فاطمه ى زهراء در كلام اهل سنت
جلد ۱

سيد مهدى هاشمى حسينى

- ۷ -


در حالى كه همسران پيامبر شعر خوانى مى كردند فاطمه را به خانه على بردند، وقتى كه به خانه على رسيدند پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمان داد تا عروس و داماد پيش پيامبر بيايند، آن دو بزرگوار آمدند پيامبر دست فاطمه را گرفت در دست على نهاد فرمود: خداوند دختر رسولش را بر تو مبارك گرداند، اى على، اين فاطمه امانت من نزد توست، اى على، اين فاطمه بهترين همسرى است كه تو مى توانستى انتخاب بكنى. و سپس به فاطمه ى زهرا فرمود: اى فاطمه، اين على بهترين شوهرى است كه امكان داشت نصيب تو گردد و آن وقت پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم) دعا فرمود كما اينكه در روايات قبلى گذشت و آب خواست و از آب يك مقدارى مضمضه فرمود و بعد آب را بر سر و صورت و بين سينه هاى فاطمه زهرا و بر سر على و شانه هاى وى ريخت و بعد پيامبر اسلام به همه ى زن ها فرمود كه خارج شوند، همه رفتند فقط اسماء بنت عميس باقى ماند، وقتى كه پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم) خواستند خارج شوند يك سياهى ديد فرمودند كه هستى؟ عرض كرد اسماء هستم، فرمود: مگر نگفتم كه از اينجا خارج شويد، عرض كرد: آرى اى رسول خدا، پدر و مادرم فدايت،من قصد مخالفت امر مبارك شما را نداشتم ولى با خديجه پيمانى بسته بودم كه در شب عروسى زهرا وى را كمك بكنم و آنگاه پيمانى را كه با خديجه داشت گفت. پيامبر اسلام با شنيدن نام خديجه گريست و متأثر گرديد و بعد فرمود: آيا به خاطر اين مطلب در اطاق مانده اى، اسماء پاسخ داد: آرى والله. بعد فرمود: اى اسماء اميدوارم كه خداوند حوائج ترا در دنيا و آخرت برآورد.

احاديث و روايات بالصراحه دلالت دارند كه اسماء بنت عميس در موقع وفات خديجه بوده است. و احاديثى هم وجود دارند كه حضور وى را در ازدواج فاطمه ى زهرا تصريح مى نمايد و اين را بزرگان اهل سنت و جماعت هم بيان كرده اند، از جمله حضرمى در كتاب رشفة الصادى (صفحه 10) احمد بن حنبل در مناقب و هيثمى در مجمع الزوائد و نسايى در خصائص (صفحه 31) و محب الدين طبرى در ذخائر العقبى (صفحه ى 32) از ابن عباس و از خوارزمى وى از حسين بن على (عليهماالسلام)، از سيد جلال الدين عبدالمجيد بن فخار موسوى از دولابى و امام باقر و از پدران بزرگوارش نقل شده كه تصريح به حضور اسماء بنت عميس خثعميه در مراسم ازدواج فاطمه زهرا نموده اند.

سراسر زندگى حضرت زهرا الگو، اسوه و سرمشق براى تمام بانوان جهان است نيز براى آنها كه عفت و پاك دامنى خودشان را حفظ نموده اند و زياد به علايق دنيوى دل نبسته اند.

پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) درباره ى او فرمود: قبل از آن كه خداوند، زمين و اين هستى را بيافريند نور فاطمه موجود بوده است. آرى اين بانوى با عظمت بايد نمونه و الگو باشد.

فاطمه ى زهرا فرزندانى داشت كه هر كدام پاره هاى تن پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم) گوهرهاى گرانقدرى براى اسلام و مسلمين بوده اند و در هر دوره از تاريخ اسلام، دين را كه مى رفت به دست بدخواهان منحرف شود نجات داده اند، نام هاى مبارك آنها عبارتند از حسن، حسين، زينب، كلثوم و محسن (عليهم السلام) كه شهيد به دنيا آمد.

فاطمه زهرا در آيه ى قربى

«قل لا اسئلكم عليه اجرا الا المودة فى القربى و من يقترف حسنة نزد له فيها حسنا ان الله غفور شكور». [ (اى رسول ما به امت) بگو من از شما اجر رسالت جز اين نمى خواهم كه مودت و محبت مرا در حق خويشاوندان منظور داريد و هر كه كار نيكو انجام دهد ما بر نيكى اش بيفزائيم كه خدا بسيار آمرزنده ى (گناهان) و پذيرنده ى شكر بندگان است. سوره ى شورا، آيه ى 23. ] شأن نزول آيه ى قربى اين است: هنگامى كه پيامبر وارد مدينه شد و پايه هاى حكومت اسلام محكم گرديد، انصار گفتند: ما خدمت رسول خدا (صلى الله عليه و آله) مى رسيم عرض مى كنيم: اگر مشكلات مالى پيدا شد اموال ما بدون هيچ گونه قيد و شرط در اختيار شما قرار دارد. هنگامى كه اين سخن را خدمتش عرض كردند، پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم) منتظر امر خداوند بود.

در اين هنگام آيه ى مباركه ى سوره ى شورى «قل لا اسئلكم عليه اجرا...». نازل شد خداوند فرمود: اى پيامبر به مردم بگو كه من در مقابل زحمات رسالتم از شما اجر و مزد مادى نمى خواهم، فقط اجر من اين است كه از نزديكانم پيروى بنماييد و آنها را دوست داشته باشيد. انصار با خوشحالى از خدمت پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) بيرون آمدند.

