المراقبات

مرحوم آيت الله حاج ميرزا جواد ملكى تبريزى (ره )
مترجم : ابراهيم محدث بندرويگى

- ۵ -


مطالبى درباره روزه

همانگونه كه در روايت آمده ، همين مقدار كه روزه براى خدا باشد كافى است . ولى سزاوار است وقتى سالك روزه مى گيرد، اعضاى بدن او نيز روزه باشند، همانطور كه از امام صادق (عليه السلام ) روايت شده : «هنگامى كه روزه گرفتى ، گوش ، چشم ، مو و پوست تو نيز بايد روزه بگيرند.» - امام (عليه السلام ) غير از اين ، اعضاى ديگرى را نيز شمردند - ولى همين كه پوست و مو را ذكر فرمودند، كافى است بدانيم لازم است تمام اعضاى بدن روزه بگيرند. و خلاصه اينكه روزه خواص ‍ تنها روزه شكم و فرج نيست ، بلكه ساير اعضا را نيز شامل مى شود. چنانچه روزه خواص خواص ، روزه تمام اعضاى بدن به اضافه روزه قلب است .

و معنى روزه اعضاى بدن خوددارى اعضاى بدن از مخالفت خواسته هاى الهى است ؛ و روزه قلب عبارت از نگهداشتن آن از خواسته هاى پست و خطورات دنيوى و بازداشتن كامل آن از غير خدا مى باشد.

روزه و همينطور هر عبادتى را عوام تكليفى بيش نمى دانند و لذا با زحمت آن را انجام مى دهند؛ ولى خواص آن را بزرگداشت و لطفى از جانب خداوند دانسته و قرار دادن عبادات و واجب نمودن آن را منت بزرگى براى خدا و نعمت بزرگى براى بندگان مى بينند. و بگونه اى كه شايسته بزرگداشت آن است . با نشاط، خوشحالى و سرور از آن استقبال مى كنند نه با حالتى كه انسان با تكليف روبرو مى شود. بلكه بالاتر، از خطاب تكليف لذت برده و شادمان مى شوند. از امام صادق (عليه السلام ) روايت شده كه درباره اين آيه : «اى كسانى كه ايمان آورده ايد! روزه بر شما نوشته شد.» فرمودند: «لذت خطاب (خداوند به مؤ منين ) سختى عمل را از بين برده است .» بنده عارف به خدا و به حق او بايد هم چنين باشد. زيرا هنگامى كه بنده پروردگار را شناخت ، او را دوست مى دارد؛ و بدين ترتيب تمام معاملات او با خدا معامله محبوب با محبوب مى گردد. و آيا محبوبى را مى شناسى كه خدمت به محبوب براى او سخت باشد؛ بخصوص موقعى كه خدمت به محبوب بزرگداشت و لطفى از طرف او بلكه بالاتر، دعوت به مجلس انس و كرامت باشد. و نه تنها سخت نيست بلكه از خطابى كه تكليف در آن است ، لذت مى برد و به اندازه محبت و دوستى جان خويش را فدا مى كند؛ و دقت مى كند كه تمام منظور او را انجام دهد؛ و در بدست آوردن تمام محبت او كوشش مى كند؛ گرچه از او نخواسته باشد و بكارگيرى تمام نيروى خود را در اين راه لذت و سعادت مى داند؛ و به اين ترتيب انجام چيزهاى مورد علاقه خدا از محبوبترين چيزها و خواسته هاى او مى شود. و با شوقى كامل و با قبول منت خدا - در اين كه به او اجازه اين كار را داده است - به آن عمل مى كند و در قصد او چيزى غير از خدا و رضايت او پيدا نمى شود. و اين نيت را با نيت بدست آوردن ثواب و پاداش و بهشت و نعمتى از نعمتهاى خداوند مخلوط نمى كند؛ چه رسد به اين كه ريا، كسب شهرت و اطلاع و رضايت غير خدا را با نيت رضايت خدا همراه كند.

اهميت اخلاص

اى عاقل درباره روزه اى كه مى گيرى بينديش كه اگر با اين نيتى كه گفتيم روزه بگيرى به تمام كرامتها و مقامهاى عالى روزه داران و مخلصين و بيش از آن رسيده و فرشتگان خدا به خدمتت در آمده و حتى خدا در خواب قيلوله ات به تو آب و غذا مى خوراند و كسى توان بيان تعداد فضل و كرامت خدا را ندارد. ولى اگر به خاطر ريا و كسب شهرت روزه بگيرى ، خوار و از عبادت كنندگان شيطان شده و با چهار اسم خوانده مى شوى : اى حيله گر! اى فاجر! اى دروغگو! اى رياكننده ! و به اين ترتيب سزاوار آتش مى گردى . و اين اختلاف زياد بخاطر اختلاف نيتهاست .

و اگر مسئله قلب و نيت به اين اهميت نبود، خداوند در قرآن ، در سوره شمس يازده قسم به رستگارى كسى كه آن را تزكيه كرده ، و بدبختى كسى كه آنرا آلوده نمايد، ياد نمى كرد. به همين جهت انسان بايد با تمام توان سعى كند كه نيت خود را خالص نموده تا جايى كه به مقام صدق در اخلاص برسد.

ملاكهاى تشخيص روزه خالص از روزه ريايى

مولاى ما الگوى اهل مراقبت در كتاب اقبال ملاكهايى جهت شناخت روزه خالص و تميز آن از روزه ريايى و شبهه دار بيان نموده كه بجهت تيمن و تبرك آنها را نقل كرده و سپس آنچه را كه خداوند بر زبانم جارى كند خواهم گفت .

