المراقبات

مرحوم آيت الله حاج ميرزا جواد ملكى تبريزى (ره )
مترجم : ابراهيم محدث بندرويگى

- ۱۲ -


شب قدر

از امور مهم در ماه رمضان شب قدر است . شبى كه از هزار ماه بهتر مى باشد. رواياتى داريم مبنى بر اين كه از هزار ماه جهاد بهتر، و از سلطنت هزار ماه بهتر، و عبادت آن بهتر از عبادت هزار ماه مى باشد. و خلاصه شب شريفى است كه روزى بندگان ، اجلهاى آنان و ساير امور مردم از خوب و بد در آن مقدر مى گردد. شبى كه قرآن در آن نازل شد. شبى كه به نص قرآن مبارك است . در روايات اهل بيت آمده است : «فرشتگان در شب قدر فرود آمده و در زمين پخش مى شوند، بر مجالس مؤ منين گذشته ، بر آنان سلام مى كنند و براى دعاهاى آنها «آمين » مى گويند، تا آنگاه كه سپيده دم طلوع كند.» و «در اين شب دعاى كسى رد نمى شود مگر دعاى عاق والدين ، قطع كننده رحم نزديك ، كسى كه شراب بنوشد و كسى كه دشمنى مؤ منى در دلش باشد.» در «اقبال » از «كنز المواقيت » از پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) روايت شده است كه فرمودند: «موسى عرض كرد: خداى من ! نزديك شدن به تو را خواهانم ، فرمود: نزديكى من از آن كسى است كه شب قدر بيدار شود. عرض كرد: خداى من رحمت تو را مى خواهم ، فرمود: رحمت من از آن كسى است كه در شب قدر به فقيرها رحم كند، عرض كرد: خداى من ! جواز عبور از صراط را خواهانم ، فرمود: آن براى كسى است كه در شب قدر صدقه اى بدهد، عرض كرد: خداى من ! از درختان بهشتى مى خواهم ، فرمود: اين مال كسى است كه در شب قدر سبحان الله بگويد، عرض كرد: خداى من ! تو را مى خواهم ؛ فرمود: رضايت من از آنكسى است كه دو ركعت نماز در شب قدر بخواند.» و از همين كتاب از پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) روايت شده است كه فرمودند: «درهاى آسمانها در شب قدر باز مى شود. بنابراين بنده اى در آن نماز نمى خواند، مگر اينكه خداوند متعال در مقابل هر سجده اى درختى در بهشت براى او مى نويسد كه اگر سواره ، صد سال در سايه آن حركت كند به انتهاى سايه اش نمى رسد؛ و در مقابل هر ركعت خانه اى از در و ياقوت و زبرجد و مرواريد، و در مقابل هر آيه اى تاجى از تاجهاى بهشت ، و در مقابل هر «سبحان الله گفتن » پرنده اى از پرندگان بهشت ، و در مقابل هر نشستن درجه اى از درجات بهشت ، و در مقابل هر تشهدى بالا خانه اى از بالا خانه هاى بهشت ، و در مقابل هر سلام دادن ، لباسى از لباسهاى بهشت براى او مى نويسد. و آنگاه كه سپيده صبح بدمد، خداوند از دختران پستان برآمده ماءنوس و كنيزان خوش اخلاق و خدمتكارانى جاويدان ، و بهترين پرندگان ، و بوهاى خوش ، و نعمتهاى خوب و تحفه ها و هدايا و خلعتها و كرامتها، و آنچه نفس ميل دارد و ديدگان از آن لذت مى برد به او عنايت مى فرمايد، و شما در آن جاويد هستيد.»

مراتب شب قدر

از بعضى از روايات برمى آيد كه شب قدر مراتبى دارد. و شب قدرى كه در قرآن آمده است ، شب قدرى است كه آخرين مراحل مشيت الهى در آن صورت گرفته و پس از آن تغيير و تبديلى انجام نمى شود. و نيز از بعضى روايات برمى آيد كه شب نيمه شعبان و نوزدهم و بيست و يكم و بيست و سوم ماه رمضان از شبهاى قدر بوده و شب آخر برترين آنهاست كه شب «جهنى » ناميده مى شود. و همين شب است كه مقدرات در آن تغيير مى كند. و با احتمال قوى شب بيست و هفتم ماه رمضان نيز از شبهاى قدر است . و كسى كه مى خواهد احتياط كند بايد در تمام اين پنج شب اعمال شب قدر را انجام دهد. و چون اين قول از لحاظ مضمون و سند برتر از ديگر اقوال بود، بهمين جهت ساير اقوال را ذكر نكرديم .

