تجلّى توحيد در نظام امامت

آيت الله العظمي صافي گلپايگاني

- پى‏نوشت‏ها -


(1) - همانا در ميان هر امتى پيغمبرى فرستاديم (تا به خلق ابلاغ كند) كه خداى را پرستش كرده و از بتان و طاغوت‌ها دورى گزينند.(سوره نحل، آيه36).
(2) - از آنچه شريك خدا قرار مى‌دهيد من بيزارم (سوره انعام، آيه78).
(3) - همانا من با ايمان خالص روى به سوى خدايى آوردم كه آفريننده آسمان‌ها و زمين است. (سوره انعام، آيه79).
(4) - نهج البلاغه، خطبه اول.
(5) - سوره بقره، آيه183.
(6) - گفته نشود: "چگونه همه تحت ولايت او هستند ؟ با اينكه خداوند در آيه257 سوره بقره مى‌فرمايد: "اللهُ وَلىُّ‌الَّذينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ اِلَى النّورِ وَ الَّذينَ كَفَرُوا أَْولياؤُهُم الطّاغُوتُ" "كه دلالت دارد بر اينكه، خداوند سبحان فقط ولى مؤمنين است، و اولياى كافرين طاغوت مى‌باشد". زيرا پاسخ داده مى‌شود: ولايتى كه براى خدا، بر هر چيز و هر كس ثابت است، عبارت است از قدرت ذاتيّه و بى‌نهايت او، كه در برابر آن، همه ممكنات خاضع و مطيع و منقاد هستند، و چنانكه در قرآن مجيد آيه83 سوره آل عمران مى‌فرمايد: "وَ لَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِي الَّسماواتِ وَ الأَرْضِ طَوْعاً وَ كَرْهاً" همه تسليم اوامر تكوينى او مى‌باشند و "إِنَّما أَمرُهُ اِذا أَرادَ شَيئاً أَن يَقولَ له كُنْ فَيَكُون" (سوره يس، آيه82) كليه امور، طبق قضا و قدر او جارى است. اين ولايت، همه را زير پوشش خود گرفته و كسى نيست كه بتواند از آن سرباز زند. كه از جمله مظاهر و موارد ظهور اين ولايت، اختيار داشتن بندگان است، كه انسان نمى‌تواند اختيار نداشته باشد. چون داشتن اختيار، امرى از امور تكوينى است، كه انسان را در آن اختيار نيست، و او مختار است، چه بخواهد، و چه نخواهد. اينكه مى‌گوييم همه تحت ولايت مطلقه او هستند، مقصود اين ولايت است؛ و اما آن ولايتى كه در آيه "اَللهُ وَلىُّ الَّذينَ آمَنُوا..." مراد است، على الظاهر ولايت و تصرّف در امور اختيارى عبد است، كه به صورت هدايت و توفيق و وحى و دعوت انبياء و امر و نهى و تكليفات الهى و عنايات غيبى نسبت به مؤمنين و كسانى كه زمينه قبول و پذيرفتن اين ولايت را دارند، محقّق مى‌شود، و نظير ولايت موالى بر عبيد، كه با قبول اوامر و نواهى آنها، تحقق مى‌يابد و عبد تحت نفوذ و تاثير اوامر آنها، در عين اختيار خود، عمل مى‌نمايد.
در اينجا گاه ولايت، اثرش در عبد به حدّى مى‌رسد كه عبد سر تا پايش اطاعت و تجسم مراد مولى مى‌شود، و حديث قدسى معروف: "كُنْتُ سَمْعَهُ الَّذي يَسْمَعُ بِهِ وَ بَصَرَّهُ الَّذي يَبْصُرُ بِهِ وَلِسانِهِ الَّذي يَنْطِقُ بِهِ وَ يَدَهُ الَّتي يَبْطِشُ بها" در حقش صادق مى‌شود، و قلبش مصداق "انَّ الْقلوب بَيْنَ اِصْبَعَيْنِ مِنْ أَصابِعِ الله يُقَلِّبُها كَيْفَ شاء" (سفينة البحار، ج2، ص295) مى‌گردد، و دواعى او همه الهى مى‌شود، و عامل مشيّة الله مى‌گردد.