1- اگر موقعى كه روزه مستحبى گرفته و در حضور جمعى از نيكان روزه دار قرار دارد، ببيند از شكستن روزه خود شرم مى كند، بداند كه در روزه او شبهه اى است كه همان نزديك شدن به دلهاى مردم است .

2- اگر دوست داشته باشى غير خدا نيز از روزه تو آگاه شود كسانى كه گمان مى كنى اگر اطلاع پيدا كنند خير دنيايى براى تو دارند؛ اگر چه اين خير، مدح و ستايش و احترام بيشتر آنان به تو باشد يا اين كه ميل به اطلاع ديگران باندازه اى نباشد كه در رغبت به روزه تاءثير بگذارد ولى در عين حال دوست دارى علاوه بر خدا مردم هم از روزه تو آگاه شوند در هر دو صورت روزه تو بيمار و بنده پستى خواهى بود.

3- اگر هنگامى كه با روزه داران زيادى روزه مى گيرد، به نشاط مى آيد و هنگامى كه به تنهايى روزه مى گيرد، كسل مى شود، معلوم مى شود زيادى روزه داران در قصد و عمل او تاءثير دارد. بنابراين بمقدار تاءثير آن در قلب ، اخلاص تيره شده و روزه بيمار مى گردد.

4- قصدت از روزه ، بدست آوردن ثواب است يا به خاطر اينكه خدا مى خواهد؟ اگر بخاطر ثواب باشد، بدان كه با اين عمل مى گويى خداوند سزاوار نيست كه بخاطر فرمانبرداريش روزه بگيرم و خداوند بخاطر بزرگيش شايسته عبادت نيست و اگر رشوه او نبود او را عبادت نمى كردم ، حق خوبيهاى گذشته او را رعايت نكرده و احترام مقام بزرگ او را نگه نمى داشتم .

5- اگر رنگين بودن افطار و زيادى غذا و لذت آن نشاط تو را در روزه افزون كرد، معلوم مى شود بمقدار زيادى نشاط روزه از اول تا آخر براى غير خدا بوده است .

تا اينجا ملاكهاى شروع روزه را با اخلاص گفتيم ، اكنون چند ملاك نيز براى تشخيص به پايان رساندن روزه همراه با اخلاص مى گوييم .

1- اگر در اثناى روزه به غذاى خوشمزه يا همسر زيبا يا سفرى كه در آن نفعى باشد، برخورد كردى و نشاط روزه در تو كم و روزه برايت سنگين شده و انتظار رهايى از روزه را كشيدى ، باز هم خالص نيستى . زيرا تو نيز از بنده ات خدمتى را كه بر خود سنگين بداند، قبول نمى كنى بلكه به خاطر آن او را طرد و ترك مى كنى .

2- اگر اتفاقى بيفتد كه شكستن روزه ات ، نزد خدا بر گرفتن آن برترى داشته باشد ولى از شكستن روزه در نزد مردم خجالت كشيدى بدان كه مخلص نيستى . زيرا اگر در عمل و قصد خود مخلص براى خواسته خدا بودى ملاحظه هيچكس را نمى كردى .

3- اگر در اثناى روزه ديدى كه روزه تو را از انجام بعضى از واجبات يا امورى كه نزد خدا اهميت بيشترى دارد ناتوان نموده است ولى با اين حال روزه خود را نشكستى ، وارد دسته رياكاران در عبادت شده و عبادت تو جزو گناهان كبيره مى شود. وظيفه تو در اينجا انجام عملى است كه نزد خدا مهمتر است و نبايد ملاحظه اين كه مردم عذر تو را نمى دانند، داشته باشى . زيرا اين مطالب روزه يا اخلاص تو را از بين مى برد؛ گرچه در اول روزه تو صحيح و مورد رضايت خداوند بود. در صورت پيش آمدن چنين مطلبى بايد فورا آنچه را كه نزد خدا مهم است انجام داده و عدم آگاهى مردم به عذر را نبايد ملاحظه كرد. و اگر چنين مساءله اى اخلاص را از بين برد، بايد فورا از آن توبه نمود. آنچه تو را از خدمت مولا و انجام اعمالى كه موجب خشنودى پروردگارت است ، باز مى دارد، مانند دشمن براى تو و مولايت مى باشد و چگونه تو دشمن خود و او را بر او مقدم مى كنى در حالى كه در حضورش بوده و تو را مى بيند. و هنگامى كه غير خدا را بر او مقدم داشتى چه كسى احتياجات تو را در دنيا و آخرت برطرف مى كند؟

اين بود خلاصه سخنان صاحب كتاب اقبال كه مطالب را به خوبى بيان كرد - خداوند به او جزاى خير دهد - ولى مراتب اين آفات را بيان ننمود. بعضى از اين آفات موجب بطلان روزه و بعضى ديگر موجب از بين رفتن اخلاص و بعضى باعث نابودى صدق و اخلاص مى شود و بعضى فقط مانع رسيدن روزه به عالى ترين درجه مى شود، در عين اين كه صدق و اخلاص آن در درجه عالى است .

براى توضيح مراتب آفات مى توان گفت :

اگر انسان از آغاز عبادت - روزه يا ساير عبادات - يا در اثناى آن غير خدا را در قصد خود وارد كند عبادت او باطل مى گردد. و سه مورد از مواردى كه صاحب كتاب اقبال فرمود از همين قبيل است :

الف - اگر به جهت عذرى در اثناى روزه ، گشودن روزه برتر از ادامه آن شود ولى بخاطر جهل مردم به عذر، روزه خود را ادامه داده و مرتكب رياى حرام گردد.