در روايات بسيارى از ائمه اهل البيت (عليهم السلام) و پيروان ائمه نقل شده كه مقصود از قربى در اين آيه ى مباركه اقربا و خويشان پيامبرند و احاديثى كه همه ى آنها به حد تواتر مى رسند و در كتابهاى شيعه و اهل سنت آمده است قربى را به اسامى آنها معين نموده اند و از آن جمله احاديثى است كه نويسندگان صحاح و علماى اهل سنت نقل كرده اند.

عده ى كثيرى از مفسرين و متكلمين و محدثين اهل سنت آيه ى قربى را درباره ى پنج تن اهل بيت پيامبر دانسته اند، از جمله ى آنها الحافظ احمد بن حنبل در كتاب فضائل الصحابه مى گويد: حرب بن حسن طحان از حسين اشقر و او از قيس و او از اعمش و او از سعيد بن جبير از عامر نقل كرده است:

«لما نزلت قل لا اسئلكم عليه اجرا الا المودة فى القربى» «قالوا يا رسول الله: من قرابتك من هؤلاء الذين وجبت علينا مودتهم؟ قال: على و فاطمة و ابناهما عليهم السلام و قالها ثلاثا» هنگامى كه آيه «قل لا اسئلكم...» نازل شد از پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم) سؤال كردند يا رسول الله نزديكان تو چه كسانى هستند آنهايى كه دوستى آنها بر ما واجب و لازم شده كيستند؟ پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود: على و فاطمه و فرزندان آنها (عليهم السلام) پيامبر اين مطلب را سه بار فرمود» [ فضائل الصحابه، ص 218. ] بخارى در صحيح خود مى گويد: حديث كرد ما را محمد بن بشار و حديث كرد ما را محمد بن جعفر و حديث كرد ما را شعبه از عبدالملك بن ميسره و عبدالملك گفته است: شنيدم از طاووس و او از ابن عباس و ابن عباس از قول خداوند «الا المودة فى القربى» سؤال كردم، سعيد بن جبير گفت: قربى آل محمد (صلى الله عليه و آله و سلم) هستند». [ صحيح بخارى، ج 6، ص 29. ] محمد بن جرير طبرى مى گويد:

«حدثنى يعقوب، قال حدثنا مروان عن يحيى بن كثير عن ابى العالية عن سعيد بن جبير فى قوله تعالى: قل لا اسئلكم عليه اجرا الا المودة فى القربى».

«خبر داد به من يعقوب و گفت: تعريف كرد براى ما مروان از يحيى بن كثير و او هم از أبى العاليه و او هم از سعيد بن جبير درباره ى قول خداوند «قل لا اسئلكم» سعيد بن جبير گفت قربى در آيه مبارك آل رسول خداست». [ تفسير طبرى، ج 25، ص 14 و 15. ] و باز هم طبرى مى گويد:

«حدثنى محمد بن عمارة الاسدى و محمد بن خلف قالا: حدثنا عبيدالله، قال: اخبرنا اسرائيل عن ابى اسحاق، قال سأتل عمرو بن شعيب عن قول الله عز و جل: «قل لا اسئلكم» قال قربى النبى صلى الله عليه و آله و سلم».

«به من خبر داد محمد بن عماره و محمد بن خلف و آن دو هم از عبيدالله و عبيد الله گفته است كه خبر داد به ما اسرائيل از ابى اسحاق و ابى اسحاق گفته است: از عمرو بن شعيب سؤال كردم درباره ى آيه ى قربى، گفت: قربى نزديكان پيامبر اسلام هستند». [ تفسير طبرى، ج 25، ص 14 و 15. ] و باز هم طبرى مى گويد:

«حدثنى محمد بن عمار قال حدثنا اسماعيل بن أبان قال حدثنا الصباح بن يحيى المرى عن السدى عن أبى الديلم، قال لما جى ء بعلى بن حسين ضى الله عنهما فاقيم على درج دمشق قام رجل من اهل الشام فقال: الحمدلله الذى قتلكم و استأصلكم و قطع قرنى الفتنة فقال له على بن الحسين رضى الله عنه: اقرأت القرآن؟ قال نعم، قال اقرأت آل حم؟ قال: قرأت القرآن و لم اقرأ ال حم، قال او ما قرأت قل لا اسئلكم عليه اجرا الا المودة فى القربى، قال و انكم لانتم هل قال: نعم».

«به من خبر داد محمد بن عماره گفت: اسماعيل بن أبان گفته است تعريف كرد صباح بن يحيى مرى از سدى از ابى ديلم و ابى ديلم گفت وقتى على بن حسين (عليهماالسلام) را آوردند به شام و حضرت را نزديك دروازه ى شام نگهداشتن، مردى از اهل شام بلند شد و گفت حمد و ثنا مر خداى را كه شما را كشت و شما را ذليل و خوار نمود (العياذ بالله) و دو شاخ فتنه را قطع نمود. پس امام سجاد فرمود: آيا قرآن خوانده اى؟ مرد شامى گفت: بلى، حضرت سجاد (عليه السلام) فرمود: آيا قرائت كرده اى آل حم را و شامى گفت: قرآن خواندم ولى آل حم را قرائت نكردم، حضرت فرمود: (قل لا اسئلكم...) را قرائت كرده اى يا نه؟ و بعد شامى گفت: همانا شما همانها هستيد كه در آيه آمده است ذوى القرباى پيامبر شما هستيد؟ حضرت فرمود بلى...». [ تفسير طبرى، ج 25،ص 14 و الصواعق المحرقه و ينابيع المودة ص. ] علامه حاكم در مستدرك مى گويد:

«حدثنا ابومحمد الحسن بن محمد بن يحيى اخى الطاهر العقيقى الحسنى حدثنا اسماعيل بن محمد بن اسحاق بن جعفر بن محمد بن على بن الحسين حدثنى عمى على بن جعفر ابى محمد حدثنى الحسين بن زيد عن عمر بن على عن ابيه على بن الحسين قال: خطب الحسن بن على الناس حين قتل على فحمد الله و اثنى الى ان قال و انا من اهل البيت الذى اذهب عنهم الرجس و طهرهم تطهيرا، و انا من اهل البيت الذى افترض الله مودتهم على كل مسلم، فقال تبارك و تعالى لنبيه صلى الله عليه و آله: «قل لا اسئلكم عليه اجرا الا المودة فى القربى و من يقترف حسنة نزد له فيها حسنا فاقتراف الحسنة مودتنا اهل البيت».

