داستانهايى از پوشش و حجاب

على ميرخلف زاده

- ۶ -


محرم و نامحرم 
در اديان آسمانى عده اى از زنان را براى مرد محرم شناخته اند و مرد نمى تواند با آنها ازدواج كند و نگاه به آنها بدون قصد لذت بردن گناه ندارد. قرآن كريم در سوره نساء آيه 24-23 زنانى كه محرم هستند و نمى توان با آنها ازدواج كرد چنين معرفى مى فرمايد:
1- زن پدر (نامادرى مادر دوم ) 2- مادر 3- دختر 4- عمه 5- خواهر 6- دختر برادر 7- دختر خواهر 8- خاله 9- دايه (زنى كه پسر را شير مى دهد اگر چه يكشبانه روز پشت سر هم شير داده باشد.)
10- خواهر رضاعى : دخترى كه با پسر همشير بوده و از مادر آن دختر شير خورده حداقل 24 ساعت تمام شير خورده باشد كه از شيرى كه مى خورد گوشت روئيده شود.
11- مادرِ زنى كه با او ازدواج كرده و دختر را از شوهر ديگر داشته است .
12- دختر زنى كه با او ازدواج كرده و دختر را از شوهر ديگر داشته است .
13- زنى كه براى پسر حلال شد، محرم پدر مى شود و پدر هيچوقت نمى تواند با او ازدواج كند (چون عروس او است و پس از مرگ پسرش نمى تواند با او ازدواج كند).
14- جمع ميان دو خواهر در يك زمان ، يعنى نمى توانيم دو خواهر را با هم بگيريم ولى مى توانيم يكسال با يكى از آن دو ازدواج كنيم و سال ديگر با آن يكى (البته بصورت صيغه وعقد موقت چون وقتى عقد دائم باشد پس از سه طلاق نياز به محلل دارد. و پس از 9 طلاق براى هميشه حرام مى گردد.)
15- با زن شوهردار هم نمى توان ازدواج كرد و محرم انسان هم نيست و بايد مثل زنان غريبه با او رفتار كرد.

در اسلام ، با اين 15 دسته نمى توان ازدواج كرد و ازدواج با آنها باطل و حرام است و عمل زناشوئى با آنها كيفر بيشترى دارد، اما نگاه به آنها بدون قصد لذت گناه ندارد اما نگاه به ما بقى زنها غير از اين 15 مورد حرام است .
با توجه به نكته هاى ياد شده دامادى كه با طائفه اى خويشاوند مى گردد فقط با مادر دختر محرم مى شود و مى تواند به او نگاه كند و ازدواج با او حرام است ، اما ساير بستگان دختر به پسر محرم نمى شوند و حق نگاه كردن به آنها و يا صحبت با آنها (بيشتر از حد ضرورت ) را ندارد، خواهر، عمه و خاله دختر (عروس ) همه و همه به پسر (داماد) نامحرم هستند از سوى ديگر دختر كه وارد طايفه جديد مى شود فقط به پدر پسر محرم است و پدر شوهر مى تواند به او نگاه كند اما برادر داماد، دائى ، عمو و سائر اقوام پسر محرم دختر نمى شوند و بايد از آنها پرهيز كند و رو بگيرد. به تعبير ديگر اگر شوهرش از دنيا رفت در طائفه جديد فقط به پدر شوهرش نمى تواند شوهر كند، اما با ساير افراد طائفه مانعى ندارد.
در صدر اسلام دختران را كه به اسارت مى گرفتند به كنيزى مى خريدند و با بچه دار شدن آزاد مى گرديدند كه به اصطلاح فقهى آنها را اِماء مى گفتند و اين برنامه فعلا منسوخ گرديده است .
ناگفته نماند كه در تورات چهارده موردى كه در اسلام براى ازدواج ممنوع كرده و در رديف اول ذكر شد منع شده است ، اما بجاى شماره 15 كه در اسلام منع شده در تورات زن برادر ممنوع گرديده است . اما هنگاميكه بردار ميميرد، گرفتن زن برادر را بر برادر واجب مى داند.
از اين نظر كه انجيل حضرت عيسى (ع ) در دسترس پيروان آنحضرت نيست و آنچه فعلا انتشار پيدا مى كند مطالبى است كه نويسندگان عهد جديد بيش از يك ربع قرن از تاريخ ميلاد نوشته اند و بصورت تاريخ حضرت عيسى (ع ) است نه احكام و قوانين آنحضرت ، پيروان كليسا احكام الهى ندارند و از احكام تورات استفاده مى كنند. در هر صورت پيروى از هر دينى از اديان آسمانى بنمائيم بايد به محرم و نامحرم بودن دقت كنيم و مقررات آنرا رعايت نمائيم ، چه نگاه كردن و چه ازدواج نمودن .
از جمله اين مقررات است كه نگاه به نامحرم نكنيم ، در يك اطاق با هم تنها نباشيم و از مسائلى كه مورد اتهام است و سوء ظن ايجاد مى كند، مثل عكس گرفتن دسته جمعى و يا دو نفرى حتما پرهيز كنيم كه زمينه آبرو ريزى را براى خود فراهم كرده ايم و چه بسا عكسى كه در دست دشمن مى افتد و حداكثر استفاده را از آن مى نمايد و آبروى صاحب عكس را پاك مى برد.
بقيه مسئله 
غير از 15 دسته اى كه ذكر شد كه در متن قرآن آمده است تعداد ديگرى از زنان نيز براى پسر و براى دختر هميشه حرام مى شوند كه اين حرمت بخاطر عوامل مختلفى پيش مى آيد.
1- خواهر، مادر و دختر كسى كه با او عمل قوم لوط انجام شده بر فاعل حرام مى گردد.
2- اگر فردى با دخترى كه هنوز بالغ نشده عمل زناشوئى انجام داد و بر اثر آن دختر افضاء شد آن دختر بر مرد براى هميشه حرام خواهد شد و بايد مهر المثل را به دختر بدهد.
3- تزويج زنى كه در عده ديگرى است و عده طلاق و يا عده و فاتش ‍ تمام نشده است . (يعنى اگر كسى با زنى كه عده طلاق يا وفات شوهر قبليش ‍ تمام نشده ازدواج كند، آن زن تا ابد براى آن مرد حرام است يعنى نمى تواند با او ازدواج كند.)
