۳۶۰ داستان از فضايل مصائب و كرامات فاطمه زهرا (س)

عباس عزيزى

- ۱۱ -


201- عابدترين مردم

حسن بصرى گويد: در دنيا عابدتر از فاطمه نيست . او آن قدر براى نماز سرپا مى ايستاد كه پاهايش ورم مى كرد(231).
رسول خدا(صلى الله عليه و آله و سلم ) مى فرمود: وقتى كه زهرا در محراب عبادت مى ايستاد، همچون ستاره اى براى ملايكه آسمان مى درخشيد. خدا به ملايكه مى گويد: اى ملايكه ! بنگريد به بهترين بنده من فاطمه ، او در مقابل من ايستاده و از خوف من تمامى وجودش مى لرزد و با تمامى حضور قلب خويش ، به عبادت من روى آورده است (232).
به هنگام عبادت آن چنان غرق در عظمت حق مى گشت و از خود بى خود مى شد كه از فكر عزيزان و فرزندان خود نيز، با تمامى علاقه اى كه به آنها داشت ، بيرون مى رفت ؛ و از همين رو، خداوند هم ملايكه اى را مى فرستاد كه گهواره فرزندان او را حركت دهند(233).
او حتى در شب ازدواج از على (عليه السلام) مى خواهد كه با هم به نماز بايستند و در اين شب خدا را عبادت كنند(234).
و آن گاه كه رسول خدا(صلى الله عليه و آله و سلم ) از او پرسيد: دخترم ! چه در خواستى كردى ؟ اكنون فرشته وحى در كنار من است و از جانب خدا پيام آورده و هر چه بخواهى تحقق مى پذيرد، او در جواب گفت :
((لذتى كه از خدمت به خدا مى برم ، مرا از هر خواهشى باز داشته است ؛ مرا حاجتى جز اين نيست كه پيوسته ناظر جمال زيبا و والاى خداوند باشم (235))).
صديقه كبرى حضرت فاطمه زهرا(سلام الله عليها) با دعا و مناجات ماءنوس بود و دعاهاى وارده از او، گواه بر اين معنا است . و آن جا كه رسول خدا(صلى الله عليه و آله و سلم ) دعايى را به او مى آموزد، مى فرمايد: ((اين دعا از دنيا و آنچه در آن است ، در نزد من محبوب تر است (236))).

202- دعا براى همسايه

زيباترين شيوه با همسايه در عمل فاطمه زهرا(سلام الله عليها) تجلى داشت . ايشان هميشه همسايگان را بر خود مقدم مى دانست و در مناجاتهاى شبانه براى آنان دعا مى كرد و خيرشان را از خدا طلب مى نمود.
امام حسن مجتبى (عليه السلام) در اين زمينه چنين فرمود:
مادرم شب جمعه يكسره در حال قيام بوده و تا صبح به ركوع و سجده نرفت و مدام براى مردم دعا مى كرد و نام آنان را به زبان مى آورد. صبح به ايشان گفتم در دعاى ديشب براى خودتان چيزى طلب نكرديد؟
آن حضرت جواب داد: اول براى ديگران ، پس از آن براى خود(237).

