صداى فاطمى فدك

محمد باقر انصارى و سيد حسين رجايى

- ۳ -


28 : پاسخ ام سلمه به ابوبكر  
راوى مى گويد: آنگاه ام سلمه سر خود را از حجره اش بيرون آورد و گفت :
آيا مثل فاطمه اى كه دختر رسول خداست اين حرفها زده مى شود؟! در صورتى كه او حوريه اى بين انسان ، و انس براى نفس پيامبر است . در آغوش ‍ پيامبران تربيت يافته و نزد ملائكه دست به دست گرديده و در دامان زنان پاك رشد نموده و به بهترين وجهى در وجود آمده و به نيكوترين صورت تربيت شده است .
آيا گمان مى كنيد پيامبر ميراثش را بر او حرام نموده و او را از مسئله آگاه ننموده است ؟ با اينكه خداوند به او فرموده : و خانواده نزديك خود را از مخالفت احكام الهى بترسان . آيا مى شود پيامبر به فاطمه اين مسئله را فرموده باشد ولى او مطالبه ارث نمايد؟! و حال آنكه او بهترين زنان و مادر سر آمد جوانان و همتاى مريم دختر عمران و همسر شير شجاعان است . فاطمه اى كه با پدرش رسالتهاى پروردگار پايان يافت .
قسم به خدا پيامبر نسبت به او در گرما و سرما دلسوزى مى كرد و دست راست خود را زير سر او نهاد و رو انداز او را دست چپش قرار مى داد. عجله نكنيد كه پيامبر ناظر گمراهى شماست و بر خدا وارد مى شويد. واى بر شما و به زودى خواهيد دانست .
29 : خطابها مع رافع بن رفاعه تذكر غذير خم  
ثم ولت ، فاتبعها رافع بن رفاعه الزرقى فقال لها: يا سيده النساء، لو كان ابوالحسن تكلم فى هذا الامر و ذكر للناس قبل ان يجرى هذا العقد، ما عدلنا به احدا.
فقالت له بردتها، اليك عنى ! فما جعل الله لا حد بعد غدير خم من حجه و لا عذر.

29 : خطاب خضرت با رافع و يادآورى غدير  
آنگاه حضرت بر خاست و به راه افتاد. رافع بن رفاعه به دنبال حضرت آمد و گفت : اى برترين بانوان ، اگر حضرت ابوالحسن در رابطه با اين مسئله قبل از اين بيعتى كه با ابوبكر شد صحبتى مى كرد و اين مطلب را به مردم تذكر مى داد، ما شخص ديگرى را به جاى او نمى پذيرفتيم !
خضرت با حالت غضب به او فرمود: از من دور شو، خداوند بعد از واقعه غدير خم براى احدى دليل و عذرى باقى نگذارده است !
30 : شكواها الى اميرالمؤ منين عليه السلام  
ثم انكفات عليه السلام و اميرالمؤ منين عليه السلام يتوقع رجوعها اليه و يتطلع طلوعها عليه .
فلما جاءت و دخلت عليه و استقرت بها الدار قالت لاميرالمومنين عليه السلام :
يا بن ابى طالب ! اشتملت شمله الجنين و قعدت حجره الظنين ؟
نقضت قادمه الاجدل فخانك ريش الاعزل !
هذا ابن ابى قحافه ، يبتزنى نحله ابى و بلغه ابنى . لقد اجهد فى خصامى ، و الفيته الد فى كلامى ، حتى حبستنى قيله نصرها و المهاجره و صلها و غضت الجماعه دونى طرفها، فلا دافع و لا مانع . خرجت كاظمه و عدت راغمه ! اضرعت خدك يوم اضعت حدك ؟
افترست الذئاب و افترشت التراب ، ما كففت قائلا و لا اغنيت باطلا و لا خيار لى !
ليتنى مت قبل هنيتى و دون ذلتى ! عذيرى الله منه عاديا و منك حاميا.
ويلاى فى كل شارق ! ويلاى فى كل غارب ؟ مات العمد و وهن العضد. شكواى الى ابى و عداواى الى ربى .
اللهم انت اشد منهم قوه و حولا، اشد باسا و تنكيلا.

30 : شكايت به اميرالمؤ منين عليه السلام  
سپس فاطمه زهرا سلام الله عليها به سوى خانه مراجعت نمودند در حالى كه اميرالمؤ منين عليه السلام انتظار بازگشت را مى كشيدند و منتظر از راه رسيدن آن بانو بودند. چون حضرت نزد اميرالمؤ منين عليه السلام رسيدند و وارد خانه شدند خطاب به اميرالمومنين عليه السلام عرض كردند:
اى پسر ابوطالب ! آيا مانند جنين نشسته اى ، و مثل اشخاص متهم در خانه جاى گرفته اى ؟ تو بالهاى بازان شكارى را مى شكستى ، و اكنون پر پرندگان بى بال و پر بر تو تاءثير كرده است ؟!
اين پسر ابوقحافه است كه با قهر و غلبه بخشش پدرم و ذخيره دو پسرم را مى گيرد. او با حديث تمام به مبارزه من برخاسته ، و او را با دشمنى هر چه بيشتر در مقابل صحبتهايم يافته . تا آنكه انصار يارى خود را و مخاجران كمكشان را از من باز داشتند و چشمانشان را در يارى من بستند، و در نتيجه نه دفاع كننده اى هست و نه منع كننده اى !