4- ازدواج زن مسلمان با مشرك ، يهودى و مسيحى (حرام است ) ولى مرد مسلمان مى تواند زن يهودى و مسيحى را صيغه كند، اما از مذاهب ديگر ممنوع است و در هر صورت خطر انحراف دينى دارد و مرد بايد خيلى مواظب باشد.
5- كسى كه بداند در جريان احرام ازدواج حرام است و ازدواج كند (يعنى عقد نمايد) زن براى هميشه به او حرام مى گردد.

تعدادى از زنان هم بطور موقت حرام هستند و بعد از رفع محدوديت حلال مى شوند:
1- موقع اعتكاف كه سه روز است و در مسجد جامع برگزار مى شود و در طول اين سه روز نبايد از مسجد خارج شوند و يا عمل زناشوئى انجام دهند.
2- كسى كه چهار زن عقدى دارد نمى تواند زن ديگرى بگيرد مگر اينكه بصورت صيغه باشد يا يكى از آنها را طلاق دهد و عده طلاق هم تمام شود.
3- موقعى كه زن در جريان حيض است (خون ماهيانه ) كه حداقل سه روز و حداكثر ده روز مى باشد.
4- موقعى كه زن بچه دار شده كه حداكثر تا ده روز بايد از عمل زناشوئى پرهيز شود.
5- با دختر كه هنوز بالغ نشده نمى توان ازدواج كرد و عقد باطل است ، ولى اگر با اجازه پدر يا حاكم شرع باشد عقد صحيح است .ولى عمل بايد بعد از 9 سالگى شروع شود.
6- در هنگاميكه زن و مرد در احرام مكه هستند كه اگر عملى انجام دادند بايد شتر قربانى كنند.
7- زنى كه سه مرتبه طلاق داده شده با اجراى مُحَلل حلال مى شود.

باز هم سه مرتبه كه طلاق داد با محلل حلال مى گردد اما مرتبه نهم كه طلاق صادر شد زن براى مرد براى هميشه حرام مى گردد.
در جريان لِعان و ظهار نيز زن بر مرد بصورت موقت حرام مى گردد كه اين دو مسئله با مسائلى كه مربوط به كنيز است فعلا در جامعه ما وجود ندارد و از توضيح آن خوددارى مى شود.(164)
هشدار 
مسلمان قيافه اش بايد مثل بچه مسلمان باشد جوانهايى كه با يك شكلهايى خودشان را درست مى كنند و اسم خاصى را هم براى خودشان مى گذارند، اينها درست نيست . آگاه باشيد كه دينِتان را با يك سرى برنامه هاى ضد دينى نبرند.
يك نفر از خارج آمده بود مى گفت : كثيف ترين ، رذل ترين ، معتادترين ، لجن ترين گروه را در آمريكا گروه رپ مى گويند. ديگه از آنها كثيف تر و لجن تر نيست ، اون وقت اين جوانها در اينجا فكر مى كنند اينها آدمهاى خوب و متّمدن و متفكر و دلسوز اجتماع و خير خواه مردم هستند و جوانهاى ناآگاه اين كثافتها را اُلگو و سر مشق خودشان قرار ميدهند و از آنها تبعيّت مى كنند.
وقتى به آنها نگاه ميكنى اينجورى خودشان را درست ميكنند و يك پيراهن زنانه به تن ميكنند و با موهاى آنچنانى بيرون ميآيند فكر مى كند مثلا خيلى متجدد است .
نه بابا تو خودت را شبيه لجن ترين لجن آمريكا درست كردى ، كه پيغمبر هم لعنت كرده . و مى فرمايد لعن اللّه متشبهين ، پيغبر لعنت كرد اون كسانى را كه ، نامردهايى را كه خودشان را شبيه زنها درست كنند و زنهايى را كه خودشان را شبيه مردها درست كنند.
موعظه 
اى مسلمان ، اى مرد، اى زن ، اى جوان چقدر به امام زمانت علاقه دارى ؟ واقعاًحاضر هستى جانت را فداى امام زمانت كنى ؟ بيا از فردا صبح يك چادر بردار روى سر خانمت ، دخترت يا خواهرت بينداز، و يا اگر مانتوى هستند، آنها را براى خاطر امام زمانت چادرى كن .
وقتى زن نامحرم ميآيد دم مغازه ات با او زياد گرم نگير، بخاطر دو سه روز جيفه دنيا، خودت را جهنمى نكن ،
يكى از بزرگان برايم تعريف كرد:
يك شب حضرت امام رضا(ع ) را در خواب ديدم كه بدنشان مجروح است و ناراحتند.
گفتم آقاجان مگر شما را مسموم نكردند پس چرا مجروحيد؟
حضرت فرمودند: اين زنهايى كه با اين وضع به اينجا مى آيند و چادر ندارند و بد حجاب راه مى روند و توى بازار وخيابان با اين وضع اسفبار قدم مى گذارند و براى خريد به بازار ميروند وبا مغازه دارها بگو و بخند مى كنند... و زلفهايشان را بيرون مى اَندازند... ناراحتم و آنها نمى دانند كه با اين عملشان تيرى به جان من مى اَندازند و تمام اين زخمهايى كه مى بينى از اعمال آنها است . هر زلفى كه بيرون باشد نيزه اى است كه به بدنم وارد مى شود.
دختر خانمِ تو، زلفهايش را بيرون ميگذارد و دنبال عزاى حسين (ع ) ميآيد. اين عوض ثواب ، فعل حرام انجام ميدهد، پيغمبر (ص ) فرمود: در دوره آخرالزمان برامت من برسد كه زنهاى آنها موهايشان را مثل كوهان شتر بيرون بگذارند، داريم مى بينيم ، تير نزنيد به دل امام زمانتان ، نمى خواهد برايش خدمت كنيد. به همين اندازه اگر دوستش دارى جگرش را نسوزان آدم چيزهايى مى بيند كه واقعاً دلش به درد ميآيد.
