پاره پيامبر (صلي الله عليه و آله)
(الگوى كمالات بانوان)

عبدالكريم بى آزار شيرازى

- ۱ -


پاره پيامبر (ص) الگوى كمالات بانوان

مقدّمه

ميلاد پاره ى پيامبر در سال 35 عام الفيل يعنى پنج سال قبل از بعثت و بنا به قولى در سال 41 عام الفيل و بنا به روايت امام باقر (ع) پنج سال بعد از بعثت، [ كشف الغمّه ى اربلى، ج 1، ص 449] خداوند مقدّر فرمود كه از پيامبر عظيم الشأن اسلام (ص) و خديجه ى كبرى (س) دخترى تولد يابد كه الگوى كمالات بانوان در قرآن گردد.

شيخ مفيد (ره) در روضةالواعظين مى نويسد: چون خديجه به فاطمه حامله شد حضرت رسول (ص) فرمودند: اى خديجه، جبرئيل مرا خبر داد كه اين فرزند دخترى است فاطمه نام كه وى را نسلى باشد پاكيزه و بابركت و خجسته. و چون ولادتش نزديك شد، ناگاه چهار زن بر وى ظاهر شدند. يكى از آنان گفت: ما را خدا فرستاده است، ما خواهران توايم. من ساره ام و اين ديگر مريم و سوم خواهر موسى و چهارم آسيه زن فرعون.

فاطمه متولد شد و با پرتو نور خود خانه را منوّر ساخت.

بر آسمان رسالت هلالى از نو تافت
به بوستان نبوّت گلى زنو بشكفت

در روايت آمده است كه خداوند دو حوريه از بهشت با تشت و ابريقى از آب كوثر به اتاق خديجه فرستاد. آن زن كه در پيش روى خديجه بود فاطمه را دربرگرفت و با آب كوثر بشست و حوله اى سفيد و خوشبوى بيرون آورد و او را در آن پيچيد و گفت: بگير اى خديجه اى خديجه اين مولود را كه خداوند نسل او را بركت دهد. اين مولود را كه خداوند نسل او را بركت دهد.

ديگر زنان نيز تهنيت گفتند. خديجه فاطمه را شاد و خندان بگرفت و رسول اكرم (ص) او را فاطمه ناميدند. و كنيه اش امّ محمّد و لقبش راضيه و مرضيه و زكيه و بتول و زهراست. و پيامبر (ص) درباره اش فرمودند: «فاطِمَةُ بَضْعَةٌ مِنّى» [روضة الشهداء ملاحسين كاشفى، صص 117- 118.] (فاطمه پاره اى از من است).

الگوى كمالات بانوان

فاطِمَةُ بَضْعَةٌ مِنّى

فاطمه پاره اى از من است.

از آنجا كه الفاظ به تنهايى نمى تواند بيانگر عمق و گستردگى كمالات و مفاهيم عاليه ى آنها باشد، قرآن به ذكر خصال و صفات كمال اكتفا نكرده بلكه هر يك از پيامبران را نمونه و الگوى كمال يا كمالاتى قرار داده و پيامبر اكرم (ص) را اسوه ى كامل و جامع الكلم كمالات معرفى كرده است:

لَقَدْ كانَ لَكُمْ فى رَسُولِ اللَّهِ اُسْوَةٌ حَسَنَةٌ... [احزاب/ 21.] در مورد بانوان نيز تنها به ذكر خصال و كمالات زن بسنده نكرده بل كه نمونه هايى از زنان باكمال را در طول تاريخ در كنار پيامبران به عنوان الگو معرفى كرده است.

قَدْ كانَتْ لَكُمْ اُسْوَةٌ حَسَنَةٌ فى اِبْراهيمَ وَالَّذينَ مَعَهُ... [ممتحنه/ 4.] ابراهيم و كسانى كه با او بودند (سارا و هاجر و...) الگوى نيكويى براى شما هستند....

در ميان اين الگوها، جامع ترين آنها حضرت مريم (ع) و كامل ترينشان حضرت فاطمه ى زهرا (س) هستند.

