چشمه در بستر

مسعود پورسیدآقایی

- ۲۴ -


دعا

از حقيقت دعا و ضرورت، گونه ها، زمينه ها، آداب، موانع، آثار روش بهره بردن از آن كه در روايات آمده، در جاى ديگر گفتگو شده و در اين جا به اشاره مى گذرم.

حقيقت

حقيقتش: عشق است و فقر، طلب است و نياز. به قول اقبال:

وادى عشق بسى دور و دراز است ولى   طى شود جاده ى صد ساله به آهى گاهى

ضرورت

ضرورت: روح هاى پر كشيده از هستى، همان هايى كه هستى و زندگى ايشان را در رفتن ها مى دانند و ماندن را گنديدن و پوسيدن، اينها در اين جريان مانع هايى روبرو مى شوند. مانع هايى كه روح هايى كه سترگ حتى به عظمت كوه را هم به تزلزل و اضطراب مى كشاند. سرچشمه ى امن و امان دو چيزاست: يكى قرآن و ديگرى پيوند و دعا.

گونه ها

گونه ها:

1. وسيله اى در هنگام شكستن ديگر وسيله ها.

2. وسيله اى در كنار ديگر وسيله ها.

3. وسيله نيست، هدف است، مقصد است. آنهايى كه مى خواهند در يك جمله از فقر و ضعف و عجز خويش و از توجه و لطف و قرب و بخشش او حرفى بزنند و با يك جمله اين همه را نشان بدهند، اينها دعا مى كنند تا نشان بدهند كه فقيرند و نشان بدهند كه غنى و سميع و قريب و مجيبى هم هست، اينها با دعا فقط مى خواهند از اين ربط و پيوند نشانى بدهند و مى خواهند كه غنا و قرب و سمع و اجابت او را يك جا امضا نمايند. [بشنو از نى، ص 20.]

زمينه ها

زمينه ها: معرفت است و شناخت، خلوت است و تمركز.

معرفتى به عظمت و جمال رب و به فقر و نياز خود به بلنداى راه و به عمق و وسعت گناه، تا آن حد كه گناهان را نه تنها در غيبت و زنا و لواط و شراب و... كه حتى در طاعات و خوبى هاى خود جستجو كنيم.

«الهى من اكن محاسنه مساوى فكيف لا تكون مساويه مساوى»

«الهى من كان حقايقه دعاوى فكيف لا تكون دعاويه دعاوى»

بارى درك اين وسعت از گناه مى توان از مقايسه ها كمك گرفت.

مقايسه ى كارها و اعمال خودمان با امكانات و نعمت هاى خدا. و مقايسه ى خودمان با اهل دنيا كه آنها در باطل خود استوارند و ما در حقمان سست و كوتاه. و مقايسه ى خودمان با خودمان كه در راه هوس ها كوشا هستيم و در راه تكاليف عذرتراش تسويف گر و قانع و متوقع.

انسان نياز به خلوت و سكوت و اشك را در خود احساس مى كند و اگر به اين نياز اصيل پاسخ ندهد، در ابتذال زندگى روزمره رسوب مى كند و فسيل مى شود و آن گاه دلمردگى حداقل غرامتى است كه بايد بپردازد. و اين خلوت زمينه ى تمركز و توجه را فراهم مى كند تا خواست هايش از عمق جان باشند، و نه با دلى بازيگر و تنها لقلقه ى زبان.

آداب

آداب [آن چه در اينجا و نيز در قسمت موانع و آثار دعا، نام برده مى شود تماما مستند به رواياتى است كه براى پرهيز از تفصيل، از آوردن آنها صرف نظر مى شود. ر. ك: ميزان الحكمة و بحارالانوار، ج 90.]: از آداب باطنى گرفته. توبه و رد مظالم و با تمامى وجود دعا كردن و خواستن و... تا آداب ظاهرى: بسم الله و حمد و صلوات و اختيار اوقات شريفه و رو به قبله با دست هاى بلند، صداى آهسته و تكلف به خرج ندادن در عبادت، تضرع و خشوع و در حال سجده و دو ركعت نماز خواندن، و اميد به استجابت و حاجت خود را نام بردن، استفاده از دعاهاى وارده و عموميت دعا و ديگران را هم در نظر داشتن، دعا در اجتماع و به همراه ديگران، گريه و اشك، اعتراف به گناهان، همواره دعا كردن حتى قبل از نياز و گرفتارى، واسطه قرار دادن ائمه و اوليا، حقير نشمردن دعا، همت عالى در طلب و درخواست، اصرار در دعا و...