203- نور افشانى فاطمه در سه نوبت

ابان بن تغلب مى گويد:
به امام صادق (عليه السلام) عرض كردم : يابن رسول الله ! چرا حضرت فاطمه (سلام الله عليها) ((زهراء)) ناميده شدند؟
حضرت فرمود: به اين دليل كه روزى سه بار براى اميرالمؤمنين (عليه السلام) نورافشانى مى كرد:
1- وقت نماز صبح ، در حالى كه مردم در خواب بودند، جمالش ‍ نورافشانى كرده و سفيدى نورش به خانه هاى مردم مدينه مى تابيد و ديوارها سپيد مى گشت و آنان تعجب كرده ، خدمت پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) مى رسيدند و درباره آنچه ديده بودند مى پرسيدند. حضرتش ايشان را روانه منزل فاطمه (سلام الله عليها) مى كرد و آنها به منزل حضرتش آمده و مى ديدند حضرت در محراب عبادتش نشسته و نماز مى گزارد و نور جمالش از محراب ساطع است . آن گاه مى دانستند كه آن نور، نور حضرت فاطمه زهرا(سلام الله عليها) بوده است .
2- هنگام نيمه روز، كه آن حضرت براى نماز آماده مى شد، جمالش نور زردى مى افشاند و در خانه هاى مردم مى تابيد و لباس ها و رنگشان زرد مى شد. آنها خدمت پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) رسيده و از آنچه ديده بودند، سؤ ال مى كردند. حضرتش آنها را به منزل فاطمه (سلام الله عليها) روانه مى كرد و آنان مى ديدند كه حضرت در محراب عبادتش ‍ ايستاده و از چهره او - صلوات و رحمت خداوند بر او و پدر بزرگوار و شوهر و پسرانش باد - نور زردى مى درخشد. آن گاه در مى يافتند كه آنچه ديده بودند، از نور جمالش بوده است .
3- هنگام آخر روز كه آفتاب غروب مى كرد، صورت حضرت فاطمه (سلام الله عليها) سرخ شده و جمالش از شادى و به جهت شكر خداوند عزوجل به سرخى مى درخشيد و نور جمالش و خانه هاى مردم مى تابيد و ديوارها سرخ مى شد. آنان خدمت پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) رسيده و از آنچه ديده بودند، سؤ ال مى كردند. حضرتش باز آنان را روانه منزل فاطمه (سلام الله عليها) مى كرد. آنان به منزل فاطمه (سلام الله عليها) مى رفتند و مى ديدند كه حضرتش نشسته ، مشغول تسبيح و تمجيد الهى است و از جمالش نور سرخى مى درخشيد. آن گاه آنان در مى يافتند كه آنچه ديده بودند، از نور جمال فاطمه (سلام الله عليها) بوده است . (238)

فصل دوم : مصائب فاطمه زهرا سلام الله عليها

الف : سوگوارى فاطمه (سلام الله عليها) براى امام حسين (عليه السلام)

قبل از واقعه عاشورا

204- حزن و اندوه از هنگام حاملگى

از لحظه اى كه فاطمه زهرا(سلام الله عليها) به حسين (عليه السلام) حامله شد، حزن و اندوه او را فرا گرفت و در روز ولادت با نزول جبرئيل و بيان داشتن داستان شهادت آن امام معصوم ، فاطمه (سلام الله عليها) و رسول خدا(صلى الله عليه و آله و سلم ) و على مرتضى (عليه السلام) به سوگوارى و عزادارى سالار شهيدان پرداختند(239).

