داستانهاى اصول كافى داستانهاى اصول كافى جلدهای ۲ و ۱

محمد محمدى اشتهاردى

- پى‏نوشت‏ها -


1-حضرت ولى عصر (عج )در پنج سالگى در سال 260 ه .ق هنگام رحلت پدر بزرگوارش امام حسن عسكرى (ع )، از نظرها پنهان شد، و تا نيمه شعبان 392 ه .ق (حدود 70 سال )چهار نفر از فقهاى ربانى به ترتيب ، زير، واسطه بين آن حضرت و مردم بودند:
1 - عثمان بن سعيد(از سال 260 تا 300 ه .ق )
2 - محمد بن عثمان ( از سال 300 تا 305 ه .ق )
3 - حسين بن روح (از سال 305 تا 326 ه .ق )
4 - على بن محمد سيمرى ( از سال 326 تا 329 ه .ق )
اين دوره را، دوره ، ((غيبت صغرى )) مى نامند، و با رحلت على بن محمد سيمرى (ره ) غيبت شروع شد و هنوز ادامه دارد (شرح دربحار، ج 51، ص 344، به بعد)
2- اقتباس و تلخيص از مقدمه اصول كافى ط دارالكتب الاسلاميه ، صفحه 8 تا 22.
3-اقتباس از مقدمه كافى ج 1، ص 27، به نقل از مدارك مختلف .
4- نويسندگان كتب اربعه عبارتند از: مرحوم كلينى (مؤ لف كتاب كافى ، متوفى 329 ه .ق )، و مرحوم صدوق (مؤ لف كتاب ((من لا يحضر))، متوفى 381 ه .ق )ومرحوم شيخ طوسى (مؤ لف كتاب استبصار وتهذيب ، متوفى 460 ه .ق )كه نام هر سه ،((محمد))بود، و هر سه ايرانى بودند.
5-قبلا همين تنظيم در مورد نهج البلاغه و مثنوى مولانا، به نام ((داستانهاى نهج البلاغه )) و ((داستانهاى مثنوى ))، از نگارنده ، چاپ و منتشر شده است .
6- و مدارك ما، اصول كافى ، چاپ ((داراكتب الاسلاميه ))است ، و از ترجمه اى كه بر اين كتاب شده است نيز استفاده وافر كرده ايم .
7- اصول كافى ، ج 1، كتاب العقل و الجهل ، حديث 2، ص 10.
8- همان ، حديث 18، ص 24، ج 1.
9- باب التفكر، حديث 2، ص 54 - ج 2.
10-همان ، حديث 19، ص 24، ج 1.
11- همان ، حديث ص 24، ج 1.
12- همان ، حديث 27، ص 26، ج 1.
13- همان ، حديث 10، ص 12، ج 1.
14- صفة العلم و فضله ، حديث 1، ص 32، ج 1.
15- باب استعمال العلم ، حديث 4، ص 44، ج 1.
16- كتاب فضل العلم - باب النوادر، حديث 4، ص 48، ج 1.
17- همان ، حديث 10، ص 50، ج 1.
18- باب نادرفيه ، ذكر الغيب ، حديث 2، ص 257، ص 1.
19- باب الاخذ بالسنه و شواهد الكتاب ، حديث 8 ،ص 70، ج 1.
20-باب اختلاف الحديث ، حديث 10، ص 67 - ج 1.(اين حديث به عنوان ((مقبوله عمر بن حنظله (مورد قبول اصحال و علماء) معروف است و وسائل الشعيه ، ج 8 ،ص 98 آمده است .
21- باب البدع و الراءى و المقائيس ، حديث 13، ص 57، ج 1.
22- همان ، حديث 20، ص 58، ج 1.
23- باب وحدت العالم و اثباة المحدث ، حديث 1، ص 72 - 73، ج 1.
24- همان ، حديث 2، ص 72، تا 74، ج 1.
25- همان مدرك ، ص 76، 77، ج 1.
26-باب حدوث العالم ، حديث 2، ص 77، ج 1.
27- همان ، حديث 2، ص 78، ج 1.
28- همان مدرك
29- بايد توجه داشت كه قدرت خدا بر چيزى محال تعلق نمى گيرد، ولى امام در پاسخ خود با اين پاسخ خواسته ، عوام را قانع كند، مانند اينكه : كسى مى گويد: آيا انسان مى تواند به هوا بپرد، جواب دهيم كه انسان مى تواند هواپيما بسازد و بر هواپيما سوار شود و پرواز كند، امام با ذكر مثال عدسى چشم ، مى خواهد بفرمايد: اگر مى خواهى قدرت خدا را بفهمى از اين راه بفهم ، نه با مثال غير منقول گنجاندن دنيا در درون تخم مرغ يا مى خواهد بفرمايد: اگر انعكاس دادن همه جهان در ميان تخم مرغ باشد، چنين كارى محال نيست و خدا بر آن قادر است ، و گرنه محال است و قدرت خدا بر چيز محال تعلق نمى گيرد، مانند اينكه بگوئيم آيا خدا قادر است كه دو دوتا را پنج كند، چنين سؤ الى غلط است .
30- همان ، حديث 4، ص 79 و 80، ج 1.
31- زيرا فرض اختلاف آن دو، از هر جهت ، فرض غلط است ، زيرا دو چيز ولو در يك جهت ، مانند وجود و هستى ، باهم اتفاق دارند.
32- همان مدرك ، حديث 5، ص 80، 81- ج 1.- با تلخيص و توضيح و نقل به معنى از نگارنده .
33- همان مدرك ، حديث 6، ص 83،84، ج 1.
34-باب مايحب من ذكر الله ... حديث 4، ص 496 - ج 2.
35- باب الكون و المكان ، حديث 2، ص 88، ج 1.
36- باب معانى الاسماء... حديث 8، ص 117، ج 1.
37- باب جوامع التوحيد - باب النوادر، حديث 1، ص 143، ج 1.
38- باب الاراده انها من صفات الفعل ، حديث 5، ص 110، ج 1.
39- در بعضى از عبارات ((سبحت )) با حاء جيمى آمده است .
40- باب فى ابطال الرويه ، حديث 1، ص 95، 96- ج 1.
41- باب العرش و الكرسى - حديث 2، ص 130 - 131، ج 1.
42- همان ، حديث 5، ص 7)) ج 1.
43- همان ، حديث 6، ص 8 9، ج 1.
44- باب النهى عن الجسم و الصوره ، حديث 6،ص 106، ج 1.- در مورد اينكه آيا هشام ، چنين عقيده اى داشته ، روشن نيست زيرا:
1- يونس ، راوى روايت فوق از افراد مغرض و غالى بوده است 2- شايد هشام قبل از پيوستنش به مكتب تشيع ، چنين عقيده اى داشته است 3- به گفته عالم بزرگ سيد مرتضى (ره ) روا است كه هشام اين سخن را از باب الزام خصم و متقاعد كردن مخالف مذهب گفته است (تنقيح المقال ، ج 3 ص 297 - قاموس الرجال ، ج 9، ص 225).
45-باب الحركة و الانتقال ، حديث 10، ص 128، ج 1.
46- باب الجبروالقدر، حديث يك ، ص 155، 156، ج 1.
47- منظور از ((قدريه )) در اينجا كسانى هستند كه مى گفتند: خدا همه امور را به بشر تفويض ‍ كرد و واگذاشته ، و سلطه خود را از بشر برداشته است .
48-همان ، حديث 4، ص 157، 158، ج 1.
49- باب الاستطاعة ، حديث 4، ص 162، ج 1.
50- باب سلامة الدين حديث 4، ص 216 - ج 2.
51- باب التكاتب ، حديث 4، ص 671- ج 2.
52- باب التسبيح و التهليل و التكبير، حديث 1، ص 505- ج 2.
53- همان ، حديث 4،ص 504، ج 2(در مورد آيات فوق ، شاءن نزولهاى ديگرى نيز نقل كرده اند).