آمادگى براى اين شب و دعا براى توفيق در آن

سزاوار است كسى كه دين و نص روشن قرآن و روايات پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) و آل معصوم او (عليهم السلام ) دارد، تمام سعى خود را جهت آمادگى براى اعمال اين شب بكار گيرد. از كارهايى كه در طول سال مى تواند انجام دهد، دعا جهت توفيق در اين شب مى باشد و اين كه بتواند در اين شب ، محبوبترين و پسنديده ترين كارها نزد خدا را انجام داده و خداوند اين شب را براى او بهتر از هزار ماه قرار داده ، و اعمال اين شب را باين شكل از او قبول نموده و آن را با بالاترين درجات براى او ثبت ، و تا روز ديدار او آن را بپروراند؛ در اين شب ، نام او در گروه مقربين نوشته ، و شناخت ، محبت ، نزديكى ، پناه ، رضايت و خير خود همراه با عافيتش را نصيب او گردانيده ، و بگونه اى از او راضى شود كه خشمى بعد از آن نبوده ، و پيامبر و امامان بخصوص امام زمانش (عليه السلام ) از او راضى شده ، و او را با آنان در مجلس «صدق »، نزد سلطان مقتدر جاى داده و در بذل تمام توانايى براى فرمانبردارى و بدست آوردن رضايتش ، او را موفق ، و عاقبت او را نزديكى و رضايتش قرار دهد.

از كارهايى كه مى تواند بوسيله آن تمام سعى خود را در اين شب بكار گيرد، اين است كه در طول سال براى اين شب آماده شده و مقدمات عبادت را فراهم نمايد. مثلا مكان و لباس مناسب و عطر و صدقه اى را تهيه و مضامين لطيفى را براى مناجات با پروردگار و كلمات برانگيزنده اى را در خطاب آقايان و نگهبانان و حاميانش انتخاب كند. و ميهمانان مخصوصى را كه مناسب با اين شب مى باشند، و چند فقير را براى صدقه دادن در نظر بگيرد.

گمان مى كنم اگر يكى از سلاطين دنيا كسى را در روز مخصوص به ميهمانى دعوت نموده و شخص بزرگى را دنبال او بفرستد، و آنگونه كه خداوند با تو رفتار كرده است او نيز در دعوت خود با او مهربانى كرده و در مقابل حضور او در مجلس - كه اعيان و اشراف و پادشاهان حضور دارند - و رعايت آداب آن ، به او وعده اعطاى خلعتهاى گرانبها و املاك پرارزش و وسيع و فرمانهاى حكومت و سلطنت داده و به او بگويد هر قدر در انجام كارهاى كمى كه در اين مجلس بايد انجام دهد، دقت كند سلطان او را از عطايا و احسان خود بيشتر بهره مند مى كند، از اشتياق حضور در اين مجلس قالب تهى كرده و براى آمادگى حضور در چنين مجلسى شريف و اين مقام والا تمام توان خود را بكار گرفته ، در طول سال اين مطلب را فراموش نكرده ، در تمام حالات با جديت به آن پرداخته و خود را براى چنين روز بزرگى آماده مى نمايد بگونه اى كه اهل سعى و تلاش نمى توانند اينطور عمل كنند. و باندازه اى مواظب است و دقت مى كند كه انسان را شگفت زده مى كند. و آنگونه كه بايد و دوست در مقابل دوست انجام مى دهد ادب را رعايت مى كند.

اى عاقل ! چگونه اين دعوت را اجابت مى كنى ؟ سلطان سلاطين ، خداى خدايان و حاكم آسمانها و زمين تو را به اين ميهمانى دعوت نموده و براى اين دعوت فرشتگان بزرگوار و پيامبران و رسولان و بهترين مردم را فرستاده و با جانشينان معصومش آن را تاءكيد كرده است . و آنگاه تو را با فرشتگان دعوت كننده بزرگ داشته است ؛ هر شبى با دعوتهايى مخصوص ‍ و لطفها و كرامتهايى عالى . در مقابل اخلاص يك شب تو نعمتهاى جاويدى به تو وعده داده است كه نه چشمى مانند آن ديده و نه گوشى شنيده و نه در دل انسانى خطور كرده است . نور، زيبايى ، سرور، سلطنت ، دارايى ، و شادمانيى را به تو وعده داده كه عقل تو حتى از تصور گوشه اى از آن عاجز، و انديشه ات در آن سرگردان است . نزديكى ، پناه و شادمانى ديدار خود را به تو وعده داده است كه عقل انسانها و فهم علما و انديشه حكما از درك آن ناتوان است .

برادرم ! آيا بخاطر آمادگى براى اين مجلس ، باندازه اى كه شايسته است تلاش نموده و از رستگاران خواهى شد يا با غفلت خود اين فرصت را از دست داده و از جمله ورشكستگان خواهى بود؟ يقين داشته باش اگر از اين كرامت غفلت كرده و با كوتاهى خود آن را از بين ببرى و در روز قيامت آنچه را كه ديگران با سعى كامل به آن رسيده اند ببينى ، به حسرتى دچار مى شوى كه آتش جهنم و عذاب دردناك در مقابل آن كوچك است . و بهمين جهت در آن روز با ورشكستگان پشيمان صدا مى زنى : «افسوس كه جانب خدا را رعايت ننموده و در حق خود ظلم و تفريط نمودم و وعده هاى خدا را مسخره نمودم » در حالى كه پشيمانى سودى نداشته و درهاى توبه و جبران بسته و آثار اعمال و نتايج آن آشكار شده است .