205- بشارت تولد حسين

محمد بن جعفر رزاز مى گويد: محمد بن الحسين بن الخطاب از محمد بن عمرو بن سعيد زيات نقل كرده كه گفت : شخصى از اصحاب برايم نقل نمود كه امام صادق (عليه السلام) فرمودند:
جبرئيل (عليه السلام) بر رسول خدا(صلى الله عليه و آله و سلم ) نازل شد، پس عرض كرد: يا محمد! خداوند سلام مى رساند و بشارت مى دهد شما را به فرزندى كه از حضرت فاطمه متولد شده و امت پس از شما او را مى كشند.
حضرت فرمودند: اى جبرئيل ! به پروردگار سلام من را برسان و عرض ‍ كن : احتياجى به چنين فرزندى كه از فاطمه (سلام الله عليها) متولد شود و بعد از من امتم او را بكشند، ندارم .
امام صادق (عليه السلام) فرمودند: جبرئيل به آسمان بالا رفت و سپس به زمين فرود آمد و محضر رسول خدا(صلى الله عليه و آله و سلم ) مشرف شد و همان گفتار را تكرار كرد.
رسول خدا(صلى الله عليه و آله و سلم ) فرمودند: اى جبرئيل ! به پروردگارم سلام من را برسان و عرض كن : احتياجى به چنين فرزندى كه از فاطمه (سلام الله عليها) متولد شود و بعد از من امتم او را بكشند، ندارم .
پس جبرئيل (عليه السلام) به آسمان بالا رفت و سپس به زمين فرود آمد و محضر رسول خدا(صلى الله عليه و آله و سلم ) مشرف شد و عرض كرد: اى محمد! پروردگار به تو سلام مى رساند و بشارت مى دهد كه امامت و ولايت و وصايت را در نسل اين مولود قرار مى دهد.
پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) فرمود: راضى و خشنود شدم .
سپس براى فاطمه (سلام الله عليها) خبر فرستاد... و اظهار نمودند كه : خداوند به من بشارت داده كه فرزندى از شما متولد گشته و پس از من امتم او را مى كشند.
حضرت فاطمه (سلام الله عليها) براى پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) خبر فرستاده و اظهار كردند: به فرزندى كه امت بعد از شما او را بكشند، نيازى ندارم .
پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) خبر فرستادند: خداوند امامت و ولايت و وصايت را در نسل اين فرزند قرار داده .
فاطمه (سلام الله عليها) براى رسول خدا(صلى الله عليه و آله و سلم ) خبر فرستادند كه راضى شدم .
پس در حالى كه از مقتول واقع شدن آن فرزند كراهت داشت ، به او باردار گرديد، و سپس در حالى كه از اخبار جبرئيل به مقتول واقع شدن آن مولد كراهت داشت ، بار حمل را بر زمين نهاد و مجموع دوران حمل و شير خوراگى آن طفل سى ماه بود تا آن كه به سن بلوغ و سپس به چهل سالگى رسيد و به درگاه الهى عرضه داشت : بار خدايا! مرا بر نعمتى كه به من و پدر و مادرم عطا فرمودى شكر، بيامرز، و به كار شايسته اى كه خشنودى تو در آن است ، موفق نما و فرزندان من را صالح گردان .
قابل توجه آن كه : اگر جناب سيدالشهداء به جاى اصلح فى ذريتى عبارت اصلح لى ذريتى را ايراد مى كردند، به طور قطع و حتم تمام ذريه آن جناب از پيشوايان مى شدند.
لازم به تذكر است كه آن حضرت نه از حضرت فاطمه (سلام الله عليها) شير خوردند و نه از خانم ديگرى ، بلكه حضرتش را نزد نبى اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) مى آوردند و آن جناب انگشت ابهامشان را در دهان او مى گذاردند و سيدالشهداء(عليه السلام) به مقدار غذاى دو و سه روزشان را از انگشت حضرت مى مكيدند. پس گوشت حضرت امام حسين (عليه السلام) از گوشت رسول خدا(صلى الله عليه و آله و سلم ) و خونشان از خون حضرت تكوين يافت و هيچ مولودى در شش ماهگى متولد نگشته ، مگر حضرت عيسى بن مريم و حضرت امام حسين (عليه السلام)(240).

206- خبر دادن جبرئيل از شهادت امام حسين

پدرم و محمد بن الحسن جملگى از محمد بن الحسن الصفار، از احمد بن محمد بن عيسى ، از ابن فضال ، از عبدالله بن كبير از بعضى اصحاب حضرت ابى عبدالله (عليه السلام) نقل كرده كه ايشان فرمودند:
حضرت فاطمه (سلام الله عليها) بر رسول خدا(صلى الله عليه و آله و سلم ) داخل شده ، در حالى كه چشمان آن جناب اشك بار بود.
حضرت فاطمه (سلام الله عليها) از آن جناب پرسيدند: شما را چه مى شود؟
رسول خدا(صلى الله عليه و آله و سلم ) فرمودند: جبرئيل (عليه السلام) به من خبر داده كه امتم عنقريب حسين را مى كشند.
پس فاطمه (سلام الله عليها) به جزع آمده و جامه خود را پاره كرده .
رسول خدا(صلى الله عليه و آله و سلم ) كه حال را مشاهده نمودند، به آن حضرت خبر دادند كه يكى از فرزندان اين مولود مالك امور گشته و انتقام از قاتلين خواهد گرفت .
پس از اين خبر حضرت فاطمه (سلام الله عليها) خشنود گرديد و نفس ‍ مباركش آرام گشت (241).