با سينه اى پر از خشم كه فرو خورده بودم از منزل خارج شدم ، و با خوارى به خانه بازگشتم . روى خود را به ذلت افكندى هنگامى كه صلابتت را سست نمودى . تو گرگان را از هم مى دريدى ، ولى اكنون خاك را فرش خود قرار داده اى ! نه گوينده اى را از كلام باز داشتى و نه از باطلى منع نمودى ، و من اختيارى از خود ندارم .
اى كاش قبل از اين لحظه و قبل از خواريم مى مردم . عذر من به درگاه خداوند همين بس كه ابوبكر متجاوز بود و من مى خواستم از تو حمايت كرده باشم . اى واى بر من در هر صبحگاه ! و واى بر من در هر شامگاه ! تكيه گامها از بين رفت و بازو سست گرديد. شكايت خود را به پدرم مى نمايم ، و انتقام از ستم آنان را از خداوند مى خواهم .
خداوند! تو در قدرت و قوت بر منع از آنان قوى تر هستى و عذاب و عقوبت تو سخت تر است .
31 : اميرالمؤ منين عليه السلام يخفف عنها الالام  
فقال اميرالمؤ منين : لا ويل لك ، بل الويل لشانئك . ثم نهنهى عن وجدك يا بنه الصفوه و بقيه النبوه .
فما ونيت عن دينى و لا اخطات مقدورى . فان كنت تريد من البلغه فرزقك مضمون و كفيلك مامون و ما اعد لك افضل مما قطع عنك ، فاحتسبى الله .
فقالت عليه السلام : حسبى الله و امسكت .

31 : تسلى اميرالمؤ منين عليه السلام به حضرت زهرا سلام الله عليها  
اميرالمؤ منين عليه السلام فرمود: واى بر تو نيست ، بلكه واى بر كسى است كه بغض تو را دارد و با تو بد رفتارى مى كند. خود را از خشم بازدار، اى دختر پيامبر برگزيده واى يادگار نبوت . در دينم عجز نشان ندادم و از آنچه قدرت داشتم كوتاهى نكردم .
اگر به اندازه كفاف زندگى مى خواهى روزى تو ضمانت شده است و متكفل آن مورد اعتماد است و آنچه براى تو آماده شده بهتر از چيزى است كه از تو منع شده است : پس به حساب خدا قرار ده .
حضرت زهرا سلام الله عليها عرض كرد: خدا مرا كافى است ؛ و ديگر چيزى نفرمود.
32 : عياده نساء المهاجرين و الانصار لها سلام الله عليها  
لما رجعت فاطمه سلام الله عليها الى منزلها فتشكت - و كان وفاتها فى هذه المرضه - دخل اليها انساء المهاجرات و الانصاريات عائدات ، فقلن لها: كيف اصبحت يا بنت رسول الله ؟
فحمدت الله و صلت على ابيها، ثم قالت :
اصبحت و الله عائفه لدنيا كن ، قاليه لرجالكن ، لفظتهم بعد ان عجمتهم و شناتهم بعد ان سبرتهم .
فقبحا لفلول الحد و خور القناه و خطل الراى و عثور الجد و خوف الفتن !
و لبئس ما قدمت لهم انفسهم ، ان سخط الله عليهم و فى العذاب هم خالدون .
لا جرم و الله لقد قلدتهم ربقتها و حملتهم اوقتها و شننت عليهم عارها. فجدعا و عقرا و بعدا للقوم الظالمين .

32: عيادت زنان مهاجر و انصار  
هنگامى كه حضرت زهرا سلام الله عليها به خانه بازگشت و مريض شد - كه شهادت حضرت هم در اثر آن بيمارى بود - زنان مهاجر و انصار به عيادت حضرت آمدند و گفتند: اى دختر پيامبر، حالتان چگونه است ؟
حضرت حمد الهى به جاى آورد و بر پدر بزرگوارش درود فرستاد و سپس ‍ فرمود:
صبح كرده ام در حاليكه به خدا سوگند از دنياى شما متنفرم و آن را رها كرده ام ، و نسبت به مردان شما عضبناكم . با امتحان اول آنان را به دور افكندم و با آزمايش عمق ايمانشان آنان را مورد غضب و ملامت قرار دادم .
پس ننگ بر كند شدن شمشير و بى استقامتى نيزه و اضطراب فكر و تزلزل روح جديت و ترس از فتنه و جنگ ! و چه بد است آنچه براى آينده خود مهيا كرده اند كه خداوند بر آنان غضب كرده و دائما در عذاب خواهند بود.
بنابر اين چاره جز اين نبود كه قلاده آن را بر گردنشان افكندم و سنگينى آن را بر دوششان قرار دادم و ننگ آن را بر سرشان افكندم .
پس خير از ظالمين دور باد و به بلا دچار شوند و از آثار نيك محروم باشند و از رحمت خدا دور گردند.
33 : ما الذى نقموا من ابى احسن عليه السلام  
و يحهم ! انى زحزحوها عن رواسى الرساله و قواعد النبوه و مهبط الروح الامين بالوحى المبين و الطبين بامر الدنيا و الدين ؟! الا ذلك هم الخسران المبين .
و ما الذى نقموا من ابى الحسن ؟ نقموا و الله نكير سيفه و قله مبالاته لحتفه و شده و طاته و نكال وقعته و تبحره فى كتاب الله و تنمره فى ذات الله عز و جل .

33: از على عليه السلام چه چيزى را نپسنديدند؟  
واى بر آنان ! خلافت را از كوههاى بلند رسالت و پايه هاى نبوت و محل نزول روح الامين با وحى مبين و از عالمان آگاه و حاذق در امر دنيا و دين به كجا كشاندند. بدانيد كه اين زيان آشكار است .