«از على بن حسين (عليهماالسلام) روايت شده كه حضرت فرمود: وقتى كه على (عليه السلام) كشته شد امام حسن براى مردم خطبه خواند و پس از حمد و ثناى الهى فرمود: من از اهل بيت هستم كه خداوند پليدى و زشتيها را از آنان برده است و آنها را پاك گردانيده است و ما از اهل بيت هستيم كه خداوند دوستى آنها را بر هر مسلمان واجب گردانيده است و بعد حضرت آيه «قل لا اسئلكم عليه»را قرائت نمود فرمود: به دست آوردن حسنه دوستى ما اهل بيت است». [ مستدرك حاكم، ج 3، ص 172، و ذهبى هم در تلخيص المستدرك، ج 3، ص 172 در حاشيه ى مستدرك آورده است. ] علامه ى زمخشرى مى گويد: «وروى انها لما نزلت، قيل يا رسول الله من قرابتك هؤلاء الذين وجبت علينا مودتهم قال على و فاطمة و ابناهما.» «روايت شده است: وقتى كه آيه ى مباركه ى قربى نازل شد، خدمت مبارك پيامبر اسلام گفته شد: يا رسول الله كيست نزديكان شما كه بر ما دوستى و پيروى از آنها واجب شده است! پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود: على و فاطمه و دو فرزندشان». [ كشاف زمخشرى، ج 3، ص 402. ] البته زمخشرى در اين باره روايت هاى ديگرى هم در تفسيرش آورده است و علاقه مندان مى توانند به جلد سوم مراجعه بفرمايند.

ابومويد مكى خوارزمى در مقتل الحسين مى گويد: «روى نزول الآية فى الخمسة».

خوارزمى مى گويد: «آيه مباركه ذوى القربى درباره پنج تن مقدس نازل شده است». [ مقتل الحسين، ص 1. ] و علامه ابن اثير مى گويد: «اخرج البخارى و الترمذى عن ابن عباس سئل عن قوله تعالى «الا المودة فى القربى» فقال سعيد بن جبير قربى آل محمد»: «بخارى و ترمذى از ابن عباس آورده اند: سؤال شد از قول خداوند «قل لا اسئلكم» در شأن چه كسانى نازل شده است؟ پس سعيد بن جبير گفت كه قربى آل محمد هستند». [ جامع الاصول، ج 2، ص 415. ] علامه ى فخرالدين رازى بعد از آنكه روايت كشاف را نقل مى كند، روايت ديگرى را هم كه درباره ى حب آل محمد، است نقل مى كند:

«ثم قال: و أنا اقول محمد صلى الله عليه و آله و سلم هم الذين يؤولون امرهم اليه، فكل من كان امرهم اليه اشد و اكمل كانوهم الآل، و لا شك ان فاطمة و عليا و الحسن و الحسين كان التعلق بينهم و بين رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم اشد التعلقات و هذا كالمعلوم بالنقل المتواتر فوجب ان يكونوا هم الآل (الى ان قال) قال رسول الله صلى الله عليه و سلم: فاطمة بضعة منى يؤذينى من يؤذيها، و ثبت بالنقل المتواتر عن محمد صلى الله عليه و سلم انه كان يحب عليا و الحسن و الحسين و اذا ثبت ذلك وجب على كل الامة مثله لقوله: «و اتبعوه لعلكم تهتدون» و لقوله تعالى «قل ان كنتم تحبون الله فاتبعونى يحببكم الله، و لقوله سبحانه: لقد كان لكم فى رسول الله اسوة حسنة.

(الثانى) ان الدعا لآل امنصب عظيم و لذلك جعل هذه الدعاء خاتمة التشهد فى الصلاة و هو قوله اللهم صل على محمد و آل محمد و ارحم محمدا و آل محمد، و هذا التعظيم لم يوجد فى غير الآل فكل ذلك يدل على ان حب آل محمد واجب».

فخر الدين رازى مى افزايد: آل محمد (عليهم السلام) كسانى هستند كه بازگشت امرشان به او است، كسانى كه ارتباطشان محكمتر و كاملتر باشد «آل» محسوب مى شوند و شك نيست كه فاطمه و على و حسن و حسين محكمترين پيوند را با رسول خدا داشتند اين از مسلمات و مستفاد از احاديث متواتر است، بنابراين لازم است كه آنها را آل پيامبر بدانيم. سپس فخرالدين رازى مى افزايد: گروهى در مفهوم «آل» اختلاف كرده اند بعضى آنها را خويشاوندان نزديك پيامبر مى دانند، و بعضى گفته اند آنها امت پيامبر هستند، اگر اين واژه را بر معنى اول حمل كنيم آل پيامبر تنها آنها هستند و اگر به معنى امت كه دعوت او را پذيرفته اند بدانيم باز هم خويشان نزديك رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) آل او محسوب مى شوند، بنابراين آنها «آل» هستند اما آيا غير آنها در لفظ «آل» داخلند يا نه؟ اختلاف است. و بعد رازى از صاحب كشاف نقل مى كند: «وقتى اين آيه نازل شد، عرض كردند: اى رسول خدا خويشان تو كيانند كه مودتشان بر ما واجب است؟ فرمود: «على و فاطمه و دو فرزندشان بنابراين ثابت مى شود كه اين چهار تن ذى القرباى پيغمبرند هنگامى كه اين معنى ثابت شد واجب است از احترام فوق العاده اى برخوردار باشند».