بنابراين قبل از اين كه بخاطر كوتاهى و از بين بردن فرصتها ملامت شوى خود را سرزنش كن . و قبل از اينكه به تو بگويند: چرا كرامت پروردگار جهانيان را كوچك شمردى ؟ خود اين مطلب را در نظر بگير. و خود و سرمايه ات را حسابرسى كن ، قبل از اين كه به حساب تو رسيدگى شده و بجاى كرامت و سلطنت ، به خوارى و پستى برسى . سرمايه اى كه اگر باقى مى ماند به بالاترين سودهاى تجارت در روزهاى سختى و نياز مى رسيدى . سزاوار است وقتى كه شب قدر نزديك مى شود شوق او به رسيدن به كرامتهايى كه در اين شب براى او مهيا شده است افزون گرديده ، كرامت مقام بالا و مجلس حضور پروردگار جهانيان و تقديس خداوند آسمانها و زمين ، و اعمالى را كه با حال و اخلاص و حضور و رقت و صفاى او و رضايت مولايش مناسبتر است ، براى شبش انتخاب كرده و در اين مورد از خداى متعال كمك گرفته و از خلفاى او - درود خدا بر آنان - يارى بجويد.

انتخاب عمل براى اين شب ، تفكر و ياد خدا

اگر فهميد چه عملى مناسبتر است كه به همان عمل مى كند. و اگر ترديد پيدا كرد، بايد استخاره كند. بعد از تعيين وقت ذكر، وقت مناسبى را كه در آن خواب آلود يا سير يا گرسنه نبوده و موانع ديگرى نيز نداشته باشد، بايد براى تفكر معين كند. نيز بايد تمام سعى خود را بكار گيرد كه در شبش ‍ چيزى ، حتى امور مباح ، او را از ياد خدا بازنداشته و در نمازها و مناجاتش به غير آن حتى مستحبات فكر نكند.

زيرا كسى كه مثلا در نماز به ساختن مسجد و آب كشيدن آن يا صدقه دادن فكر كند غافل است . حتى در حال ايستادن نماز در ياد اجزاى آن بودن غفلت است . و بايد در هنگام عمل فقط سعى كند كه قلب او از حقيقت كارهايى كه انجام مى دهد و ذكرهايى كه مى گويد غافل نباشد. و براى اين كه براحتى به اين مطلب برسد، مى تواند قبل از انجام عمل مختصرى درباره آن فكر كند و آنگاه عمل را انجام دهد. و اگر هنگام قرائت و ذكر از آن غافل شد بايد آن را تكرار كند. مثلا وقتى مى خواهد رو به قبله بايستد، مى تواند اجمالا درباره معناى رو به قبله نمودن بينديشد. و هنگامى كه مى خواهد بايستد ابتدا درباره حقيقت آن كه همان ايستادن براى اداى حق بندگى است انديشيده و فكر كند كه ايستادن بر روى دو پا اشاره به ترس و اميد بخاطر پذيرفته شدن عبادت يا عدم آن است . و بهمين ترتيب ...، حتى قرائت و ذكرهاى نماز. مثلا قبل از گفتن «بسم الله الرحمن الرحيم » معناى آن را اجمالا در نظر آورده و آنگاه آن را بگويد. و اگر در اثناى قرائت آيه اى غفلتى براى او پيش آمد بايد آن آيه را تكرار كند.

توسل به نگهبان اين شب

بر چنين عمل كننده اى لازم است در اول شب خيلى به نگهبان آن شب كه از معصومين (عليهم السلام ) است ، توسل جسته و او را شفيع خود قرار دهد. و در اين هنگام توفيق در اعمال و احوال را كه به آن احتياج دارد ذكر نموده و تلاش كند با الفاظى كه براى درخواست ترحم و شفاعت مى گويند، رحمت و رقت را جلب كرده و مهربانى و كرامت را برانگيخته و ابرهاى جود و كرم و بخشش را بباراند. و با دست آنان عقل و نفس و قلب و صفات و اعمال و تمام وجودش را به مولايش تفويض و واگذار نموده ؛ و در طول شب نيز مواظب باشد كارى مخالف با تفويض ، انجام ندهد؛ و اگر بتواند حتى تفويض خود را نيز واگذار كند، قطعا رستگار شده است .

