المراقبات

مرحوم آيت الله حاج ميرزا جواد ملكى تبريزى (ره )
مترجم : ابراهيم محدث بندرويگى

- ۱ -


تقريظ مرحوم علامه طباطبائى (ره ) بر كتاب المراقبات

بسمه تعالى

خداوندا! پروردگارا! نامهاى نيك ، برترين نشانه ها، بزرگى و نعمتها فقط از آن توست . همانگونه كه تو خود را ستودى تو را ستايش نموده و همانطور كه خود را مدح نمودى تو را مدح مى كنيم . بر بنده و رسولت محمد و آل او (صلى الله عليه و آله و سلم ) درود مى فرستيم . پروردگارا! از تو مى خواهيم دلهاى ما را پس از هدايت ، گمراه ننموده و رحمت خود را نصيبمان سازى كه فقط تو داراى بخشش فراوانى .

چند سطرى درباره كتاب اعمال سال (1) تاءليف پيشواى طايفه ، حجت حق ، آيت الله ، مرحوم حاج ميرزا جواد آقا ملكى تبريزى - قدس الله روحه - مى نويسيم نه با اين هدف كه اين كتاب گرانسنگ يا مؤ لف بزرگ آن را بستايم ؛ زيرا اين كتاب درياى لبريزى است كه در سنگ و پيمانه نگنجد و مؤ لف آن پيشواى والا مقامى است كه بلنداى زياد شخصيت او را هيچ مقياسى قابل اندازه گيرى نيست ، و ناتوانى ، عذرى موجه ، و ياءس ‍ از رسيدن به مقصد، براى استراحت كافى است ؛

بلكه با هدف تذكر به برادران و دوستان و سروران صادق و با صفا. كه ((تذكر براى مؤ منين سودمند است ».(2)

برادرانم ! زندگى دنيا بازيچه اى بيش نبوده و زندگى حقيقى سراى آخرت است . انسان در زندگى پست دنيا وظيفه اى جز آماده شدن براى زندگى آخرت ، پيمودن راه نزديكى به خداوند، پيشه كردن بندگى و تواضع در مقابل خدا ندارد. حجابى بين او و پروردگارش نيست . و چاره اى جز ايستادن در پيشگاه خداوند نمى باشد.

بنابراين انسان بايد در جايگاه نياز ايستاده و علامت بندگى را در خود آشكار نمايد؛ به پروردگار عزت روى نموده و متوجه ساحت بزرگى و عظمت او شود و با نامها و صفات نيكوى او و بوسيله دعا به او نزديكى جويد؛ و با مراقبت در روزها و شبهاى مختلف و ماهها و سالها به او متوسل و خود را در مسير وزش بادهاى انس و نسيمهاى قدس او قرار دهد. چنانكه فرمود (صلى الله عليه و آله و سلم ): در طول زندگانى شما نسيمهايى از رحمتهاى پروردگار مى وزد، بهوش باشيد! به آن رو كنيد و به آن پشت نكنيد.

بجان خودم سوگند، روش گذشتگان مقرب و روندگان راه بندگى ، يعنى محمد و آل پاك او و ساير پيامبران ، راستگويان ، شهدا و صالحين همين بوده است . و آنان چه همراهان خوبى هستند.

كتابى كه پيش رو داريد از بهترين كتابهايى مى باشد كه در اين زمينه نگارش يافته است . در اين كتاب لطايفى كه اهل ولايت خدا از آن مراقبت نموده و نكات ظريفى كه در دل سرگشتگان محبت خدا خطور نموده و تمام مطالبى كه مربيان درباره عبادت خدا فهميده اند، وجود دارد. خداوند مرقد مؤ لف بزرگ آن را نورانى ، از بارانهاى رحمت و بخشش ‍ خود بر آن سيراب و او را به پيامبر و آل پاك او ملحق نمايد.

محمد حسين طباطبائى

مقدمه مترجم

بسمه تعالى

خواننده گرامى ! كتابى كه در پيش رو داريد حاصل عمر عارف بالله و سالك الى الله مرحوم آيت الله حاج ميرزا جواد آقا ملكى تبريزى قدس ‍ سره مى باشد. او در اين كتاب علاوه بر يادآورى و ذكر مهمترين اعمال و مراقبات سال و ذكر نكاتى درباره سير و سلوك ، به مناسبتهاى مختلف در زمينه معارف اسلامى مباحث ارزنده اى دارد. مسائلى از قبيل : ذكر برخى از وقايع تاريخ اسلام ، حقيقت قرآن ، آداب قرائت قرآن ، آداب و شرايط دعا، راز عدم استجابت برخى از دعاى نيكان ، بعثت ، غدير، ولايت ، اخلاص ، ريا، عالمهاى مختلف هستى ، اسرار حج ، مباهله ، آداب وعظ، آداب افطار و سحرى ، حقيقت عيد و آداب آن و...

