زخم خورشيد
كاوشى در زندگى حضرت زهرا (س)

مهدى حسينيان قمى

- ۲ -


بلاغت

بى ترديد، خطبه ى حضرت زهرا عليهاالسلام يك اثر شكوهمند و بديع ادبى است و كالبدشناسى ادبى آن نياز به كارشناسى اديبانه دارد تا صنايع ادبى آن مشخص گردد. ايراد چند خطبه، حضرت زهرا عليهاالسلام در شمار زنان سخنور جهان قرار داد. و همه ى كسانى كه زنان سخنور را در جهان شناسايى كرده اند، بر اين نكته تأكيد دارند. [به كتابهاى زير نگاه كنيد.

البيان النبيين، بلاغات النساء، رياحين الشريعه و جميره خطب العرب.] و اين بيانگر عظمت ادبى و بلاغى سخن آن حضرت است. ليكن بايد توجه داشت كه اين خطبه هاى ارجمند ادبى در بحرانى ترين شرايط روانى، عاطفى، سياسى، و اجتماعى القاء شده است. و خطباء بزرگ هنگامى مى توانسته اند خطابه اى بلاغى پديد آورند كه در آرام ترين شرايط باشند.

عفت

عفت، مسأله اى فراتر از حجاب است و حجاب صحيح يكى از نمونه هاى آن است. عفت، يك حالت درونى و انگيزه اى براى خويشتن بانى و هرزگى گريزى است كه جلوه هاى آن در نگاه كردن، گام برداشتن، سخن گفتن و پوشش، ظاهر مى شود.

عفت، از ارزش هاى پذيرفته شده ى جهان و تاريخ است؛ حتى در سرزمين هايى كه حجاب به عنوان يك ارزش پذيرفته نيست.

هم اكنون نگاهى به اوج عفتمندى در شخصيت بزرگ بانوى اسلام، حضرت زهرا عليهاالسلام بيفكنيم و درس هاى عفاف و حجاب را از اين اسوه ى زنان بياموزيم.

در پاسخ به اين پرسش پيامبر صلى الله عليه و آله كه چه چيزى براى زن بهتر از هر چيز است؟ حضرت زهرا عليهاالسلام فرمود: بهترين چيز براى زن اين است كه نه او مردى را ببيند و نه مردى او را ببيند.

«ان رسول الله قال: أخبرونى أى شى ء خير للنساء. قالت فاطمه عليهاالسلام: أن لايرين الرجال ولا يراهن الرجال... [بحارالأنوار، ج 103، ص 238، ح 43 و ج 43، ص 84، ح 7 و ج 43، ص، 54، ح 48 و ج 104، ص 36، ح 24.]» و نيز به هنگام ورود مرد نابينا حضرت زهرا عليهاالسلام از حضور در نزد نابينا پرهيز مى كند و خود را پشت پرده و يا ديوارى پنهان مى سازد و در پاسخ پيامبر صلى الله عليه و آله كه مى پرسد: چرا دخترم، از نابينا حجاب و پرده مى گيرى؟ مى گويد: من كه او را مى بينم و وى بوى مرا استشمام مى كند. آنگاه رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: گواهى مى دهم كه تو پاره ى تن من هستى.

استأزن أعمى على فاطمه عليهاالسلام فحجبته فقال رسول الله صلى الله عليه و آله لها: لم حجبتيه و هولا يراك؟ فقالت عليهاالسلام: ان لم يكن يرانى فانى أراه و هو يشم الريح. فقال رسول الله صلى الله عليه و آله: أشهد أنك بضعه منى. [بحارالانوار، ج 43، ص 91، ح 16 و ج 104، ص 38، ح 36 و مستدرك، ج 14، باب 100، ص 289 به نقل از جعفريات و دعائم الاسلام.]

اين روايات كه بازگوكننده ى عفاف زهرا عليهاالسلام است اوج اين خصلت پسنديده را در حضرت نشان مى دهد.

گفتنى است كه: حجاب در اين روايت عبارت از پوشيدن بدن با چادر و مانند آن نيست. در اين روايت، حجاب به معناى عدم حضور نزد نامحرم است. چيزى كه در اين آيه ى سوره ى احزاب آمده است:

«و اذ سألتموهن متاعا فأسالوهن من وراء حجاب.» [احزاب، آيه ى 53.] اين حجاب، همان عدم ارتباط مستقيم زن و مرد نامحرم با هم است. و باز در ابتداى ازدواجشان آن زمان كه با امام على عليه السلام نزد پيامبر آمدند و از پيامبر خواستند تا كارها را بين ايشان و امام على عليه السلام تقسيم كند. پيامبر فرمود: كارهاى بيرون منزل با امام على عليه السلام و كارهاى درون منزل با دخترم زهرا عليهاالسلام. در اين هنگام بود كه حضرت زهرا عليهاالسلام فرمود جز خدا نمى داند از اينكه پيامبر كارهاى مردانه را به من واگذار نكرد (و ارتباطم با مردان نيست) چقدر خوشحالم.

«تقاضى على و فاطمه الى رسول الله صلى الله عليه و آله فى الخدمه فقضى على فاطمه بخدمه مادون الباب و قضى على على بما خلفه. قال فقالت فاطمه: فلايعلم مادا خلنى من السرور الاالله باكفائى رسول الله صلى الله عليه و آله تحمل رقاب الرجال». [بحارالانوار، ج 43، ص 81، ح 1.]

زهراى مرضيه با رعايت عفاف و پوشيدگى به اوجى رسيد كه شايد براى ما قابل تصور نباشد. حضرت به هنگامى كه مى بيند جنازه ى مرد و زن در تابوت باز گذاشته مى شود و حجم بدن زن نمايان است و براى بيننده مشخص است كه اين تابوت حامل زن است يا مرد بسيار ناراحت مى شود و دوست مى دارد كه تابوتش به گونه اى باشد كه حجم بدن را نمايان نسازد و پوشيده و مستور در كمال عفاف بدن او پس از مرگ به خاك سپرده شود و در اين رابطه است كه پيشنهاد اسماء او را شاد مى سازد و مى فرمايد: چقدر، تابوت پيشنهادى تو (كه ديوار دارد و روى آن پوشيده است) زيبا و مطلوب است. اين تابوت، مرد و زن را از هم مشخص نمى كند.

