المراقبات

مرحوم آيت الله حاج ميرزا جواد ملكى تبريزى (ره )
مترجم : ابراهيم محدث بندرويگى

- ۱۸ -


حكايتى كه دلالت بر عظمت شاءن زيارت عاشورا مى نمايد

بد نيست در اينجا حكايتى را كه يكى از علماى بزرگ و مورد وثوق برايم نقل نموده بگويم . او مى گويد: يكى از افراد مورد اعتماد به من گفت : در زمان كودكى در محل خود دوستى داشتم كه وقتى بزرگ شد شغل عشارى پيشه كرده و مدتى به اين كار اشتغال داشت بعد از مدتى مرد و در گورستان دفن گرديد. در خواب ديدم كه خوشحال بوده و زندگى خوب و راحتى دارد. از او پرسيدم ، چگونه نجات پيدا كردى و چرا وضعت خوب است گفت : بعد از مرگ ، بخاطر كارهاى بدم عذاب مى شدم تا اين كه فلان زن ، همسر فلانى در فلان روز مرد و در اين گورستان بخاك سپرده شده در شبى كه او را دفن كردند امام حسين (عليه السلام ) سه بار از او ديدار كرده و در بار سوم به فرشتگان دستور دادند كه عذاب را از همسايه هاى او بردارند. پس از آن عذاب نشده و وضع ما خوب شده . وقتى از خواب بيدار شدم ، در پى همسر او رفته ، او را يافته و از همسر، مرگ و مكان دفن او را پرسيدم : نشانيهاى او همان بود كه عشار گفته بود. از حالات و كارهاى همسرش پرسيدم و در ميان كارهاى همسرش كه مربوط به امام حسين (عليه السلام ) باشد غير از مداومت بر زيارت عاشورا چيز ديگرى نيافتم .

برادرم ! مهربانى و وفاى او (عليه السلام ) را ببين . چگونه در يك شب سه بار از زنى ديدار كرده و واسطه او مى شود بگونه اى كه همسايگان او و حتى عشار از شفاعت او بهره مند مى شوند. خداوندا! درود و سلامهاى ما را در هر لحظه و تا ابد و باندازه علم و رضايت خود و بطور بى پايان به او برسان .

بعد از اينكه امام (عليه السلام ) را آنگونه كه سزاوار است زيارت نموده و خواست دعا كند - و اگر حال و توفيق او اقتضا مى كرد - دوازده ركعت نماز بجا آورد، در هر ركعت يك بار «فاتحه اكتاب » «آية الكرسى » و «قل هو الله احد» بخواند. پس از آن باندازه اى كه مى تواند قرآن خوانده سپس سجده كرده و بعد از سجود بگويد: «سبحان من لبس العز...» و سپس خواسته هاى خود را از خدا بخواهد. اگر حال اين نماز را نداشت ، پيش از اين كه از حرم خارج شود، در زير آسمان دو ركعت نماز خوانده ، آنگاه بازگشته و امام (عليه السلام ) را زيارت كند. و اگر در غير كربلا بود بعد از نماز ظهر و عصر و در زير آسمان اين دو ركعت را بجا آورده و سپس به محل دعاى خود برود. او بايد اين دو ركعت را بخوبى بجا آورد. زيرا بمنزله هديه اى است كه انسان پيش از حضور در پيشگاه بزرگان آن را بعنوان هديه به او تقديم مى كند.

گشودن درهاى دعا از جانب خداى متعال كرامتى است كه هيچ مخلوقى توان چنين كارى را ندارد. درِ دعا درِ بزرگى است كه با تمامى درهاى سعادت برابرى كرده ، آسانتر از تمامى اين درها بوده و در ميان درهاى سعادت درى نيست كه بتوان با آن به تمامى اهداف جزئى و كلى ، دينى و دنيوى و تمامى آرزوها و اهداف رسيد.

شرايط آن مربوط به اصلاح عقيده و معارف است . و ساير شرايط آن كه به اعمال جسمى مربوط مى شود شرايط كمال دعا مى باشد و تمامى آنها آسان و راحت است ، مانند گريه كردن ، انگشترى بدست كردن ، با عجله دعا نكردن ، تمجيد كردن ، حمد كردن ، صلوات فرستادن بر پيامبر و آل او (عليهم السلام )، اعتراف به گناهان ، شريك كردن مؤ منين در دعا و پايان بردن دعا با «صلوات فرستادن »، «ما شاء الله گفتن » و «لا قوة الا بالله گفتن ». شرايط معنوى و قلبى آن نيز، در يك كلام داشتن ايمان حقيقى به خدا، صفات و نامهاى اوست . و آنگاه كه قلب بنده به خدا و به قدرت و علم ، عنايت و جود و كرم و راستگويى او، و دعوت بندگان به دعاى خود ايمان آورده و دعا كند بدون شك به خواسته خود يا عوض ‍ خواسته خود مى رسد. در هنگام نشستن براى دعا آرامش و وقار داشته و باندازه نشاط خود ذكرهايى را كه قبل از شروع دعا رسيده است بگويد. در ابتدا بطور اجمال به حمد خدا، «لا اله الا الله » گفتن و تمجيد و ستايش او پرداخته و آنگاه صدبار تكبير، صدبار «الحمد لله » صد بار «لا اله الا الله » گفته ، صد بار «قل هو الله احد» و سوره «قدر» و بنابر روايتى صد بار «آية الكرسى » خوانده و صد بار بر پيامبر و آل او صلوات بفرستد. و اگر باين مقدار نشاط نداشت مى تواند، فقط تكبير و «لا اله الا الله » و «الحمد لله » و «سبحان الله » گفته و صلوات بفرستد ولى بايد همراه با حضور قلب ، صدق و اخلاص باشد.