از ابوالحسن (على عليه السلام ) چه چيزى را نپسنديدند؟ به خدا قسم ، ناراضى بودند از صلابت شمشيرش و بى پروايى او از مرگش و شدت حمله هايش و بر خوردهاى عبرت آموز او در جنگ ، و از تبحر او در كتاب خدا و غضب او در امر الهى .
34 : خساره الامه بغصب حق على عليه السلام  
و تالله لو تكافوا عن زمام نبذه اليه رسول الله صلى الله عليه و آله لا عتلقه ، و لسار بهم سيرا سجحا لا يكلم خشاشه و لا يكل سائره و لا يتعتع راكبه ؛ و لا وردهم منهلا نميرا رويا صافيا فصفاضا تطفح ضفتاه و لايترنق جانباه ؛ و لا صدرهم بطانا قد تخير لهم الرى ، غير متحمل منه بطائل الا بغمر الناهل و ردعه سوره الساغب ؛ و لفتحت عليهم بركات من السماء و الارض .
و لكنهم نغوا فسيا خذهم الله بما كانوا يكسبون ، و الذين ظلموا من هوالا سيصيبهم سيئات ما كسبوا و ما هم بمعجزين .

34 : چه كسى را به جاى على عليه السلام انتخاب كردند؟!  
به خدا سوگند، اگر از گرفتن مهارى كه پيامبر صلى الله عليه و آله آن را به او (على عليه السلام ) سپرده بود خوددارى مى كردند با او انس مى گرفت و آنان را چنان به آرامى سير مى داد كه محل بستن مهار زخمى نكند و حركت دهنده آن خسته نشود و سواره آن به اضطراب نيفتد. و آنان را بر سر آبى فراوان و گوارا و زلال و وسيع مى برد كه آب آن از دو طرف نهر لبريز باشد و دو سوى آن گل آلود نشود، و آنان را از آنجا سيراب بيرون مى آورد. در حالى كه براى آنان سيرابى را پسنديده ، خود از آن استفاده نمى كرد مگر بقدر رفع عطش سيراب و دفع شدت گرسنگى .
و اگر خلافت را به او مى سپردند بركات آسمان و زمين بر آنان گشوده مى شد، ولى آنان از حق روى گردانيدند، پس به زودى خداوند آنان را به آنچه براى خود كسب كرده اند مواخذه مى نمايد و به زودى مى رسد به كسانى كه ظلم نمودند سزاى آنچه كسب كرده اند و نمى توانند مانع چنين عاقبتى شوند.
35 : من الذى استبدلوه بعلى عليه السلام  
الا هلم فاسمع و ما عشت اراك الدهر عجبا، و ان تعجب فقد اعجبك الحادث !
الى اى نحو اتجهوا؟ و الى اى سناد استندوا؟ و على اى عماد عتمدوا؟ و بايه عروه تمسكوا؟ و على ايه ذريه اقدموا و احتنكوا؟ و لمن اختاروا و لمن تركوا؟ لبئس المولى و لبئس العشير بئس للظالمين بدلا.
استبدلوا و الله الذنابى باقوادم ، و الحرون باقاحم ، و العجز بالكاهل .
فرغما لمعاطس قوم يحسبون انهم يحسنون صنعا! الا انهم هم المفسدون و لكن لايشعرون .
و يحهم ! و افمن يهدى الى الحق احق ان يتبع ، امن لا يهدى الا ان يهدى ؟ فما لكم ، كيف تحكمون ؟

35 : پيش بينى عاقبت غصب خلافت  
هان ، بيا و بشنو، و تا زنده اى روزگار امر عجيبى را به تو نشان خواهد داد! و اگر تعجب كنى بدان كه همين حادثه تو را به تعجب وا داشته است !
به كدام سو روى آورده اند؟! و به كدام تكيه گاهى اتكا نمودند؟!. به كدام پايه اى اعتماد نمودند؟! و به كدام دستاويزى چنگ زدند؟! و بر ضد كدامين ذريه اى اقدام كردند و بر آنان چيره شدند؟! و براى چه كسى انتخاب كرند و براى چه كسى رها نمودند؟! چه بد سرپرستى و چه بد دوستانى ! و براى ظالمين چه بد جايگزينى است .
به خدا سوگند پس ماندگان را به جاى پيشتازان ، و ترسوى نادان را به جاى دلير آگاه ، و فرومايگان را به جاى معتمدان خود قرار دادند. بينى شان بر خاك ماليده باد و پشيمان شوند قومى كه گمان مى كنند كار درستى انجام مى دهند. بدانيد كه آنان مفسدند ولى خود نمى دانند.
واى بر آنان ! آيا كسى كه به حق هدايت مى كند سزاوارتر به پيروى است يا كسى كه خود هدايت نيافته مگر آنكه هدايت شود؟ شما را چه شده است ؟! چگونه حكم مى كنيد؟!
36 : انذر هم بعاقبه الاغتصاب  
اما لعمر الله لقد لقحت نن فنظره ريثما تنتج ، ثم احتلبوا طلاع القعب دما عبيطا و ذعافا ممقرا. هنالك يخسر المبطلون ، و يعرف التالون غب ما اسس الاولون .
ثم طيبوا بعد ذلك عن انفسكم نفسا، و اطمانوا للفتنه جاشا، و ابشروا بسيف صارم و سطوه معتد غاشم و هرج شامل و استبداد من الظالمين ، يدع فيئكم زهيدا و جمعكم حصيدا.