207- سبب گريه پيامبر

محمد بن حسن بن احمد بن وليد گويد: محمد بن ابى القاسم ماجيلويه ، از محمد بن على القرشى ، از عبيد بن يحيى ثورى ، از محمد بن حسين بن على بن الحسين از پدر بزرگوارشان ، از جدشان ، از على بن ابى طالب (عليه السلام) نقل كرده كه آن حضرت فرمودند:
رسول خدا(صلى الله عليه و آله و سلم ) روزى به زيارت ما آمدند، پس ‍ طعامى نزد آن ، جناب نهاديم و كاسه خرما و ظرف شير و سر شيرى را كه ام ايمن برايمان هديه آورده بود نيز در مقابل حضرت نهاديم . آن جناب تناول فرموده و پس از فراغت ايشان از طعام ايستادم و آب روى دستان مبارك ايشان ريخته و پس از آن كه دستان خود را شستند، مرطوبى آنها را به صورت و محاسن شريف كشيده ، سپس ايستادند و به مسجدى كه در يك خانه بود تشريف برده و نماز گزارده و در آخر به سجده رفته و گريه طولانى نمودند، سپس سر از آن برداشتند و از ما اهل بيت احدى جراءت نكرد سبب گريه آن حضرت را بپرسد. پس امام حسن (عليه السلام) ايستاده و آهسته جلو رفت تا خود را به آن جناب رساند و از حضرتش ‍ بالا رفت تا به روى رانهاى حضرت قرار گرفت . پس سر به سينه پيامبر(صلى الله عليه و آله و سلم )، چانه را روى سر آن جناب نهاد، سپس عرضه داشت : اى پدر! چرا گريستى ؟
پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) فرمودند: امروز به شما نگريستم ، بسيار مسرور و خوشحال شدم ، به طورى كه پيش از آن چنين سرور و نشاطى در من پيدا نشده بود. پس جبرئيل بر من نازل شد و خبر داد كه شما كشته شده و قبورتان پراكنده خواهد بود. پس خدا را حمد و ستايش ‍ كرده و از خدا خير شما را درخواست نمودم .
حضرت سيد الشهداء(عليه السلام) عرض كرد: اى پدر! چه كسى قبور ما را زيارت مى كند و با اين كه از هم جدا و متفرق اند، به سر آنها خواهد آمد؟
حضرت فرمودند: جماعتى از امتم ، و قصدشان از زيارت اين قبور احسان به من مى باشد و من نيز در قيامت به نزدشان حاضر شده و بازوهايشان را گرفته و آنها را از هول و وحشت و گرفتارى آن روز مى رهانم (242).

208- شرح مصايب امام حسين به فاطمه

محمد بن عبدالله بن جعفر حميرى از پدرش ، از على بن محمد بن سالم ، از محمد بن خالد از عبدالله بن حماد بصرى از عبد الله بن عبد الرحمن اصم از مسمع بن عبدالملك از ابى عبدالله نقل كرده كه آن جناب فرمودند:
امام حسين (عليه السلام) را مادر گرامى شان حمل مى كردند. رسول خدا(صلى الله عليه و آله و سلم ) او را گرفته و فرمودند: خداى متعال كشندگان تو را لعنت كند، حق تعالى كسانى كه جامه از تن تو بيرون مى آورند را لعنت نمايد، خدا بكشد آنان را كه يكديگر را عليه تو كمك مى كنند، و بين من و آنان حكم بنمايد.
حضرت فاطمه (سلام الله عليها) عرض كردند: اى پدر! چه مى فرماييد؟
حضرت فرمودند: دخترم ! مصيبت هايى كه بعد از من و تو به او مى رسد و اذيت ها و ظلم ها و مكرها و تعدى هايى كه متوجه اش مى گردد، به ياد مى آورم ، او در آن روز در ميان جمعى از مردان ، كه جملگى همچون ستارگان درخشاننده بوده و به طرف مرگ و كشتن حركت مى كنند، گويا اكنون لشكرگاه آنها را ديده و به جايگاه و محل دفن ايشان مى نگرم .
حضرت فاطمه (سلام الله عليها) عرض كردند: اى پدر! جايى كه توصيف مى فرماييد در كجا واقع است ؟
حضرت فرمودند: مكانى است كه به آن ((كربلا)) مى گويند و آن زمين براى ما و امت موجب اندوه و بلاست . بدترين افراد امت من بر ايشان خروج مى كنند. اگر تمام اهل آسمانها و زمين شفيع يك نفر از اين گروه شرور باشند شفاعتشان پذيرفته نشود و به طور قطع تمام آنها در جهنم جاويد خواهند بود.
حضرت فاطمه (سلام الله عليها) عرض كردند: پدر! اين طفل كشته خواهد شد؟
حضرت فرمودند: بلى ، دخترم ! پيش از او كسى اين طور كشته نشده كه آسمانها و زمين و فرشتگان و حيوانات وحشى و ماهى هاى دريا و كوهها برايش گريه كنند. اگر اين موجودات ماءذون بودند، پس از شهادت اين طفل هيچ نفس كشى روى زمين باقى نمى ماند و گروهى از دوستان ما خواهند آمد كه در روى زمين كسى از آنها اعلم به خداوند نبوده ، و كوشاتر در اقامه حق ما از آنان نمى توان يافت و روى زمين احدى غير از ايشان نيست كه مورد التفات و توجه باشد، ايشان چراغ هاى فروزانى بوده كه در ظلمات جور و ستم مى درخشند ايشان شفعاى ديگران بوده و در فرداى قيامت بر حوض من وارد خواهند شد، هنگامى كه بر من وارد شوند، به وسيله سيما و چهره شان مى شناسمشان و اهل هر دينى پيشوايان خود را طلب نموده و ايشان ما را طالب بوده و غير ما را طلب نمى كنند. ايشان باعث قوام و استوار بودن زمين مى باشند، به بركت آنها باران بر زمين مى بارد(243).