به تعبير امام خمينى رضوان الله عليه:

«تمام ابعادى كه براى زن و براى يك انسان متصوّر است در فاطمه زهرا سلام الله عليها جلوه كرده است. او يك زن معمولى نبوده است: يك زن روحانى، يك زن ملكوتى، يك انسان به تمام معنى انسان، تمام نسخه ى انسانيت، تمام حقيقت زن، تمام حقيقت انسان. او زن معمولى نيست؛ او موجود ملكوتى است كه در عالم به صورت انسان ظاهر شده است، بلكه موجود الهى جبروتى در صورت يك زن ظاهر شده است.» [امام خمينى: 26/ 2/ 58، صحيفه ى نور، ج 6، ص 185.]

هر چه به خوبان جهان داده اند
قسم تو نيكوتر از آن داده اند

هر چه بنازند بدان دلبران
جمله تو را هست و زيادت بر آن

در قرآن هفده صفت كمال براى بانوان ذكر شده و جالب اينكه به هفده زن باكمال نيز به عنوان الگو اشاره شده است، و همان طور كه پيامبر اكرم (ص) جامع كمالات مردان و جامع الكلم پيامبران بودند فاطمه ى زهرا (س) كه بر اساس روايات شيعه و سنّى پاره ى تن پيامبر (ص) بود (فاطِمَةُ بَضْعَةٌ مَنّى) [صحيح بخارى، ك 62، ب 12 و 16 و 29؛ صحيح مسلم، ك 44، ح 93 و 94 و 96؛ سنن ترمذى، ك 46، ب 60؛ مسند احمد بن حنبل، جل 4، صص 5 و 323 و 326 و 328 و 332؛ فضائل الصحابة، صص 12 و 16 و 29، نكاح 109؛ سنن ابن ماجه، نكاح 56.] نيز جامع كمالات زن و جامع الكلم كمالات هفده زن نمونه ى قرآن است.

هدف اين كتاب، بيشتر پرداختن به كمالات فاطمه ى زهرا (س) و مقايسه ى آن با هفده زن نمونه ى قرآن است. افسوس كه ما در شناخت اين الگوها و اسوه هاى حسنه، بخصوص در مورد فاطمه ى زهرا (س)، كوتاهى كرده ايم و به قول شهيد مطهرى: «ما شيعيان بايد اعتراف كنيم كه بيش از ديگران درباره ى اين خاندان ظلم و لااقل كوتاهى كرده ايم. اساساً كوتاهى ما ظلم است. ما نخواسته ايم و يا نتوانسته ايم آنان را بشناسيم. بيشترين مساعى ما درباره ى تنصيصات رسول اكرم (ص) درباره ى آنان و سبّ و شتم كسانى كه اين نصوص را ناديده گرفته اند بوده است نه درباره ى شخصيت عينى آنان. غافل از اينكه اين مشكى كه عطّار الهى بحق معرّف اوست خود بوى دلاويزى دارد و بيش از هر چيز لازم است مشامها را با اين بوى خوش آشنا كرد؛ يعنى بايد آشنا بود و آشنا كرد. معرفى عطّار الهى به اين منظور بوده كه مردم با بوى خوش آن آشنا شوند نه اينكه به گفته ى عطّار قناعت ورزند و تمام وقت خويش را صرف بحث در معرفى وى كنند نه آشنايى با او» [سيرى در نهج البلاغه، استاد شهيد مرتضى مطهرى، صص 38- 39.] در اين كتاب سعى شده است كه از كتابهاى معتبر و تحقيقى و دست اول استفاده شود و از استناد به كتابهايى كه كارشان فقط جمع آورى روايات بدون تحقيق است و همچنين كتابهايى كه روايات آنها مرسل و بى سند است و يا كتابهايى كه بر خلاف واقع منسوب به شخصيتهاى بزرگ است خوددارى كرده ايم.

صفات كمال زن در قرآن

در سوره هاى نساء (آيه ى 35)، احزاب (آيه ى 35) و تحريم (آيه ى 5) صفات كمال زن چنين ذكر شده است:

1. تسليم در برابر فرمان خدا: مسلمات- تحريم/ 5 2. ايمان به خدا و آخرت: مؤمنات- تحريم/ 5.

3. طاعت، نماز، طول قيام، دعا و سكوت: قانتات- تحريم/ 5.

4. توبه و بازگشت به خدا: تائبات- تحريم/ 5.

5. عبادت: عابدات- تحريم/ 5.

6. رهسپار راه خدا: سائحات- تحريم/ 5.

7. صالحه و نيكخو بودن: صالحات- نساء/ 35.

8. اطاعت از شوهر: قانتات- نساء/ 35.