فخرالدين رازى مى افزايد: «دلائل مختلف بر اين مسئله دلالت مى كند: يك دليل جمله ى «الا المودة فى القربى» است كه بيان شد و دليل دوم اينكه شك نيست كه پيامبر فاطمه را (سلام الله عليها) دوست مى داشت و درباره ى او فرموده: فاطمه پاره ى تن من است و آن كسى كه او را آزار دهد مرا آزرده است» و با احاديث متواتر از رسول خدا ثابت شده كه او على و حسن و حسين را دوست مى داشت، و هنگامى كه اين معنى ثابت شد محبت آنها بر تمام امت واجب است، چون خداوند فرموده: «و اتبعوه لعلكم تهتدون» « از او پيروى كنيد تا هدايت شويد» [ سوره ى اعراف، آيه ى 158. ] و نيز فرموده است: «فليحذر الذين يخافون عن امره» «كسانى كه فرمان او را مخالفت مى كنند از عذاب الهى بترسند». [ سوره ى آل عمران، آيه ى 63. ]نيز فرموده است: «لقد كان لكم فى رسول الله اسوة حسنة» «براى شما در زندگى رسول خدا سرمشق نيكويى است» [ سوره ى احزاب، آيه ى 21. ] و دليل سوم:دعا براى «آل» است: «اللهم صل على محمد و على آل محمد و ارحم محمدا و آل محمدا» كه چنين تعظيم و احترامى در حق غير آل ديده نشده است. بنابراين همه ى دلايلى كه ذكر شد نشان مى دهد كه محبت آل محمد (صلى الله عليه و آله) واجب است. بعد از همه ى اين حرفها فخر رازى سخنان خود را در اين مسئله با اشعار معروفى از شافعى پايان مى دهد:

يا راكبا قف بالمصحب من منى   و اهتف بساكن ضيفها و الناهض
سحرا اذا فاض الحجيج الى منى   فيضا كما نظم الفرات الفائض
ان كان رفضا حب آل محمد   فليشهد الثقلان انى رافض

«اى سوارى كه عازم حج هستى! در ن جا كه نزديكى منى ريگ براى رمى جمرات جمع مى كنند و مركز بزرگ اجتماع زائران خانه خداست بايست و به تمام كسانى كه در مسجد خيف مشغول عبادتند و يا در حال حركت مى باشند، فرياد بزن به هنگام سحرگاه كه حاجيان از مشعر به سوى منى كوچ مى كنند و همچون سيل عظيم خروشان وارد سرزمين منى مى شوند. آرى فرياد بزن و بگو: اگر محبت آل محمد (صلى الله عليه و آله) رفض و ترك است، همه ى جن و انس شهادت دهند كه من رافضيم». [ تفسير كبير ج 27، ص 166، چاپ مصر و ج 17، ص 166 چاپ ايران و كتاب العمدة، ص 23. ] علامه ى ابن بطريق در كتاب عمدة مى گويد:

«مسند احمد، حدثنا عبدالله بن احمد بن حنبل عن ابيه قال: و فيما كتب الينا محمد بن عبدالله بن سليمان الحضرمى يذكر ان الحارث بن الحسن الطحان حدثه قال: حدثنا حسين الاشقر عن قيس عن الاعمش عن سعيد بن جبير عن ابن عباس نزول الآية فى الخمسة».

«ابن بطريق با هشت سند به نقل از ابن عباس مى گويد كه آيه ى «قربى» درباره ى پنج تن نازل شده است» و باز هم از ثعلبى نقل مى كند: «و من التفسير الثعلبى، اخبرنى الحسين بن محمد الثقفى العدل حدثنا برهان بن الصوفى حدثنا محمد بن عبدالله بن على بن سليم الحضرمى حدثنا حرب الحسن الطحن حدثنا حسين الاشقر عن قيس عن الاعمش عن سعيد بن جبير عن ابن عباس نزول الآية فى الخمسة»: «باز هم با هشت سند از ابن عباس مى گويد: «آية «قربى» در شأن پنج تن نازل شده است». [ العمدة، ص 23. ] «و أنبأنى عقيل بن محمد اخبرنى المعافى بن المبتلى حدثنا محمد بن عماره حدثنا اسماعيل بن أبان: حدثنا الصباح بن يحيى المرى عن السدى عن ابى الديلم: روى حديث على بن الحسين لنزول الآية فى اهل البيت عليهم السلام.» باز هم با هفت سند مى گويد: «على بن حسين فرموده است: نزول آيه ى «قربى» در شأن اهل بيت وارد شده است». [ العمده، ص 23. ] و علامة كمال الدين محمد بن طلحه الشافعى مى گويد:

«اما كونهم ذوى القربى فقد صرح نقله الاخبار المقبولة و اوضح حملة الآثار المنقولة فى مسانيد ما صححوه و اساليب من اوضحوه عن سعيد بن جبير عن ابن عباسى «لما نزل قوله تعالى «قل لا اسئلكم الى آخره...» قالوا يا رسول الله من هؤلاء الذين وجبت علينا مودتهم؟ قال صلى الله عليه و آله و سلم على و فاطمة و ابناهما».