209 - سؤ ال فاطمه در مورد عزاداران حسينى

روايت شده هنگامى كه رسول خدا(صلى الله عليه و آله و سلم ) به دخترش فاطمه زهرا(سلام الله عليها) از كشته شدن فرزندش امام حسين (عليه السلام ) و غم و غصه هايى كه بر آن حضرت وارد مى شود خبر داد، فاطمه (سلام الله عليها) بسيار گريست و گفت : پدر جان ! اين حادثه در چه وقت اتفاق خواهد افتاد؟
رسول خدا(صلى الله عليه و آله و سلم ) فرمود: به هنگامى كه من و تو و على نباشيم .
گريه فاطمه (سلام الله عليها) شدت يافت ، گفت : پدر جان ! پس چه كسى بر او گريه مى كند و چه كسى عزاى او را برپاى مى دارد؟
پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) فرمود: اى فاطمه ! زنان امت من بر زنان اهل بيتم و مردانشان بر مردان اهل بيتم گريه خواهند كرد و نسلى پس ‍ از نسل ديگر هر سال عزادارى را تجديد مى كنند. روز قيامت كه برپا شود، تو شفيع زنان مى شوى و من شفيع مردان و هر يك از آنان كه بر مصيبت حسين گريه كنند، دستش را مى گيريم و او را به بهشت وارد مى نماييم .
اى فاطمه ! در روز قيامت همه چشمها گريانند به جز چشمى كه بر مصيبت حسين گريه كرده باشد كه آن از نعمتهاى بهشت خندان و شادان است (244).

210- خبر پيامبر به فاطمه از شهادت امام حسين

پدرم ...(ره ) از سعد بن عبدالله ، از احمد بن محمد، از احمد بن محمد بن ابى نصر، از عبدالكريم بن عمرو، از معلى بن خنيس نقل كرده كه وى گفت :
در صبح روزى حضرت فاطمه (سلام الله عليها) رسول خدا(صلى الله عليه و آله و سلم ) را گريان ديده ، پس عرضه داشت : اى رسول خدا! شما را چه مى شود؟
پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) از خبر دادن به ايشان امتناع نمودند. حضرت فاطمه زهرا(سلام الله عليها) عرض كردند: نه غذا خورده و نه آب مى آشامم تا به من خبر دهيد.
پيامبر(صلى الله عليه و آله و سلم ) فرمود: جبرئيل خاكى برايم آورده كه بر روى آن جوانى كه هنوز مادرش به او باردار نشده كشته مى شود و اين همان تربت و خاك است .
اين واقعه زمانى بوده است كه هنوز حضرت فاطمه (سلام الله عليها) به حسين (عليه السلام) باردار نشده بود(245).