9. پاكدامنى و حفظ خويشتن و مال همسر: حافظات للغيب بما حفظ الله نساء/ 35 10. نيكوكارى: والمحسنات- احزاب/ 29.

11. صداقت و راستى: والصادقات- احزاب/ 35.

12. صبر و بردبارى: والصابرات- احزاب/ 35.

13. خشوع: و الخاشعات- احزاب/ 35.

14. دستگيرى از نيازمندان: و المتصدّقات- احزاب/ 35.

15. روزه دارى: والصّائمات- احزاب/ 35.

16. ذكر و ياد خدا: والذّاكرات- احزاب/ 35.

17. مهماندارى: وامرأته قائمه- هود/ 71.

اَعَدَّا اللَّهُ لَهُمْ مَغْفِرَةً وَ اَجْراً عَظيماً جالب اينكه در برابر اين هفده صفت كمال، هفده زن با كمال به عنوان نمونه ارائه شده است كه در اين سرى از نظر مى گذارنيد.

آيه ى 35 سوره ى احزاب در پاسخ اسماء بنت عميس، همسر جعفر بن ابى طالب نازل شده كه به هنگام بازگشت از حبشه، از پيامبر اكرم (ص) پرسيد كه چرا قرآن زنان را به چيزى نگرفته است. [رجوع شود به تفسير ابوالفتوح رازى؛ تصحيح شعرانى، ج 9، ص 155.] در اين آيه تصريح شده كه خداوند، هم براى مردان و هم براى بانوان باكمال، مغفرت و پاداش عظيمى مهيا كرده است (اَعَدَّا اللَّهُ لَهُمْ مَغْفِرَةً وَ اَجْراً عَظيماً).

إِنَّ الْمُسْلِمِينَ وَ الْمُسْلِماتِ وَ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِناتِ وَ الْقانِتِينَ وَ الْقانِتاتِ وَ الصّادِقِينَ وَ الصّادِقاتِ وَ الصّابِرِينَ وَ الصّابِراتِ وَ الْخاشِعِينَ وَ الْخاشِعاتِ وَ الْمُتَصَدِّقِينَ وَ الْمُتَصَدِّقاتِ وَ الصّائِمِينَ وَ الصّائِماتِ وَ الْحافِظِينَ فُرُوجَهُمْ وَ الْحافِظاتِ وَ الذّاكِرِينَ اللّهَ كَثِيراً وَ الذّاكِراتِ أَعَدَّ اللّهُ لَهُمْ مَغْفِرَةً وَ أَجْراً عَظِيماً (احزاب/ 35).

مردان مسلمان و زنان مسلمان مردان با ايمان و زنان با ايمان مردان فروتن و فرمانبردار و زنان فروتن و فرمانبردار مردان راست گفتار و زنان راست گفتار مردان شكيبا و زنان شكيبا مردان متواضع و خداترس و زنان متواضع و خداترس مردان صدقه دهنده و زنان صدقه دهنده مردان روزه دار و زنان روزه دار مردان پاكدامن و زنان پاكدامن مردانى كه همواره به ياد خدا هستند و زنانى كه همواره به ياد خدا هستند.

خداوند برايشان آماده كرده است آمرزش گناهان و پاداش بزرگ در بهشت جاويد.

اكنون نمونه ها و الگوهاى بانوان با كمال و اجر و پاداشى را كه خداوند برايشان مقرر داشته است در قرآن مى نگريم:

فاطمه و حوّا، نمونه ى تائبات

حوّا اولين زنى بود كه فريب وسوسه هاى شيطان را خورد ولى به زودى متوجه اشتباه خود شد و به جاى ادامه ى راه شيطان، همراه با همسرش به سوى خدا بازگشت و مؤدّبانه به گناه خود اعتراف كرد و خاشعانه اظهار داشت:

رَبَّنا ظَلَمْنا أَنْفُسَنا وَ إِنْ لَمْ تَغْفِرْ لَنا وَ تَرْحَمْنا لَنَكُونَنَّ مِنَ الْخاسِرِينَ [اعراف/ 23.] پروردگارا، ما به خويشتن ستم كرديم و اگر تو ما را نبخشى و مورد رحمت قرار ندهى از زيانكاران خواهيم بود.