هنگام تكبير گفتن اين فرمايش امام صادق (عليه السلام ) در «مصباح الشريعه » را فراموش نكن : «هنگام تكبير گفتن تمامى موجودات آسمانى و زمينى را در مقابل بزرگى و شوكت خداوند كوچك شمار.

زيرا اگر خداى متعال در حالى كه بنده تكبير مى گويد از قلب او آگاه شده و ببيند قلب او از حقيقت تكبير روى گردان است ، مى فرمايد: دروغگو! مرا فريب مى دهى ! به عزت و جلالم سوگند تو را از شيرينى ذكر خودم محروم نموده و نمى گذارم به قرب من رسيده و از مناجاتم خوشنود شوى . هنگام نماز دلت را بررسى كن ، اگر شيرينى آن را درك كرده ، در خود سرور و شادى آن را احساس نموده ، قلب تو با مناجات او شادمان شده و از گفتگوى با او لذت بردى ، بدان كه در تكبير خود راست گفته اى والا از سلب لذت مناجات و محروم شدن از شيرينى عبادت درياب كه خداوند تو را دروغگو دانسته و از درِ خود رانده است .»

اين مطالب قطعا صحيح و درست است . زيرا تكبير شكل زيبايى دارد كه همان گفتن «الله اكبر» بوده و حقيقتى در قلب و عمل دارد كه عبارت است از اين كه خداوند را بزرگتر از هر بزرگى و بزرگتر از اين كه توصيف شود بدانى . علامت اين مطلب هم اين است كه دل ، روح و جسم تو، همگى براى خداى متعال فروتن شود، بگونه اى كه در مقابل هيچ بزرگى چنين تواضعى نداشته و آنقدر مشتاق همنشينى و انس و مناجات با او باشى كه با هيچ بزرگى اين گونه نباشى و آنگاه كه اينگونه شدى ، با ذكر او تبرك ، با خدمت به او شريف ، از همنشينى با او والا مقام و از مناجات و انس با او لذت مى برى ، بيش از آنچه از شخص بزرگ يا شريفى بهره مند گردى . زيرا لذت عقلى بزرگى و شرف شيرينترين لذتهاست .

زمانى كه روح ، دل و عمل تو زبانت را در تكبير، تصديق كرد، خداوند نيز بيش از هر كس ديگرى از تو تشكر مى نمايد، و همانگونه كه در روايت آمده تو را بزرگ داشته و بخوبى پاك مى كند ولى اگر دل ، حقيقت و عملت مخالف زبانت باشند، تكبير تو فريبى بيش نبوده و سزاوار خواهى بود كه خداوند تو را دروغگو شمرده و از در خود طرد نمايد. كه در اين صورت ضرر بزرگى را متحمل خواهى شد.

هنگام گفتن «لا اله الا الله » آنچه را كه در تفسير آن ، در ضمن ذكرهاى دهگانه گفتيم بياد آور، همچنين در موقع الحمد لله گفتن خدا را آنگونه كه بايد تنزيه نما؛ كه در هر موردى تنزيه او به يك شكل است . تنزيه او در عبادت اين است كه در عبادت او مخلص بوده ، و تنزيه او در يكتاپرستى اين است كه به حقيقت يكتاپرستى متصف شده و براى او شريكى در اراده ندانى و تنها او را داراى اراده مستقل بدانى همانگونه كه منظور از تسبيح ركوع نيز همين است ؛ و تنها او را داراى وجودى حقيقى و مستقل بدانى ؛ چنانچه مراد از تسبيح سجده نيز همين است كه با نام «مقام فناء» و «حقيقت يكتاپرستى » از آن تعبير مى شود.

البته اين درجات مراتب كاملين بوده و ما با اين سهل انگارى و عقلها و عملهاى ناقص ، نمى توانيم اينگونه باشيم . ولى حداقل بايد هنگام گفتن اين الفاظ، باندازه فهم خود معانى آن را در نظر داشته و تا آنجا كه مى توانيم مضمون اين الفاظ را در خود بوجود آورده و در هنگام ذكر خداى متعال به ياد كس ديگرى بلكه به ياد دشمن او نباشيم زيرا در اين صورت سزاوار خوارى و محروم شدن از احسان الهى خواهيم شد.

