فاطمه ى زهراء در كلام اهل سنت
جلد ۱

سيد مهدى هاشمى حسينى

- ۱۳ -


حاكم در مستدرك الصحيحين به سند از عايشه مى گويد:

«ان النبى صلى الله عليه و آله قال و هو فى مرضه الذى توفى فيه-: يا فاطمة الا ترضين ان تكونى سيدة نساء العالمين و سيدة نساء هذه الامة و سيدة نساء المؤمنين؟ [ صحيح ترمذى، ج 2، ص 306 گرفته شده از فضائل الخمسة فيروزآبادى، ج 3، ص 171. ] «به درستى كه پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود: (در حالى كه بيمار بود و از آن بيمارى رحلت نمود) فرمود: يا فاطمه آيا راضى و خشنود نمى شوى به اينكه تو بانوى زن هاى دو جهان و بى بى زن هاى اين امت و پيشواى زن هاى مومنين بوده باشى» و بعد حاكم مى گويد كه اسناد اين حديث صحيح است.

أبى نعيم مى گويد:

«روى بسنده عن عمران بن حصين ان النبى صلى الله عليه و آله و سلم قال الا تنطلق بنا نعود فاطمة فانها تشتكى؟ قلت بلى، قال: فانطلقا حتى اذا انتهينا الى بابها فسلم و استأذن فقال: ادخل أنا و من معى؟ قالت نعم و من معك يا ابتاه، فوالله ما على الا عباءة فقال لها: اصنعى بها كذا و اصنعى بها كذا فعلمها كيف تستتر، فقالت والله ما على رأسى من خمار، قال: فأخذ ملاءة كانت عليه فقال: اختمرى بها، ثم اذنت لهما فدخلا فقال: كيف تجدينك يا بنية؟ قالت:انى لوجعة و انه ليزيدنى انه مالى طعام آكله، قال: يا بنية أما ترضين انك سيدة نساء العالمين؟ قالت يا ابت فأين مريم ابنة عمران؟ قال: تلك سيدة نساء عالمها و انت سيدة عالمك اما والله زوجتك سيدا فى الدنيا و الاخرة». [ حلية الاولياء، ج 2، ص 42، كنز العمال، ج 12، ص 105 الى 112. ] «از عمران بن حصين نقل شده است: همانا پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود: با ما نمى آيى تا از فاطمه كه مريض است عيادت بكنيم؟ عمران مى گويد: عرض كردم: بلى يا رسول الله، فرمود: پس با ما بيا. با پيامبر رفتم تا اينكه به درب خانه ى فاطمه رسيديم، پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) سلام فرمود و اجازه ى داخل شدن خواست، و پيامبر فرمود: من كسى كه با من هست داخل شوم؟ او عرض كرد: اى پدر بلى كسانى كه با شما هستند با هم داخل شويد، قسم به خدا چيزى ندارم مگر يك عباى كوچك، پس پيامبر فرمود:خودت را با آن بپوشان، پيامبر فاطمه را تعليم كرد كه چگونه خود را بپوشاند و فاطمه عرض كرد: قسم به خدا بر سر من مقنعه نيست، پيامبر فرمود: ملافه و يا عبايى كه همراه است بگير و آن را مقنعه كن و بعد فاطمه اجازه داد پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) و عمران داخل شدند، فرمود: حالت چگونه است دخترم؟ فاطمه عرض كرد: همانا من بيمار هستم و اين بيمارى را گرسنگى كه مى كشم زياد مى كند و غذايى براى من نيست.

پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود: آيا راضى و خشنود نمى شوى از اينكه تو پيشوا مقتداى زن هاى دو جهانى باشى؟ فاطمه عرض كرد:اى پدر پس مريم دختر عمران چگونه است؟ پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود: او پيشواى زن هاى زمان خود است و تو بى بى و پيشواى زن هاى عالم خود هستى، قسم به خدا همسر تو آقاست هم در دنيا و هم در آخرت».

اينكه پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم) به حضرت زهرا فرمود تو پيشوا و سيده زن هاى عالم خود هستى آيا غير از اين است كه پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم) خاتم النبين است و پيامبر همه ى امت ها است و دين او دين جهانى است و دنيا و آخرت به طفيل وجود او خلقت شد پس پيامبر به دختر گرامى اش مى گويد كه سيده زنان عالم خودت هستى، يعنى امت ها و همه ى عالم منظور است.

طحاوى هم اين حديث را در مشكل الآثار، جلد 1، صفحه ى 50، آورده است به اضافه ى اين مطلب: (و لا يبغضه الا منافق) «ناراحت و اذيت نمى كند او (على) را مگر منافق». نيز محب الدين طبرى كه يكى از محدثين بزرگ و قديمى اهل سنت است اين حديث را در كتاب ذخاير العقبى ص 43 ذكر كرده است.

أبى نعيم از جابربن سمرة روايت كرده و مى گويد:

«قال: جاء نبى الله صلى الله عليه و آله و سلم فجلس فقال: ان فاطمة وجعه فقال: القوم عدناها، فقام فمشى حتى انتهى الى الباب و الباب عليها مصفق قال:فنادى شدى عليك ثيابك فان القوم جاؤوا يعودونك، فقالت: يا نبى الله ما على الا عباءة قال، فاخذ رداءه فرمى به اليها من رواء الباب فقال: شدى بهذا رأسك، فدخل و دخل القوم فقعد ساعة فخرجوا فقال القوم: تالله بنت نبينا صلى الله عليه و آله و سلم على هذا الحال، قال: فالتفت فقال: اما انها سيدة النساء يوم القيامة». [ حلية الاولياء، ج 2، ص 42. ] «پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) تشريف آورد و نشست و سپس فرمود: همانا فاطمه مريض است، مردم كه خدمت پيامبر بودند عرض كردند: به عيادت فاطمه (سلام الله عليها) برويم بعد بلند شدند، به راه افتادند تا اينكه به درب منزل فاطمه (سلام الله عليها) رسيدند، درب خانه بسته بود، پيامبر فرمود: دخترم خود را بپوشان مردم به عيادت تو آمدند. فاطمه عرض كرد: اى پيامبر خدا چيزى جز عبايى كوچك ندارم، جابر گفت: پس پيامبر رداى خود را گرفت از پشت ديوار به طرف فاطمه انداخت و فرمود: با اين سر خود را ببند و بعد پيامبر داخل شد و مردم هم داخل شدند و ساعتى نشستند و بعد خارج شدند.