«قالت لأسماء انى قد استقبحت ما يصنع بالنساء انه يطرح على المرأه الثوب فيصفها لمن رأى». آنگاه پس از فراهم شدن تابوت موردنظر، حضرت فرمود: «ما أحسن هذا و أجمله لا تعرف به المرأه من الرجل». [بحارالانوار، ج 43، ص 189، ح 19.]

امام صادق عليه السلام فرمودند: اولين تابوتى كه در اسلام ساخته شد تابوت حضرت فاطمه است. حضرت مريض شد و به اسماء فرمود: من لاغر شده ام و گوشتم آب شده. آيا پس از مرگ مى توانى جسم مرا بپوشانى؟ اسماء گفت: زمانى كه در حبشه بودم آنان وسيله اى داشتند اگر مورد نظرتان باشد برايتان فراهم كنم. حضرت فرمود: بساز. آنگاه اسماء تختى را آورد و آن را وارونه ساخت. سپس شاخه هاى درخت خرما را طلبيد و آن را به پايه هاى تخت بست. و در نهايت پارچه اى بر روى آن پوشاند و گفت: اين چيزى است كه در حبشه ديده ام. حضرت زهرا عليهاالسلام فرمودند: مانندش را برايم بساز و بدن مرا پس از مرگ از چشمها بپوشان. خداوند تو را از آتش جهنم مصون دارد.

«أول نعش أحدث فى الاسلام نعش فاطمه انها اشتكت شكوتها التى قبضت فيها و قالت لاسماء انى نحلت و ذهب لحم ألاتجعلين لى شيئا يسترنى قالت أسماء انى اذ كنت بأرض الحبشه رأيتهم يصنعون شيئا أفلا أصنع لك فان اعجبك أصنع لك. قال: نعم فدعت بسرير فأكبته لوجهه ثم دعت بجرائد فشددته على قوئمه ثم جللته ثوبا فقالت: هكذا رأيتهم يصنعون فقالت: اصنعى لى مثله استرينى سترك الله عن النار». [بحارالأنوار، ج 43، ص 212، ح 43.]

علامه طباطبايى قدس سره در كتاب سنن النبى ص 87 آورده است: «عن رسول الله صلى الله عليه و آله انه كان مما يأخذ على النساء فى البيعه أن لا يحدثن مع الرجال الا ذامحرم.»

يكى از مواردى كه پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله به هنگام بيعت، زنان را به آن متعهد مى ساخت اين بود با مردان گفتگو نكنند مگر اينكه محرم باشند.

در روايت ديگرى آمده حضرت به هنگام ديدن اين تابوت مستور، شاد شدند و لبخندى بر لبشان ظاهر شد و در آن روزها چنين لبخندى بر لبانشان نقش نمى بست. «فتبسمت و مارؤيت متبسمه الايؤمئذ.» [بحارالانوار، ج 43، ص 189، ح 19.]

آنچه در اين روايت، درباره ى عفاف و پوشيدگى حضرت زهرا عليهاالسلام آمده، بازگوكننده ى درجه ى عفاف است و اين بانوى بزرگ شايسته است تا اسوه ى همه ى زنان عالم باشد.

حجاب گيرى از مرد نابينا و شادمانى از واگذارى كارهاى درون خانه به او و عدم ارتباط با مردان و ناراحتى از ديده شدن بدنشان بر بالاى تابوت پس از مرگ، نشانه هاى بلندى از عفاف و حجاب اين بانو نمونه است.

بر زنان مسلمان است كه دست از گفتارها و رفتارهاى ديگران بشويند و به سرور زنان تأسى جويند و بدانند كه ارتباط زن و مرد نامحرم مطلوب نيست و جز در موارد ضرورت و لزوم شايسته نيست.

اسلام براى رعايت عفاف و حفظ پاكدامنى زن و مرد، اهميتى كم نظير قائل شده است. و شكسته شدن اين سد را ريشه ى همه ى فسادها و آلودگى ها مى داند؛ چرا كه مرد و زن در سايه ى ارتباط، آلوده مى شوند و آلودگى مرد و زن يعنى آلودگى همه ى انسان ها. و بر اين اساس، اسلام مى كوشد تا جامعه ى اسلامى پيراسته شود و فساد بدان راه نيابد. برخى از خاك ريزه ها را در دستورهاى اسلامى بنگريد:

1- زن، مرد را نبيند و مردى هم وى را ننگرد.

2- مزاح نكردن با زنان نامحرم.

3- دست ندادن با زن نامحرم.

4- مرد در جاى زن ننشيند مگر پس از سردشدن جاى زن.

5- به زن جوان سلام دادن، مكروه است.

6- حضور زنان به ويژه جوانان در جمعه و جماعت مطلوب نيست.

7- در صورتى كه زن، بيرون از خانه كمتر ظاهر مى شود قاضى براى شنيدن شهادت

زن و يا رسيدگى به اتهامش او را به محكمه دعوت نكند.

8- حرمت خلوت با اجنبى.

9- گفتگو با زنان نامحرم مكروه است مگر در موارد لزوم.

10- زن در ارتباط با نامحرم صداى خود را نرم و نازك نكند تا نامحرم تحريك نشود.

11- نهى از استعمال كردن بوى خوش در بيرون از منزل براى زنان.

12- نهى از نشستن زنان در پنجره هاى مشرف بر معابر.

13- عدم حضور زنان در تشيع جنازه.

14- دستور براى راه رفتن عفتمندانه. (مانند از كنار راه حركت كردن و...)

15- ترغيب به شوهردارى، بچه زايى، بچه دارى و كارهاى خانه.

16- نكوهش از حضور دوشادوش با مردان در مراكز خريد.

17- ترغيب به زود ازدواج كردن.

18- نكوهش از آشنايى زنان با مردان.

19- نكوهش از زين سوارى زنان.

20- ترغيب به حضور در خانه.

در اينجا مناسب است اضافه كنيم كه: حضور بيرونى حضرت زهرا عليهاالسلام جز در موارد لزوم و ضرورت نبوده است. او خانه دارى است كه نهان خانه را براى زن بهتر مى داند و از آشكار شدن حجم بدن خويش حتى پس از مرگ رنج مى برد و در برابر نابينا ظاهر نمى شود؛ چرا كه اگر نابينا وى را نمى بيند او نابينا را مى نگرد و همچنين نابينا، بو را احساس مى كند.