آنگاه حوّا و همسرش از جبرئيل آموختند كه چگونه طى مراسم حج به سوى خدا بازگشت كنند و بار ديگر به بهشت كه «مُنى» و آرزوى آنها بود بازگردند.

امّا فاطمه ى زهرا سلام عليها نمونه ى كامل ترى از تائبات در اسلام است كه چون كم اعتنايى پدر را به جهت نصب پرده ى جالبى احساس مى كند، بى درنگ پرده را برمى دارد و آن را همراه با زيورى كه داشته است براى پدر مى فرستد تا در راه خدا صدقه دهند.

در كتابهاى اهل سنّت نيز فاطمه ى زهرا (س) قدوه ى حسنه و نمونه ى اعلاى زهد نسبت به كالاهاى زندگى دنيوى است و به عنوان نمونه روايت مى كنند كه پيامبر اكرم (ص) بر فاطمه (س) وارد شدند در حالى كه به گردن آن حضرت گردن بند طلا آويزان بود. فاطمه (س) اظهار داشت: اين گردن بند را ابوالحسن به من هديه كرده است.

پيامبر (ص) فرمودند: آيا دوست دارى كه مردم بگويند اين فاطمه دختر محمد است و بر گردنش زنجيرى از آتش است؟!

آنگاه از منزل خارج شدند. فاطمه (س) با آن گردن بند، برده اى را خريد و آزاد كرد. پيغمبر اكرم (ص) چون مطلع شدند فرمودند: سپاس خداى را كه فاطمه را از آتش نجات داد. [سنن نسائى، ج 8، ص 158 در الزينة؛ مسند احمد بن حنبل، ج 5، ص 278؛ مسند ابوداود الطياليسى، ج 2، ص 354؛ المستدرك حاكم، ج 3، صص 152 و 153. ذهبى و حافظ المنذرى نيز اين روايت را صحيح دانسته اند. رجوع شود به الترغيب و الترهيب، ج 1، ص 557 «و علّموا اولادكم محبّة آل بيت النّبى»؛ جدّه دارالقبله، دكتر محمّد عبده يمانى، 4112 ه.، ص 96.] علامه اربلى از كتاب الآل ابن خالويه از پيغمبر اكرم (ص) روايت مى كند كه فرمودند:

«چون خداوند آدم و حوا را بيافريد، آدم به حوّا اظهار داشت: خداوند موجودى نيكوتر از ما نيافريده است. خداوند به جبرئيل وحى كرد كه اين دو بنده ى مرا به فردوس اعلى بر. چون آن دو وارد فردوس شدند، زن جوانى را ديدند كه بر فرش زيبايى از فرشهاى بهشتى نشسته و تاجى از نور بر سر دارد و بر دو گوشش دو گوشواره ى نور آويزان است و از پرتو نور چهره اش بهشت تابناك است.

آدم از جبرئيل پرسيد: اين بانو كه از نور صورتش بهشت مى درخشد كيست؟ جبرئيل پاسخ داد: اين فاطمه دختر پيامبر از فرزندان توست كه در آخر الزمان خواهد آمد. آدم پرسيد: اين تاجى كه بر سر دارد چيست؟ گفت: اين شوهر وى على بن ابى طالب (ع) است. پرسيد: اين دو گوشواره ى درخشان در گوشهاى وى چيست؟ پاسخ داد: دو فرزندش حسن و حسين اند.» [كشف الغمه فى معرفة الائمة، ج 1، ص 456.]

كوه صفا و مروة

إِنَّ الصَّفا وَ الْمَرْوَةَ مِنْ شَعائِرِ اللَّه... (بقره/ 158) كوهى كه حوّا براى توبه و بازگشت به خدا در كنار خانه ى خدا بر آن فرود آمده بود به مناسبت حوّا كه «مرئه» بود «مروه» و كوه مقابل آن چون آدم صفى الله بر آن فرود آمده بود «كوه صفا» ناميده شد (تفسير البرهان، ج 2، ص 86).