مردم گفتند: قسم به خدا دختر پيامبر ما (صلى الله عليه و آله و سلم) بر اين حال است، جابر گفت: پيامبر از اين سخن آنان التفات پيدا كرد و فرمود: آيا نمى دانيد او پيشواى زن هاى روز قيامت مى باشد.

متقى هندى به نقل از عايشه مى گويد:

«ان رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم- فى مرضه الذى قبض فيه- قال يا فاطمة بابنتى أحنى على فأحنت عليه فناجاها ساعد ثم انكشفت عنه تبكى و عايشة حاضرة، ثم قال رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم بعد ذلك ساعه احنى على فأحنت عليه فناجاها ساعة ثم انكشفت عنه تضحك فقالت عايشة: يا بنت رسول الله اخبرينى بماذا ناجاك ابوك؟ قالت: اوشكت رأيته ناجانى على حال سر.

ثم ظننت انى اخبر بسره و هو حى، فشق ذلك على عايشة ان يكون سر دونها فلما قبضه الله اليه قالت عايشة لفاطمة سلام الله عليها: الا تخبرينى ذلك الخبر؟ قالت: اما الآن فنعم، ناجانى فى المرة الاولى فاخبرنى ان جبرئيل كان يعارضه القرآن فى كل عام مرة و انه عارضه القرن العام مرتين و انه اخبره انه لم يكن نبى بعد نبى الا عاش نصف عمر الذى كان قبله و انه اخبرنى ان عيسى عاش عشرين و مأة سنة و لا أرانى الا ذاهب على رأس الستين فأبكانى ذلك، و قال: يا بنية انه ليس من نساء المؤمنين اعظم رزية منك فلا تكونى ادنى من امرى ء صبرا، ثم ناجانى فى المرة الاخرى فأخبرنى انى اول اهله لحوقا به، و قال انك سيدة نساء اهل الجنة. [ كنز العمال، ج 7، ص 11 و 105 الى 112، حديث 34212، صحيح بخارى، ج 8،كتاب استئذان، ص 79 و مسلم در مسند، كتاب فضائل، ج ص 1905 و مسند طيالسى ج ص 196 حديث 1373 و خصائص نسائى، ص 33 و سنن ترمذى، ج 5، ابواب مناقب، حديث 3985 و الصواعق المحرقة، ص 290. ] «همانا پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم) در بيماريى كه سبب رحلت حضرت شد خطاب به فاطمه (سلام الله عليها) فرمود: دخترم گريه و زارى كن بر من (يعنى مرا نوازش كن همان طور كه مادر فرزند مريضش را نوازش مى كند) فاطمه بر بيمارى پيامبر گريه و زارى نمود و او را نوازش كرد، و بعد پيامبر اسلام ساعتى با فاطمه آهسته صحبت كرد در حالى كه سر فاطمه به آغوش پيامبر بود، بعد فاطمه سرش را از آغوش پيامبر در حالى كه گريه مى كرد بيرون آورد، عايشه حاضر بود و نظاره مى كرد، بعد از ساعتى رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم)باز به فاطمه فرمود: گريه و زارى و نوازش و شفقت كن براى من، باز هم فاطمه (سلام الله عليها) گريه و زارى و اظهار شفقت كرد و بعد پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) ساعتى با فاطمه در گوشى و سرى صحبت فرمود و فاطمه وقتى عقب مى آمد خندان بود.

عايشه مى گويد: من گفتم اى دختر رسول آن چه را كه پدر تو آهسته و سرى به تو گفت مرا خبر بده؟ فاطمه (سلام الله عليها) فرمود: اى واى ديدى كه پيامبر با من بطور سرى پنهانى فرمود و تو گمان كردى كه من اسرار پيامبر را در حالى كه زنده است به تو مى گويم.

آن حرف بر عايشه گران تمام شد، براى اينكه پيامبر حرف سرى و پنهانى خود را به فاطمه گفته و به وى نفرموده، وقتى كه پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) رحلت فرمود عايشه خطاب به فاطمه (سلام الله عليها) عرض كرد: آيا آن خبرى را كه پيامبر سرى و پنهانى فرمود به من نمى گويى؟ فاطمه فرمود: الآن بلى مى گويم، فرمود: در مرحله اول پيامبر فرمود: جبرئيل در هر سال يك مرتبه قرآن را بر من نازل مى كرد و اما در اين سال دو مرتبه آن را بر من نازل كرد و به من خبر داد: هيچ پيامبرى بعد از پيامبر قبلى نبوده مگر اينكه به اندازه ى نصف عمر پيامبر قبلى در اين دنيا زندگى كرده است. و به من خبر داده است كه عيسى پيغمبر صد و بيست سال عمر كرد. و من از شصت سال گذشتم و از دنيا مى روم. اين مسئله مرا به گريه آورد، و بعد پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود: دخترم از بين زنهاى مؤمنين نيست كسى كه مصيبت و گرفتارى هايش بزرگتر از مصيبت تو باشد،پس از بين خانواده و نزديكانم تو به من نزديكترى و صبر و بردبارى و تحمل را پيشه كن.