ايشان اگر پس از رسول الله مواردى حضور بيرونى داشتند ضروريت ايجاب مى كرد كه سخنان على عليه السلام از كام زهرا عليهاالسلام به مردم ابلاغ شود و امام على عليه السلام كه خانه نشين شده است با زبان راستگوى زهرا عليهاالسلام به مردم معرفى گردد.

اگر زهرا عليهاالسلام همراه على عليه السلام به خانه ى مهاجر و انصار مى رود و از آنان يارى مى طلبد ضرورتى است كه پديد آمده وگرنه زهرا عليهاالسلام همان خانه نشينى است كه نقش اول خود را در فرزنددارى و شوهردارى و ساختن بنياد خانه و خانواده مى داند.

احقاق حق مولايمان على عليه السلام و احقاق حق زهرا عليهاالسلام مى طلبد كه زهرا عليهاالسلام در مسجد پيامبر سخنرانى كند و پديد آمدن انحراف را در جامعه هشدار دهد.

حضور بيرونى زينب عليهاالسلام نيز همانند حضور مادرشان حضرت زهرا عليهاالسلام به دليل ضروريت و لزومى است كه پديد آمد وگرنه در حالت عادى ارتباط زن و مرد نامحرم مطلوب دين نيست. و بايد مرد و زن از آن پرهيز كنند.

امروز، ما شاهد هستيم كه برخى مى خواهند اين خاك ريزه ها را در هم كوبند و زن و مرد را در كنار هم قرار دهند.

اينان ارتباط، گفتگو، نشست و برخاست زن و مرد را با هم هيچ نكوهيده نمى دانند و مى پندارند كه اگر زن تنها لباس به تن كرد مى تواند در كنار مرد و با مرد و همراه مرد در همه ى صحنه ها حضور داشته باشد غافل از اين كه ارتباط مستقيم زن و مرد نامحرم جز در موارد لزوم و ضرورت نكوهيده است. ما بايد اين خاك ريزه ها را از دست ندهيم وگرنه دشمن، به راحتى به عفاف زن و مرد دست مى يابد و آن را در هم مى شكند آن گونه كه در مواردى مشاهده مى شود.

هم اكنون ديده مى شود كه زن و مرد با هم گفتگو مى كنند مرد با زن و زن با مرد محاصبه مى كند زن براى مردان جوان، مجرى مسابقه مى شود. در بين صحبت و برنامه لبخند مى زند، مى خندد و همچون مرد با مرد گفتگو دارد. اين درست برخلاف سيره و روش زهراى مرضيه عليهاالسلام است.

حضور سياسى

حضور سياسى حضرت زهرا عليهاالسلام بسيار ژرف، كوبنده، گسترده و جاودانى است و ابعاد گوناگون مثبت و منفى داشت. اما ستيز مثبت حضرت زهرا عليهاالسلام:

1- ابزار خشم و ناخرسندى از حاكميت.

خشم مقدسى كه همسان خشم رسول خدا بود گريه هاى حضرت نيز تفسيرى از اين ناخرسندى بود.

2- ايراد خطبه ها و رد منطقى و استدلالى حاكميت غاصب.

3- دعوت پيگير از مهاجر و انصار براى حمايت از على عليه السلام.

اما اساس حضور سياسى و جاودانى حضرت زهرا عليهاالسلام مبارزه ى منفى با حاكميت بود مبازره ى منفى اى كه بازتابى عظيم و تاريخى داشت. اين مبارزه ى منفى كه از سوى بعضى از اصحاب پيامبر نيز همراهى شد عبارت بود از:

1- عدم حضور در جماعت حاكمان.

2- وصيت به عدم حضور حاكمان در تشييع آن حضرت كه اين يك اعتراض جاويد منطقى و ماندگار بود.

3- وصيت به پنهان ساختن قبر. و اين براى آن بود تا حاكمان كه خشم زهرا عليهاالسلام سند غصب آن بود هميشه رسوا بمانند. اين مبارزه ى منفى اسوه ى مباركى شد براى چهره هاى شناخته شده اى كه كارهايشان معيار قرار مى گرفت. مثلا بلال مؤذن رسمى پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله پس از آن حضرت، براى خلفا، اذان نگفت واين يك سند تاريخى است. ابن مسعود وصيت كرد كه: حاكمان، در مراسم دفن و تشييع او شركت نكنند و بر جنازه ى او نماز نخوانند و مالك بن نويره، به حاكمان زكات نپرداخت.

فاطمه ى زهرا عليهاالسلام پس از پيامبر، آن هنگام كه ديد جامعه ى اسلامى به عقب برمى گردد و دستور پيامبر مبنى بر وصايت على عليه السلام را ناديده گرفته ، از امام و رهبر شايسته بريده، و در كنار اين بريدگى، از قرآن و احكام آن نيز بريده خواهد شد به ميدان آمد و رهبرى انقلابى عظيم و شكوهمند را به عهده گرفت.

گرچه در حقيقت رهبر اين انقلاب عظيم امير مؤمنان على عليه السلام ولى از آنجا كه جو و فضاى آن روز براى امام على عليه السلام بسته بود و اين بانوى بزرگ به دليل انتساب نزديك خويش با پيامبر و به ادله ديگر كه هم اكنون جاى گفتگوى آن نيست در حالتى بازتر مى توانست فعاليت كند بخش عظيمى از اين كار بزرگ و حضور سياسى به حضرت زهرا عليهاالسلام واگذار شد.

به اين شكل، اين نمونه بانوان سخنگوى رهبرى شد كه هم اكنون خانه نشين شده است و فرياد على عليه السلام بود كه از حلقوم حضرت زهرا عليهاالسلام بر مى خاست.

حضرت زهرا عليهاالسلام به ميدان آمد و نهضتى عظيم بپا ساخت و گفتنى ها را فرياد كرد و با حاكمان آن زمان به شدت درگير شد و در حضور مردم، آنان را به محاكمه كشيد و رسوا ساخت آمدن به مسجد و ايراد سخنرانى طولانى و به يادگار گذاشتن آن خطبه ى نورانى يكى از اين صحنه هاست. حضور فعال آن صديقه ى طاهره و درگيرى مستقيم و رويارويى آن حضرت، به دور از تقيه با حكومت و حاكمان آن زمان چيزى نيست كه بر كسى پوشيده باشد.