هنگام صلوات فرستادن بر پيامبر و آل او در نظر داشته باش كه خداوند صلوات فرستادن بر او را همراه با صلوات فرستادن بر خود ذكر فرموده و فرمانبردارى او را با فرمانبردارى خود پيوند زده است . مواظب باش مبادا از بركات شناخت احترام او بى بهره بوده و از فوايد صلوات او محروم شوى .

پس از اين اعمال تا آنجا كه سر حال هستى ، دعاهاى وارده را با حضور قلب ، تدبر و فهم آنچه مى گويى ، بخوان . دعاى امام حسين (عليه السلام ) با ملحقاتى كه علامه و سيد بر آن افزوده اند را نيز ترك نكن و با جديت و تلاش در پى فهم معانى آن باش . اين ملحقات گرچه جزو دعاى امام حسين (عليه السلام ) نيست ولى مضامين عالى داشته و برخاسته از انديشه هاى بلندى است . دعاى صحيفه سجاديه را نيز بخوان .

بهتر است دعاى امام صادق (عليه السلام ) را نيز خوانده و آنگاه حوائج خود را بخواه و هنگام دعا براى خود، برادران دينى بخصوص معلمين علوم دينى ، پدر، مادر، و پدران و مادران آنها و ساير ارحام و ذوى الحقوق را مقدم كن . در حال دعا تا آنجا كه مى توانى سعى كن بهترين حالات از قبيل گريستن ، زارى كردن ، خوار شدن ، پوشيدن لباسهاى مويين و بستن دستها را داشته و بهترين سخنان را براى جلب رحمت و عطوفت بكار برى . در روايت آمده است كه خداوند به حضرت موسى ، فرمود: «آنگاه كه به درگاه من دعا مى كنى ترسان بوده ، صورت خود را خاك آلوده كرده ، و با ايستادن در مقابل من برايم تواضع نما. با ترسى كه ناشى از عظمت من است و برخاسته از قلبى ترسان است با من مناجات كن .» و نيز روايت شده است كه به حضرت عيسى (عليه السلام ) وحى شد: عيسى ! از چشمهايت براى من اشك ريخته و با دلت برايم تواضع نما. عيسى ! در سختى ها از من كمك بخواه كه من غمزدگان را يارى نموده و نداى درماندگان را اجابت مى كنم . و من مهربانترين مهربانان هستم .

مقدم كردن برادران دينى بر خود هنگام دعا

اگر بعد از بوجود آوردن اين شرايط در خود، هنگام دعا برادران صميمى را بر خود مقدم نموده و نام تك تك آنان را برده ، از خداوند حاجات آنان را خواسته ، و تك تك نيازهاى خصوصى آنان و سپس خواسته هاى عمومى آنان را بگويى ، نه تنها ضرر نكرده بلكه به سودآورترين تجارتها خواهى رسيد زيرا در صورتى كه به خاطر خدا آنان را در دعا بر خود مقدم نمايى ، با زبانى براى خود دعا كرده اى كه حتى به اندازه يك چشم به هم زدن هم نافرمانى خدا را ننموده است ؛ با زبان فرشتگان معصوم ، بلكه با زبان خدا پروردگار جهانيان ، بلكه يك دعا را با دعاهاى بى پايان عوض ‍ كرده اى . چنانچه از «ابن ابى عمير» روايت شده كه از «زيد نرسى » نقل كرده كه گفت : با «معاويه بن وهب » در «موقف » بودم . او دعا مى كرد دقت كردم ببينم چه مى گويد. ديدم اصلا براى خود دعا نكرد بلكه براى افرادى از نقاط مختلف به طور تك تك با ذكر نام آنان و نام پدرانشان دعا كرد. و به همين عمل مشغول بود تا مردم از آنجا بازگشتند. گفتم : عمو! چيز عجيبى از تو ديدم . گفت : كجايش ‍ تعجب داشت ؟ گفتم : همينكه برادرانت را در اينجا بر خود مقدم كرده و براى تك تك آنان دعا كردى گفت : تعجب ندارد، فرزند برادرم ! از مولاى من و مولاى تو و مولاى هر مرد و زن مؤ منى - و به خدا قسم سرور تمام پيشينيان و آيندگان ، بعد از پدرانش - شنيدم - و اگر نشنيده باشم گوشهاى معاويه كر و چشمهايش كور شده و به شفاعت حضرت محمد (صلى الله عليه و آله و سلم ) نرسد - كه مى فرمود: كسى كه پشت سر برادر خود براى او دعا كند، فرشته اى از آسمان دنيا ندا مى كند: صد هزار برابر آنچه خواستى براى تو خواهد بود، اى بنده خدا! فرشته ديگرى از آسمان دوم او را ندا مى دهد: اى بنده خدا! دويست هزار برابر آنچه خواستى براى تو خواهد بود. فرشته ديگرى از آسمان سوم او را ندا مى دهد: اى بنده خدا! سيصد هزار برابر آنچه خواستى براى تو خواهد بود. فرشته ديگرى از آسمان چهارم او را ندا مى دهد: اى بنده خدا! چهار صد هزار برابر آنچه خواستى براى تو خواهد بود. فرشته ديگرى از آسمان پنجم صدا مى زند: اى بنده خدا! پانصد هزار برابر آنچه خواستى براى تو خواهد بود. فرشته ديگرى از آسمان ششم ندا مى دهد: بنده خدا! ششصد هزار برابر آنچه خواستى براى تو خواهد بود. فرشته ديگرى از آسمان هفتم ندا مى دهد: هفتصد هزار برابر آنچه خواستى براى تو خواهد بود. آنگاه خداى عزوجل ندا مى دهد: من بى نيازى هستم كه نيازمند نمى گردم ، بنده خدا! يك ميليون برابر آنچه خواستى براى تو خواهد بود. اكنون اى برادر زاده ! كداميك بهتر است ، آنچه انجام دادم يا آنچه تو مى گويى ؟

