فاطمه (سلام الله عليها) احياگر شخصيت زن

فريده مصطفوى (خمينى )، فاطمه جعفرى

- ۴ -


پيامبر افزود: يا على ! تو زودتر به مسجد برو و من بعد خواهم آمد و در حضور مردم مراسم عقد را برگزار كنيم و خطبه بخوانيم . على (عليه السلام ) مسرور و خوشحال به جانب مسجد حركت كرد.
ابوبكر و عمر را در راه ديد، سوال كردند، گفت : رسول خدا دخترش ‍ فاطمه را به من تزويج كرد. اكنون مى آيد تا در حضور مردم مراسم عقد را انجام دهد. پيامبر (صلى الله عليه وآله ) در حالى كه صورتش از شادمانى مى درخشيد، وارد مسجد شد و بلال فرمود: مهاجر و انصار را در مسجد جمع كن . هنگامى كه همه جمع شدند، بر فراز منبر رفت . پس از حمد و ثناى الهى فرمود: اى مردم ! آگاه باشيد كه جبرئيل بر من نازل شد و از جانب خدا پيام آورد كه مراسم عقد على و فاطمه در عالم بالا در حضور فرشتگان برگزار شده است و دستور داد كه در زمين نيز آن مراسم را انجام دهم و شما را بر آن گواه گيرم . پس نشست و به على فرمود: برخيز و خطبه عقد را بخوان . على برخواست و خطبه عقد را خواند (57) .
در كشف الغمه و ساير كتب تاريخى روايت شده كه على (عليه السلام ) جهت خواستگارى خدمت پيامبر رسيد و پس از سلام در حضور او نشست و سر را پايين انداخت و از شرم و حيا نتوانست منظور خود را بيان كند. رسول خدا فرمود: يا على ! تو را حاجتى هست ، بگو، مطمئن باش كه حاجت تو برآورده مى شود. على عرض كرد، يا رسول الله ! شما مى دانيد كه مرا از كودكى از پدر و مادر گرفته و در خانه خود پرورش ‍ داده ايد و خداوند مرا به وسيله شما نيرومند ساخت . دلم مى خواهد خانه اى داشته و همسرى اختيار كنم تا با او مانوس شوم . از اين رو خدمت شما آمدم كه با كمال ميل دخترتان فاطمه را خواستگارى كنم . آيا با تقاضاى من موافقت مى فرماييد، رسول خدا شادمان شد و فرمود: صبر كن تا از فاطمه اجازه بگيرم . پيامبر نزد فاطمه (عليها السلام ) رفت و فرمود: دخترم ! على بن ابيطالب را به خوبى مى شناسى . براى خواستگارى تو آمده است . آيا اجازه مى دهى تو را به عقد او درآورم ، فاطمه خجالت كشيد و سكوت كرد و چيزى نگفت . پيامبر سكوت او را علامت رضايت دانست (58) .
رسول خدا نزد على آمد و فرمود: آيا براى اين امر چيزى دارى ، على (عليه السلام ) عرض كرد: پدر و مادرم فدايت ! من چيزى از شما پنهان نمى كنم . آنچه دارم يك شمشير و يك زره و يك شتر مى باشد. رسول خدا فرمود: شمشير براى تو كه مرد جنگى ، لازم است و شتر براى گذران زندگى تو ضرورى است . پس مى ماند زره تو، كه من آن را به مهر زهرا مى پذيرم . پس افزود:
يا اءباالحسن ! اءبشرك ، قال على (عليه السلام ) فقلت نعم ، فداك اءبى و اءمى ، فقال رسول الله (صلى الله عليه وآله ) اءبشر يا اءباالحسن . فان الله عزوجل قدر زوجكها من السماء من قبل اءن اءزوجكها من الارض ؛ (59) رسول خدا فرمود: يا على ، آيا بشارت دهم تو را عرض كرد: بله ، پدر و مادرم فدايت ! فرمود: بشارت باد! اى على كه خداى تعالى فاطمه را به تو در آسمان تزويج نمود، پيش از آن كه من او را در زمين به تو تزويج كنم .