موانع

موانع: اين موانع يا مانع از اصل دعاست، يا مانع از استجابت دعا.

موانع اصل دعا: غضب، روزمرگى، اشتغال زياد، احساس بى نيازى، نداشتن اهداف بلند، ترس از برچسب ايده آليستى و عرفان منفى و... نداشتن مربى و همراه نبودن با كسانى كه او را متذكر كنند و...

موانع استجابت دعا: درخواست غير جايز و حرام، دركى غير صحيح از خدا، شتاب و عجله، به صلاح نبودن، سوء نيت، نفاق، تاخير نماز، بد زبانى، حرام خوارى، ترك

صدقه، بخل، ترك امر به معروف و نهى از منكر، ادا نكردن حق خداوند، مخالفت با سنت رسول، اطاعت نكردن، شكر نكردن نعمت هاى خدا، به عيوب ديگران توجه كردن و از عيوب خود غافل بودن، مخالفت نكردن با شيطان و تحت ولايت او بودن، ترس نداشتن عقاب اخروى، عمل نكردن و اقدام نداشتن، و گاهى هم براى علاقه خدا به عبدش تا باز هم صداى بنده اش را بشنود و...

آثار

آثار: شناخت بيشتر خدا، تحصيل صفات الهى، دميدن روح اميد در كالبد انسان و جامعه، اعتماد به نفس، آرامش روانى، ساختن و رشد شخصيت، پايمردى در حوادث، شرح صدر، زدودن خوى كبر و نفاق، سعى در تحصيل شرايط استجابت دعا، تربيت و سازندگى ايجاد روح معنويت و اتحاد و تعاون در جامعه، جلب بركت و حضور ملائكه، فرار شياطين، نجات از هلاكت و بلاها، برقرارى رابطه عبوديت، به كارگيرى تمامى توانايى ها و استعدادها، ايجاد همت عالى و خواسته هاى بالاتر و والاتر، حفظ جامعه از فساد و زوال تا آنجا كه عده اى نبود دعا در ميان يك ملت را مساوى با سقوط آن ملت مى دانند، رسيدن به درجات بالاتر سلوك و قرب، و نهايتا بايد گفت: نيايش و پرستش نه تنها در طول تاريخ با رقه ى عشق را در فرهنگ انسان در عمق فطرت انسانى تجلى مى داده و مشتعل و فروزان نگه مى داشته، بلكه به عنوان يكى از بزرگ ترين عوامل و منابع تربيتى موجب تلطيف هميشگى روح انسان مى شده چون در برابر عشق و دوست داشتن هر اندازه كه انسان خاكسار است، خدايى است.

روش بهره بردن

تسلط

1. تسلط: تسلط بر تمامى دعاها تا حدى كه همچون سرودى جارى زمزمه شود تا در حوادث آن چه از آن مورد نياز تو است بر تو بتابد و روح و قلب تو را سرشار كند و تو را به رزقى و حياتى برساند.

با اين ديد دعا درسى است كه مى توان همراه با نيازها و در لحظه هاى بحرانى با جمله هايى از آن استفاده كرد. من خودم اين را تجربه كرده ام و در حالاتى، فرازى از دعا آن چنان در من مى درخشيد و بزرگ مى شد. به طورى كه ساعت ها مرا در خودش نگه مى داشت و چه بسا به فراز بعدى هم نمى رسيدم.