نكته دقيقى كه بايد به آن توجه داشت اين است كه در حالى كه براى برادر مؤ منت دعا مى كنى او را واقعا دوست داشته و ساير حقوق او را نيز ادا كرده باشى . زيرا در غير اين صورت بيم آن مى رود كه دعايت اثرى را كه در اين روايت گرانقدر بر آن مترتب شده ، نداشته باشد.

مراعات آداب دعا

مطلب ديگرى كه بايد به آن توجه داشت اين است كه دعا كننده بايد فرمايش امام صادق (عليه السلام ) در «مصباح الشريعه » را بياد داشته باشد كه فرمودند: «ادب دعا را رعايت كرده و بنگر كه چه كسى را، چگونه ، و براى چه مى خوانى ؟ عظمت و بزرگى خداوند را باور داشته باش با ديده دل آگاهى او از باطن و اسرار و اعتقادات خود را ببين و راه نجات و هلاكت خود را درياب ، مبادا چيزى از خدا بخواهى كه هلاكت تو در آن بوده ولى گمان دارى كه باعث نجات تو است . زيرا خداوند متعال مى فرمايد: و انسان با دعاى خير، شر خود را مى خواهد و انسان شتابكار است .

بينديش كه چه و چه مقدار و براى چه درخواست مى كنى . دعا يعنى در حالى كه انديشه ات غرق در مشاهده پروردگار بوده ، اختيار را از كف داده و تمام امور ظاهرى و باطنى خود را به پروردگار تسليم و واگذار نموده اى ، با تمام وجودت از خداوند حاجت خود را بخواهى . و در صورت عمل نكردن به شرايط دعا انتظار اجابت نداشته باش . زيرا او رازها و نهان ها را مى داند. و شايد چيزى بخواهى و او بداند در باطن تو چيزى بر خلاف آن است .»

ظاهرا مراد از اين فراز «با تمام وجودت از خداوند حاجت بخواهى » اين است كه بخاطر تبعيت از دستور خداى متعال ، به درگاه او دعا كن . آنجا كه مى فرمايد: «و اساءلوا الله ؛ از خدا بخواهيد» «فليستجيبوا لى و ليؤ منوا بى ؛ (با تمام وجود) مرا اجابت كنند و به من ايمان آورند.» و شايد علت اين كه فرمود: «در مشاهده خد» اين باشد كه اگر دعا كننده ، مدعو را نشناسد، دعاى او دعا نخواهد بود. و شايد در اين صورت به گمان اين كه به درگاه خدا دعا مى كند، به درگاه غير خدا دعا نكند. كه در بيشتر غير كاملين كه دعا مى كنند نيز همينگونه است . و شناخت خدا، بايد شناختى حقيقى باشد بگونه اى كه با روح و دل خود خدا را ببيند همانگونه كه در دعاى معصوم (عليه السلام ) آمده است «خداوندا! ظاهر ما را با فرمانبرداريت ، باطن ما را شناخت ، و دلهاى ما را با دوستيت و جانهاى ما را با ديدارت روشن فرما.»

و مراد از عبارت «از كف دادن همه اختياره» اين است كه به درگاه خداى متعال براى خواسته ات دعا كرده و راه و چگونگى رسيدن به آن را معين نكن مثلا اگر مالى را مى خواهى نگو: آن را از دست فلانى يا خريد يا فروش فلان چيز به من برسان ، مگر اين كه خصوصيات خواسته ات نيز جزو خواسته باشد.