بنا به پيشنهاد آقاى هاشمى مدير محترم مؤ سسه نشر اخلاق مبنى بر ترجمه اين كتاب و باين جهت كه ترجمه هاى موجود آن ، با وجود تلاش ‍ مشكور مترجمان ، ناقص و همراه با پاره اى اغلاط بود، اين ترجمه را از زمستان 72 شروع و به خاطر مشغله هاى فراوان و دقتى كه در ترجمه داشتم با توفيق الهى آن را در بهار 1374 به پايان بردم . در اين ترجمه كه تا حدى آزاد است سعى شده مقاصد مؤ لف بشكل جامع و مانع و با عباراتى سليس و روان منعكس شود. تا چه قبول افتد و چه در نظر آيد.

# لازم به توضيح است كه همه پاورقيها از مترجم مى باشد.

و الحمد لله رب العالمين

ابراهيم محدث

بهار 1374

زندگى مؤ لف قدس سره

عالم عامل ، فقيه كامل ، اخلاقى مهذب ، استاد باتقوا، مرحوم آيت الله حاج ميرزا جواد آقا ملكى تبريزى تحصيلات خود را در نجف اشرف نزد علماى برجسته عصر خود به پايان رسانيد. مراتب سلوك و اخلاق را از مظهر انوار هدايت ، انسان ملكوتى ، استاد بزرگ ، مشهور به مولى حسينقلى همدانى اخذ كرده و فضايل نفسانى را نزد او تكميل نمود. در فقه و اصول شاگرد علامه شيخ آقا رضا همدانى و ساير علما بود. سپس به ايران بازگشته ، در سراى ايمان «قم مشرفه » ساكن و مشغول به وظايف علمى و عملى خود گرديد.

او مصداق بارزى از آنچه درباره علامات ايمان و آثار يقين مى گويند بود. آتش محبت خداى متعال و جانشينان او عليهم السلام چنان در دل شريفه زبانه مى كشيد كه گويى قلب او پاره اى از آتش بود.

او در روز عيد قربان سال 1343 از اين دنيا رحلت كرد. يكى از شاگردان او در رثايش قصيده اى به نام قصيده جواديه سروده كه ماده تاريخ وفاتش ‍ (از جهان ، جان رفت و از ملت ، پناه ) بود. خداوند او را غريق رحمت خود بگرداند.

تاليفات او عبارتند از:

1- اسرار الصلوة .

2- سير الى الله معروف به رساله لقاييه .

3- المراقبات يا اعمال السنه (همين كتاب ).

4- رساله اى در فقه .

5- رساله اى در اصول .

دو كتاب آخر چاپ نشده است .(3)

مقدمه مؤ لف

بسم الله الرحمن الرحيم

تنها خدا را سزاوار ستايش دانسته و بر محمد و دودمان پاك او سلام كرده و بر آنان درود مى فرستم .

خطاب به خود مى گويم : اى بنده پست بيكاره ! روزهاى زندگى تو از هنگام تولد تا زمان مرگ ، مانند ايستگاههاى مسافرت تو به وطن اصليت مى باشد. همان جايى كه خلق شده اى تا در آن ساكن شده و زندگى جاويد داشته باشى . و پروردگار، سرپرست و مالكيت تو را به اين سفر فرستاده است تا فوايد زياد و كمالات انبوه و بى شمارى را كه خرد خردمندان و دانش دانشمندان و تصور حكيمان تمام آنها را نمى توانند بفهمند بدست آورى . فوايدى از قبيل : رسيدن به روشنايى و زيبايى ، شادمانى و نعمت ، بلكه فرمانروايى و شوكت ، و شكوه و زيبايى و كمال . اگر در پى خوشنودى او بوده ، و بدنبال هدايت او حركت كرده و سفارشات او را انجام دادى به سودهاى كلان و فراوانى مى رسى كه كسى قادر به شمارش ‍ گونه هاى آن نيست ؛ چه رسد به شمارش تك تك آنها. و كسى توان تصور بزرگى آن را ندارد. كسى آن را نديده و درباره آن چيزى براى ما نقل نشده است .

از دو راه مى توان اين مطلب را اثبات كرد: با دليل عقلى و دليل نقلى .

دليل نقلى عبارت است از آيات و روايات زير:

«هيچكس نمى داند به پاداش نيكوكاريش ، چه نعمت و لذتهاى بى نهايت كه روشنى بخش ديده است ، براى او مخفى (ذخيره ) شده است .» و «اگر نعمتهاى خداوند را بشماريد، نمى توانيد تمام آنها را بشماريد.» و در روايات متواتر آمده است : «در هر روز جمعه نعمتهاى بهشت دو چندان شده و اين مطلب پايانى ندارد.» و در حديث معراج است كه : «خداوند متعال مى فرمايد: در هر روز هفتاد بار به آنها (اهل بهشت ) مى نگرم . در هر بار با آنان سخن گفته و دارايى آنان را هفتاد برابر مى گردانم .»