پيامبر (صلى الله عليه وآله ) راه و رسم ازدواج صحيح را عملا به مسلمانان آموزش داد. اين ازدواج بايد درسى باشد براى تمامى مسلمانان كه اگر جوانى براى خواستگارى به منزل آنها آمد، بايد قبل از هر چيز جنبه هاى دين و اخلاقى او را مورد بررسى قرار دهند. اگر جوانى متدين و پرهيزكار بود، ولى از مال دنيا بى بهره بود، بهتر از مردى است كه در رفاه مادى بوده ، ولى هوسران باشد، زيرا ثروت نه تنها مايه خوشبختى نيست ، بلكه بسيارى از اوقات مايه وزر و وبال و گرفتارى مى گردد. رسول اكرم مى توانست يكى از ثروتمندان قريش را كه خواستگار دخترش بودند بپذيرد، اما از اين كه على (عليه السلام ) كه تهيدست و فقير بود و به خواستگارى فاطمه مى آيد، مسرور و شادمان گرديده و موافقت خويش ‍ را اعلام مى دارد. در تمام كتب تاريخى از مسرت و شادمانى رسول خدا هنگام خواستگارى على (عليه السلام ) ياد شده زيرا آن جناب على (عليه السلام ) را جوانى پرهيزكار، شجاع ، و فداكار مى شناسد، از اين رو با كمال ميل و رغبت با ازدواج آنها موافقت مى فرمايد. پس بايد به اين سيره نبوى تاسى كرد و معيار در شناخت افراد را ايمان و تقوى دانست ، نه ثروت و پست و مقام !
عروسى فاطمه (عليها السلام )
پس از مراسم عقد رسول خدا (صلى الله عليه وآله ) شادمان و مسرور به خانه برگشت و به زنان دستور داد براى فاطمه مجلس جشن و شادى فراهم كنند. مراسم ازدواج در روز اوگل يا ششم ذى الحجه سال دوم يا ششم هجرى انجام گرفت (60) . على (عليه السلام ) به بازار رفت و با فروش ‍ زره خود به چهارصد درهم ، نزد رسول خدا برگشت و آن را به عنوان مهريه فاطمه (عليها السلام ) خدمت حضرت تقديم كرد. رسول الله پول را گرفته و مقدارى از آن را به بلال داد و فرمود: با اين پول عطر و وسايل آرايش خريدارى كند. بقيه را به ابوبكر سپرد و فرمود: جهيزيه و وسائل زندگى فاطمه را تهيه كند. عده اى از ياران را مثل (( مقداد بن اسود )) ماموريت داد به عنوان دستيار ابوبكر با وى به بازار بروند. على (عليه السلام ) مى فرمايد: يك ماه از مراسم عقد گذشت . روزى برادرم عقيل نزد من آمد و گفت : از ازدواج تو بسيار خوشحالم ، چرا از رسول خدا خواهش ‍ نمى كنى فاطمه را به خانه ات بفرستد، تا به وسيله عروسى شما چشم ما روشن گردد. على (عليه السلام ) فرمود: خيلى مايلم عروسى كنم ، ولى از رسول خدا، خجالت مى كشم . عقيل عرض كرد: تو را به خدا سوگند، اكنون با من بيا تا به خدمت پيامبر برويم ! على با برادرش عقيل به طرف منزل رسول خدا به راه افتاد. در بين راه به (( ام ايمن )) برخوردند و جريان را برايش گفتند. ام ايمن گفت : اجازه بدهيد من با رسول خدا صحبت كنم ، زيرا در اين گونه موارد كلام زن ها موثرتر است . ام سلمه و ساير زنان از موضوع خبردار شدند و خدمت پيامبر رسيدند و عرض ‍ كردند: يا رسول الله ! پدر و مادرمان فدايت ! براى موضوعى خدمت شما رسيديم كه اگر خديجه زنده بود چشمش به آن روشن مى شد. وقتى پيامبر نام خديجه را شنيد، اشكش جارى شد و فرمود:
كجا خديجه پيدا مى شود! هنگامى كه مردم مرا تكذيب مى نمودند، او مرا تصديق كرد و اموالش را در اختيار من گذارد تا در راه دين خدا مصرف كنم . خديجه زنى بود كه خدا بر من وحى فرستاد كه بدو بشارت دهم : خدا خانه اى از زمرد در بهشت بدو عطا خواهد كرد.