بعد فاطمه (سلام الله عليها) فرمود: در مرحله دوم كه پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) با من سرى پنهانى صحبت فرمود به من خبر داد من اول كسى از اهل پيامبر هستم كه به وى ملحق مى شوم و فرمود: همانا تو سيده و پيشواى زنان اهل بهشت هستى».

گويا بانوى دو عالم با بيان اين جمله دوم خواسته است به عايشه بگويد وقتى كه اين حرف را شنيدم خوشحال شدم و خنديدم.

حاكم به سند خود به نقل از عايشه خطاب به فاطمه دختر رسول الله (صلى الله عليه و آله و سلم) مى گويد:

«الا ابشرك انى سمعت رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم يقول: سيدات نساء أهل الجنة اربع مريم بنت عمران، و فاطمة بنت رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم و خديجة بنت خويلد و آسية» [ مستدرك الصحيحين، ج 3، ص 185 و كنز العمال، ج 12، ص 105 الى 112 و حديث 34232 و عوالم العلوم، ج 3، ص 45 و ذخاير العقبى، ص 31 و نور الابصار شبلنجى، ص 51 الى 55 و اعلام النساء، ج 4،كلمه ى فاطمه بنت محمد. ] «آيا بشارت ندهم تو را به چيزى؟ (گويا بانوى دو عالم فرموده باشد بگوييد) شنيدم از رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) كه فرمود: بهترين و والاترين زنان اهل بهشت چهار تا هستند. مريم دختر عمران و فاطمه دختر رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) و خديجه دختر خويلد و آسيه ى همسر خداپرست فرعون».

متقى هندى مى گويد:

«عن على عليه السلام ان النبى صلى الله عليه و آله و سلم قال بفاطمة سلام الله عليها: الا ترضين ان تكونى سيدة اهل الجنة و ابنيك سيدا شباب اهل الجنة؟» [ كنز العمال، ج 7، ص 11 چاپ قديم و كنزالعمال، ج 12، ص 105 الى 112، چاپ جديد و همين روايت را حاكم در مستدرك و طبرانى در ذخاير العقبى و خطيب در تاريخ بغداد ذكر كرده اند. ] «پيامبر اسلام خطاب به فاطمه: آيا راضى و خشنود نمى شوى من تو را به عقد اول كسى كه اسلام آورد و داناترين افراد از نظر علم و دانش درآوردم، پس فاطمه جان بدان تو بهترين زن هاى امت من خواهى بود، همان طور كه مريم بهترين زنان قوم خود بود؟ آيا راضى نمى شوى كه خداوند به اهل زمين اطلاع داده است كه از بين آنان دو مرد را پسنديده است: يكى از آن دو را پدر تو و ديگرى را شوهر تو قرار داده است؟ محب الدين طبرى مى گويد:

«و عن ابن عباس عن النبى صلى الله عليه و آله و سلم قال: اربع نسوة سيدات سادات عالمهن، مريم بنت عمران، و آسية بنت مزاحم، و خديجة بنت خويلد، و فاطمة بنت محمد صلى الله عليه و آله و سلم، و افضلهن عالما فاطمة سلام الله عليها». ذخاير العقبى، چاپ قديم، ص 44.@.

«از ابن عباس نقل شده و او از پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) كه حضرت فرمودند: چهار زن بهترين زنان و بهترين زمان خودشان هستند، مريم دختر عمران و آسيه دختر مزاحم و خديجه دختر خويلد و فاطمه دختر محمد (صلى الله عليه و آله و سلم) و از حيث علم و دانش فاطمه (سلام الله عليها) فاضل ترين آنان مى باشد». و سيوطى در تفسير درالمنثور در ذيل آيه شريفه ى:

«و اذ قالت الملائكة يا مريم ان الله اصطفاك و طهرك و اصطفاك على نساء العالمين» «وقتى كه ملائكه خطاب به مريم گفتند: اى مريم همانا خداوند تو را پسنديد و پاكيزه گردانيد و بر تمام زنهاى دو جهان ارجحيت داد». همين حديث را آورده است و بعد گفته است: ابن عساكر از طريق مقاتل و او از ضحاك و او از ابن عباس و او از پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) اين حديث را نقل كرده است.

حاكم با سند از ابن عباس روايت كرده است:

«خط رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم اربعة خطوء ثم قال: اتدرون ما هذا؟قالوا: الله و رسوله اعلم، قال: ان افضل نساء اهل الجنة خديجة بنت خويلد، و فاطمة بنت محمد صلى الله عليه و آله و سلم و مريم بنت عمران و آسية بنت مزاحم. [ مستدرك الصحيحين، ج 2، ص 497 و كنز العمال، ج 12، ص 105 الى 112 و اصابة، ج 8، كلمه ى فطم، قسم اول و ينابيع المودة، باب 55، ص 169 الى 178. ] «رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) چهار تا خط كشيد و بعد فرمود: آيا مى دانيد اين چيست؟ عرض كردند: خدا و رسول او داناترند، فرمود: همانا برترين زنهاى اهل بهشت خديجه دختر خويلد و فاطمه دختر محمد (صلى الله عليه و آله و سلم) و مريم دختر عمران و آسيه دختر مزاحم هستند. و بعد حاكم مى گويد: اين حديث صحيح الاسناد است. و باز همين حاكم در جاى ديگر اين حديث را به طريق ديگرى (صحيحة عن ابن عباس) آورده است. و احمد ابن حنبل هم در مسند خود جلد يك، صفحات 293 و 316 و 322 به راه هاى گوناگون از ابن عباس روايت كرده است و صاحب استيعاب در جلد دوم صفحه ى 720 به دو طريق روايت كرده است. و سيوطى هم در درالمنثور پيرامون آيه ى شريفه ى «و ضرب الله مثلا للذين آمنوا امرأة فرعون» «خداوند براى مؤمنان (آسيه) زن فرعون را مثل آورد» اين حديث را بيان كرده است. [ درالمنثور، ج 6، ص 246 و عبارت «امرأة فرعون» را اضافه كرده است. ] و ابن اثير در اسد الغابة جلد پنجم، صفحه ى 437 و محب الدين طبرى در ذخاير العقبى صفحه ى 42 و ابن حجر در اصابة جلد 8، صفحه ى 158 اين حديث را ذكر كرده اند باز هم ابن حجر در صفحه ى 8 اصابة حديثى را از عايشه نقل مى كند: « ما رأيت قط احدا افضل من فاطمة سلام الله عليها غير أبيها» [ الاصابة ابن حجر، ج 8، كلمه فطم، القسم الاول و ينابيع المؤدة، باب 55، ص 169 الى 178. ] «هيچ كسى را به جز پدر فاطمه برتر و با فضيلت تر از فاطمه نديدم.» و باز روايت مستدرك را طحاوى در كتاب مشكل الآثار، جلد يك، صفحه ى پنجاه عسقلانى در فتح البارى، جلد هفت، صفحه 258 و هيثمى در مجمع خود، جلد 9، صفحه ى 223 بيان كردند؛ و ابن عبدالبر بدو طريق از ابوهريره نقل كرده است:

«قال رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم: خير نساء العالمين اربع، مريم بنت عمران، و آسية بنت مراحم، و خديجة بنت خويلد، و فاطمة بنت محمد صلى الله عليه و آله و سلم». [ الاستيعاب، ج 2، ص 720 و 750. ] «رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود: بهترين زنان در جهان چهار زن هسند، مريم دختر عمران و آسيه دختر مزاحم و خديجه دختر خويلد و فاطمه دختر محمد رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم)» و هيثمى در مجمع الزوائد، جلد 9، صفحه 223 و ثعلبى در قصص الانبياء، صفحه 511، اين حديث را بيان كردند.

متقى هندى در حديثى از پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم) ذكر كرده است:

«خير رجالكم على و خير شبابكم الحسن و الحسين و خير نسائكم فاطمة» [ كنز العمال، ج 12، ص 217. ] «بهترين مردان شما على (عليه السلام) و بهترين جوانان شما حسن و حسين (عليهماالسلام) بهترين زنان شما فاطمه (عليهاالسلام) مى باشند».

مناوى در متن كتاب فيض القدير مى گويد:

«خديجة خير نساء عالمها و مريم خير نساء عالمها، و فاطمة خير نساء عالمها.» [ فيض القدير، ج 3، ص 437. ] «پيامبر اسلام فرمود: خديجه بهترين زنان عالم خود و مريم بهترين زنان عالم خود و فاطمه (سلام الله عليها) بهترين زنان زمان و عالم خود مى باشند».

ابن جرير طبرى از ثابت البنانى و او از أنس بن مالك روايت مى كند:

«ان رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم قال: خير نساء العالمين اربع، مريم بنت عمران، و آسية بنت مزاحم امرأة فرعون، و خديجة بنت خويلد، و فاطمة بنت محمد صلى الله عليه و آله و سلم». [ تفسير ابن جرير، ج 3، ص 180. ] «رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود: بهترين زنان عالم چهار تا هستند مريم دختر عمران و آسيه دختر مزاحم همسر خداپرست فرعون و خديجه دختر خويلد و فاطمه دختر محمد (صلى الله عليه و آله و سلم).» ترمذى در صحيح خود در باب فضائل خديجه از انس روايت مى كند:

«ان النبى صلى الله عليه و آله و سلم قال: حسبك من نساء العالمين مريم بنت عمران، و خديجة بنت خويلد، و فاطمة بنت محمد صلى الله عليه و آله و سلم و آسية امرأة فرعون». [ صحيح ترمذى، ج 1، ص 31 و ابن اثير در اسد الغابة، ج 5، ص 437 ضمن نقل حديث مذكور عبارت «خير نساء العالمين» الى آخر را آورده و ابن حجر در تهذيب التهذيب، ج 12، ص 441 از شعبى و از جابر مرفوعا حديث را ذكر كرده و ابن عبدالبر در استيعاب، ج 2، ص 720 به دو طريق ذكر كرده و در يكى از آنها «خير نساء العالمين» را آورده و متقى هندى در كنز العمال، ج 6، چاپ قديم، ص 227 از ابن حبان و از انس حديث مذكور را بيان كرده است. ] «پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود: اين افتخار تو را كفايت مى كند كه در رديف بهترين زنان دو عالم مريم دختر عمران و خديجه دختر خويلد و فاطمه دختر محمد (صلى الله عليه و آله و سلم) و آسيه همسر فرعون باشى».

حاكم در مستدرك الصحيحين، ج 3، صفحه 157، به دو طريق اين حديث را روايت كرده و در طريق دوم گفته است: اين صحيح است به شرط ذكر شيخين (پيداست كه شيخين مسلم و بخارى هستند) و احمد بن حنبل در مسند خود جلد سوم، ص 135 و ابونعيم در حليه، جلد دوم، ص 344 و طحاوى در مشكل الآثار، جلد يك، ص 50، اين حديث را بيان كرده اند. و فخر رازى در تفسير كبيرش، جلد 8، صفحه ى 46، چاپ ايران (المسألة الخامسة) در ذيل قول خداوند در سوره ى آل عمران «و اذ قالت الملائكة يا مريم ان الله اصطفاك و طهرك و اصطفاك على نساء العالمين» و جلال الدين سيوطى هم در تفسير درالمنثور در ذيل اين آيه ى شريفه حديث مذكور را بيان كرده اند و خطيب بغدادى در تاريخ بغداد، جلد 7، ص 184 و جلد 9، ص 404 به دو طريق حديث را بيان كرده و در هر دو گفته است: «خير نساء العالمين اربع الخ».