دليل عقلى اين است كه : از زمانى كه خداوند ماديات را در اين دنيا آفريده تاكنون به آن نظر نيفكنده است . با اين وجود اين همه نعمت در اين دنيا وجود دارد. با سنجش اين جهان با جهان آخرت كه جهان نزديك شدن و ديدار او مى باشد به اين نتيجه مى رسيم كه نعمتهاى آن جهان و قابل مقايسه با نعمتهاى دنيا نيستند.

بعضى از دانشمندان خداشناس گفته اند: چيزهايى كه در بعضى از جهانهاى آخرت مى باشد، همگى سرشار از بى نيازى و زندگى مى باشند. گويا زندگى در آن جوشيده و فوران مى كند. جريان زندگى آنها فقط از يك منبع سرچشمه گرفته و اينطور نيست كه چيزى مثلا فقط «گرم» باشد يا فقط ((باد» باشد. بلكه تمام اين چيزها از يك جنس ‍ مى باشند؛ ولى جنسى كه در آن هر مزه اى احساس مى شود؛ مزه نوشيدنى و شيرينى و هر چيزى كه مزه اى داشته باشد؛ و نيز نيروى هر چيزى كه نيرويى داشته باشد (در همان يك جنس يافت مى شود)؛ و نيز بوى تمام چيزهاى خوشبو؛ رنگ تمامى رنگها، و تمام آوازهاى زيبا و آهنگهاى موزون موسيقى ؛ و تمام چيزهايى كه حس مى شود. و تمام اينها همانطور كه گفتيم در يك حالت غير مركب و بسيط مى باشد.

زيرا اين حالت حالتى حيوانى و عقلى مى باشد كه در برگيرنده تمام حالات پيش گفته است و تمام اين حالات در اين حالت وجود دارد، بدون اين كه بعضى از اين حالات با بعضى ديگر مخلوط شود و عده اى از اين حالات عده ديگرى را از بين ببرد. بلكه تمام اين حالات در همان يك حالت محفوظ و موجود است كه گويا هر كدام از اين حالات بتنهايى وجود دارد.

بنابراين فكر كن ؛ اى انسان ! تو در رابطه با منافع اين دنياى زبون در حركات و سكنات خود آنگونه عمل مى كنى كه سود بيشترى برده و منافع بيشترى را كسب نمايى . بهمين جهت چيزهايى را انتخاب مى كنى كه مزيت و برترى بيشترى داشته باشد. بلكه از اين هم بالاتر، بخاطر آب و غذا و رختخواب بهتر خود را خسته و وقتت را صرف مى كنى ؛ در حالى كه بخوبى مى دانى كه از اين خستگى بجز تفاوت كمى بدست نمى آيد كه آن هم هميشگى نبوده و بزودى از بين مى رود.

پس چرا در رابطه با آخرت خود اينگونه نيستى ، با وجود اين كه نعمتهاى آخرت پايدار و جاويد بوده و نعمتهاى اين دو جهان با هم قابل قياس ‍ نيستند. مثلا اگر كالايى را جهت تجارت خريده و سپس متوجه شوى كه اگر بجاى آن ، كالاى ديگرى مى خريدى ، استفاده تو دو چندان مى بود، اندوهگين و ناراحت شده و خود را سرزنش مى كردى كه چرا از اين مطلب غافل بودم ؛ و تصميم مى گرفتى كه از اين به بعد بى گدار به آب نزنى . ولى اگر در تجارت آخرت هفتاد برابر سود يا بيش از آن را از دست بدهى غمگين نمى شوى . مثلا نماز جماعت در مسجد جامع با امامت عالم باتقوا بخصوص اگر جمعيت زيادى به او اقتدا كرده باشند، ثواب آن هزاران بار بيش از نماز فراداى در خانه است . با اين وجود در مورد آن كوتاهى كرده و براى از دست دادن آن حتى باندازه يك دهم از دست دادن مال دنيا هم ناراحت نمى شوى .

باعث اين همه سستى چيزى جز ضعف ايمان است ! بترس از اين كه اين ايمان ضعيف را در ترسهاى زياد - بخصوص در سختيهاى مرگ - از دست داده و با بد عاقبتى و بى ايمانى از دنيا بروى . خود را براى مجازات بزرگتر بودن خواست دنيا از خواهش آخرت آماده نموده و اين سخن معصوم (عليه السلام ) را بياد آور كه : «كسى كه صبح كند و همت و خواست بزرگتر او دنيا باشد پيوند خود را با خداوند بريده و خداوند چهار چيز را در قلب او جايگزين مى نمايد: غمى كه هيچگاه از او جدا نشود، كارى كه هيچگاه از آن فراغت نيابد، فقرى كه هيچگاه به بى نيازى نرسد و آرزويى كه به پايان آن نرسد.» و از اين عبارت كه «پيوند خود را با خدا بريده است » غافل مشو كه اين خود مجازات بسيار بزرگى است .

