زندگانى سياسى حضرت فاطمه زهرا(س)

شهين خشاوى

- ۳ -


ازدواج حضرت فاطمه زهرا

بعد از هجرت رسول خدا، حضرت فاطمه نيز در كنار مهاجرين، رهسپار مدينه شد و بعد از يكسال اقامت در مدينه با على بن ابى طالب عليه السلام پيوند همسرى برقرار كرد. [ر. ك: كشف الغمه، متن عربى، جلد دوم، ص 75.]

از بزرگان و اشراف قريش، كسى نبود كه خواهان همسرى دختر رسول اكرم صلى اللَّه عليه و آله نشده باشد. [ر. ك: كشف الغمه، متن عربى، جلد اول، ص 371، تاريخ گزيده، تأليف محمد مستوفى، به اهتمام عبدالحسين نوايى، اميركبير، تهران، 1364، چاپ سوم، ص 140.]

مورخين اعم از شيعه و سنى نقل كرده اند كه: نخستين خواستگار حضرت زهرا عليهاالسلام ابوبكر بود كه از اشراف و بزرگان قريش و از سابقون در اسلام محسوب مى شد. و پس از وى عمر، حاجت خود را با پيامبر مطرح ساخت. [ر. ك: الطبقات الكبير، جلد ششم، ص 12: كشف الغمه، متن عربى، جلد اول، ص 354.]

رسول خدا فرمودند: من يك تن مانند شما هستم، به شما زن مى دهم، و از شما زن مى گيرم به جز فاطمه كه خداوند او را در آسمان كابين بسته است. و به روايتى ديگر پيامبر به آنها فرمود: فاطمه خردسال است و خواهش هيچ يك را نپذيرفت. [ر. ك: بحار الانوار، جلد 43، ص 108. در اين صفحه آمده است: «ابابكر و عمر خطبا الى النبى صلى اللَّه عليه و آله فاطمة فقال: انها صغيرة».]

گفته شده است كه روزى ابوبكر و عمر و جمعى ديگر از صحابه، در مسجد جمع بودند و سخن از فاطمه دختر رسول گرامى به ميان آمد كه چرا على بن ابى طالب عليه السلام، از دختر پيامبر خواستگارى ننموده است. و آنان اين امر را به على عليه السلام پيشنهاد نمودند. [ر. ك: كشف الغمه، متن عربى، جلد اول، ص 354.]

از اميرالمؤمنين على عليه السلام روايت است كه پس از پيشنهاد، ابوبكر و عمر، من به خدمت رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله رفتم، چون نظر مباركش به من افتاد خندان شد و فرمود: براى چه آمده اى؟ حاجت خود را بيان كن پس گفتم: يا رسول الله استدعا مى نمايم فاطمه را با من تزويج كنى، فرمود: پيش از تو جماعتى خواستگارى او نمودند، چون آنها را به او پيشنهاد كردم، آثار كراهت در روى او ديدم، وليكن باش تا بروم و نظرش را جويا شوم.

رسول خدا به دخترش فرمود: اى فاطمه مى دانى قرابت على بن ابى طالب و فضيلت او را و سبق اسلام و حقوق او را در دين خدا، من از حق تعالى در خواست نموده ام كه تو را به بهترين و محبوبترين خلق خود تزويج نمايد، پس در مورد خواهشِ على بن ابى طالب چه مصلحت مى دانى؟ چون حضرت فاطمه اين سخن شنيد، اظهار كراهت نفرمود و سكوت كرد، رسول خدا برخاست و فرمود: الله اكبر، سكوت او نشانه ى رضايت است. [ر. ك: جلاء العيون، صص 204- 203، ناسخ التواريخ، جلد سوم، صص 38- 37.]

روايت است كه در آن وقت فرشته اى بر پيامبر صلى اللَّه عليه و آله نازل شد و فرمود من از جانب خداوند مأمورم كه «نور» را با «نور» تزويج نمايم. يعنى فاطمه و على را . [ر. ك: احقاق الحق و ازهاق الباطل، تأليف نور الله حسينى مرعشى شوشترى، انتشارات كتابفروشى اسلاميه، تهران، بى تا، جلد سوم، ص 278 و بحار الانوار، جلد 43، ص 101 در اين صفحه آمده است: چون حضرت فاطمه درخواست على عليه السلام را از زبان رسول خدا شنيد فرمود: «يا رسول الله ما اختار عليه احداً من أهل الارض، فزوّجها رسول الله- صلى اللَّه عليه و آله». يا رسول الله، غير از على عليه السلام احدى را از اهل زمين، به عنوان همسرى انتخاب نمى كنم و پيامبر او را به همسرى على عليه السلام درآورد.] و خداوند مى فرمايد: «يا مُحَمَّدُ: لَوْ لَمْ أَخْلُقْ عَلِيًّا لَما كانَ، لِفاطِمةَ اَبِنْتُكَ كُفوٌ عَلى وَجْهِ الاَرْضِ آدَمُ فَمَن دُونَهُ».