ام سلمه عرض كرد: پدرم و مادرم فدايت شود شما هر چه درباره خديجه مى فرماييد صحيح است . خداوند ما را با او محشور گرداند يا رسول الله ، برادر و پسر عموى شما ميل دارد همسرش رابه منزل ببرد. فرمود: چرا خودش در اين باره صحبتى نمى كند، عرض كرد: خجالت مى كشد پيامبر به ام ايمن فرمود: على (عليه السلام ) را نزد من حاضر كن . وقتى على (عليه السلام ) خدمت پيامبر رسيد، فرمود: يا على ! آيا ميل دارى همسرت را به منزل ببرى . عرض كرد: آرى ، يا رسول الله فرمود: خدا مبارك گرداند! همين امشب يا فردا وسايل عروسى را فراهم مى كنم . سپس ‍ به همسرانش فرمود: فاطمه را زينت كنيد و خوشبويش نماييد و اتاقى برايش فرش كنيد، تا مراسم عروسى را برگزار كنيم (61) .
از نوشته مورخان بر مى آيد كه زهرا (عليها السلام ) را در حدود يك ماه پس از انجام مراسم عقد به خانه على بردند. رسول اكرم به على فرمود كه در عروسى بايد وليمه داده شود. يكى از سنن و مستحبات شرع ، وليمه دادن در هنگام عروسى است . على (عليه السلام ) خرما و روغن گرفته ، نزد رسول خدا آورد. حضرت خرما را ميان روغن سرخ كرده و گوسفند چاقى فراهم نمود و نان هم تهيه شد (62) . و در روايت ديگر على (عليه السلام ) مى فرمايد:
مقدارى از پول زره را رسول خدا به ام سلمه داد و ده درهم از آن را به من داد و فرمود: با اين پول مقدارى روغن و خرما و كشك بخر و بياور. من دستور آن حضرت را انجام داده ، خريدم و آوردم . رسول خدا سفره چرمى خواست و آستين ها را بالا زد و از آن خرما و كشك و روغن غذايى تهيه كرد (63) . بعد فرمود: هر كسى كه مايل هستى دعوت نما. به مسجد رفتم و ديدم جمع زيادى از اصحاب در مسجد حضور دارند. من شرم داشتم عده اى را دعوت كنم و عده اى را دعوت نكنم .از اين رو روى بلندى رفته و گفتم : اى مردم ! همگى براى صرف وليمه فاطمه بياييد. مردم دسته دسته راه افتادند و جمعيت زيادى جمع شدند. من از كمى غذا خجالت مى كشيدم . چون رسول خدا متوجه شد فرمود: على جان ! من از خدا مى خواهم كه اين غذا را بركت دهد.
(على (عليه السلام ) مى فرمايد:) تمام آن جمعيت غذا خوردند و چيزى از غذا كم نشد و در حق ما به خير و بركت دعا كردند.
چون غروب شد، زنان پيامبر فاطمه را زينت كرده و عطرآگين نمودند. رسول خدا على را در سمت راست و فاطمه را در سمت چپ خود نشانيد و پيشانى آن ها را بوسيد و دست دخترش را در دست على گذاشت و فرمود: على جان ! فاطمه همسر خوبى است . آن گاه به فاطمه فرمود: دخترم ! على شوهر خوبى است . سپس در حق آن ها دعا كرد. بعد زنان پيامبر در حالى كه ارجوزه و شعرهايى مى خواندند، با تشريفات خاصى آن ها را به سوى حجله روانه كردند (64) .
ابابكر با مبلغى كه پيامبر به او داده بود، لوازم يك زندگى كوچك را براى فاطمه خريدارى نمود.
فهرست جهيزيه حضرت زهرا (عليها السلام )
يك عدد پيراهن (7 درهم )؛ روسرى يك عدد (4 درهم )؛ چادر مشكى ، يك عدد؛ بقچه اى با ريسمان ليف خرما پيچيده شده ؛ رختخواب كتان كه از علف و برگهاى خشك درخت خرما پر شده بود؛ رختخوابى كه از پشم گوسفند و رويه آن از كتان بود؛ متكا دو عدد كه روى آن چرم دباغى شده طايف و بار آن ليف خرما بود و دو عدد ديگر به همين ترتيب كه داخل آن پشم گوسفند بود؛ پرده پشمى ، يك عدد؛ حصير، يك عدد؛ حصير پشمى ، يك عدد؛ آسياب دستى ؛ باديه مسى ، يك عدد؛ كاسه چوبى ، يك عدد؛ مشك آب ، يك عدد؛ كوزه آب خورى ، دو عدد؛ آرد بيز (الك )؛ ظرف سفالى ، يك عدد؛ بازو بند نقره اى ، دو عدد.