ب - جايى كه انسان عمل خود را با نيتى الهى آغاز نمايد ولى بر اين قصد باقى نماند. يعنى صورتى كه در آن گفت : آن مانند دشمن تو و پروردگارت مى باشد. حق همين است و بلكه در واقع عبادت دشمن خدا را بر عبادت او برگزيده اى . چون اين كار با دستور شيطان مى باشد، و در حقيقت عبادت دشمن خدا و و بمنزله كفر به خداوند مى باشد؛ و در حقيقت عبادت دشمن خدا و بمنزله كفر به خداوند مى باشد؛ گرچه خداوند بخاطر بردبارى و سهل گيرى ، آن را كفر نشمارد.

ج - جايى كه از شكستن روزه خود در ميان ساير روزه داران ، بگونه اى شرم دارد كه در روزه او مؤ ثر است . يعنى اگر اين شرم نبود روزه را مى شكست . - گرچه ممكن است بگوييم بخاطر چنين روزه اى مجازات نخواهد شد.

اگر از شكستن روزه خود در ميان روزه داران شرم نموده و اين شرم در روزه او بى تاءثير باشد، روزه او صحيح است ؛ گرچه اين مطلب باعث مى شود روزه او به درجات عالى نرسد - اين عمل با چنين شرايطى مانند انجام عمل بقصد رسيدن به پاداش و دورى از مجازات است كه گرچه عمل صحيح و نيت نيز عالى است ولى اگر آن را با عمل كسانى كه خداوند را بخاطر شايستگى اش براى عبادت و براى بدست آوردن رضايت و نزديك شدن به او عبادت مى كنند، بسنجيم اين عمل مانند كار بردگان و مزدوران خواهد بود. و گرچه بدست آوردن رضايت و نزديك شدن به خداوند نيز نوعى پاداش هستند ولى اين پاداش با پاداشهاى ديگر تفاوت دارد. زيرا اين دو نيت شبيه عبادت براى شايستگى خداوند است .

آرى ، بيشتر اعمال آزادگان عارف از روى طمع و ترس نيست ، بلكه بخاطر عظمت و بزرگى پروردگار و نور و زيبايى اوست كه كارهايشان را بخاطر او انجام داده ، براى او فروتنى نموده و او را عبادت مى كنند. و بدون تفكر، ترديد و اختيار اين امور را انجام مى دهند. بلكه اعمال آنها شبيه به عمل ناچاران است . همانگونه كه على (عليه السلام ) در حديث همام درباره آنان مى فرمايد: بل خامرهم من عظمة ربهم ما طاشت به عقولهم از بزرگى پروردگارشان بى فكر شده اند. يا شبيه عمل كسانى كه بخاطر آشكار شدن زيبايى خدا و جلوه گر شدن نورهاى جمالش ‍ مجذوب و متحير شده اند مى باشد؛ آنانى كه مجذوب و سرگردان شده ، در مقابل خداوند تضرع نموده و تملق مى گويند؛ در تاريكى شب و هنگامى كه پرده ها كشيده شده و هر دوستى با دوست خود خلوت كرد، در مقابل او ايستاده و پيشانيها را بر خاك مى گذارند و به گريستن ، ناليدن ، تضرع و شكوه مى پردازند. و خداوند سختيهايى را كه آنان تحمل مى كنند ديده و شكايتهاى آنان را از دوستى خود مى شنود؛ آنان را به گرمى پذيرفته جمال خود را به آنان مى نماياند. و با آنان رفتارى بسيار شايسته خواهد داشت .

ولى كسانى كه از خدا جز بهشت و جهنم او نمى دانند، كارهايشان بخاطر ترس از آتش و براى رسيدن به بهشت است و نمى توانند مانند عارفان دوستدار و مشتاق عمل نمايند؛ ولى مى توانند درباره عظمت آفريدگار و نعمتهاى فراوان و بيشمار او انديشيده و خود و دل خود را از ياد آتش و بهشت خالى نمايند و بدين ترتيب براى اينكه بدون ترس از جهنم و اشتياق بهشت و فقط بخاطر شايستگى خداوند او را عبادت كنند، به تمرين بپردازند. و براى بدست آوردن انگيزه و اشتياق به نزديك شدن و ديدار خداوند مى توانند گاهى پيرامون رواياتى كه از پيامبران و اوليا بدست ما رسيده و در آنها فرموده اند: «چيزى بالاتر از نزديك شدن به خدا و ديدار او نيست » انديشه نموده و براى آن معناى صحيحى در ذهن خود تصور نمايند.

عارفان فقط گاهى اين نيت در آنها وجود دارد نه هميشه . و از هيچكدام از پيامبران و اوليا نقل نشده است كه هميشه اين نيت را داشته باشند جز از اسوه عارفان و الگوى مشتاقان ، اميرالمؤ منين (عليه السلام ) آنجا كه به درگاه خدا عرضه مى دارد:

ما عبدتك خوفا فى نارك و لا طمعا فى جنتك ؛ بل وجدتك اهلا للعبادة فعبدتك ؛ «از ترس آتشت يا بطمع بهشتت تو را عبادت نكردم ، بلكه تو را شايسته عبادت يافته و عبادتت نمودم » و اين مطلب از خصوصيات او و برادرش ، رسول خدا و حبيب خدا و سرور تمام مخلوقات است . و شايد در ميان فرزندان معصوم او يا ساير پيامبران نيز كسانى مانند آنان باشند. از شعيب پيامبر (عليه السلام ) روايت شده است كه در پاسخ خداوند كه از علت گريه او پرسيد، گفت : «من از ترس آتش يا براى بهشت گريه نمى كنم و گريه من از شوق ديدار تو است .» او در اين گفتار خود تصريح نمى كند كه تمام عباداتش از شوق ديدار خدا باشد.

