برترين بانوى جهان فاطمه زهرا(س)

آيت الله مكارم شيرازى

- ۴ -


برترين بانوى جهان‏

ارزش انسانها مسلماً يكسان نيست، بعضى از مقربترين فرشتگان الهى برترند، و بعضى از درنده‏ترين حيوانات پائين‏تر، و آنچه به اين انسان ارزش مى‏دهد بر اساس معرفى قرآن و اسلام همان «علم و ايمان و تقوى و ملكات فاضله انسانى» است.

با توجه به اين معيارها بانوى اسلام فاطمه زهرا (س) برترين زنان جهان - در لسان پيامبر(ص) - معرفى شده است.

در روايات فراوانى كه در منابع معروف اهل سنت آمده تصريح شده است كه فاطمه زهرا(س) افضل زنان جهان بود، آن سخنى است كه پيغمبر اكرم‏(ص) آنرا به تعبيرات مختلف بيان فرموده است:

1- در يك جا مى‏فرمايد:

«ان افضل نساء اهل الجنة خديجة بنت خويلد و فاطمة بن محمد(ص) و مريم بنت عمران و آسية بنت مزاحم»:

«برترين زنان بهشت خديجه دختر خويلد، و فاطمه دختر محمد(ص) و مريم دختر عمران، و آسيه دختر مزاحم است» (همسر فرعون)

2- در حديث ديگرى مى‏خوانيم پيغمبر اكرم‏(ص) در بيمارى وفاتش هنگامى كه بيتابى فاطمه را مشاهده كرد، فرمود:

«يا فاطمة الاترضين ان تكونى سيدة نساء العالمين، و سيدة نساء هذه الامة، و سيدة نساء المؤمنين»؟:

«اى فاطمه! آيا راضى نيستى كه تو برترين بانوى زنان جهان، و بانوى زنان اين امت، و بانوى زنان با ايمان باشى؟

در اينجا افضليت براى فاطمه‏(ع) به صورتى مطلق ذكر شده و نام هيچكس در كنار او مطرح نگرديده است.

3- در حديث ديگرى نيز از همان حضرت‏(ص) اين معنى به صورت مطلق آمده است، در آن هنگام كه فاطمه بيمار شده بود و پيامبر(ص) اين سخن را به جمعى از اصحاب گفت، آن‏ها پيشنهاد كردند كه از بانوى اسلام‏(ع) عيادت كنند.

پيامبر برخاست و با جمعى از ياران به سوى خانه فاطمه‏(ع) آمد، نخست از بيرون خانه صدا زد كه دخترم خودت را بپوشان، چون جمعى از ياران به عيادت تو مى‏آيند، و از آنجا لباس دخترش فاطمه‏ (ع) كافى نبود عباى خود را از پشت در به او داد!

پيامبر(ص) و ياران وارد شدند، و بعد از عيادت از خانه بيرون آمدند و رو به يكديگر كرده و از بيمارى فاطمه‏(ع) اظهار تأسف مى‏كردند، پيغمبر اكرم‏(ص) رو به آن‏ها كرد و فرمود: «اما انّها سيدة النساء يوم القيامة».

بدانيد او بانوى تمام زنان در قيامت است.

4- در تعبير ديگرى كه در «صحيح بخارى» معروفترين منبع حديث اهل سنت - آمده از قول «عايشه» مى‏خوانيم:

روزى «فاطمه» (سلام اللّه عليها) نزد پيامبر(ص) آمد، راه رفتنش درست مانند راه رفتن او بود، پيغمبر اكرم‏(ص) فرمود: خوش آمدى دخترم! سپس او را طرف راست و يا چپ خود نشاند، بعد رازى در گوش او گفت، و به دنبال آن فاطمه گريان شد.

من (عايشه) گفتم چرا گريه مى‏كنى؟ بار ديگر پيامبر(ص) راز ديگرى به او گفت، فاطمه‏(س) خندان شد.

گفتم: من تا امروز شادى كه اينچنين با غم نزديك باشد نديده بودم، و از علت آن سؤال كردم.

فاطمه‏(س) گفت: من سرّ رسول خدا را فاش نمى كنم، و اين مطلب ادامه داشت تا پيامبر(ص) از دنيا رفت، آنگاه سؤال كردم، گفت:

مرتبه اول پيامبر(ص) به من فرمود جبرئيل هر سال يكبار قرآن را بر من عرضه مى‏داشت، امسال دوبار عرضه داشت، و من فكر مى‏كنم فقط به اين دليل است كه اجل من نزديك شده، و تو اولين كسى خواهى بود كه به من ملحق مى‏شوى من هنگامى كه اين سخن را شنيدم گريه كردم.

