بر خانه حضرت فاطمه (س)چه گذشت؟

سيد ابوالحسن حسينى

- ۱۳ -


پاسخ به يك سؤال

ممكن است گفته شود كه مسأله ريختن به خانه فاطمه (س) و اهانت به آن حضرت و بردن امام به جبر به مسجد اگر واقعيت مى داشت حتماً در كتب تاريخى و حديثى همه دانشمندان اهل سنّت انعكاس مى يافت چنانچه داستان غدير و حديث ثقلين و منزلت در كتب آنان آمده است; امّا داستان احراق و اهانت به دختر پيامبر را چنانچه دانسته شد اهل سنّت جز اندكى، انكار مى كنند و فقط برخى از ايشان آن را در حدّ تهديد ذكر نموده اند.

در پاسخ اين سؤال مى گوييم;

اوّلاً: چنانچه از سخنان طبرى و ابن اثير و ابن خلدون و ابن كثير و ديگران دانسته مى شود نوعاً علماى اهل سنّت از نقل مسائل و وقايعى كه در آن عدالت صحابه زير سؤال برود خوددارى مى كنند، حالا چه رسد كه دامن زنندگان اين وقايع ناگوار دستگاه خلافت و شخص خليفه باشد و افرادى كه بر آنها اين ستمها و ظلمها رفته، خاندان پيامبر و دختر و داماد و عزيزان او باشند يعنى همان افرادى كه دهها روايت در فضائل و مناقب آنها در كتب همين نويسندگان آمده است. پس نقل اين حوادث به منزله تقبيح عمل خليفه و خلافكارى اوست. ازين جهت بعضى ها مثل ابن ابى الحديد كه قسمتهايى از آن را آورده اند آن را به عنوان گناه، منتهى گناه بخشودنى مطرح كرده اند كه اگر از دستگاه خلافت صادر نمى شد بهتر بود.(21) و بعضى ديگر چون ابن كثير اين را حق خليفه دانسته اند، كه افرادى از رعيّتش را ـ مخصوصاً اگر زن باشد ـ از حقّ محروم كند.

تازه اين افراد رفتار و كارهاى خلاف عدالت و تقوايى كه از ديگران ـ غير از خلفاء ـ صادر شده است را حمل بر اجتهاد آنها نموده اند تا به عدالت آنها اشكالى وارد نشود، اينها افرادى چون خالد بن وليد، عمرو بن عاص ، معاوية بن ابى سفيان ، ابوالغاديه قاتل عمار ياسر و حتى عبدالرحمن بن ملجم و يزيد بن معاويه و همه صحابه چه آنهايى كه در ركاب على (عليه السلام) جنگيدند و چه آنهايى كه با او وارد جنگ شدند و يا بى طرف بودند و ... همه را عادل مى دانند و كارهاى خلاف عدالت و تقواى آنها را حمل بر اجتهاد و تشخيص آنها مى كنند و آنها را در انجام اين كارهاى زشت و ناروا مستحق پاداش نيز مى دانند; زيرا براى مجتهد مخطىء يك پاداش وجود دارد.

چنانچه بيان داشتيم ما اين عقيده ـ عدالت و اجتهاد صحابه ـ را در رساله اى به طور مشروح ابطال نموديم و در اينجا وارد آن نمى شويم.

* * *

ثانياً: نقل حوادث و وقايع بستگى فراوانى دارد به تعداد شاهدان و ناظران عينى آن حوادث، داستان غدير و يا ثقلين و ... در بين هزاران نفر مطرح گرديد و به همين نسبت ناقلين آنها نيز زيادند، و اگر گروهى از نقل آن امتناع كنند باز عده زيادى هستند كه آن را نقل كنند. اين به خلاف مسأله ريختن به خانه و اهانت به دختر رسول خدا كه تعداد شاهدان عينى اين حادثه اندكند، چرا كه اين حادثه اى بود ناگهانى و بدون اطلاع قبلى ، و شايد اكثر شاهدان آن همان مهاجمين بودند كه از سوى ابوبكر براى اين كار فرستاده شدند و آنان هم داعى بر نقل خلافكاريهايشان نداشتند. پس اين مسأله با داستان غدير و حديث منزلت قابل مقايسه نيست، و به همين جهت كمتر نقل شده است، ازين جهت در كيفيّت اين امر و اينكه اين اهانت از سوى عمر بوده يا قنفذ يا مغيره، اختلاف ديده مى شود ولى همه اين روايات متفقند كه اين امر واقع شده است.

ثالثاً: درست است كه نويسندگان اهل سنت داستان غدير و يا ثقلين و يا احاديث ديگرى را كه شيعه از آنها استفاده تنصيص بر امامت اميرالمؤمنين را مى نمايد نقل كرده اند، اما در دلالت آنها تشكيك نموده و الفاظ حديث را تأويل مى برند تا استفاده اين معنى از آن نشود، ولى تأويل ماجراى ريختن به خانه ، يا صدمه زدن به دختر پيامبر امرى است بسيار مشكل، از اين جهت مصلحت را در آن ديدند كه از آن دم نزنند تا در تأويل و توجيه آن گرفتار نيايند.