بهر حال اين مطلبى است كه اغلب علما توان فهم و تصديق آن را ندارند؛ چه رسد به ديگران . بنابراين مهمترين كارى كه سالك بايد انجام دهد اين است كه نيت خود را از ريا پاك نموده تا گرفتار رسوايى روز قيامت و شرمسارى عرضه اعمال به خداوند نشده و او را با اين نامها صدا نزنند: اى بدكار! اى حيله گر! اى رياكار! خجالت نكشيدى طاعت خدا را به كالاى دنيا فروختى ! در پى بدست آوردن دل بندگان بوده و به خداوند بى اعتنا بودى ! با دشمنى با پروردگار با آنان دوستى نمودى ! و با عملى كه بظاهر براى خدا بود خود را در ميان آنان آراسته و با دورى از خدا خود را به آنان نزديك مى كردى ! رضايت آنان را خواسته و خداى را به خشم مى آوردى . آيا كسى را ذليلتر از خدا نيافتى !

از امام صادق (عليه السلام ) روايت شده كه فرمودند: اگر روز حساب ترسى نداشت جز شرمسارى عرضه اعمال به خداوند و رسوايى رو شدن بديها، سزاوار بود انسان از قله كوهها پايين نيامده و در آباديى ساكن نشود، نخورده ، نياشامد و نخوابد مگر زمانى كه مضطر شده و مشرف به مرگ شود. پناه بر خدا از اين كه حقيقت عبادات انسان در روز قيامت براى انسان آشكار شود! و اهل محشر ببينند كه او در آن عبادات مراقب نظر آفريده هاى خدا بوده و با آن اعمال براى ضعيفان همانندش خود را مى آراسته و با كسب دشمنى خداوند در پى بدست آوردن دوستى مردم بوده است ؛ بخصوص اگر واعظ مردم بوده و مردم را از ريا نهى مى كرده است . بجان خودم سوگند كه اين سخت تر از جهنم و عذاب آتش است . بخصوص اگر خداى بزرگ به او بگويد: بنده ام ! آيا من آفريدگار، روزى رسان ، نعمت دهنده ، مراقب و محافظ تو نبودم ! در حالى كه نسبت به من نافرمان بودى ، مى خوابيدى ولى من در همين خواب تو را از شر تمام دشمنان و چيزهايى كه از آن بدت مى آمد حفظ مى كردم ! با نعمتهايى كه به تو داده بودم به نافرمانى من پرداختى و من با نافرمانيهايى كه نسبت به من داشتى به تو نعمت مى دادم . پس چرا ديگران را بر من برگزيدى ! آيا ديگران نعمتهايى بيشتر و بهتر از من به تو مى دادند كه بخاطر سود خود آنان را انتخاب كردى ! يا قويتر از من بودند و من غايب كه بخاطر حضورشان از آنان خجالت مى كشيدى ! آيا بزرگى ، رداى من ، عظمت ، پوشش من ، و تمامى نعمتها از من نيست ! آيا من غنى ترين اغنيا نيستم ! آيا غير از من غنيى هست ! آيا همه مخلوقات فقير نيستند! و در عالم وجود، غير از آنان فقيرى هست !

آيا نيرويى به تو ندادم كه با آن خطا را از درستى تشخيص دهى ! آيا رسولانى انذارگر و مژده دهنده و اوليايى هدايتگر، يكى پس از ديگرى ، برايت نفرستادم ! آيا كتابى را براى هدايتت فرو نفرستاده و تو را از دشمنت ، ابليس پرهيز ندادم ! يا حسرة على العباد ما ياءتيهم من رسول الا كانوا به يستهزؤ ون (14) واى بر اين بندگان (گمراه لجوج ) كه هيچ رسولى براى هدايت آنها نيامد مگر آنكه او را مسخره كردند. آيا همه اينها مرا نزد تو محبوب نساخت و تو را از من خشنود نكرد! و باعث نشد كه از من اطاعت كنى ! آيا ذليلتر از من پيدا نكردى كه با همان نعمتهايى كه به تو دادم و در حضور من ، با دستوراتى كه بصلاح تو و سعادت تو در آن بود مخالفت كرده ، و از دستورات دشمنم كه مايه بدبختى و هلاكت تو بود پيروى كردى ! واى از تيره روزى كسانى كه از رحمتم محروم شدند! واى از دورى كسانى كه با سرپيچى از من از ديگران فرمانبردارى كردند! (و او در آن هنگام بگويد:) افسوس از اينكه دستورات الهى را رعايت نكردم ! آه از بيچارگيم ! آه از رسواييم ! كاش آسمان بر زمين فرود مى آمد ولى اين سخنان را نمى شنيدم ! كاش كوهها خراب گرديده و بر دشتها مى ريختند اما پستى را با بزرگوارى عوض نكرده بودم ! و امروز از ميان عالم طبيعت و از ميان اين ذلتها صدا مى زنم : خداى من ! پروردگار و سرور من ! به عزت ، جلال ، زيبايى و جمالت سوگند، اگر پوست من توان عذاب و تحمل انتقام تو را داشت از تو نمى خواستم كه بعد از اين رسواييهاى بزرگ و زشتيهاى فراوان از من درگذرى ، بلكه - بخاطر خشمى كه بر خود دارم كه چگونه با خود بدى نموده ، بدنبال خواهشهاى نفسم بوده و بخاطر فرمانبردارى از آن به تو پشت نمودم - از تو مى خواستم مرا شكنجه و عذاب نمايى و به سيه روزى و بدبختى خود رضايت مى دادم . ولى ، مولاى من ! عفو تو آنقدر طولانى و پوشش دادن تو، به زشتيهاى ما آنقدر زيباست كه شورشگران پستى مثل من را عادت داده كه بعد از اين جرايم ، توقع نجات و پوشش اين جرايم را داشته باشند. از اينكه در اين دنياى تنگ و دور از لطف و عوالم نزديكى خود اين همه بردبارى ، پوشش ‍ و كرم گسترده دارى - تا اين حد كه شامل ما نيز شده است - مى فهميم اين امور در عوالم آخرت - كه آن را سراى كرامت خود قرار داده نشانه هاى عظمت تو در آن آشكار بوده و نورهاى جمالت در آن درخشيده اند - خيلى بيش از اين دنيا وجود دارد. پس تو را به عفو بزرگ ، رحمت گسترده و چشم پوشى زيبايت سوگند مى دهيم ما را از اين گرفتاريها و مهلكه ها نجات دهى .