54- باب التويض الى الله ... حديث 7، ص 66- ج 2.
55- باب ان الدعا، سلاح المؤ من ، حديث 3، ص 468، ج 2.
56- باب الاقبال على الدعاء، حديث 5، ص 474- ج 2.
57- باب الشك ، حديث 9، ص 400-ج 2.
58- باب من لا تستجاب دعوته ، حديث 1، ص 510، ج 2.
59- باب الثناء قبل الدعا، حديث 6 و 7، ص 485 و 486 - ج 2.
60- همان ، حديث 8، ص 468 - ج 2.
61- باب من ابطات عليه الاجابه ، حديث 1، ص 243 و 244 ج 2.
62- باب الدعاعلى العدو، حديث 3، ص 512 - ج 2.
63- همان ، حديث 4، ص 512 و 513، ج 2 - و در ((باب الدعا للكرب و الهم ... حديث 5، ص ‍ 557، ج 2، متن نفرين به گونه ديگر ذكر شده است .
64-((مباهله )) از تبهل به معنى تضرع و زارى و نفرين كردن همديگر است ، به اين طريق كه دو نفر (در دو مذهب ) يا دو گروه (در دو دين ) به صحرا مى روند، به خدا توجه كرده و همديگر را نفرين مى كنند، و از خدا مى خواهند، تا دروغگو و طرفدار باطل را به هلاكت برساند.
65-باب المباهله ، حديث 1، ص 513 و 514.
66-باب الدعاللكرب والهم و الحزن ، حديث 4، ص 556 - ج 2.
67- باب الدعا للكرب والهم و...حديث 13، ص 560-ج 21.
68- باب الدعا للعلل والامراض ، حديث 2، ص 546 - ج 2.
69- باب دعوات موجزات ...حديث 7، ص 579 - ج 2.
70- همان ، حديث 25، ص 587 - ج 2.
71-باب الاغضاء - باب نادر، حديث 4، ص 652 - ج 2.
72- باب الرد على الكتاب والسنه ، حديث 5، ص 60 ج 1.
73- كتاب فضل القرآن ، حديث 13، ص 602، ج 2.
74- باب فضل حامل القرآن ، حديث 6، ص 604 و605- ج 2.
75- همان ، حديث 10،ص 606- ج 2.
76- باب ترتيل القرآن ، بالصوت الحسن ، حديث 13، ص 616-ج 2.
77-باب فيمن يظهر الغيشية ، عند قرائة القران ، حديث 1، ص 616-ج 2.
78- باب فضل القرآن ، حديث 13، ص 622-ج 2.
79- شرح زندگى هشام را در كتاب ((هشام بن حكم ، پاسدار عقائد اسلام )) تاءليف نگارنده بخوانيد، ج 1.
80- باب الاضطرار الى الحجه ، حديث 3،ص 169 و 170،ج 1.
81- باب دعائم الاسلام ، حديث 5، ص 18 و 19-ج 2.
82-باب ان الايمان لا يضر معه سيئه ...، حديث 5، ص 464-ج 2.
83-علم كلام ، علمى است كه در اصول عقائد، بر اساس استدلالات قوى عقلى و نقلى بحث مى كند.
84- منظور، ابو جعفر، محمد بن على بن نعمان ، كوفى است كه لقبش ((احول ))بود، و در محله طاق المحامل كوفه ، مغازه داشت ، از اين رو به او ((مؤ من الطاق )) مى گفتند، ولى مخالفان او را به عنوان ((شيطان الطاق ))مى خواندند(سفينة البحار، ج 2،ص 100.
85-باب الاضطرار الى الحجة ، حديث 4، ص 171 و 172، ج 1.
86- همان ، دنباله حديث 4، ص 172 و173، ج 1.
87-الشافى سيد مرتضى ، ص 12- تنقيح المقال ،ج 3،ص 295.
88-اقتباس از سخن امام باقر(ع ) - باب طبقات الانبياء، حديث 4، ص 75، ج 1.
89- باب الضلال ، حديث 1، ص 401-ج 2.
90-باب ادنى مايكون به العبد... حديث 1، ص 414 و 415-ج 2.
91-باب لزوم الحجة على العالم - باب النوادر، حديث 10، ص 50-ج 1.
92-باب معرفة الامام ، والرداليه ، حديث 63، ص 188، ج 1.
93-باب ان الائمة هم الهداة ، حديث 3، ص 192، ج 1.
94- باب نادر الجامع فى فضل الامام ، حديث يك (با تلخيص ) ص 199 تا 203،ج
95- باب ان اهل الذكر... حديث 6 و7، ص 305 و306، ج 1.
96- باب ما يجب على الناس عند مضى الامام ، حديث 2، ص 378 و379.
97-... الا ومن ظلمهم وكذبهم فليس منى ، ولا معى ، و انا منه برى ء(باب ان الائمة فى كتاب الله امامان ، حديث 1، ص 215، ج 1.)
98- مراة العقول ، ص 170 - مطابق نقل ترجمه اصول كافى ، ج 1، ص 330.
99-باب ان الائمه (ع ) عندهم جميع الكتب ...حديث يك ، ص 227،ج 1.
100- همان مدرك .
101- منظور عبدالله بن حسن بن حسن بن على بن ابيطالب (ع ) است كه چون مادرش فاطمه دختر امام حسين (ع ) بود، او را ((عبدالله محض )) (يعنى كسى كه خالص از جانب پدر و مادر، هاشمى است ) مى خواندند، در مدح و ذم عبدالله ، روايات مختلف است ، به احتمال قوى ، سخن فوق ، و روايات ذم ، از روى تقيه بوده است ، در اين باره به كتاب تتمه المنتهى ، ص 128 و 129 مراجعه شود.
102-باب ما عندالائمه من سلاح رسول الله ، حديث 1، ص 232 و 233، ج 1.
103-باب فيه ذكر الصيحفة و الجفر الجامه ، حديث 1، ص 239، ج 1.
104-باب انه ليس من الحق الا من خرج من عندالائمه (ع )، حديث 6، ص 400- ج 1.
105- مانند نوكرى كه خانه آقاى خود را كه ولى نعمتش است برگزيده ، ولى گاهى از او لغزشى ديده مى شود، كه چنين نوكرى سرزنش ندارد، ولى اگر همين نوكر به خانه دشمن آقايش برود، گر چه كارهاى نيك كند، سرزنش دارد
106- باب فيمن دان الله بغير امام من الله ، حديث 3، ص 375- ج 1.
107-باب فى شاءن انا انزلناه ... حديث 1، ص 243 تا 245، ج 1.
108-همان ، حديث 8، ص 251 و 252،ج 1.(با تلخيص كامل ).
109- باب فى ان الائمه بمن يشبهون ... حديث 6، ص 269 و270، ج 1.
110-باب فيه ذكر ارواح التى فى الائمه (ع )، حديث 3، ص 272، ج 1.
111- باب ان الامامة (ع ) عهد من الله ... حديث 3، ص 278، ج 1.
112- باب الامور التى يوجب حجة الامام (ع )، حديث 2، ص 284، ج 1.
113-فمن لم يكن هذه الخصال فيه ، فليس هو بامام (همان ، حديث 7،ص 285، ج 1.
114- باب مواليد الائمه (ع )، حديث 7،ص 388-ج 1.
115- باب ان الواجب على الناس ان ياءتوا الامام ، حديث 3، ص 392-ج 1.
116-باب ان الائمه تدخل الملائكة بيوتهم ...حديث يك ، ص 393-ج 1.
117- همان ، حديث 3، ص 393 و394- ج 1.
118- باب ان الجن ياءتيهم ... حديث 4، ص 395-ج 1.
119- باب ان الارض كلها للامام (ع )، حديث 3، ص 408- ج 1.
120- باب سيرة الامام فى نفسه ...حديث 2، ص 410- ج 1.