سپس فرمود:

ام ترضين ان تكونى سيدة نساء اهل الجنة و نساء المؤمنين؟!:

«آيا تو راضى نمى شوى كه بانوى زنان اهل بهشت يا زنان با ايمان باشى»؟ هنگامى اين سخن را شنيدم شاد و خندان شدم.

از بررسى مجموع اين احاديث به خوبى روشن مى‏شود كه اگر در يكجا فاطمه‏(س) يكى از چهار زن بزرگ جهان معرفى شده، هيچ منافاتى با اين معنى ندارد كه او از ميان آن چهار زن برترين آن‏ها است.

شاهد اين سخن علاوه بر آنچه از لابلاى احاديث گذشته استفاده مى‏شد حديث زير است:

5- در كتاب «ذخائر العقبى» از ابن عباس از پيغمبر اكرم‏(ص) چنين نقل شده است:

«اربع نسوة سيدات سادات عالمهن: مريم بنت عمران و آسية بنت مزاحم و خديجة بنت خويلد و فاطمة بنت محمد(ص) و افضلهن عالما فاطمة(ع)».

«چهار زن بانوى بانوان جهان خود بودند: مريم دختر عمران و آسيه دختر مزاحم و خديجه دختر خويلد، و فاطمه دختر محمد(ص) و از همه آن‏ها برتر فاطمه‏(س) بود.

تعبير به «افضليت» مسايل زيادى را در بردارد، و بيانگر مقام علمى و تقوى و ايثار و فداكارى و ساير ملكات فاضله است.

قرآن صريحا مى‏گويد: مريم با فرشتگان سخن مى‏گفت و آن‏ها نيز با او سخن مى‏گفتند (آل عمران / 42و43 و آيات آغاز سوره مريم).

و نيز مى‏گويد: براى مريم غذاى بهشتى در كنار محرابش حاضر مى‏شد (آل عمران آيه 37).

و نيز مى‏گويد: مريم «صديقه» بود (مائده/75).

و مقامات ديگرى براى او، و زنان بزرگى مانند آسيه بيان مى‏كند، پيغمبر اكرم‏(ص) نيز مقامات بزرگى براى خديجه بيان فرموده.

روايات فوق يعنى روايات افضليت فاطمه‏(س) همه اين افتخارات و افزون بر آن را براى بانوى اسلام فاطمه زهرا(س) اثبات مى‏كند.

بانوى بهشتى‏

نخستين سنگ بناى وجود انسان «نطفه» او است، چرا كه به هر حال نطفه است كه قسمت مهمى از ارزشهاى وجودى انسان را در بر مى‏دارد، و به همين دليل در روايات اسلامى دستورهاى زيادى وارد شده كه اين سنگ زير بنا درست نهاده شود.

هنگامى كه به تاريخ زندگى بانوى اسلام فاطمه زهرا(س) مراجعه مى‏كنيم مى‏بينيم او در اين زمينه يك وضع استثنائى دارد كه در تاريخ شخصيتهاى بزرگ جهان اعم از مرد و زن بى نظير است.

بهتر است اين سخن را از زبان پيغمبر اكرم‏(ص) بشنويم:

6- ابن عباس مى‏گويد: پيغمبر اكرم‏(ص) زياد فاطمه را مى‏بوسيد، روزى عايشه عرض كرد شما زياد فاطمه را مى‏بوسيد؟

رسول خدا(ص) فرمود: (اين دليلى دارد) در شب معراج هنگامى كه جبرئيل مرا وارد بهشت كرد، از تمام ميوه‏هاى بهشتى به من داد، و از عصاره آن‏ها نطفه فاطمه در رحم خديجه منعقد شد.

«فاذا اشتقت لتلك الثمار قبلت فاطمة، فاصبت من رائحتها جميع تلك الثمار التى اكلتها:

«هنگامى كه مشتاق آن ميوه‏هاى بهشتى مى‏شوم، فاطمه را مى‏بوسم، و از بوى او بوى تمام ميوه‏ها را كه در آن شب خوردم استشمام مى‏كنم»!!.

7- اين درحالى است كه در بعضى از روايات تعبير به خصوص «سيب» بهشتى شده، چنانكه در همان كتاب «ذخائر العقبى» در حديثى از گروهى از اصحاب نقل شده كه پيغمبر(س) فرمود: «جبرئيل سيبى از بهشت براى من آورد و خوردم و نطفه فاطمه از آن منعقد شد»

8- در حديث ديگرى اين ميوه «سفر جل» يعنى «به» معرفى شده است، چنانكه در «مستدرك الصحيحين» از «سعد بن مالك» از پيغمبر اكرم‏(ص) اين معنى آمده است.