اى عاقل ! اين ضرر و بدبختى بزرگ را در ترازوى عقل خود با هر ضرر دنيايى كه تصور مى شود مقايسه كن و ببين آيا بين اين دو نسبتى هست . درباره مصيبت خود در زمان مهلت بينديش ؛ فرصتها را از دست نداده و براى روز افسوس و پشيمانى و طولانى بودن روز قيامت و ترسهاى آن خود را آماده كن . از عذاب ، انتقام و مجازات سخت روز قيامت بر نفس ‍ خود گريه كن ؛ نفسى كه در اين دنيا به نعمت و آسايش عادتش داده اى . و بگو «اى پروردگار و آقا و مولاى من ! از چه چيزى به تو شكايت كنم و براى كدام فرياد بكشم و گريه كنم ! براى درد عذاب و شدت آن ! يا بخاطر طولانى بودن عذاب و مدت آن ! يا از عقرب و مار يا از گرز آهنين و زنجير!» شايد از اين تفكر پندى گرفته و با توبه راستين آماده سفر شوى و با انجام نيكيها گناهان را از بين ببرى . زيرا پروردگار ما را خيلى دوست داشته و گناهانمان را مى بخشد. خداوندى مهربان و سپاسگزار كه توبه را پذيرفته ، با پاداشهاى زياد از خوبيهاى كم سپاسگزارى نموده ، لغزشها را از بين مى برد و گناهان را تبديل به چند برابر نيكى مى كند.

و بگو: «اى كم خرد بى ادب و ديوانه اى كه امروز و فردا مى كنى ! اى كسى كه كارهاى زشت تو باعث بدبختيت مى شود! چه زمانى اين كارها پايان مى يابد و چگونه ! چرا اين همه سستى و كسالت و كارها را به آينده واگذار نمودن و امروز و فردا كردن ! اين سرپيچى و شورش و انكار و كفران نعمت چرا! چرا به ضعيفى بدن ، نازكى پوست و باريكى استخوانت رحم نمى كنى ! چگونه مى توانى با اين ترسهاى بزرگ روبرو شده و فشارهاى زياد تحمل نمايى ! بدنى كه هميشه بهترين لباسها را مى پوشيد، وقتى كه «قطران » و لباسهاى آتشين پوشيده و با شياطين در كند و زنجير شود و در چاه آتش خيلى عميقى كه زيورآلات آن آهن است انداخته شود، چه حالى خواهد داشت ! چاهى كه نوشابه آن آب بسيار گرم و چرك آلوده به خون است . «آب بسيار گرمى روى سر آنها ريخته مى شود كه امعا و احشا و پوست آنها را مى گدازد. و گرزهاى آهنين براى آنها مهياست .» چه سختى و گرفتارى بد و چه عذاب دردناك و چه مجازات سخت و رسواكننده اى .

آيا تو نبودى كه در دنيا با امثال خودت مسابقه مى گذاشتى ؛ به اعيان و اشراف حسد ورزيده و با ثروتمندان و عزيزان چشم هم چشمى كرده و فخر مى فروختى و از ندارى و ذلت پيوسته غصه مى خوردى .

هنگامى كه تو را در زنجير و دستبند به دست با چهره سياه و چشم كبود به صف محشر بياورند و ببينى ديگران چنين نيستند چه حالى خواهى داشت . به چپ و راست خود مى نگرى و مى بينى «در آن روز بعضى از چهره ها شاداب بوده و به پروردگارشان مى نگرند. در آن روز بعضى از چهره ها تابان ، خندان و خوشحال است .» آنان لباس امان از عذاب پوشيده و تاج عظمت و پادشاهى بر سر گذاشته اند. فرشتگان رحمت گرداگرد آنان را فرا گرفته و در شادى و ناز و نعمت بسر مى برند. و زنان سياه چشم و جوانان زيباى بهشتى آنان را احاطه مى كنند. آيا نمى گوئى : «اى پروردگار و آقا و مولاى من ! فرض كن بر حرارت آتشت صبر كردم ولى چگونه مى توانم كرامت تو را ببينم و باز هم صبر كنم و در حالى كه به بخشيدن تو اميدوارم چگونه مى توانم در آتش بمانم .»

اگر به خدا، رسول او و كتابى كه بر رسول خود نازل كرده است ايمان دارى بايد به دستورات الهى عمل كرده و با تمام توان جهت رفع مصيبتهاى بزرگى كه بر خود وارد كرده اى تلاش كنى . مبادا شيطان تو را با كرم خداوند فريب داده و يا فريب حلم و بردبارى خدا را بخورى .