فيا حسره لكم ! و انى بكم و قد عميت عليكم ، انلز مكموها و انتم لها كارهون ؟!

36 : خسارت امت با غصب حق على عليه السلام  
بدانيد قسم به لايزالى خداوند، هم اكنون فتنه بار دار شده است ! پس زمان كوتاهى منتظر بمانيد تا ثمره اش ظاهر گردد. آنگاه از آن كاسه اى لبريز از خون تازه و سم تلخ كشنده بدوشيد. آنگاه است كه اهل باطل زيان مى كنند، و آيندگان از نتيجه آنچه پيشينيان پايه گذارده اند آگاه مى شوند.
سپس خيال خود را راحت كنيد و قلب خود را براى نزول فتنه قوى كنيد و بشارت باد شما را بر شمشيرى برنده ، و قهر و غلبه متجاوز ظالم ، و هرج و مرج دائمى و عمومى ، و زورگويى ظالمين به گونه اى كه اموال عمومى را غارت مى كند و براى شما چيز كمى را باقى مى گذارد و جمع شما را درو كرده و نابود مى نمايد.
افسوس بر شما! چگونه خواهيد بود هنگامى كه دچار سر در گمى مى شويد؟ آيا حق را به زور به شما بقبولانيم و در حالى كه خودتان مايل نيستيد؟!
37 : عذر لا يقبل بعد التقصير  
فاعادت النساء قولها عليه السلام على رجالهن ، فجاء اليها قوم من وجوه المهاجرين و الانصار معتذرين و قالوا: يا سيده النساء لو كان الوالحسن ذكر لنا هذا الامر من قبل ان نبرم العهد و نحكم العقد لما عدلنا عنه الى غيره .
فقالت عليه السلام : اليكم عنى ، فلا عذر بعد تعذيركم و لا امر بعد تقصير كم .

در اينجا متن عربى خطبه فاطمى فدك پايان مى پذيرد.
37 : عذرى كه پذيرفته نيست  
زنان عيادت كننده فرمايشات حضرت زهرا سلام الله عليها را براى مردان خود بازگو كردند.
پيرو آن عده اى از بزرگان مهاجرين و انصار بعنوان عذر خواهى نزد حضرت آمده و گفتند: اى سيده النساء اگر ابوالحسن (على عليه السلام ) اين مسئله را قبل از آنكه پيمانى ببنديم و عقدى را محكم كنيم به ما ياد آور مى شد، ما او را رها نكرده سراغ ديگرى نمى رفتيم .
حضرت زهرا سلام الله عليها فرمود: از من دور شويد (بس كنيد)، كه با بهانه هاى بيهوده تان عذر شما پذيرفته نيست و با كوتاهى هاى شما جاى هيچ سخنى باقى نمانده است !
در اينجا ترجمه فارسى خطبه فاطمى فدك پايان مى پذيرد
مدارك خطبه فدك 
در طول تاريخ تاكيد خاصى بر حفظ متن براى اين خطبه بوده كه هم درياى معارف اعتقادى است و هم يادگار مادر شيعه و سند مظلوميت اوست .
بيش از 230 كتاب مستقل به زبانهاى فارسى ، عربى ، اردو، تركى ، انگليسى و فرانسوى در موضوع فدك تاءليف شده ، كه 100 كتاب آن درباره خطابه حضرت زهرا سلام الله عليها و شرح و تفسير آن است .
O سند خطابه حضرت زهرا سلام الله عليها  
اسناد بلند و معتبر خطابه زهرا سلام الله عليها از اميرالمؤ منين عليه السلام و فرزندان آن حضرت آغاز مى شود. زينب كبرى سلام الله عليها دختر پنج ساله فاطمه سلام الله عليها در آن غوغاى حق كشى صداى مادر را در سينه ضبط نمود و به نسلهاى مسلمين رساند و تا امروز اثر آن زنده مانده است . همچنين امام حسين و امام زين العابدين و امام باقر و امام صادق عليه السلام بعنوان ناقلين خطبه مادرشان فاطمه سلام الله عليها آن را به اصحابشان آموخته اند.
نكته اى كه در اين مورد جلب توجه مى كند جنبه ادبى بسيار بالاى خطبه است كه باعث شده عده اى از راويان و مولفين غير شيعه نيز اين خطبه مفصل را با جزئياتش نقل كنند.
از نمونه هاى بسيار جالب ، نقل اين خطبه در كتاب المنظوم و المنثور من الكلام نسوان العرب من الخطب و الشعر است كه مولف آن از علماى متقدم سنى است ، و نسخه خطى اين كتاب در خزانه موكل عباسى در قرن دوم بوده است . (17)
O منابع خطابه حضرت زهرا سلام الله عليها 
خطابه حضرت زهرا سلام الله عليها با اسناد زيادى نقل شده كه بسيارى از آنها به دست ما نرسيده و يا اگر رسيده متن كامل خطبه را همراه نداشته و فقط قسمتهايى از آن را نقل كرده است . اسنادى كه تاكنون به دست ما رسيده و خطبه كامل حضرت را براى ما نقل كرده باشد 22 سند است كه ذيلا بعنوان پشتوانه متن آماده شده خطبه عينا ذكر مى شود. اين اسناد از 17 منبع به شرح زير استخراج شده است :
1. دلائل الامه ، ابوجعفر محمد بن جرير طبرى امامى از علماى قرن پنجم ، چاپ قم ، موسسه بعثت ، 1413: ص 109 - 129.
2. الاحتجاج ، ابومنصور احمد طبرسى متوفاى 548 چاپ قم ،: ج 1 ص ‍ 131 - 146.