9- باز در حديث ديگرى اين ميوه بهشتى به عنوان يك ميوه ناشناخته براى ما مردم دنيا، اما ميوه‏هاى بسيار زيبا و خشبو و جذاب، معرفى شده، چنانكه دانشمند معروف «سيوطى» در كتاب «در المنثور» از پيغمبر اكرم‏(ص) نقل مى‏كند:

لما اسرى بى الى السمأ ادخلت الجنة فوقفت على شجرة من اشجار الجنة لم ارفى الجنة احسن منها و لا ابيض و رقا و لا اطيب ثمرة، فتناولت ثمرة من ثمرتها، فاكلتها فصارت نطفة فى صلبى، فلما هبطت الى الارض واقعت خديجة، فحملت بفاطمة، فاذا انا اشتقت الى ريح الجنة شممت ريح فاطمة»:

«در شب معراج مرا وارد بهشت كردند، و در برابر درختى از درختان بهشتى ايستادم كه در تمام بهشت از آن زيباتر و برگهائى از برگهاى آن سفيدتر، و ميوه‏اى از ميوه آن خوشبوتر نديدم، يكى از ميوه‏هاى آن را برگرفتم، و تناول كردم، و نطفه‏اى در صلب من تشكيل شد و بعد از آنكه به زمين هبوط كردم و با خديجه همبستر شده نطفه فاطمه‏(س) منعقد شد، لذا هنگامى كه اشتياق بوى بهشت پيدا مى‏كنم بوى فاطمه را استشمام مى‏كنم

در واقع همان حديث اول، مجموع اين احاديث را تفسير مى‏كند، چرا كه بر طبق آن، پيغمبر اكرم‏(ص) از تمام ميوه‏هاى بهشتى تناول كرده، و نطفه فاطمه از عصاره همه آن‏ها تشكيل شده است، از اين گذشته عالم بهشت با جهانى كه ما در آن زندگى مى‏كنيم به قدرى تفاوت و فاصله دارد كه الفاظ ما قادر بر بيان حقايق آن نيست، و آنچه مى‏گوئيم اشارات مختصرى به آن‏ها است.

به هرحال يك بانوى بهشتى كه داراى خلق و خوى بهشتى است، بايد نطفه او را عصاره ميوه‏هاى بهشتى تشكيل دهد، و اين امتيازى است كه اين بانو بر همه زنان جهان دارد.

او يك زن بهشتى بود، خلق و خويش بهشتى، قلب و جانش بهشتى، رنگ و رويش بهشتى، گفتار و سخنانش بهشتى، خلاصه سر تا پا بهشت بود.

آيا در تمام تاريخ بشر كسى را مى‏توان يافت كه چنين سند افتخارى كه در اين روايات آمده در تاريخچه زندگانيش ثبت شده باشد؟

فاطمه محبوب‏ترين افراد نزد پيامبر(ص)

محبت و عشق، قوى‏ترين جاذبه در ميان دو موجود است.

در قانون معروف جاذبه كه بر عالم ماده حكومت مى‏كند مى‏خوانيم: «هر قد جرم اجسام زيادتر، و فاصله آن‏ها كمتر باشد جاذبه آن‏ها بيشتر است» اين قانون در جهان معنى و محبتهاى الهى نيز حاكم مى‏باشد، هر قدر شخصيتها والاتر و فاصله‏ها كمتر باشد اين محبت و عشق قويتر مى‏گردد!

با اين تفاوت كه در جهان ماده گاهى اختلاف و تضاد باعث جاذبه است (مانند جاذبه دو الكتريسيته مثبت و منفى) در حالى كه در جهان ارواح هر قدر سنخيت و شباهت بيشتر باشد اين جاذبه نيرومندتر است، و تضاد باعث دورى است.

با توجه به اين مقدمه كوتاه به سراغ احاديث مى‏رويم، ببينيم پيغمبر اكرم‏(ص) تا چه حد به دخترش فاطمه‏(س) اظهار علاقه مى‏كرد و او را دوست مى‏داشت؟:

10- در حديثى از زبان «عايشه» مى‏خوانيم كه مى‏گويد:

«ما رأيت احدا اشبه كلاما و حديثا من فاطمة برسول اللّه‏(ص) و كانت اذا خلت عليه رحب بها، و قام اليها، فاخذ بيدها فقبّلها، و اجلسها فى مجلسه»:

«من هيچكس را در سخن گفتن از فاطمه شبيه‏تر به رسول خدا(ص) نديدم، هنگامى كه وارد بر پدر مى‏شد به او خوشآمد مى‏گفت، و در برابر دخترش فاطمه بر مى‏خاست دست او را مى‏گرفت و مى‏بوسيد، و او را جاى خود مى‏نشاند»

11- در حديث ديگرى آمده است كه گيسوان او را مى‏بوسيد.