ولى خيلى اتفاق مى افتد كه انسان مراقب نبودن و بى مبالاتى را با تفويض ‍ اشتباه كرده ، آن پليد او را فريب داده و با نادانى او را هلاك مى كند. بنابراين تا زمانى كه با علوم الهى بخوبى نفهميده كه به تفويض رسيده است ، نبايد مطمئن شود و براى اطمينان بايد ببيند كه حال و مرادش در آنچه كه تفويض نموده با يكديگر موافق هستند يا نه . زيرا يكى از علامات صحت تفويض قبول آن ، و يكى از علامات قبول نيز آن است كه خداوند متعال ، امورى را كه بنده به او تفويض نموده است ، بخوبى و بالاتر از آرزوى بنده سرپرستى كند.

روشى براى ايجاد رقت قلب

از كارهايى كه باعث برانگيختن رقت و بوجود آمدن گريه و ترسى كه از جهت بزرگى خداست مى شود، مى توان از بستن دست به گردن ، پوشيدن لباس مويين ، ريختن خاك بر سر، به خاك افتادن ، گذاشتن صورت بر خاك ، گذاشتن سر بر ديوار، راه رفتن و ايستادن ، فرياد زدن و ساكت شدن ، در خاك غلت خوردن ، و خود را در روز قيامت فرض كردن و آنگاه با آنچه درباره ملامت مجرمين وارد شده است ، خود را ملامت كردن نام برد. و سپس به سمت راست خود نگاه كرده و درباره وضع و حال «اصحاب يمين » و شكل و لباس آنها فكر كند، آنگاه به سمت چپ نگاه كرده و خود را يكى از «اصحاب شمال » فرض نموده و روى سياه ، چشم كبود، دستان بسته آنها، همنشينى آنان با شياطين ، پوشيدن لباسهاى مسى گداخته و لباسهاى آتشين و حضور تمامى فرشتگان عذاب را در حالى كه منتظر فرمان پروردگارشان هستند در نظر آورد. آنگاه از صدور اين خطاب : «او را بگيريد، در غل و زنجير كشيده آنگاه به دوزخ افكنيد. آنگاه با زنجيرى كه طولش هفتاد زراع است در كشيد.» حذر كند.

سپس صدا بزند: اى مهربانترين مهربانان ! اى ياور كسانى كه يارى مى خواهند! رحمت گسترده ات كجاست ؟ كجاست عطاياى فراوانت ؟ كجاست فضل بزرگت ؟ كجاست منت زيادت ؟ كرم تو كجاست ؟ اى كريم ! آنگاه گريه كرده و بردبارى و كرم بزرگ و فضل و احسان قديم و عفو و آمرزش عمومى او را در خاطر آورد. اگر در اين حال شيطان پليد سراغ او آمده و بخواهد او را از رحمت پروردگارش ماءيوس گردانيده و به او بگويد: تو با اين گناهان و عيوب اهل رحمت خدا و نگاه لطف او نيستى ؛ زيرا فرموده است : «رحمت خود را براى متقين نوشته ام .» و تو باتقوا نيستى ، نبايد سخن او را قبول كند. حتى جواب او را نگفته و در جواب او با خداى خود مناجات نموده و بيشتر اظهار اميدوارى نموده و بگويد: «از كرم تو دور است كه از مانند من كه محتاج عفو و كرم تو بوده و با اوليائت به درگاهت توسل جسته ام روى گردانده و بر چشم گريان و قلب خاشع و بدن خوار و متواضع من ترحم ننمايى .»

آنگاه اميدوارى خود را بيشتر و آرزوهاى خود را گسترده كرده و هر مقام عاليى را كه در شناخت و محبت ، نزديكى و منزلت ، و عمل و تقوى ، تصور مى شود، خواسته و بسيار گويد: «اى كسى كه هر چه بخواهد انجام مى دهد ولى ديگران نمى توانند اين كار را انجام دهند! اى كسى كه هيچكدام از عطاياى بزرگ و كرامتهاى بزرگ و زيبا در نظر او بزرگ نيست ! اى كسى كه احسان ، چيزى از او كم نكرده و محروم نمودن چيزى بر دارايى او اضافه نمى كند.»

آنگاه براى تاءكيد اين سخنان بگويد: «خداى من ! اگر من سزاوار چيزهايى كه از تو درخواست نمودم نيستم كرم تو شايسته آن و بيش از آن است . خداى من ! شناختى كه به من بخشيدى حكم مى كند كه چيزهاى بزرگ از تو بخواهم ؛ زيرا آنچه كه به اوليايت بخشيدى ، بخاطر شايستگى آنان نبود، مگر اين كه از فضلت اين شايستگى را به آنان بخشيدى ، زيرا خبر جز از جانب تو نيست . بنابراين ، آن شايستگى را كه از فضلت به آنان عنايت فرمودى به من نيز عطا فرما؛ با شايسته اجابت آنچه از تو خواستم گردم .