3. كشف الغمه فى معرفه الائمه عليه السلام ، ابوالحسن على بن عيسى اربلى متوفاى 693، چاپ بيروت ، دار الكتاب الاسلامى ، ج 2 ص 105 - 120.
4. شرح نهج البلاغه ، ابن ميثم بحرانى متوفاى 679، چاپ بيروت ، 1401، دار العالم الاسلامى : ج 5 ص 105.
5. الشافى فى الامامه ، سيد مرتضى عليم الهدى متوفاى 436، چاپ تهران ، موسسه الصادق ، 1410: ج 4 ص 69 - 78.
6. شرح الاخبار فى فضائل الائمه الاطهار عليه السلام ، قاضى نعمان مغربى متوفاى 363، چاپ قم ، جامعه مدرسين : ج 3 ص 34 - 40.
7. الطرائف ، سيد رضى الدين على بن طاووس متوفاى 664، چاپ قم ، 1400: ص 263 - 266.
8. الدر النظيم فى مناقب الائمه اللهاميم ، جمال الدين يوسف بن حاتم شمامى از علماى قرن هفتم ، چاپ قم ، جامعه مدرسين 1420: ص 465 - 483.
9. الكتاب المبين ، محمد بن عبدالنبى نيشابورى متوفاى 1232، نسخه خطى كتابخانه آيه الله مرعشى قم ، شماره 1875، ص 190.
10. انوار اليقين فى امامه اميرالمؤ منين عليه السلام ، حسين بن بدرالدين حسنى يمنى متوفاى 670، نسخه خطى كتابخانه مركز الابحاث العقائده فم : ص 27، 276 - 287.
11. منال الطالب فى شرح طوال الغرائب ، مبارك بن محمد بن اثير متوفاى 606، چاپ مكه ، جامعه ام القرى ، 1399، ص 501 - 507، 528 - 529.
12. شرح نهج البلاغه ، ابن ابى الحديد المتوفى 656، چاپ مصر، دار احياء الكتب العربيه ، ج 16 ص 211 - 215، ص 223 - 234.
13. التذكره الحمدونيه ، ابن حمدون محمد بن حسن متوفاى 562، چاپ بيروت ، دار صار، 1996، ج 6 ص 255 - 259 ح 628.
14. نثر الدار، ابوسعد منصور آبى متوفاى 421، چاپ مصر، الهيئه المصريه العامه الكتاب : ج 4 ص 8 - 15.
15. بلاغات النساء ابن طيفور احمد بن ابى طاهر متوفاى 280، چاپ قم ، انتشارات بصيرتى : ص 12، 14.
16. الفاضل فى صفه الادب الكامل ، ابوالطيب محمد بن احمد وشاء متوفاى 325، چاپ بيروت ، 1411، دار الغرب العربى ، ص 210 - 213.
17. نسخه علامه قزوينى ، كه در كتاب فدك ص 145 آورده و ويژگى خاصش را مقابله آن توسط چند نفر از علماى نسخه شناس بيان نموده است .
لازم به تذكر است كه سه منبع زير نيز قسمتهايى از خطبه را نقل كرده اند:
1. معانى الاخبار، شيخ صدوق متوفاى 381، چاپ قم ، مكتبه الداورى : ج 2 ص 295 - 296، ج 1 ص 384 - 385.
2. امالى طوسى ، شيخ طوسى متوفاى 460، چاپ قم ، مكتبه المفيد: ص ‍ 384.
3. نسخه علامه مجلسى ، كه در بحارالانوار: ج 29 ص 311 آورده و مى گويد:
در حاشيه نسخه قديمى از كتاب كشف الغمه يافتم كه نوشته بود: به خط سيد مرتضى يافتم كه ... و بعد قسمتى از خطبه را نقل مى كند. اين نسخه هم اكنون در كتابخانه آستان قدس رضوى به شماره 1081 موجود است .
O اسناد خطابه حضرت زهرا سلام الله عليها 
اسناد خطابه حضرت زهرا سلام الله عليها در مسجد با 22 سند نقل شده كه تفصيل آن چنين است :
O روايت حضرت زينب كبرى سلام الله عليها  
1. قال ابو جعفر بن جرير الطبرى فى دلائل الامامه اخبرنى ابوالحسين محمد بن هارون بن موسى التلعكبرى ، قال حدثنا ابى ، قال : حدثنا ابوالعباس احمد بن محمد بن سعيد الهمدانى ، فقال : حدثنى محمد بن المفضل بن ابراهيم بن المفضل بن قيس الاشعرى ، قال : حدثنا على بن حسان ، عن عمه عبدالرحمن بن كثير، عن ابى عبدالله جعفر بن محمد، عن ابيه ، عن جده على بن الحسين عليه السلام ، عن عمه زينب بنت اميرالمؤ منين عليه السلام .
2. قال الطبرى ايضا فى دلائل الامه : قال العباس : حدثنا محمد بن المفضل بن ابراهيم الاشعرى ، قال : حدثنى ابى ، قال : حدثنا احمد بن محمد بن عمرو بن عثمان الجعفى ، قال حدثنى ابى ، عن جعفر بن محمد عليه السلام ، عن ابيه ، عن جده على بن الحسين عليه السلام ، عن عمته زينب بنت اميرالمؤ منين عليه السلام و غير واحد.