«اى محمد، اگر على را نمى آفريدم، از براى فاطمه دختر تو، از آدم البشر تا قيامت، همانند و همسرى نبود». [روضة الواعظين، ص 163، بحار الانوار، جلد 43، ص 141.]

اميرالمؤمنين فرمود: پس از آنكه، حضرت فاطمه عليهاالسلام از اين تزويج اعلام رضايت نمود، رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله مرا امر كرد، برخيز و زره خود را به فروش، من برخاستم و زره را فروختم و قيمت آن را خدمت رسول خدا تقديم كردم، آن حضرت از مقدار آن سؤال نفرمود و مقدارى از آن را به بلال و مقدارى به ابوبكر و ديگران داد تا براى فاطمه بوى خوش، و وسايل زندگى مهيا نمايند. [ر. ك: بيت الاحزان، صص 118- 117.]

مورخين در مختصر بودن جهيزيه حضرت فاطمه عليهاالسلام اتفاق نظر دارند.

ليست جهيزيه وى عبارت بود از: پيراهنى به قيمت هفت درهم، مقنعه چهار درهم، و قطيفه ى سياه خيبرى، چادرى از كتان مصرى، چهار بالش، يك پرده، چند كاسه مسى و ظرفى براى آب خوردن، و يك مشك براى آب...، وقتى اينها را به حضور رسول خدا آوردند، فرمود:

خداوندا اين را بر اهل بيت من مبارك گردان. [ر. ك: الطبقات الكبير، جلد هشتم، ص 13، المسند، حنبل، جلد دوم، حديث 643، ص 715، قرب الاسناد، تأليف: عبدالله بن جعفر حميرى، به تصحيح، مرتضى اردكانى و محمد حسن نجف آبادى، چاپخانه ى اسلاميه، تهران، بى تا، ص 53 و كشف الغمه، متن عربى، جلد اول، ص 366.]

سپس به امر رسول خدا، انصار و مهاجرين در مسجد جمع شدند تا پيامبر اكرم صلى اللَّه عليه و آله، خطبه ى عقد حضرت زهرا عليهاالسلام و حضرت على عليه السلام را قرائت فرمايد.

خطبه ى عقد حضرت فاطمه

ستايش مخصوص پروردگار است، در مقابل نعمتهايش و به واسطه ى قدرتش. از عقابش همه بيمناك و به رحمتش اميدوارند. فرمانش در آسمان و زمين نفوذ دارد... خداوند دين خود را وسيله ى عزت خلق قرار داده و آنان را به سبب پيامبرش گرامى داشته و خداوند خويشاوندى به سبب ازدواج را نوعى از نسب فاميلى قرار داده و ازدواج از نظر قانون تكوين و تدوين امرى واجب و دستورى عادلانه است... سپس فرمود من شما را، گواه مى گيرم كه تزويج نمودم فاطمه دخترم را به على با مهريه ى چهارصد مثقال نقره كه على به آن رضايت داده است... [ر. ك : بحار الانوار، جلد 43، صص 120- 119. در اين صفحات خطبه چنين آمده است: «اَلْحَمْدُللَّهِ المَحْمُودِ بِنِعْمَتِهِ اَلْمَعْبُودِ بِقُدْرَتهِ الْمُطُاعُ فى سُلْطانِهِ اَلْمَرهُوبِ مِنْ عَذابِهِ اَلْمَرغُوبِ فيما عِنْدَهُ اَلنَّافِذٍ اَمْرُهُ فَى اَرْضِهِ وَ سَمائِهِ، اَلّذى خَلَقَ الْخَلْقَ بِقُدْرَتِه وَ فَقالَ تبارَك سْمُهُ وَ تعالى جدّه وَ هُوَ الذّى خَلَقَ مِنَ الماء بَشرأ فَجَعَلَهُ نسباً و صيراً... ثُمَّ اِنّى اُشهدكم اِنى قد زَوّجت فاطمة من علىّ على اَربعمائه مثقال فضّةِ اِن اِرضى بذلك علىُّ...» هم چنين اين خطبه در مناقب، جلد سوم، ص 350 بهمين صورت آمده است.]