حضرت، با شناخت دقيق زمان و درك درست از انحراف مسلمانان و پيش بينى صحيح از آينده ى وخيم اين انحراف، به ميدان آمد و افشاگرى كرد و در مسجد پيامبر، حاكمان زمان را رسوا ساخت.

سخنرانيها، مناظره ها، شعرها، مرثيه ها، گريه ها، شيون ها و حضور بر در خانه ى مهاجر و انصار و دعوت آنان براى قيام و حركت، نمودهاى از اين انقلاب بزرگ است.

صديقه ى منصوره عليهاالسلام تا آنجا پيش رفته است كه در خطبه ى خويش در مسجد با حضور ابوبكر و در جمع مهاجر و انصار رو به انصار مى كند و علنا آنان را به قيام مسلحانه عليه حكومت و حاكمان زمان فرامى خواند. مى فرمايد: ما هذه الغميزه فى حقى و السنه عن ظلامتى... و لكم طاقه بما احاول و قوه على ما اطلب و ازاول» و يا مى فرمايد: «أأهضم تراث ابى و انتم بمراى و مسمع منى و منتدى و مجمع؟! تلبسكم الدعوه و تشملكم الخبره و انتم ذووالعدد و العده و الادات و القوه و عندكم السلاح و الجنه...»

چرا درباره ى حق من كوتاهى مى كنيد و در برابر ظلمى كه به من مى رود غفلت و سستى نشان مى دهيد با اينكه شما توان تحقق بخشيدن به خواست من را داريد. و نيز فرمود: آيا ارث پدرم به ظلم از من گرفته شود و شما مى بينيد و مى شنويد و حاضريد. دعوت و نداى من شما را فرامى گيرد و از حال من باخبريد شما كه قدرت و ابزار و شمشير و سپر به همراه داريد.

حضرت زهرا عليهاالسلام با اين حركت انقلابى خويش پس از پيامبر خط اسلام ناب را، اسلام ولايت و رهبرى را ترسيم كرد و اين را برابر همگان تا دامنه ى قيامت گشود.

گفتنى است: اين حضور سياسى، اجتماعى و گسترده ى حضرت زهرا عليهاالسلام با توجه به جو آن روز و ضرورت پديد آمده بود و هرگز ارتباط تنگاتنگ زن و مرد نامحرم پديد آمده و در زمان ما را تأييد نمى كند.

حضور زهرا عليهاالسلام در مسجد آن گونه كه تاريخ و حديث بازگو مى كند پوشيده و در پرده بوده است. و اين هرگز سخنرانى زن براى مرد را در موارد عادى تأييد نمى كند. حضرت زهرا عليهاالسلام چون حق را تنها ديد و جز او كسى توان دفاع از حق را نداشت و به پاخاست و به ميدان آمد و با حضور سياسى خويش به نبردى بى امان، گسترده و عميق با دشمن پرداخت. حق را گفت و باطل را رسوا كرد و خط اصيل اسلام را ترسيم كرد و مشعل هدايت را به دوش كشيد و مرام تشيع را معرفى كرد و شيعه امروز آنچه دارد از همان حركت حضرت زهرا عليهاالسلام است.

گريه هاى حضرت زهرا عليهاالسلام، ناله ها و شكوه ها و شعرهايش همه بر اين حقيقت گواهند و حجم زياد مصيبتهايى كه دشمن در آن دوران كوتاه بر حضرت وارد كرد گواه حضور فعال و مؤثر اين بانوى نمونه است. ولى همانگونه كه اشاره شد دو نكته دراين ارتباط، قابل توجه است:

1- حضور زهرا عليهاالسلام حضورى عفتمند، پوشيده و باحجاب بود.

2- اين حضور حتى در اين شكل باز بر اساس ضرورت ها بود. و لى در هر صورت، حضور سياسى زهرا عليهاالسلام در آن شرايط، الگويى است براى همه به ويژه زنان و دفاع بى نظير زهرا عليهاالسلام تا مرز شهادت و ايثار جان خويش و در اين راه اسوه اى است براى همه ى مسلمانان. حضرت زهرا عليهاالسلام خويش را فدا كرد تا از رهبرى شايسته حمايت كند. خود را از دست داد تا خداى خود را دريابد. حضرت زهرا عليهاالسلام هفتادوپنج روز پس از پيامبر و يا نودوپنج روز بيشتر زنده نماند و در اين ايام با تمام نيرو در كنار حق ايستاد و از همه چيز دست شست و از حق دست نكشيد. اگر مجاهدت هاى اين بانوى نمونه نبود مرام تشيع پا نمى گرفت و منشور جاويد آن رقم نمى خورد.

عبادت

نيايش و ستايش از ارزشهاى پذيرفته شده ى همه ى دينمداران تاريخ است. بينش و معرفت انسان نسبت به خدا هر چه قويتر و عميق تر باشد، توجه به عبادت در او بيشتر خواهد بود. شناخت خدا و عشق به خدا انسان را به خلوت با وى مى كشاند و حتى انسان عاشق و خداشناس هر چه نماز بخواند خسته نمى شود؛ بل بيشتر لذت مى برد.

زيبايى بندگى و لذت بخش بودن عبادت و نقش سازنده و مؤثر آن در ساختن انسان، چيزى است كه مورد توجه همگان است.

هم اكنون با ما همراه شويد تا به خلوت عبادت حضرت زهرا عليهاالسلام سرى بزنيم و اين برترين اسوه را در محراب عبادت بندگى بنگريم.

درباره ى عبادت حضرت زهرا عليهاالسلام به چند روايت توجه كنيد. اين روايات اوج اين ويژگى را در حضرت نشان مى دهد.