گرچه گناهان ، ما را نزد تو بى آبرو و عيبها روسياهمان كرده است ، ولى به سوى تو توسل مى جوييم كه با ما با عفو بزرگ و فضل قديم خود رفتار نموده و در ميان مردم ما را رسوا نسازى . و همانگونه كه در دنيا، با پوشانيدن زشتيهاى ما از بندگان صالح خود به ما نيكى نمودى ، اين پوشش را براى ما نگهدار. زيرا در تفسير اين صفت تو: «جميل الستر؛ پوشش زيب» آمده است كه اعمال زشت بندگانت را از آنها مى پوشانى تا مبادا بر اثر شرمسارى استفاده از نعمتهايت براى آنان گوارا نباشد. و درباره معنى اين صفت تو، «كريم العفو؛ عفو عالى » شنيده ايم كه گناهان را بخشيده و آنان را تبديل به چند برابر نيكى مى نمايى . پس بخاطر كرم و عفوت به تو اميدواريم و بخاطر پوشش ‍ زيبايت آرزومندت مى باشيم . و تو نزد خوش گمانى بنده ات به خودت مى باشى ، پس ما را از رحمتت ماءيوس نفرما و اميدم را از راءفتت قطع نفرما. و اگر حياى من در مقابل تو كم است ، تو به من رحم كن . دردى در قلبم است كه كسى جز تو دواى آن را ندارد و به همين جهت مضطر به تو هستم ! و چه كسى جز تو مضطر را اجابت كرده و گرفتارى او را برطرف مى كند! كه جز با يارى خداى بلند مرتبه و بزرگ توان و نيرويى نيست . خداوندا! بر محمد و آل پاك او درود فرست .

كميت و كيفيت افطار و سحرى

مطلب ديگرى كه سالك بايد در روزه خود رعايت كند، كميت و كيفيت افطار و سحرى است كه بايد چند مطلب را رعايت كند:

(1) در سحر و افطار به اندازه لازم و ضرورت بخورد. و در اين مطلب خود را گول نزند.

(2) براى خدا تواضع نموده و از لذت بردن از غذاهاى خوشمزه اجتناب نموده و هدفش از خوردن و آشاميدن فقط كسب نيرو براى عبادت باشد.

(3) بيشتر يا كمتر از آنچه شرع گفته گوشت نخورد زيرا زياده روى در خوردن آن موجب سنگدلى شده و كم خوردن آن نيز موجب تقويت قوه غضب در انسان مى شود. اندازه شرعى خوردن گوشت اين است كه بيش ‍ از سه روز خوردن گوشت را ترك نكند و هر روز نيز گوشت نخورد.

(4) آداب غذا خوردن را رعايت كند.

مطلب ديگرى كه در روايت داشتيم اين بود كه كسى كه نمى تواند روزه بگيرد بدل آن صدقه يا تسبيح است . ظاهر اين مطلب اين است كه اگر نتوانست روزه بگيرد صدقه مى دهد و اگر نتوانست صدقه بدهد تسبيح مى گويد. ولى سيد (ره ) تسبيح را براى فقر و صدقه را براى غنى قرار داده است . بنابراين بهتر است فقير علاوه بر تسبيح ، در صورت امكان صدقه نيز بدهد و شخصى كه فكر مى كند فقير است ولى در عين حال صدقه مى دهد بهتر است تسبيحها را نيز بگويد.

نماز سلمان

سيد (ره ) در اقبال روايت نموده است كه سلمان فارسى گفت : روز آخر جمادى الاخرى در وقتى كه پيش از آن هيچگاه در آن وقت به ديدن رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) نرفته بودم ، به ديدنش رفتم . حضرت فرمودند: سلمان تو از ما اهل بيت هستى . نمى خواهى تو را از چيزى آگاه نمايم ؟ گفتم : چرا، مى خواهم ، پدر و مادرم فداى تو، اى رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم )!