فاطمه و هاجر، نمونه ى سائحات (بانوان مهاجر و سياح در راه خدا)

از نظر علامه طباطبائى، «سائحون» [توبه/112.] كسانى هستند كه با پاهاى خود از مسجدى به مسجدى و از معبدى به معبد ديگر سير مى كنند و با بدنهاى خود براى خدا به ركوع و سجود مى روند. [الميزان، ج 9، ص 396.] از نظر طبرسى، «سائح» و «سيّاح» به كسانى گفته مى شود كه در زمين سير مى كنند و از آثار گذشتگان عبرت مى گيرند. [مجمع البيان، ج 6، ص 118.] همچنين گفته اند منظور طلاب علوم هستند كه براى كسب علم و دانش سفر مى كنند. [الميزان، ج 9، ص 396.] برخى گفته اند «سائحات» به معناى مهاجرت يعنى زنان مهاجر است. [مجمع البيان، ج 6، ص 124؛ تفسير القرآن العظيم، ابن كثير، ج 4، ص 390.]

حضرت ابراهيم و هاجر، نمونه ى سائحان و سائحات

هاجر همسر حضرت ابراهيم (ع) نمونه ى سائحات بود كه از مصر به قدس و از قدس به مكه مهاجرت كرد، همچنانكه شوهرش حضرت ابراهيم (ع) از «اور» بابل به كوفه و از كوفه به كربلا و از كربلا به مسجد قدس و از مسجد قدس به مكه مهاجرت كرد و اظهار داشت: «اِنّى مُهاجِرٌ اِلى رَبّى» [عنكبوت/ 26.] (من به سوى پروردگارم مهاجرت مى كنم) و از اين رو حضرت ابراهيم را «عابر» و خانواده اش را «عبرانيان» و همسرش را «هاجر» لقب داده اند.

هاجر با ايمانى استوار همراه با همسرش حضرت ابراهيم به سوى خدا مهاجرت كرد و چون به مكه رسيد، حاضر شد در راه خدا رنج دورى از شوهر و خانه و كاشانه را تحمل كند و در عين توكل به خدا، در جستجوى آب براى رفع تشنگى فرزندش اسماعيل به سعى ميان دو كوه صفا و مروه پرداخت و شهيد زنده اى را در دامن خود پرورش داد كه حاضر شد خود را در راه خدا قربانى كند و خداوند در مقابل، خانه و دامن اين مادر شهيدپرور را به خانه ى خود پيوست و آن را جزء طواف قرار داد، بطوريكه طواف بر گرد خانه ى خدا بدون حجر اسماعيل (دامن پرورش دهنده ى اسماعيل) قبول نيست. [تحرير الوسيله ى امام خمينى، ج 1، ص 433.]

هجرت و سفرهاى فاطمه

بعد از اينكه پيامبر اكرم (ص) به مدينه هجرت كردند و زمام امور را به دست گرفتند، حضرت زهرا (س) با ام كلثوم همراه عباس بن عبدالمطلب بنا به نقل ابن هشام [السيره ى ابن هشام، ج 4، ص 29.] و همراه على بن ابى طالب (ع) بنا به نقل يعقوبى عازم هجرت به مدينه شدند. گفته مى شود در اثناى راه، حُوَيْرث بن نقيد كه از دشمنان پيامبر اكرم (ص) بود، به شتر حامل فاطمه (س) آسيبى مى رساند و شتر مى رمد و فاطمه (س) و ام كلثوم بر زمين مى افتد. [تا ريخ يعقوبى، ج 2، ص 31.] در جنگ احد وقتى خبر مجروح شدن پيامبر اكرم (ص) به فاطمه ى زهرا (س) مى رسد، او و دسته اى از زنان به جبهه مى روند و مجروحان را آب مى دهند و زخمهاى آنها را مى بندند و فاطمه (س) جراحت پدر را شستشو مى دهد و چون از شهادت حمزه عموى پدر باخبر مى شود، سخت مى گريد و هر دو سه روز خود را به احد مى رساند و بر مزار حمزه و ساير شهدا مى گريد و آنان را دعا مى كند. [زندگانى فاطمه ى زهرا (س)، دكتر سيد جعفر شهيدى، صص 42 و 43.] هجرت فاطمه ى زهرا (س) از مكه به مدينه و سفر از مدينه به مكه در حجّةالوداع [زندگانى فاطمه ى زهرا (س)، دكتر سيدجعفر شهيدى، صص 42 و 43.] و همراهى با پدر در جنگها براى پرستارى از مجروحان جنگ در پشت جبهه، [تهذيب شيخ طوسى، چاپ بيروت، ج 5، ص 456.] همه الگوهايى براى بانوان است.