مرد مسلمانى كه پيراهن سياه براى امام حسين (ع ) تنش ميكند معنا ندارد كه زنش با موهاى بيرون آمده وبالباس افتضاح دنبالش بيايد، آخر اين پيراهن سياهت چيه خوش غيرت ؟ توعزادار امام حسينى ؟ آخر بابا امام حسين براى حجاب كشته شد، آخر اين كار تو يزيدى است ، يزيد حجاب اهلبيت حضرت ابى عبدالله (ع ) رابرداشت ، آخر تو بدتر از يزيدى ؟ بابا باز به غيرت يزيد.
اى مردم بااعمال نيك دينى تان امام زمان (ع ) را يارى كنيد، امام زمانتان را اَذيت نكنيد. مگر نمى خواهيد آقا توى خانه هاى شما نگاه رحمت كند، جلوى ناموست را بگير تا بدحجاب بيرون نيايد.
اثر كتابهاى دينى 
يكى از علماى ربانى فرموده بودند: از يكى از شهرهاى عراق به شهر ديگرى مى رفتم وقتى سوار قطار شدم داخل كوپه نشستم مسافرهاى ديگر، زنهاى بى حجاب بودند، ديدم بايد اين مسير طولانى را با اين زنهاى بى حجاب طى كنم ، گفتم چه كنم كه محيط را عوض كنم ، (چون آدم مسلمان وقتى در محيط گناه قرار گرفت بايد سعى كند محيط را عوض كند.)
يادم آمد كه يك نسخه از صحيفه سجاديه را همراه دارم صحيفه را در آوردم يكى از فرازهاى نورانىِ صحيفه را خواندم و چون اينها عرب بودند و زبان مادرى آنها بود، مفاهيم را درك مى كردند و مى فهميدند.
ديدم كلمات نورانى صحيفه آنها را عوض كرد، يكى از آنها بلند شد يك روسرى سرش كرد، يكى شون چشمانش اشك آلود شد، خلاصه محيط عوض شد بعد اتمام دعاى صحيفه برگشتند به من گفتند: آقا اين حرفها مال كى بود كه مهم بود؟
گفتم : كلمات نورانى صحيفه سجاديه امام زين العابدين (ع ) است . گفتند: ما متاءسفانه از اين معارف محروم هستيم اگر مى شود اين كتاب را به ما بدهيد.
مى فرمود: با خواهش و تمنا اين نسخه را از من به عنوان يادگار گرفتند.
خلاصه مسلمان بايد محيط را اسلامى كند يعنى از خودش رنگ بدهد، نه رنگ بگيرد، خانم مسلمان بى حجابى و بد حجابى مال كفار و بى دينان است شما كه مسلمان هستيد بايد با بى حجابى و بدحجابى مبارزه كنى مثل امام حسين (ع ) مثل حضرت زهرا (عليهاالسلام ) يا مثل حضرت زينب (عليهاالسلام )، كه با بى حجابى و بدحجابى مبارزه كردند. ولى متأ سفانه گاهى اوقات ديده مى شود مادر چادرى ، ولى دختر بدحجاب و بى حجاب ، من نمى دانم اينها فرداى قيامت جواب خدا را چه مى خواهند بدهند.
انواع بدحجابها 
يكى از علماء مى فرمودند:
من يك وقت راجع به افرادى كه بد حجاب هستند فكر مى كردم حساب كردم و شمردم چند نوع بدحجاب داريم همه يك رقم نيستند.
1- بعضى بدحجابها بسيار آدمهاى خوبى هستند، منتها محيط خانوادگى وفاميليشان بدحجاب بوده اين هم هيچ غرضى نداشته واينجور بار آمده .
2- بعضى ها مادرهايشان بدحجاب هستند و او هم ياد گرفته .
3- بعضى ها مادرهايشان حجاب دارد اين لج مى كند.
4- بعضى ها مساءله را نمى دانند كه بى حجابى يا بدحجابى حرام است .
5- بعضى ها مشكل روحى دارند.
6- بعضى ها كمبود دارند.
7- بعضى ها كُلاًميخواهند به دين دهن كجى كنند.
8- بعضى هاتقليدى هستند مثلاً چون دختر خاله اش يا همسايه اش ‍ اينجورى است آنهم بايد اينجور باشد.
9- بعضى خيال مى كنند تمدّن و تجدّداست .
10- بعضى ها خانوادگى روانى و خيالى هستند.
11- بعضى ها پول گرفته اند كه فرهنگ بدحجابى يا بى حجابى را رواج دهند. و فرهنگ مبتذل غربى را در كشور مذهبى بياورند و مردم را بى قيد و بى بند و بار و بى دين و لامذهب بار بياورند و هركارى كه ميخواهند انجام دهند.
12- بعضى ها بر اثر رفت و آمدها و روابط دوستانه و مسخره كردن دوستانشان ... بى حجاب يا بدحجاب شده اند.
خانم س ، ص بانوى تازه مسلمان آمريكايى ساكن آمريكا 
من در آمريكا چشم به جهان گشودم و در بدترين شرايط اجتماعى ، در ميان مفاسد جامعه آمريكا بزرگ شدم .
قبل از اينكه مسلمان گردم در طول مدت عمر گذشته ام (از طفوليت تا زمانى كه دورادور با مسلمانان و بعد با اسلام آشنا شدم ) در آمريكا با مشكلات اجتماعى بسيار و حوادث ناگوار و قبايح و زشتى هاى تمدن غرب كه برخى از آنها مخصوص آمريكاست روبرو شدم .
در اثر تماس هاى حضورى و ارتباطات بعدى با برخى از بانوان ايرانى ساكن آمريكا با اسلام آشنا شدم ...
در اين ميان با يك مهندس مسلمان ايرانى آشنا شدم كه منجر به ازدواج با او گرديد، و پس از كسب اطلاعات نسبتا بيشترى در باره اسلام از او، متوجه شدم كه حجاب بايد بگيرم و دلايلى كه شوهرم مطرح كرد، مرا قانع نمود، بخصوص كه از مردان شهوتران اين جامعه بى روح و بى محتوى و فاسد، به ستوه آمده بودم .
اين بود كه حجاب را بهترين وسيله محافظت خود در برابر اين مردان يا بهتر، اين وحشيان ظاهرا متمدن ديده و با رضايت خاطر قبول كردم .