211- فرياد فاطمه در روز قيامت

از امام صادق (عليه السلام) روايت شده كه رسول اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) فرمودند: وقتى كه روز قيامت مى شود، براى فاطمه (سلام الله عليها) قبه اى از نور برپا مى كنند، آن گاه امام حسين (عليه السلام) مى آيد، در حالى كه سر مبارك خود را در دست گرفته است ، چشم فاطمه كه به او مى افتد، فريادى از دل پر درد بر مى آورد كه از سوز آن هر فرشته مقرب و پيغمبر مرسل و هر بنده با ايمان گريان مى شود.
و در روايت ديگر به سند و هر بنده با ايمان گريان مى شود.
و در روايت ديگر به سند معتبر از رسول اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) نقل شده است :
هنگامى كه قيامت مى شود، فاطمه (سلام الله عليها) با جمعى از زنان شيعه خود به محشر مى آيد، به او مى گويند: داخل بهشت شو، مى گويد: نمى روم ، تا ببينم بعد از من با فرزندانم چه كرده اند؟ به او مى گويند: در ميان محشر نگاه كن . وقتى نگاه مى كند مى بيند، امام حسين (عليه السلام) با بدن بى سر ايستاده ، فرياد بر مى آورد و من از فرياد او فرياد مى زنم و تمام فرشتگان نيز فرياد مى كشند، در اين وقت حق تعالى به خاطر ما عقاب خود را لازم مى دارد و فرمان مى دهد به آتش كه آن راهبهب مى گويند و هزار سال آن را افروخته اند تا سياه شود و هيچ وقت نسيمى به آن نوزيده و غمى از آن بيرون نرفته كه قاتلان حسين و كسانى را كه به عترت پشت كرده و قرآن را براى ظلم كردن و تجاوز وسيله قرار داده اند بربايد. وقتى كشندگان امام حسين (عليه السلام) و متمسكين به قرآن تنها داخل آتش مى شوند و آتش خروش بر مى آورد، آنها فرياد مى زنند: خدايا، چرا ما را از بت پرستان زودتر داخل جهنم كردى ؟ از طرف خدا جواب مى آيد: براى اين كه هر كس ندانسته بدى كند، مثل آن كه مى داند نيست . من يعلم ليس كمن لايعلم (246).

212- فاطمه در محشر با لباس خونين

حضرت على بن موسى الرضا(عليه السلام) فرمود: پدرم موسى بن جعفر از امام صادق ، از امام باقر، از حضرت سجاد، از امام حسين ، از امام على بن ابى طالب از پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) نقل كرد كه آن حضرت فرمود: دخترم فاطمه در روز قيامت با لباسى خونين وارد محشر مى شود و به يكى از ستونهاى عرش در آويخته مى گويد: اى دادگر! اى جبران كننده ! بين من و قاتل فرزندم حكم فرما!
رسول خدا(صلى الله عليه و آله و سلم ) فرمود: در آن هنگام ، به خداى كعبه قسم ، كه خداوند به نفع دخترم حكم خواهد كرد(247).

بعد از واقعه عاشورا

213- نوحه سرايى براى امام حسين

محدث قمى (ره ) مى فرمايد: من در ديوان سيد اجل شهيد خودمان سيد نصرالله حايرى (قدس الله روحه ) ديدم كه از بعضى موثقين اهل بحرين حماها الله من طوارق الزمان حكايت كرده كه يكى از اخيار، فاطمه زهرا(سلام الله عليها) را در خواب ديده است كه آن حضرت با جمعى از بانوان انجمن كرده و بر حسين مظلوم (عليه السلام) نوحه سرايى دارند و اين بيت شعر را مى خوانند:

وا حسيناه ! ذبيحا من قفاه   وا حسيناه ! قتيلا بالدماء(248)

214 - سوگوارى در كنار نهر

جوانى كه پدرش اهل منبر بود، در عالم خواب مى بيند وارد باغ باصفايى شد كه داراى چهار نهر آب است . بانوى سياه پوشى را مشاهده كرد كه كنار يكى از آن نهرها نشسته و جامه خون آلودى در دست دارد؛ هر وقت آن جامه را در آب فرو مى برد و از دل پر درد ناله بر مى آورد، آن چهار نهر رنگين مى شود.
به آن بانو نزديك مى شود، كه آن بانوى مجلله مى گويد: اى مظلوم مادر، اى غريب مادر، خدا كشندگان تو را لعنت كند، مگر تو را نشناختند؟! آيا به هنگام شهيد شدنت نگفتى جدم خاتم الانبيا، پدرم على مرتضى ، مادرم فاطمه زهرا، برادرم حسن مجتبى و خودم گوشواره عرش خدايم .
در اين لحظه مى بينيد، شخصى كنار آن بانو ايستاده ، مثل اين كه سرش از بدن جدا بوده و مجددا به بدن ملحق شده - چون خط قرمزى دور گردنش مشاهده مى شود - مى گويد: به خدا قسم ، قدر و منزلتم را به آنها بيان داشتم ، ولى آنها گوش ندادند و سر مرا از قفا بريدند.
جوان عرضه مى دارد: شما را به خدا سوگند، خودتان را معرفى بفرماييد.
مى فرمايند: من فاطمه زهرا و ايشان نور ديده ام حسين است (249)...