121- نهج البلاغه صبحى صالح ، خطبه 209- در اصول كافى ، بجاى علاء، ((ربيع بن زياد)) آمده است .
122-باب سيرة فى نفسه ... حديث 3، ص 410 و411- ج 1.
123-باب الارض كلها للامام ، ذيل حديث 8، ص 409و 410-ج 1.
124-در آيه 33 احزاب ، كه در بالا ذكر شد.
125-باب ما نص الله عزوجل و رسوله على الائمه ، حديث 1،ص 286 تا288- ج 1.(با تلخيص ).
126- علامه مجلسى (ره ) در شرح خود مى گويد: اين حيوانات را از جهت شباهت ، ((مسخ شده )) گويند، نه آنكه از نسل آنها باشند، زيرا مسخ شده ها پس از سه روز مرده اند. نگارنده گويد: در مورد ((لشكر بنى مروان ))، احتمال دارد اشاره به آينده باشد، چرا كه طبق روايت مشروحى ، امام صادق (ع ) فرمود: ((بنى اميه نمردند مگر اينكه به صورت مارمولك مسخ شدند)) (شرح در روضة الكافى ، ص 232 حديث 305)- ضمنا بعضى از فقهاء مى گويند: يكى از دلائل حرمت ريش تراشى ، همين قسمت از روايت فوق است .
127-در فرازى از زيارتنامه مولوديه على (ع ) مى خوانيم : السلام عليك يا خاتم الحصى ، و مبين المشكلات : ((سلام بر تو اى مهر زننده سنگريزه ها و روشن كننده مشكلات )).
128-چنانكه ذكر شد، حبابه در عصر امام سجاد(ع ) 113 سال داشت ، و بعد به اعجاز آن حضرت جوان شده است و بعدا تا عصر حضرت رضا(ع )123 سال ديگر عمر كرده و در مجموع 236 سال عمر نموده است (نگارنده )
129-باب ما يفصل به بين دعوى المحق و المبطل ، حديث 1، ص 346 و 347- ج 1 - و در بحث 4 همين باب ، كنيه حبابه ((ام غانم )) ذكر شده است .
130-باب ماجاء فى الاثنى عشر... حديث 1، ص 525 و526-ج 1.
131-متن اين لوح در اصول كافى ج 1 ص 527 و528 آمده است (باب ماجاء فى الاثنى عشر حديث 3 ص 527.
132- با توجه به اينكه على (ع ) در سال 40 هجرت ، شهيد شد، وامام سجاد(ع ) در سال 38 هجرت متولد گرديد، پس على (ع ) دو سال از عمر امام سجاد (ع ) را درك نموده است .
133- همان ،حديث 4، ص 529.
134- همان ، حديث 8، ص 531 و532- ج 1.(نظير اين حديث ، حديث 5 همين باب است ).
135- باب الصلاة على النبى محمد(ص ) و اهلبيته (ع )، حديث 3و4، ص 491 و 492- ج 2.(نظير اين مطلب در حديث 12، ص 493- آمده است ).
136- همان ، حديث 21، ص 495 - ج 2.
137-باب مولد امير المؤ منين ، حديث 1، ص 452-ج 1.
138- همان حديث 1، ص 454 - ج 1.
139-او يازدهمين نفر بود كه در آغاز بعثت به پيامبر (ص ) ايمان آورد.
140- باب مولد اميرالمؤ منين (ع )، حديث 2، ص 453- ج 1.
141- مولد النبى ، حديث 24،ص 447- ج 1.
142- همان حديث 29،ص 448-ج 1.
143- مرآت العقول علامه مجلسى ، ذيل حديث فوق .
144- همان ، حديث 30، ص 449 - ج 1- ابوطالب هنگام بعثت ،75 سال داشت ، و در سال 9يا 10 بعثت در سن حدود 85 سالگى از دنيا رفت ، بنابراين دوران مبارزات و قهرمانى هاى او در دفاع از پيامبر(ص )، در سنين پيرى بوده است .
145-همان ، حديث 31، ص 449.
146-در آيه هفت ((ص )) مى خوانيم : ما سمعنا بهذا فى الملة الاخرة ان هذا الا اختلاق : ((ما هرگز چنين چيزى از پدران خود نشنيده ايم ، اين فقط يك دروغ است (سوره صاد آيه 7) (باب التسليم على اهل الملل ، حديث 5، ص 649- ج 2.
147- باب حسن الخلق ، حديث 15، ص 102، ج 2.
148- مولد النبى ، حديث 13، ص 442 و 443 ج 1.
149- باب التواضع ، حديث 3، ص 122- ج 2.
150- همان ، حديث 5، ص 122 - ج 1.
151- باب استصار الذنوب ، حديث 3، ص 288 - ج 2.
152-باب فضل فقراء المسلمين ، حديث 11، ص 262 -ج 2.
153-باب ذم الدنياو الزهدفيها، حديث 8، ص 129 -ج 2.
154- همان مدرك ، حديث 9.
155-باب الدعابة و الضحك ، حديث 1، ص 663 -ج 2.
156- باب التكاتب - باب النوادر، حديث 1، ص 671 -ج 2.
157- باب مولد النبى (ص )، حديث 16،ص 444 - ج 1.
158- باب مايجب من حق الامام على الرعيه ، حديث 406 - ج 1.از علامه مجلسى (ره ) نقل شده كه اين خطبه ، طولانى بوده ، و آن حضرت ، امام بعد از خود را در همين خطبه تعيين كرد، و فضائل اهلبيتش را متذكر گرديد.
159- باب مولد النبى (ص )، حديث 19، ص 445 و446 (با تلخيص )- ج 1.
160- كحل البصر، ط بيروت ، ص 195.
161- باب مولد النبى ، حديث 35، ص 450 -ج 1.
162- همان ، حديث 38، ص 451 -ج 1.
163- بقيع به معنى كافى است كه درختهاى گوناگون دارد، و در شهر مدينه پنج بقيع بوده است : 1- بقيع مصلى ؛ كه پيامبر(ص ) در آنجا نماز عيد مى خوانده 2- بقيع غرقد؛ كه قبرستان مدينه است 3- بقيع زبير، كه پيامبر(ص ) آنجا را به زبير بن عوام داد 4-بقيع جنجبه ؛ نام درختى است كه در آنجا روئيده بود 5- بقيع بطحان ، كه نزديك رودخانه بود ( ترجمه اصول كافى ج 2، ص 344).
164- مولد النبى (ص )، حديث 37، ص 451 - ج 1.
165-باب ما عند الائمه من سلاح رسول الله (ص ) ذيل حديث )) ص 236، ج 1.
166-باب مولد الزهرا(س )، حديث 7، ص 460 - ج 1.
167-همان ، حديث 5، ص 460 - ج 1.
168- باب حق الجوار، حديث 6، ص 667 - ج 2.
169-باب فيه ذكر الصحيفة ... و مصحف فاطمه (س )، حديث 2،5،8 ص 240، 241، 242، ج 1.
170-باب الاضطرار الى الحجة ، حديث 1، ص 168 و169، ج 1.
171-اقباس از گفتار مشروح حضرت على (ع ) در شاءن خود باب اختلاف الحديث ، قسمت آخر، حديث 1، ص 63، 64، ج 1.
172- باب الكون و المكان ، حديث 6، ص 0))، ج 1.
173-همان ، حديث 8، ص 90، ج 1.
174-باب ما عندالائمة من سلاح رسول الله (ص )، حديث يك ، ص 232، ج 1.
175-اين جريان را حضرت على (ع ) كرارا نقل مى كرد - اصول كافى ج 1 باب فى شاءن ((انا انزلناه فى ليلة القدر))، حديث 5، ص 249.
176-باب مولد الزهراء(س )، حديث 8، ص 490.
177-باب ان الله لم يعلم نبيا علما الا امره يعلمه اميرالمؤ منين ... حديث 1 و2و3، ص 263، ج 1.