از وقتى كه خواستم حجاب داشته باشم (روز بعد از ازدواج احساس ‍ كردم كه قدم در مسير كمال برداشته ام ...)
در باره اثرات مفيد و مثبت حجاب و به طور كلّى پوشيده شدن بدن زن ، مخصوصا در آمريكا هر چه بنويسم ، كه نوشته ام و برعكس از اثرات نامطلوب برهنه شدن زن (قسمتى يا بعضى از اعضأ برهنه باشد يا خيلى از جاهاى بدن ) در فاسد كردن مردان و فاسد شدن خودشان و بالاخره زيانهاى ناشى از عدم پوشش زن در جامعه ، هرچه بگويم كه گفته ام .
اما براى اينكه شما را با روح قضايا آشنا سازم ، ترجيح مى دهم به مسائلى در اينجا بپردازم ، تا شما را سريع تر با روح مريضِ جامعه آمريكا آشنا كند، و آنگاه خودتان درباره اهميت و نقش حجاب و مراتب ضرورتش ‍ در اين جامعه عقب ماندها از انسانيت ، و رشد كرده از نظر صنعت پى ببريد:
در زمستان كه مردم مجبورند به جهت سردى هوا خود را پوشانده و پوشش بيشترى داشته باشند به طور طبيعى و كاملاً محسوس ، در آمريكا تجاوز به عنف نسبت به زنان كمتر مى شود، لكن در تابستان كه زنان علاوه بر گرماى هوا به پيروى از مدهاى جلف و فاسد كننده ، خود نيز دنبال بهانه اى هستند تا هر چه ممكن است لباس خود را سبك نموده و به بهانه گرما اعضاى حساس بدن خود را در معرض ديد مردها قرار دهند.
تجاوز به عنف نسبت به زنان ، حتى پيرزنان نيز افزايش مى يابد، و تا آنجا پيش مى رود كه در اين فصل راهبه ها نيز مورد حمله مردان جنايتكار قرار مى گيرند.
علتش آن است كه زنان آمريكا با آزاد كردن اعضاء بدنشان در رفت و آمدها، بصورت عريان يا نيمه عريان ، در ميان مردان ظاهر شده و موجبات تحريك آنها را فراهم مى كنند، كه در برخى اين هيجانات نامطلوب تا به سرحد جنون پيش مى رود، و منجر به تجاوز به عنف مى گردد، يعنى سلامت روح مرد و جامعه با نوع و كيفيت پوشش زن رابطه مستقيم و غير قابل انكارى دارد، در حالى كه يقينا در بين زنانى كه خود را پوشيده اند، مخصوصا مسلمانان ، اين بيمارى فصلى يا... وجود ندارد و يا تا به اين حد جنون آميز شدت پيدا نمى كند، يعنى عملاً به آثار و نتايج وجود و عدم حجاب در زن پى برده ام ...(165)
خانم ن ، ق ، ز دانشجو تهران 
... بنده عقيده دارم آن حجابى كه به صورت لباس گشاد، يا مانتو و روسرى باشد، اثر زيادى در منع نگاهِ آلوده ندارد، بلكه مسئله مهم صورت و چهره است كه باعث تحريك جنس مخالف و جلب توجه او مى شود، يعنى من براى خود، چادر و حجاب را يك عامل نجات بخش در رويارويى با مرد نامحرم مى دانم ، به خصوص وقتى كه متوجه مى شوم مردى يا مردانى نگاههاى آلوده اى دارند.
در آن موقع كه چادرم را محكمتر مى گيرم تا صورتم در تيررس رؤ يت آنها نباشد، يك احساس امنيت توام با رضايتى به من دست مى دهد، و به خاطر اينكه هم توانستم او را ناكام بگذارم و هم خود را از نگاه آلوده و مسموم كننده اش مصون دارم ، در خود احساس آرامش مى كنم .
از آنجا كه خوشبختانه در سنّ نوجوانى با اصول صحيح دينى و تعاليم آسمانى آشنا شدم ، از اين به بعد حجابم كامل گرديد، ولى قبل از آن ، حجاب كامل نداشتم ، و وقتى اين دو دوره را با هم مقايسه مى كنم ، مى بينم كه حجاب باعث شد كه خودنمايى در من خيلى كاهش پيدا كند، زيرا در حالت بدحجابى ، احساس مى كردم كه گرفتار اين نقيصه روحى (يعنى خودنمايى ) شده بودم و به خوبى مى توانم به ديگران بيان نمايم كه غرض ‍ از بدحجاب در هر زنى چيست ، و چرا برخى از زنان كه مى توانند از روسرى و لباس گشاد بجاى چادر استفاده كنند اصرار دارند كه از چادر استفاده كنند آن هم نه به طور كامل ، بلكه نيمه حجابى كه به نوعى قسمتى از صورت را نمايان ساخته و بدان وسيله ميل و هوس مردان و جوانان را تحريك نموده و با اين خودنمائى ، به نوعى خودخواهى خود را ارضاء كنند، و احساس حقارت خويش را (كه دامنگير همه زنان در همه جوامع بوده و سهم بيشترى هم نصيب زن مسلمان گشته است ! به جهت تحقير و توهين دختربچه ها و دختران نوجوانان ) و يا در جامعه (به جهت تحقير عمومى زنان ) را بدينوسيله جبران نمايند.
آرى ! من خود در دوران گذشته و در سايه جهل و غفلت ، حظّ كاذب خودنمايى به جوانان را به وسيله نيمه ، حجاب ، احساس كرده ام و از قصد و نيّت بسيارى از زنان و دختران بدحجاب امروز به خوبى آگاهم مگر زنان روستايى و ييلاقى كه از روى سادگى و بى اطلاعى و چه بسا با خوش قلبى كاملى بدحجابى را پيشه خود كرده اند البتّه از آن موقعى كه به اهميت حجاب پى بردم به وظايف دينى خود خوب آشنا شدم و نيز به حساسيت امر واقف گرديدم بيشتر در اين مورد حساس شدم .
آنچه به نظرم مى رسد وبراى خواهران عفيف دينى مى توانم توصيه كنم اين است كه :
اگر ما حجاب را براى مصونيت خود برمى گزينيم ، چه بهتر كه حجاب كاملتر را برگزينيم كه مصونيت بيشترى داشته باشيم .