خداى من ! غير از من كسانى را براى عذاب كردن مى يابى ؛ از قبيل دشمنان اوليايت و ستيزه گران با حضرت جلالت . ولى من كسى را غير از تو نمى يابم كه به من اعطا نمايد. آيا با اين وجود باز هم از كرم تو بى بهره مى مانم ! تو به عذاب و منع من از رحمت خود احتياجى ندارى ولى من نيازمند عفو و كرم تو مى باشم .

خداى من ! تو كسى هستى كه از علمت سؤ ال نمى شوى ، و در قلمرو تو كسى با تو نزاع نكرده ، و كسى به كار تو اعتراض نمى كند. تو تواناى بخشنده اى كه توانايى تو حد، و بخشش تو پايانى ندارد. پس من را با قدرتت شايسته گردان و با بخششت بر من ببخش ، اى بخشنده ترين بخشندگان !

خداى من ! دشمن تو و دشمن من آمده است تا مرا از دعاى تو محروم نموده و از رحمت گسترده ات محروم نمايد. ولى با فضل تو به سخنان او پشت كرده و با دستورات او مخالفت كردم . پس مرا در مقابل او با صادق گردانيدن اميد و آرزويم به خودت ، يارى فرما. خداى من ! با شناخت كمى كه نسبت به مقدار بخشش و كرم و غنا و قدرت تو دارم ، يقين ندارم كه كسى از بندگانت را از عفو و فضل خود محروم نمايى حتى كفار را، مگر دشمنان اوليايت كه آنان را مورد ظلم و اذيت قرار دادند. و عقيده من درباره عذاب كفارى كه چنين نباشند، فقط بخاطر تعبد به آنچه در كتاب تو آمده و فرمايش پيامبرت مى باشد كه به كفار وعده مجازات دادى و عقل من - همان چيزى كه با اعطاى آن ، بر من منت گذاشتى - لازم نمى بيند كه ذره اى آنان را عذاب كرده و به وعده هايت در مورد عذاب آنان عمل نمايى . و بحكم عقل ، وفا نكردن به وعده عذاب را، نقصى در صفات پاكت نمى دانم و در مورد هيچ چيز از عذاب يقين ندارم ، مگر اينكه از باب تعبد باشد. خداى من ! اينگونه درباره كفار و منكرين مى انديشم ، پس عقيده من درباره كسى كه به تو ايمان آورده چه خواهد بود؟ كسى كه دوستت دارد از تو فرمانبردارى نموده ، آرزوى فضل تو را داشته ، خواستار نزديكى به تو، و از كرم تو اميدوار مطالب مهم و بزرگ است ؛ گرچه گناهكار بوده و از دستورات تو سرپيچى كرده باشد.

خداى من ! از بنده گناه و از آقا گذشت و كرم است ؛ بخصوص اگر خيلى باگذشت باشد. خداى من ! اين حكم عقلى كه عرض كردم در اوقات معمولى است ولى اين اوقات خاص كه آن را براى كرم خود ايجاد، با آن بر بندگانت منت گذاشته ، بندگان گناهكارت را به گذشت و آمرزش خود، و درخواست كنندگان را به اجابت و عطا فراخوانده و درهاى كرم و بخشش خود را در آن گشوده ، عقلهاى ما بجز عقل و كرم و تبديل گناهان به خوبيها و اجابت دعاها و اعطاى درخواستها و كرامتهاى بزرگ ، متوقع چيز ديگرى نيست . و اين گمان ما به تو و كرم تو مى باشد؛ و خود بهتر مى دانى كه پيامبرت براى ما بيان نموده است كه با كسى كه به تو خوش گمان باشد چه رفتارى دارى .»

ساير اعمال شب قدر

(1 نمازى در شب قدر وارد شده كه در آن يك بار حمد و هفت بار ((قل هو الله احد» خوانده مى شود و بعد از پايان نماز هفتاد بار ذكر «استغفر الله و اتوب اليه » گفته مى شود و سپس حوائج از خدا خواسته مى شود.

(2 صد ركعت نماز و خواندن دعاهايى كه در بين آن وارد شده از مهمترين امور مهم است . زيرا مضامين آن برآمده از سينه امامان دين مى باشد كه عالمان به خدا هستند. در اين ادعيه علوم گرانبهايى است كه بجز پيامبران و جانشينان آنان كسى از آن آگاه نيست . دانشهايى از قبيل علم به خدا و صفات جمال و جلال و نامهاى نيك و مراتب فضل و حكمت عدل و مقتضاى كار و ادب مناجات با خداوند متعال .

لازم است در خلال خواندن اين ادعيه زنده دل بوده و با توجه آن را بخواند. و اگر بتواند از آنچه مى گويد، تاءثير پذيرفته و اين مطلب را نيز در دعايش بخواهد، بايد به او تبريك گفت . زيرا اگر اين ادعيه ثواب و پاداشى از جانب خدا نداشته و فقط مضامين آن در انسان مؤ ثر باشد، عاقل بايد روح و جان خود را براى بدست آوردن آن فدا كند. چه رسد به اين كه خداوند براى هر حكم و حتى هر حرفى از آن جواب و نورى آماده نموده است كه جهانيان نمى توانند قيمتى بر آن بگذارند.