(كان كثيراً ما يقبل عرف فاطمه)

12- در حديث ديگرى مى‏خوانيم: در بسيارى از اوقات دهانش را مى‏بوسيد.

(كان كثيرا ما يقبلها فى فمها)

13- خلاصه آنقدر اظهار محبت به دخترش فاطمه مى‏كرد كه گويا «عايشه» نارحت شد، و گفت: اى رسول خدا(ص) چرا وقتى فاطمه مى‏آيد اينقدر او را مى‏بوسى، و زبان خود را در دهان او مى‏گذارى، گوئى مى‏خواهى عسل به او بخورانى؟!

فرمود: بله، عايشه. هنگامى كه مرا به معراج بردند... سپس داستان ميوه بهشتى را نقل فرمود.

14- هر زمان پيغمبر اكرم‏(ص) به سفر مى‏رفت آخرين كسى را كه خداحافظى مى‏كرد دخترش فاطمه‏(س) بود و هنگامى كه از سفر باز مى‏گشت نخستين كسى را كه ديدار مى‏كرد زهراء (سلام اللّه عليها) بود چنانكه در «صحيح ابى داود» آمده است:

«كان رسول الله‏(ص) اذا سافر كان آخر عهده بانسان من اهله فاطمه (عليهاالسلام) و اول من يدخل عليه اذا قدم فاطمة (عليهاالسلام)»

اين حديث را «احمد بن حنبل» در مسند خود نيز آورده است.

ولى مى‏دانيم محبت و مهربانى واقعى هميشه طرفينى است كه يك سر مهربانى هم درد سر است، و هم كم عمق و كم ارزش، و همانگونه كه گفتيم محبت و عشق حقيقى نشانه سنخيت است، و هنگامى كه سنخيت برقرار شود جاذبه از دو طرف خواهد بود.

لذا همانگونه كه در روايات اسلامى شدت علاقه پيغمبر اكرم‏(ص) به فاطمه زهرا(س)منعكس است، شدت علاقه فاطمه زهرا(س) به آن حضرت‏(ص) نيز به وضوح ديده مى‏شود، گواه اين سخن احاديث زير است.

15- در صحيح «مسلم» مى‏خوانيم: هنگامى كه پيامبر(ص) در مكه بود، يك روز در كنار خانه كعبه مشغول نماز بود، ابوجهل و گروهى از يارانش در گوشه‏اى نشسته بودند در حالى كه‏در روز قبل شترى در آنجا ذبح شده بود.

ابوجهل گفت: كداميك از شما حاضر است برود و بچه دان آلوده اين شتر را بردارد و هنگامى كه «محمد» در سجده است پشت شانه هايش بگذارد؟!

شقى‏ترين آن‏ها از جا برخاست، و آن را گرفت، و هنگامى كه پيغمبر(ص) سجده كرد پشت شانه‏هاى او افكند، و آن‏ها از مشاهده اين منظره بسيار خنديدند...!

كسى اين ماجرا را به فاطمه‏(س) خبر داد، و او در حالى كه دختر خردسالى بود آمد و آن را از شانه پدر برداشت و به كنارى افكند، رو به ابوجهل و يارانش كرد و به آن‏ها بدگوئى كرد و ملامت و سرزنش نمود.

هنگامى كه پيغمبر(ص) نماز را پايان داد آن‏ها را نفرين فرمود ولى آن‏ها باز هم خنديدند، پيامبر مخصوصا «ابوجهل» و «عتبه» و «شيبه» و «وليد» و «اميه» و «عقبه» را به نام مورد نفرين قرار دارد (و همه آن‏ها در روز جنگ بدر به هلاكت رسيدند).

آرى فاطمه زهرا(س) از همان كودكى مجموعه‏اى از «محبت» و «شجاعت» بود و در دفاع از پدر در همه حال آماده بود.