از اين رو چادر مى تواند نقش مهمى در مصونيت زن از نگاههاى آلوده مردان داشته باشد.
نكته اى كه در آخر به نظرم رسيد اين است كه حجاب مى تواند بخصوص اگر از روى آگاهى باشد، زن را به خيلى از اصول و موازين
عقلى و شرعى ديگرى معتقد كند و او را از گمراهيهاى ديگر نجات دهد، از جمله اينكه مى تواند او را تا حدى از احساس برترى ها و خودنمايى ها نجات دهد.
همچنين مى تواند منشأ ايجاد مهر و محبت و اُنس و اُلفت در بين جامعه شود، چرا كه هر چه خودخواهى ها كاهش يابد در قبالش عواطف ، تقويت خواهد شد، در حالى كه برعكس ، خود فساد، عامل كُشنده محبت و عاطفه انسانى است ، چرا كه مفاسد از رشد و تقويت غرايز و خودخواهى ها سرچشمه مى گيرند.(166)
خانم ب ، الف خانه دار تبريز 
... به هر حال ، زن بى حجاب ، چون ارتباط مستقيم با مرد اجنبى دارد لذا آن لطافت روحى خود را در تماس بيشتر از دست داده و آن عفت و پاكدامنى خود را در اثر كثرت معاصى نمى تواند حفظ، و يك نوع حالات و خصوصيات مردانه به او القاء مى شود.
اما زن با حجاب در وراء حجابش هميشه روح خود را در آرامى مى بيند و عواطف و احساسات خود را فقط براى همسر و فرزندش معطوف و ابراز مى كند و حياء را پيشه خود مى سازد، به طورى كه از همسر خود نيز در بعضى از مواقع شرم دارد.
حجاب زن در واقع سنگر اوست در مقابل تيرهاى آلوده ، كه از چشمان پُر هوس هر مردى به او نشانه رفته .
حجاب زن تيغ بُرنده اى است در مقابل هر مرد متلك گوى پست فطرت ، و حجاب زن ديوارى است از سيم هاى خاردار در مقابل دست آلوده مرد اجنبى كه خواسته دامنش را بيالايد.
و بالاخره حجاب زن مهد آسايش و آرامش روح اوست .
با آنكه رنگ سياه از رنگهاى مكروه است ، اما با وجود اين براى زن مججّبه ، زينت بخش است ، به طورى كه خداوند در نزد خويش براى زن كه عصمت و عفت خود را حفظ مى كند، اجر كريم قائل شده است ، كه در سوره مباركه احزاب ، آيه شريفه 53، خداوند خطاب به مردان مؤ من ، در مورد رفتار با همسران پيامبر مى فرمايد:
زمانى كه سؤ ال كرديد از انسان چيزى را، پس سؤ ال كنيد از وراى پرده ، اين كار شما پاكيزه تر است ، هم براى قلبهاى شما و هم براى قلوب آنها
پس آيه شريفه اين را مى رساند كه هر حجاب و حايل واقعى هم براى پاكى قلوب مردان بهتر هست وهم براى پاكى قلوب زنان ، تا هيچكدام خصوصا مردان را به هوس نيندازد و آنان را به گناه آلوده ننمايد(167)
خانم ر، ح معلّمه تهران 
به هر حال كلاس چهارم و پنجم گذشت و من از پدر و مادرم خواستم چادرى نو، برايم بخرند، و با خود عهد كردم كه در مدرسه جديد از ابتداء چادر سر كنم و چنين هم كردم و همين امر باعث جدا شدن من از دوستان سالهاى قبلى ام شد و نيز جدا شدن راه زندگى ام .
آنها كم كم دخترانى بى قيد و بند و منحرف شدند و سر راه مدرسه به هر كس و ناكسى مى خنديدند (هم از روى نادانى به عواقب كارشان و هم به علت بى خبرى از حالات و احوال درونى مردان و جوانان ، و شايد به قصد لذّت نفسانى خود)
اما من سرم را پايين انداخته ، رويم را محكم مى گرفتم و به تنهايى به مدرسه مى رفتم .
و همين چادر، مرا از گمراهى كه در اثر دوستى با آنها دامنگيرم مى شد نجات داد. البته حجابم شُل و سفت مى شد تا بعد از انقلاب ، و هم اكنون (بخصوص بعد از آشنايى با حقايق ) مانند يك حصار محكم بدان نيازمندم .
در سايه آن احساس امنيت مى كنم و به قول گروهى از بانوان مؤ منه حقيقى ، چادر براى ما نه تنها سنگينى نيست ، بلكه با آن احساس آرامش ‍ مى كنيم اگر نگاه آلوده اى ما را تعقيب كند، با محكمتر گرفتن آن ، او را از خود مى رانيم و مى فهمانيم كه اجازه نامردى ندارد.(168)
خانم م بانوى تازه مسلمان انگليسى الاصل خانه دار مشهد 
از زمانى كه اينجانب به دين مقدّس اسلام مشرّف شدم ، حجاب يكى از چيزهاى با ارزشى است كه از اسلام به دست آورده ام .
لذا از همان ابتداء سعى نمودم تا به طور كلى با قوانين اسلام مخصوصا قوانينى كه شامل حال زنان مى شود، آشنا شوم .
در نتيجه پس از مطالعه و درك مسئله حجاب ، آن را پذيرفته و تا حدودى احساس امنيت نمودم (احساسى كه در زمان قبل از داشتن حجاب ، خيلى كم با آن مواجه شده بودم ) و بدينوسيله تصور كردم كه مى توانم خود را از گزند دنياى ظالم و همچنين از جامعه اى كه شخصيت زن در آن به اندازه ظاهر و بازوى او اهميت ندارد، حفظ نمايم .
با اينكه كاملاً به ارزش امنيت درونى كه در من ايجاد شده بود پى نبرده بودم ، ولى هيچ مشكلى قادر نبود كه عقيده و تصميم مرا در باره حجاب عوض نمايد. با وجود اينكه پس از پوشيدن حجاب ، اندكى از تحرك و راحتى من كاسته شده بود ولى در مقايسه با مشكلات قبل از حجاب ، اين موضوع نمى توانست براى من مهم جلوه نمايد.