3. قال الطبرى ايضا فى دلائل الامامه : حدثنى القاضى ابو اسحاق ابراهيم بن مخلد بن جعفر بن سهل بن حمران الدقاق ، قال : حدثنى ام الفضل خديجه بنت محمد بن احمد بن ابى الثلج ، قال : حدثنا ابوعبدالله محمد بن احمد الصفوانى ، قال : حدثنا ابواحمد عبدالعزيز بن يحيى الجلودى البصرى ، قال : حدثنا محمد بن زكريا، قال : حدثنا جعفر بن عماره الكندى ، قال : حدثنى ابى ، عن الحسن بن صالح بن حى ، قال : حدثنى رجلان من بنى هاشم ، عن زينب بنت على عليه السلام .
4. قال ابن ابى الحديد فى شرحه على نهج البلاغه : قال ابوبكر احمد بن عبدالعزيز الجوهرى : حدثنا محمد بن زكريا، قال : حدثنا جعفر بن محمد بن عماره الكندى ، قال : حدثنى ابى ، عن الحسين بن صالح بن حى ، قال : حدثنى رجلان من بنى هاشم ، عن زينب بنت على عليه السلام .
5. قال الحسن بن بدرالدين محمد الحسنى اليمنى فى انوار اليقين : حدثنا ابوزرعه احمد بن محمد بن موسى الفارسى ، قال : حدثنا القاسم بن محمد بن صعب الكوفى ، قال : حدثنى ابى ، قال : حدثنى يحيى بن الحسين بن زيد بن على ، عن ابيه ، عن جده ، عن عمته زينب بنت على عليه السلام .
6. قال احمد بن ابى طاهر ابن طيفور فى بلاغات النساء حدثنى جعفر بن محمد رجل من اهل ديار مصر - لقيته بالراقفه - قال : اخبرنا جعفر الاحمر، عن زيد بن على بن الحسين عليه السلام ، عن عمته زينب عليه السلام .
7. قال جمال الدين يوسف بن حاتم الشامى فى الدر النظيم : روى عبدالله بن على بن ابى طالب عليه السلام .
O روايت امام حسين عليه السلام  
8. قال ابوجعفر الطبرى فى دلائل الامامه : حدثنا العباس بن بكار، قال : حدثنا حرب بن ميون ، عن زيد بن على ، آبائه عليه السلام ، و هو ينهى الى الحسين عليه السلام .
9. قال ابن طيفور فى بلاعات النساء عن ابى الحسين زيد بن على بن الحسين عليه السلام ، قال : حدثنيه ابى ، عن جدى الحسين عليه السلام .
O روايت امام باقر عليه السلام  
10. قال ابوجعفر الطبرى فى دلائل الامه قال الصفوانى : حدثنى ابى عن عثمان قال : حدثنا نائل بن نجيح ، عن عمرو بن شمر، عن جابر الجعفى ، عن ابى جعفر محمد بن على الباقر عليه السلام .
11. قال ابن ابى الحديد فى شرح نهج البلاغه : قال ابوبكر احمد بن عبدالعزيز الجوهرى : حدثنى عثمان بن عمران العجيفى ، عن نائل بن نجيح ، عن عمرو بن شمر، عن جابر الجعفى ، عن ابى جعفر محمد بن على عليه السلام .
12. قال ابن ابى الحديد فى شرح نهج البلاغه : قال ابوبكر احمد بن عبدالعزيز الجوهرى : حدثنى محمد بن زكريا، قال : حدثنى جعفر بن عماره قال : حدثنى ابى ، عن الحسين بن صالح بن حى : قال : جعفر بن محمد بن على بن الحسين عليه السلام ، عن ابيه جعفر محمد بن على عليه السلام .
O روايت ابن عباس  
13. قال ابوجعفر الطبرى فى دلائل الامامه حدثنا ابوالمفضل محمد بن عبدالله بن المطلب الشيبانى ، قال : حدثنا ابوالعباس احمد بن محمد (بن احمد) بن سعيد الهمدانى ، قال : حدثنا احمد بن محمد بن ابى نصر البزنطى ، عن السكونى ، عن ابان بن عثمان الاحمر، عن ابان بن اغلب الربعى ، عن عكرمه عن ابن عباس .
O روايت عبدالله بن حسن بن حسين  
14. قال ابوجعفر الطبرى فى دلائل الامامه قال الصفوانى : حدثنى محمد بن محمد بن يزيد مولى بنى هاشم ، قال حدثنى عبدالله بن محمد بن سليمان عن عبدالله بن الحسن بن الحسن ، عن جماعه من اهله .
15. قال ابن طيفور فى بلاغات النساء قد حدث به الحسين بن علوان ، عن عطيه العوفى ، انه سمع عبدالله بن الحسن يذكره ، عن ابيه .
16. قال ابن ابى الحديد فى شرح النهج : قال ابوبكر احمد بن عبدالعزيز الجوهرى : حدثنى احمد بن محمد بن يزيد، عن عبدالله بن محمد بن سليمان ، عن ابيه ، عن عبدالله بن الحسن بن الحسن .
O روايت عايشه  
17. قال السيد المرتضى فى الشافى اخبرنا ابو عبدالله (خ ل : ابوعبيدالله ) محمد بن عمران المرزبانى (و زاد فى خ ل : قال : حدثنى محمد بن احمد الكاتب )، قال : حدثنا احمد بن عبيد بن ناصح النحوى ، قال : حدثنى الزيادى ، قال ، حدثنا الشرقى بن القطامى ، عن محمد بن اسحاق ، قال : حدثنا صالح بن كيسان ، عن عروه بن الزبير، عن عائشه .