زيرا حلم او گرچه زياد است ولى مجازات او نيز شديد است . آيا عاقبت كسانى را كه فريب حلم خدا را خوردند نشنيده اى ! «آيا نديده اى كه خداوند با قوم عاد چه كرد! و نيز ارميها را كه داراى قدرت و عظمت بودند (چگونه كيفر داد) (شهر ارم ) كه هيچ كجا شهرى به زيبايى و استحكام و بزرگى و تنعم آن نبود. و نيز به قوم كه سنگ را شكافته و كاخهاى سنگى براى خود مى ساختند (چه كيفر سختى داد)! و نيز فرعون صاحب قدرت و سپاه فراوان (را چگونه در دريا غرق كرد) كسانى كه در زمين ظلم و طغيان كردند!» آيا بياد نمى آورى كه خداوند با شنبه ايها چه كرد، هنگام خواب انسان بودند ولى صبح خود را ميمون و خوك يافتند يا آنان كه شب در سلامتى كامل بودند ولى صبح از جهنم سر درآوردند! آيا نمى ترسى كه تو نيز مانند آنان باشى .

چگونه از شبيخون و خوارى ايمن شده اى ! كسى كه از مرگ در خواب مى ترسد چگونه مى خوابد! كسانى كه مواظب اعمال خود بوده و در طاعت خدا تلاش مى كردند، در هر روز چندين بار صورتهاى خود را بدقت بررسى مى كردند كه ببينند آيا بحال خود باقى مانده يا از ستم و سرپيچى سياه شده است . با اين اوصاف كسانى كه در امور دينى سهل انگار هستند، خود را به فراموشى زده و در انجام گناهان و سرپيچى خداوند جدى هستند چه سرنوشتى خواهند داشت !

بنابراين لازم است براى بهره مند شدن از رحمت و بخشش فورا اقدام كنى . خطاهايى را كه در گذشته مرتكب شده اى جبران نموده و آماده تعمير قبرت شوى . اگر در توبه صادق بوده و در تدارك گذشته و بازگشت تلاش نمايى خواهى ديد كه درها به روى تو باز بوده و لغزشهايت ناديده گرفته شده است ؛ پروردگار به تو روى آورده ، گناهان تو را محو نموده ، زشتيها و گناهان را تبديل به چند برابر خوبى نموده و تو را به درجات بلندى مى رساند؛ و مانند پدر و مادرى مهربان و دوستى دلسوز و عاشق تو را پذيرفته با تو با مهربانى سخن گفته جواب مثبت به تو داده و حجابهاى عقلت را برطرف مى نمايد؛ تو را ملحق به دوستان عاقل خود نموده و پرده هاى بين تو و خودش را برمى دارد؛ با تو بخوبى سخن گفته و تو را گرامى خواهد داشت . كه اوست سلطان سلاطين و مالك مالكها.

بشتاب بشتاب ! كه خداوند بخشنده اى مهربان و سرورى دوستدار و علاقه مند است ؛ بخشايشگرى نيكوكار، دوستى نزديك و نزديكى است كه اجابت مى كند.

و مژده ، اى عاقل و با معرفت و صاحب نظر و اختيار! كه راه رونده بسوى او نزديك است . او خود را از خلق خود نمى پوشاند مگر اين كه آرزوهاى مردم خداوند را از آنان بپوشاند. بنابراين آرزوها و خواهشهاى نفسانى را رها كن . كه او داراى بزرگى ، زيبايى ، نيكى و بخشش است . و بسوى او بشتاب كه دوستى نزديك و نزديكى است كه اجابت مى كند.

عقل و دل را بيدار كرده ، انكار و دشمنى را ترك نما و به طرف آن آقاى بخشنده حركت كن . همان پروردگار بندگان و جهانيان كه حاضر و آشكار است .

و اى نفس ! بدان كه مى توانى نزديكى و رضايت او را در مدت يك روز بلكه در يك ساعت و يك لحظه بدست آورى ؛ بشرط اين كه بداند نيت تو در ترك غير خدا و قصد ديدار او صادقانه و پاك است . زيرا او حاضر است نه غايب ؛ روآورنده است نه روگردان ، و مشتاق است نه غير آن .

آيا فرمايش خداوند به حضرت عيسى (عليه السلام ) را نشنيدى كه به آن حضرت فرمود: «اى عيسى ! چقدر چشم بدوزم و با بهترين شكل ، بندگانم را بخوانم ولى آنها به طرف من نيايند.» آيا اين حديث قدسى را نشنيده اى كه (خداوند فرمود): «اگر كسانى كه به من پشت كردند، مى دانستند كه چگونه در انتظار آنان هستم و چه اشتياقى به بازگشت آنان دارم از شوق من مى مردند و اعضاى بدن آنها از هم جدا مى شد.»