در برابر اين ولايت، ولايت شيطان و طاغوت، و دعوت‌ها و اضلالات ابليسى است؛ كه آن نيز، در محدوده امور اختيارى بشر و به اختيار او انجام مى‌پذيرد، و مراتب مختلف دارد. تا آنجا كه "أَفَرأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ اِلهَهُ هَويُه" (سوره جاثيه، آيه23) و "خَتَمَ اللهُ عَلى قُلُوبِهِمْ وَ على سَمْعِهِمْ وَ عَلى أَبْصارِهِمْ غِشاوَةً": (سوره بقره، آيه7) و "لَهُمْ قُلُوبٌ لا يَفْقَهُونَ بِها وَ لَهُمْ آذانٌ لا يَسْمَعُونَ بِها وَ لَهُمْ أَعْيُنٌ لا يُبْصِرونَ بِها اُولئِكَ كَالاَْنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ" (سوره اعراف، آيه179) در حق او صادق مى‌شود. تا حدّى كه شيطان نيز به او مى‌گويد: "إِنّي بَريءٌ مِنْكَ" و همه زمينه‌هاى خير و قبول حق، در او بى‌اثر شده، حامل اراده طاغوت، و در ولايت كامل شيطان قرار مى‌گيرد.
(7) - بگوئيد كه ما به خدا، و به آن كتابى كه بر پيغمبر ما و به آنچه بر ابراهيم و اسماعيل و اسحاق و يعقوب و فرزندان او، و موسى و عيسى و به همه آنچه بر پيغمبران از جانب خدا نازل شده ايمان داشته و عقيده‌منديم و بين هيچ يك از پيغمبران فرق قايل نشده و تسليم فرمان او هستيم. (سوره بقره، آيه136).
(8) - و اين مردم همه يك دين دارند و متفق‌الكلمه هستند و يك امتند و من يگانه خداى شما هستم پس از من بترسيد. (سوره مؤمنون، آيه52).
(9) - تاريخ تمدن اسلام و عرب، ص142.
(10) - (حضرت يعقوب هنگام مرگش به پسران خود گفت:) بعد از من چه كسى را مى‌پرستيد گفتند خداى تو و خداى پدران تو ابراهيم و اسماعيل و اسحاق را كه معبود يگانه است و ما مطيع فرمان او هستيم. (سوره بقره، آيه133).
(11) - هر كس غير از اسلام دينى را اختيار كند هرگز از او پذيرفته نيست. (سوره آل عمران، آيه85).
(12) - همانا دين (پسنديده وپذيرفته شده) در نزد خدا اسلام است. (سوره آل عمران، آيه19).
(13) - نه چنين است قسم به خداى تو كه اينان به حقيقت اهل ايمان نمى‌شوند مگر آنكه در خصومت و نزاعشان تنها تو را حاكم كنند و آنگاه هر حكمى كه بكنى هيچ‌گونه اعتراض در دل نداشته و كاملا از جان و دل تسليم فرمان تو باشند. (سوره نساء، آيه65).
(14) - هيچ مرد و زن مؤمن را در كارى كه خدا و رسولش حكم كنند اراده و اختيارى نيست. (سوره احزاب، آيه36).
(15) - و هر كس روى تسليم و رضا به سوى خدا آورده و نيكوكار باشد چنين كسى به محكم‌ترين رشته الهى چنگ زده. (سوره لقمان، آيه22).
(16) - چه كسى در جهان، از آن كس كه خلق را به سوى خدا خواند و نيكوكار گرديد و همى به عجز و لابه گفت كه من تسليم خدايم، بهتر و نيكوكارتر است. (سوره فصّلت، آيه33).
(17) - سوره حجرات، آيه13.
(18) - الدر المنثور، ج6، ص11.
(19) - سوره بقره، آيه124.
(20) - سوره ص، آيه26.
(21) - در بيان اين مطلب، رجوع شود به تعليقه "1".
(22) - ترجمه و آدرس آيه در اول گفتار اول گذشت.
(23) - ولايت فقيه در عصر غيبت براى فقيه، مثل ولايت پدر بر فرزند صغيرش نيست كه بالأصاله جعل شده و عصر حضور و غيبت در آن تفاوت نداشته باشد، بلكه ولايت فقيه بنابر بعض مبانى، آنانكه قايل به آن در عصر غيبت مى‌باشند، نظير اذن‌ها و ولايت‌هايى است كه از جانب امام عليه‌السّلام در عصر حضور، به اشخاص معين داده مى‌شد؛ با اين تفاوت كه در عصر غيبت به طور عام، و به كسانى كه مُعَنْوَن به عنوان فقيه و عارف به حلال و حرام شرع باشند، عطا شده است. بنابراين، ولايت جدّ پدرى و پدر بر فرزند صغير، قابل عزل و تغيير نيست، به خلاف ولايت و نيابت خاصّ كه هر وقت امام بخواهد، شخص منصوب را معزول، و ديگرى را به جاى او نصب مى‌نمايد، و به خلاف ولايت عامّه فقها كه در هنگام ظهور و حضور، خود به خود منتفى مى‌شود.