امام حسن مجتبى عليه السلام گويد: ديدم مادرم حضرت فاطمه ى زهرا عليهاالسلام در شب جمعه در محراب عبادت ايستاد و تا هنگام صبح نماز مى گزارد و در حال ركوع و سجود بود و مى شنيدم كه براى مردان و زنان مؤمن با ذكر نام بسيار دعا مى كند. ولى براى خود چيزى نمى خواهد. به مادرم گفتم: چرا مادر براى خود دعا نمى كنى؟ آنگونه كه براى ديگران دعا دارى؟ مادرم فرمود: پسرم، نخست همسايه سپس خانه [بحارالأنوار، ج 43، ص 81، ح 3، به نقل از علل الشرايع.] (ديگران را مقدم مى دارم بر خودمان)

امام باقر عليه السلام فرمود: پيامبر، سلمان را به نزد فاطمه فرستاد سلمان گويد: در آستانه ى در خانه ى حضت ايستادم تا سلام كنم شنيدم صداى قرآن فاطمه را كه از داخل خانه مى آمد و ديدم كه آسياب در حياط خانه مى چرخد و كسى نزد آن نبود. [مناقب اين شهر آشوب، ج 3، ص 227.]

در روايت است پيامبر فرمود: هر زمان كه زهرا عليهاالسلام در محراب عبادت به پيشگاه خداوند جل جلاله مى ايستد نور زهرا عليهاالسلام براى فرشتگان آسمان مى تابد آن گونه كه نور ستارگان براى زمينيان روشن است و خداوند عزوجل به فرشتگان خطاب مى كند: اى فرشتگان من، بنگريد به سرور كنيزانم زهرا، چگونه در پيشگاه من ايستاده و بند بند اعضايش از ترس من مى لرزد و با جان و دل به عبادت من روى آورده است. گواه مى گيرم شما را كه پيروان زهرا را از آتش در امان دارم. [أمالى صدوق، مجلس 24، ص 100.]

عالم جليل القدر ابن فهد حلى در كتاب عده الداعى مى نويسد: «و كانت فاطمه عليهاالسلام تنهج فى الصلاه من خيفه الله تعالى». حضرت زهرا عليهاالسلام از ترس خدا در نماز تند نفس مى زد. [عده الداعى، باب 4، ص 139.] حسن بصيرى گفته است: «ما كان فى هذه الأمه أعبد من فاطمه عليهاالسلام كانت تقوم حتى تورم قدماها» [بحارالانوار ج 43، ص 84، ح 7.] در اين امت عابد تر از فاطمه عليهاالسلام نيست آنقدر به نماز ايستاد تا پاهايش ورم كرد.

گفتنى است: انسان مؤمن، تمام گفتار و رفتارش هنگامى كه در راستاى خواست الهى باشد، عبادت است و زهراى مرضيه عليهاالسلام بر اين اساس همه ى زندگى اش و تمام اعمالش از ريزترين آن گرفته تا درشت ترين، عبادت و بندگى خداست. تعبير ارزشى أمه الله (كنيز خدا) براى حضرت نمودى از عبوديت آن حضرت است.

نمازها و دعاهاى حضرت زهرا عليهاالسلام در كتاب ها آمده و اصولا يا پيامبر آنها را به فاطمه عليهاالسلام تعليم فرموده و يا خود حضرت به ديگران تعليم داده است و در هر صورت، نشان دهنده ى اوج توجه حضرت به عبادت و دعا است.

تعقيبات ارزشمندى كه پس از نمازها از آن حضرت، روايت شده است و نمازها و دعاهاى گوناگون، عبادت بى نظير زهرا عليهاالسلام را براى ما بازگو مى كند و همه ى كسانى كه مى خواهند به حضرت زهرا عليهاالسلام تأسى كنند بايد با عبادت خدا بيشتر انس بگيرند و با تمام وجود و با توجه كامل به عبادت بپردازند و از نماز و دعا و توجه به خدا غافل نشوند. و قتى را براى نماز و عبادت در شب و يا فرصت هاى مناسب ديگر قرار دهند و در آن زمان ها اضافه بر اوقات نماز به عبادت و نماز و دعا بپردازند.

ارتباط با خدا، حقيقت انسان را دگرگون مى سازد و او را از بدى ها جدا مى كند و با خوبى ها پيوند مى دهد؛ البته اگر از روى حقيقت و با حضور قلب باشد. آن گونه كه زهرا عليهاالسلام عبادت مى كرد.

سخاوت و ايثار

گذشت مالى و دستگيرى كريمانه از سائلان و درماندگان نيز از ارزشهاى مقبول ملل است. انفاق و بخشش درجه پذير است و مراتب و شرايط گوناگونى دارد و همه ى آن مراتب همسان نيست. و اوج اين مراحل، ايثار در شرايط دشوار است و بخششهاى حضرت زهرا عليهاالسلام از اين دست است.

جابر بن عبدالله انصارى گويد: با پيامبر صلى الله عليه و آله نماز عصر را خوانديم پس از نماز پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله رو به مردم نشست و نمازگزاران هم دور پيامبر را گرفتند. در اين حال، پيرمرد عربى از مسلمانان به خدمت رسول گرامى رسيد. بر تن اين پيرمرد، لباسى كهنه و ژوليده بود و پيرمرد از فرط پيرى و ضعف گويا نمى توانست خود را نگهدارد. پيامبر با او به صحبت نشست و از حال او جويا شد. پيرمرد گفت: اى پيامبر خدا، من گرسنه ام غذايم دهيد و برهنه ام لباسم دهيد و نادارم زندگيم بخشيد.

پيامبر فرمود: من چيزى ندارم ولى هر كس كه راهنمايى به خير كند مانند كسى است كه آن خير را انجام دهد. تو اى پيرمرد، برو به منزل كسى كه خدا و رسول را دوست دارد و خدا و رسول هم او را دوست دارند. كسى كه خدا را بر خويش مقدم مى دارد. برو نزد حجره ى فاطمه عليهاالسلام. و اتاق فاطمه عليهاالسلام ديوار به ديوار اتاق عبادت پيامبر صلى الله عليه و آله بود. و حضرت فرمود: اى بلال، اين پيرمرد را ببر به منزل فاطمه عليهاالسلام. پيرمرد عرب با بلال حركت كرد چون بر در خانه ى زهرا عليهاالسلام ايستاد با تمام قوت ندا داد: سلام بر شما، اى ساكنان خانه ى پيامبرى و جايگاه آمد و شد فرشتگان و منزلگه جبرئيل امين، هم او كه قرآن را از سوى خداوند عالميان فرود آورد. حضرت فاطمه عليهاالسلام فرمود: بر تو سلام، كيستى؟ پيرمرد پاسخ داد: پيرمردى از عرب هستم به سوى پدرت، سرور انسانها هجرت كرده ام اى دختر پيامبر، من برهنه و گرسنه ام به من كمك كنيد. خداوند شما را رحمت كند.