- اى سلمان هيچ مرد مؤ من يا زن مؤ منى در اين ماه (ماه رجب ) سى ركعت نماز نمى گزارد كه در هر ركعتى فاتحه الكتاب را يك بار، قل هو الله احد را سه بار و قل يا ايها الكافرون را سه بار بخواند مگر اينكه خداوند متعال هر گناهى را كه در خردسالى يا بزرگسالى مرتكب شده ، براى او پاك كرده و مانند پاداش كسى كه تمام اين ماه را روزه گرفته به او عطا مى كند، در نزد خداوند تا سال آينده از نمازگزاران نوشته شده و هر روز عمل شهيدى از شهداى بدر براى او بالا مى رود. و در عوض هر روز از آن كه روزه مى گيرد، عبادت يك سال براى او نوشته شده و هزار درجه بالا مى رود. و اگر تمام ماه را روزه بگيرد خداوند او را از آتش نجات داده و بهشت را براى او قرار مى دهد. اى سلمان ! اينها را جبرئيل به من اطلاع داد. و گفت : اى محمد اين علامتى بين شما و منافقين است زيرا منافقين اين نماز را نمى خوانند.

- اى رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) مرا از چگونگى خواندن و زمان آن آگاه كن !

- سلمان ! در اول آن (رجب ) ده ركعت بجا مى آورى ؛ در هر ركعت سوره «فاتحه » يك بار و «قل هو الله احد» سه بار و «قل يا ايها الكافرون » را سه بار مى خوانى و هنگامى كه سلام - نماز را - دادى ، دستهايت را (به دعا) بلند مى كنى و مى گويى : لا اله الا الله وحده لا شريك له ، له الملك و له الحمد يحيى و يميت و هو حى لا يموت بيده الخير و هو على كل شيى ء قدير اللهم لا مانع اما اعطيت و لا معطى لما منعت و لا ينفع ذالجد منك الجد سپس دستهايت را به صورتت بكش .

دنباله روايت در هنگام بيان اعمال وسط و آخر ماه خواهد آمد.

كسى كه اسلام را تصديق نموده و به پيامبر راستگو (صلى الله عليه و آله و سلم ) ايمان دارد، حتما مشتاق عمل با مثال اين عبادات - كه اخبار رسالت پرده از ثوابهاى زياد آن كه عقل از آن به شگفت مى آيد، برداشته - مى گردد.

پرسش و پاسخ

اكنون اين سؤ ال پيش مى آيد كه آيا مى توان در مورد عدم صحت سند اين روايت بحث كرد يا نه ؟

جواب اين است كه به دو جهت درست نيست در مورد عدم صحت سند آن بحث نمود:

(1) چيزى كه اين اندازه بزرگ و مهم باشد احتمال آن كافى است در حالى كه صادر شدن اين اخبار مظنون و مورد گمان بوده و از احتمال بالاتر است .

(2) در روايات معتبر بسيارى آمده است كه اگر كسى ثواب عملى را بشنود و بخاطر ثوابش آن را انجام دهد، خداوند آن ثواب را به او عطا مى كند گرچه آن گونه نباشد كه او شنيده است . بنابراين ، اين اخبار معتبر هر عذرى را از جهت سند قطع مى كند.

و اى عاقل ! نهايت سعى و كوشش خود را بكار گير. زيرا عقلا در بدست آوردن فوايد بزرگ كسالتى از خود نشان نمى دهند. در مقابل تو روز بسيار ترسناكى است ؛ با ترسها و خطرهاى بزرگ كه در اين روز نيازمندترين افراد خواهى بود! و چه مى دانى شايد در اين روز به يك كار خوب احتياج داشته باشى تا در موقع حساب كارهاى خوب تو بيشتر بوده و با فضل خدا وارد بهشت شوى ولى همين يك كار خوب را نيافته و پدر و فرزندانت نيز كه عمر و مال و حتى دين خود را فداى آنان نمودى آن را به تو نمى دهند. «روزى كه مال و فرزندان سودى نمى رسانند.»(15)

مقدار ثواب اعمال نمايانگر ارزش آن اعمال است

ثوابهايى كه در اين روايات آمده سبب نمى شود كه اهل فضل نتوانند در نيت خود، فقط شايستگى خداوند را در نظر گرفته و يا براى اين دسته گفتن اين ثوابها بى ثمر باشد. زيرا كسى كه بخاطر شايستگى خداوند عبادت مى كند، نه بخاطر پاداش ، با شنيدن اين روايات مى تواند مقدار محبوبيت اين اعمال را نزد خداوند فهميده و براى بدست آوردن رضايت او بيشتر تلاش كند.

ذكرها و دعاهاى اين ماه

از كارهاى مهم در اين ماه ذكرها و دعاهاى وارد در اين ماه است :

(1) در تمام ماه هزار بار بگويد: استغفر الله ذالجلال و الاكرام من جميع الذنوب و الآثام . شيخ صدوق رحمه الله روايت كرده است : اگر كسى اين ذكر را در رجب هزار بار بگويد، خداوند متعال مى فرمايد: اگر - گناهان شما را - نبخشم ، پروردگار شما نيستم پروردگار شما نيستم پروردگار شما نيستم .