مسجد فاطمه (س) در مدينه در ميان مساجد سبعه يادگار مهاجرتها و سياحتهاى آن بانوى عظيم الشأن در راه خداست. [سفينةالبحار، ج 1، ص 150 و بحارالانوار، ج 59، صص 192 و 193. درباره ى مهاجرتها و سفرهاى فاطمه (س) رجوع شود به كتاب اهل البيت نوشته ى بنت الشاطى.]

فاطمه و يوكابد، نمونه ى مسلمات

مرحله ى عالى مفهوم مسلمين و مسلمات، تسليم بودن در برابر فرمان خدا و تسليم جان در برابر اوست، چنانكه مهمترين دعاى حضرت ابراهيم و خاندانش اين بود كه : «رَبَّنا تَوَفَّنا مُسْلِمين» (خدايا ما را مسلمان بميران).

يوكابد، مادر حضرت موسى (ع)، نمونه ى تسليم در برابر فرمان خدا بود، تا جايى كه حاضر شد نوزادش را كه از جان شيرين بيشتر دوستش مى داشت به فرمان خدا در صندوقچه اى بگذارد و به رود نيل بسپارد.

إِذْ أَوْحَيْنا إِلى أُمِّكَ ما يُوحى أَنِ اقْذِفِيهِ فِي التّابُوتِ فَاقْذِفِيهِ فِي الْيَمِّ... [طه/ 38 و 39.] آنگاه كه وحى كرديم به مادرت آنچه وحى شد كه آن را در صندوقچه بگذار و به رود نيل بسپار...

خداوند به پاداش اين تسليم و فرمانبردارى، فرزندش را به وى بازمى گرداند: .

.. فَرَجَعْناكَ إِلى أُمِّكَ كَيْ تَقَرَّ عَيْنُها وَ لا تَحْزَنَ... [طه/ 40.] .

.. پس ما بازگردانديمت به مادرت تا روشن شود چشمش و اندوهگين نشود قلبش...

پرده ى شك را برانداز از ميان
تا ببينى سود كردى يا زيان

ما گرفتيم آنچه را انداختى
دست حق را ديدى و نشناختى

(پروين اعتصامى)

فاطمه (س) نيز نمونه و الگوى مسلمات در حد اعلا بود و فرزندى چون حسين (ع) تربيت كرد كه جان و عزيزانش را در راه احياى دين خدا تسليم كرد.

علامه ى محقق اربلى مى نويسد:

«طبيعت بشرى مرگ را كراهت و زندگى را دوست دارد. حتى پيامبران (ع) با همه ى شرافت و مكانتى كه داشتند، به حيات متمايل و از مرگ متنفر بودند، چنانكه گفته مى شود حضرت داود وقتى ذريه اش به وى عرضه شد چهل سال از عمر خود را به فرزندش بخشيد و چون عمرش بسر رسيد خوشش نيامد و به جزع پرداخت و گفت هنوز چهل سال از عمر من باقى است. به وى گفتند تو آن را به فرزندت بخشيدى و او انكار كرد. و نوح كه عمرش از همه ى پيامبران طولانى تر بود و در حدود 905 سال در اين دنيا زندگى كرد، وقتى اجلش رسيد از او پرسيدند دنيا را چگونه ديدى؟ گفت مانند خانه ى دو درى كه از درى وارد و از درى خارج مى شوند. و روايت شده كه حضرت ابراهيم (ع) از خدا خواسته بود كه او را نميراند تا اينكه خود درخواست كند. و حضرت موسى وقتى با فرشته ى مرگ ديدار كرد، سخت ناراحت شد بطوريكه آن فرشته به خدا عرضه داشت: خدايا، مرا به سوى بنده اى فرستاده اى كه مرگ را دوست ندارد.

اما فاطمه ى زهرا (س) با اينكه جوانى كم سن و سال است و كودكانى صغير و شوهرى كريم دارد، وقتى پدرش از مرگ خود به او اطلاع مى دهد گريان مى شود و به مجرد اينكه پدر او به او مى گويد تو نخستين كسى هستى كه به من ملحق مى شوى، خندان مى شود.» [صحيح مسلم، ج 16، ص 5، باب فضائل فاطمه رضى اللَّه عنها.] اين نشان دهنده ى عظمت روح خداجوى اين بانوى جوان است كه ديدار با خدا و پيوستن به پيامبر خدا را بر دنيا و شوهر و فرزندان و جوانى ترجيح مى دهد و نه تنها حاضر است جان خود را به جان آفرين تسليم كند بلكه بسيار خشنود و خندان و بهترين الگو و نمونه ى مسلمات است [كشف الغمة فى معرفة الائمّة، ج 1، صص 454 و 455.] و طبيعى است كه چنين مادرى فرزندى چون امام حسين (ع) تربيت كند كه بهترين الگوى تسليم و مسلمانى بود و حاضر شد جان خود و خانواده اش را در راه خدا و اسلام تسليم كند.

