوين: عالم وجود به طور مطلق و گاه عالم جسماني را به طور اخص اراده مي‌كنند.

فاعل شناسا: ¬ شناختگر

فطرت: سرشت ويژه‌ي آدمي كه منشأ پاره‌اي شناخت‌ها و گرايش‌هاي پيشابرهاني و پيشاآموزشي است.

فلسفه‌ي ديني: دانش مطالعه‌ي فرانگر ـ عقلاني درباره‌ي امهات مسائل و مدعيات دين.

قابلیت مشارالیه واقع شدن: می‌توان بدان اشاره کرد، در مورد خدا اگر به کار برود، منظور، امکان تعبیر و تسمیه اوست.

كاتوليك : تا قرن سوم كلمه‌ي «كاتولیك» به معنای «جهانی» بود. در پایان این قرن، این كلمه به معنای اعتقاد به آموزه‌های دارای سنت حواری به كار رفت. كاتولیك‌ها كلیسای خود را اساس و پایه‌ي همه‌ي كلیساها می‌دانند و معتقدند كه فقط كلیساهای آنها نماینده‌ي حقیقی دین مسیح است. كلیساهای كاتولیكی همچنین كلیساهای پطرسی نامیده می‌شوند؛ زیرا كاتولیك‌ها معتقدند، پایه‌گذار كلیسای آنان پطرس حواری بوده است و چون پولس رسول نیز مدتی رهبری آن كلیسا را بر عهده داشته، از این‌رو به كلیسای رسولی نیز موسوم هستند.

كثرت‌ تواطئي اديان: قائل‌بودن به حقانيت همه‌ي اديان، علي‌السويه.

گزاره‌ي دين: جمله‌ي قدسي اخباري / قضيه‌ي حاوي گزارش ديني از واقع / گزاره‌هاي ديني به دو نوع عقيدتي و علمي تقسيم مي‌شود.

لاادريگري: این مشرب فکری به بهانه‌ي پیچیدگی ادله‌ي اثبات خدا و نبودن مدارک کافی، توقف و سکون در باب خدا را پیشنهاد مي‌كند.

متشخص‌انگاری: متعین دیدن، مانند آن‌چه ما مسلمانان درباره‌ی خدای متعال معتقدیم، برای خدا تشخیص و تعین قائلیم، خدا را موجودی متعین در خارج از ذهنمان می‌دانیم، برخلاف بودائیان که حقیقت غایی را نامتعین می‌پندارند.

متعلق شناسا : ¬ شناخته

متعلق مواجهه : آن‌چه با آن مواجهه می‌شود، مانند امر قدسی که تجربه‌ی دینی بر آن تعلق می‌گیرد.

متون ديني (مقدس): نصوص حاوي گزاره‌ها و آموزه‌هاي ديني كه از سوي مبدأ دين ، نازل يا از ناحيه‌ي انسان معصوم صادر و به ما واصل شده است.

مجهول مطلق : آنچه از هيچ لحاظ معلوم نباشد، نه به اجمال و نه به تفصيل.

مصادره به مطلوب : يا مصادره بر مطلوب، اوّل قضيه‌اي را كه اثبات آن مطلوب است، مقدمه‌ي استدلال قرار دادن. به عبارت ديگر، چيزي را به خود اثبات كردن كه البته دوري است باطل و فاسد.

مدعای معلّل : ادعایی که به اتکاء دلیل و برهان، بلکه تحت تأثیر علتی خاص، اظهار می‌شود، مانند نظریه‌ای که متأثر از حالت روان‌شناختی، یا عامل جامعه‌شناختی یا از سر مصلحت‌اندیشی از سوی کسی مطرح می‌گردد.

معدات شناخت : ¬ شناختيارها

معرفت درجه‌ي دو: علوم و معارفی که موضوع و متعلق آنها یک علم است، معرفت درجه‌ی دوم نامیده می‌شوند. در معرفت‌های درجه دوم، درباره‌ی علوم دیگر، وجه حاجت بشر به آنها، روش‌های تبیین در آنها و مباحث دیگری از این دست گفتگو می‌شود.

معرفت درجه‌ي يک: علوم و معارفی که موضوع و متعلق آنها واقعیتی از واقعیت‌های عینی باشد، معرفت درجه‌ی اول نامیده می‌شوند. در معرفت‌های درجه‌ی اول، درباره‌ی واقعیت‌های خارجی بحث می‌شود.

معرفت ديني: معرفتي نسبت به دين و معرفتي به دين و از دين است. معرفتي كه حاصل تأمّل و تلاش فكري درباب دين باشد.

معرفت‌شناسي ايدئاليستي: به لحاظ معرفت‌شناسی ایدئالیسم منشاء معرفت را عقل و مستقل از تجربه می‌داند. از نگاه این مکتب، ذهن موجودی فعال است و شناخت واقعی نه از طریق تجربه‌ي حسی، بلکه از طریق یادآوری و تذکار ایده‌ها صورت می‌گیرد. فرد از طریق شهود، درون‌نگری و بصیرت، به درون خود نگریسته و نسخه‌ای از ایده‌ها را در آن می‌یابد. این بدان معنا است که آنچه که درصدد شناخت آن هستیم از پیش در ذهن وجود دارد.

معرفت واسط: این اندیشه که خدا هر چیزی را که فرد در هر اوضاعِ قابل تصوری، انجام می‌دهد، می‌داند.

مغالطه «جمعُ المسائل فی مسألهًٍْ واحدهًْ»: ادغام سؤالات در سؤالی که مبتنی بر پیش‌فرض‌هایی است که مخاطب قبول ندارد.

مغالطه‌ی «وضعُ مالَیس بعلّهًٍْ علهًًْ»: استدلالي كه در آن قضيه‌اي را به دليل كذب قضيه‌ي ديگر رد مي‌كنند كه به نظر مي‌رسد قضيه‌ي اول باشد ولي درواقع نيست.

مغالطه‌ی مصادره به مطلوب: قیاسی که مطلوب و نتیجه با مقدمات قیاسی یا یکی از آنها یکی باشد.

مغالطی: قیاسي فاسد كه به جهت فساد ماده یا صورت یا هر دو جهت، منتج به نتیجه‌ی صحیح نمی‌شود.

مقام ثبوت: مقام واقع. در مقام واقع و نفس‌الامر. مقام شیء فی‌نفسه

نيست‌انگاري: (نيهيليسم) یک دکترین فلسفی است که زندگی را بدون معنا و هدف خارجی یا ارزش‌های اخلاقی درونی می‌داند. نیهیلیسم نخستین‌بار در قرن ۱۹ روسیه و در اوایل دوران حکومت الکساندر دوم به وجود آمد و گسترش یافت.

وحدت تشكيكي دين : به اين معناست كه دین دارای وحدت تشکیکی است و همه‌ي ادیان به دین مبین اسلام برمی‌گردند. «إِنَّ الدِّينَ عِندَ اللّهِ الإِسْلاَمُ.» برای رسیدن به خدا راه‌های بسیاری وجود دارد اما فقط یک صراط مستقیم وجود دارد و آن همان صراط کسانی است که به آنها نعمت داده شده است.

وضعُ ما ليس بعلهًٍْ علهًٍْ: ¬ مغالطه‌ی «وضعُ مالَیس بعلّهًٍْ علهًًْ»

ولایت تکوینی: قدرت تصرف در عالم ناشی از مقام معنوی و لاهوتی.