اين اثاثيه را ابابكر به اتفاق ساير صحابه به خانه پيامبر آورد. رسول خدا نگاهى به جهيزيه انداخت و سر را به طرف آسمان بلند كرد و عرضه داشت :
الله بارك لقوم جل آنيتهم الخزف ؛ خدايا به آن زندگى كه ظروف گرانمايه اش در سفال خلاصه مى شود، بركت عنايت فرما!
اين جهيزيه دختر رسول خدا و خليفه مسلمانان بود.
2. آداب ازدواج در اسلام
اسلام به مسلمانان مى فرمايد: اگر جوانى براى خواستگارى دختر شما آمد، قبل از هر كار به جنبه هاى دينى و اخلاقى او نظر كنيد. اگر با ايمان و پاكدامن بود و اخلاقى نيكو داشت ، به وصلت او با دخترتان موافقت نماييد. اسلام معتقد است كه ازدواج نبايد بر پايه ثروت استوار گردد. اسلام ثروت را تنها عامل خوشبختى خانواده نمى داند و مى فرمايد: فضايل اخلاقى و كمالات نفسانى و علاقه دينى داماد، بر ثروت و مال برترى دارد. پيامبر (صلى الله عليه وآله ) مى فرمايد:
وقتى كسى به خواستگارى دختر شما آمد، اگر اخلاق و ايمانش را پسنديديد، با وى وصلت نماييد. اگر برنامه ازدواج شما بر خلاف اين دستور باشد، مفاسد بزرگ و گرفتارى هاى زيادى در پى دارد.
پيامبر به دستورهايى كه به مردم مى داد خود عمل مى نمود، به همين جهت پرهيزكارى و كمالات و فضايل اخلاقى على (عليه السلام ) را بر ثروت بى شمار عبدالرحمن و عثمان ترجيح داد و فقر او را عيب ندانست (65) .
اسلام مهريه سنگين را به صلاح مردم جامعه نمى داند و توصيه مى كند كه اگر دين و اخلاق داماد را پسنديديد درباره مهريه سختگيرى نكنيد و به كم قناعت كنيد. پيامبر (صلى الله عليه وآله ) مى فرمايد:
(( بهترين زنان امت من كسانى هستند كه زيبا و كم مهر باشند (66) )) .
امام صادق (عليه السلام ) فرمود:
(( مهر سنگين نقطه ضعفى براى زن است (67) )) .
اسلام معتقد است كه مسابقه در زياد كردن مهريه زندگى را بر مردم مشكل مى كند. با ايجاد تسهيلات در امر ازدواج ، جوانان را به تشكيل خانواده تشويق نمود تا از مفاسد اجتماعى و بسيارى از ناهنجارى ها جلوگيرى شود. مهريه هاى سنگين در آغاز زندگى ، به وضع روحى و آسايش خاطر داماد لطمه مى زند. رسول اكرم براى اين كه عملا به مردم نشان داده و بفهماند مهريه سنگين به صلاح هيچ خانواده اى نيست ، دختر عزيزش را با كمترين مهريه به عقد على (عليه السلام ) درآورد، حتى به عنوان دين و قرض چيزى بر عهده او قرار نداد.
پيامبر هنگام خروج از منزل على و زهرا (عليهما السلام ) دستگيره در را گرفت و فرمود:
طهر كماالله و طهر نسلكما اءنا سلم لمن سالمكها، اءنا حرب لمن حاربكما، استودعكما الله و استخلفه عليكما؛ خدا شما و نسلتان را پاك و پاكيزه گرداند. با دوستان شما دوست هستم و با دشمنان شما دشمن هستم . اكنون وداع مى كنم و شما را به خدا مى سپارم .
على مى فرمايد: تا سه روز پيامبر نزد ما نيامد. صبح روز چهارم كه نزد ما مى آمدند، به اسماء بنت عميس برخورد كردند فرمودند: چرا اينجا ماندى ، اسماء گفت : پدر و مادرم فدايت ! جوان هنگام ازدواج به زنى كه كمك او باشد نيازمند است ، تا احتياجاتش را بر آورده كند. من هم به همين دليل ماندم كه نيازهاى فاطمه را بر آورده كنم . پيامبر فرمود: اى اسماء! خداوند حوائج دنيا و آخرتت را برآورده سازد (68) !