نيز ممكن است منظور از اين عبارت ، اين باشد كه انسان چون خير و سعادت را در خواسته خود مى بيند آن را طلب مى كند و بالاترين خيرها و سعادتها شناخت خدا و نزديكى و پناه اوست همانگونه كه در دعاهاى معصومين (عليهم السلام ) نيز آمده است : «اى نهايت آرزوى عارفان !» بنابراين دعا كننده بايد براى رسيدن به تمام خواسته هايش ‍ همين مطلب را خواسته و هيچ سعادت ديگرى را طلب نكند. زيرا اگر خير و سعادتى كه در پى آن است او را به اين هدف نهايى برساند، خداوند از آن آگاه مى باشند. و در غير اين صورت معين كردن آن فايده اى نداشته و حتى گاهى مانعى در جهت رسيدن به هدف اصلى بوده و براى او مضر است . ولى چنانچه گفته شد اين مقام كسانى است كه در شناخت خداوند كامل شده باشند، آنانى كه خداوند در حديث معراج درباره آنان مى فرمايد: «عقل او را غرق در معرفت خود نموده و خود، عقل او مى شوم .» چه مقام بلند و بالايى !

هنگام خواندن دعاهايى كه وارد شده بفهم كه چه مى گويى و آنچه را مى گويى در خود شكل بده . مواظب باش و مبادا كه با سخنان دروغ و بدون داشتن حالات بندگى و مراسم تضرع و گريه و زارى و نياز با پروردگارت روبرو شوى . مثلا وقتى در دعا مى خوانى : «پروردگارا! توانايى رفع هيچكدام از احتياجات خود را نداشته و نمى توانم به خودم سودى رسانده يا ضررى وارد نمايم . اميدى برايم نبوده و دوستى نمى يابم درها به رويم بسته شده و از همه نااميد شده و روزگار تنها تو را برايم باقى گذاشته است . با من چگونه رفتار مى نمايى ؟ نمى دانم و كاش ‍ مى دانستم كه درباره دعايم چه مى گويى ! جوابت «آرى » است يا «نه » واى واى واى بايد بحال خود بگريم ، بايد به حال خود بگريم ! چه بدبختى بزرگى چه بدبختى بزرگى چه بدبختى بزرگى ! چه ذلتى چه ذلتى چه ذلتى ! اگر جوابت نه باشد، به چه كسى ، چگونه ، با چه وسيله اى و به چه چيزى اميدوار باشم ! و اگر من را ترك كنى ، چه كسى از من حمايت خواهد كرد!» درباره اين سخنانى كه به خداوند مى گويى بينديش . كسى كه از همه بريده و از همه مردم قطع اميد كرده باشد و با بيم و اميد در پيشگاه خدا ايستاده و از سرنوشت بد خود شكايت كند، قطعا خداوند او را اجابت كرده و مورد رحمت و بزرگداشت خود قرار مى دهد. و حتى او را دوست داشته و به خود نزديك مى سازد. ولى اگر كسى كه اين الفاظ را خوانده و اثر اجابت را نديده و پناه بر خداى او ثمره اى جز نااميدى و دورى نداشته باشد تنها علت اين امر دورويى و ادعاى دروغ اوست .

كسى كه به پول ، بيش از پروردگار جهانيان و به پدر و فرزند بيش از خداى آسمانها و زمين اميد داشته ، فريب مالش را خورده و به تدبير خود در زندگى اطمينان دارد و حتى در اين راه به كارهاى حرام دست مى زند - كارهايى كه خداوند به او فرموده است كه با انجام آنها به هدف خود نمى رسى - و بجاى اين كه بياد خدا باشد، دل او در دنيا سير مى كند، چنين كسى اگر اين دعا را بخواند و بخصوص در حال خواندن دعا ملتفت مطالب مذكور نيز باشد ولى از خود خجالت نكشيده و از سخنان دروغى كه بر زبان مى آورد ناراحت نشود، چنين شخصى بزرگى و عظمت بى پايان او را ناچيز شمرده و سزاوار رد، طرد و راندن و حتى خشم و دشمنى و مجازات مى شود. منشاء آن هم چيزى جز ضعف ايمان و نبودن معرفت نمى باشد. و البته فاسد شدن دل نيز كه ناشى از فرو رفتن در دوستى و ياد دنيا مى باشد در اين جهت بى اثر نيست .

كسى كه در چنين زمانى و با اين زبان و اينگونه به درگاه پروردگارش دعا كند ولى در مسير وزش نسيم فضل و قبول الهى قرار نگرفته و به خواسته و آرزوى خود نرسيده و علامت پذيرش دعا كه همان تغيير حال و تغيير انديشه هايى است كه به ذهن او وارد مى گردد، را در خود نبيند، بايد بخاطر هلاكت قلب و ضعف ايمان بر خود بگريد، زيرا معلوم مى شود بنده بيمار و پستى است .

شخص مراقب بايد در دعاى خود موفقيت براى انجام اعمال عيد بخصوص شركت در نماز عيد و قبول آن را از پروردگار خواسته و در ابتدا و انتهاى اين روز به نگهبانان اين روز مراجعه كند، همانگونه كه بطور مفصل پيرامون اين مطلب در روزهاى مانند آن گفتيم .