18. قال السيد ابن طاووس فى الطرائف و الشيخ محمد النيشابورى فى الكتاب المبين : ذكر الشيخ اسعد بن سقروه (خ ل : سعيد بن سقر) فى كتاب الفائق عن الاربعين عن الشيخ ابى بكر احمد بن موسى بن مردوديه الاصفهانى فى كتاب المناقب ، قال : اخبرنا اسحاق بن عبدالله بن ابراهيم ، قال : حدثنا احمد بن عبيد بن ناصح النحوى : قال : حدثنى الزيادى محمد بن زياد، قال : حدثنا شرقى بن قطامى ، عن صالح بن كيسان ، عن الزهرى ، عن عروه عن عائشه .
O روايت ابوهشام محمد  
19. قال ابوجعفر فى دلائل الامه : قال الصفوانى : حدثنا عبدالله بن الضحاك : قال : حدثنا هشام بن محمد، عن ابيه .
O روايت عوانه  
20. قال ابوجعفر الطبرى فى دلائل الامه : قال الصفوانى : حدثنا عبدالله بن الضحاك ، قال : حدثنا هشام بن محمد، عن عوانه .
O روايت ابن عايشه  
21. قال السيد المرتضى فى الشافى قال المرزبانى : حدثنا ابوبكر احمد بن محمد المكى ، قال : حدثنا ابوالعيناء محمد بن القاسم اليمانى ، قال : حدثنا ابن عائشه .
22. قال ابوجعفر الطبرى فى دلائل الامامه : قال الصفوانى : حدثنا ابن عائشه .
همچنين سخنان حضرت زهرا سلام الله عليها خطاب به زنان مهاجر و انصار كه بعد از خطبه به عيادت آمده بودند با 8 سند نقل شده كه تفصيل آن چنين است :
O روايت اميرالمؤ منين عليه السلام  
1. قال الصدوق فى معانى الاخبار: حدثنا بهذا الحديث ابوالحسن على بن محمد بن الحسن المعروف با بن مقبره القزوينى ، قال : اخبرنا ابوعبيدالله جعفر بن محمد بن حسن بن جعفر بن حسن بن حسن بن على بن ابى طالب عليه السلام ، قال : حدثنى محمد بن على الهاشمى ، قال : حدثنا عيسى بن عبدالله بن محمد بن عمر بن على بن ابى طالب عليه السلام ، قال : حدثنى ابى ، عن ابيه ، عن جده ، عن على بن ابى طالب عليه السلام .
2. قال ابومحمد الحسن بن محمد اليمنى فى انوار اليقين : روى السيد ابوالعباس الحسنى قال : حدثنا محمد بن شهاب الكوفى ، عن عبدالرحيم ، عن محمد بن على الهاشمى ، عن عيسى بن عبدالله ، عن ابيه ، عن جده ، عن على عليه السلام .
O روايت امام زين العابدين عليه السلام  
3. قال ابوجعفر محمد بن حرير الطبرى فى دلائل الامامه حدثنى ابولامفضل محمد بن عبدالله قال : حدثنا ابوالعباس احمد بن احمد بن سعيد الهمدانى ، قال حدثنى محمد بن المفضل بن ابراهيم بن المفضل بن قيس الاشعرى ، قال : حدثنا على بن حسان ، عن عمه عبدالرحمن بن كثير عن ابى عبدالله جعفر بن محمد عليه السلام ، عن ابيه ، عن جده على بن الحسين عليه السلام .
O روايت فاطمه بنت الحسين عليه السلام  
4. قال ابوجعفر الطبرى فى دلائل الامامه حدثنى ابواسحاق ابراهيم بن مخلد بن جعفر الباقرحى ، قال حدثتنى ام الفضل خديجه بنت ابى بكر محمد بن احمد بن ابى الثلج ، قالت : حدثنا ابوعبدالله محمد بن احمد الصفوانى ، قال : حدثنا ابواحمد عبدالعزيز بن يحيى الجلودى ، قال : حدثنى محمد بن زكريا، قال : حدثنا محمد بن عبدالرحمن المهلبى ، قال : حدثنا عبدالله بن محمد بن سليمان المدائنى ، قال حدثنى ابى ، عن عبدالله بن الحسن ، عن امه فاطمه بنت الحسين عليه السلام .
5. قال الصدوق فى معانى الاخبار حدثنا احمد بن الحسن القطان ، قال : حدثنا عبدالرحمن بن محمد الحسينى ، قال : حدثنا ابوالطيب محمد بن الحسين بن حميد الخمى ، قال : حدثنا ابوعبدالله محمد بن زكريا، قال : حدثنا محمد بن عبدالرحمن المهلبى ، قال : حدثنا عبدالله بن محمد بن سليمان ، عن ابيه ، عن عبدالله بن الحسن عن امه فاطمه بنت الحسين عليه السلام .
6. قال على بن عيسى الاريلى فى كشف الغمه و ابن ابى الحديد فى شرحه على نهج البلاغه : قال ابوبكر احمد بن عبدالعزيز الجوهرى : حدثنا محمد بن زكريا، قال : حدثنا محمد بن عبدالرحمن المهلبى ، عن عبدالله بن حماد بن سليمان ، عن ابيه ، عن عبدالله بن حسن بن حسين ، عن امه فاطمه بنت الحسين عليه السلام .