پيامبر با فاطمه خلوت كرد و پرسيد: همسرت را چگونه يافتى ، عرض ‍ كرد: خداوند بهترين مردان را نصيب من كرده است ، ولى زنان قريش كه به ديدنم آمدند گفتند: پدرت تو را به ازدواج مردى درآورده كه فقير و تهى دست است . پيامبر فرمود: دخترم ! پدر و شوهرت فقير نيستند. گنج هاى زمين را از طلا و نقره بر من عرضه داشتند، ولى من نعمت هاى اخروى را بر ثروت و مال دنيا ترجيح دادم . دخترم ! براى تو همسرى برگزيدم كه در اسلام آوردن مقدم بر همه بود. از جهت دانش و حلم و عقل نيز بر تمام مردم برترى دارد. خداوند در بين تمام مردم ، من و شوهرت را برگزيد. همسر خوبى دارى . قدرش را بدان و از فرمانش سرپيچى مكن . سپس ‍ على را خواند و فرمود: با همسرت مدارا و مهربانى كن ! بدان كه فاطمه پاره تن من است . هر كس او را بيازارد، مرا اذيت كرده و هر كس او را خشنود كند، مرا خشنود نموده است . با شما وداع مى كنم و به خدا مى سپارمتان .
زهرا (عليها السلام ) در خانه على (عليه السلام )
خانواده كوچكترين واحد تشكيل دهنده اجتماع است . افراد اين اجتماع بايد در حريم خانواده به آداب دينى و فضايل اخلاقى تربيت يابند و پرورش و رشد نمايند: تا اجتماع سالم و مترقى را به وجود آورند. هر يك از زن و مرد كه ركن اصلى و اساسى خانواده محسوب شوند، وظايفى دارند كه بايد در انجام آن كوشا باشند.
آنچه به عهده بانوى خانه گذاشته شده است ، اداره امور خانه و برقرار كردن نظم و آرامش مى باشد، تا مرد خانواده با خيال آسوده بتواند در خارج از منزل به فعاليت ادامه دهد. از آنجا كه زن فطرتا خواهان بچه دارى و شوهر دارى مى باشند، اگر اين مهم را كه ذاتى است ، به گونه اى نيكو انجام دهد، در سعادت و ترقى خانواده سهم به سزايى خواهد داشت . فاطمه (عليها السلام ) از اين قانون مستثنى نبود. از اين رو رسول خدا كارهاى زندگى دختر و دامادش را تقسيم نمود و به فاطمه فرمود: كارهاى داخل خانه با تو باشد و امور مربوط به خارج خانه را بر عهده على گذاشت (69) .
مرحوم كلينى از حضرت صادق (عليه السلام ) روايت مى كند كه اميرالمؤ منين هيزم فراهم مى كرد، آب مى كشيد و خانه را جارو مى نمود. فاطمه (عليها السلام ) آرد مى كرد و خمير درست نموده و نان مى پخت (70) .
جابر بن عبدالله انصارى روايت مى كند: روزى رسول خدا فاطمه را ديد كه از نمد شتر جامه اى بر تن كرده ، در حالى كه دستاس مى كرد، بچه اش را هم شير مى داد. پيامبر از مشاهده آن حال اشك ديدگانش جارى شد و به زهرا فرمود: دختر جان ! تلخى و سختى هاى دنيا را به خاطر شيرينى نعمت هاى آخرت تحمل كن . زهرا عرض كرد: خداوند را به خاطر نعمت هايش سپاسگزارم .
زهرا در زندگانى كوتاه خود با على (عليه السلام ) در دامن خويش چهار فرزند تربيت نمود كه هر كدام به نوبه خود منشا تحولات بزرگ دينى و اجتماعى و سياسى بود و عالم بشريت تا ابد به وجود آنها افتخار خواهد كرد (71) .
فاطمه (عليها السلام ) با همه مشغله اى كه داشت ، شوهرش را كه غالب اوقاتش در صحنه هاى پيكار سپرى مى شد و با مرگ هم آغوش بود، مورد توجه و محبت قرار داده ، او را به انجام وظايف خطيرش تشويق مى نمود.