سؤال

2. سؤال: مهم ترين مرحله براى آنهايى كه دعاها و ميراث عظيم نيايش ها را براى درس گرفتن مى شناسد همين طرح سوال هاى اساسى در كنار دعاهاست كه چرا اين گونه و از اينجا شروع شد؟ چرا در يك مرحله طلب است و درخواست، و سپس استفهام، حيرت، وحشت و دوباره استفهام و انس و نجوا و تصميم و حمد و توبه و بازگشت و...؟ و چرا اين همه با پشتوانه و همواره با معرفى بلند و عميق از توحيد و شناخت انسان و جهان و جمال رب و بلا و توفيق و ريشه يابى غفلت ها و عصيان ها و عذرها و بهانه ها؟

چون هر جمله ى دعا، پيش از آن كه يك جمله باشد يك احساس است و اين احساس نياز، همراه با شناخت هايى است و اين شناخت ها هم نتيجه ى تفكرها و مطالعه هايى. نمى توان يك كلمه را به زبان آورد پيش از آن كه احساسش در دل و شناختش در سر و توجه مطالعه و بررسى هايش در تمامى حواس ما رخنه نكرده باشد.

اين سوالات به همراه توجه به اين نكته كه دعاهاى اسلامى از فصاحت و موسيقى كلام (كلمه، كلمات، حروف) و معرف فكرى و اجتماعى بلندى برخوردار است به طورى كه اين موسيقى و آن معارف عميق تمامى ابعاد وجود انسان، از تخيل و احساس و فكر و عقل و روح او را در بر مى گيرد و تمامى عذرها و بهانه ها و غفلت هاى او را درهم مى پيچد.

دعاهاى اسلامى علاوه بر زيبايى و فصاحت، متن تدريس و تعليم فكرى و اعتقادى هم مست منتها در شكل خطاب به خدا و به صورت اعلام نياز و از زبان خود انسان، و در قالب يك نوع جهان بينى و خداشناسى و انسان شناسى عميق و لطف و زيبا و اثر بخش.

با توجه به اين سوالات و به همراه اين نكته مى بينى كه دعا چگونه جريان مى يابد و از پيچ و خم ها مى گذرد و تمامى زواياى روح تو را مى گيرد و با خود مى برد و چگونه اين همه با نوع آهنگ جمله و موسيقى كلمات، هماهنگ و متناسب است و اين همه آن قدر حكيمانه و ظريف به كار گرفته شده كه روح و فكر و عقل و احساس تو را سرشار كند و تو گويى كه انسان زير بارش بى امان فضل خدا، خود را شستشو مى دهد و تطهير مى كند. روحى كه در برخوردها و حركت هايش رنج ها ديده و گره ها خورده، اين گونه باز مى شود و شكل مى گيرد و حتى با اشك هايش خالى نمى شود كه به ميثاق ها و پيمان ها و عهدهايى روى مى آورد.

تو مى توانى در دعاهاى كميل، ابوحمزه، ندبه، مناجات خمسه عشر، زيارت آل ياسين، زيارت عاشورا و... اين گونه وارد شوى و به دستاوردها و برداشت هاى وسيع ترى برسى كه از اين همه در جايى ديگر گفتگو شده است.

نياز

3. نياز: دستاوردها و بهره هاى بيشتر از دعاها سهم كسانى است كه خواسته هاشان با نيازشان هماهنگ باشد، خواسته ها بايد برخاسته از دنيا باشد نه تقليدى و لقلقه اى بى رمق بر زبان. اگر نياز چيزى را درك نمى كنى به تقليد مخواه، كه اين جز بازيگرى نيست و اين بازيگرى جز سياهى قلب و خستگى و دلزدگى چيزى نمى آورد. آنان كه با دل بازيگرى و تنها با زبان خويش دعا مى كنند، مرحوم مى شوند و رانده و دور آنان كه وسعت راه و كمى آذوقه را ديده اند، نيازهاشان از سطح خانه و فرش و شغل و... و بالاتر رفته و همت هايى عالى تر مى يابند و اضطرار انسان را نه در اين سطوح كه در حد خليفة اللهى مى دانند.

عمل

4. عمل: آنان كه پاى حركت دارند و راه نمى رروند، توان اقدام دارند و گاهى برنمى دارند و از امكانات خود بهره نمى برند، هنوز نياز خود را باور نكرده اند. اينان در واقع خواسته اى ندارند تا برآورده شوند. كسى كه خواسته و نيازش را احساس و با تمام وجودش دعا مى كند نمى تواند امكانات خود را راكد بگذارد. [بشنو از نى، ص 22- 28.]