به قول اقبال لاهورى:

مزرع تسليم را حاصل بتول
مادران را اسوه ى كامل بتول

فاطمه و عابده، نمونه ى شهامت و درايت

إِذْ تَمْشِي أُخْتُكَ فَتَقُولُ هَلْ أَدُلُّكُمْ عَلى مَنْ يَكْفُلُهُ.... [طه/40.] آنگاه كه (از مادر دور افتادى) خواهرت در جستجوى تو بود (تا تو را نزد فرعونيان يافت و به همسر فرعون) گفت: مى خواهيد كسى را به شما معرفى كنم كه عهده دار (شيردادن و پرستارى) اين كودك گردد؟...

خواهر موسى كه مريم (عابده) نام داشت، نمونه و الگوى دختر هوشمندى است كه مادر او را از پى تابوت فرزندش مى فرستد و او با هوشيارى تمام صندوق را دنبال مى كند تا آنجا كه از مخفيگاه نيزارى مى بيند كه چگونه فرعون و همسرش آسيه صندوق را از آب مى گيرند، سپس با تدبير و شهامتى خود را به قصر مى رساند و درست به هنگامى كه فرعونيان در جستجوى دايه اى براى موسى بودند، پيش مى رود و با لحنى مؤدبانه اظهار مى دارد: «آيا مى خواهيد خانواده اى را به شما معرفى مى كنم كه سرپرستى اين كودك را به عهده گيرد؟» و آنان مى پذيرند و موسى به دست فرعون به دامن مادر خود باز مى گردد.

ميزان شهادت و درايت اين دختر وقتى معلوم مى شود كه در نظر آوريم وى از بنى اسرائيل است كه سخت مورد غضب دربار فرعون قرار دارند و او كلامش را آنچنان مؤدبانه و با تدبير و آرامش اداء مى كند و بى آنكه مورد سوءظن واقع شود برادر خود را از دست دشمن بازمى ستاند، دشمنى كه:

صد هزاران طفل مى كشت از برون
موسى اندر صدر خانه در درون

(مثنوى)

فاطمه ى زهرا (س) نيز گذشته از اينكه خود الگوى شهامت بود و براى پرستارى از مجروحان به جبهه مى رفت و با درايت نسبت به دختران اشراف قريش رفتار مى كرد، دخترى چون زينب تربيت كرد كه شير زن كربلا گرديد و در مجلس ابن زياد با چنان شهامت و درايتى صحبت كرد كه جان برادرزاده اش امام زين العابدين (ع) را نجات داد [رجوع شود به كتاب روضة الشهداء، ملاحسين كاشفى، ص 124.] و چنان در مجلس يزيد سخن گفت كه لرزه بر اندام او افتاد. [رجوع شود به كتاب روضة الشهداء، ملاحسين كاشفى، ص 128.]

فاطمه و آسيه، نمونه ى مؤمنات

و َ ضَرَبَ اللّهُ مَثَلًا لِلَّذِينَ آمَنُوا امْرَأَتَ فِرْعَوْنَ إِذْ قالَتْ رَبِّ ابْنِ لِي عِنْدَكَ بَيْتاً فِي الْجَنَّةِ وَ نَجِّنِي مِنْ فِرْعَوْنَ وَ عَمَلِهِ وَ نَجِّنِي مِنَ الْقَوْمِ الظّالِمِينَ [تحريم/ 11.] خداوند براى افراد باايمان (آسيه) زن فرعون را مثل مى زند، آنگاه كه (در برابر تهديد فرعون) گفت: پروردگارا، (به جاى كاخ فرعون) خانه اى نزد خود در بهشت برايم بنا كن و مرا از فرعون و كردارش نجات بخش و از قوم ستمكار برهان.

اين زن والامقام آنقدر به خدا و آخرت ايمان دارد كه حاضر است كاخ فرعون و مقام ملكه ى نيل بودن را رها سازد و شديدترين شكنجه ى فرعون را تحمل كند و در عوض به پيشگاه خداوند رود و بهشت او را نديده خريدار شود.