ابن جرير طبرى با سندى از قتاده روايت كرده است:

«قال ذكر لنا ان نبى الله كان يقول: حسبك بمريم بنت عمران، و امرأة فرعون، و خديجة بنت خويلد، و فاطمة بنت محمد صلى الله عليه و آله و سلم من نساء العالمين. [ تفسير ابن جرير طبرى، ج 3، ص 180 نور الابصار شبلنجى، ص 51 الى 54.». ]

«قتاده گفته است پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) براى ما مى فرمود: مكفى است تو را به مريم دختر عمران و همسر فرعون و خديجه دختر خويلد و فاطمه دختر محمد (صلى الله عليه و آله و سلم) از بهترين زنان دو جهان باشد».

باز ابن جرير طبرى با سندى از ابوموسى اشعرى مى گويد:

«قال: قال رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم: كمل من الرجال كثير و لم يكمل من النساء الا مريم، و آسية امرأة فرعون، و خديجة بنت خويلد، و فاطمة بنت محمد صلى الله عليه و آله و سلم» [ تفسير ابن جرير طبرى، ج 3، ص 180 نور الابصار شبلنجى، ص 51 الى 54. ] «ابوموسى اشعرى گفته است: پيامبر اسلام فرمود: از مردان افراد زيادى به حد كمال و رشد رسيده اند. ولى از زنها به حد كمال نرسيده اند مگر مريم و آسيه همسر فرعون خديجه دختر خويلد و فاطمه دختر محمد (صلى الله عليه و آله و سلم ). و زمخشرى در تفسير كشاف در تفسير قول خداوند تبارك و تعالى «و مريم ابنة عمران التى احصنت فرجها» [ سوره ى تحريم، آيه ى 12 ]: «و ياد آر مريم دختر عمران را كه رحمش را پاكيزه داشتيم الخ...» اين حديث را بيان نموده است. و ابن حجر عسقلانى در فتح البارى كه شرح صحيح بخارى مى باشد در جلد 7، ص 258 و ثعلبى در تفسير خود حديث مذكور را بيان كرده اند. و سيوطى در تفسير درالمنثور در ضمن تفسير قول خداوند تبارك و تعالى «و اذ قالت الملائكة يا مريم ان الله اصطفاك و طهرك و اصطفاك على نساء العالمين» [ سوره ى آل عمران، آيه 42. ] (بياد آوريد هنگامى را كه فرشتگان گفتند اى مريم! خدا تو را برگزيده، و پاك ساخته، و بر تمام زنان برترى داده است) اين حديث را از ابن مردويه و از انس آورده است:

«قال رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم ان الله اصطفى على نساء العالمين اربعة آسية بنت مزاحم و مريم بنت عمران، و خديجة بنت خويلد، و فاطمة بنت محمد صلى الله عليه و آله و سلم». [ تفسير الدرالمنثور. ] «رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود: همانا خداوند از زنان عالم چهار زن را برگزيده است، آسيه دختر مزاحم و مريم دختر عمران و خديجه دختر خويلد، و فاطمه دختر محمد رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم).

جواب يك شبهه:

اگر گفته شود، در لسان قرآن و بعضى روايات آمده است كه مريم بهترين زنان عالم است چنانچه آيه مذكور مى گويد «و اصطفاك على نساء العالمين.» «تو را بر تمام زنان جهان برترى داده است» آيا اين با آن چه كه درباره بانوى اسلام فاطمه (سلام الله عليها) رسيده است، منافات ندارد؟ جواب اين است كه جمله ى اول آيه ى مذبور اشاره ى به صفات عالى انسانى مريم مى كند و به عنوان انسان برگزيده از او نام مى برد، و اما جمله دوم كه «اصطفاك» تكرار شده، اشاره به برترى او بر همه ى زنان زمان خود مى كند و اين گواه بر اين است كه مريم بزرگترين شخصيت زن در جهان خود بوده است و اين با آن چه درباره ى بهترين بانوى جهان اسلام فاطمه (سلام الله عليها) رسيده است منافات ندارد. چرا كه روايات متعددى را فريقين از پيامبر اسلام نقل كرده اند: «اما مريم كانت سيدة نساء زمانها اما فاطمة فهى سيدد نساء العالمين من الاولين و الآخرين [ بحارالانوار، ج 10 و فرائد السمطين جوينى، ج 2 ، ص 34، حديث 317 كه قسمت آخر اين حديث را بيان كرده است. ] «اما مريم بانوى زنان زمان خود بود اما فاطمه بانوى همه ى بانوان جهان از اولين و آخرين است.» و كلمه ى «العالمين» با اين حرف منافات ندارد زيرا كلمه ى عالمين در بعضى جاهاى قرآن كريم به مردم يك عصر اطلاق مى شود چنانچه در سوره بقره آيه 47 خداوند مى فرمايند «انى فضلتكم على العالمين» همانا من شما را بر جهانيان برترى دادم، كه منظور برترى مؤمنان بنى اسرائيل بر مردم عصر خود بوده است. و نيز در عرف عبارات معمولى و محاورات مردم واژه ى عالمين بر مردم همان زمان استعمال مى شود.