همان طور كه اشاره نمودم در جامعه اى كه من متولد شده بودم ، براى زنان جز يك پوسته خالى ظاهر، چيز ديگرى باقى نمانده است .
تمام زنان و يا حداقل بيشتر آنان مى دانند كه اسير ظاهر خود گشته اند و با اينكه اين اسارت ، آنها را از پا درآورده است ولى چاره اى ديگر ندارند، زيرا در چنين اجتماعى (منظور اجتماع غرب ) راهى ديگر براى آنها وجود ندارد.
من به نوبه خود مى ديدم كه رفتار و لباس پوشيدن زنان غرب ، همه چيز را از مسير راست خود منحرف مى كند.
قبل از پوشيدن چادر، وقتى به خيابان مى رفتم احساس مى كردم كه يكى از كالاهاى عرضه شده در آن فروشگاهها مى باشم .
حتى در هنگام قدم زدن متوجه تماشاگرانى مى شدم كه مانند خريدار، به منظور ارضاء لذائذ نفسانى خود براى زنان بها تعيين مى نمودند، و به اين دلايل من خود را در حجاب محصور نمودم .
پس از آمدن به ايران خداوند معلمين حقيقى را به عنوان يك موهبت و نعمت به من اعطا كرد كه مسلما پيشرفت من بدون وجود آنها غير ممكن بود...(169)
خانم ب ، ث متخصص مامايى از آمريكا دانشگاه مشهد 
.. آنچه را اكنون از حجاب گرفتن در خود احساس مى كنم اين است كه خيلى احساس آرامش و آسايش خيال ، در خيابان و اجتماعات مى نمايم و از اينكه از نگاههاى زهرآگين مردان بى شرم بيشمارى خود را محفوظ مى بينم ، از حجاب گرفتن خود بسيار خرسند مى شوم و اين در حالى است كه هنوز در خانواده و ضمن معاشرت دوستان ، رعايت حجاب از طرف من قبولش براى آنها مشكل است .
ولى من در اين مورد نه تنها با وجود تنها بودن در بين عده اى از معاشرين فاميلى ، خود را ناراحت نمى بينم بلكه از خداوند متعال كه توفيق داد آن را آگاهانه بپذيرم و همچنين از مسببّين و مشوّقين دلسوزى كه مرا با دليل ، به حجاب گرفتن دعوت نمودند (از جمله كتاب بهاى يك نگاه ؟! و نشريه مقدماتى نگاه پاك زن و نگاه هاى آلوده به او) بسيار ممنون و سپاسگزارم .
اكنون وقتى زنى را كه در اثر ناآگاهى ، بى حجاب مى بينم ، دلم به حال او مى سوزد و در صدد هستم به هر صورتى كه ممكن شود، او را متوجه سازم كه متمدن نشان دادن خود فقط در اين نيست كه با پيروى از مُدپرستى و جلب نظر ديگران و به صورت زننده اى آرايش كردن ، جلوه شوى .
من در گذشته ، چه در ايران و چه در خارج ، متوجه ناامنى ها و چشم چرانى هاى مردان به زنان بودم كه چقدر موجب عذاب عده اى از دختران و زنان پاك قلب بوده و چه بسا اتفاقات ناگوارى را كه موجب هتك حرمت و رفتن آبروى خيلى ها مى شد، ديدم يا شنيدم كه شرح تفصيلى آن از حوصله اين مختصر خارج است .
به اميد روزى كه از هر جهت امنيت در جهان برقرار گردد(170)
خانم الف ، ب متخصص بيولوژى از آمريكا دانشگاه مشهد 
... در اوقات مختلف با دوستان آمريكايى خود در اين زمينه (حجاب ) صحبت مى كرديم و با كمال تعجب بايد بگويم كه آنها بيشتر از زنان در ايران از واژه حجاب مطلع بودند و توضيح مى دادند كه حتى الى سال پيش براى رفتن به كليسا از روسرى و كلاه استفاده مى كردند.
و زن جوان اين پوشش را بر سر مادران خود به ياد مى آورد. در مورد صحبت با يكى از اين دوستان آمريكايى فقط همين را بگويم كه وقتى مسئله حجاب مطرح شد، او در يك جمله ساده گفت : من اين قسمت از قوانين اسلام را خيلى مى پسندم ، چون كه ديگر لازم نيست در زمان رعايت پوشش اجبارى نگران نگاه شوهرم به سينه باز فلان خانم باشم .... و گاهى من ندانسته سؤ ال مى كردم كه چرا اينقدر در آمريكا زن و شوهر به هم مهربانند و دائما دستان يكديگر را مى گيرند: يعنى هميشه دست به دست هم داده ، راه مى روند و يا لااقل در انظار تظاهر مى كنند، او در جواب مى گفت كه اين دليل مهربانى بآنها به هم نمى باشد، بلكه آنها از نگاههاى آلوده به زوج خود و يا بعكس از طرف مقابل به ديگران نگرانند. اين شواهد كم كم مرا از اهميت رعايت حجاب با خبر مى كرد...(171)
خانم س ، الف مدرّس دانشگاه تهران 
... نمى خواستم در كوچه كه راه مى روم آنقدر شخصيتم پايين باشد كه مورد پسند هر كس و ناكسى قرار گيرد و باران متلك ها به سرم فرود آيد.
حجاب ، مرا از بسيارى از اين ناامنى ها كه در جامعه بود راحت كرد، دنبال سر افتادن ها و متلك ها و نگاههاى ناجور و... خيلى خيلى كمتر شد. با انتخاب آن حجاب اوليه ، احساس امنيت و بى نيازى از آن نگاههاى آلوده و پست مى كردم و از طرفى خود راحت بودم و آنها برايم بى اهميت شده بودند....
با حجاب گرفتن و تكميل آن ، توفيقات خداوندى شامل حالم مى شد. گويى راه ، صاف شده بود، نماز و روزه و ساير وظايف ، حلاوت و شيرينى پيدا كرد، حقايق و علوم را به راحتى يافته ، با آنكه ظاهرا دنبال آنها مى گشتم ولى آن سعى ناچيز كجا و آن همه نتايج كجا؟! (يعنى با اندكى تلاش ، بيشترين سهم در درك علوم و حقايق نصيبم مى شد).