اعمال شب عيد قربان

از امام صادق (عليه السلام ) روايت شده كه از پدرانش (عليهم السلام ) نقل نموده است «امام على (عليه السلام ) دوست داشت چهار شب در سال خود را فارغ نمايد: شب اول رجب ، شب نيمه شعبان ، شب عيد فطر و شب عيد قربان » ممكن است منظور از فراغت ، فراغت براى عبادت در آن با زنده نگهداشتن آن باشد. بلكه بقرينه احاديث مشابه ظاهرا منظور همين است . زنده نگهداشتن آن عبارت از فارغ ساختن نفس ، قلب و اعضاى بدن در خدمت به خداوند متعال است ، به اين صورت كه دل او در ياد خدا بوده ، بدنش مشغول فرمانبردارى و عبادت خدا بوده و در طول شب هيچ چيزى حتى مناجات او را از خداوند غافل ننمايد مگر اين كه مشغول شدن به اين مناجات نيز براى خدا و بخاطر او باشد، كه اين مطلب اولين درجه مراقبت مى باشد.

در شب و روز آن زيارت امام حسين (عليه السلام ) مستحب است . از امام صادق (عليه السلام ) روايت شده است : «كسى كه امام حسين (عليه السلام ) را در يكى از سه شب زيارت كند، خداوند گناهان گذشته و آينده او را مى آمرزد.

راوى پرسيد كدام شبها؟ فرمودند: شبهاى عيد قربان .»

عيد از اوقات مهمى است كه سزاوار است انسان ، در اين شب و هميشه براى توفيق انجام اعمال خداپسندانه در آن دعا نمايد. و روز عيد - همانگونه كه در عيد فطر اشاره كرديم - روزى است كه خداى بزرگ به بندگان خود اجازه عمومى براى حضور در پيشگاه خود داده و آنان را از بخشش خاص ، آمرزش گناهان ، اصلاح عيوب ، رسيدن به حاجات و آرزوها، جوايز و ايمنى خود از فتنه ها و آشوبها بهره مند مى سازد.

اى بيچاره ! خداى بزرگ به تو روى آورده و پيش از آفرينش تو با قرار دادن اين عيد به يادت بوده است . پس اين فرصت را غنيمت شمرده و درباره خوبيها، مهربانيها و نعمتهاى او بينديش . قبل از اينكه تو و سستى تو را بوجود آورد، اسباب قدرت تو را بوجود آورده و قبل از آفرينش تو، نعمتها را براى تو آفريد. پيش از اين كه پدرانت خلق شوند، دوستان و عزيزانش ‍ را براى راهنمانى تو فرستاده و دستورشان داده كه براى هدايت و تربيت تو از نثار خون و غرق شدن در درياها كوتاهى نكرده ، با كفار جنگيده و بدكاران را از بين بردند تا دين تو سالم مانده و با آسايش مشغول عبادت پروردگار و شناختن مولايت شده و با خدمت به پروردگار جهانيان به سلطنت سراى آخرت رسيده و براى هميشه در نعمتهاى جاويد بسر برى .

اى بسا پيامبران كه در راه ترويج دين جان باختند. چه تعداد از دوستان خدا كه در راه اعتلاى اسلام مبين كشته نشدند! چه حرمتهايى كه هتك نشد، چه اموالى كه غارت نشد، چه دخترانى كه اسير نشدند تا دين خدا ثابت شده و دستورات الهى حاكم گشت . و تو در زمانى متولد شدى كه احتياجى به چنين مجاهدات و مبارزاتى نيست .

دين ، روشن ، واضح و استوار بوده و تو در كمال آرامش ، راحتى ، عزت و نعمت بسر مى برى . راه درك معارف بسيار آسان است و بدون اين كه زحمت انديشيدن ، گرسنگى و شب زنده دارى را به خود داده يا در اين راه جانت به خطر افتاده يا رنج هجران را تحمل كنى ، مى توانى در اين راه قدم گذاشته و از كتابهاى پيشينيان استفاده كنى . ولى گذشتگان در اين امور گرفتار انواع تلخيها و سختيها شدند.

انصاف بده كه اگر بعد از آماده شدن اين زمينه ها و در زمانى كه اين گونه گرفتاريها و سختيها وجود ندارد باز هم سستى كنى ، سزاوار چه رفتار و گفتارى خواهى بود؟ و چه مقدار از نعمتهاى خدا را از بين برده و در چه تجارت پر سودى ضرر كرده اى ؟ روزى را بياد آورد كه حقيقت اين حالات ناشايست و كارهاى زيانبار برايت آشكار شده و ببينى كه چه نعمت و كرامتهايى را به ذلت و پستى تبديل نموده و آنگاه قلبت از حسرت تكه تكه شده ، افسوس خورده و شيون نمايى . در وقت مهلت به حال خود رحم كرده ، فرصت را از دست نداده ، از امروز براى فردا آماده شده ، بحال خود گريسته و دستگيره اين موسم بزرگ و گرانقدر را بگير. در محل كرامت خدا، همراه پاكان و اولياى خدا به ميهمانى خداوند دعوت شده اى و اگر موفق به رعايت ادب اين مجلس بزرگ و شريف شوى به بالاترين درجه كرامت و سعادت و بالاترين مقامات خواهى رسيد.