علاوه بر امور داخلى خانه ، شوهرش را در كارهايش يارى مى كرد. پس از بازگشت از غزوه احد كه حضرت امير (عليه السلام ) در دفاع از رسول خدا زياده از حد مقاومت كرده و گروه بسيارى از مشركان را به هلاكت رسانده بود، شمشير خون آلودش را براى شستن به فاطمه داد و فرمود:
خذى هذا السيف فقد صدقنى اليوم ؛ اين شمشير را بگير كه امروز ايمان و شجاعت مرا تصديق نمود.
رسول خدا نيز فرمود:
خذيه يا فاطمه فقد ادى بعلك ما عليه و قد قتل الله بسيفه صناديد قريش ؛ (72) بگير شمشير را كه شوهرت امروز دين خود را ادا نمود و خداوند به وسيله شمشير او بزرگان قريش را به هلاكت رسانيد.
دختر يگانه شخص اول اسلام از كار كردن عار نداشت و از زير بار كارهاى دشوار خانه ، شانه خالى نمى كرد. به اندازه در منزل زحمت مى كشيد كه على (عليه السلام ) به شدت ناراحت مى شد و خدمات او را تحسين مى نمود.
روزى به يكى از اصحاب فرمود: مى خواهى از وضع خودم و فاطمه براى تو بگويم . آن قدر در خانه آب آورد كه آثار مشك بر بدنش ديده مى شد. آن قدر آسياب كرد كه دستهايش تاول زد. آن قدر در نظافت و تميز كردن و پختن نان و غذا زحمت كشيد كه لباس هايش كثيف شد و زمانى كه كار بر او سخت شد، گفتم خوب است خدمت پيامبر برسى و جريان را برايش ‍ بازگو كنى ، شايد خادمى برايت تهيه كند تا در خانه دارى به تو كمك كند. فاطمه خدمت پدر بزرگوارش رسيد، خجالت كشيد حاجتش را بيان كند. بدون خواستن حاجت به خانه برگشت . پيامبر احساس كرد كه فاطمه حاجتى داشته ، از اين رو صبح روز بعد به منزل ما تشريف آوردند.
سلام كرد، پاسخ داديم . داخل خانه شد و پيش ما نشست و فرمود: فاطمه جان ! ديشب به چه منظور به منزل ما آمدى ، فاطمه خجالت كشيد حاجتش را بگويد. من عرض كردم : يا رسول الله ! فاطمه آن قدر آب آورده كه بند مشك در سينه اش اثر گذاشته ، آن قدر آسياب كرده كه دست هايش ‍ تاول زده ؛ آن قدر خانه را تميز و مرتب كرده و غذا پخته كه لباس هايش ‍ كثيف شده است . من گفتم خدمت شما برسد، شايد خادم و كمك كارى به وى عطا كنى . پيامبر فرمود: فاطمه جان ! مى خواهى عملى به شما ياد دهم كه از هر خادمى بهتر باشد. وقتى خواستى بخوابى ، سى و سه مرتبه بگو: سبحان الله ؛ سى و سه مرتبه بگو: الحمدالله ؛ سى و چهار مرتبه بگو: الله اكبر. اين ذكر صد مرتبه بيش نيست ، ولى در نامه عمل ثواب هزار حسنه دارد. فاطمه جان ! اين ذكر را اگر هر روز صبح بگويى ، خداوند كارهاى دنيا و آخرتت را اصلاح خواهد نمود. فاطمه در جواب پدر گفت : از خدا و رسولش راضى شدم (73) .
يك روز بلال از وقت معمول ديرتر به نماز صبح حاضر شد. رسول خدا علت دير آمدن را پرسيد، عرض كرد: زمانى كه به مسجد مى آمدم ، به منزل فاطمه رفتم . ديدم مشغول آسياب كردن است و بچه او گريه مى كند. عرض كردم : اى دختر پيامبر! اجازه بده يكى از كارها را من انجام دهم . فرمود: بچه دارى از من بهتر ساخته است . اگر ميل دارى ، در آسياب كردن كمك كن . من مشغول آسياب كردن شدم . به اين جهت ديرتر به مسجد رسيدم . پيامبر فرمود: به فاطمه ترحم كردى ، خدا به تو ترحم كند (74) !