* * *

رابعاً: ناپسندى و زشتى درگير شدن دستگاه خلافت براى اخذ بيعت با خاندان رسالت و هتك احترام به ساحت دخت گرامى پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) با هيچ چيز قابل مقايسه نيست. اهانت به زنان حتى در زمان جاهليت امرى قبيح و زشت شمرده مى شد، و مايه ننگ و عيب اهانت كنندگان و نسل آنها به حساب مى آمد. زشتى و قباحت اين عمل در زن باردار و بى دفاع به مراتب بيشتر بوده است.

وَ اِنْ كانَ الرّجلُ ليتناوَلُ المرأة فِى الجاهليّة بِالفَهْر اَوِ الْهِراوَةِ فَيُعيَّرُ بِها وَعَقِبُهُ مِنْ بَعْدِهِ

به درستى كه هر گاه مردى در زمان جاهليت به روى زنى دست بلند مى كرد و سنگ كوچك و يا چوبى به او مى زد همين باعث ننگ او و فرزندان او مى شد.

حالا چه رسد به اينكه بانويى كه با مأمورين خليفه روبرو شد دختر رسول خدا باشد، كسى كه فضائل و مناقب او در گوشها طنين انداز است، و رضاى او رضاى رسول خدا و خشم او با خشم رسول خدا برابرى مى كند. زيرا حركت ايذايى و بى حرمتى به رسول اللّه اختصاص به حيات او ندارد بلكه بعد از رحلت او نيز بايد از كارهايى كه موجب ايذاء و اذّيت او مى شود و او را به خشم مى آورد خوددارى كرد.

...و ما كان لكم اَنْ تؤْذُوا رسولَ اللّه وَلا ان تنكحوا اَزْواجَهُ مِنْ بَعْدِهِ اَبداً، اِنَّ ذلِكم كانَ عِنداللّهِ عِظيماً.

شما حقّ نداريد رسول خدا را آزار دهيد و نه هرگز همسران او را بعد از او به همسرى خود درآوريد كه اين كار نزد خدا عظيم است.

اِنَّ الذين يُؤذُونَ اللّهَ ورَسُولَه لعنهم اللّه فى الدُّنيا و الاخرة وَاعدَّلهم عذاباً مُهيناً.

آنها كه خدا و پيامبرش را اذّيت مى كنند خدا آنها را از رحمت خود در دنيا و آخرت دور مى سازد و براى آنها عذابى خواركننده است.

حالا نقل حوادث ناگوار و هتك احترام به ساحت دختر گرامى پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) در كتب اهل سنّت چه چيزى را براى مرتكبين آن عمل باقى مى گذارد؟ و آيا مى توان از چنين بيعتى دفاع كرد براى آن مشروعيّت قائل شد؟ ...

دانشمندان اهل سنّت كه خود را در اين اشكالات گرفتار ديدند ناچار شدند كه يكى را به دست فراموشى بسپارند و در غيراين صورت به قول سنايى غزنوى:

مرمرا باور نمى آيد زروى اعتقاد حق زهرا بردن و دين پيامبر داشتن

آنكه او را بر سر حيدر همى خوانى امام كافرم گر مى تواند كفش قنبر داشتن

از حضرت فاطمه نزديكتر به رسول خدا چه كسى است؟ آيا اين اهانت ها و آمدن به در خانه و تهديد به سوزاندن خانه با اهلش كه هيچ جاى انكار ندارد و ريختن در خانه و آسيب رساندن به زهرا (س) از نظر دانشمندان شيعه و بردن حضرت على (عليه السلام) با آن وضع نامطلوب و تهديد به قتل و ... آيا اين اعمال مخالفت صددرصد با نصّ آيه محكمه «قل لااسئلكُمْ عَليهِ اَجْراً اِلاَّ الموّدةَ فِى القربى»(22) نيست؟

در پايان اين فصل مناسبت داشت مظالمى كه بر حضرت زهرا (س) رفته است از: هتك حرمت و اهانت به آن حضرت و سقط فرزندش و... از نظر ادبيات شعرى نيز مورد بررسى قرار گيرد و قسمتى از اشعار شعراى عرب زبان و فارسى سرا نيز مطرح گردد. شعراى بزرگى چون علاءالدين حلّى از علما و شعراى قرن هشتم و معاصر شهيد اوّل ، شيخ صالح كواز حلى ، آية اللّه شيخ محمد حسين اصفهانى (محقق كمپانى) ، آيت الله سيد صدرالدين صدر، و كعبى، و سيد صالح حلّى از شاگردان آخوند خراسانى و ديگرانى كه اين حادثه ناگوار را در اشعارشان آورده اند، ولى براى پرهيز از طولانى شدن مقاله از ذكر آنها خوددارى مى شود.

نتيجه مباحث اين بخش اين مى شود كه ريختن مهاجمين به خانه اميرالؤمنين (عليه السلام) مورد قبول دانشمندان شيعه و سنى است . اما در مورد هتك حرمت و اهانت به ساحت دخت گرامى پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) با توجه به تصريحات دانشمندان شيعه و زيارتنامه هاى آن حضرت و داستان چگونگى وفات محسن و اظهارات بعضى از بزرگان اهل سنت با اطمينان مى توان گفت كه اين امر نيز واقع شده است. اما سكوت و وارد نشدن بعضى از دانشمندان شيعه در اين باب به خاطر موقعيت خاص زمانى و مكانى آنان بوده است.