توسل

از مفهوم، ضرورت، زمينه ها، آثار و دليل توسل مى گذرم كه مقصودم در اين جا پرداختن به اين ها نيست. اما اشاره اش خالى از لطف نيست چون همان طور كه گفتم گاهى نم بهتر از خشكى است.

مفهوم

توسل همان تقرب است و نزديكى جستن. همان وسيله جويى براى كسب فيض از مبدا هستى.

ضرورت

ضرورتش برخاسته از بلندى راه و كمى توشه و از فقر ما و غناى آنهاست.

زمينه ها

زمينه اش معرفت است. معرفتى به وسعت و استمرار هستى و حق ولايت و محبت و رحمت آنها به ما و اين محبت و رحمت نه غريزى كه بر اساس سعه ى وجودى آنان است.

آثار

آثارش هم شكلى است و هم سويى، هدايت است و تربيت، وصول است و نجات، فوز است و فلاح و...

دلائل

دليلش (گرچه با وجود ضرورت چه بسا نيازى به بحث از دليل نباشد، چون ضرورت فرع بر وجود است، اما به سبب پاسخ گويى به شبهاتى كه در اين زمينه هست آن را هم ذكر كردم و آن را در آخر آوردم تا كمى بيشتر توضيح دهم) آيات، احاديث، سيره ى مسلمين، ادعيه و وقوع (مشاهدات) است.

آيات

- (يا ايها الذين امنوا اتقوا الله وابتغوا اليه الوسيلة و شاهدوا فى سبيله لعلكم تفلحون) [مائده، 25. (اميد فلاح و رويش براى كسانى است كه پس از عشق و ايمان به اطاعت و توسل و جهاد روى آورده اند).]

(امام ثعلبى و ديگران در تفسير اين آيه از پيامبر صلى الله عليه و آله روايت كرده اند: ان المراد من الوسيلة فى الاية الشريفة عترة الرسول صلى الله عليه و آله و اهل بيته عليهم السلام.) [الانتصار، مناظرات الشيعة فى شبكات الانترنت، ج 5، ص 190.]

- (واعتصموا بحبل الله جميعا) [آل عمران، 103.]

(عن جابر بن ابى عبدالله عليه السلام قال: و آل محمد صلى الله عليه و آله هم حبل الله الذى امر بالاعتصام به فقال: (واعتصموا بحبل الله جميعا و لا تفرقوا) [بحارالانوار، ج 24، ص 85 (به نقل از تفسير عياشى).]

- (و لو انهم اذ ظلموا انفسهم جاوك فاستغفرو الله واستغفر لهم الرسول لوجدوا الله توابا رحيما) [نساء، 64.]

- (قالوا يا ابانا استغفر لنا ذنوبنا انا كنا خاطبين قال سوف استغفر لكم ربى) [يوسف، 97.]

- (ادع لنا ربك) [زخرف، 49.]

- (فتلقى آدم من ربه كلمات فتاب عليه). [بقره، 37.]

(قال ابن عباس سئلت النبى عليه السلام عن الكلمات التى تلقاها آدم من ربه فتاب عليه؟ قال: ساله بحق محمد و على و فاطمة والحسن والحسين الا تبت على فتاب الله عليه.) [گفتنى است كه در قرآن «كلمات» بر ذوات و اشياء نيز به كار رفته است. آل عمران، 39؛ نساء، 171؛ اعراف، 137.]

- (و لما جائهم من عندالله مصدق لما معهم و كانوا من قبل يستفتحون على الذين كفروا فلما جائهم ما عرفوا كفروا به فلعنة الله على الكافرين) [بقره، 89.]

(يهود در جنگ با مشركين قبل از بعثت رسول صلى الله عليه و آله مى گفتند: اللهم انا نستغفرك بحق النبى الامى الا نصرتنا عليهم.) [الدلائل، ابونعيم اصفهانى، ج 1، ص 82.]

- (قل ادعوا الذين زعمتم من دونه فلا يملكون كشف الضر عنكم و لا تحويلا اولئك الذين يدعون يبتغون الى ربهم الوسيلة ايهم اقرب و يرجون رحمته و يخافون عذابه) [اسراء، 56 و 57.]

احاديث

احاديث: از احاديث شيعه گرفته تا اهل سنت.