در مورد مقدار مهريه ى حضرت فاطمه عليهاالسلام روايات مختلفى نقل شده است.

علاوه بر روايت چهار صد مثقال نقره، چهار صد درهم و پانصد درهم [ر. ك: بحار الانوار، جلد 43، ص 112.] نيز ذكر شده است.

هم چنين آمده است: «... و كان صداقها دِرعاً منِ حديد». [قرب الاسناد، ص 53، الطبقات الكبير، جلد هشتم، ص 12.] يعنى مهريه ى حضرت فاطمه، قيمت يك زره ى آهنى بود.

از امام محمد باقر عليه السلام روايت است: حق تعالى به پيامبر صلى اللَّه عليه و آله وحى كرد، من از جانب على خمس دنيا و ثلث بهشت را به فاطمه بخشيدم و از براى او در زمين چهار نهر مقرر ساختم، نهر فرات و نيل و نهروان و بلخ و تو او را در زمين تزويج كن به پانصد درهم تا سنتى گردد از براى امّت تو. [ر. ك: جلاء العيون، ص 225- 224.]

تاريخ تزويج حضرت زهرا

در مورد تاريخ ازدواج حضرت زهرا عليهاالسلام روايات مختلفى نقل شده است.

جمعى از مورخين و سيره نويسان نوشته اند: تزويج آن حضرت در سال دوم هجرت پس از بازگشت از جنگ بدر واقع شد. و آن هنگام، شانزده روز پس از وفات حضرت رقيه، خواهر حضرت زهرا عليهاالسلام بوده است. [ر. ك: الطبقات الكبير، جلد هشتم، ص 13، مروج الذهب، جلد اول، ص 643، كشف الغمه، جلد اول، ص 364.] و بعضى سال اول هجرت را نوشته اند. [ر. ك: يعقوبى، جلد اول، ص 401، مناقب، جلد اول، ص 175.]

جمعى از علماى شيعه بر اين عقيده اند اين مزاوجت مبارك در شب پنج شنبه، بيست و يكم ماه محرم سال سوم هجرت پس از غزوه احد بوده است. اما اين تاريخ با ولادت حضرت امام حسن عليه السلام در سال سوم هجرت مغاير مى باشد. [ر. ك: بحار الانوار، جلد 43، ص 92.] در مورد سن حضرت زهرا عليهاالسلام نيز به هنگام ازدواج اختلاف نظر است.

برخى از مورخين اهل سنت، سن حضرت را به هنگام ازدواج، هيجده سال و برخى ديگر سيزده و به روايتى ديگر پانزده سال نوشته اند. [ر. ك: تاريخ گزيده، ص 141.]

اگر سال پنجم بعثت را تاريخ ولادت آن حضرت بدانيم، و تاريخ ازدواجش را سال دوم هجرت، ازدواج او در سن نه و يا ده سالگى بوده است. در كشف الغمه آمده است: حسن بن على عليه السلام به سال سوم هجرت ديده به جهان گشود و آنروز حضرت زهرا عليهاالسلام يازده ساله بود. [ر. ك: كشف الغمه، متن عربى، جلد دوم، ص 75.]

فرزندان حضرت فاطمه

مورخين و سيره نويسان در وجود اين چهار فرزند حضرت فاطمه عليهاالسلام اتفاق نظر دارند.

امام حسن عليه السلام كه كنيه آن حضرت ابومحمد است كه در شهر مدينه در نيمه ى ماه رمضان سال سوم هجرت بدنيا آمد و امام حسين عليه السلام كنيه اش ابوعبدالله حسين است و در شعبان سال چهارم هجرى در مدينه متولد شد. و دو دختر به نامهاى حضرت زينب كبرى و زينب صغرى كه كنيه اش ام كلثوم بود. [ر. ك: الطبقات الكبير، جلد هشتم، ص 18، مقاتل الطالبين، صص 78 و 49 و ارشاد، تأليف: شيخ مفيد، ترجمه و شرح: سيد هاشم رسول محلاتى، انتشارات:علميه اسلاميه، بى تا، جلد اول، ص 355.]