(24) - رجوع كنيد به تعليقه "2".
(25) - قابل توجه است، آنان كه اين روش‌هاى حكومت را براى فريب توده‌ها، مطرح مى‌كنند و با بوق و كرنا آن را تبليغ مى‌نمايند، هرگز به توده‌هاى روستايى و مستضعف اجازه نمى‌دهند كه جز در خطى كه بالاها، و به اصطلاح رهبران حزب، تعيين مى‌نمايند، شورايى تشكيل دهند، و مثل يك انسان آزاد و حيوان زبان بسته، نظرى اظهار نمايند. اگر در شكل ظاهر از شوراى روستايى به شوراى بخش و شهر و استان و كشور مى‌رسند، در واقع از بالا به پايين است و ديكتاتورى "پرولتاريا" به مراتب از ديكتاتوريهاى استبدادى قرون وسطى بدتر، و از جهت كوبيدن كرامت و شرف و حقوق و آزادى انسان، خطرناك تر است. سال‌ها است، و بلكه متجاوز از نيم قرن است، كه محرومان و مستضعفان جهان و ملل به اصطلاح عقب مانده را با الفاظى مثل دموكراسى و حكومت مردم بر مردم و حقوق بشر، و صلح و هم‌زيستى مسالمت‌آميز، و مبارزه با استثمار و عدالت اجتماعى، و آزادى عقيده، و نظام به اصطلاح شورايى، فريب داده، و هر يك از دو ابر ستمگر شرق و غرب، تحت يكى از اين عناوين، استعمار و استكبار، خود را در مناطق مختلف توجيه كرده، دنيا را غارت نموده، مردم محروم و شرافت و حقوق انسانى آنها را در مثل فلسطين و قدس عزيز، افغانستان و لهستان، و اريتره و فيليپين و عراق و سودان، و اردن و غير، فداى مطامع پليد و توسعه طلبى‌هاى خود مى‌نمايند.
(26) - نهج البلاغه، خطبه37.
(27) - رجوع شود به تعليقه "3".
(28) - پس هر كس به لقاى پروردگارش اميدوار است بايد نيكوكار شده و هرگز در پرستش خدا احدى را با او شريك نگرداند. (سوره كهف، آيه110).
(29) - المجازات النبويه، حديث359، ص442.
(30) - سوره مائده، آيه3.
(31) - سوره شعرا، آيه214.
(32) - منتخب الاثر، ص101.
(33) - مراجعه شود به تفسير صافى و نور الثقلين، تفسير آيه28 و29 سوره سجده و آيه13 سوره صف.
(34) - رجوع شود به تعليقه "4".
(35) - و چنانچه مردم شهر و ديار همه ايمان آورده و پرهيزكار مى‌شدند، همانا ما درهاى بركات آسمان و زمين را بر روى آنان مى‌گشوديم. (سوره اعراف، آيه96).
(36) - سوره آل عمران، آيه83.
(37) - منتخب الاثر، ص471، (به نقل از المحجه).
(38) - سوره حج، آيه41.
(39) - منتخب الاثر، ص470، (به نقل از المحجّة) وينابيع الموده، ص425.
(40) - ينابع الموده قندوزى حنفى، ص421.
(41) - سوره توبه آيه33.
(42) - مجمع البيان، تفسير سوره صف و در ينابيع الموده، ص423، نيز نظير اين حديث را قندوزى حنفى روايت كرده است.
(43) - المجازات النبويه، حديث337، ص419.
(44) - سوره انبياء، آيه73.
(45) - سوره قصص، آيه51.
(46) - سوره احزاب، آيه6.
(47) - سوره مائده، آيه55.
(48) - سوره بقره، آيه124.
(49) - سوره بقره، آيه30.
(50) - سوره ص، آيه26.
(51) - سوره فرقان، آيه74.
(52) - سوره اسراء، آيه16.
(53) - المعجم المفهرس، ج5، ص450.
(54) - نهج البلاغه صبحى صالح، خطبه82.
(55) - سوره سجده، آيه29.
(56) - سوره انعام، آيه158.
(57) - سوره نمل، آيه14.