اى مرغ سحر عشق زپروانه بياموز
كان سوخته را جان شد و آواز نيامد

خداوند هم به وى چنان مقامى مى دهد كه نه تنها نمونه و الگوى ايمان براى زنان بلكه نمونه و اسوه ى ايمان براى مردان نيز مى شود (مَثَلًا لِلَّذِينَ آمَنُوا).

فاطمه، نمونه ى ايمان و وقار

ملاحسين كاشفى مفسر و اديب و عارف اهل سنت مى نويسد:

«در بعضى كتب آورده اند كه جماعتى از خواتين قريش بنزد حضرت سيد عالم (ص) آمدند و گفتند: اگرچه در ملت از تو بيگانه ايم اما در نسبت و قرابت يگانه و در يك شهر همخانه. امروز عروسى داريم و فلانه را كه خويش توست به فلان كس مى دهيم. دختر خود فاطمه را بفرست تا عروسى ما را تماشا كند و رسم خويشاوندى بجاى آرد.

حضرت سيد عالم (ص) نزد فاطمه (س) آمد و گفت: خاتونان عرب درخواست كرده اند كه به خانه ى ايشان روى و در عقد زنان ايشان حاضر گردى و من قبول كرده ام كه تو را بفرستم. .

.. حضرت بتول (س) مقنعه ى ساده اى بر سر افكند و چادر عصمت پوشيده روان شد. دختران قريش همه چشم نهاده كه چون دختر محمد (ص) درآيد و لباس و زيور آلات ما را ببيند از رشك آن آب اندوه از ديده ى وى روان شود.

در اين انديشه بودند كه آواز برآمد كه اينكه فاطمه (س) درآمد. همين كه زهرا (س) قدم در آستانه ى خانه نهاد، خانه از جمالش روشن شد. فاطمه (س) نه به رسم جاهليت بلكه به طريق اسلام بر اهل مجلس سلام كرد.

كردى سلام و ذوق سلامت به دل رسيد
وين خانه از سلام تو دارالسلام شد

آرى، لباس تقوا و نور ايمان آنچنان به فاطمه زهرا (س) عظمت و وقار و شخصيت داده بود كه برخلاف انتظار زنان آراسته ى قريش، همه تحت تأثير وى قرار گرفتند و زبانشان بدين كلمات مترنّم شد:

تو از هر در كه بازآيى بدين خوبىّ و رعنايى
درى باشد كه از رحمت به روى خلق بگشايى

جمع كافران از آن مجلس فرار نموده آن صورت را بر سحر حضرت رسالت (ص) حمل كردند و جماعت ديگر كه آنجا قرار داشتند، زبان به عذرخواهى گشادند و گفتند حكمى فرماى كه ما به امرى كه سبب خشنودى تو گردد قيام نماييم. از طعامها چه پيش آريم؟ از شربتها كدام مهيّا سازيم؟ فاطمه (س) فرمود كه خشنودى من به طعام و شراب نيست. گرسنگى صفت من و پدر من است. اگر خشنودى من مى خواهيد، قدم از ظلمتكده ى كفر بيرون نهاده به فضاى روشنايى فزاى ايمان آييد و با يگانگى خدا آشنا شده و از بيگانگى شرك بگريزيد.

جمعى از آنها كه سخن فاطمه (س) را شنيدند و آنچنان كرامتى معاينه ديدند، كلمه ى طيبه ى «لا اله الّا اللَّه» را بر زبان راندند و از يمن قدم فاطمه عليهاالسلام بدان دولت و سعادت سرمدى رسيدند.

آرام دل و زندگى جان زدَمِ اوست
هر جا كه نهد پاى صفا در قدم اوست

[روضة الشهداء، تهران، اسلاميه، صص 123- 127.]

بنابراين، تنها شيعه نيست كه اين همه فضايل و كمالات را براى فاطمه زهرا (س) قائل است، علماى راستين تسنّن نيز بيشتر از شيعه راجع به فضايل فاطمه سخن گفته اند، بلكه تا چند سال پيش وعّاظ شيعه بر منابر همين كتاب روضة الشهداء عالم سنى را براى شيعيان مى خواندند و از اين رو به «روضه خوان» معروف شدند.