بعد از اولين قدمهاى با حجاب شدنم ، ديگر همه قدمها را تندتر بر مى داشتم .
پيشرفت در اين مسير و پياده كردن حقايق خيلى با سرعت بود، ولى بعد از 2 3 سالى كه به همين منوال گذشت (البته بايد تذكر دهم كه پوششم ، دائم كاملتر مى شد تا اينكه در اواخر، مانتوى خيلى گشاد و تيره و روسرى بزرگ مى پوشيدم ) ولى انگار مانعى در جلوى راهم بود.
تا جايى رسيده بودم ، ولى بيشتر نمى توانستم بروم و دائم احساس وقفه و ركود مى كردم ، تا اينكه چادر پوشيدم .
اين پوشش ، بعد از يقين به بر حق بودنش ، همه آثار مفيد ذكر شده را به حدّ كمال خود داشت .
امنيت و راحتى را واقعا حس مى كردم .
از طرفى از اين كه توانسته بودم وظيفه اى را انجام دهم و پشت پا به بسيارى از وابستگى هاى دنيوى بزنم ، خود را آرام مى يافتم ...
از طرفى در جامعه كه حضور مى يافتم در مقابل آن همه زشتى ها و نگاههاى پست و آلوده به مقاصد ناپاك ، خود را حامل زرهى مى يافتم كه از اين حملات شيطان صفتان ، مرا حفظ مى كرد(172)
خانم ل ، ق معلّمه تهران 
فكر مى كنم زن اگر فطرتا سالم باشد و پيرو هوى و هوس و خودنمايى نباشد، دوست دارد كه حجاب و حائلى بين او و مرد نامحرم وجود داشته باشد، حتّى اگر اين حجاب در پايين ترين مرتبه باشد.
يك روز در دبيرستان در كلاس دينى يكى از همكلاسى هايم در برابر سؤ ال معلم كه در مورد حجاب بود.
اين مثال را آورد كه : اگر دو تخم مرغ را در معرض جريان هوا قرار دهيم در حالى كه يكى با پوست و ديگرى بدون پوست باشد، آن تخم مرغ پوست كنده زودتر در برابر جريان هوا خراب و فاسد مى شود، تا آن تخم مرغى كه در زير پوسته آن قرار دارد و مسلما افرادى كه داراى ذائقه سالم باشند در انتخاب اين دو تخم مرغ ، به سراغ آن تخم مرغى مى روند كه با پوست باشد.
زن هم همينطور است اگر زن بدون حجاب باشد، در برابر عوامل مختلفى كه در جامعه وجود دارد، زودتر آن صفا و پاكى خود را از دست مى دهد... من فكر مى كنم همه زنان و يا لااقل اكثريت قريب به اتفاق آنان فوايد ناشى از رعايت كردن حجاب را در جامعه مى دانند، اما برخى به خاطر اميال و هوسها و خودنمايى هاى خودشان حاضر نيستند كه آن را رعايت كنند.
بهترين و بيشترين فايده اى كه رعايت حجاب به ارمغان مى آورد، همانا حفظ آرامش روحى براى زن است .
يعنى همان چيزى كه زن به آن شديدا احتياج دارد بخصوص براى تربيت فرزندان لازم است و همينطور براى عدم دلهره و اضطراب ...
البتّه حجاب من قبلاً در حد استفاده از يك چادر معمولى و بدون مقيد بودن به رو گرفتن بوده است ، اما همان موقع به خاطر اينكه در ميان دختران همسن و سال و بخصوص دختران فاميل تحقير نشوم ، از چادر متنفّر بودم و حجاب در حدّ معمولى را مى خواستم رعايت كنم ، اما همان موقع احساس ‍ مى كردم كه اين افراد بى حجاب انگار چيزى كم دارند و احساس مى كردم كه آنها نمى توانند تكيه گاه محكمى براى من باشند و گاهى اوقات از آنها مى ترسيدم و اگر هم يكوقت ، احساس عذاب وجدان و ناراحتى روحى مى كردم و از خودم بدم مى آمد.
حجاب كامل من از وقتى بود كه با حقايق و روح دين آشنا شدم و هر قدر بيشتر با اين حقايق آشنا مى شدم ، علاقه من به حجاب و بخصوص به چادر بيشتر مى شد...(173)
خانم ز، ف معلّمه تهران 
حجاب يكى از وسايلى است كه امكان تحقق بُعد معنوى را براى زن فراهم مى كند، بى حجابى يكى از مقدمات گرايش زن به بُعد غريزى مى تواند به شمار آيد و بخصوص در گرايش زن به بُعد عاطفى از طريق ايجاد حالات جلب توجه در برابر مردان ، مى تواند شخصيت او را وابسته به مرد ساخته ، اسير خواست او گرداند.
شخصيّتش آن مى شود كه مرد خواهان آن است ، و بدين لحاظ در جامعه هر روز به صورتى در مى آيد و به خودآرايى مى پردازد تا در اجتماعات ، بيشتر از سايرين (با توجه به بُعد غريزى ) مورد توجّه مردان قرار گيرد (به جهت احتياج به ارضاء بُعد عاطفى در خود).
اين مسئله يكى از اساسى ترين مسائلى است كه مانع ترقّيات زن در بسيارى از ابعاد مى تواند به شمار آيد، از جمله : تحصيل علم و حتّى تكامل شخصيّت در اين جهان ...
با توسّل به حجاب ، از گوهر وجود خود مى توان محافظت كرد، چرا كه با بى حجابى ، تنها اين مورد نيست كه شخصيّتش به حد غريزى تنزل مى كند، بلكه زن نيز احساس خفّت و خوارى مى كند.
زن با حجاب احساس حقارت نمى كند، بلكه به عنوان يك شخصيّت مستقل به حساب مى آيد.