شيعه:

- اذا نزلت بكم شدة فاستعينوا بنا على الله و هو قول الله عزوجل: ولله الاسماء الحسنى [بحارالانوار، ج 91، ص 5 و 22.]

- يا جابر اذا اردت ان تدعو الله فيستجيب لك فادعه باسمائهم فانها احب الاسماء الى الله عزوجل. [بحارالانوار، ص 21.]

- ان رسول الله يوم القيامة اخذ بحجزة الله و نحن آخذون بحجزة نبينا و شيعتنا آخذون بحجزتنا. [الميزان، ج 5، ص 334.]

- قال رسول الله صلى الله عليه و آله. الائمة من ولد الحسين من اطاعتهم فقد اطاع الله و من عصاهم فقد

عصى الله هم العروة الوثقى و هم الوسيلة الى الله تعالى. [عيون الاخبار الرضا عليه السلام، ج 2، ص 58، ح 217، تفسير نور الثقلين، ج 1، ص 621، ح 176.]

- عن سلمان الفارسى: سمعت محمدا يقول ان الله عزوجل يقول يا عبادى او ليس من له اليكم حوائج كبار و لا تجودون بها الا ان يحتمل عليكم باحب الخلق اليكم تقضونها كرامة ليشفيهم الا فاعلموا ان اكرم الخلق على و افضلهم لدى محمد صلى الله عليه و آله و اخوه على عليه السلام و من بعدهم الائمة عليهم السلام الذين هم الوسائل الى الا فليد عنى من اهمته حاجة يريد نفعها او دهته داهية يريد كف ضررها بمحمد و آله الطيبين الطاهرين اقضيتها له احسن ما يقتضيها من تستشفعون اليه باعز الخلق على [بحارالانوار، ج 91، ص 22؛ مجموعه ورام، ج 2، ص 100.]؛ سلمان فارسى مى گويد: از رسول خدا شنيدم كه مى فرمود: خداوند مى فرمايد اى بندگان من! آيا چنين نيست كه كسى حاجات بزرگى از شما مى خواهد و شما حوايج او را برنمى آوريد، مگر اين كه كسى را نزد شما شفيع قرار دهد كه محبوب ترين مردم نزد شماست. آنگاه حاجت. او را به احترام آن شفيع برمى آوريد، حال آگاه باشيد و بدانيد كه گرامى ترين خلق و افضل آنان نزد من محمد صلى الله عليه و آله است و برادر وى على عليه السلام و امامان پس از وى، همانانى كه وسيله ى مردم به سوى من هستند. اينك بدانيد كه هر كس حاجتى دارد و نفعى را طالب است و يا آن كه دچار حادثه اى بس صعب و زيانبار گشته و رفع آن را خواهان است، بايد مرا به محمد صلى الله عليه و آله و آل طاهرينش بخواند تا به نيكوترين وجه حاجت او را برآورم.

- ان افضل ما توسل به المتوسلون الى الله سبحانه الايمان به و برسوله والجهاد فى سبيله...[نهج البلاغه، عبده، خ 106.]؛ پس انجام فرايض وسيله ى قرب است و يكى از مهم ترين فرايض كه همتاى اجر رسالت قرار گرفته، مودت اهل بيت است: (قل لا اسئلكم عليه اجرا الا المودة فى القربى) [شورى، 23.]

چه در حيات آنان و چه در شهادت آنان، قال رسول الله صلى الله عليه و آله: علمى بعد مماتى كعلمى فى حياتى. [البراهين الجلية فى رفع تشكيكات الوهابية، ص 27، (به نقل از نسايى).]

عن ابى عبدالله عليه السلام قال: عبدالله حبر من احبار بنى اسرائيل حتى صار مثل الخلال فاوحى الله عزوجل الى نبى زمانه قل له و عزتى و جلالى و جبروتى لو انك عبدتنى حتى تذوب الاليه فى القدر ما قبلت منك حتى تاتينى من الباب الذى امرتك [بحارالانوار، ج 27، ص 176.] خداوند به عزت و جلال و جبروت خود قسم خورده كه اگر كسى او را آن قدر عبادت كند به طورى كه هم چون چربى در ديگ آب شود از او نخواهد پذيرفت مگر از همان طريقى كه خودش امر كرده او را بخواند. و توسل همان راه است، بل براى آنان كه زندگى را حركت مى دانند و فقر خود و غناى آنان را يافته اند تنها راه است.