(2) در تمام ماه سوره توحيد را ده هزار بار بخواند. همچنين روايت شده كه هزار بار بخواند. و روايت شده : «كسى كه هزار بار آن را بخواند روز قيامت عمل هزار پيامبر و هزار فرشته را مى آورد. و هيچكس نزديكتر از او به خدا نيست مگر كسى كه بيشتر از او آن را خوانده باشد. و ثواب خواندن اين سوره در رجب چندين برابر است .» در روايت ديگرى آمده : «اگر كسى در رجب صد بار آن را بخواند خداوند در بهشت دوازده كاخ با «ياقوت » و «درّ» براى او ساخته و يك ميليون عمل خوب براى او مى نويسد. سپس مى فرمايد: بنده ام را ببريد و آنچه را كه براى او مهيا نموده ام نشانش دهيد - در اينجا - ده هزار نفر از كسانى كه خانه هاى اين شخص در بهشت به آنان سپرده شده مى آيند و يك ميليون كاخ از «درّ» و يك ميليون كاخ از ياقوت سبز را براى او باز مى كنند؛ كاخهايى كه تمام آنها با «درّ» و ياقوت و زيورآلات و پارچه هاى زيبا زينت داده شده بگونه اى كه كسى نمى تواند آن را توصيف كند و جز خدا كسى نمى تواند آن را تصور كند. هنگامى كه آن را مى بيند مات و مبهوت مى شود و مى گويد: اين براى كيست آيا براى پيامبران است ؟ به او گفته مى شود اينها مال تو است بخاطر خواندن «قل هو الله احد».

(3) در اين ماه هزار بار خدا را تسبيح كند. در روايت آمده است كسى كه چنين عملى را انجام دهد خداوند صد هزار عمل خوب براى او نوشته و صد كاخ در بهشت براى او مى سازد.

(4) در تمام اين ماه هزار بار «لا اله الا الله » بگويد. روايت شده است كسى كه در اين ماه اين عمل را انجام دهد، خداوند براى او صد هزار حسنه نوشته و صد شهر براى او در بهشت مى سازد.

(5) در اين ماه صد بار بگويد استغفر الله الذى لا اله الا هو وحده لا شريك له و اتوب اليه و اگر پس از آن صدقه بدهد خداوند او را مورد رحمت قرار داده و گناهان او را مى آمرزد. و كسى كه چهارصد بار بگويد خداوند پاداش صد شهيد را براى او مى نويسد.

(6) در تمام ماه با پيروى از امام سجاد (عليه السلام ) در سجده خود اين ذكر را بگويد: عظم الذنب من عبدك فليحسن العفو من عندك .

(7) صبح و شب و بعد از هر نمازى بگويد: يا من ارجوه لكل خير و آمن سخطه عند كل شر، يا من يعطى الكثير بالقليل يا من يعطى من سئله يا من يعطى من لم يسئله و من لم يعرفه تحننا منه و رحمة اءعطنى بمسئلتى اياك جميع خير الدنيا و جميع خير الآخرة واصرف عنى بمسئلتى اياك جميع شر الدنيا و شر الآخرة فانه غير منقوص ما اءعطيت و زدنى من فضلك يا كريم سپس با دست چپ محاسن خود را گرفته و انگشت سبابه دست راست خود را حركت داده و گريه كند و بگويد: يا ذالجلال والاكرام يا ذالنعماء و الجود يا ذالمن حرم شيبتى على النار.

در اول اين دعا مى گويى : «از خداوند اميد هر چيزى دارى . و از خشم او نزد هر شرى در امانى » و از جمله اين خشمها مكر خداوند است و ايمنى از مكر خدا از گناهان بزرگ است . بنابراين از اين مطلب غافل مشو و قصد تو از عبارت اين باشد كه بشرط «توبه » اميد خير داشته و خود را از خشم او در امان مى دانى و گويا مى گويى : اى كسى كه براى بندگان خود راهى قرار داده كه اگر از آن راه بروند از خشم او در امان مى مانند. و آن راه همان توبه است . و اين فراز دعا امنيت بالفعل از مكر خدا نيست . و همچنين گفتار تو كه مى گويى «اميد هر خيرى را از او دارم » گويا مى گويى : اى كسى كه براى بندگان خود راهى قرار داده است كه اگر از آن راه بروند به هر چيزى كه بخواهند مى رسند. و اين راه همان دعاست .

اگر انسان در اين باره كه چرا در اين عبارت دعا «اعطنى جميع خير الدنيا و جميع خير الآخره » كلمه جميع تكرار شد ولى در اين عبارت «واصرف عنى جميع شر الدنيا و شر الآخره » اين كلمه تكرار نشده است بينديشد، شايد به اين نتيجه برسد كه اين اختلاف عبارت به اين مطلب اشاره دارد كه شر امرى عدمى است - كه همان دورى از رحمت خدا و محروميت از بخشايش الهى است - ولى چون خير امرى وجودى مى باشد، گويا انواع آن بيشمار است . ولى اينكه چرا «جميع شر الدنيا؛ تمامى شرهاى دني» در دعا آمده گويا به اين جهت است كه شرهاى دنيا براى همه مردم معلوم نيست .