اگر در محيطى با مردان ناسالم مواجه شود، مطمئن است كه لااقل خود، موجد انحراف فكرى نيست و حساب مردان ناپاك ، پاى خودشان است كه به تناسب عدم تقواى مردان مختلف ، سركشى و معصيت شان پاى خودشان نوشته مى شود ...(174)
خانم ن ، خ دبير دينى تهران 
... حجاب و پوشش است كه خود بخود زن را در پايگاه محكم و استوارى ، از خطرات جدّى كه او را تهديد مى كند، حفظ و نگهدارى مى نمايد. خطراتى كه نه تنها جسم او را، بلكه تا اعماق روحش را نيز در برمى گيرد و از زن ، يك موجود بى معنا و بى ارزش مى سازد و زمانى كه زن در نظر خود و ديگران موجود بى محتوا و بى ارزش تلقى شد، تن به هر پستى و ذلتى مى دهد و خود را فداى شهوات و هوسهاى هر فرد اسير دربند اَماره مى كند.
هنوز خاطرات شوم وضعيت زنان در رژيم گذشته از يادها نرفته كه به علت بى حجابى و عدم دسترسى به ايمان و تعاليم صحيح ، تبديل به عروسكهاى كوكى شده بودند كه كارشان از صبح تا شام اين بود كه پاى آينه بنشينند و به سر و صورت خود ور روند، تا مورد توجه هر بى سر و پايى در محيط ادارات ، گوى سبقت از يكديگر بربايند و به جاى كار و فعاليت سازنده ، مردان همكار خويش را نيز با آرايشها و پوشش هاى محرّك از كار بيندازند و آگاهانه و ناآگاهانه خود را مورد طمع هر بيمار دلى قرار دهند و بالاخره مانند برّه اى در دست گرگ ، با انواع حقه ها و حيله ها، گوهر عفت و عصمت را به رايگان از كف بدهند و به جاى اينكه انسان باشند و انسانى زندگى كنند، تنها وسيله و ابزارى شدند در دست هر شيّادى كه از او بهره بردارى جنسى كند.
اينجاست كه حجاب و پوشش ، زن را از طمع هر طمّاع و از مكر هر مكار، در امان نگه مى دارد و ريشه بدبختى هاى زن و حتى مرد و جامعه بشرى را مى خشكاند و سلامت روحى زن و پاكى محيط و خانواده و جامعه را تضمين مى كند و نطفه فساد و تباهى فرد و جامعه را كه نگاههاى هوس ‍ آلود به بدنهاى نيمه عريان است از بدو تشكيل ، از بين مى برد...
حجاب نقش مؤ ثرى در جهت حفظ بنيان خانواده ، پاكى و سلامتى روحيه ها و در امان نگه داشتن و آرامش و سكينه روح و روان انسانها دارد و جامعه را از خطر بيماريهاى روانى حاصله از شكست در ماجراهاى عشقى حفظ مى كند، چرا كه تجربه نشان داده كه كم نبوده اند جوانانى كه به علّت دل در گرو معشوق نهادن ، و عدم وصال و منجر نشدنش به ازدواج ، و خلاصه ناكامى در عشق ، دست به خودكشى زده يا پناه به الكل و اعتياد برده ، سرمايه عمر را به ريگان از دست داده اند ويا دچار بيماريهاى روحى و عصبى شده اند و يا در اثر اين شكست ، تحرك در درس و تحصيل و كار و فعاليت را از دست داده ، به عنصرى بيكار و ولگرد و طفيلى تبديل شده اند.
و نيز مى توان نقش مفيد حجاب را از اين دانست كه زنان ، خود بخود از پرداختن به شغلهاى مبتذل و از بين برنده شخصيت و انسانيت از قبيل مانكن شدن يا در كاباره ها به رقص و آواز مشغول شدن و يا در ادارات ملعبه رئيس و هر مرد فاسدى گرديدن ... مصون مى مانند.
البتّه آنچه كه نبايد فراموش كرد اين است كه قبل از حجاب ظاهرى ، زن و حتى مرد بايستى از حجاب باطنى و قبلى برخوردار باشند و قبل از همه ، مراقب دل و نيت خود باشند و الاّ آن آثار مفيد و مثبتى كه از حجاب و پوشش مورد نظر است ، بدون حجاب قلبى و باطنى به دست نخواهد آمد يا اثراتش كم مى شود، پس نقش مفيد حجاب ، اين است كه زن قبل از اينكه از بُعد غريزى مطرح باشد، در وهله اول ، انسان است و داراى گرايشها و استعدادهاى عاليه انسانى ، و شارع مقدس نيز همين را براى زن مى خواهد كه با قرار دادن پوشش براى زن ، در اجتماع ، زن را از بُعد معنوى و انسانى مطرح كند و از اين طريق ، شخصيت معنوى و ملكوتى زن را شكوفا كند...(175)
خانم م ، ز دانشجو تهران 
.. به غير از حجاب كامل ، هر نوع حجابى به نوعى بر ناامنى زن مى افزايد... زيرا حجاب ناقص هم ، خود به نوع ديگرى زن را جالبتر مى كند.
كسانى كه حجاب كاملى ندارند و يا مى خواهند توجيهى براى نوع حجابشان داشته باشند، مى گويند كه : حجاب مانع فعاليتهاى اجتماعى مى تواند باشد، و به عبارتى دست و پاگير است . اما در بانوان با حجاب بسيارى ، در مشاغل گوناگون ، در سمت هاى مختلف و فعاليتهاى اجتماعى متفاوت ،(از قبيل : پزشك ، مدّرس دانشگاه معلم و...) خلاف اين موضوع به خوبى اثبات مى گردد. سهل است كه اگر مسئله حجاب براى آنها مطرح نبود، نمى توانستند به اين اندازه و تا اين حد در اين فعاليت ها مؤ ثر باشند... و به علاوه زنان مؤ منه تحصيل كرده اى كه مراعات حريم حجاب را مى كنند، عملاً از نظر مراتب معنوى و روحى و تقوى و تزكيه به ترقيّات بيشترى نائل مى گردند تا بانوانى كه در آن شرايط و با همان امتيازات عقلى و علمى ، بدحجابى را (كه خود نوعى تمرّد از حريم دين و سركشى به اوامر الهى بوده و با مقام تسليم و رضا منافات دارد) براى خود پيشه ساخته اند، زيرا در آن حال بهتر مى توانند نظر مردان هوسباز را به خود جلب كنند و عامل مؤ ثرى در كشاندن مردان به معصيت به شمار رفته ، خود شريك معاصى ديگران به شمار روند و در نتيجه از ترقيّات روحى و معنوى (به علّت عدم تقوى ) محروم بمانند...(176)