نيز روايت شده است كه خداوند متعال مى فرمايد: «بنده من ! قسم به حق تو بر من كه من تو را دوست دارم ، قسم به حق تو بر من ، تو نيز مرا دوست بدار.» آه ، آه از تاءسف و افسوس و آه از زيان و آه از نابودى و آه از بلا! «كه امر خدا را اطاعت ننمودم ؛ در حق خود ستم كرده و وعده هاى خدا را مسخره كردم .»

و اگر چنين همتى ندارى ، با تلاش و كوشش و با نرمى مداراى با نفس و سخت نگرفتن به خود از ضايع شدن و بيهوده گذشتن اوقات جلوگيرى كن . تا بدين ترتيب به انجام خيرات عادت كنى . زيرا خير، عادت است . و از شر بپرهيز كه پرهيز از آن عبادت است . و مبادا كه هميشه در غفلت از خداوند بسر برى كه در اين صورت از حيوانات و از پست ترين مردم پست تر خواهى بود.

بآسانى مى توان از روزهاى سال مراقبت كرده و براى يك بار بعضى از اعمال سال را انجام داد. و من در اين كتاب بطور اختصار مهمترين اعمال وارده و لازمترين مراقبات را مى نويسم .

يقين داشته باش كه هيچگاه نمى توانى ظاهر خود را اصلاح نمايى مگر با اصلاح باطن . زيرا سرچشمه اعمال قلب است . و از همين رو است كه از قلب صالح جز عمل صالح و از قلب فاسد جز عمل فاسد برنمى آيد. بنابراين مهمترين كارها اصلاح قلب است . و قلب از ملكات نفسانى پيشين و خطورات قلبى تاءثير مى پذيرد. خطورات قلبى نيز از محسوسات و ملكات نفسانى و خلق و خوى سرچشمه مى گيرد. اكنون اگر كسى نتوانست قلب خود را از اين راه اصلاح كند، چاره اى جز كوبيدن درِ لطف و بخشش خداى كريم و رحيم (براى توفيق ، تاءييد و هدايت ) نخواهد داشت . بهمين جهت اگر كسى واقعا بفهمد كه نمى تواند نفس و قلب خود را اصلاح نمايد و چاره اى جز درخواست رحمت پروردگار خود ندارد - و خود را مانند كسى ببيند كه در درياى عميقى در حال غرق شدن يا در آتش گرفتار شده است - و خود و دل و عمل و كارش را به خدا سپرده و به عنايت او خوشبين باشد حتما نجات يافته ، سعادتمند شده و به خواسته خود مى رسد. زيرا او توانايى است كه ناتوان نشده ، بخشنده اى است كه بخل نورزيده و امينى است كه خيانت نمى كند. و گفته اند - و چه خوب گفته اند -: مبارزه با فريب هاى نفس و شيطان پايانى ندارد مگر اين كه عجز خود را بخوبى درك كرده و صادقانه به خداوند پناه بريم .

پس بايد عمل خود را به خدا سپرده ، باطن ، روح ، قلب ، بدن ، ايمان و عمل را به خداوند تسليم نمايد كه خداوند در حق كسى جفا و خيانت نمى كند.

آنگاه فرض كند كه در مقابل خداوند متعال ايستاده و در حالى كه بدون واسطه با او در حال سخن گفتن است به او مى گويد: آيا پاسخ تو «نه » خواهد بود - و گفتن كلمه «نه » براى او سنگينتر از كوهها باشد - سپس بگويد: اگر بگويى «نه » واى بر من ! واى بر من ! و بفريادم برس ! بفريادم برس !

سپس درباره خوارى رد خداى متعال در جميع ابعاد و آثارش ، در عقل و روح و بدنش فكر كرده و آنگاه براى تمام اين مصيبتها يكى پس از ديگرى گريه كند و بگويد: واى بر عقل من اگر پروردگار و آقاى من آن را بپوشاند! عقل من چه حالى خواهد داشت اگر نتواند به مقام نور، شرف ، حضور، آبرومندى و منزلت داشتن نزد خدا و رسيدن به مقام فرماندهى فرشتگان و امين وحى خدا بودن برسد؛ عبادت كننده هواى نفس ، مطيع خوك شهوت و خدمتگزار سگ غضب شده و نتواند به همسايگى بهترينها و نزديكى پروردگار جهانيان برسد؛ و سرانجام ماهيت انسانى او تغيير كرده و تبديل به شيطانى گمراه كننده و فريبكار شود.

سپس مجازات سختى را كه همان رد خداى متعال باشد - و اين مجازات به روح او مى رسد - را در خاطر آورده و بگويد: واى بر روح من اگر خداوند به او پناه نداده و نتواند به خدا بپيوندد؛ از مجلس انس او طرد شده ، او را به قسمت صدرنشين بهشت راه نداده و در جهنم با شياطين همراه شود!