16- و نيز در همان كتاب ماجراى «غزوه احد» آمده است: «هنگامى كه پيشانى پيامبر(ص) و دندانهاى پيشين او شكست فاطمه (سلام اللّه عليها) بميدان احد آمد خون را از صورت مبارك پدر شست، على(ع) با سپر آب مى‏آورد و فاطمه صورت پدر را شستشو مى‏داد، ولى خون پيوسته فزونتر مى‏شد، ناچار قطعه حصيرى را سوزاند و خاكستر آن را روى زخم قرار داد و خون ايستاد.

17- «ابو نعيم اصفهانى» در «حلية الاولياء» نقل مى‏كند كه پيغمبر اكرم‏(ص) از يكى از غزوات باز مى‏گشت، به مسجد آمد و دو ركعت نماز خواند، و هميشه دوست داشت چنين برنامه‏اى را عمل كند، سپس به خانه فاطمه‏(س) آمد، و قبل از ديدار با همسرانش با او ديدار كرد، فاطمه‏(س) به استقبال پدر شتافت، و پيوسته صورت و چشمهاى پدر را مى‏بوسيد، و گريه مى‏كرد.

پيغمبر(ص) فرمود: چرا گريه مى‏كنى؟

عرض كرد مى‏بينم رنگ و رويت دگرگون شده!

فرمود اى فاطمه (غم مخور) خداوند پدرت را به كارى مبعوث كرده كه هيچ خانه‏اى و خيمه‏اى در روى زمين باقى نخواهد ماند مگر اينكه عزت (اسلام) يا ذلت (شكست و خوارى) در آن وارد خواهد شد، و اين دعوت تا آنجا كه تاريكى شب پيش مى‏رود پيش خواهد رفت (و سياهيها را در هم خواهد شكست، و با وجود آن تحمل مشكلات آسان است).

18- در ماجراى جنگ خندق نيز آمده است «هنگامى كه رسول خدا(ص) مشغول حفر حندق بود فاطمه‏(س) قطعه نانى براى پيامبر(ص) آورد، و مى‏خواست در دهان پيغمبر بگذارد.

پيامبر فرمود: فاطمه جانم اين چيست؟ عرض كرد قرص نانى براى فرزندان پختم اين قطعه را براى شما آوردم.

فرمود: دخترم! بدان اين اولين طعامى است كه بعد از سه روز به پدرت مى‏رسد»

چه جاذبه نيرومندى اين پدر و فرزند را به هم پيوند مى‏داد؟

جاذبه‏اى كه در اعماق جانشان ريشه دوانده، محبتى كه از تمام وجودشان سرچشمه گرفته، و عشق و علاقه‏اى كه روح پاك آن دو را در ملكوت اعلى با هم متحد ساخته است.

و چه افتخارى براى فاطمه زهرا(س) از اين برتر؟ افتخار و فضيلتى كه درباره هيچكس در تاريخ اسلام جز على بن ابيطالب(ع) ديده نمى شود.

پى‏نوشتها:‌


1 . اين حديث رادر مستدرك الصحيحين ج 2 ص 497 آورده و سپس تصريح مى‏كند كه اسناد اين حديث صحيح است.
2 . اين حديث نيز در همان كتاب ج 3 ص 156 نقل شده و باز تصريح مى‏كند كه سند آن صحيح است.
3 . «حلية الاوليا» جلد 2 صفحه .142
4 . «صحيح بخارى» كتاب بدء الخلق.
5 . »ذخائر العقبى» صفحه 44 - «سيوطى» نيز «در المنثور» اين حديث را ذيل آيه «و اذ قالت - الملائكه يا مريم...» (آل عمران /42) آورده است.
6. ذخائر العقبى ص .36
7 . همان مدرك ص .44
8 . مستدرك الصحيحين ج 3 ص .156
9 . «سيوطى» در «در المنثور» در تفسير آيه «سبحان الذى اسرى بعبده» سوره اسراء- 1.
10 . مستدرك الصحيحين ج 3 ص .154
11 . كنز العمال ج 7 ص .111
12 . فيض الغدير ج 5 ص .176
13 . تاريخ بغداد ج 5 ص .87
14 . صحيح ابى داود ج 26 باب ما جاء فى الانتفاع بالعاج.
15 . مسند احمد بن حنبل ج 6 ص .282
16 . صحيح مسلم «كتاب الجهاد و السير» و صحيح بخارى «كتاب بدأ الخلق باب ما لقى النبى و اصحابه من المشركين».
17 . صحيح مسلم «كتاب الجهاد و السير» و صحيح بخارى «كتاب بدأ الخلق» باب ما لقى النبى‏(ص) و اصحابه من المشركين.
18 . حليه الاولياء ج 2 ص .30
19 . ذخائر العقبى ص .47