178- باب ان الائمة (ع ) ورثه العلم ... حديث 6، ص 222، 223، ج 1.
179-باب ان الائمة (ع ) محدثون مفهمون ، حديث 5، ص 271، ج 1. در بعضى از روايات آمده : كه على (ع ) روزى مقام و اوصاف ((ذوالقرنين )) را براى اصحاب خود ذكر كرد، و سپس فرمود: ((در ميان شما نيز مانند او هست )) (يعنى خودش ) (تفسير على بن ابراهيم ذيل آيات 83 تا1))سوره كهف ).
در قرآن مجيد از ((ذوالقرنين ))، به عنوان يك زمامدار مقتدر و بنده صالح خدا ياد شده و برخى از صفات او بيان گشته و از او تمجيد شده است (سوره كهف آيات 83 تا98).
180-در متن حديث ، تعبير به ((كتاب مسجل )) شده كه ما اين جمله را به ((طومار مهر كرده )) ترجمه نموديم .
181-باب ان الائمة لايفعلوا شيئا... حديث 4، ص 281، ج 1. (با تلخيص كامل ).
182-باب مانص الله عزوجل و رسوله على الائمه (ع ) حديث 3، ص 288 (با تلخيص ) ناگفته نماند: آيه فوق مطابق روايات متعدد، و گفتار مفسران ، در شاءن على (ع ) نازل شده ، آن هنگام كه در ركوع نماز، انگشترش را به مردى فقير داد(شرح اين مطلب در كتاب الغدير جلد2، و احقاق الحق جلد 2 آمده است ).ولى در روايت فوق به جاى انگشتر، لباس گرانقيمت روپوش ، ذكر شده است ، شايد اين ماجرا تكرار شده و در ركوع يك نماز، آن حضرت انگشترش را به فقير داده ، و در ركوع نماز ديگر، روپوشش را... و تفاوت ديگر اينكه : روايت فوق بيانگر نزول آيه مذكور، در شاءن همه امامامن (ع ) است ، و حاكى است كه تقاضا كننده ، فرشته اى (به صورت انسان براى امتحان ) بوده است .
183-باب ما نص الله عزوجل و رسوله على الائمه (ع )... فرازى از حديث 6، ص 290 و 291- ج 1. ناگفته نماند كه حديث غدير، معروف و مشروح است ، و آنچه در بالا ذكر شد، احتمالا، غير از حديث غدير مى باشد.
184-باب الاشارة و النص على امير المؤ منين (ع ) ذيل حديث 3، ص 295 و 296، ج 1، به نقل از امام صادق (ع )
185-همان ، حديث 4،ص 296، ج 1.
186- همان ، حديث 8،ص 297،ج 1.
187- همان ، حديث 7، ص 296، ج 1.
188-كحل البصر، ط- بيروت ، ص 199.
189- باب مولد النبى (ص )، حديث 15، ص 443 و444.
190-باب ماجاء فى الاثنى عشر... حديث 13، ص 533-ج 1. نظير اين مطلب در كتاب ((الاختصاص شيخ مفيد)) ص 274 و ((اثبات الوصيه مسعودى )) آمده ، با اين تفاوت كه ، اين واقعه در مسجد ((قبا)) رخ داد، و ابوبكر تصميم گرفت ، كنار بكشد، ولى عمر با گفتارى او را پشيمان كرد.
191- سيرة الامام - حديث 2، ص 411 ج 1.
192-باب ان ابجن ياءتيهم ... حديث 6، ص 396 - آن در مسجدى كه آن اژدها از آن وارد مسجد شد، به نام ((باب الثعبان )) (در اژدها) معروف گرديد، بعدا بنى اميه براى اينكه اين فضيلت على (ع ) را به باد فراموشى بسپرند، چند روز فيلى كنار آن بستند، كم كم نام آن در به ((باب الفيل )) موسوم گرديد.
193- باب حسن الصحابه و حق الصاحب فى السفر، حديث 5، ص 670 - ج 2.
194- اقتباس از تتمة المنتهى ، ص 11و 12.
195-منظور از اين آيه ، آيه 54 سوره اعراف است كه مى فرمايد:
ان ربكم الله الذى خلق السماوات و الارض فى ستة ايام ثم استوى على العرش يغشى الليل النهار يطلبه حثيثا والشمس والقمر والنجون مسخرات بامره ...منظور طلحه و زبير اين بود كه خداش با خواندن اين آيه ، به خدا توكل كند، و با قدرت معنوى ، و قلبى استوار حركت نمايد
196-نفرين على (ع ) در جريان جنگ جمل ، تحقق يافت .
197-باب مايفصل به بين دعوى المحق و المبطل ... حديث يك ، ص 343 تا 346- ج 1 (با اقتباس ‍ و ترجمه ).
198-همان ، حديث 15، ص 355 ،356- ج 1 (در بعضى از متون ، بجاى ام اسلم ، ام سلم ذكر شده است سفينة البحار، ج 1 ص 642).
199- باب ماجاء فى الاثنى عشر... حديث 5، ص 529 و 530- ج 1.(نظير اين حديث در همين باب ، حديث 8 آمده است .)
200-باب مايجب من حق الامام على الرعية حديث 5، ص 406 -ج 1.
201-باب الصدق واداء الامانه ، حديث 5، ص 163 - ج 2.
202-باب مولد اميرالمؤ منين (ع ) حديث 7، ص 457 - ج 1.
203-باب المكارم ، حديث 8، ص 58 و59 - ج 2.
204-همان ، حديث 10، ص 59، ج 2.
205-بنابراين آن هفت نفر از فرزندان عبدالمطلب ، عبارتند از 1- محمد(ص )2- على (ع ) 3- حمزه 4- جعفر 5- حسن (ع )6-حسين (ع ) 7-مهدى (عج )
206- باب مولد النبى (ص )، حديث 34، ص 450.
207- باب الاشارة و النص على الحسين بن على (ع )، حديث 5، ص 298، ج 1.
208-كناسه (بر وزن شماره ) مكانى است در محله طاق المحامل كوفه ، كه در آن عصر، مركز كبابى ها و كله پزهاى كوفه بوده است .
209-باب الاشاره والنص على الحسين بن على (ع )، حديث 7،ص 300، ج 1.
210- اقتباس از ((باب مولد اميرالمؤ منين )) حديث 4، ص 454و 455 - ج 1.
211-باب مولد الحسن بن على (ع )، حديث 4، ص 462 -ج 1.
212- همان ، حديث 6، ص 463 -ج 1.
213-سفينة البحار، ج 1، ص 336.
214- باب مولد الحسن بن على (ع )، حديث يك ، ص 360 - ج 1.
215-باب الاشارة والنص على الحسين بن على (ع )، حديث 3، ص 302 و303 - ج 1.
216- باب مولد الحسين (ع )، حديث 4، ص 464 -ج 1. (به طور اقتباس و تلخيص ).
217-باب ان مستقى العلم من بيت آل محمد(ص )، حديث 2، ص 399 - ج 1.
218- همان ، حديث 6، ص 465 - ج 1.
219-مولد الحسين (ع )، حديث 8، ص 465 (به طور اقتباس ) ج 1.
220- همان ، حديث 9،ص 466، ج 1.
221- باب الاشارة و النص على على بن الحسين (ع )، حديث يك ، ص 303 - ج 1.
222-مولد على بن الحسين (ع ) حديث 1، ص 467 - ج 1.
223-مى فرمود:((از قصاص قيامت مى ترسم ))، هنگام كند رفتن شتر، تنها با تازيانه ، اشاره مى كرد. (مناقب آل ابيطالب ، ج 4، ص 155).
224-مولد على بن الحسين ، حديث 2 و 3، ص 467.
225- همان ، حديث 4، ص 468.