همچنين بايد درباره معنى كلماتى كه مى گويد تاءمل نموده و آن را درك كند. و اگر اين مقدار نيز نمى تواند بهتر است به جاى خواندن اين دعاها بر مصيبت خود و مجازات خدا بخاطر آن ، گريه كرده و بگويد: «انا لله و انا اليه راجعون ، چه مصيبت و چه مجازات بزرگى » درباره اهل آخرت ، در حديث قدسى آمده است : «دعاى آنان در نزد خداوند بالا رفته و كلام آنان را مى شنود. فرشتگان به واسطه آنان خوشحال مى گردند... پروردگار باندازه اى دوست دارد دعاى آنان را بشنود كه مادرى فرزند را.»

بنابراين اى فقير! در مورد دعايى كه بدون حضور قلب مى خوانى ، انصاف بده . آيا دوست دارى ، در حالى كه خدا مى بيند كه زبانت او را خوانده و دلت با دنيا سخن مى گويد، دعايت به خداوند برسد! دنيايى كه درباره آن آمده است كه دشمن خدا و دوستان اوست و مى خواهد با شكوفه هاى اين دنياى فانى ، تو را از خداوند دور نمايد. آيا عاقل مى تواند مصيبتى بزرگتر از اين را تصور كند.

(3 خواندن دعاى گشودن قرآن و قرآن را روى سر گذاشتن ؛ باين نيت كه عقل و انديشه او با اين عمل تقويت شده و با دانشهاى قرآن كامل شود و نور عقل با نور قرآن ضميمه گردد. و ساير نيتهايى كه مناسب با اين عمل است .

(4 زيارت امام حسين (عليه السلام ) با بعضى از زيارتهايى كه وارد شده است .

(5 خواندن سوره روم ، عنكبوت و دخان در شب بيست و سوم .

(6 خواندن دعاهايى كه در اين شبها وارد شده است ؛ بخصوص ‍ دعايى كه سيد از بعضى از كتابهاى كهن نقل نموده و اول آن چنين است : اللهم ان كان الشك فى ان ليلة القدر فيها او فيما تقدمها واقع فانه فيك و فى وحدانيتك و تزكيتك الاعمال زائل ؛ خداوندا! اگر در اين كه شب قدر، امشب يا شبهاى پيش از آن است ، شكى هست ، ولى در مورد يكتايى تو و اين كه اعمال را پاكيزه مى نمايى شكى نيست . و اگر توانست معنى از بين رفتن شك در خدا و يكتايى او را بفهمد، همين پاداش براى عبادت آن شب براى او كافى خواهد بود.

(7 دعاى كوچكى كه سيد از امام سجاد (عليه السلام ) روايت نموده و اول آن «يا باطنا فى ظهوره » مى باشد. دعايى كه در يكتا دانستن خداوند كامل مى باشد و اگر وجود ائمه (عليهم السلام ) هيچ نفعى نداشت ، مگر همين كه با اين گونه دعاها پرده از يكتايى خدا برداشته ، و ما را از اين مطلب آگاه نمودند، لازم بود مؤ من تمام وجودش را فداى اين عمل آنان نمايد. و حتى فدا كردن تمام وجود خود را ناچيز شمرده و خود را ناتوان از اداى شكر نعمتهاى آنان ببيند.

(8) ساعتى از شب را مخصوص مراقبت قرار داده ، و در آن ساعت علم پروردگارش را به بدحالى او و قدرتش را بر نجات دادن او، فضل و بخشش و كرم او را در نظر گرفته و سپس با اميدوارى ، بر در بخشش و كرم او چشم دوخته و در انتظار رحمت و بخشش او باشد.

بستن وسوسه هاى شيطان

اگر مراقب به آنچه گفتيم عمل كرد كه خوشا بحالش ، و اگر عمل نكرد مبادا شيطان او را وسوسه كرده و بگويد: تو! آنگونه كه شايسته توست عمل را انجام نمى دهى ، بنابراين ، اين كار اندك نيز فايده اى نداشته و نبودش بهتر از وجودش مى باشد. زيرا اگر به اين نداى شيطان گوش دهد او را از ساير اعمال نيز باز داشته و او را با غفلت هلاك مى نمايد. ولى اگر همان عمل را كه قصد دارد، انجام بدهد گرچه عمل كمى نيز باشد، ممكن است نور اين عمل كم ، نور ديگرى را براى عمل بوجود آورده و او را موفق به انجام عمل ديگرى گردانده و آنگاه در تمام اعمال موفق باشد.