اين در حالى بود كه حضرت فاطمه عليهاالسلام و على و پيامبر عليهم السلام سه روز بود كه هيچ چيز نخورده بودند و پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله بر اين گرسنگى سه روزه آگاه بودند. پس از درخواست پيرمرد، حضرت زهرا عليهاالسلام يك پوست گوسفند را كه دباغى شده بود و بستر خواب امام حسن و امام حسين عليهاالسلام بود به عرب داد و گفت اى كسى كه در خانه ى ما آمده اى، اين را بگير اميد است خداوند بهترش را براى تو فراهم سازد.

اعرابى گفت: اى دختر پيامبر، من از گرسنگى مى نالم شما پوست گوسفند به من مى دهى؟ اين پوست به كار من نمى آيد. حضرت، اين سخن عرب را كه شنيد دست برد و گردنبند خود را كه هديه ى فاطمه دخترعموى خود بود از گردن گشود و به اعرابى داد و فرمود اين را بگير و بفروش اميد است كه خداوند به جاى آن بهترش را به تو بدهد. اعرابى، گردنبند را گرفت و به مسجد آمد و در حالى كه پيامبر با جمع ياران خويش نشسته بودند، گفت: اين گردنبند را فاطمه عليهاالسلام به من داده است.

پيامبر فرمود: آن را بفروش اميد است خداوند كارت را سامان دهد. در اينجا پيامبر، گريست، و فرمود. چگونه خداوند كار تو را سامان ندهد با اينكه فاطمه دختر پيامبر و سرور دختران عالم، اين گردنبند را به تو داده است.

عمار بپا خاست و از پيامبر اجازه خواست تا اين گردنبند را از پيرمرد عرب خريدارى كند پيامبر اجازه داد و فرمود: اگر در خريد اين گردنبند جن و انس سهيم شوند خداوند، آنان را عذاب نخواهد كرد. عمار از مرد عرب پرسيد: اين گردنبند را چند مى فروشى؟ وى گفت: در برابر يك شكم سير از نان و گوشت و يك برد يمنى تا خودم را با آن بپوشانم و در آن براى خدايم نماز بگذارم و دينارى كه با آن خودم را به خانواده ام برسانم.

عمار كه سهم غنيمت خود را از خيبر تازه فروخته بود و چيزى از آن نمانده بود ، گفت:

در برابر اين گردنبند، بيست دينار و دويست درهم و يك برد يمنى و شترم را به تو مى دهم كه تو را به اهلت برساند و تو را با نان و گوشت سير مى كنم. مرد عرب گفت: تو چقدر سخاوتمندى! عمار، به همراه مرد عرب رفت و آنچه را كه گفته بود بدو داد. پيرمرد عرب نزد پيامبر آمد پيامبر از او پرسيد آيا سير شدى؟ و به لباس رسيدى؟ مرد عرب گفت: آرى، بى نياز شدم. پدر و مادرم به فدايت باد. پيامبر به مرد عرب گفتند: پس به دخترم فاطمه در برابر خدمتى كه به تو كرد چيزى بده. اعرابى دست به دعا برداشت و گفت: خدايا تو معبودى هستى كه ما تو را نيافريده ايم و ما جز تو خدايى نداريم و تنها تو را مى پرستيم. تو روزى دهنده ى ما در همه جا هستى خدايا، به فاطمه چيزى بده كه نه چشمى ديده و نه گوشى شنيده باشد. پيامبر، دعاى مرد عرب را آمين گفت و رو به اصحاب خويش كرد و فرمود: آنچه را كه مرد عرب از خداوند خواست خداوند در دنيا هم به فاطمه داده است... سپس حضرت اين جهت را توضيح دادند و بيان كردند تا آنجا كه روايت مى گويد: عمار گردنبند را مشگ معطر ساخت و در يك برد يمانى پيچيد و غلامى داشت به نام سهم كه با غنيمت خيبرى خود خريده بود؛ گردنبند را به غلام داد و به او گفت: اين گردنبند را به پيامبر بده و تو هم غلام پيامبر باش. غلام، نزد پيامبر آمد و پيام عمار را رساند. پيامبر، به غلام فرمود: تو گرنبند را نزد فاطمه عليهاالسلام ببر و غلام فاطمه باش. غلام هم گردنبند را نزد حضرت فاطمه برد و سخن پيامبر را باز گفت. حضرت زهرا عليهاالسلام گردنبند خود را گرفتند و غلام را آزاد ساختند. غلام در اين هنگام خنديد و جون حضرت زهرا عليهاالسلام از علت خنده ى وى جويا شدند، گفت: بزرگى بركت و خير اين گردنبند مرا به خنده واداشت چرا كه اين گردنبند گرسنه اى را سير كرد و برهنه اى را پوشاند و فقيرى را ثروتمند ساخت و بنده اى را آزاد كرد و در نهايت باز به نزد صاحب اصلى خود بازگشت. [بحارالأنوار، ج 43، ص 56، ج 50.]

اين روايت پرده از ايثار كريمانه ى فاطمه زهرا عليهاالسلام برمى دارد. با اين كه خود و همسر و پدرش سه روز بود كه گرسنه بودند، گردنبند خود را به پيرمرد عرب داد تا توانسته باشد گرسنه اى را سير كند و برهنه اى را بپوشاند و اين پيرمرد را به اهل خويش برساند.

بخشش بستر خواب حسن و حسين عليهم السلام و سپس بخشش گردنبند در آن وضعيت سخت،نمونه اى از انفاق و سخاوت ايثارگونه ى حضرت زهرا عليهاالسلام است. اين ايثار كريمانه است كه بايد الگوى همه ى ما مسلمانان باشد. و در راه حل مشكلات برادران مسلمانمان، چنين فداكارى از خود نشان دهيم. چنين صحنه هاى ارزشمند در زندگى حضرت زهرا عليهاالسلام كم نيست.