اكثر اين رواياتى كه بيان شد از زبان گهربار نبى اكرم اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم) گفته شده است و نام فاطمه در اكثر آن روايات در آخر ذكر شده است، مى شود گفت اين خود دليل صريح است بر اينكه فاطمه ى زهرا (سلام الله عليها)حتى از مريم و آسيه و خديجه طبق روايات اهل سنت هم برتر است (اما روايات شيعه در اين باره بسيار زياد است همه صراحت دارد كه بى بى دو عالم از سه بانوى برگزيده ى در لسان قرآن برتر است). [ براى توضيح بيشتر به كتاب «فاطمه من المهد الى اللحد» السيد كاظم القزوينى مراجعه شود. ] ابراهيم جوينى خراسانى با دوازده سند از حذيفه بن يمان نقل مى كند:

«رأيت مع رسول الله صلى الله عليه و سلم رجلا عليه ثياب بياض قال: و هل رأيته؟ قلت: نعم قال ذلك ملك من الملائكة لم يهبط الى الارض، استأذن ربه عز و جل فى زيارتى فأذن له فبشرنى أن الحسن و الحسين سيدا شباب اهل الجنة و امهما سيدة نساء اهل الجنة». [ فرائد السمطين، ج 2، ص 20، حديث 363 و خصائص نسائى، ص 34 و خوارزمى هم اين روايت را در مناقب ذكر كرده است منتهى در آن «أن الحسن و الحسين سيدا شباب اهل الجنة» نيست و مستدرك و التلخيص، ج 3، ص 151. ] «مردى را كه لباس سفيد بر تن داشت با رسول خدا ديدم، حضرت فرمود: آيا تو او را ديدى؟ عرض كردم: بلى يا رسول الله، فرمود: آن ملكى از ملائكه بود كه هرگز بر زمين هبوط نكرده بود از مقام پروردگار براى زيارت من طلب اذن كرد، خداوند به او اذن داد و پس بشارت داد مرا بر اينكه همانا حسن و حسين دو آقاى جوانان اهل بهشت و مادرشان پيشواى زنان اهل بهشت مى باشد.» اگر چه اين روايت كه سند آن از حذيفه است با روايتى كه ترمذى بيان كرده شبيه است، اما چون از جهت عبارت و محتوى مقدارى فرق مى كرد لذا اين روايت ذكر شد.

حاكم همين روايت را به دو سند نقل كرده و صحيح هم دانسته است؛ در سند اول در باب مناقب فاطمه (سلام الله عليها) به نقل از مستدرك مى گويد:

«حدثنا أبوالعباس محمد بن يعقوب، حدثنا الحسن بن على بن عفان العامرى، حدثنا اسحاق ابن منصور السلولى، حدثنا اسرائيل، عن ميسرة بن حبيب عن المنهال بن عمرو: عن زر بن حبيش عن حذيفة، قال: قال رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم: «نزل ملك من السماء فاستأذن الله ان يسلم على لم ينزل قبلها- فبشرنى ان فاطمة سيدة نساء اهل الجنة». [ فرائد السمطين جوينى، ج 2،ص 21 پاورقى و همين روايت را ابن عساكر دمشقى در تاريخ دمشق، ترجمة الامام حسن، حديث 129 و متقى هندى در كنز العمال، ج 12، ص 105 الى 112 حديث 34231 و هيثمى در مجمع الزوائد، ج 9، ص 201 و الصواعق المحرقة، ص 290 ذكر كرده اند. ] «با هفت سند از حذيفه نقل مى كند: «پيامبر اسلام فرمود: ملكى از آسمان نازل شد و از پيشگاه خداوند اجازه خواست كه بر من سلام بكند (قبلا هرگز نازل نشده بود) بعد از نازل شدن بشارت داد مرا به اينكه فاطمه پيشواى زنان اهل بهشت مى باشد.» و در سند دوم مى گويد:

«أخبرنا على بن عبدالرحمان بن عيسى حدثنا الحسين بن الحكم الحبرى، حدثنا الحسن بن الحسين العربى، حدثنا ابومرى الانصارى، عن المنهال بن عمرو، عن زر بن حبيش عن حذيفة: عن رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم».

حاكم بعد از ذكر سندهاى طريق دوم عين همان روايت را بيان كرده است.

جوينى خراسانى از خوارزمى و خوارزمى هم با هفت سند از ابن عباس و ابن عباس از رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) نقل كرده كه حضرت به عبدالرحمان بن عوف فضائل على (عليه السلام) را بيان فرمود و در آخر حديث آمده است:

«و لو كان الحلم رجلا لكان عليا، و لو كان العقل رجلا لكان الحسن، و لو كان السخاء رجلا لكان الحسين و لو كان الحسن شخصا لكان فاطمة بل هى اعظم ان فاطمة ابنتى خير اهل الارض عنصرا و شرفا و كرما. [ فرائد السمطين، ج 2، ص 68، حديث 392 و در مقتل خوارزمى به همين عبارت آمده است. ] «پيامبر فرمود: اگر حلم و بردبارى به صورت مردى مى بود هر آينه آن على (عليه السلام) بود و اگر عقل و خرد به صورت مردى مى بود هر آينه آن حسن مى بود، و اگر سخاوت و بخشش به صورت مردى مى بود هر آينه آن حسين مى بود و اگر جمال و زيبايى به صورت شخصى مى بود هر آينه آن فاطمه بود بلكه فاطمه بالاتر از جمال و زيبايى است، همانا دخترم فاطمه بهترين اهل زمين از جهت عنصر و هيئت، شرف و نسب، كرامت و بزرگوارى است».