خلاصه شيطان هيچ قصدى ندارد، مگر اين كه انسان را از خدمت نمودن و عبادت مولايش باز دارد بنابراين اگر از او فرمانبردارى نمايد در دل او تاريكيى بوجود مى آيد كه سبب قطع يارى او گرديده و موجب مى شود تا عبادت ديگرى را نيز ترك كند تا جايى كه يارى خداوند كاملا قطع شده و به هلاكت جاويد دچار شود. مگر اين كه عنايت خدا شامل حالش شده و از فرمانبردارى شيطان دست بردارد، دلش با مخالفت با او روشن شده و آنگاه به توفيق كاملى برسد.

سالك نبايد هيچ عمل خيرى را اگر چه بسيار كوچك باشد، كم شمرده و بخاطر كم بودن آن را ترك نمايد كه زيان خواهد ديد. و هيچ عمل خيرى را نيز نبايد بزرگ بيند، چون گرفتار عجب مى گردد. نيز اگر نمى تواند آن را انجام بدهد بمقدارى كه مى تواند آن را انجام داده و بعد از انجام ، آن را در مقابل خدا كوچك ببيند. زيرا بنده هر عملى را كه انجام بدهد و آن را كوچك بداند، خداوند آن را بزرگ دانسته و شايد همين مطلب باعث شود كه خداوند متعال آن را قبول كند. و هنگامى كه عملى قبول شد كمى آن اهميتى نخواهد داشت . چون اگر خداوند عملى را از بنده اش قبول نمايد، گرچه كم باشد، پاداش زيادى به او خواهد داد. و اگر آن را قبول نكند، فايده اى براى او نخواهد داشت ؛ گرچه زياد باشد. زيرا خداوند عمل كم آدم را قبول و اعمال زياد ابليس را رد نمود.

بنابراين بنده نبايد هيچ عملى را بزرگ ببيند. گرچه عبادت جن و انس ‍ باشد. زيرا اين عجب است و عجب انسان به عملش ، ثواب آن را از بين مى برد. بلكه نور آن را به تاريكى تبديل مى كند. و نيز نبايد عمل كم را كوچك بداند؛ زيرا ممكن است قبول شده و تبديل به عمل بزرگى شود.

تفاوت قضاوت در مورد عمل خود و ديگران

آنچه درباره دقت در مراتب اخلاص و صدق در آن گفتيم فقط در مورد عمل خود انسان است تا از خود قانع نشود مگر به خالص صادقانه و غير خالص را مانند معدوم بداند بلكه آن را گناه به شمار آورده ولى نبايد اينگونه اعمال را از ديگران ، مانند معدوم يا گناه به حساب آورد. زيرا اگر اعمال ديگران را بخواهد اينگونه بداند، نه تنها فايده اى نداشته بلكه باعث ترك عمل و بستن درِ صلاح و خير مى گردد.

بنابراين نبايد با اين ملاك با ديگران برخورد كند. بلكه بايد با بندگان خدا به ملاك ظاهر عملشان ، و حتى بالاتر، با ترازوى فضل خداوند، برخورد نموده ، و گمان كند كه اعمال ناقص و مخلوط مردم بهتر بوده و مورد قبول خداوند است . و اميدوار باشد كه از فضل خدا و قبول او محروم نمى شوند، گرچه اعمال آنها ناقص و ناخالص باشد. و بعيد نشمرد كه خداوند دعاى بندگانش را فقط بخاطر شكل دعا قبول كند. گرچه اين دعا جز جنبانيدن زبان چيزى نباشد - و با عفو عالى خود با آنان معامله كند. و مبادا انسان كسى را از رحمت خدا ماءيوس نموده يا باعث شود اعمال را بجا نياورد؛ گرچه عمل او مخلوط با تيرگى باشد. شايد اگر همين شكل عمل ترك نشود گاهى اوقات با بعضى از عنايات الهى همراه باشد و باعث ايجاد روح و حقيقتى در آن عمل شود و در روشن شدن قلب مؤ ثر باشد؛ بگونه اى كه بكلى عمل او عوض شود و بيشتر و يا همه اعمال او با حضور قلب بوده و آنگاه همراه با رستگاران ، رستگار گردد. و خلاصه اگر فردى لوطى در مستى بگويد: «يا الله » گمان نمى كنم خداوند او را رد نموده و او را اجابت نكند.

دعايى در شب بيست و هفتم

از زيد بن على روايت شده است كه گفت : در شب بيست و هفتم ماه رمضان شنيدم پدرم (عليه السلام ) از اول شب تا آخر آن عرض مى كرد: اللهم ارزقنى التجافى عن دار الغرور و الانابه الى دار الخلود، و الاستعداد للموت ، قبل حلول الفوت ؛ خداوند آرام نگرفتن در سراى فريب ، بازگشت به سراى جاويد، و آمادگى براى مرگ را قبل از آمدن آن نصيبم فرما. اگر بتوانى معنى اين دعا را تصور كنى ، اين دعا را بسيار خواهى خواند.