حضرت زينب در سال ششم هجرى چشم به جهان گشود. [ر. ك: اعلام النساء، جلد چهارم، ص 91، در اين صفحه آمده است: «زينب، سيدة جليله ذات عقل راجح و رأى و فصاحته و بلاغة ولده ولدت قبل وفاة جدها- صلى اللَّه عليه و آله- بخمس سنين...».

حضرت زينب بانوى جليله كه از عقل و درايت و فصاحت و بلاغت والايى برخوردار بود و پنج سال قبل از رحلت جدش پيامبر اكرم صلى اللَّه عليه و آله متولد شد. جهت اطلاع از خطبه مشهور وى در شام رجوع شود به: بلاغات النساء، صص 36- 34.] وى به ازدواج عبدالله بن جعفر بن ابى طالب درآمد و فرزندانش از عبدالله، عون، على و عباس بود. [ر. ك: الطبقات الكبير، جلد هشتم، ص 341.]

حضرت ام كلثوم در هشتم هجرت متولد شد و گفته شده است، در سال هفدهم هجرت عمر بن خطاب از حضرت على عليه السلام او را خواستگارى نمود و وى به ازدواج عمر درآمد و براى او پسرى به نام زيد بدنيا آورد و بنا به روايتى از او نيز دخترى به نام رقيه داشت. گفته شده است ام كلثوم با پسرش زيد در يك روز از دنيا رفتند. [ر. ك: الطبقات الكبير، جلد هشتم، صص 340- 339، كامل، جلد دوم، ص 368 و اعلام النساء، جلد چهارم، صص 257- 255.]

علماى شيعه گفته اند: حضرت زهرا عليهاالسلام پس از رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله پسرى سقط كرد كه پيامبر صلى اللَّه عليه و آله او را «محَسن» نام نهاده بود. [ر. ك: ارشاد، جلد اول، ص 356.]

گزيده اى از فضايل و مناقب حضرت فاطمه

فضايل مناقب، حضرت زهرا عليهاالسلام را هم طراز، فضايل بى نهايت پيامبر اكرم صلى اللَّه عليه و آله و خاندان عصمت و طهارت ذكر كرده اند.

جلوه هاى ملكوتى، الهى، جبروتى و ملكى و ناسوتى همه در آن حضرت مجتمع بود و اگر مرد بود نبى بود. [ر. ك: سيماى زن در كلام امام خمينى (ره)، ص 207.] آيه ى شريفه ى «تطهير» و بعضى از احاديث نبوى، بيانگر اينست كه حضرت زهرا عليهاالسلام مزين به صفت «عصمت» بودند.

آيه ى تطهير «... اِنًّما يُريد الله لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ اَهْلَ البَيتِ وَ يُطَّهِرَكُمْ تَطْهيراً» [قرآن مجيد، سوره ى احزاب، آيه: 33. ترجمه الهى قمشه اى، تفسير نمونه، جلد هفدهم، ص 303، در اين صفحه آمده است: اراده اى كه در آيه ى فوق ذكر شده است، تكوينى است نه تشريعى، زيرا خداوند به همه دستور داده پاك و با تقوا باشند و اگر اراده ى تشريعى بود آن مزيتى براى آنها نخواهد بود. زيرا همه مكلف به انجام اين فرمان هستند.]

«... خدا چنين مى خواهد كه رجس هر آلايش را از شما خانواده ى نبوت ببرد و شما را از هر عيب پاك و منزه گرداند».

مفسرين شيعه و اكثر اهل سنت اتفاق نظر دارند منظور از اهل بيت در آيه ى شريفه، على و فاطمه و حسنين عليهم السلام هستند. و هيچكدام از زنان رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله را شامل نمى شود، حتى از عايشه نقل شده است، كه آيه ى تطهير در شأن على و فاطمه و حسنين- عليهم السلام نازل شده است. [ر. ك: كشف الاسرار، مبيدى، جلد هشتم، ص 45، تفسير نمونه، جلد هفدهم، ص 302.

تذكر: در اصل موضوع آيه تطهير هيچ گونه احتمال قرارگيرى و شمول نسبت به زنان پيامبر ندارد چون تمام ضماير مذكر است.]

از انس بن مالك روايت است: رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله به مدت شش ماه هنگامى كه براى نماز صبح از كنار خانه ى حضرت فاطمه صلى اللَّه عليه و آله مى گذشت، مى فرمود: «اَلصَّلوة يا اَهْلَ البَيْت، اِنَّما يُريد الله لِيُذهِب عَنْكُمُ الرَّجسَ اَهلَ الْبَيتِ وَ يُطَّهِرَكُمْ تَطهيراً» [المستدرك على الصحيحين، جلد سوم، ص 158، ترجمه ى كشف الغمه، جلد دوم، ص 12.]