اعمال روز عيد قربان

با شروع روز عيد مواظب باش تمامى كارهايى كه باعث رضايت و جلب عطوفت پروردگار است را انجام دهى . و مانند كسى باش كه براى مولايش چاپلوسى نموده و مى خواهد خدمتى براى او انجام دهد حال آنكه آن مولا حق زيادى بر بنده اش نداشته - ولى خداى متعال مالك وجود، دنيا، آخرت ، زندگى و مرگ تو مى باشد - و نبايد از پروردگار و بزرگى چنين عطوف و مهربان غافل شد. زيرا ممكن است باعث محروميت از عطاياى او گردد.

فقر و ذلت خود و عزت و بى نيازى او را نگريسته و خجالت بكش از اينكه در مقابل روى آوردن او، از او روى گردانده و بر سر سفره ميهمانى و در حالى كه خود او نيز حضور دارد، بجاى توجه به او در ياد دشمنش بوده و سرشار از دوستى كسى باشى كه تو را از دوستى و پناه او دور مى سازد، در حالى كه براى دعوت به اين مهمانى سرور آفريدگانش را فرستاده است . چه نادانى بزرگ ، چه عقل بيمارى ، و چه عذاب دردناكى كه در پى آن وجود دارد. و اگر اين لطف را درك مى كردى ، جان خود را فداى مقدم دعوت كننده بزرگ و رسول بزرگوار مى نمودى ، همان كسى كه خداوند درباره او فرموده است : ((ديدن تنگناهاى شما بر او سخت ، براى نجات شما حريص و با مؤ منين رؤ وف و مهربان است .»

در ابتداى روز بنيت پاك نمودن قلب از اشتغال به غير خدا غسل كن . آنگاه «الله اكبر»ى واقعى گفته و با اين تكبير تمام موجودات ، جز شكوه و بزرگى او را كوچك شمار. و بنيت پوشش و آرايش با لباس تقوى و اخلاص نيكو، تميزترين لباسهاى خود را پوشيده و در اين هنگام بگو: «بسم الله الرحمن الرحيم ... تا آخر دعايى كه در اقبال روايت شده است .» آنگاه بطرف مصلا حركت كرده و در راه بگو: «بسم الله و بالله الله اكبر...» و وقتى كه به مصلا رسيده و در جاى نمازت نشستى ، بگو: «الله اكبر...» همانگونه كه در كتاب اقبال آمده است .

سعى كن معانى چيزهايى را كه در اين دعا، ادعا مى كنى در خود بوجود آورى كه ايجاد آن كار آسانى نبوده و با راحت طلبى نمى توان به آن رسيد. در اين دعا، ادعا مى كنى كه به حال عالى و صفات برجسته و نيكوئى رسيده اى ، از قبيل ترس ، پناه جستن ، حياى زياد، يارى طلبيدن ، فقر، اعتراف ، فرار بسوى خدا و بريدن از غير او، تمامى اين صفات حالتهاى نفسانى راسخ در نفس است كه بايد حال انسان نمايانگر آن باشد، و الا خطر دروغ و دورويى پيش مى آيد كه از اين مطالب بايد به خدا پناه برد.

بهتر است نماز عيد بر روى زمين غير مفروش بجا آورده شود تا تواضع در آن بيشتر باشد علماى بزرگ ما از كتاب فضل دعا روايت كرده اند كه نماز عيد قربان دوازده تكبير دارد هفت تكبير در ركعت اول و هفت تكبير در ركعت دوم و ظاهر كلام آنان اين است كه اين نماز پس از سر برداشتن از سجده و ركوع تكبير ندارد. و مستحب است بعد از نماز دعايى كه روايت شده و در «اقبال » آمده است خوانده شود، كه يكى از آنها دعاى ندبه است . دعايى كه به ما مى گويد چگونه در اين روز به ياد امام و حاكم زمان خود بوده و چه كسى سزاوارتر از ما به ما مى باشد. و اين كه چگونه براى از دست دادن امام خود گريان و اندوهناك باشيم .

مطلب ديگرى كه لازم به ذكر است اين است كه اگر بتوانى بايد سعى كنى در تمام اين روز به ياد مولايت بوده و نگذارى مراسم عيد، تو را از اين مهم باز دارد. و اگر بخاطر اين كه در جمع مردم هستى نتوانى اين مهم را بخوبى انجام دهى ، تا آنجا كه مى توانى اين مطلب را در اين زمان مبارك و ميمون رعايت نموده ، در باطن با پروردگار ماءنوس بوده و حتى ارتباط و دل مشغولى تو با مردم نيز با اجازه و رضايت او باشد.