در يك صحنه ى ديگر لباس خانه ى خود را به سلمان مى دهد تا نزد شمعون يهودى گرو گذاشته شود و نان و خرما براى يك عرب تازه مسلمان فراهم آيد. در اين مورد هم فرزندان وى چنان گرسنه اند كه به تعبير حضرت همچون جوجه هاى پركنده اضطراب دارند ولى باز حتى حضرت حاضر نمى شود كه پيشنهاد سلمان يك قرص از نانى را كه خود با گرو گذاشتن لباسش فراهم ساخته براى حسن و حسين عليهم السلام برگيرد [بحارالأنوار، ج 43، ص 69، ح 61.] اين انفاق و دستگيرى كريمانه و ايثارگونه نمونه اى است كه نظير آن كمتر يافت مى شود.

داستان سه روز روزه ى اهل بيت و افطار با آب در هر سه روز و دادن قرص نان خويش به مسكين و يتيم و اسير در سه شب به ترتيب چيزى است كه شيعه و سنى نقل كرده است.

چندين آيه ى سوره ى «هل أتى» در وصف اين ايثار، نازل شده است. [نورالثقلين، ج 5، ص 471، ح 21.] مناسب است گوشه اى از اين ايثار ارزشمند را يادآور شويم تا روشن شود كه ايثار فاطمه عليهاالسلام در اين مورد بى دليل است.

امام حسن و امام حسين عليهماالسلام مريض مى شوند. پيامبر خدا با گروه اصحاب خويش از آنان عيادت مى كنند پيامبر خدا به امام على عليه السلام پيشنهاد مى كند خوب است براى سلامتى دو فرزندت نذرى كنى، حضرت نذر مى كند كه سه روز روزه بگيرد. فاطمه زهرا عليهاالسلام و حسن و حسين عليهاالسلام و فضه كنيزشان نيز همين نذر را مى كنند. حسن و حسين حالشان بهبود مى يابد و اين گروه براى وفاى به نذر خود روزه مى گيرند و در آن روز در خانه ى امام على و زهرا عليهماالسلام هيچ چيز پيدا نمى شود. امام على به نزد همسايه ى يهودى خود مى رود و از او قرض مى خواهد او مقدارى پشم گوسفند به همراه سه من جو مى دهد و مى گويد: اين پشم ها را دختر محمد بريسد.

فاطمه عليهاالسلام در روز اول، يك سوم پشم ها را مى ريسد و يك من جو را آرد و از آن خمير مى سازد و پنج قرص نان مى پزد. به هنگام افطار با اولين لقمه ى نان،مسكينى در آستانه ى در، حاضر مى شود و از اهل بيت پيامبر، استمداد مى كند.

ابتدا، اميرمؤمنان آنگاه فاطمه ى مرضيه و سپس حسن و حسين و در نهايت فضه، سهم نان خود را به مسكين مى دهند و آن شب با آب افطار مى كنند.

در شب دوم باز به همين شكل پس از آماده سازى پنج قرص نان به هنگام افطار، يتيمى دم در از اهل بيت پيامبر تقاضاى كمك مى كند و آنان نيز مثل شب گذشته نان ها را در اختيار يتيم قرار مى دهند و اين صحنه در روز سوم نيز تكرار مى شود و اسيرى بر در خانه، تقاضاى كمك مى كند و آنان نيز مثل دو روز قبل، باز سهم خود را همگى به اسير مى دهند و با آب افطار مى كنند پس از اين واقعه است كه مائده ى آسمانى مى آيد و آيات سوره ى هل اتى بر پيامبر خدا نازل مى شود. [نورالثقلين، ج 5، ص 471، ح 21.]

گفتنى است كه ايثار اهل بيت عليهماالسلام در شب سوم بالاترين و سخت ترين ايثار بوده است چرا كه سه روز است گرسنه اند و اين ايثار ويژه، درباره اسير بوده است يعنى كافرى كه اسير مسلمانان شده است.

دادن لباس عروسى خود، آن هم در شب عروسى به فقير وامانده، نمونه اى است در اوج، كه تصور آن براى انسان هاى معمولى دشواراست. [فاطمه الزهرا عليهاالسلام، من المهد الى اللحد، ص 139، به نقل از نزهة المجالس ج 2، ص 226.]

اينهاست خصلت هاى ارزشمندى كه در فاطمه ى زهرا عليهاالسلام در اوج مشاهده مى شود و زنان و مردان با ايمان بايد به اين برترين نمونه تأسى جويند.

شوهردارى

از نخستين پايه هاى پاسداشت كانون خانواده و استوارسازى آن، آيين صحيح شوهردارى است. افزايش بى رويه ى طلاق، بحران فزاينده ى خانواده ها پايه در آگاه نبودن زنان با برنامه هاى شوهردارى دارد. شوهردارى صحيح يعنى ايجاد يك بستر صحيح و آرام براى رشد و فعاليت شوهر در قلمروهاى گوناگون.

عن ابى ابراهيم عليه السلام قال: «جهاد المرأه حسن التبعل.» [فروع كافى، ج 5، ص 506.] امام كاظم عليه السلام فرمودند: جهاد زن، نيكو شوهردارى كردن است.

اهتمام اسلام به تشكيل كانون خانواده و عنايت به استحكام اين بنياد مقدس چيزى است كه بر كسى پوشيده نيست.

با يك نگاه به فرهنگ دينى، اهتمام عميق دين به بنياد خانواده و استحكام آن به دست مى آيد. دين، در ارتباط به عواملى توجه كرده است. يكى از اين عوامل، نيكو شوهردارى كردن است كه ارزشى معادل جهاد و جنگ در جبهه را دارد. شوهر دارى خوب اصولى دارد كه در اسلام مورد توجه قرار گرفته است.

همراهى و همپايى با شوهر و عدم مخالفت با وى، رعايت ادب در گفتار و رفتار ، خواسته هايش بيش از حد و خارج از توان شوهر نداشتن، با شوهر نرم و همسو بودن،به شوهر خيانت نكردن و به او دروغ نگفتن، صبر و شكيب در برابر آزار شوهر و در نهايت او را بر خويش مقدم داشتن، اصولى است كه پايه هاى اين جهاد ارزشمند را مى سازد.

اگر در آنچه كه اينجا به اجمال آمد دقت شود ارزش شوهردارى و دشوارى نيكو شوهردارى كردن جلوه خواهد كرد ولى اگر ارزشها در چشم ما دگرگون شود و طغيان در برابر شوهر و سرپيچى از خواست او و خيانت كردن و دروغ گفتن به شوهر، ارزش به حساب آيد وضع، دگرگون خواهد شد و زندگى مشترك پا نخواهد گرفت و هر يك از زن و مرد، مستقل زندگى خواهند كرد كه البته مرگ بهتر از اين زندگى است.