حضرت فاطمه از ديدگاه پيامبر اكرم

رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله كراراً مى فرمود: «فاطِمةُ بِضْعَةُ مِنّى، يَقْبِضنُى ما يَقْبِضُها وَ يَْبُسطُنى ما يَبْسُطُها». [مسند، احمد حنبل، جلد چهارم، ص 323، صواعق محرقة، تأليف احمد بن حجر هيتمى، دارالكتب علميه، بيروت- لبنان، (1414 ه ق /1993 م) چاپ سوم، ص 113.]

فاطمه پاره ى تن من است هر كه او را به غضب مى آورد مرا به غضب مى آورد و هر كه وى را شاد كند مرا مسرور مى سازد.

حديث فوق به الفاظ گوناگون نقل شده است كه همه بيانگر عظمت و مقام حضرت زهرا عليهاالسلام، است.

از جمله پيامبر فرمود: «يا فاطِمه اِنَّ الله تبارك و تعالى لِيُغضبِ، لغضبك و يَرضى لرضاكِ...» [الامالى او المجالس، تأليف: شيخ صدوق، چاپ حكمت، قم: 1373، ص 231، بحار الانوار، جلد 43، ص 44.]

اى فاطمه خداوند از غضب تو غضبناك مى شود و از رضايت تو خشنود مى گردد. و در صحيح بخارى مسلم نقل شده است كه رسول خدا فرمود: «نَزلَ مَلَك مِنَ السَّماء فَبَشِرنى اِنَّ فاطمه سَيدة نساء اهل الجنة» [المستدرك على الصحيحين، جلد سوم، ص 151، بحار الانوار، جلد 43، ص 36.]

فرشته اى از آسمان بر من نازل شد و بشارت داد مرا كه فاطمه عليهاالسلام سرور زنان اهل بهشت مى باشد.

راستگويى حضرت فاطمه

حضرت فاطمه عليهاالسلام صفات و كرامات والايى برخوردار بودند لذا حتى از كسانيكه به وى عليهاالسلام عناد مى ورزيدند، صفات نيكوى آن حضرت روايت شده است.

از عايشه روايت است: «ما رأيتُ اَحداً كانَ اَصْدَقَ لَهْجَةُ مِنها اِلاّ اَنْ يَكُونَ الّذى وَلَدَها» [حليةالاولياء و طبقات الاصفياء، تأليف: حافظ ابونعيم احمد بن عبدالله اصفهانى، (متوفاى سال 430 ه.ق)، دارالكتب علميه، بيروت- لبنان: (1409 ه / 1988 م)، چاپ اول، جلد دوم ص 42، احقاق الحق، جلد سوم، ص 180.] را ستگوتر از فاطمه كسى را نديدم مگر پدرش رسول خدا.

ابن سعد از طريق عايشه مى نويسد: «نديده ام احدى از مردمان را كه به گفتار و سخن شبيه تر از فاطمه عليهاالسلام به رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله باشد و چون فاطمه عليهاالسلام به حضور پيامبر مى آمد، او را مرحبا مى گفت و دستهاى وى را مى بوسيد و در جاى خود مى نشانيد...». [طبقات، جلد دوم، ص 297، كشف الغمه، متن عربى، جلد دوم، ص 79.] و نقل شده است: هيچكس از مردان، نزد رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله، محبوب تر از على بن ابى طالب عليه السلام نبود، و از زنان كسى محبوب تر از حضرت فاطمه عليهاالسلام نبود. [المستدرك على الصحيحين، جلد سوم، صص 155- 154، كشف الغمه، متن عربى، جلد دوم، ص 88، در اين صفحات چنين آمده است: «حدثنا ابوالعباس... عن ابيه قال كان احب النساء الى رسول اللَّه- صلى اللَّه عليه و آله- فاطمه و من الرجال على». و بحار الانوار، جلد 43، ص 38، همين روايت از قول عايشه نقل شده است.]

پيامبر اكرم صلى اللَّه عليه و آله بسيار فاطمه عليهاالسلام را مى بوسيد و هر وقت مشتاق بهشت مى شد او را مى بوئيد و كراراً مى فرمود: فاطمه پاره ى تن من است. [ر. ك: المستدرك على الصحيحين، جلد سوم، ص 156 در اين صفحه آمده است: «... اذا اِشْتَقْتُ اِلى رائحَة الْجَنَّة شَمَمْتُ رائحةَ ابْنَتى فْاطِمة».]