دعا با تمام وجود

بدان كه به كمال اجابت و خير دعا نمى رسى مگر اينكه باطن و روح و قلب تو نيز متصف به صفات دعا باشد و اتصاف به صفات دعا اين است كه باطن و روح و قلب تو دعا كند مثلا وقتى مى گويى : ارجوك لكل خير (اميد به تمام خيرات از جانب تو دارم ) با باطن و روح و قلبت اميدوار به خدا باشى . و هر كدام نيز آثارى دارند كه بايد در عملت نمودار شوند. كسى كه اميد در باطن و روح او بوجود آمده باشد گويا تمامى وجودش ‍ اميد و زندگيش همراه با اميد است . و كسى كه با قلبش اميدوار باشد اعمالى كه با اختيار و تصميم انجام مى دهد بهمراه اميد خواهد بود. بنابراين بپرهيز از اين كه اميد در هيچ جنبه اى از جنبه هايت پيدا نشود. اگر مى خواهى ببينى كه رجاء و اميد در تو هست به كارهايت نگاه كن ببين آيا در حركاتى كه از تو سر مى زند، اثر آن كه همان طلب و خواستن است را مى بينى يا نه . فرمايش معصوم (عليه السلام ) را نشنيده اى كه فرمود: «كسى كه اميد به چيزى داشته باشد آن را طلب مى كند» و واقعا چنين است زيرا اگر در حالات اميدواران اهل دنيا در امور دنيوى بنگرى ، مى بينى آنها اگر از شخص يا چيزى اميد خيرى داشته باشند، به اندازه اميدشان آن را از آن شخص يا آن چيزى كه به آن اميد دارند، طلب مى كنند. مثلا تاجرى كه تجارت كرده و كارگرى كه كار مى كند همه و همه به اين جهت است كه خير و خوبى را در تجارت و كار مى بينند. و همچنين هر گروهى خواسته هاى خود را از جايى كه اميد دارند طلب مى كنند و تا رسيدن به آن از پاى نمى نشينند. ولى اكثر اميدواران بهشت و آخرت و فضل و كرامت خدا چنين نيستند و بهمين علت هيچگاه هم به آرزوى خود نمى رسند. زيرا اگر اميد به اين امور داشتند، طبق قانون فوق در پى آن مى رفتند. و بهر اندازه اميد در انسان پيدا شود، به همان مقدار نيز اثر آن كه همان طلب است بوجود مى آيد.

ساير مضامين دعا مثل تسبيح ، تهليل ، تحميد، تضرع ، خضوع ، ترس ، استغفار و توبه نيز همينطور است . زيرا گاهى حقيقت اين صفات در انسان بوجود مى آيد و گاهى فقط آن را ادعا مى كنيم ولى فقط زمانى آثار آنها آشكار مى شود كه حقيقت آنها بوجود آمده باشد. و اگر اثر آنها محقق نشد بايد بدانيم كه ادعايى بيش نبوده است مثلا اگر گمان مى كنى در باطن و با روح و قلبت خدا را تسبيح مى كنى و او را نيز از تمام نقائص منزه مى دانى ، چرا به وعده او در مورد رزق خود مطمئن نيستى در حالى كه او رزق تو را تضمين نموده است . و زمانى كه او را از شريك منزه مى دانى چرا از اطاعت او از ديگران مى ترسى ؟ و در طاعت ديگران و سرپيچى از فرمان او، از او نمى ترسى ؟

بلكه اگر واقعا مى دانستى كه خداوند دعاى تو را شنيده و باطن تو را مانند ظاهرت مى بيند و تو پرورش يافته و تحت اراده او هستى و او مى تواند تو را پاداش داده يا مجازات نمايد، تو را نجات داده يا هلاك كند و تو را قبول يا رد كند، حداقل از گفتن دروغ و ادعاهاى پوچ مى ترسيدى . بنابراين كسى كه مراسم بندگى را اظهار مى كند ولى در باطن اينگونه نباشد و خودش هم اين را بداند، مردم مى گويند، او مشغول مسخره كردن است نه عبادت ولى غالبا چنين نيست زيرا عبادت كننده معمولا از باطن خود غافل بوده و بهمين جهت عبادت خود را عبادتى واقعى و غير صورى پنداشته و نمى داند كه فريب خورده است . بهمين جهت از دسته مسخره كنندگان خارج و وارد گروهى مى شود كه خداوند درباره آنان فرموده است : ورشكسته ترين افراد از حيث عمل كسانى هستند كه مى پندارند كارشان خوب است .

(8) از دعاهاى هر روز ماه رجب دعايى است كه در اقبال از امام صادق (عليه السلام ) روايت نموده است كه حضرت در جواب معلى - كه از او درخواست كرد دعايى به او بياموزد كه جامع تمام چيزهايى باشد كه شيعه در كتب خود گرد آورده است - فرمودند: اى معلى ! بگو: «اللهم انى اسئلك صبر الشاكرين لك ...»

(9) دعايى ديگر دعايى است كه باز هم در اقبال از شيخ طوسى در باب دعاهاى هر روز ماه رجب روايت كرده است و آن دعا اين است : «يا من يملك حوائج السائلين ...»

(10) اين دعا را نيز در اقبال روايت نموده است : «اللهم انى اسئلك بمعانى جميع ما يدعوك به ولاة امرك ...» و اين دعايى است با مضامين عالى كه درهايى از علم براى اهلش از آن گشوده مى شود.

(11) و از دعاهاى مهم دعايى است كه بنابر روايت شيخ ، امام و آقاى ما - جان ما و تمام جهانيان فدايش و درود خدا بر او باد - آن را در مسجد «صعصعة » خوانده است . دعاى گرانقدرى كه با «اللهم يا ذالمنن السابغة » شروع مى شود.

(12) از دعاهاى مهم دعاهايى است كه «ابن ابى عياش » بنابر آنچه در اقبال است از توقيع مبارك امام عصر (عج ) روايت نموده است .

(13) نيز از كارهاى مهم در اين ماه زيارت امام حسين (عليه السلام ) در اول و وسط ماه است .