باز هم ابراهيم جوينى با ده سند از سعيد بن جبير، و او از ابن عباس نقل مى كند: روزى رسول خدا نشسته بود، حسن و حسين و فاطمه و على (عليهم السلام) را در اطراف خود جمع كرد، وقتى كه پيامبر هر كدام آنان را مى ديد گريه مى فرمود و به نزد خود طلب مى كرد، اصحاب عرض كردند: يا رسول خدا شما نديدى يكى از آنان را مگر اينكه گريه كردى، براى چه گريه فرمودى؟ بعد پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) در جواب آنان راجع به حالات زندگى و فضائل آن بزرگواران فرمايشات و بياناتى فرمود كه جهت اختصار و اصل هدف فقط حالات زندگى و فضائل حضرت فاطمه (سلام الله عليها) ذكر مى شود. حضرت فرمود:

«و اما ابنتى فاطمة فانها سيدة نساء العالمين من الاولين و الاخرين و هى بضعة منى و هى نور عينى و هى ثمرة فؤادى و هى روحى التى بين جنبى و هى الحوراء الانسية متى قامت فى محرابها بين يدى ربها جل جلاله زهر نورها لملائكة السماء كما يزهر نور الكواكب لاهل الارض و يقول الله عز و جل لملائكته يا ملائكتى انظروا الى امتى فاطمة سيدة امائى قائمة بين يدى ترعد فرائضها من خيفتى و قد اقبلت بقلبها على عبادتى.

اشهدكم انى قد امنت شيعتها من النار. و انى لما رأيتها ذكرت ما يصنع (بها) بعدى كأنى بها و قد دخل الذل بيتها و انتهكت حرمتها و غصب حقها و منعت ارثها و كسر جنبها و أسقطت جنينها و هى تنادى يا محمداه فلا تجاب و تستغيث فلا تغاث، فلا تزال بعدى محزونة مكروبة باكية فتذكر انقطاع الوحى من بيتها مرة و تتذكر فراقى اخراى و تستوحش اذا جنها الليل لفقد صوتى التى كانت تستمع اليه اذا تهجدت بالقرآن، ثم ترى نفسها ذليلة بعد ان كان فى ايام ابيها عزيزة و عند ذلك يؤنسها الله تعالى فيناديها بما نادى به مريم ابنة عمران.

فيقول: يا فاطمة ان الله اصطفاك و طهرك و اصطفاك على نساء العالمين، يا فاطمة اقنتى لربك و اسجدى و اركعى مع الراكعين، ثم يبتدى ء بها الوجع فتمرض فيبعث الله عز و جل اليها مريم ابنة عمران تمرضها و تؤنسها فى علتها فتقول عند ذلك يا رب انى قد سئمت الحياة تبرمت باهل الدنيا فالحقنى بابى يلحقها الله عز و جل بى فتكون اول من يلحقنى من اهل بيتى، فتقدم على محزونة مكروبة مغمومة مغصوبة مقتولة، يقول رسول الله (صلى الله عليه و آله و سلم) عند ذلك: اللهم العن من ظلمها و عاقب من غضبها و ذلل من اذلها و خلد فى نارك من ضرب جنبها حتى القت ولدها فتقول الملائكة عند ذلك آمين». [ فرائد السمطين، ج 2، ص 34 و 35، حديث 371 و اين حديث را خوارزمى در مقتل الحسين و ابن بابويه در امالى، ص 112 بيان كرده اند. ] «پيامبر اسلام فرمود: اما دخترم فاطمه، همانا او پيشواى زنان جهان از اولين آخرين است، او پاره ى تن من است، او نور دو چشم من او ميوه ى قلب من است، و او روحى است در بين دو پهلوى من، و او فرشته اى است به صورت انسان، هر زمانى كه در پيشگاه خداوند جل و علا در محراب عبادت خود مى ايستد نور او ملائكه ى آسمان را روشنايى مى دهد چنانكه نور ستارگان به اهل زمين و روشنايى مى دهند. و خداوند بلند مرتبه خطاب به ملائكه مى فرمايد: اى ملائكه ى من به كنيز من فاطمه پيشواى كنيزانم نگاه كنيد كه در مقابل من ايستاده است و فرايض و نمازش را از جهت ترس من انجام مى دهد و با قلب و ضميرى پاك به عبادت رو آورده است. گواه مى گيرم شما را بر اينكه من پيروان و شيعيان او را از آتش جهنم ايمن ساختم و نجات دادم. و پيامبر فرمود: همانا وقتى او را ديدم به ياد آوردم آن چه را كه بعد از من براى وى پيش مى آيد و گويا من آن را مى بينم و در آن حالت هستم.

آدم هاى پست و خبيث به خانه ى او داخل مى شوند و حرمت و احترام او را هتك مى كنند و حق او را غصب مى كنند، و او را از ارث پدرى منع مى كنند و پهلوى او را مى شكنند، و فرزند و جنين او را ساقط مى كنند، در حالى كه او فرياد مى كند يا محمداه كسى جواب او را نمى دهد و استغاثه و فرياد مى كند كسى به فريادش نمى رسد، پس فاطمه بعد از من هميشه غمگين و ناراحت و گريان است، يك دفعه قطع شدن وحى را از خانه ى خود يادآور مى شود و دفعه ى ديگر فراق و جدايى مرا به ياد مى آورد، زمانى كه شب او را فرا گيرد و صداى قرآن خواندنم را ديگر نمى شنود، وحشت مى كند.

پس از آن كه در روزگار پدرش عزيز و محترم بود خود را ذليل و خوار مى بيند، در آن وقت است كه خداوند با وى مأنوس و مونس او مى شود، خداوند با او صحبت مى كند همان گونه كه با مريم دختر عمران صحبت كرده است خداوند خطاب به فاطمه! مى فرمايد: اى فاطمه همانا خداوند تو را برگزيد و پاك و پاكيزه ساخت و تو را بر همه ى زنان جهان برترى داد، اى فاطمه اطاعت پروردگارت را بكن و براى من سجده كن براى من با راكعين ركوع بكن، سپس بيمار مى شود، خداوند عزيز و جليل مريم دختر عمران را به نزد او مى فرستد تا از او پرستارى كند و در بيماريش مونس او باشد.