226-علامه مجلسى (ره ) مى گويد: نظر به اينكه روايات بسيار در شاءن و مقام محمد حنفيه وارد شده ، ممكن است مذاكره فوق به خاطره مصالح و آگاهى ضعفاء، شيعه بوده است (شرح در مرآت العقول ).
227- باب ما يفصل به بين دعوى المحق والمبطل ، حديث 5، ص 348 - ج 1.
228-باب نادر ايضا بعد از ((باب فى تفسير الذنوب ))، حديث 2، ص 450 - ج 2.
229-باب دعوات معجزات ... حديث 10، ص 579 و 580 - ج 2.
230-باب التفويض الى الله والتوكل عليه ، حديث 2، ص 63، ج 2.
231- ظاهرا صبحانه در آن عصر به عنوان نهار، خورده مى شد.
232- باب التواضع ، حديث 8، ص 123 - ج 2.
233-باب النصر، حديث 13، ص 91. ج 2.
234- باب الظلم ، حديث 5، ص 331 - ج 2.
235- باب مولد ابى جعفر محمدبن على (ع )، حديث 2، ص 469 - ج 1.
236- باب الاشارة و النص على ابى جعفر(ع )، حديث 1، ص 305، ج 1.
237-همان ، حديث 2، ص 305، ج 1.
238-باب الاشارة و النص على على بن الحسين (ع ) حديث 4، ص 304، ج 1.
239- باب مولد الى جعفر، محمد بن على (ع )، حديث 2، ص 469 -470، ج 1.
240- همان ، حديث 3، ص 470 - ج 1.
241- قمرى : پرنده اى است خاكى رنگ و كوچكتر از كبوتر، كه جفت جفت با هم زندگى مى كنند(فرهنگ عميد).
242-همان ، حدث 4، ص 471 -ج 1.
243-همان ، حديث 5، ص 471 (قسمت آغاز حديث ) - ج 1.
244-همان ، حديث 5 (قسمت آخر حديث ) ص 471 و 472 - ج 1.
245- سفينة البحار، ج 1، ص 142.
246-اين مرد بلند قامت از طايفه جن بود، كه به عنوان خادم و نامه رسان امام باقر(ع )، به صورت انسان ظاهر شده بود.
247-باب ان الجن ياءتيهم و يساءلونهم ، حديث 7، ص 396 - ج 1.
248-باب الكتمان ، حديث 4، ص 222، ج 2.
249- همان ، حديث 6، ص 349 تا 351- ج 1.
250-باب سيرة الامام فى نفسه ... حديث 4، ص 411 - ج 1.
251-اين مرد عرب ، از اولياى خدا مانند حضرت خضر(ع )، و يا فرشته اى به صورت انسان بوده است .
252-باب مولد ابى عبدالله ، جعفر بن محمد(ص )، حديث 3، ص 473 - ج 1.
253- همان ، حديث 4، ص 474 - ج 1.
254-همان ، حديث 5، ص 474 - ج 1.
255- يعنى فرشته اى از طرف خدا، با او تماس دارد و اخبار آينده و اسرار و احكام را به او خبر مى دهد.
256-بحار، ج 13، ص 402.
257-باب ان الائمة عندهم جميع الكتب ... حديث 2، ص 227، ج 1.
258-باب صلة الرحم ، حديث 23، ص 155 - ج 2.
259- باب موالد ابى عبدالله ، جعفربن محمد(ع )، حديث 2، ص 473 - ج 1 - جمله ((اعرق الثرى )) لقب اسماعيل پيغمبر است ، اين حاكى است كه فرزندان اسماعيل ، مانند رگ و ريشه درخت ، در اطراف زمين پراكنده اند.
260-باب الدعا للكرب و الهم ...حديث 12، ص 559 - ج 2
261-باب الدعا للكرب و الهم و الحزن ...حديث 22 ص 562 و 563 - ج 2.
262-باب الرضا بموهبه الايمان و الصبر...حديث 5 ص 246 - ج 2
263-باب الاشارة و النص على ابى عبدالله الصادق (ع ) حديث 8، ص 307، ج 1.
264-باب الاشارة و النص على ابى الحسن موسى (ع ) ذيل حديث 3 - ج 1
265-باب الحلم ، حديث 7، ص 112 - ج 2
266-باب الائمه (ع ) حديث 1 ص 385 و 386 - ج 1
267-همان ، حديث 11، ص 320 - ج 1
268-باب المعارين ، حديث 3، ص 418 - ج 2
269-همان حديث 13، ص 310، ج 1
270-اعلام الورى ، ص 290
271-باب الاشارة النص على ابى الحسن موسى (ع )، حديث 15 ص 311، ج 1
272-باب المولد ابى الحسن موسى بن جعفر(ع )، حديث 2، ص 477 - ج 1
273-همان ، حديث 1 ص 476 و 477
274-همان ، حديث 3، ص 477
275-همان ، حديث 4 ص 478 - ج 1 با تخلص
276-همان ، حديث 5، ص 481 تا 484 (به طور تلخيص )، ج 1
277- همان ، حديث 6، ص 484 - ج 1
278-همان ، حديث 7، ص 484، ج 1
279-باب الاشارة و النص على ابى الحسن موسى (ع )، حديث 16، ص 311 - ج 1
280-فدك ؛ سرزمين مزروعى حاصل خيزى بود كه در نزديكى خيبر در 140 كيلومترى مدينه قرار داشت ، و نقطه اتكا و پشتوانه اقتصادى يهوديان حجاز بود و بخشى از خيبر به شمار مى آمد كه در سال هفتم هجرت ، پس از فتح خيبر، در اختيار پيامبر اسلام (ص ) قرار گرفت
281-بايد توجه داشت كه مطابه آيه 6 و 7 سوره حشر، سرزمينهايى كه پيامبر(ص ) بدون جنگ و رنج ، از كفار گرفته ، به نام ((فيى ء)) خوانده مى شود و اختيار آن با شخص پيامبر(ص ) است و او مى تواند، آن را در اختيار كسى كه به خق جانشين او است قرار دهد.
282-باب الفيى و الانفال ...حديث 5، ص 543 - ج 1 - مطابق بعضى از روايات ، امام كاظم (ع ) نظير همين مناظره را با هارون (پنجمين خليفه عباسى ) نمود، هارون گفت ((همه را جز فدك ساختى ، پس براى ما چيزى باقى نماند؟))
امام كاظم فرمود: من كه در آغاز گفتم ، اگر حدود فدك را مشخص كنم در اختيار من نخواهى گذاشت .
در همين هنگام هارون تصميم كشتن آن حضرت را گرفت (مناقب آل ابيطالب ج 4، ص 321)
283-باب مايفصل به بين دعوى المحق والمبطل ، حديث 8، ص 366، ج 1
284-مقاتل الطالبين ص 325 تا 333
285-عبدالله گرچه بعد از وفات اسماعيل بن امام صادق (ع )، به عنوان پسر ارشد امام صادق (ع ) به شمار مى آمد، ولى دو عيب داشت : 1 - پاهايش بى اندازه درشت و پهن بود، از اين رو به او ((افطح )) مى گفتند. 2 - عقيده اش فاسد بود و نزد پدر آبروئى نداشت و با طائفه ((حشويّه )) رفت و آمد مى كرد، و به مذهب ((مرجئه )) متمايل بود (سفينة البحار، ج 2، ص 372
286-زيرا در مورد سؤ ال دوم ، صد درهم ، حدود هفتاد مثقال نقره است ، هفتاد مثقال نقره ، زكات ندارد، چون حد نصاب زكات 105 مثقال است
287-باب ما يفصل به بين المحق و المبطل ، حديث 7، ص 351 - ج 1
288-همان ، حديث 8، ص 352 و 353- ج 1
289-همان ، حديث 14، ص 354 - ج 1
290-بابب العقو، حديث 7، ص 108 - ج 2
291- باب مولد الحسن موسى بن جعفر(ع )، حديث 8، ص 485 - ج 1
292-باب فى ان الامام يعلم ان الامرقد صار اليه ، حديث 6، ص 381 - 382 - ج 1
293-الاشارة على ابى الحسن الرضا(ع )، حديث 1، ص 311، ج 1
294-همان ، حديث 7، ص 313، ج 1
295-همان ، آغاز حديث 14 (با تلحيص ) ص 313 و 314، ج 1
296-باب الاشارة و النص على ابى الحسن موسى (ع )، قسمت آخر، حديث 14 (با تلخيص ) ص ‍ 315 - ج 1
297- باب مولد ابى الحسن الرضا(ع )، حديث 1 ص 486 - ج 1
298-همان ، حديث 2، ص 487
299-همان ، حديث 4، ص 487 - 488 - ج 1
300-همان ، حديث 5، ص 488 - ج 1
301-همان ، حديث 6، ص 488 - ج 1
302- باب ما يفصل به دعوى المحق و المبطل ...، حديث 10، ص 354 - ج 1
303-همان ، حديث 12، ص 354 - ج 1
304-همان ، حديث 13، ص 355 - ج 1
305- - باب مولد ابى الحسن الرضا(ع ) قسمت اول حديث 6، ص 489 - ج 1.