سپس قلبش را بياد آورده و بگويد: واى بر قلب كسى كه مثل قلب من باشد؛ هنگامى كه از ياد خدا و دوستى بخشنده اى كه احسان او فراوان است منع ، به شيطان مايل و دلداده اين دنياى پست شود؛ بطورى كه تمام ذكر و فكرش دنيا بوده و عاقبت در چاه آن بيفتد! «چنين كسى مانند سگى است كه اگر او را تعقيب كنى ، زبان خود را بيرون مى آورد و اگر او را ترك كنى زبان خود را بيرون مى آورد.» از تاريكى معصيت سياه شده ، به جاى ياد خدا خود را به فراموشى زده ، به جاى علوم به وسوسه ها روى آورده و در نهايت بر دل او مهر خورده و راه نجاتى براى او باقى نماند!

سپس بر اعضاى بدنش يكى پس از ديگرى بگريد و خطاب به سرِ خود بگويد: اى سر! اگر خداى رحمان تو را در دنيا عذاب و تو را تبديل به سر ميمون و خوك نمايد يا روى تو را سياه كرده و در ميان جهانيان رسوايت نمايد يا چشمت را كور يا گوشت را كر يا زبانت را لال يا تو را بدريخت نمايد چه حالى خواهى داشت ! آيا نديده و نشنيده اى كه خداوند بر بسيارى از عصيانگران خشم گرفت و باين شكل آنها را عذاب نمود. يا آتشى بر آنها فرو فرستاد و در دنيا آنها را سوزاند و سپس آنها را به آتش ‍ جهنم فرستاد! آيا نمى ترسى كه مجازات تو را به پس از مرگ واگذار نمايد كه بسيار ناگوارتر و سخت تر است !

پس اى صاحب عقل و شناخت و داراى راءى و نظر و اختيار! چرا احوال قبر و پوسيدگى و كرمها و مصيبت هاى آن را در خاطر نمى آورى ! هنگامى كه در خاك مدفون شده ، خاك گوشت تو را خورده و كرمها در بينى تو وارد شوند؛ مردمك چشم بر چهره افتاده ، قيافه تميز، زيبا و لطيف تو تبديل به هيزم زيادى شود. و علاوه بر اين كه صورتت در گل فرو رفته و در زمين مدفون شده است ، ذلت ، فلاكت ، شكستگى ، بلا و شكنجه هم ببينى .

در آينه عقلت زيبايى صورتت را ديده و در مورد بد قيافگى و زشتى خود تاءمل كن و از مصائبى كه پس از مرگ بر تو وارد مى شود پند و اندرز بگير. سپس فكرت را متوجه عذاب آخرت و جهنم نموده و درباره آب بسيار گرمى كه بر سرت ريخته مى شود - كه «پوست بدن و درون آنها (امعا و احشا) را مى سوزاند. و گرزهاى آهنين براى آنهاست .» - بينديش ! در آتشى بسيار سوزان كه عمق آن زياد است انداخته مى شوى ! آتشى كه زيورآلات آن آهن و نوشابه آن آب جوشان و چرك آلوده به خون است !

و بدين ترتيب بر تمام اعضاى بدنش يكى پس از ديگرى گريه كرده و در خاطر آورد اگر اهل عذاب باشند چه بلاهايى را بايد تحمل كنند. و اگر بخواهد مى تواند هر شبى بر يكى از اعضاى بدنش بگريد. همچنين مى تواند نوحه امام سجاد (عليه السلام ) را بر خود - كه «زُهَرى » آن را با نظم و نثر روايت كرده است - بخواند.

در يكى از شبها هم بر كمى حيات خود گريه كند. باين ترتيب كه ابتدا احسان خدا را نسبت به خود و بردبارى طولانى و خوبى و لطافت درخواست او در دعوت به خلوت و نزديكى و مجلس انس خود را بياد آورده و سپس چگونگى برخورد خود با آن پروردگار بزرگ را در خاطر آورده و ببيند در مقابل اين گراميداشتهاى بزرگ چه وظيفه اى دارد. بر مروت ، حيا و وفاى خود گريسته و بگويد: واى از كار زشت و سرافكندگيم ، از رسوايى و كمى حيايم ! اين پروردگار و آقا و نعمت دهنده من ، مالك مالكها، حاكم حاكمان و بخشنده ترين بخشندگان است كه مرا دعوت به ذكر، همنشينى و انس با خود مى كند؛ در حالى كه مالك مالكها، بى نيازترين بى نيازها و پروردگار زمين و آسمان است .

ولى من قبول اين گراميداشتهاى بزرگ را بر خود سنگين مى دانم ؛ در حالى كه من ذليلترين ذليلها، فقير از همه جهات ، بلكه فقر محض ورشكسته ، در گرو نعمتهاى او، موجود بعنايت او، زنده به حيات او، روزى خور او، مسامحه كار و مجرم در رابطه با خدمت به او مى باشم .