در آن وقت فاطمه مى گويد: پروردگارا از زندگى دنيا خسته و سير شدم و از اهل دنيا دل تنگ و ملول و آزرده شدم، پس مرا به پدرم ملحق فرما، خداوند او را به من ملحق مى فرمايد، فاطمه اولين كس از اهل بيت من است كه به من ملحق مى شود و از دنيا مى رود و بر من وارد مى شود در حالى كه اندوهگين و افسرده و اندوهناك و غمناك مورد ستم و آزار قرار گرفته و كشته شده است، رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) در آن وقت فرمود: بار الها كسانى كه به فاطمه ظلم كردند بر آنان لعنت فرست و كسانى كه به فاطمه ستم كردند مؤاخذه و عذاب كن و كسانى كه فاطمه را خوار كردند آنها را خوار و ذليل كن و كسانى كه در به پهلوى او زدند تا فرزندش را سقط نمود در آتش جهنمت مخلد گردان، در آن وقت ملائكه آمين مى گفتند.» در اين روايت عجيب، پيامبر رحمت فضيلت هاى زير را براى بانوى نمونه اسلام بيان فرموده است:

1- فاطمه (سلام الله عليها) بهترين زنان جهان از اولين و آخرين است.

2- فاطمه (سلام الله عليها) فرشته اى است به صورت انسان.

3- فاطمه (سلام الله عليها) وقتى در پيشگاه خداوند مى ايستد نور وى ملائكه ى آسمان ها را روشن مى كند.

4- خداوند خطاب به ملائكه مى فرمايد فاطمه (سلام الله عليها) بهترين كنيزان من است قلب او پر از عبادت من مى باشد.

5- خداوند با فاطمه (سلام الله عليها) حرف مى زند همان طور كه با مريم صحبت و تكلم كرده است.

6- از همه بالاتر خداوند مريم عمرانى را مى فرستد كه از او پرستارى كند و مونس تنهايى وى باشد و همان صفات برجسته اى را كه در سوره ى آل عمران (آيه 42 ) براى مريم بيان فرموده به فاطمه ى زهرا (سلام الله عليها) خطاب مى فرمايد.

7- خداوند دعاى فاطمه (سلام الله عليها) را به اجابت مى رساند و او را كه (تحمل فراق پدر را نداشت و تحمل بى عدالتى ها و به انحراف كشانيدن اسلام و نيز به هدر رفتن 23 سال زحمات پيامبر را در راه انجام رسالت نداشت) به پدر گراميش ملحق مى فرمايد.

خدايا اين حديث و بيانات پيامبر را آنهايى كه افتخار مى كردند پيامبر از ماست دختران ما، همسران پيامبر هستند. نديدند و نشنيدند، براى رياست و مقام حق گهر تابناك رسالت را غصب كردند و خانه ى او را آتش زدند و فرزندش را كشتند و مقام ولايت را هتك كردند، وقتى انسان بيانات پيامبر را ملاحظه مى كند و حركات و كارهاى آنان را بررسى مى نمايد به اين نتيجه مى رسد كه آنها اصلا اسلام و رسالت را و ولايت را قبول نداشتند و همان كسانى بودند كه جز رياست و مقام و جمع كردن قناطير چيز ديگرى نمى دانستند و به قول ائمه ى معصومين (عليهم السلام) دوست داشتن چيزى انسان را كور و كر مى كند. [ حب الشيى ء يعمى و يصم. ] آرى آنها دوست داران مقام و قدرت بودند، خدا نكند كه قدرت و مقام چشم بصيرت و بينايى انسان را كور بكند، آن وقت اهانت به دختر گرامى پيامبر مى كند، بلكه بالاتر مقام پروردگار را هم انكار مى كند و رسالت و معاد را منكر مى شود.

بدخشى با سندى از ابن عباس نقل كرده كه ابن عباس گفته است:

«قال رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم افضل نساء أهل الجنة خديجة بنت خويلد و فاطمة بنت محمد صلى الله عليه و آله و سلم.» [ نزل الابرار بدخشى، ص 45. ] «رسول خدا فرمود: برترين زنان اهل بهشت خديجه دختر خويلد و فاطمه دختر محمد (صلى الله عليه و آله و سلم) مى باشند.

جوينى خراسانى مى گويد: وقتى كه نبى مكرم (صلى الله عليه و آله و سلم) به معراج رفت آسمان ها را ديد و در بهشت سير كرد و بعد از آن كه بر زمين هبوط و نزول فرمود مدت زمانى گذشت.

«ثم ان فاطمة- عليها السلام- أتت النبى- صلى الله عليه و آله و سلم- فقالت: بابى انت و امى يا رسول الله ما الذى رأيت لى؟ فقال لى: يا فاطمة، انت خير نساء البرية، و سيدة نساء اهل الجنة- الحديث». [ فرائد السمطين، ج 1، ص 47 حديث 13. ] «بعد فاطمه (سلام الله عليها) خدمت پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) آمد و عرض كرد: پدر و مادرم فدايت اى رسول خدا چه مقام و فضيلتى را براى من در معراج ديدى؟ پيامبر براى من (فاطمه) فرمود: اى فاطمه تو بهترين زنان هستى و سرور زنان اهل بهشتى.» بحرانى از عايشه و غير عايشه و آنها از پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم) نقل كردند: «انه قال «يا فاطمة ابشرى فان الله اصطفاك على نساء العالمين و على نساء الاسلام و ه و خير دين» [ عوالم العلوم البحرانى، ج 3، ص 46. ] «پيامبر خطاب به فاطمه فرمود: اى فاطمه بشارت مى دهم همانا خداوند تو را بر تمام زنان جهانيان و زنان اسلام (كه آن بهترين دين است) پسنديده و برگزيده است.»