اهل سنت:

- اللهم انى اسئلك و اتوجه اليك بنبيك محمد صلى الله عليه و آله نبى الرحمة. [صحيح ترمذى، كتاب الدعوات، ح 3578؛ سنن ابن ماجه، ج 1، ص 441، ح 1385؛ مسند احمد حنبل، ج 4، ص 138؛ المعجم الكبير، طبرانى، ج 9، ص 17؛ دلائل النبوة، ج 6، ص 168.]

- اللهم انى اسئلك بحق السائلين عليك... [سنن ابن ماجه، ج 1، باب مساجد، ص 261؛ مسند، احمد حنبل، ج 3، حديث 21.]

- لما اذنب آدم الذى اذنبه رفع راسه الى السماء فقال اسئلك بحق محمد ان لا غفرت لى. [دلايل النبوة، بيهقى، ج 5، ص 489؛ مستدرك حاكم، ج 2، ص 615؛ الدر المنثور، ج 1، ص 59 (به نقل از طبرانى و ابونعيم اصفهانى و بيهقى)؛ روح المعانى، ج 1، ص 217 و بسيارى از تفاسير اهل سنت ذيل آيه ى 37، سوره ى بقره.]

- هو وسيلتك و وسيلة آدم. [و فاء الوفاء، ج 2، ص 1376؛ البراهين الجلية (به نقل از اهل سنت) ص 37.] (كلام امام مالك به منصور دوانيقى).

آل النبى ذريعتى ارجو بهم اعطى غدا   و هم اليه وسيلتى بيدى اليمين صحيفتى

[الصواعق المحرقه، ص 178.]

«خاندان پيامبر وسيله من به سوى خدايند. به خاطر آنان اميد دارم كه نامه ى عمل مرا به دست راست بدهند». (امام مالك شافعى)

- قوم (محمد و على و فاطمة والحسن والحسين) بهم غفرت خطيئة آدم و هم الوسيلة والنجوم الطلں [كشف الارتياب، سيد محسن امين، ص 307.] محمد صلى الله عليه و آله و اهل بيت اطهارش قومى هستند كه به حرمت آنان لغزش آدم بخشيده شد و همانانند وسيله و ستارگان فروزان هدايت.

سيره ى مسلمين

از طريق شيعه:

از طريق شيعه: بسيار فراوان است. براى نمونه كلام حسين عليه السلام در كنار قبر رسول صلى الله عليه و آله هنگام وداع نقل مى شود: اللهم ان هذا قبر نبيك محمد صلى الله عليه و آله و انا ابن بنت نبيك و قد حضرنى من الامر ما قد علمت اللهم انى احب المعروف وانكر المنكر و انا اسئلك يا ذاالجلال والاكرام بحق القبر و من فيه الا اخترت لى ما هو لك رضى و لرسولك رضى. [بحارالانوار، ج 44، ص 328؛ مقتل الحسين، خوارزمى، ج 1، ص 186.]

از طريق اهل سنت:

و اما از طريق اهل سنت:

- ان عمر بن الخطاب كان اذقحطوا استسقى بالعباس بن عبدالمطلب قدس سره و قال اللهم كنا نتوسل اليك بنبينا فتسقينا و انا نتوسل اليك بعم نبينا فاسقنا قال: فيسقون.

- بيهقى و ابن ابى شيبة نقل مى كنند كه در زمان خلافت خليفه دوم سالى قحطى شد. بلال به همراهى عده اى از صحابه بر سر قبر پيامبر آمد و چنين گفت:

يا رسول الله استسق لامتك... فانهم قد هلكوا. [التوصل الى حقيقة التوسل، رفاعى، ص 253.]

- ابوبكر در كنار قبر رسول صلى الله عليه و آله مى گفت: يا محمد انى اتوسل اليك. [الدعوه الاسلاميه، ج 2، ص 207. و نيز براى بررسى بيشتر در مورد توسل مراجعه شود به تفاسير الميزان و نمونه ذيل آيه ى 34 سوره ى مائده، و كتاب هاى: توسل، آيه الله جعفر سبحانى؛ البراهين الجليله فى رفع تشكيكات الوهابيه»، سيد محمد حسن قزوينى حائرى؛ كشف الارتياب، سيد محسن امين.]