306- همان ، قسمت آخر حديث 7، ص 489 و 490 - ج 1
307-بحار، ج 49، ص 139 - صحيفه البحار، ج 2، ص 492 و 493.
308- باب مولد ابى الحسن الرضا(ع )، حديث 8، ص 490 و 491 - ج 1.
309- همان ، حديث 9 و 10، ص 491 - ج 1
310-همان ، حديث 10، ص 491 - ج 1
311-همان ،حديث 16، ص 391 - ج 1
312-اين چهار سنت طبق بعضى از روايات عبارتند از: 1 - ترس و انتظار از موسى 2 - زندان و غيبت از يوسف 3 - سخن مردم كه او مرده است ولى نمرده از عيسى (ع ) 4 - قيام به شمشير از محمد(ص ) (اكمال الدين صدوق
313- باب فى ان الامام يعلم ان الامرقد صار اليه ، حديث يك ص 380 - ج 1
314- همان حديث 2، ص 380 ج 1
315- باب ان الجن ياءتيهم و يساءلونهم ، حديث 5 ص 395 - ج 1
316-باب الفيى و الانفال ...حديث 26، ص 589 - ج 1
317-همان ، حديث 25، ص 548 ج 1
318- باب حالات الائمه (ع ) فى السن ، حديث 2، ص 383 - ج 1 - ماجراى سخن گفتن عيسى (ع )، در گهواره و معرفى خود به عنوان پيامبر، در آيات 31 تا 33 سوره مريم آمده است .
319- همان ، حديث 6، ص 384 - ج 1
320- همان ، حديث 3، ص 383 - ج 1
321- همان ، حديث 8، ص 384، ج 1 - بايد توجه داشت كه استدلال امام جواد(ع ) بر اين اساس ‍ است كه حضرت على (ع ) در سن نه سالگى پيرو كامل پيامبرغ بود و ايمان كامل داشت (چنانكه اصل اسلام على (ع ) در 9 سالگى مورد اتفاق شيعه و سنى است )، بنابراين اگر سن كم دليل عدم شايستگى براى مقامات عالى باشد، پس چرا حضرت على (ع ) در سن كم داراى عالى ترين مقام ايمان و پيروى از رسول خدا(ص ) شده است ؟ (دقت كنيد) با توجه به اينكه طبق روايات ، پيامبر(ص ) در همان ايام ، على (ع ) را به عنوان جانشين معرفى كرد.
322- باب الاشارة و النص على ابى الثانى (ع )، حديث 12، ص 322 - ج 1 - مرقد شريف على بن جعفر(ع ) در يكى از سه جا واقع شده : يا در قم ، يا در بيرون شهر سمنان و يا در قريه عريض (يك فرسخى مدينه ) قرار دارد.
323-باب مولد ابى جعفر على ثانى ، حديث 2، ص 492 - ج 1
324- همان ، حديث 2، ص 493 - ج 1
325- جريان به گونه اى بود كه امام جواد(ع ) به طور اجبار در آن مجلس ، حضور داشت ، ولى در همان مجلس ، نهى از منكر كرد، و بساط عياشان از خدا بى خبر و بردگان زر و زور را بهم زد.
326- همان ، حديث 4، ص 494 و 495 - ج 1
327- همان ، حديث 3، ص 494 - ج 1 - و باب حالات الائمه فى السن ، حديث 7 ص 384 - ج 1
328- همان ، حديث 5، ص 495 - ج 1
329- همان مدرك
330- همان ، حديث 5، ص 495 - ج 1
331- همان مدرك
332- همان ، حديث 6، ص 495 و 496 - ج 1
333- همان ، حديث 8، ص 496
334-بحار، ج 50، ص 221 (پاورقى )
335- باب مولد ابى جعفر، محمد بن على الثانى (ع )، حديث 9، ص 496 - ج 1
336- همان ، حديث 10، ص 497 - ج 1
337- همان ، حديث 11، ص 497 - ج 1
338- باب الفيى ء و انفال ، حديث 27، ص 548 - ج 1
339- باب ما يفصل به بين دعوى المحق و المبطل ...حديث 9، ص 353- ج 1
340- باب الاشارة و النص على ابى الحسن الثالث (ع )، حديث 1، ص 323، ج 1
341- همان ، حديث 2، ص 324 ج 1، با تلخيص و اقتباس
342- باب مولدابى الحسن على بن محمد(ع ) حديث 1، ص 498 - ج 1
343- تتمه المنتهى ، ص 238
344- باب مولد ابى الحسن على بن محمد(ع ) حديث 2، ص 498 - ج 1
345- همان ، حديث 3، ص 498 و 499
346- تتمه ، حديث 4، ص 499 - ج 1
347- همان ، حديث 5، ص 500 - ج 1
348- همان ، قسمت اول حديث 8، ص 502 - ج 1
349- همان ، حديث 9 ص 502، ج 1
350- باب الاشاره و النص على ابى محمد (ع )، حديث 8 ص 326 و 327 - ج 1. با تلخيص و اقتباس
351- همان ، حديث 10، ص 327 ج 1
352- باب مايفصل به دعوى المحق و المبطل ، حديث 4، ص 347
353- همان ، قسمت اول حديث 1، ص 503 و 504، ج 1 (باتلخيص ).
354- همان ، قسمتى از حديث 1، ص 505 - ج 1 - با تلخص
355- همان ، قسمت آخر حديث 1، ص 505 و 506 - (بطور اقتباس ) - ج 1
356- همان ، حديث 3، ص 506 و 507 - ج 1
357- همان ، حديث 4، ص 507 - ج 1
358- - همان ، حديث 8، ص 508 - ج 1
359- همان ، حديث 9، ص 508 ج 1 - بنابراين ، طبق پاسخ امام حسن (ع )، معنى آيه چنين مى شود: ((مجاهدان مخلصى كه در برابر خدا و رسول و امامان بر حق ، امامان ناحق را به رهبرى بر نمى گيرند)).
360- همان ، حديث 10، ص 508 - ج 1
361- صقالبى ها: مردمى بودند كه به ((صقالبه )) (محلى بين بلغار و قسطنطنيه ) نسبت داشت ، و داراى زبان مخصوصى بودند.
362- همان ، حديث 11، ص 509، ج 1
363- همان ، حديث 13، ص 509 - ج 1
364- همان ، حديث 14، ص 509 - ج 1
365- همان ، حديث 15، ص 510 - ج 1
366- همان ، حديث 16، ص 510 - ج 1
367- همان ، حديث 17، ص 510.