توضيح سراى فريب بودن دنيا

در توضيح معناى اين دعا مى توان گفت : آنچه قرآن كريم ، روايات آل محمد (صلى الله عليه و آله و سلم ) و مكاشفات اهل يقين بر آن گواهى مى دهد اين است كه دنيا سراى فريب بوده و آنچه در آن است آنگونه نيست كه ديده مى شود. بلكه صفات موجودات اين عالم كه ديده يا حس ‍ مى گردد، نظير منظره اى است كه از سراب ديده مى شود؛ و ماهيت آن آنگونه كه ديده مى شود نيست ؛ و به همين جهت آن را سراى فريب ناميده اند. و اگر قبول اين مطلب براى كسى سخت باشد بايد از خود بپرسد كه آيا خطاى حس را قبول دارى ؟ و در صورت قبول كردن خطاى حس از خود بپرسد چه فرقى بين خطاى حس و عدم خطاى حس وجود دارد و در صورتى كه بين آنها فرقى وجود نداشت بايد بگوييم : ممكن است در جايى كه فكر مى كنيم حس خطا نداشته ، خطا داشته باشد. و وقتى امكان خطا در تمامى حواس ثابت شد، وقوع خطاى حواس با رواياتى كه به اين مطلب تصريح مى كند ثابت مى گردد. تعدادى از اين روايات دل بر سخن گفتن جمادات هستند در حالى كه حس آن را منكر است . تعدادى از آنها درباره حالتهاى قبر كه عبارتند از ايستادن ، فرياد زدن ، آتش ، سخن گفتن ، باغ و نعمتهاست كه باز هم حس آن را انكار مى كند. و تعدادى ، دال بر وجود فرشتگان و دخل و تصرف آنها در اين عالم هستند. و تعدادى دلالت مى كنند بر اين كه روزى تمام مخلوقاتى كه در اين عالم است ، از قبيل جماد و نبات و حيوان از عالم ملكوت مى آيد. و تمامى اين روايات دال بر وجود چيزهاى زياد و عوالم بسيارى هستند كه حس آن را انكار مى كند.

بهر صورت اين عالم سراى فريب ناميده مى شود چون با شكلهايى كه حقيقتى نداشته و با حقايقى كه شكلى ندارد اهل خود را فريب مى دهد. ذاتيات آن مانند اعراض و واقعيتهاى خارجى آن مانند سراب است . چيزهايى كه در آن ثابت ديده مى شوند در واقع غير ثابت و چيزهايى كه اهل دنيا درباره حقيقتهاى آن مى گويند و اوصافى كه براى آن ذكر مى كنند واقعيتى ندارند. و هر چيزى كه به اقتضاى اين عالم بوجود مى آيد در غير اين عالم حكم به محال بودن واقعيت آن مى نمايند. و هر چه در آن است فريب ، توهم و خيال است . و مؤ منى كه حجاب ناسوت از ديدگانش ‍ برداشته شد، ماهيت اشياء همانگونه كه هست براى او جلوه گر خواهد شد. و از بين رفتن حجاب «تجافى عن دار الغرور؛ آرام نگرفتن در سراى فريب » و آشكار شدن حقايق «انابه الى دار الخلود؛ بازگشت به سراى جاويد» ناميده مى شود.

ترجيح جانب اميدوارى بر نااميدى در چنين اوقاتى

در چنين اوقاتى كه خداوند در آن بيش از ساير اوقات درهاى رحمت خود را باز نموده ، بندگان را تشويق به ذكر، عبادت و دعاى خود نموده و الطاف خاص خود را براى آنان تضمين نموده است بنده مراقب بايد جهت اميدوارى را بيشتر در نظر گرفته و دستهاى آرزوى خود را به طرف كرم خداوند و بخششهاى فراوان او دراز كند. ولى شيطان در اين اوقات اصرار در ترجيح جهت ترس و نااميدى دارد تا بدين وسيله مانع عمل بندگان گردد.

پايان دادن شب قدر

آنگاه همانطور كه بارها در مورد شبهاى شريف گفتيم - اين شبها را با توسل به حاميان معصوم (عليهم السلام ) سپردن عمل به آنان ، عرضه آن به خداوند با دستهاى آنان ، تضرع به درگاه آنان براى اصلاح عمل و براى اين كه آنان به درگاه خداوند تضرع نموده تا او اين عمل را قبول و آن را به عمل صالح تبديل نموده و آن را پرورش دهد، ختم كند - اين شب را به پايان برساند.

تلازم شرافت شب و روز

در روايات آمده است كه شرافت شب و روز ملازم يكديگر هستند، به اين معنى كه اگر روز شريف شد، شرافت آن به شبش نيز سرايت مى كند و هنگامى كه شب شريف شد، شرافتش به روز آن نيز سرايت مى نمايد. بنابراين مراقبت از روزهاى اين شبها با اخلاص در عبادت لازم است ؛ همانگونه كه در شبها لازم مى باشد.