اين علاقه ومحبت وافر رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله به حضرت فاطمه عليهاالسلام از جهت دواعى نفسانى و يا تنها به دليل رابطه ى پدر و فرزندى نبود، بلكه اين محبتِ خالصانه براى حق تعالى بود، چون حضرت زهرا عليهاالسلام مقرب و محبوب درگاه الهى بود، براى رسول خدا نيز گرامى و محبوب و والامقام بود. [ر.ك: فاطمة الزهراء از ولادت تا شهادت: محمد كاظم قزوينى، ترجمه ى حسين فريدونى، آفاق، 1365 چاپ سوم، ص 227.]

حضور حضرت فاطمه در مباهله [ر. ك: كامل، جلد اول، ص 360، در اين صفحه آمده است: مباهله از «بهل» است به معناى نفرين و لعن كردن است و مباهله دو تن و يا دو دسته است كه دعا و يا نفرين كنند يكديگر را تا معلوم شود كه كدام حق و كدام باطل است.] ]

حضور حضرت زهرا عليهاالسلام در سال نهم هجرت، در مباهله ى با مسيحيان نجران، نشانه اى ديگر از معصوميت آن بزرگوار است.

خداوند به پيامبر اكرم صلى اللَّه عليه و آله مى فرمايد: «پس هر كس با تو در مقام مجادله برآيد درباره ى عيسى عليه السلام بعد از آنكه به وحى خدا به احوال او آگاهى يافتى بگو بيائيد ما و شما با فرزندان و زنان خود و با هم به مباهله برخيزيم تا دروغگو و كافران را به لعن و عذاب خدا گرفتار سازيم». [قرآن مجيد، سوره آل عمران، آيه 61. ترجمه الهى قمشه اى. «فَمَنْ حاجَّكَ فيه مِنْ بَعْدِ ما جاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعالوا نَدْعُ اِبْناءَكُمْ و نساءَكُمْ و اَنْفُسَنا و اَنْفُسَكُم ثُم نبتهِلْ لَعْنَتَ اللّه عَلَى الكاذِبين».

در تفسير نمونه، جلد دوم، صص 443 و 440 آمده است: «مفسران و محدثان شيعه و اهل تسنن تصريح كرده اند كه آيه مباهله در حق اهل بيت پيامبر نازل شده است». و در آيه ى فوق منظور از «ابِْناءَكُمْ» منحصراً امام حسن و حسين عليهم السلام هستند و «نساءَكم» حضرت فاطمه و منظور از «انفسنا» تنها على عليه السلام بوده است. نويسنده تفسير كشاف كه از بزرگان اهل تسنن است در ذيل آيه مى گويد: «اين آيه قوى ترين دليلى است كه فضيلت اهل كساء را ثابت مى كند».]

در روايات اسلامى آمده است هنگامى كه پاى مباهله به ميان آمد نمايندگان مسيحيان نجران از پيامبر مهلت خواستند تا در اين باره بينديشند. نتيجه مشاوره ى آنها اين بود كه اگر پيامبر با جمعيت و جار جنجال به مباهله آمد با او مباهله كنيد و نترسيد و اگر با خاصان نزديك خود به ميعادگاه آمد بدانيد كه او پيامبر خداست و از مباهله با او بپرهيزيد.

آنها چون به ميعادگاه رفتند ديدند پيامبر اكرم صلى اللَّه عليه و آله، حسن و حسين و على و فاطمه عليهاالسلام را همراه دارد و به آنها سفارش مى كند هر گاه من دعا كردم شما آمين بگوئيد.

چون اسقفان، آن رخساره هاى روشن و مقدس، فاطمه، على، و حسن و حسين عليهم السلام را در كنار رسول خدا مشاهده نمودند، به وحشت افتادند و گفتند اگر آنها خداوند را قسم دهند كه كوهها از جا كنده شوند، دعايشان مستجاب مى شود، و به پيامبر صلى اللَّه عليه و آله پيشنهاد صلح دادند. [ر.ك: تاريخ يعقوبى، جلد اول، ص 451، كامل، جلد اول، صص 360- 359 و سفينة البحار، جلد دوم، ص 179.]