368- همان ، حديث 18، ص 511
369- همان ، حديث 20، ص 511 - ج 1
370- همان ، حديث 21، ص 512 - ج 1
371- همان ، حديث 22، ص 512 - ج 1
372- همان ، حديث 23، ج 1
373- همان ، حديث 24، ص 512 و 513 - ج 1
374- همان ، حديث 26، ص 513 - ج 1
375- همان ، حديث 27، ص 513، ج 1
376- باب الاشارة الى صاحب الدار(ع )، حديث 6، ص 329 - ج 1. باب مولد الصاحب (ع ) حديث 2، ص 514 - ج 1
377- باب فى تسميه من راه (ع )، حديث يك ، ص 329 و 330، ج 1
378- همان ،حديث 11، ص 331 و 332 - ج 1
379- همان ، حديث 14، ص 332 - ج 1
380- متن دعا چنين است :
اللهم عرفنى نفسك ، فانك ان لم تعرفنى نفسك لم اعرف نبييك ، اللهم عرفنى رسولك فانك ان لم تعرفنى رسولك ، لم اعرف حجتك ، اللهم عرفنى حجتك فانك ان لم تعرفنى حجتك ضللت عن دينى
381- منظور از اين جوان ، احتمالا ((نفس زكيه )) محمد بن عبدالله محض بن حسن مثنى مى باشد، كه كشته شدن او از علائم ظهور به شمار آمده ، و او در عصر خلافت منصور دوانيقى به شهادت رسيد.
382- باب نادر فى حال الغيبه ، حديث 5، ص 337 - ج 1
383- همان ، حديث 7، ص 338
384- همان ، حديث 11، ص 339 - ج 1
385- همان ، حديث 21، ص 341 - ج 1
386- باب التمحيص و الامتحان ، حديث 6، ص 370- ج 1
387- - باب انه من عرف امامه ، لم يضره تقدم هذا الامر او تاخر، حديث 4، ص 371 - ج 1
388- اين جريان در سالهاى آغاز ((غيبت صغرى )) حدود سال 263 و 264 ه -.ق رخ داده است با توجه به اينكه غيبت صغرى از سال 260 شروع شد و در سال 329 پايان يافت .
389- باب مولد الصاحب عليه السلام ، حديث 3، 515 تا 518
390- همان ، حديث 4، ص 517 و 518 - ج 1
391- همان ، حديث 5، ص 518 - ج 1
392- همان ، حديث 8، ص 519 - ج 1
393- - همان ، حديث 11، ص 519 - ج 1
394- همان ، حديث 19، ص 523 - ج 1
395- همان ، حديث 21، ص 523 - ج 1
396- همان ، حديث 24، ص 224 - ج 1
397- همان ، حديث 28، ص 524 - ج 1
398- همان ، حديث 30، ص 525 - ج 1
399- (باب ما جاء فى الاثنى عشر(ع )...حديث 19، ص 534 - ج 1
400- بابت ان الائمة (ع ) قائمون بامر الله ، حديث 1، ص 536 - ج 1
401- باب طينة المؤ من و الكافر، حديث 5، ص 4 - ج 2
402- باب دعائم الاسلام ، حديث 10، ص 21 - ج 1
403- باب ان الايمان يشرك الاسلام ...، حديث 1، ص 25 - ج 2
404- همان ، حديث 4، ص 26 - 2
405- باب درجات الايمان ، حديث 2، ص 43 - ج 1
406- بهجة الامال ، ج 2، ص 484 - سفينه البحار، ج 1، ص 368.
407- باب مجالسة اهل المعاصى ، حديث 16، ص 379 و 380 - ج 2
408- همان ، باب اصناف الناس ، حديث 3، ص 382 - ج 2 - با اقتباس و توضيح
409- باب التسليم و فضل المسلمين ، حديث 3، 390 - ج 1
410- (همان ، حديث 5، ص 391 - ج 1)
411- باب ما امر النبى (ص ) بالنصيحة لائمة المسلمين ، حديث 2، ص 403 و 404 - ج 1
412- باب العطاس و التسميه ، حديث 7، ص 654 - ج 2
413- همان ، حديث 9، ص 654 و 655.
414- همان ، حديث 21، ص 656 - ج 2
415- همان ، حديث 18، ص 656 - ج 2 - پس بگوئيد خدا تو را رحمت كند، كه هدايت جز رحمت است .
416- باب خصال المؤ من ، حديث 4، ص 48 - ج 2 نظير اين مطلب در باب حقيقة الايمان و اليقين ، حديث 1، ص 53، ج 2 آمده است .
417- باب حقيقة الايمان اليقين ، حديث 2، ص 53 - ج 2 - طبق بعضى از نقلها اين شخص ، ((حارث بن سراقه )) بوده است (اسدالغابه ، ج 1، ص 353
418- همان ، حديث 3، ص 54 - ج 2
419- باب الطاعة و التقوى ، حديث 6، ص 75 و 76 - ج 2.
420- همان ، حديث 7، ص 76، ج 2
421- باب الورع ، حديث 6، ص 77، ج 2
422- باب حسن الخلق ، حديث 10، ص 101 - ج 2
423- باب الشكر، حديث 18، 97 ج 2
424- همان ، حديث 27، ص 98 ج 2.
425- باب الشكر، حديث 24، ص 98 ج 2.
426- مجالس الشيخ المفيد، ص 20
427- باب الشكر، حديث 261، ص 98 ج 2.
428- باب البكاء، حديث 6، ص 482 و 483 - ج 2.
429- باب اللمم ، حديث 4 - ص 442 - ج 2.
430- باب الخوف و الرجا، حديث 8، ص 69 - 70 - ج 2.
431- همان ، حديث 6، ص 68 - ج 2.
432- باب الاعتراف بالتقصير، حديث 3 - ج 2.
433- طبق بعضى از روايات ، نجاشى گفت : در انجيل مقدس آمده : هرگاه خداوند نعمتى را به شخصى داد، او بايد خدا را شكر كند، ارزش هيچ شكرى مانند تواضع در برابر خدا و خلق خدا نيست (بحار، ج 18، ص 422)
434- باب التواضع ، حديث 1، ص 121 - ج 2.
435- همان ، حديث 7، ص 123
436- همان ، حديث 10، ص 123 - ج 2.
437- باب صفة العماء، حديث 6، ص 37 - ج 1.
438- باب التواضع ، حديث 12، ص 124 - ج 2.
439- باب الحب الله فى الله ، حديث 6، ص 125 - ج 2.
440- باب القاعة ، حديث 7، ص 139 - ج 2.
441- باب الكفاف ، حديث 4، ص 140 و 141 - ج 2.
442-باب دوم الدنيا و الزهد فيها، قسمت اول حديث 16، ص 132 و 133 - ج 2.
443- باب الاتصاف و العدل ، حديث 10، ص 146 - ج 2.
444- همان ، حديث 13، ص 146 - ج 2.-
445- باب صلة الرحم ، حديث 2، ص 150 - ج 2.-
446- همان ، حديث 18، ص 153 - ج 2.-
447- همان ، حديث 18، ص 153 - ج 2.-
448- باب قطيعة الرحم ، حديث 3، ص 346 - ج 2.-
449- همان ، حديث 5، ص 347.
450- همان ، حديث 7، ص 347 و 348 - ج 2.
451- باب اخوة المؤ منين ...حديث 2، ص 166 - ج 2.
452- همان ، حديث 6، ص 166 - ج 2.
453- همان ، حديث 10، ص 167 - ج 2.-
454- باب حق المؤ من على اخيه ، حديث 3، ص 170 - ج 2.
455- كه من آمادگى براى چنان ايثارى را ندارم كه نصف اموالم را به شيعه فقير بدهم
456- همان ، حديث 8، ص 171 - ج 2
457- همان ، حديث 10، ص 173 - ج 2.
458- همان ، حديث 13، ص 173 و 174 - ج 2
459- باب زيارة الاخوان ، حديث 3، ص 167، ج 2.
460- باب المصافحة ، حديث 1، ص 179 - ج 2.