ارزش نيك شوهردارى كردن بر همه ى مردان و زنانى كه فطرت خويش را از دست نداده اند و به بنياد خانواده مى انديشند كاملا روشن است. و ما در اين فرصت، بيش از اين به آن نمى پردازيم.

فراموش نكنيم كه از آن سو نيز در اسلام آمده است: بهترين مرد كسى است كه براى همسر خويش بهتر باشد. «خيركم خيركم لأهله و أنا خيركم لأهلى.» [و سائل الشيعه، ج 14، ص 122، ح 8.] پيامبر فرمود: بهترين شما كسى است كه براى خانواده اش بهترين باشد و من براى خانواده ام بهترين هستم و باز فرمودند: «أحسن الناس ايمانا أحسنهم خلقا و ألتفهم بأهله و أنا الطفكم بأهلى.» [بحارالأنوار، ج 71، ص 387، ح 34.] و به روايت ديگرى حضرت زهرا عليهاالسلام فرمود: «خياركم ألينكم مناكبه و أكرمهم لنسائهم» [فاطمه الزهراء عليهاالسلام بهجه قلب المصطفى صلى الله عليه و آله، ص 273 به نقل ار دلائل الامامه، ص 7.] مردانى كه سازش پذيرترند و زنان خويش را گرامى تر مى دارند، بهترين مردانند. و باز مى خوانيم: «خياركم أحسنكم اخلاقا و أخفكم مؤونه و أخفضكم لأهله [مستدرك، ج 8، باب 87، ص 448، ح 9963.] و نيز آمده: «ألا خيركم لنسائه و أنا خيركم لنسائى. [و سائل الشيعه، ج 14، ص 122، ح 11.]

در اين ارتباط نكات ديگرى هم هست كه هم اكنون بدان نمى پردازيم سخن در اين است كه زنان بايد با ارزش نيكو شوهردارى كردن آشنا باشند و اصول آن را نيز بدانند و رعايت كنند.

هم اكنون با ما همراه شويد تا اين خصلت بلند را در زندگى زهرا عليهاالسلام بنگريم و از اين برترين اسوه در اين ارزش بزرگ درس بگيريم.

حضرت زهرا عليهاالسلام همسر قهرمان ميدان دارى بودند كه در طول نه سال زندگى مشتركشان در بيش از هفتاد حركت نظامى شركت داشت و اين همزيستى در شرايطى بود كه فقر و نادارى بر عمق هستيشان چنگ زده بود ولى هيچ گاه حضرت، گلايه اى نداشتند.

اصول شوهردارى حضرت زهرا عبارت بود از:

عدم مخالفت با شوهر نگاه به وى غم هاى شوهر را مى زدود.

اميرالمؤمنين فرمود: فوالله ما أغضبتها و لااكرهتها على أمر حتى قبضها الله عزوجل و لاأغضبنى و لاعصت لى امرا و لقد كنت أنظر اليها فتنكشف عنى الهموم و الأحزان.» [بحارالأنوار، ج 43، ص 134، ح 32.]

به خدا سوگند او را ناراحت و خشمگين نكردم و بر هيچ كارى مجبورش نساختم تا آن زمان كه خداوند وى را به ديار ابد برد و او نيز مرا ناراحت و خشمگين نساخت و در هيچ موضوعى با من مخالفت نكرد وقتى كه به او مى نگريستم غم هايم زدوده شد. حضرت زهرا عليهاالسلام خود به پيامبر صلى الله عليه و آله گفت: تا زنده ام مطيع على عليه السلام خواهم بود. «فقالت فاطمه: والذى اصطفاك و هداك و هذا بك الامه لازلت مقره له ما عشت.» [بحارالانوار، ج 43، ص 39، ح 40.]

هيچ گاه از شوهر چيزى نخواست.

بنا به توصيه و سفارش پيامبر صلى الله عليه و آله هيچ گاه از شوهر خويش چيزى نخواست چرا كه شايد در توان وى نباشد. در يك روز كه امام على عليه السلام خوراكى اى خواست تا ميل كند زهرا عليهاالسلام گفت: سوگند به خدايى كه حق تو را بزرگ داشت سه روز است كه هيچ نداريم جز همان خوراك مختصرى كه شما را بدان بر خويش مقدم داشتم. امام على عليه السلام فرمود: پس چرا باخبرم نساختى؟ حضرت زهرا عليهاالسلام گفت: پدرم مرا از اينكه از شما چيزى بخواهم بازداشته است و فرموده است: تو چيزى نخواه اگر پسر عمويت به دلخواه چيزى آورد وگرنه تو چيزى مخواه.

قال: «أفلا أخبرتنى قالت: كان رسول الله صلى الله عليه و آله نهانى عن أسألك شيئا فقال: لاتسألى ابن عمك شيئا ان جائك بشى ء عفوا و الا فلا تسأليه» [بحارالأنوار، ج 14، ص 197، ح 4، به نقل از تفسير عياشى.]

حضرت زهرا عليهاالسلام در روايتى ديگر فرمود: «انى لأستحيى من الله أن اكلف نفسك ما لاتقدر عليه.» [بحارالأنوار، ج 43، ص 59، ح 51.] من از خداوند، شرم دارم كه درخواستى خارج از توان شما داشته باشم.

ياور شوهر در راه طاعت خدا.

حضرت زهرا عليهاالسلام و امام على عليه السلام بهترين زن و مردى هستند كه در زير اين آسمان در كنار هم عالى ترين زندگى مشترك را با هم گذرانده اند. دو معصوم كه از والاترين معصومان و شايسته ترين انسان ها هستند.

حضرت رسول صلى الله عليه و آله، از امام على عليه السلام درباره ى زهرا عليهالسلام پرسيدند. فرمود: «نعم العون على طاعه الله» [بحارالأنوار، ج 43 ، ص 117، ح 24.] ياور خوبى در راه خدا است. و از حضرت زهرا عليهاالسلام درباره ى امام على عليه السلام فرمود: «خير بعل» [همان.] بهترين شوهر است.

اين دو همتا در روابط همسرى، بى همتا بودند.