زهد و عبادت حضرت فاطمه زهرا

رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله فرمود: چون دخترم فاطمه عليهاالسلام، در محراب عبادت خود مى ايستد، هزاران ملائكه ندا مى كنند: يا فاطمه: «اِنَّ اللّه اصطفاكَ وَ طَهِركِ و اصطفاكِ على النساء العالمين». ٍ[جلاء العيون، ص 171، ناسخ التواريخ، جلد سوم، ص 28 و بحار الانوار، جلد 43، ص 36.]

اى فاطمه به درستى كه حق تعالى تو را برگزيد و مطهر و پاكيزه گردانيد و برگزيد تو را بر زنان عالميان.

هيچ چيز در دنيا براى حضرت فاطمه عليهاالسلام لذت بخش تر از حضور در محراب عبادت خالق يكتا نبود. روايت است كسى پارساتر از فاطمه عليهاالسلام نبود و آنچنان در حالت عبادت مى ايستاد كه پاهاى مباركش متورم مى شد. و براى زنان و مردان مؤمن بسيار دعاى خير مى فرمود و ديگران را بر خود و خانواده اش مقدم مى شمرد. [ر. ك: بيت الاحزان، تأليف عباس قمى، ترجمه موسوى زرندى، چاپ اسلاميه، تهران، بى تا ص 40، كشف الغمه، جلد دوم، ص 25، بحار الانوار، جلد 43 ص 34. در اين صفحه آمده است: روايت است، بزرگترين توبه كنندگان چهار تن بودند: آدم، يونس، داوود و فاطمه عليهاالسلام.]

اين گونه عشق خالصانه به خداوند و عبادت او، تنها ره آورد زهد است كه تمام اعمال و گفتار حضرت فاطمه صبغه الهى داشت و دنيا و زخارف آن در فضاى دل وى جايگاهى نداشت و روح بلند همه ى معصومين بسيار فراتر از عرصه ى تنگ دنيا مى باشد.

سفر حجةالوداع پيامبر اكرم

در سال دهم هجرت با نزول آيه ى شريفه ى: «وَ اَذِّنْ فىِ النَّاسِ بِالْحَجّ يأتوكَ رِجالاً وَ عَلى كل ضامِرٍ يأتينَ مِنْ كُلِّ فَجٍّ عَميقٍ ليَشْهَدوُا مَنافِعَ لَهُمْ...» [قرآن مجيد، سوره ى حج، آيات 28 و 27، ترجمه ى الهى قمشه اى.]

«و مردم را به اداء حج اعلام كن تا مردم پياده و سواره و از هر راه دور به سويى تو جمع آيند، تا در آنجا منافع بسيار براى خود فراهم ببينند...».

پيامبر اكرم صلى اللَّه عليه و آله امر كرد تا مردم مدينه و طوايف و قبايل اطراف و هر كه به اسلام گرويده بود و توانايى انجام حج را داشت، براى زيارت خانه ى خدا آماده شوند.

گروه عظيمى در اين حج شركت كردند تا در انجام تكليف الهى و اداى مناسك حج به آن حضرت اقتداء كنند و تعليماتش را فرا گيرند. [ر. ك: سيره ابن هشام، ترجمه ى اسحاق همدانى، جلد دوم، ص 1060، طبقات، جلد دوم، ص 211، مغازى تاريخ جنگهاى پيامبر صلى اللَّه عليه و آله، محمد بن عمر واقدى، ترجمه ى محمود مهدوى دامغانى، مركز نشر دانشگاهى، تهران، 1366 چاپ اول، جلد سوم ص 833.]

به گفته ى مورخان تعداد آنها هشتاد هزار نفر و به قولى يكصد و چهارده هزار نفر و يكصد و بيست و چهار هزار و بيشتر ثبت شده است. [ر. ك: الغدير، تأليف عبدالحسين بن احمد امينى، ترجمه ى محمد تقى واحدى، انتشارات غدير، تهران، 1340، چاپ اول، جلد اول، ص 29.] حضرت على عليه السلام كه در آن هنگام به امر پيامبر اكرم صلى اللَّه عليه و آله به جانب يمن رفته بود، به اتفاق همراهان و گروهى از مردم يمن و اهالى مكه نيز به اين تعداد اضافه شدند. [ر. ك: طبقات، جلد دوم، ص 209 سيرةالنبى جلد دوم، ص 1060، البداية والنهاية، تأليف ابوالفداء حافظ ابن كثير، دارالكتب علميه، بيروت، لبنان، (1408 ه / 1998 م)، چاپ چهارم، جلد سوم، جزء پنجم، ص 149.]