O روايت ابن عباس  
7. قال الشيخ الطوسى فى الامالى : قال اخبرنا الحفار، قال : حدثنا اسماعيل بن على الدعبلى ، قال : حدثنا احمد بن على الخزاز - ببغداد بالكرخ بدار كعب - قال : حدثنا ابوسهل الدقاق ، قال : حدثنا عبدالرزاق (خ ل بن عبدالرزاق ) قال الدعبلى : حدثنا ابو يعقوب اسحاق بن ابراهيم الدبرى -بصنعاء اليمن فى سنه ثلاث و ثمانين و مائين - قال : حدثنا عبدالرزاق ، قال : اخبر نا نعمر، عن الزهرى ، عن عبيد الله بن عبدالله بن عتبه بن مسعود، عن ابن عباس .
O روايت عطيه عوفى  
8. قال ابن طيفور فى بلاغات النساء حدثنى هارون مسلم بن سعدان ، عن الحسن بن علوان ، عن عطيه العوفى .
O تنظيم و ترجمه متن كامل خطبه حضرت زهرا سلام الله عليها 
متن عربى خطابه حضرت زهرا سلام الله عليها تا كنون به صور مختلف به چاپ رسيده كه اكثر آنها طبق روايت كتاب احتجاج طبرسى بوده است . لذا آماده سازى متنى كامل و مقابله شده بر نسخ متعددى كه ذكر شد، با توجه به جايگاه عظيم خطابه حضرت در ميراث فرهنگى شيعه ، از واجبات علمى ماست .
متن حاضر طبق منابع و اسنادى كه قبلا ذكر شد پس از مقابله و تطبيق آن در مدارك بيست گانه اش يعنى كتابهاى دلائل الامه ، الاحتجاج ، كشف الغمه ، الشافى ، شرح نهج البلاغه ابن ميثم ، الطرائف ، الدر النظيم ، الكتاب المبين ، شرخ الاخبار، انوار اليقين ، امالى شيخ طوسى ، معانى الاخبار، شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، بلاغات النساء التذكره الحمدونيه ، نثر الدر، منال الطالب ، الفاضل فى صفه الادب بلاغات النساء التذكره الحمدونيه ، نثر الدر، منال الطالب ، الفاضل فى صفه الادب الكامل ، و نيز نسخه علامه قزوينى در كتاب فدك و نسخه علامه مجلسى در بحار تنظيم و تلفيق شده ، كه در 37 بخش قديم شده است .
كيفيت تنظيم خطبه و مقابله نسخه ها و موارد تكميلى آنها نسبت به يكديگر در كتاب اسرار فدك بيان شده ، و طالبين مى توانند به آن كتاب مراجعه نمايند.
در كتاب حاضر، متن خطبه بدون پاورقى و ذكر نسخه بذلها آمده و در اول هر بخش عنوان آن ذكر شده است .
حركات و اعراب گذارى براى سهولت در مطالعه و حفظ خطبه انجام گرفته ، و مواردى مهم خطبه با حروف سياه آورده شده است .
ترجمه فارسى نيز در 37 بخش تنظيم شده و سعى بر آن بوده كه ظرافت معانى مراعات شود و در عين حال تا حد امكان از الفاظ پيچيده استفاده نشده به طورى كه براى عموم قابل درك باشد. اضافه بر اينكه استعاره و كنايه و ضرب المثل هايى نيز در آن وجود دارد و در معنى كردن آنها درك صحيح فارسى زبانان در نظر گرفته شده است . البته نظر به اهميت خطبه ، فهم دقيق بعضى موارد آن احتياج به تفسير دارد كه كتاب اسرار فدك تا حدودى به آن پرداخته ايم .
ياد آور مى شود قطعات تاريخى كه همزمان با خطبه و در همان مجلس واقع شده جمع آورى شد و به صورتى كه در متن خطبه مشخص است تلفيق شد. اين بدان جهت است كه خطابه حضرت زهرا سلام الله عليها صورت محاكمه داشته و گفتگوهاى متعددى ضمن آن واقع شده كه براى ارائه صورت كامل آن بايد به اين صورت تنظيم مى شد تا خواننده تصور دقيقى از ماجرا داشته باشد.
O O
ما اكنون به استقبال صداى فاطمى عليه السلام مى رويم ، در روزگارى كه آن بزرگ بانوى جهان با تنفر و غضب نسبت به چنان مردمانى فدك را رها كرد و رفت ، و ننگ و نفرين نثارشان نمود. امامان معصوم از فرزندان زهرا سلام الله عليها نيز حاضر به باز پس گرفتن سرزمينى نشدند كه به قيمت جسارت به مقام والاى مادرشان غصب شد.
امامان ما حساب فدك را به قيامت گذاشتند چرا كه صاحب فدك چنين مى خواست و با همين خواسته از اين جهان رفت . آنچه بر آن تاكيد فرمودند اين بود كه شيعيان با احساس ديگرى اين خطبه مادرشان را دنبال كنند و گوش جان به صداى پر سوز و گداز فاطمه سلام الله عليها بسپارند و تا حد امكان آن را در سينه جاى دهند و حفظ دهند و حفظ كنند و به فرزندان و خويشان و دوستان خود بياموزند.
O O
اى فاطمه پهلو شكسته ، كه در هيجده سالگى با قد خميده و با سيلى از اشك ، اين خطابه مفصل را در دفاع از حريم عصمت ايراد فرمودى ، صداى شكستن دل تو از لابلاى سخنانت قلب ما را مى سوزاند و روح ما را كه از طينت تو بر گرفته است غصه دار مى كند.
با تو اى دو جهان پيمان مى بنديم كه كلامت را نيك به خاطر بسپاريم و مفاهيم آن را از اعماق جان درك كنيم و با آنچه در توان داريم از مقام شامخ تو دفاع كنيم و از كنار فدك تو بى تفاوت نگذريم .