«و اما درباره ى ذوى القربى بودن اهل بيت، اخبار مقبوله به آن تصريح كرده اند و در تمام آثار منقوله در سندهاى صحيح خود توضيح داده اند. از سعيد بن جبير و از ابن عباس نقل كرده اند: وقتى كه آيه مباركه «قل لا اسئلكم» نازل شد عده اى عرض كردند: يا رسول الله! آنان كه دوستى آنها بر ما واجب شده است كيانند؟ پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود: على و فاطمه و فرزندان آنها. و بعد محمد بن طلحه مى گويد: از جمله كسانى كه روايت مذكور را نقل كرده است ثعلبى و واحدى مى باشند و ثعلبى روايت كرده است: پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) به على و فاطمه و حسن و حسين (عليهم السلام) نگريست و فرمود: من در حال جنگم با كسانى كه با شما بجنگند و در سلم و صلح هستم با كسانى كه با شما در سلم و صلح باشند». [ مطالب السؤول، ص 8. ] محمد بن يوسف گنجى مى گويد:

«اخبرنا يوسف اخبرنا ابن ابى زيد، اخبرنا محمود أخبرنا ابن فاذشاه حدثنا الطبرى، حدثنا الطبرانى، حدثنا محمد بن عبدالله، حدثنا حرب بن الحسن، حدثنا حسين الاشقرى، عن قيس بن الربيع عن الاعمش عن سعيد بن جبير عن ابن عباس قال: لما نزلت، الحديث». و با دوازده سند از ابن عباس روايت مى كند: «وقتى آيه ى مباركه ى قربى نازل شد پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود: آنها على و فاطمه و حسن و حسين (عليهم السلام) هستند». و بعد گنجى مى گويد: خبر داد ما را خطيب ابوالفضل عبدالله بن احمد بن طوسى به موصل خبر داد ابوطاهر حيدر بن زيد بن محمد بخارى، به بغداد در سال چهار صد و نود و يك از حج مى آمد و به او گفته شد، ابوعلى حسن بن محمد جوانشير خبر داده است او را و حديث كرد ابوزيد على بن محمد بن الحسين و حديث كرد ابوعمر بن مهدى و حديث كرد ابوالعباس احمد بن عقده الحافظ حديث كرد على بن الحسين ابن عبيد، حديث كرد اسماعيل بن أبان عن سلام بن ابى عمرة عن معروف عن أبى الطفيل قال: «خطب الحسن بن على عليه السلام بعد وفات ابيه و ذكر اميرالمؤمنين اباه عليه السلام، و من كلامه عليه السلام فى هذه الخطبه و انا من اهل البيت الذين افترض الله عز و جل مودتهم و ولايتهم فقال فيما انزل على محمد صلى الله عليه و آله و سلم: قل لا اسئلكم الآية»: «گنجى با ده سند نقل مى كند: حسن به على (عليهماالسلام) بعد وفات اميرالمؤمنين (عليه السلام) خطبه خواند و از پدرش يادآور شد و فرمود: ما از اهل بيت هستيم كه خداوند عزيز و بزرگ دوستى و ولايت ما را واجب كرده است و آن چه را كه بر پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) نازل شد «قل لا اسئلكم» فرمود». [ كفاية الطالب، الباب الحادى عشر، ص 31. ] قاضى ناصر الدين ابوسعيد عبدالله بن عمر شيرازى بيضاوى مى گويد:

«روى أنها نزلت الى ما نقل عن عباس»: «وقتى كه آيه ى قربى نازل شد، از پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم) سؤال شد؟ انان كه مودت و دوستى آنها بر ما واجب شده است كيانند؟ فرمود: على و فاطمه و حسن و حسين (عليهم السلام) هستند». [ تفسير بيضاوى، ج 4، ص 123. ] علامه محب الدين احمد بن عبدالله طبرى مى گويد: «عن ابن عباس نقل نزول الآية فى الخمسة» از ابن عباس نقل شده است آيه درباره ى پنج تن نازل شده است ». و باز هم محب الدين طبرى مى گويد: و روى انه صلى الله عليه و آله و سلم قال: ان الله جعل اجرى عليكم المودة فى اهل بيتى و انى سائلكم غدا عنه» پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود: همانا خداوند اجر پاداش رسالت مرا بر شما مودت و دوستى اهل بيتم قرار داده است و من فرداى قيامت درباره اين دوستى از شما سؤال مى كنم». [ تفسير بيضاوى، ج 4، ص 321. ] علامه ى حموينى مى گويد: «روى بسنده عن سعيد بن جبير عن ابن عباس نقل نزول الآية فى الخمسة». با اسناد خود از ابن جبير و ابن عباس نقل كرده: آيه قربى درباره ى پنج تن پاك نازل شده است» [ كفاية الخصام، ص 396. ] علامه حافظ ابن كثير دمشقى مى گويد:

«قال ابن ابى حاتم حدثنا على بن الحسين حدثنا رجل سماء حدثنا حسين الاشقر عن قيس عن الاعمش عن سعيد بن جبير عن ابن عباس رضى الله عنه قال: لما نزلت هذه الآية «قل لا اسئلكم عليه اجرا الا المودة فى القربى» قالوا يا رسول الله من هؤلاء الذين امر الله بمودتهم؟ قال: فاطمة و ولدها رضى الله عنهم» «وى با شش سند از ابن عباس نقل مى كند: وقتى آيه ى قربى نازل شد «بگواى پيامبر بر امر رسالت و هدايت از شما اجر و پاداش نمى خواهم مگر دوستى اهل بيتم را.» گفتند: يا رسول الله آنان كه خداوند ما را به دوستى آنها امر فرموده است كيستند؟ پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود: فاطمه و فرزندان فاطمه (رضى الله عنهم)». [ تفسير ابن كثير دمشقى، ج 4، ص 112. ] و بعد ابن كثير مى گويد: «ابواسحاق سبيعى گفته است: از عمرو بن شعيب سؤال كردم در قول خداوند تبارك و تعالى «قل لا اسئلكم» قربى كيانند؟ گفت: قرباى پيامبر». و باز هم مى گويد: «سدى از ابى ديلم گفته است: وقتى كه على بن الحسين را به عنوان اسير آوردند و نزديك دروازه ى شهر دمشق نگهداشتند و مردم اهل بيت را تماشا مى كردند! مردى از اهل شام بلند شد و خطاب به على بن الحسين گفت: حمد و ثنا خداوند را كه شما را كشت و ذليل نمود!! و شاخ فتنه را قطع نمود و از بين برد!! على بن الحسين به مرد شامى گفت: آيا قرآن خوانده اى؟ گفت: بلى، حضرت فرمود: آيا ال حم را خوانده اى؟ گفت: قرآن را خواندم و آل حم را قرائت نكردم و بعد حضرت فرمود: آيا آيه ى «قل لا اسئلكم» را نخوانده اى؟ گفت: آيا شما آنانيد كه در قربى آمده است؟ حضرت فرمود: بلى، الى آخر». [ تفسير ابن كثير دمشقى، ج 4، ص 112. ] ابن كثير در پيرامون اين آيه فضائلى را ذكر كرده است از جمله:

«قال الامام احمد حدثنا اسماعيل بن ابراهيم عن ابى حيان التيمى حدثنى يزيد بن حيان قال انطلقت آنا و حسين ميسرة و عمر بن مسلم الى زيد بن أرقم رضى الله عنه فلما جلسنا اليه قال حصين: لقد لقيت يا زيد خيرا كثيرا رأيت رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم و سمعت حديثه و غزوت معه و صليت معه. حدثنا يا زيد ماسمعت من رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم فقال يابن اخى كبر سنى و قدم عهدى و نسيت بعض اذى كنت اعى من رسول الله صلى الله عليه فما حدثكم فاقبلوه و ما لا فلا تكلفونيه، ثم قال رضى الله عنه: قام رسول الله صلى الله عليه و سلم يوما خطيبا فينا بماء يدعى خما بين مكه و المدينة فحمدالله و اثنى عليه و ذكره و وعظ ثم قال صلى الله عليه و آله و سلم: اما بعد ايها الناس انما انا بشر يوشك ان يأتينى رسول ربى فاجيب و انى تارك فيكم الثقلين اولهما كتاب الله تعالى فيه الهدى و النور فخذوا بكتاب الله فاستمسكوا به فحثوا على كتاب الله و رغبوا فيه و قال صلى الله عليه و آله و سلم و اهل بيتى اذكركم الله فى اهل بيتى الخ».

«امام احمد بن حنبل مى گويد: حديث كرد ما را اسماعيل بن ابراهيم از ابى حيان تيمى و حديث كرد مرا يزيد بن حيان و يزيد گفت: من با حصين بن ميسره و عمر بن مسلم رفتم به سوى زيد بن ارقم (رضى الله عنه)، وقتى كه نشستيم حصين گفت:اى زيد هر آينه خير زيادى را ملاقات كرده اى و ديده اى و شما پيامبر خدا را ديده اى و حديث وى را شنيده اى و در جنگ ها با پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) بودى و با پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) نماز خوانده اى، حديث كن براى مااى زيد آن چه را كه از رسول خدا شنيده اى!

زيد گفت:اى پسر برادرم سن من زياد است و زمان من گذشته و بعضى از آن چيزهايى كه از پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم) شنيدم فراموش كردم ، پس آن چه را حديث كردم شما قبول بكنيد و آنچه را كه حديث نكردم مرا نسبت به آن تكليف به زحمت قرار ندهيد، سپس گفت: روزى پيامبر خدا بلند شد در حالى كه براى ما خطبه مى خواند و يا خطاب كرد ما را در محل آبى كه خم مى خواندند كه بين مكه و مدينه بود، سپس پيامبر حمد خدا و ثناى او را بجا آورد و ياد خدا را در دلها تازه كرد وعظ و نصيحت نمود، بعد پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود: امااى مردم همانا من بشرى هستم، نزديك است فرستاده ى پروردگارم بيايد و من از دنيا بروم و او را اجابت مى كنم و همانا من دو چيز گران و سنگين را در بين شما امانت مى گذارم: اول آن دو كتاب خداى تعالى كه در آن نور و هدايت است، پس كتاب خدا را بگيريد و مواظبت بكنيد و به او تمسك بجوييد و چنگ بزنيد، پس تلاش بكنيد در حفظ كتاب خدا و ميل و رغبت در آن بنماييد و سپس فرمود: دوم اهل بيت من مى باشد و خداوند به شما يادآور شده است در تمسك جستن به اهل بيت من...». [ تفسير ابن كثير دمشقى، ج 4، ص 112. ] «و قال ابوعيسى الترمذى حدثنا على بن المنذر الكوفى حدثنا محمد بن فضيل حدثنا الاعمش عن عطية عن ابى سعيد و الاعمش عن حبب بن ابى ثابت عن زيد بن ارقم رضى الله عنه قال قال رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم انى تارك فيكم ما ان تمسكتم به لن تضل بعدى احدهما اعظم من الآخر كتاب الله حبل ممدود من السماء الى الارض و الآخر عترتى اهل بيتى و لن يفترقا حتى يردا على الحوض فانظروا كيف تخلفونى فيهما». [ تفسير ابن كثير دمشقى، ج 4، ص 113. ] «ابوعيسى ترمذى با چند سند به نقل از زيد بن ارقم مى گويد: پيامبر اسلام فرمود: من دو چيز را در بين شما امانت گذاشتم، اگر به آن دو تمسك كرده و چنگ زديد بعد از من گمراه نمى شويد و يكى از آن دو كه بزرگتر از ديگرى مى باشد، كتاب خدا ريسمان كشيده شده از آسمان به زمين است و ديگرى عترت و اهل بيت من است. و آن دو از هم جدا نمى شوند تا زمانى كه بر حوض كوثر بر من وارد شوند، پس ملاحظه كنيد كه چگونه از من پيروى مى كنيد درباره ى آن دو» «و قال الترمذى ايضا حدثنا نصر بن عبدالرحمن الكوفى حدثنا زيد عن جعفر بن محمد بن الحسن عن ابيه عن جابر بن عبدالله رضى الله عنه قال: «رايت رسول الله فى حجته يوم عرفة و هو على ناقته القصواء يخطب فسمعته يقول: ايها الناس انى تارك فيكم ما ان اخذتم به لن تضلوا كتاب الله و عترتى اهل بيتى. » «ترمذى با سه سند از جابر بن عبدالله انصارى نقل مى كند: رسول خدا را در حج در روز عرفه ديدم در حالى كه بر شتر قصوى سوار بود و خطبه مى خواند، سپس شنيدم كه پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم) مى گفت:اى مردم من در بين شما دو چيز امانت مى گذارم كه اگر به آن دو تمسك كرديد هرگز گمراه نمى شويد. يكى كتاب خداست ديگرى عترت و اهل بيت من مى باشند». [ تفسير ابن كثير دمشقى، ج 4، ص 113. ] «قال الترمذى ايضا: حدثنا أبو داود سليمان الاشعث حدثنا يحيى بن معين حدثنا هشام بن يوسف عن عبدالله بن سليمان النوفلى عن محمد بن على بن عبدالله بن عباس عن ابيه عن جده عبدالله بن عباس رضى الله عنهم قال: قال رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم احبوا الله تعالى لما يغذوكم من نعمه، و احبونى بحب الله و احبوا اهل بيتى بحبى».