ادعيه

- شيخ صدوق به اسناد خود از امام باقر عليه السلام نقل مى كند كه در روز قيامت عده اى از گنه كاران در جهنم به خداوند عرضه مى دارند. يا رب اسئلك بحق محمد و اهل بيته لما رحمتنى؟ و خداوند در جواب مى فرمايد: اما و عزتى و جلالى لولا من سالتنى بحقهم عندى لاطلت هو انك فى النار ولكنه حتم على نفسى ان لا يسالنى عبد بحق محمد و اهل بيته الا غفرته له ما كان بينى و بينه و قد غفرت لك اليوم؛ آگاه باش به عزت و جلال خودم سوگند اگر نبودند آن كسانى كه مرا به حقشان قسم دادى هر آينه بر مدت ذلت و خواريت در آتش مى افزودم وليكن بر خودم حتم كرده ام كه هر بنده اى مرا به حق محمد و اهل بيتش قسم داه و سعادت خويش را از من بخواهد او را بيامرزم و از گناهانى كه بين من و اوست بگذرم و اينك تو را آمرزيدم و از گناهانت درگذشتم (آن گاه او را به امر خدا به بهشت مى برند). [بحارالانوار، ج 27، ص 312.]

- اللهم انى اسئلك و اتوجه اليك بنبيك محمد نبى الرحمة صلى الله عليه و آله يا محمد انى اتوجه بك الى الله ربك و ربى فى قضاء حاجتى. [الصحيفة العلوية، عبدالله بن صالح سماهيجى، دعاى روز 24 از هر ماه، ص 533.]

- اللهم انا نتوجه اليك فى هذه العشية التى فرضتها و عظمتها بمحمد نبيك و رسولك و خيرتك من خلقك. [دعاى عرفه.]

- رب صل على اطائب اهل بيته الذين... جعلتهم الوسيلة اليك والمسلك الى جنتك؛ [صحيفه ى سجاديه، دعاى 47.]

پروردگارا رحمت فرست بر پاكيزه تران از اهل بيت او- رسول اكرم- كه ايشان را...وسيله تقرب به خود و راه بهشت خود قرار دادى.

- و جعلتهم الذريعة اليك والوسيلة الى رضوانك. [دعاى ندبه.]

- فانكم (اى الائمة) و سيلتى الى الله. [دعاى توسل.]

- الهى و سيدى دللتنى على سوال الجنة و عرفتنى فيها الوسيلة اليك و انا اتوسل اليك بتلك الوسيلة محمد صلى الله عليه و آله و آله عليهم السلام. [الصحيفة العلوية الجامعة، دعاى امان، ص 127.]

- اللهم بذمة الاسلام اتوسل اليك و بحرمة القرآن اعتمد اليك و بحبى النبى الامى القرشى الهاشمى العربى التهامى المكى المدنى، ارجو الزلفة لديك. [دعاى ابوحمزه.]

- يا فاطمة الزهراء يا بنت محمد يا قرة عين الرسول يا سيدتنا و مولاتنا انا توجهنا و استشفعنا و توسلنا بك الى الله و قدمناك بين يدى حاجاتنا يا وجيهة عندالله اشفعى لنا عندالله. [دعاى توسل.]

وقوع (مشاهدات)

بهترين دليل بر امكان وجود يك چيزى وقوع آن است. چگونه مى شود منكر اثر توسل شد و حال آن كه هر روز شاهديم بسيارى از مردم به بركت توسل به اهل بيت به مقصود خود مى رسند. داستان توسل مرحوم آية الله بروجردى و شفاى درد چشم ايشان و يا هزاران هزار مورد ديگر شهره ى خاص و عام است. [ر. ك: داستان شگفت، توسلات، كرامات صالحين، كريمه ى اهل بيت، كرامات رضويه، كرامات المهدى عليه السلام.] به هر حال آفتاب آمد دليل آفتاب.

از رهگذر خاك سر كوى شما بود   هر نافه كه در دست نسيم سحر افتاد

[ديوان حافظ، غزل 180.]