فاطمه زنى نبود كه فقط در گوشه منزل به اداره داخلى مشغول باشد و از حوادث و اوضاع مربوط به جهان اسلام بى خبر باشد. از تاريخ استفاده مى شود كه فاطمه (عليها السلام ) در جريان مربوط به اسلام و مسلمانان بوده و مخصوصا به حوادث جنگ و جبهه كاملا توجه داشت ، نه تنها مشوق پدر و شوهرش بود، بلكه در مواقع لزوم در صحنه پيكار حضور پيدا كرده و كارهايى انجام مى داد. در تاريخ نوشته اند: بعد از جنگ احد وقتى صورت خون آلود پدر را ديد، او را بغل گرفته و گريه كرد و خونها را از صورت پدر پاك نمود. على آب آورد و فاطمه صورت پدر را شست ، ولى خون بند نمى آمد. سرانجام فاطمه قطعه حصيرى را سوزاند و خاكسترش را روى زخم گذاشت تا خون قطع شد (75) . فاطمه هميشه شوهرش را تشويق و تحسين مى نمود و فداكارى ها و شجاعت هاى او را تحسين مى كرد و بدين وسيله دل او را گرم مى كرد و براى جنگ آماده اش ‍ مى نمود. نيز با نوازش محبت آميزش تن خسته و جراحات شوهرش را تسكين مى داد. على (عليه السلام ) مى فرمايد: (( وقتى به خانه مى آمدم و به زهرا نگاه مى كردم ، تمام غم و غصه هايم برطرف مى شد (76) )) .
زهراى اطهر از نظر موقعيت اجتماعى
دختر رسول خدا بزرگترين شخصيت جهان بشريت است . شخصيتى كه علاوه بر فرزند پيامبر بودن ، از ارزش والايى برخوردار است . بانويى كه الگو و نمونه كامل براى زنان مسلمان مى باشند. زنان امروز اگر خواهان سعادت و پيشرفت هستند، بايد از او پيروى نمايند تا به سعادت دنيا و آخرت نايل آيند. امام على (عليه السلام ) نيز بعد از پيامبر (صلى الله عليه وآله ) بزرگترين شخصيت اسلام بود. ايشان از نظر زهد، تقوا، شجاعت ، شهامت ، انسانيت ، و پرهيزكارى بى نظير بود. اما ازدواج اين دو شخصيت با عظمت و بزرگى ، در نهايت سادگى برگزار مى گردد، تا براى مسلمانان درسى باشد.
زهراى مرضيه پس از ازدواج وارد مرحله جديدى از مسوليت شد، آن هم با همسرى مانند على كه سپهسالار شجاع و نيرومند اسلام و مشاور مخصوص پيامبر گرامى اسلام بود. اوضاع زمان هم بسيار حساس بود و در هر سال چندين جنگ واقع مى شد كه على (عليه السلام ) در تمام يا اكثر آن ها شركت داشت . اداره چندين زندگى كار ساده نبود، ولى دختر پيامبر چون على (عليه السلام ) را دومين موجود عالم هستى در امور معنوى مى شناخت ، او را دوست داشته و به او عشق مى ورزيد. از اين رو در طول دوران زندگيش در مقابل هر مشكلى مقاومت مى كرد. اين عشق و علاقه متقابل بود. عشق على (عليه السلام ) به فاطمه به جهت شخصيت معنوى فاطمه بود. امام على (عليه السلام ) توجه داشت كه عشق فوق العاده پيامبر نسبت به فاطمه بدون دليل نمى باشد. على (عليه السلام ) مى ديد از روزى كه زهرا در خانه وى قدم گذارده ، رسول الله به اين دختر ابراز محبت مى كند كه اگر يك پدر عادى تا اين اندازه به دختر خود، بعد از ازدواج ابراز محبت كند، ممكن است مورد اعتراض و ايراد مردم واقع شود.
(( نافع بن حمراء )) مى گويد: هشت ماه در خدمت پيامبر بودم . آن حضرت هر روز صبح قبل از اذان صبح هنگامى كه براى انجام فريضه نماز از منزل خارج مى شد، در بين راه تا مسجد، جلوى در خانه فاطمه مى ايستاد و صدا مى زد:
السلام عليك يا اءهل البيت و رحمه الله و بركاته . انما يريد الله ليذهب عنكم الرجس و يطهركم تطهيرا؛ سلام بر شما، اى اهل بيت ! همانا خداوند اراده نمود از شما پليدى را برطرف كند و شما را پاك و پاكيزه قرار دهد.