«و نيز ترمذى با هفت سند نقل مى كند: پيامبراسلام (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود: خداوند را به خاطر نعمت هايش كه غذاى شما است دوست داشته باشيد و مرا هم به جهت دوستى خداوند دوست داشته باشيد و اهل بيت مرا هم به دوستى من دوست داشته باشيد». [ تفسير ابن كثير دمشقى ج 4 ص 113. ] «و قال الحافظ ابويعلى، حدثنا سويد بن سعيد حدثنا مفضل بن عبدالله عن ابى اسحاق عن حنش قال سمعت اباذر رضى الله عنه و هو آخذ بحلقة الباب يقول: يا ايها الناس من عرفنى فقد عرفنى و من انكرنى فأنا أبوذر سمعت رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم يقول: «انما مثل اهل بيتى كمثل سفينة نوح عليه الصلوة و السلام م دخلها نجا، و من تخلف عنها هلك».

باز هم حافظ ابويعلى مى گويد: «اباذر در حالى كه حلقه در خانه اى را گرفته بود مى گفت:اى مردم هر كس مرا مى شناسد شناخته است و كسى كه مرا نمى شناسد پس بداند كه من ابوذر هستم و شنيدم رسول خدا گفت: همانا مثل اهل بيت من در بين شما مثل كشتى نوح (عليه السلام) مى باشد، هر كس داخل شود نجات مى يابد و كسى كه از آن تخلف كند هلاك مى شود». [ تفسير ابن كثير دمشقى ج 4، ص 114. ] و علامه ى نورالدين على بن ابى بكر هيثمى مى گويد:

«روى الطبرانى عن بن عباس قال لما نزلت «قل لا اسئلكم عليه اجرا الا المودة فى القربى» قالوا يا رسول الله من قرابتك هؤلاء الذين وجبت علينا مودتهم؟ قال: على و فاطمة و ابناهما».

«ابن عباس گفت: هنگامى كه آيه ى مباركه ى «قل لا اسئلكم...» نازل شد عده اى گفتند كه اى فرستاده ى خدا نزديكان تو كه دوستى آنها بر ما واجب شده است كيستند؟ فرمود: على و فاطمه و فرزندان آنها». [ مجمع الزوائد، ج 9، ص 168. ] و علامه ى شيخ علاء الدين على بن احمد المهايمى الهندى النائنى الكوكنى مى گويد: «روى انها لما نزلت قيل يا رسول الله من قرابتك هؤلاء؟ قال: على و فاطمة و ابناهما».

روايت شده است وقتى كه آيه قربى نازل شد، گفته شد:اى فرستاده ى خدا آنان كه از نزديكان تواند كيستند؟ فرمود: على و فاطمه و دو فرزند آنها». [ تفسير الرحمن، ج 2، ص 247. ] احمد بن على ابن حجر عسقلانى مى گويد:

«اخرج الطبرانى و ابن ابى حاتم و الحاكم فى مناقب الشافعى من رواية حسين الاشقر عن قيس بن الربيع عن الاعمش عن سعيد بن جبير عن ابن عباس، قيل يا رسول الله من قرابتك هؤلاء الذين وجبت علينا مودته؟ قال على و فاطمة و الحسن و الحسين و ابناهما» [ تخريج احاديث الكشاف، ص 145. ] «وى با شش سند از ابن عباس نقل مى كند: گفته شداى فرستاده ى خدا آنان كه نزديكان تو هستند و دوستى آنها بر ما واجب شده است كيستند. فرمود: على و فاطمه و حسن و حسين».

على بن صباغ مى گويد: «روى الامام ابوالحسين البغوى فى تفسيره يرفعه بسنده الى ابن عباس نزول الآية فى الخمسة.» ابوحسين بغوى در تفسير خود سند روايت مذكور را به ابن عباس نسبت مى دهد مى گويد كه آيه ى مباركه قربى در شأن پنج تن آل عبا نازل شده است». [ الفصول المهمه، ص 11. ] علامه ى سيوطى مى گويد: «اخرج ابن المنذر و ابن ابى حاتم و الطبرانى و ابن مردويه من طريق سعيد بن جبير نزول الآية فى الخمسة» «از طريق سعيد بن جبير روايت شده كه آيه در شأن پنج تن آل عبا نازل شده است.» و باز مى گويد: ابن جرير به نقل از ابى ديلم حديث على بن الحسين (عليهماالسلام) را آورده است و ابن ابى حاتم از قول ابن عباس گفته است: در آيه «و من يقترف حسنة» كسى كه به دست بياورد حسنه اى را، اقتراف حسنه چيست؟ گفته است دوست داشتن آل محمد (عليهم السلام).