قربانى

از كارهاى مهم در اين روز قربانى است . اين عمل همانگونه كه در روايات آمده واجب است ؛ گر چه مراد از وجوب در اينجا استحبابى است كه بر آن تاءكيد شده است . بنده ، بايد در اين كار ادب بندگى را رعايت نموده و از عمل فرزندان حضرت آدم (عليه السلام ) پند بگيرد. آنجا كه «هر دو قربانى كردند ولى از يكى پذيرفته و از ديگرى قبول نشد.»

درباره پذيرفته نشدن قربانى قابيل روايت شده است كه او متاع پست خود را براى قربانى انتخاب كرد. و در پى آن به هلاكت هميشگى و خوارى جاويد گرفتار شده . و بعلت اينكه هابيل بهترين متاع خود را براى قربانى انتخاب كرد، پذيرفته شده و در پى آن به سعادت شهادت در راه خدا و كرامت جاويد رسيد؛ تا جايى كه خداوند او را در كتاب خويش ‍ ستايش نمود. خوددارى از بذل اندكى مال در چنين موردى ، و در جهت خدمت به مولا و مالك دين ، دنيا و آخرت و آفريننده انسان و اموال و نعمتهاى بى پايان و كسى كه در آينده براى برآوردن تمام نيازهاى خود به او محتاج باشد، از پستى نفس سرچشمه مى گيرد.

هنگام ذبح آنچه را اميرالمؤ منين (عليه السلام ) مى گفت : بگويد: بسم الله ، وجهت وجهى للذى فطر السموات و الارض حنيفا مسلما و ما اءنا من المشركين ان صلوتى و نسكى و محياى و مماتى لله رب العالمين ، اللهم منك و لك و از اين نكته نبايد غافل شد كه اين ، گفتار كسى است كه در وجود، جز خدا كس ديگرى را مؤ ثر ندانسته ، خود را فراموش ‍ نموده و با ياد او زندگى مى كند. و اگر انسان ديگرى را براى ذبح كردن انتخاب كرده است مى تواند هنگام ذبح دستش را بر دست ذبح كننده گذاشته ، دعا را خوانده و خودش هم بسم الله بگويد.

بايد اولين چيزى كه در روز عيد مى خورد از گوشت قربانى بوده و گوشت آن را سه قسمت كند: يك قسمت براى همسايه ها، قسمت ديگر براى كسانى كه درخواست كرده و قسمت سوم را براى خانواده خود نگهدارد. پوست آن را صدقه داده و به قصاب از گوشت قربانى ندهد. در پايان روز بايد به بررسى حالات خود در طول روز پرداخته ، كوتاهى خود در خدمت مولايش را ديده و آنگاه به سراغ نگهبان و ميهماندار خود كه از معصومين مى باشد رفته و با توسل به آنها و شفاعت آنان به درگاه خداوند براى تبديل گناهان به چند برابر اعمال نيك ، كوتاهى خود را جبران نمايد. زيرا آنان درخواست او را قبول نموده و خداوند نيز شفاعت آنان را براى پذيرش او و اعمالش مى پذيرد.

هنگام تضرع به درگاه آنان بخوبى رحمت و عطوفت آنان را برانگيخته و در هنگام مناجات با آنان بگويد: سروران من ! گناهانم رويم را نزد خدا سياه كرده است . پس بحق كسى كه شما را از گناه نگاه داشته و با دادن نگهبانى بندگان خود به شما، بزرگتان داشته است ، شما را سوگند مى دهم كه با رويهاى درخشان خود مرا نزد پروردگارتان شفاعت نماييد. زيرا خداوند شما را رد ننموده و شما را براى شفاعت و نگهبانى انتخاب كرده است . او بزرگداشت بندگان مخلص خود را دوست داشته و از اين كه آنان نيز بندگان پايينتر از خود را بزرگ بدارند خوشنود مى گردد.

عيد غدير

پيوند بعثت و غدير و يگانگى نورى پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم و اميرالمؤ منين عليه السلام

در روز مبعث پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) گفتيم كه اين روز بجهت شرافت بعثت بهترين روز و بهترين زمان مى باشد و رواياتى در اين زمينه ذكر كرديم . و روز غدير نسبت به اين روز بمنزله آخرين جزء از علت تامه ، بلكه بمنزله باطن يك چيز ظاهر و بمنزله روح نسبت به انسان است . زيرا تمام خيرها و سعادتهايى كه در مبعث وجود دارد مشروط به ولايت اميرالمؤ منين و فرزندان امامش مى باشد. روايات زيادى از طريق شيعه و اهل سنت وارد شده است كه نورهاى پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) و اميرالمؤ منين (عليه السلام ) يكى بود تا اينكه در صلب عبدالله و ابوطالب از هم جدا گشتند. و خداوند ولايت آنان را بر همه مردم واجب نموده و اين ولايت در روز غدير آشكار شد. و بهمين جهت درباره آن در قرآن آمده است : «امروز دينتان را برايتان كامل و نعمتم را بر شما تكميل و دين اسلام را براى شما انتخاب نمودم .»