در مورد تعداد حج واجب و عمره، كه پيامبر اكرم صلى اللَّه عليه و آله انجام داده اند روايات مختلفى ذكر شده است. اكثر راويان متفق القولند كه: رسول خدا، يك حج واجب گزارد آن هم بعد از هجرت به مدينه و چهار عمره كه آخرين آن با حجةالوداع بود. [ر. ك: تاريخ طبرى، جلد چهارم، ص 1287، در اين صفحه به روايت از جابر آمده است: پيغمبراكرم صلى اللَّه عليه و آله سه حج به جا آورد دو حج پيش از هجرت و يك حج پس از هجرت و يك عمره با آن انجام داد. عبدالله بن عمر گويد: «پيغمبر اكرم صلى اللَّه عليه و آله قبل از آنكه حج كند دو عمره كرده بود وقتى عايشه اين سخن را شنيد گفت: پيامبر صلى اللَّه عليه و آله چهار عمره كرد». هم چنين مقايسه شود با طبقات، جلد دوم، صص 211- 209 و ص 230، مغازى، جلد سوم، صص 834- 733.]

در اين حج پيامبر اكرم صلى اللَّه عليه و آله تمامى مناسك حج را به يارانش تعليم داد كه براى هميشه اينگونه انجام گيرد. و در خطبه ها و موعظه هاى بليغ آنها را به مكارم اخلاق، تقوا، رعايت حقوق زنان و آنچه مربوط به مصالح امت در جان و مال مى باشد سفارش كرد و فرمود: اين حج وداع است و بار ديگر وى را در مراسم حج نخواهند ديد، به همين جهت آن را «حجةالوداع» ناميدند. [جهت اطلاع بيشتر در مورد مناسك حج، خطبه ها و موعظه هاى پيامبر اكرم صلى اللَّه عليه و آله در حجةالوداع رجوع شود به سيره ى ابن هشام، متن عربى، جلد چهارم، صص 252- 248، طبقات، جلد دوم، صص 230- 211، تاريخ يعقوبى، جلد اول صص 509- 202، مغازى، جلد سوم، صص 853- 834.]

اين حج به اسامى ديگر از جمله «حجةالاسلام»، «حجةالبلاغ» و «حجةالتمام» در تاريخ ثبت شده است [ر. ك: طبقات، جلد دوم، ص 211، تاريخ طبرى، جلد چهارم، ص 311، مغازى، جلد سوم، ص 834.]

طبق نظر اكثر راويان، روز شنبه بيست و پنجم ذى قعده سال دهم هجرت، پيامبر از مدينه به طرف مكه براى انجام حج خارج شد. [ر. ك: سيرةالنبى، جلد دوم، ص 1060، طبقات، جلد دوم، ص 212، البداية والنهاية، جلد سوم، جزء پنجم، ص 225 در اين صفحه از قول عايشه روايت شده است: «خرج رسول الله- صلى اللَّه عليه و آله- لخمس بقين من ذى القعده يعنى من المدينه». «خارج شد رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله از مدينه پنج روز مانده از ذى القعده».]

در اين سفر همه ى همسران پيامبر اكرم صلى اللَّه عليه و آله و تمامى انصار و مهاجر او را مشايعت مى كردند. و فاطمه عليهاالسلام نيز در اين سفر حج همراه پدر بود. [ر. ك: طبقات، جلد دوم، صص 211- 211، تاريخ يعقوبى، جلد اول، ص 502 والغدير، جلد اول، ص 29.]

جابر گويد: من رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله را ديدم در حالى كه رَمى جَمرات مى كرد، پس توقف كرد و فرمود: ياد بگيريد از من مناسك حج را شايد من بعد از اين سال ديگر به حج نيايم و به دخترش حضرت فاطمه عليهاالسلام فرمود: جبرئيل هر سال يكبار قرآن را براى من عرضه مى كرد ولى امسال دوبار آن را عرضه كرد و من نمى بينم اين را مگر اينكه مرگ من نزديك شده باشد. [ر. ك: البداية والنهاية، جلد سوم، جزء پنجم، ص 196، مناقب، جلد سوم، ص 26.]

در بازگشت از حجةالوداع، همسر حضرت فاطمه عليهاالسلام، على بن ابى طالب عليه السلام به مقام ولايت و امامت منصوب شد و فاطمه عليهاالسلام نظاره گر اين رويداد مهم تاريخى بود.