ابونعيم و ديلمى از طريق مجاهد از ابن عباس آورده و گفته است: «لا اسئلكم عليه اجرا الا المودة فى القربى ان تحفظونى فى اهل بيتى و تودهم بى» «منظور پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) در آيه- از شما در قبال انجام رسالت اجر و پاداشى نمى خواهم مگر دوستى ذوالقربى و نزديكان من- اين است كه به جاى من از اهل بيتم محافظت بكنيد آنها را به خاطر من دوست بداريد». [ تفسير الدر المنثور، ج 6، ص 7. ] «و اخرج مسلم و الترمذى و النسائى عن زيد بن ارقم ان رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم قال اذكركم الله فى اهل بيتى» مسلم و ترمذى و نسايى از زيد بن ارقم آورده اند: «همانا رسول خدا فرمود: خداوند براى شما يادآور شده است درباره ى تمسك جستن به اهل بيت من» «و اخرج الترمذى و حسنه و ابن الانبارى فى المصاحب عن زيد بن ارقم رضى الله عنه قال رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم انى تارك فيكم ما ان تمسكتم به لن تضلوا بعدى ، احدهما اعظم من الآخر كتاب الله حبل الممدود من السماء الى الارض و عترتى اهل بيتى و لن يفترقا حتى يردا على الحوض فانظروا كيف تخلفونى فيهما».

«ترمذى اين روايت را حسن دانسته و ابن انبارى در مصاحف خود از زيد بن ارقم آورده است كه پيامبر خدا فرمود: همانا من در بين شما دو چيز را امانت مى گذارم كه اگر به آنها متمسك شديد هرگز بعد از من گمراه نمى شويد، يكى از آنها كه بزرگتر از ديگرى مى باشد كتاب خداست، ريسمانى كه كشيده شده است از آسمان به سوى زمين و ديگرى عترت و اهل بيت من هستند و آن دو هرگز از هم جدا نمى شوند تا زمانى كه بر حوض كوثر بر من وارد شوند، پس نگاه كنيد كه چگونه مواظبت و پيروى مى كنيد از من درباره ى آن دو».

«و اخرج الترمذى و حسنه و الطبرانى و الحاكم و البيهقى فى الشعب عن ابن عباس قال: قال رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم: احبوا الله لما يغذوكم به من نعمة و احبونى لحب الله و احبوا اهل بيتى لحبى».

«ترمذى و طبرانى و حاكم و بيهقى در شعب از ابن عباس نقل كردند: پيامبر اسلام فرمود: خداوند را به جهت آنكه از نعمت هايش شما را تغذيه مى كند دوست داشته باشيد و مرا به خاطر خدا دوست داشته باشيد و اهل بيت مرا به جهت دوستى من دوست بداريد».

«و اخرج البخارى عن ابى بكر الصديق رضى الله عنه قال: ارقبوا محمدا صلى الله عليه و سلم فى اهل بيته» «بخارى از ابى بكر صديق آورده است: مراقب باشيد محمد (صلى الله عليه و آله و سلم) را در اهل بيت او و از اهل بيت او پيروى بنماييد».

«و اخرج ابن عدى عن ابن سعيد قال: قال رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم: من ابغضنا اهل البيت فهو منافق».

«پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود: كسى كه ما اهل بيت را غضبناك بكند او منافق است».

«و اخرج الطبرانى عن الحسن بن على قال رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم: لا يبغضنا احد و لا يحسدنا احد الا زيد يوم القيامة بسياط من نار».

«طبرانى از امام حسن (عليه السلام) نقل كرده است: پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود: احدى ما را به غضب نمى آورد و كسى به ما حسادت نمى كند مگر اينكه تازيانه هاى آتش خود را روز قيامت زياد كرده است».

«و اخرج احمد و ابن حبان و الحاكم عن ابى سعيد قال قال (صلى الله عليه و آله و سلم) و الذى نفسى بيده لا يبغضنا اهل البيت رجل الا ادخله الله النار».

«احمد و ابن حبان و حاكم از ابى سعيد نقل كرده اند: پيامبر اسلام فرمود: قسم به آن خدايى كه جان من به دست قدرت اوست هيچ كس ما اهل بيت را ناراحت و غضبناك نمى كند مگر اينكه خداوند او را در آتش داخل مى كند». [ كتاب الاكلل، ص 190. ] غياث الدين خواند مير مى گويد:

«روى عن ابن عباس انه سئل بعد نزول قوله تعالى: قل لا اسئلكم عن المراد من القربى فذكر الخمسة».

«بعد از نازل شدن آيه قربى از ابن عباس سؤال شد كه مقصود از قربى كيست؟ پس او پنج تن مقدس را ياد آور شد.» [ حبيب السير، ص 11. ] ابن حجر هيثمى مى گويد: «اخرج احمد و الطبرانى و ابن حاتم و الحاكم عن ابن عباس نزول الآية فى الخمسة». «از ابن عباس نقل شده است: نزول آيه در شأن پنج تن بوده است». [ صواعق المحرقه ص 101 ط مصر. ] الشيخ عبدالله بن محمد بن عامر الشبراوى مى گويد: «اخرج الامام احمد و الطبرانى و الحاكم عن ابن عباس نزولها فى الخمسة الطاهرين».