215- سوگوارى فاطمه در اربعين

يحيى برمكى گفته است : من با جابر براى زيارت امام حسين (عليه السلام) به طرف كربلا حركت كرديم . شب نوزدهم از ماه صفر به يك فرسخى كربلا فرود آمديم . همسر من (خديجه ) در خيمه خود بود، من و جابر در گوشه اى با يك ديگر گفت و گو داشتيم كه فردا به كربلا رفته و مراسم سوگوارى برپا مى كنيم . در اين ميان صداى همسرم (خديجه ) به گريه و ناله بلند شد، رفتم ببينم چه خبر شده ، ديدم با موى پريشان و اشك ريزان و ناله و افغان است .
پرسيدم چه شده ؟
گفت : اكنون فاطمه زهرا(سلام الله عليها) را در عالم رؤ يا با جامه سياه و چهار هزار حوريه و لواى عزا ديدم كه وارد صحراى كربلا شدند، به محضى كه نظر فاطمه زهرا به قبر مظلوم كربلا افتاد، چنان ناله از دل بر آورد كه زمين و آسمان به لرزه در آمد و با صداى بلند مى فرمود: اى شهيد مادر، اى غريب مادر، اى مظلوم مادر، و اى مقتول بى يار و ياور! يك يك مصايب فرزندش را مى شمرد و ندبه مى كرد و همه را به گريه در آورد. سپس به حوريه اى فرمود: برو به مدينه به پدرم بگو: فاطمه كنار قبر حسين آمده ، چون فردا روز اربعين است مى خواهد لواى عزا بر پا بدارد و منتظر شما است . به حوريه ديگر فرمود: برو به نجف ، على را خبر كن . سپس ‍ دوباره خود را روى قبر فرزندش انداخت و ناله سر داد. مرد محاسن سفيدى با مردى ديگر ظاهر شدند و از پى آن دو جوان سبزپوش آمد، از حوريه اى پرسيدم : ايشان كيستند؟ گفت : اولى رسول خدا، دومى على مرتضى ، سومى امام مجتبى .
رسول خدا(صلى الله عليه و آله و سلم ) نزديك فاطمه زهرا(سلام الله عليها) آمد و تسلى مى داد و مى فرمود: اى نور ديده ! اين قدر ناله مكن كه ساكنان آسمانها به خروش آمدند. فاطمه زهرا(سلام الله عليها) بر اثر حزن شديدى كه داشت جواب نداد، رسول خدا(صلى الله عليه و آله و سلم ) به على (عليه السلام) فرمودند: يا على ! شما دخترم را تسلى دهيد و ايشان به امام حسن (عليه السلام) فرمودند كه مادر را تسلى دهد. امام حسن محتبى (عليه السلام) نزد مادر آمد و گفت : السلام عليك يا اماه ! من فرزند دلبندت حسن هستم كه جگرش از زهر جفا پاره پاره شده از تو مى خواهم كه ناله نكنى و سر از روى قبر برادرم بردارى ، چرا كه خلق عالم را بى قرار كردى . آن گاه سر از قبر برداشت ، شيشه اى پر آب در دست داشت ، به او داد و فرمود: اى فرزند اين شيشه را نگاه دار كه اشك چشم عزاداران حسينم هست . سپس رسول خدا(صلى الله عليه و آله و سلم ) با ارواح تمام انبياء و اولياء و زنان با ايمان به فاطمه زهرا(سلام الله عليها) سلام كردند و در برابر او صف كشيده و مشغول عزادارى شدند(250).