به من فرصت داده و با پوشش خود بديهاى مرا پوشانده و با شناخت خود مرا گرامى داشته و براه خود راهنمايى نموده ، و رفتن به طرف بخششهاى خود را بر من آسان نموده است . مرا در راه نزديك شدن به خود قرار داده و با نعمت خود دوستى و محبتش را به من آشكار نموده است . براى دعوت به مجلس بخشش خود و انس گرفتن با مناجات خود گراميترين مخلوقات در نزد خود و محبوبترين بندگانش را فرستاده است . و براى گراميداشت من به يك نعمت اكتفا ننموده و نعمتهاى ديگر را از من سلب نكرده بلكه پيوسته نعمتى را بر نعمت ديگر اضافه نموده تا اين كه با فرستادن فرشته اى در هر شب براى دعوت من ، مرا محترم داشته است . ولى من جواب خوبيهاى او را با بدى داده و برخورد زشتى با او داشته ام ؛ بر چيزهايى كه موجب خشم او مى شده حريص بوده و با سرعت كارهايى را كه دور از رضايت او بوده انجام داده و براى بدست آوردن خوشنودى او سرعت نگرفته ام .

از «روزى » اندك او خشمگين بوده و در حالى كه مشغول گناه بودم پاداش نيكوكاران را از خدا خواسته ، انتظار رحمت و نعمتهاى بزرگ را از او داشته و خود را از مجازات ايمن مى دانستم .

انا لله و انا اليه راجعون ! چه مصيبت بزرگى كه مجازات آن نيز بزرگ است ! واى از رسوايى ، كم حيايى و بى وفايى ! چرا در حضور او گناهان كبيره را انجام دادم ؛ در حالى كه آن را از كوچكترين آفريدگان او پنهان مى كردم و چرا در حالى كه همراه من بود ملاحظه او را نكردم . او بديها و گناهانم را پوشانيد ولى احترام اين پوشش را نگه نداشتم . آه از سيه روزى من در لحظه ورود بر او! با چه رويى با او ديدار كنم ! با چه زبانى با او نجوا كنم در حالى كه پيمانها و سوگندها را بعد از محكم نمودن آنها شكستم . هنگامى كه او را خواندم در خطاها فرو رفته بودم ولى دعوتم را اجابت فرمود؛ در حالى كه احتياجى به من نداشت . در حالى كه با او بيگانه بودم مرا دعوت كرد ولى من به او پاسخى ندادم ؛ به من روى نمود ولى از او روى گرداندم . واى از كار زشت من و بدكاريم ! چگونه جراءت كردم و چطور خود را فريب دادم ! خدايا بخاطر اين كارهاى بسيار زشت و اين حالات دردناك و بد به فريادم برس !

قسم به عزت و بزرگيت اى آقا و مولاى من و اى پناهگاه و نجات دهنده من ! اگر پوست من مى توانست عذاب تو را تحمل كند و نيرويى داشتم كه مى توانستم مجازات تو را تحمل نمايم ، از تو نمى خواستم مرا ببخشى بلكه بخاطر خشمى كه بر خود دارم و پستى خودم ، از تو مى خواستم مرا عذاب و مجازات نمايى كه چرا بعد از اين گراميداشتهاى بزرگ از اوامر تو سرپيچى كرد. تو، به او روى آوردى ولى او بعد از اين همه لطف از تو روى گردانده و به تو پشت كرد چه پروردگار مهربان ، چه بردبارى بزرگ و چه لطف فراوانى درِ «توبه » را براى عاصيان پست و تجاوزگران خطاكارى مانند من گشود، از بازگشت آنان جلوگيرى ننمود، به توبه كننده وعده قبول داد؛ از گناهان درگذشته و آنها را تبديل به چند برابر اعمال شايسته گردانيد.

و در يك كلام ، بايد در ابراز حقيقت جنايات خود و بخششهايى كه مى داند از طرف پروردگارش به او شده ، جديت نمايد. تا بدين وسيله تاءسف و وجد و گريه او بيشتر شده و سبب نازل شدن رحمت و بهره مندى خود از بخشش خداوند شود.

از مهمترين مهمها توسل پيدا كردن در آخر هر شب به پناهان آن شب و حاميان پيروان پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) كه از معصومين (عليهم السلام ) هستند، نيز سلام نمودن بر آنان مى باشد و درخواست شفاعت آنان از او در پيشگاه خداوند براى قبول نمودن اعمال ، تبديل بديها به خوبى و خواستن اين مطلب كه او را در نظر داشته ، او را در دسته و گروه و دعوت كنندگان خود قرار داده و از خدا بخواهند از او راضى شده ، او را قبول نموده و او را به معصومين (عليهم السلام ) ملحق نمايند. و او را از شيعيان نزديك و دوستان قديمى آنان قرار دهند.