461- همان ، حديث 5، ص 180 - ج 2 - نظير اين مطلب در حديث 7، ص 180 آمده است .
462- همان ، حديث 14، ص 181 و 182 - ج 2 - نظير اين مطلب در ((باب المعانقه ) حديث 2، ص 184 - ج 2 آمده است .
463- باب التقبيل ، حديث 4، ص 185 - ج 2 (در معنى اين حديث ، احتمالات ديگرى نيز داده شده است .
464- يعنى داستانهاى دوغ مى بافت و براى مردم بازگو مى نمود.
465- باب تذاكر الاخوان ، حديث 3، ص 168 - ج 2.
466- باب ادخل السرور...حديث 3، ص 188 و 189 - ج 2.
467- همان حديث 5 ص 189 - ج 2.
468- باب السعى فى حاجة المؤ من ، حديث 9 ص 189 - ج 2 - لازم به تذكر است كه بعيد نيست ، هر امامى قبل از آنكه به امامت برسد، عملش كمتر از امام زمان خود باشد، يا عملش كه ثوابش كمتر است برگزيند، و امام حسين (ع ) در اين هنگام ، به مقام ، امامت نرسيده بود (شرح در مرآة العقول ج 2، ص 186).
469- باب اطعام المؤ منين ، حديث 12، ص 202 - ج 2.
470- باب الاصلاح بين الناس ، اقتباس از حديث 3 و 4، ص 209 - ج 2.-
471- باب المؤ من و علاماته و صفاته ، حديث 1، ص 226 تا 230، ج 2 (به طور اقتباس ). ماجراى همام و خطبه امام على (ع ) به عنوان ((صفات المتقين )) در نهج البلاغه ، خطبه 193 (با تفاوت بسيار در متن خطبه ) آمده است .
472- همان ، حديث 5 ص 232 (به طور اقتباس ) - ج 2.
473- همان ، حديث 12، ص 234، ج 2.
474- همان ، حديث 22، ص 236 - ج 2.
475- باب فى قلة عدد المؤ منين ، حديث 4، ص 242 - ج 2.
476- همان ، حديث 6، ص 244
477- باب ما اخذ الله من المؤ من ، من الصبر... حديث 6 و 7، ص 250 - ج 2.-
478- منظور، مغيرة بن سعيد است كه از مخالفان بود، و در زبان و روايان لعن شده است .
479- باب شدة ابتلاء المؤ من ، حديث 12 ص 254 - ج 2.
480- همان ، حديث 20، ص 256 - ج 2.
481- همان ، حديث 26، ص 258، ج 2.
482- اينكه در متن حديث ، مؤ من آل فرعون آمده ، گويا اشتباه راويان يا كاتبان است ، به دليل داستان 406.
483- همان ، حديث 30، ص 295 - ج 2.
484- باب بعد از ((باب فضل فقراء المسلمين ، حديث 1، ص 266 - ج 2.
485- باب الذنوب ، حديث 23، ص 274 - ج 2.
486- باب فى اصول الكفر و اركاتة ، حديث 7، ص 290 - ج 2.-
487- باب الغضب ، حديث 4، ص 303 - ج 2 - نظير اين مطلب در حديث 5 آمده است .
488- همان ، حديث 11، ص 304، ج 2.
489- باب الحسد، حديث 3 ص 306 - ج 2.
490- باب الكبر، حديث 13 ص 311.
491- همان ، حديث 15، ص 311 و 312 - در تفسير على بن ابراهيم نقل شده : خداوند، آن نور را در صلب ((لاوى )) يكى از برادران يوسف قرار داد، زيرا او برادرانش را از كشتن يوسف باز داشته بود (در آيه 10 سوره يوسف اشاره به نهى لاوى شده است ) آرى ، آن كيفر يوسف (ع )، و اين پاداش ‍ لاوى !.
492- باب العجب ، حديث 5، ص 313 - ج 2.
493- همان ، حديث 6 و 8، ص 314 - ج 2.
494- همان ، حديث 8، ص 428 - ج 2.
495- همان ، حديث 11، ص 318 - ج 2.
496- باب البذاء، حديث 5، ص 324، ج 2.
497- همان ، حديث 7، ص 324 و 325 - ج 2.
498- باب من يتقى شره ، حديث 1، ص 326 - ج 2.
499- باب الفخر و الكبر، حديث 3، ص 328 - ج 2.
500- همان ، حديث 5، ص 329.
501- باب الظلم ، حديث 14، ص 333 - ج 2
502- همان ، حديث 22، ص 334 - ج 2.
503- باب من اذى المسلمين و احتقرهم ، حديث 10، ص 353 - ج 2.
504-باب من حجب اخاه المؤ من ، حديث 2 ص 364 و 365 - ج 2.
505- باب التميمه ، حديث 369 - ج 2.
506- باب مجالسة اهل المعاصى ، حديث 2 ،ص 374 - ج 2.
507- باب اصناف الناس ، حديث 8، ص 386- ج 2.
508- كامل ابن اثير، ج 2، ص 270.
509- باب المؤ لفة قلوبهم ، ذيل حديث 2 ص 411 - ج 2.
510- باب فى تنقل اخوال القلب ، حديث 1، ص 423 و 424 - ج 2.
511- باب الوسوسه و حديث النفس ، حديث 3، ص 425 - ج 2.
512- همان ، حديث 5 و 4، ص 424 - ج 2.
513- باب فيما اعطى الله عزوجل آدم (ع )، حديث 1، ص 440 - ج 2.
514- همان ، حديث 4، ص 441 - ج 2.
515- باب التسليم ، حديث 1، ص 648 - ج 2.
516- باب اكرام الكريم ، حديث 1، ص 659 - ج 2.
517- همان ، حديث 3، ص 659 - ج 2.-
518- باب الجلوس ، حديث ، 2، ص 661 - ج 2 - نظير اين مطلب در حديث 5 آمده است .
519- باب حق الجوار، حديث 1، ص 666 - ج 2.
520- باب الدعا على العدو، حديث 1، ص 510 - ج 2.
521- بابت حق الجوار، حديث 4 و 5، ص 666 و 667 - ج 2.
522- همان ، حديث 13، ص 668 - ج 2.
523- باب البر بالوالدين ، حديث 2، ص 158، ج 2.
524- همان ، حديث 9، ص 159 و 160، ج 2 - نظير اين مطلب ، حديث 17، ص 162.
525- همان ، حديث 10، ص 160 - ج 2.
526- همان ، حديث 20، ص 163 - ج 2.
527- زيرا دريافتيم كه اسلام دين كامل است ، و از شخصى كه به مدرسه نرفته ، صدور چنين دينى ممكن نيست ، پس بر محمد(ص ) وحى مى شده است .
528- همان ، حديث 11، ص 160 - ج 2.
529- همان ، حديث 12، ص 161 - ج 2.
530- همان ، حديث ، 18، ص 162 و 163 - ج 2.
531- باب العقوق ، حديث 8، ص 349 - ج 2.
532- باب فى ان الذنوب ثلاثة ، حديث 1، ص 443 - ج 2.
533- باب تعجيل عقوبة الذنب ، حديث 11، ص 466 - ج 2.
534- باب ما يفصل به بين دعوى المحق و المبطل ، آغاز حديث 17، ص 358 - ج 1 (با تلخيص ).
535- باب الصبر، حديث 13، ص 91، ج 2.
536- همان ، حديث 12، ص 447 - ج 2.
537- باب التسليم ، حديث 13، ص 646 - ج 2.
538- باب محاسبة العمل ، حديث 13، ص 455 و 456 - ج 2.
539- همان ، حديث 20، ص 458 - ج 2.
540- همان ، حديث 20، ص 458 - ج 2.
541- همان مدرك
542- همان ، حديث 22، ص 459 - ج 2.
543- باب انه لايؤ اخذ المسلم بما عمل فى الجاهلية ، حديث 1 ص 461 - ج 2.